آیه مورد بحث، قرآن در مورد شناخت مبدأ و معاد مى فرماید:
اِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذى خَلَقَ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ فى سِتَّةِ اَیَّامٍ
بیقین پروردگار شما آن خداى یکتایى است که آسمانها و زمین رابا این همه شگفتى ها و نظامات بهت آور و حکمت هاى بدیع، در شش روز و شش هنگام پدید آورد.
با اینکه آفریدگار هستى بر هر کار و هر چیزى تواناست و قادر بود که آسمانها و زمین را به یکباره پدید آورد، چرا آن را در شش روز و شش هنگام پدید آورد؟
پاسخ این است که این آفرینش تدریجى به خاطر رعایت مصلحت فرشتگان و عبرت آموزى آنان در آگاهى از سیر آفرینش است.
از دگر سو هدف از این کار، رشد و تکامل انسانهاو دگرگونى مطلوب در سازمان وجودى آنان و عبرت آموزى و تفکرشان، در مراحل گوناگون پیدایش زمین و رویش تدریجى گلها و لاله ها و سربرآوردن آرام درختان و رسیدن میوه هاست. آرى با اینکه براى خدا آسان بود که همه این کارها را در یک لحظه و از آن هم کمتر، پدید آورد و نظام بخشد، اصل تدریج را مقرر فرمود؛ چرا که شیوه تدریجى پدیدار شدن زمین و آسمان و شگفتیهاى گوناگون آنها، پندار بى اساس تصادف و اتفاق در آفرینش را ضعیف تر و بى اساس تر جلوه مى دهد و روشنگرى مى کند که این همه نظم شگرف و زیبایى تحسین برانگیز و اندازه گیرى تدریجى و لحظه به لحظه راگرداننده اى دانا و توانا تدبیر مى کند.
ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ(40)
سپس به تدبیر جهان هستى پرداخت.
به باور پاره اى منظور از واژه «عرش» در این آیه، آسمانها و زمین است؛ چرا که آنها بناى اوست و واژه «عرش» نیز در فرهنگ واژه شناسان به مفهوم بنا آمده است. امّا آن «عرش» پرشکوه و بزرگى که فرشتگان، به گردش بر گرد آن فرمان یافته و به تکریم آن موظّف شده اند،(41) چیزى جز واژه «عرش» در آیه مورد بحث است.
پاره اى «ثم» را در آیه شریفه به مفهوم «واو» گرفته اند که این گونه مى شود واستوى على العرش. پاره اى دیگر بر آنند که «ثم» براى نشان دادن مفهوم تدبیر در کارها آمده و منظور این است که: خدا پس از آفرینش آسمانها و زمین، به تدبیر امور آنها پرداخت، درست همانگونه که مفهوم استقرار فرمانروا بر تخت فرمانروایى، به آن است که به تدبیر امور و تنظیم شؤون کشورش بپردازد و با درایت و اقتدار آن را اداره کند. و از سوى دیگر بدان دلیل که تدبیر همه کارها از سوى «عرش» انجام مى پذیرد، در اینجا نام عرش به کار رفته و به همین دلیل است که مردم براى خواستن نیازها و خواسته هاى خویش دست به سوى عرش بلند مى کنند.
یُدَبِّرُ الْاَمْرَ
او کار جهانِ آفرینش را تدبیر مى کند.
به عبارت دیگر آفریدگار هستى است که با نظام بخشیدن به کارهاى کوچک و بزرگ جهان هستى و یا به جریان افکندن آنها بر اساس اصل محاسبه و اندازه گیرى و تدریج، و با منظور داشتن استحکام و دوام و فرجام آنها، کار جهان هستى را تدبیر مى کند.
ما مِنْ شَفیعٍ اِلاَّ مِنْ بَعْدِ اِذْنِهِ
هیچ شفاعتگرى جز پس از اجازه و فرمان او نیست.
در آیه شریفه با اینکه سخن از شفاعت و شفاعتگران به میان نیامده است، قرآن بدان دلیل این حقیقت را بیان مى کند که کفر گرایان بتهاى خویش را شفاعتگرانِ بارگاه خدا قلمداد مى کردند و مى گفتند: اینها نزد خدا از ما شفاعت خواهند کرد. بر این اساس است که خدا در نکوهش از پندار آنان و مردود شمردن گفتارشان مى فرماید: شفاعتگران در صورتى مى توانند در بارگاه او به شفاعت پردازند که خداى یکتا به آنان اجازه شفاعت دهد؛ و چگونه در حالى که پیامبران و فرشتگان نمى توانند بدون اجازه، و فرمان او شفاعت نمایند، این بتهاى فاقد روح و شعور مى توانند کسى را شفاعت کنند؟!
ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ
آرى، این است پروردگار شما که داراى این ویژگى هاست؛ پس تنها او را بپرستید که جز او خدایى نیست و هیچ کسى و هیچ چیزى جز او شایسته پرستش و آراسته به این صفات نیست، و هرگز جز او را نپرستید، خواه بتهاى ساخته و پرداخته دست خودتان باشند، و یا بیدادگران فریبکارى که خود را بسان بُت ساخته و مردم را به فرمانبردارى و آستان بوسى خویش مى خواهند و مى خوانند.
[ نظرات / امتیازها ]