از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام ثم استوی علی العرش یدبر الامر ما من شفیع الا من بعد اذنه ذلکم الله ربکم فاعبدوه افلاتذکرون ):( و بدرستی که پروردگار شما کسی است که آسمانها و زمین را درشش روز بیافرید و آنگاه بر کرسی قدرت و مقام تدبیر مستقر گردید و به تدبیرامور عالم پرداخت ، هیچ شفاعت کننده ای نیست ، مگر به اجازه خود او، این است الله پروردگار شما، پس او را بپرستید، آیا هنوز متذکر نشده اید؟)،این آیه دررد سخن کفار است که پیامبر را ساحر نامیدند، می فرماید که قرآن شما را به معارفی صحیح و حقه دعوت می کند که به هیچ وجه سحر نیست و از جمله آن معارف دعوت به توحید است که می فرماید: پروردگار شما همان (الله ) است که همه عالم محسوس و مشهود را در شش روز(شش مرحله )(2)، بیافرید وسپس به عالم غیر محسوس پرداخت و بر کرسی تدبیر و قدرتش که همه تدبیرها به آن مقام منتهی می شود، قرار گرفت و آنگاه به اداره امور عالم پرداخت ، پس او هم خالق است و هم مدبر و نیز در امر خلق و تدبیر عالم ، هیچ واسطه و یاوری برای او نیست تا او را یاری نموده و یا در عالم دخالت داشته باشد و اگر هم شفیعی باشد به اذن خود اوست ، پس خداوند عالم سبب اصلی است و غیر او هیچ سببی اصالت و استقلال ندارد، و اسباب ظاهری که هستند، همه را خود پروردگار به آنها سببیت داده و آنها را واسطه و شفیع قرار داده و او مسببب الاسباب است ودر آخر می فرماید: این پروردگار شماست که خالق و مدبر است و باید فقط او رابپر ستید،پس چرا فکر شما متوجه این واقعیت نمی شود که بدانید فقط (الله ) رب شماست و هیچ معبودی جز او نیست . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر مجمع البیان
آیه مورد بحث، قرآن در مورد شناخت مبدأ و معاد مى فرماید:

اِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذى خَلَقَ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ فى سِتَّةِ اَیَّامٍ

بیقین پروردگار شما آن خداى یکتایى است که آسمانها و زمین رابا این همه شگفتى ها و نظامات بهت آور و حکمت هاى بدیع، در شش روز و شش هنگام پدید آورد.

با اینکه آفریدگار هستى بر هر کار و هر چیزى تواناست و قادر بود که آسمانها و زمین را به یکباره پدید آورد، چرا آن را در شش روز و شش هنگام پدید آورد؟

پاسخ این است که این آفرینش تدریجى به خاطر رعایت مصلحت فرشتگان و عبرت آموزى آنان در آگاهى از سیر آفرینش است.

از دگر سو هدف از این کار، رشد و تکامل انسانهاو دگرگونى مطلوب در سازمان وجودى آنان و عبرت آموزى و تفکرشان، در مراحل گوناگون پیدایش زمین و رویش تدریجى گلها و لاله ها و سربرآوردن آرام درختان و رسیدن میوه هاست. آرى با اینکه براى خدا آسان بود که همه این کارها را در یک لحظه و از آن هم کمتر، پدید آورد و نظام بخشد، اصل تدریج را مقرر فرمود؛ چرا که شیوه تدریجى پدیدار شدن زمین و آسمان و شگفتیهاى گوناگون آنها، پندار بى اساس تصادف و اتفاق در آفرینش را ضعیف تر و بى اساس تر جلوه مى دهد و روشنگرى مى کند که این همه نظم شگرف و زیبایى تحسین برانگیز و اندازه گیرى تدریجى و لحظه به لحظه راگرداننده اى دانا و توانا تدبیر مى کند.

ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ(40)

سپس به تدبیر جهان هستى پرداخت.

به باور پاره اى منظور از واژه «عرش» در این آیه، آسمانها و زمین است؛ چرا که آنها بناى اوست و واژه «عرش» نیز در فرهنگ واژه شناسان به مفهوم بنا آمده است. امّا آن «عرش» پرشکوه و بزرگى که فرشتگان، به گردش بر گرد آن فرمان یافته و به تکریم آن موظّف شده اند،(41) چیزى جز واژه «عرش» در آیه مورد بحث است.

پاره اى «ثم» را در آیه شریفه به مفهوم «واو» گرفته اند که این گونه مى شود واستوى على العرش. پاره اى دیگر بر آنند که «ثم» براى نشان دادن مفهوم تدبیر در کارها آمده و منظور این است که: خدا پس از آفرینش آسمانها و زمین، به تدبیر امور آنها پرداخت، درست همانگونه که مفهوم استقرار فرمانروا بر تخت فرمانروایى، به آن است که به تدبیر امور و تنظیم شؤون کشورش بپردازد و با درایت و اقتدار آن را اداره کند. و از سوى دیگر بدان دلیل که تدبیر همه کارها از سوى «عرش» انجام مى پذیرد، در اینجا نام عرش به کار رفته و به همین دلیل است که مردم براى خواستن نیازها و خواسته هاى خویش دست به سوى عرش بلند مى کنند.

یُدَبِّرُ الْاَمْرَ

او کار جهانِ آفرینش را تدبیر مى کند.

به عبارت دیگر آفریدگار هستى است که با نظام بخشیدن به کارهاى کوچک و بزرگ جهان هستى و یا به جریان افکندن آنها بر اساس اصل محاسبه و اندازه گیرى و تدریج، و با منظور داشتن استحکام و دوام و فرجام آنها، کار جهان هستى را تدبیر مى کند.

ما مِنْ شَفیعٍ اِلاَّ مِنْ بَعْدِ اِذْنِهِ

هیچ شفاعتگرى جز پس از اجازه و فرمان او نیست.

در آیه شریفه با اینکه سخن از شفاعت و شفاعتگران به میان نیامده است، قرآن بدان دلیل این حقیقت را بیان مى کند که کفر گرایان بتهاى خویش را شفاعتگرانِ بارگاه خدا قلمداد مى کردند و مى گفتند: اینها نزد خدا از ما شفاعت خواهند کرد. بر این اساس است که خدا در نکوهش از پندار آنان و مردود شمردن گفتارشان مى فرماید: شفاعتگران در صورتى مى توانند در بارگاه او به شفاعت پردازند که خداى یکتا به آنان اجازه شفاعت دهد؛ و چگونه در حالى که پیامبران و فرشتگان نمى توانند بدون اجازه، و فرمان او شفاعت نمایند، این بتهاى فاقد روح و شعور مى توانند کسى را شفاعت کنند؟!

ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ

آرى، این است پروردگار شما که داراى این ویژگى هاست؛ پس تنها او را بپرستید که جز او خدایى نیست و هیچ کسى و هیچ چیزى جز او شایسته پرستش و آراسته به این صفات نیست، و هرگز جز او را نپرستید، خواه بتهاى ساخته و پرداخته دست خودتان باشند، و یا بیدادگران فریبکارى که خود را بسان بُت ساخته و مردم را به فرمانبردارى و آستان بوسى خویش مى خواهند و مى خوانند. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد مصطفي فاطمي کيا - تفسیرکشاف(عربی)
(یدبر) یقضی ویقدر علی حسب مقتضی الحکمة ویفعل ما یفعل المتحری للصواب الناظر فی أدبار الامور وعواقبها ، لئلا یلقاه ما یکره آخرا. و (الامر) أمر الخلق کله وأمر ملکوت السموات والارض والعرش . فإن قلت : ما موقع هذه الجملة ؟ قلت : قد دل بالجملة قبلها علی عظمة شأنه وملکه بخلق السموات والارض ، مع بسطتها واتساعها فی وقت یسیر ، وبالاستواء علی العرش ، وأتبعها هذه الجملة لزیادة الدلالة علی العظمة وأنه لا یخرج أمر من الامور من قضائه وتقدیره ، وکذلک قوله ( ما من شفیع إلا من بعد إذنه ) دلیل علی العزة والکبریاء ، کقوله ( یوم یقوم الروح والملائکة صفا لایتکلمون إلا من أذن له الرحمن ) و(ذلکم ) إشارة إلی المعلوم بتلک العظمة ، أی ذلک العظیم الموصوف بما وصف به هو ربکم ، وهو الذی یستحق منکم العبادة (فاعبدوه ) وحده ولا تشرکوا به بعض خلقه من ملک أو إنسان ، فضلا عن جماد لا یضر ولا ینفع (أفلا تذکرون ) فإن أدنی التفکر والنظر ینبهکم علی الخطأ فیما أنتم علیه [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نيره تقي زاده فايند - یوسفعلی
1385. See note 1031 to 7:54.
1386. Istawa, with the preposition il a after it, means He turned to or He directed Himself by His will; hence, in 2:29,1 have translated, "His design comprehended the heavens," to emphasise the fact that the heavens were not eternal or co-eternal with Him, but were a part of His design, and in a sense, as they appear to man subjectively, a complement to the creation of man's Earth. With the preposition 'ala after it, as here and in 7:54, 23:28, and 25:59, the meaning seems to be "to mount or ascend," and to be firmly established, to sit firm and unshaken, beyond question" (Cf. 20:5 ) . The Throne of authority represents many ideas: e.g., (1) that Allah is high above all His Creation; (2) that He regulates and governs it, as a king does, whose authority is unquestionably recognised; (3) that He is not, therefore, like the gods of Greece and paganism, who were imagined to be in a world apart, careless of mankind, or jealous of mankind, but on the contrary, He (4) disposes of their affairs and all affairs continuously and with justice; (5) that the authority of His prophets, ministers, and messengers is derived from Him, and such intercession as they can make is by His will and permission. (R).
1387. Cf. 6:80. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  فرزانه بيات - تفسیر نمونه
خداشناسى و معاد
قرآن پس از اشاره به مسئله وحى و نبوت در نخستین آیات این سوره ، به
سراغ دو اصل اساسى تعلیمات همه انبیاء یعنى (مبداء) و (معاد) مى رود، و در دو آیه فوق این دو اصل مهم را در ضمن عباراتى کوتاه و گویا بیان .
نخست مى گوید: (پروردگار شما همان خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید) (ان ربکم الله الذى خلق السموات و الارض فى ستة ایام ).
همانگونه که سابقا هم اشاره کرده ایم کلمه (یوم ) در لغت عرب و (روز) در فارسى و معادل آن در سایر لغات در بسیارى مواقع به معنى دوران استعمال مى شود چنانکه مى گوئیم : روزى در کشور ما استبداد حکومت مى کرد، ولى اکنون در پرتو انقلاب روز آزادى است ، یعنى دورانى استبداد بود و پس از پایان استبداد دوران رهائى مردم رسیده است .
بنابراین مفهوم جمله فوق این مى شود که پروردگار آسمان و زمین را در شش دوران آفریده است و چون درباره این دورانهاى ششگانه سابقا سخن گفته ایم از تکرار آن خوددارى مى کنیم .
سپس اضافه مى کند: (خداوند پس از آفرینش جهان زمام امور آنها را در دست گرفت ) (ثم استوى على العرش ).
(همه کارهاى جهان به فرمان او است ، و همه چیز در قبضه تدبیرش ) (یدبر الامر).
کلمه (عرش ) گاهى به معنى (سقف )، و گاهى به معنى چیزى که داراى سقف است ، و زمانى به معنى تخته اى بلند پایه مى آید، این معنى اصلى آن است اما معنى کنائى آن همان قدرت است ، چنان که میگوئیم فلان شخص بر تخت نشست ، و یا پایه هاى تختش ‍ فرو ریخت ، و یا او را از تخت به زیر آوردند، همه اینها کنایه از قدرت یافتن و یا از دست دادن قدرت است در حالى که ممکن است اصلا تختى
در کار نبوده باشد، به همین دلیل (استوى على العرش ) به معنى این است که خداوند زمام امور جهان را بر دست گرفت .
(تدبر) از ماده (تدبیر) در اصل از (دبر) (بر وزن ابر) به معنى پشت سر و عاقبت چیزى است بنابراین تدبیر به معنى بررسى کردن عواقب کارها، و مصالح را سنجیدن و بر طبق آن عمل نمودن است . پس از آنکه روشن شد خالق و آفریدگار (الله ) است و زمام اداره جهان هستى به دست او است و تدبیر همه امور به فرمان او مى باشد معلوم است که بتها این موجودات بى جان و عاجز و ناتوان هیچگونه نقشى در سرنوشت انسانها نمى توانند داشته باشند لذا در جمله بعد مى فرماید: (هیچ شفاعت کننده اى جز به اذن و فرمان او وجود ندارد) (ما من شفیع الا من بعد اذنه ).
آرى (این چنین است (الله ) پروردگار شما، او را باید پرستش کنید نه غیر او) (ذلکم الله ربکم فاعبدوه ).
(آیا با این دلیل روشن متذکر نمى شوید؟) (افلا تذکرون ). [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) فلاح : یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِن شَفِیعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ (3)
یدبر از ریشه دبربه معنی پشت گرفته شده یعنی پشت سرهم قراردادن امور.بعنوان مثال باران از ابر وابر از بخارات دریا وبخارات دریا از تابش نور خورشید به دریا ،بوجود آمده است.خداوند این کارها را تدبیر نموده است یعنی پشت سر هم چیده است.وهریک از اینها یک واسطه محسوب میشود که در قران از واژه شفیع استفاده شده است.اینکه میفرماید هیچ شفیعی نیست مگر اینکه خداوند اذن دهد به معنی این است که صرف وجود این واسطه ها هیچ خاصیتی نمیتواند داشته باشد مگر اینکه خداوند اجازه ایفای نقش واسطه را بدهد.
این آیه پایه قانون علیت است.هر معلولی در اثر علتی که خداوند تدبیر نموده بوجود می آید ودر عین حال بدون اجازه خداوند هیچ خاصیتی ندارد. همانگونه که آتش به عنوان یک واسطه برای سوزاندن میباشد.لکن وقتی خداوند اجازه نداد آتش ابراهیم (ع)را نسوزاند.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - تفسیر إثنى عشری
بعد از آن دلیل مبدأ و معاد را فرماید: إِنَّ رَبَّکُمُ اَللّٰهُ :بتحقیق پروردگار شما خداى تعالى است اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ :آن ذاتى که ایجاد فرمود و بیافرید آسمانها و زمینها را که اصول ممکنات و بزرگترین اجسام عالم دنیااند فِی سِتَّةِ أَیّٰامٍ :در مقدار شش روز ایام دنیا، و در آن مدت آن را اختراع و ابداع فرمود به عجائب و بدائع بیشمار، با آنکه قادر بود به یک طرفة العین آن را ایجاد کند تا تعلیم بندگان باشد که در کارها تعجیل نکنند «التّأنّى من الرّحمن و العجلة من الشّیطان» و این قول از سعید بن جبیر است

یا آنکه: ترتیب حوادث بر ایجاد شىء بعد شىء، ادلّ است بر بودن فاعل آن عالم، و مدبر مى گرداند آن شىء را به اختیار خود، و جارى نماید بر وفق مشیت خود؛ و مؤید این است روایت صدوق (رحمه الله) در عیون و علل از حضرت رضا علیه السّلام که فرمود: پس خداى تعالى خلق فرمود آسمان و زمین را در شش روز، و حال آنکه ذات احدیت مسلط بر عرش و قادر بود براى آنکه خلق فرماید در یک چشم بهم زدن، و لکن ایجاد نمود در شش روز، تا ظاهر شود آنچه خلق مى نماید آن را شیء بعد شیء، پس استدلال کنند به حدوث حوادث بر ذات قادر متعال

تبیین بعض محققین در علت تخصیص خلق عالم به شش روز بیان نموده که: افعال سبحانى، مبتنى بر حکم و مصالحى است، و حکمتش اقتضا نموده که افعالش بالنسبه به مخلوقات بر دو قسم باشد: قسم اول: خلقى است که صادر شود از او در هرآنى به ارادۀ دفعیه بدون توقف بر ماده و مدت، مانند خلق آبى که مادۀ اجسام و جسمانیات است قسم دوم: مخلوقاتى است که صدور آن بعد از مدتى است که عادت به آن جارى گشته به حصول استعداد مادۀ آن در آن مدت بر سبیل تدریج، و ایجاد آسمان و زمین از این قسم باشد، و جمیع ملیین و اکثر فلاسفه بر این قولند

ثُمَّ اِسْتَوىٰ عَلَى اَلْعَرْشِ : (نکته ذکر «ثم» براى ترتیب در خلق است نه به جهت تراخى رتبه) پس مستولى شد بر عرش در تدبیر امور مانند استواى ملک بر سریر به استیلا بر تدبیر مملکت، چه تمام تدبیرات از عرش نازل مى شود که اعظم مخلوقات است، و لذا بندگان نزد حوائج، دستهاى خود را به جانب آن بلند مى کنند 2 آنکه بلند و رفیع گردانید آن را 3 قصد نمود خلق عرش را 4 نزد ابن عباس: بلند گردیده امر او 5 شروع در خلق عرش و اتقان آن فرمود 6 مستولى شد بر آسمانها به قهر و غلبۀ خود 7 مستولى شد امر و قضاى الهى به آسمان، یعنى امر و قضاى سبحانى از آسمان به زمین نازل مى شود 8 در احتجاج از حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام: استوى تدبیره و علا امره: مستولى شد تدبیر او و علوّ نمود امر او 9 از حضرت کاظم علیه السّلام: استولى على ما دقّ و جلّ استیلا یافت بر آنچه دقیق و جلىّ کوچک و بزرگ است 10 در کافى از حضرت صادق علیه السّلام: استوى على کلّ شىء فلیس شیء اقرب الیه من شیء: مستولى شد بر هر شیء، پس نیست چیزى نزدیکتر به او از چیزى، یعنى تمام اشیاء در پیشگاه الهى مساوى است یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ :تدبیر مى فرماید امر کائنات را بر مقتضاى حکمت، یا تقدیر مى نماید موجودات را بر وجهى که مى خواهد و تدبیر نظر است در ادبار امور تا محمود العاقبه واقع شود به خیر بیانجامد مٰا مِنْ شَفِیعٍ :نیست هیچ شفاعت کننده در روز قیامت إِلاّٰ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ :مگر بعد از اذن دادن خداى تعالى مر او را این تقریر عظمت و عز جلال الهى است و ردّ کسانى که گمان مى کنند که آلهۀ آنها شفیع ایشان باشد در درگاه ربوبى و ایضا اثبات شفاعت آن کسى که مأذون شود از جانب الهى و اذن شفاعت انبیاء و اولیاء تماما روز قیامت داده شود الّا وجود مقدس حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه علیه و آله که اذن شفاعت او در دنیا مرحمت فرموده است، لقوله تعالى «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضىٰ » و قوله صلّى اللّه علیه و آله: ادّخرت شفاعتى لاهل الکبائر من امّتى و اخبار در آن بسیار است

ذٰلِکُمُ اَللّٰهُ رَبُّکُمْ :آن ذات متصفه به صفات مذکوره، مقتضى الوهیت و ربوبیت، خدا به حق پروردگار شما است نه غیر او، چه غیر را با او در این صفتها شرکت نیست فَاعْبُدُوهُ :پس او را بپرستید به یگانگى أَ فَلاٰ تَذَکَّرُونَ : آیا پند نمى گیرید یا تفکر نمى کنید که مستحق عبادت، ذات احدیت او است، نه معبودان باطله [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عاملی
«خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیّٰامٍ » 3 ابو الفتوح: ذکر مدّت یا براى پند ملائکه و بشر است، و یا براى توجّه بتدبیر و تدریج در ایجاد است مانند خلق و تغییر آدمیزاد، تا منکرین گمان نکنند طبیعت ایجاب کرد و یک بارگى نمودار شد، و یا اتفاق شد که ناگهان پدیدار شد

آلوسى: مقصود معنى لغوى روز است و بجاى وقت و هنگام آورده شده است ابن عبّاس گفته است: مقصود ایّام عالم دیگر است که هرروزى هزار سال است بموجب این آیه «وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ » یعنى در عالم خداوند هر روز برابر با هزار سال شما است و بعضى گفته اند: مقصود همین روزهاى دنیا است، و این معنى مناسبتر است، چون مى فهماند این مقدار اجسام با این عظمت در چنین مدّت کوتاه درست شده است نشانه ى کمال قدرت است، و جهت ذکر مدّت با قدرت ایجاد در کمتر از لحظه براى راهنمائى و پند است در انجام کارها با فرصت و مهلت

صفى علیشاه در آغاز تفسیر منظوم خود براى توضیح بسم اللّه گفته است: ذات بارى هستى مطلق بود اسم وصف از ذات او مشتقّ بود هستى مطلق بود ذات الأحد اندران هستى نگنجد وصف و حد مطلق از شرطست و پاک از چند و چون وز شئون شرط بى شرطى برون نیست او را هیچ شرطى در وجود نک به هستى همچنان باشد که بود هستى دیگر که ظلّ ذات او است در تجلّى اوّلین آیات او است موج او باشد، از دریاى ذات شد مسمّى او باسماء و صفات نفس و افلاک و عناصر روح و جسم جمله شد موجود بر هر رسم و اسم شمس رحمانیتش افکند ظلّ هر وجودى شد به حدّى مستقلّ معنى رحمان على العرش استوى این بود گر دارى از معنى نوا خلق اشیا جمله در شش روز کرد روز خلق از شش جهت فیروز کرد گر تو را گوید کس از وسواس و شکّ روز و شب باشد ز مقدار فلک اندر آن حضرت نه شب بود و نه روز بد بهار بى خریف و بى تموز پس مراد از خلقت شش روز چیست کاندر آنجا شب نباشد روز نیست گو مراد از ستّه باشد شش مقام کاندران شش رتبه شد خلقت تمام رتبه ى اوّل شد اسماء و صفات ثانى اعیان تمام ممکنات سیّمین جبروت و رابع در فتوح هست ملکوت ار به تن دارى تو روح رتبه ى پنجم مثال آمد باسم در ششم ملک شهود اعنى که جسم نیشابورى: یعنى آفرید آسمان روح و روان شما را و زمین نفس و جانتان را از شش دسته موجودات که روح و قلب و عقل و نفس حیوانى و نباتى و صورت معدنى باشد مثنوى: دفتر سوّم در حکایت دفع مغبون شدن به بیع و شرى: گفت: در بیعی که ترسى از غرار شرط کن سه روز خود را اختیار که تأنى هست از یزدان یقین هست تعجیلت ز شیطان لعین پیش سگ چون لقمه اى نان افکنى بو کند وانگه خورد اى مقتنى او ببینى بو کند، ما، با خرد هم ببوئیمش بعقل منتقد با تأنّى گشت موجود از خدا تا به شش روز این زمین وین چرخها ورنه قادر بود کز کن فیکون صد زمین و چرخ آوردى برون آدمى را اندک اندک آن همام تا چهل سالش کند مرد تمام گرچه قادر بود کاندر یک نفس از عدم پرّان کند پنجاه کس بود عیسى را دمى کز یک دعا بى توقّف برجهاندى مرده را خالق عیسى بنتوانید که او بى توقّف مردم آرد تو به تو این تأنّى از پى تعلیم تست که طلب آهسته باید بى شکست روح البیان: روز یعنى از طلوع تا غروب آفتاب، و چون روز و خورشیدى نباشد، ستّة ایّام چگونه تصوّر دارد، یا اینکه قدرت خلقت به یک آن مى آفریند پس مقصود اشاره است به آرامش و آهستگى در کارها، و البتّه شتاب روا نیست مگر در توبه ى از گناه، و پرداختن قرض، و پذیرائى میهمان و به شوهر دادن دختر، و دفن میّت و غسل جنابت

طنطاوى: چون کلمه ى «ایّام» بمعنى وقت است که نتیجه ى گردش کره است بدور خود و یا بدور کرۀ دیگر، پس این جمله براى تقویت فکر و رهبرى بشر است تا بحث کند و کشف نماید که آفرینش این کرات ما در دوران گردش کرات دیگر بوده است بدور خود و بدور یکدگر

فى ظلال: آفرینش در این مدّت بموجب اقتضاى حکمت است که مواد فراهم شوند و هر چیزى بجاى خود نهاده شود و آماده گردد تا به آن مرحله ى آخرین که شایسته است برسد پس عدد شش نه براى اندازه ى پدیدارى است بلکه براى نشان دادن درستى تدبیر و تقدیر خداوندى است در آفرینش جهان تا آنجا که این آفریده ها بآخرین پایه ى خلقت خود برسند، پس ممکن است مقصود از کلمات ستّة و ایّام شش هدف و دورانى باشد که خداوند بقانون تطوّرى که براى آسمان و زمین قرار داده برگذار نموده و به آن رسیده باشند و یا مقصود شش گونه زیر و زبر شدن و تطوّر و تحوّل باشد و یا شش دور فلکى باشد غیر از آنچه ما از منظومه ى شمسى خود مى دانیم و مقیاس زمان براى خود قرار داده ایم و در هر صورت آفرینش در شش روز از مطالب غیبى است که کس را به آن دسترس نیست

«ثُمَّ اِسْتَوىٰ عَلَى اَلْعَرْشِ » 3 فخر: ابو مسلم گفته است: یعنى با کمال استعلا و قهّاریّت است، بر آفرینش و ما فوق همه ى زمین و آسمان است، و خلاصه ى سخن دیگران این است که عرش یعنى ملک و برترین مخلوقات خداوندى، و چون دیگر آفریده ها پس از ایجاد آسمان و زمین پیدا شد پس معنى «ثُمَّ اِسْتَوىٰ » یعنى سپس مسلّط شد، درست است بااینکه بمعنى تأخیر است، چون استواء بر مخلوقات پس از ایجاد آنها است، پس مقصود تأخیر به رتبه است نه بزمان

«یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ» 3 فخر: یعنى هیچ حادث و پدیده اى در آفرینش جز بتقدیر و تدبیر و قضا و حکمت خداوند نمى باشد

«مٰا مِنْ شَفِیعٍ » 3 فخر: ابو مسلم گفته است: یعنى خود آفرید اینها را و دیگرى شریک و دست اندر کار او نبود، و طبرى از مجاهد نقل کرده است: یعنى در قضاوت خود به تنهائى است و دیگرى مداخله ندارد، و خود طبرى گفته است: یعنى در قیامت کسى براى کسى شفاعت نخواهد کرد مگر با اجازه ى او

مجمع: چون بت پرستان معبود خود را شفیع مى دانستند، باین جمله یادآورى شده است: که ملائکه و پیغمبران بى اجازه و مصلحت شفاعت نمى کنند، تا چه رسد به بتهاى شما [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) رمضانی (داور) : طفا، ابیات شعر در قالب نظم وارد شود.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
إِنَّ رَبَّکُمُ اَللّٰهُ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیّٰامٍ ثُمَّ اِسْتَوىٰ عَلَى اَلْعَرْشِ یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ چون در آیه بالا در مقام بیان این بود که کافرین تعجب مى کردند در اینکه به مردى که مثل خودشانست وحى نازل گردد و قرآن از جانب خدا باشد آیه براى رفع تعجب آنان و استبعاد آنها اشاره بدو مطلب مى نماید:اول پروردگار شما آن کسى است که آسمانها و زمین را در مقدار شش روز آفریده پس از آن بر عرش مستولى گردید آن خدائى که خالق آسمانها و زمین است و تمام موجودات تحت عرش اقتدار و عظمت اویند و تدبیر امور عالم نیز بدست قدرت او انجام مى گیرد او مى داند که رسالت خود را در کجا قرار دهد و چه کسى را مخصوص بوحى گرداند و این تعجب شما بى مورد است

دوم مٰا مِنْ شَفِیعٍ إِلاّٰ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذٰلِکُمُ اَللّٰهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ اى مشرکین که عبادت بتها را مى کنید به امید اینکه شفیع شما باشند و در اثر پرستش آنها شما را بمقام قرب برسانند بایست بدانید که شفیعى نیست مگر باذن خدا یعنى تدبیر امور عالم بدست او است و کسى بدون امر و اجازه او کارى از او ساخته نمى گردد و آن کسى که همه امور بدست او است و کسى را حق تصرف در مملکت او نیست آن خدا است که پروردگار شما است فقط او را عبادت بنمائید و از جانب او حاجات خود را بخواهید

أَ فَلاٰ تَذَکَّرُونَ همزه(أ فلا)براى تعجب است و شاید اشاره به این باشد که شما تعجب مى کنید که به مردى مثل خودتان وحى نازل گردد درصورتى که تعجب در این است که شما غیر پروردگار خود را پرستش مى نمائید و آن را منشأ اثر مى دانید و از غیر خدا حاجت مى طلبید چرا متذکر نمى شوید و رجوع به فطرت اولیه خود نمى نمائید تا اینکه بدانید تمام امور بدست قدرت او انجام مى گیرد و اذن شفاعت نیز بدست او است [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نور
نکته ها:
مراد از شش روز، شش روزگار و شش مرحله و دوران در آفرینش است، و ممکن است مراد از آن، مدّتى برابر شش روز باشد

«عَرش»، مرکز تدبیر و کنایه از قدرت است وقتى مى گویند: فلانى بر تخت نشست یا او را از تخت پایین کشیدند، یعنى به قدرت رسید یا برکنار شد سلطه ى خداوند، هم پیش از آفرینش آسمان ها و زمین بر هستى بوده، «وَ کٰانَ عَرْشُهُ عَلَى اَلْمٰاءِ» ، هم پس از خلقت آنها، و پس از پایان جهان و در قیامت هم سلطه ى الهى بر همه ى هستى باقى است

«یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمٰانِیَةٌ »

امام صادق علیه السلام فرمود: عرش، مربّع است، زیرا کلماتى که بناى اسلام برآن است نیز چهار کلمه است: «سبحان اللّه و الحمد لله و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر»
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
إِنَّ رَبَّکُمُ اَللّٰهُ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیّٰامٍ ثُمَّ اِسْتَوىٰ عَلَى اَلْعَرْشِ یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ روزهاى خدا بسان روزهاى ما نیست پیش از وجود جهان هستى روزها چگونه مى توانند باشند؟ بنابراین، مراد از ایّام در اینجا، مرتبه ها و مرحله هاست مراد از عرش، تسلّط داشتن است این آیه و تفسیرش در سورۀ اعراف، آیۀ 54 بیان شد مٰا مِنْ شَفِیعٍ إِلاّٰ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ این آیه نظیر این سخن خداست: «مَنْ ذَا اَلَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّٰ بِإِذْنِهِ » تفسیر آن در جلد اوّل گذشت

ذٰلِکُمُ اَللّٰهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ او را عبادت کنید؛ زیرا او شایستۀ پرستش است، امّا ثروت، نژاد و قدرت، نه خدا هستند که پرستیده شوند و نه نیرویى هستند که در قبال آن کرنش شود أَ فَلاٰ تَذَکَّرُونَ ؛ یعنى آیا نمى اندیشید که تنها خدا شایستۀ فرمان بردارى و پرستش است
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.