از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(و ما یتبع اکثرهم الا ظنا ان الظن لا یغنی من الحق شیئا ان الله علیم بما یفعلون ):(و بیشترشان جز از پندار و گمان پیروی نمی کنند، بدرستی که گمان وپندار به هیچ وجه کسی را از حق بی نیاز نمی کند، همانا خدا به آنچه می نمایندداناست )، می فرماید: اکثر این کفار، دلیل یقینی بر عقاید خود ندارند و فقطبراساس پندار و گمان عمل می کنند، ولی پیشوایان کفر نه تنها به درستی عقایدخودشان ظن ندارند، بلکه به نادرستی آنها و حقانیت دین حق یقین دارند، ولی به جهت هواهای نفسانی وحب ریاست و بغی و دشمنیهایی که میانشان هست ،دست از حق برداشته و مردم را به سوی باطل دعوت می کنند، پس پیروان ظن وگمان ، همان اکثریت مردمند که با تقلید کورکورانه از پدرانشان و حسن ظن نسبت به آنها، راه آنان را دنبال کرده اند. با آنکه ظن و گمان ابدا کاشف از حق نیست و انسان را به یقین نمی رساند وخداوند به آنچه این مردم می کنند، آگاه است و می داند که اینها جز ظن و گمان دلیلی ندارند. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
اینها در مسائل علمی ظن‌مداراند. در مسائل عملی هوس محورند. در سورهٴ مبارکهٴ نجم به هر دو قسمت اشاره کرده است. آیهٴ 23 سورهٴ مبارکهٴ نجم این است ﴿إن هی إلاّ أسماء سمّیتموها أنتم و آبائکم ما أنزل الله بها من سلطان إنّ یتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوی الأنفس﴾ اینها در بخش‌های علمی برابر با گمان حرکت می‌کنند نه جزم و یقین. در بحث‌های عملی برابر با عقل عملی و محبت الهی و امثال اینها حرکت نمی‌کنند برابر با هوسند. پس عدّه‌ای متحرک بالهوس‌اند. حیوان این است نه متحرک بالإراده. متحرک بالإراده انسان است. اگر اراده درست معنا بشود. حیوان متحرک بالهوس است. یعنی آنجایی که یک حیوان لگد می‌اندازد دلیلی ندارد. آنجایی که به یک علفی حمله می‌کند دلیلی ندارد. از او سئوال بکنیدکه خب بالآخره این علف که مال صاحبت نیست، مال این باغ نیست، مال جای دیگر است. می‌گوید من چه کار دارم که علف کجا است، مال کیه، من چه کار دارم این جایی که لگد زدم این ظرفی است بلوری. من لگدم را می‌زنم خب این متحرک بالهوس است و اگر کسی خواست این بیان نورانی امام باقر (سلام الله علیه) که به جابر فرمود خودتان را بر قرآن عرضه کنید همین است یعنی در بحث‌های اصولی ملاحظه فرمودید برای تشخیص حجیت خبر واحد چه معارض داشته باشد چه نداشته باشد انسان باید روایت را بر قرآن عرضه کند چون مثل قرآن کسی حرف نمی‌زند و اما مثل روایت حرف می‌زنند. در آنجا نفرمودند اگر یک روایتی مخالف با قرآن بود فاضربوه علی الجدار. اینجا هم محترمانه به آنها گفتند اگر دیدید کارهایتان مخالف با قرآن است، مطابق با قرآن نیست سرتان را به دیوار بکوبید. این عرض بر قرآن معنایش همین است دیگر. اگر سرت را به دیوار کوبیدی کم کم چهار تا قطره اشک می‌ریزی و روبراه می‌شوی. خب خودت را عرضه کن بر قرآن. اگر مخالف قرآن بودی چه کار بکن فاضربوه علی الجدار دیگر. و این آدم را می‌سازد. یکی دو بار که سرش را به دیوار بزند تنهایی، کم کم تربیت می‌شود. خب پس بنابراین اینکه واقع کسی می‌گوید که من هرچه دلم می‌خواهد می‌کنم این همین است دیگر. این اینچنین نیست که قرآن بخواهد مثلاً یک کسی را سبّ و لعن بکند، فحش بگوید که، اینکه می‌فرماید ﴿إن هم إلاّ کالأنعام بل هم أضل﴾ اینها متحرک بالهوس‌اند نه متحرک بالاراده. این کسی که می‌گوید من هر چه دلم می‌خواهد می‌کنم. هر چه دلم بخواهد می‌گویم همین است. فرمود اینها در مسائل نظری، علم و قطعی ندارند فقط گرفتار مظنّه‌اند. در مسائل عملی هم برابر هوس کار می‌کنند ﴿إن یتّبعون إلاّ الظّنّ﴾ در بخش‌های علمی. ﴿و ما تهوی الأنفس﴾ در بخش‌های عملی. آن وقت کارشان هم تنها این نیست که مثلاً حالا بگویند من این مد را دوست دارم چون می‌پسندم، این بازی را دوست دارم، این طرز زندگی را دوست دارم تنها در این جاها خلاصه نمی‌شود تا ما بگوییم مثلاً مسائل شخصی است و قابل اغماض است. اینها دست به کشتار می‌زنند برابر ﴿إن یتّبعون إلاّ الظّنّ﴾ و برابر ﴿وما تهوی الأنفس﴾ . در آیهٴ 70 سورهٴ مبارکهٴ مائده این است که ﴿لقد أخذنا میثاق بنی‌إسرائیل و أرسلنا إلیهم رسلاً کلّما جائهم رسول بما لاتهویٰ أنفسهم فریقاً کذّبوا و فریقاً یقتلون﴾ هر وقت انبیا آمدند حرف‌هایی زدند، معارفی آوردند که مطابق با هوس اینها نبود یک عدّه را تکذیب می‌کردند، یک عدّه را هم می‌کشتند. در تفسیر المنار می‌گوید که استاد من یعنی محمد عبدو وقتی سفری کرده بود به اروپا بعضی از بزرگترین فلاسفه، فلسفه‌دان‌های علم اخلاق اروپا گفتند الآن سخن از اخلاق و دین در اروپا خبری نیست. دین اینها همان قوّه است یعنی ﴿قد أفلح الیوم من استعلیٰ﴾ آن وقت به شیخ عبدو گفته بودند با گذشت جنگ جهانی اول و دوم و این جنگ‌های خانمانسوزِ ویراینگر خاورمیانه که هر روز استکبار جهانی مخصوصاً آمریکا و انگلیس راه می‌اندازند همین است که اگر یک چیزی مطابق با هوس اینها نبود ﴿فریقاً کذبوا و فریقاً یقتلون﴾ تا آنجایی که می‌توانند می‌جنگند نشد که می‌گویند این حرف‌ها ارتجاع است. اینها بنابراین متحرک به هوسند نه متحرک بالاراده. در این بخش از محل بحث فرمود ﴿و ما یتّبع أکثرهم إلاّ ظناً﴾ این تنوین ﴿ظناً﴾ تنوین تنکیر است برای تحقیر. آخر بعضی از ظنون است که قابل اعتناست. انسان زحمت کشیده، تلاش کرده، بالآخره از راه‌های دور یک مظنّه‌ای پیدا کرده. بعضی از ظنون است که دم دستی است. این تنوین تنکیر، تقلیل، تحقیر ﴿ظناً﴾ برای همین است. صِرف یک گمان. آن هم گمان عالمانه نه. ﴿و ما یتّبع أکثرهم إلاّ ظَنّاً﴾ آن اقلّی که این ظن هم ندارند بلکه جزم برخلاف دارند منتها ﴿وجحدوا بها و استیقنتها أنفسهم ظلماً﴾ و کذا و کذا است. آنها مستکبرانه این کار را می‌کنند. اما اکثریشان این اینند. بعد فرمود ﴿إنّ الظنَّ لایغنی من الحق شیئاً﴾ ما گفتیم شما به حق باید دعوت بشوید. حق موجود است. حق مطلوب است. حق مجهول است. راه رسیدنش ممکن است. هادیانی هم هستند. این پنج اصل را به شما گفتیم. شما قبول دارید حق موجود است. قبول دارید حق مطلوب است. قبول دارید مجهول است، شفاف نیست. قبول دارید باید به دنبالش رفت. اما خودتان را معیار تشخیص قرار می‌دهید و مظنّه‌تان را راهنما می‌دانید و میلتان را هم میزان الحقیقه. هرچه گمان کردید این می‌شود تشخیص. هرچه مطابق با میل شماست می‌شود میزان الحقیقه. این می‌بینید دماسنج چه کار می‌کند این دما سنج روشن می‌کند که درجه حرارت چقدر است دیگر. این طب سنج همین کار را می‌کند. فرمود این هوس شما مثل دماست، دماسنج است. این میزان الحقیقه است هر چه مطابق میل شما بود می‌شود حق. هرچه مطابق میل شما نبود می‌شود باطل. بنابراین شما با این معیار حرکت کردید چیزی هم گیرتان نیامده ﴿إنّ الظنَّ لایغنی من الحق شیئاً﴾ شما را بی‌نیاز نمی‌کند. آن کسی که به دنبال حق حرکت کرده حالا شده غنی. چون حق را دارد، به همراه دارد «و طاعته غناء» اگر کسی پیروی حق کرده است: إنّ العلم یغنى من الحق شیئاً، إنّ القرآن یغنى من الحق شیئاً، إنّ السنّة یغنى من الحق شیئاً، إنَّ حجت الله تغنى من الحق شیئاً و اما ﴿إنّ الظنّ لایغنی من الحق شیئاً﴾ اگر کسی تابع وحی بود، تابع برهان بود، تابع قرآن بود، تابع سنت معصومین بود یغنى من الحق شیئاً. می‌شود «طاعته غناء» نشد خسر الدنیا و الآخره فرمود ﴿إنّ الظنّ لایغنی من الحق شیئاً﴾ بعد فرمود در بخش‌های علمی هرچه، کاری کردید خدا علیم است، در بخش‌های عملی هرچه کردید خدا علیم است ﴿إنّ الله علیم بما یفعلون﴾ مطلب دیگر این است که اینکه فرمود ﴿أفمن یهدی إلی الحق أحَق أن یتّبع أمّن لایهدّی إلاّ أن یهدٰی﴾ یعنی خودش نیازمند به اهتداست. تا هدایت بشود وگرنه مهتدی نیست. این اطلاقش شامل هر دو گروه می‌شود. آن شامل، اطلاق ﴿أممن لایهدّی﴾. این ﴿لایهدّی﴾ یعنی ذاتاً مهتدی نیست. یا اصلاً مهتدی نشود می‌شود صَنَم و وَثَن. یا مهتدی بالغیر است مثل فرشتگان و قدیسین بشر و امثال ذلک. لذا آن مستثنا منه مطلق است این مستثنا قسم خاص را استثنا می‌کند و بین مستثنا و مستثنا منه هم هماهنگی است. ﴿أممن لایهدّی﴾ یعنی لایهتدی. این موجود، این معبود شما مهتدی نیست یا اصلاً مهتدی نیست مثل صَنَم و وَثَن. یا مهتدی هست بالغیر آن داخل در ﴿إلاّ أن یهدٰی﴾ است. بنابراین آنی که مهتدی نیست یا اصلاً مهتدی نشود یا مهتدی بشود بالغیر هیچکدام از اینها معبود نیستند. زیرا اینها بالقول المطلق لایملکون لأنفسهم نفعًا و لا ضرًا و لا موتًا و لا حیٰوتًا و لا نشورًا. آن آیاتی که فرمود اینها ﴿یعبدون من دون الله﴾ ﴿لایملکون لأنفسهم ضراً ولا نفعاً ولایملکون موتاً ولا حیاة و لانشورًا﴾ که این مطلق است که. اینطور نیست که شامل ملائکه یا قدیسین بشر نشود که. آنها هم لایملکون لأنفسهم نفعاً، لایملک لنفسی نفعاً و لاضراً. وجود مبارک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که از همه آنها کاملتر است همین دعا را می‌خواند که من به تو پناه می‌برم، استغفار می‌کنم استغفار بنده‌ای که ﴿لایملک لنفسه نفعاً ولا ضراً و لاموتاً و لا حیاتاً ولانشوراً﴾ بنابراین آن مستثنا منه مطلق است و یک قسمش در مستثنا استثنا شده است. و هر دو قسم را در بر می‌گیرد و آنهایی که مثل صَنَم و وَثَن‌اند اینها در آن عدم اهتدایشان باقی‌اند. یک بیانی سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) دارد که هدایت هم با «لام» استعمال، متعدی می‌شود هم با «إلی». اینچنین نیست که اگر با «لام» متعدی شد به معنی تعلیل باشد این سخن حق است ولی نکتهٴ تعبیر چیه؟ نکتهٴ تعبیر در جایی که هدایت را با «إلی» ذکر می‌کنند بیان مقصد است. نکتهٴ تعبیر در جایی که با «لام» ذکر می‌شود تقویت و ؟ تعلیل است نه لام برای تعلیل باشد تا اشکال ایشان وارد بشود. ایشان فرمود آن جایی هم که هدایت با «لام» استعمال می‌شود معنای خاص خودش را دارد نه اینکه «لام» برای تعلیل باشد این بیان حق است اما این تفنّن در تعبیر، این تفاوت در تعبیر بنا بر رعایت آن نکات مستور است.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر مجمع البیان
در ششمین آیه مورد بحث در اشاره به عامل اساسى گمراهى و نگونسارى شرک گرایان و ظالمان قرون و اعصار مى فرماید:

وَما یَتَّبِعُ اَکْثَرُهُمْ اِلاَّ ظَنّاً

و بیشتر این کفر گرایان تنها از پندار و گمان پیروى مى کنند؛ از پندار و گمان بى اساسى که به خاطر دنباله روى از سردمداران و پدرانشان دامانشان را گرفته و نه تنها سودى برایشان ندارد که عامل گمراهى آنان است.

اِنَّ الظَّنَّ لایُغْنى مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً

در حالى که این گمان و پندار هرگز انسان را نه ازحق بى نیاز مى کند و نه او را به حق مى رساند؛ چرا که حق در صورتى سود مى بخشد که انسان به درستى آن آگاهى داشته باشد و از روى شناخت درست آن را بشناسد؛ در صورتى که پندار این گونه نیست؛ زیرا ممکن است آنچه را به گمان پیروى مى کنیم بر خلاف واقعیت باشد و با دانش و شناخت برابرى ننماید.

اِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ.

و خدا به آنچه آنان انجام مى دهند داناست و بر اساس نیّت ها و عملکردها آنان را پاداش و کیفر خواهد داد. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کشاف
ومایتبع أکثرهم ) فی إقرارهم بالله (إلا ظنا) لانه قول غیر مستند إلی برهان عندهم (إن الظن ) فی معرفة الله (لایغنی من الحق ) وهو العلم (شیئا) وقیل : وما یتبع أکثرهم فی قولهم للاصنام أنها آلهة وأنها شفعاء عند الله إلا الظن . والمراد بالاکثر : الجمیع (إن الله علیم ) وعید علی ما یفعلون من اتباع الظن وتقلید الاباء . وقری ء : تفعلون بالتاء . [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - تفسیر إثنى عشری
وَ مٰا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاّٰ ظَنًّا :و پیروى نمى کنند بیشتر این کفار در معتقدات خود، مگر گمانى را که مستند است به خیالات فاسده و آراء کاسده از تقلید رؤسا و پدران خود إِنَّ اَلظَّنَّ لاٰ یُغْنِی مِنَ اَلْحَقِّ شَیْئاً :به درستى که گمان، بى نیاز نکند و فایده ندهد کسى را از اعتقاد حق صحیح چیزى را، زیرا معتقدات حقه و اصول دینیه باید از روى یقین و علم و معرفت صحیح باشد، و ظن در مرحلۀ عقاید فایده ندارد، چه بسا مظنون خطا باشد إِنَّ اَللّٰهَ عَلِیمٌ بِمٰا یَفْعَلُونَ :بتحقیق خداى تعالى دانا است به آنچه به جامى آورند از عبادت غیر ذات احدیت الهى و متابعت معتقدات ظنى، و مجازات فرماید ایشان را برآن تنبیه آیۀ شریفه تهدید و وعید است مر کسانى را که در معتقدات اصول دین، به ظن اکتفا نموده، بدون اقامۀ برهان و دلیلى برآن، و آنچه معتبر و کافى باشد از عقاید نزد محققین دلیل اعرابى است نه طریق فاریابى، و فطرت انسانى اصول دیانتى را حاکم خواهد بود [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر احسن الحدیث
36 وَ مٰا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاّٰ ظَنًّا إِنَّ اَلظَّنَّ لاٰ یُغْنِی مِنَ اَلْحَقِّ شَیْئاً إِنَّ اَللّٰهَ عَلِیمٌ بِمٰا یَفْعَلُونَ

یعنى در آنچه مى گویند و قضاوت مى کنند متکى به علم نیستند و از روى گمان سخن مى گویند و گمان مى کنند هیچگونه کافى از حق نیست و نمى شود براى آنها عذر باشد، خدا مى داند که پیروى از ظن مى کنند در المیزان فرموده: علّت آمدن «اکثرهم» آن است که بزرگان آنها از روى یقین بر باطل بودن این کارها را مى کنند چنان که فرموده: وَ مَا اِخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ اَلَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَتْهُمُ اَلْبَیِّنٰاتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ بقره 213
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عاملی
«إِنَّ اَلظَّنَّ لاٰ یُغْنِی مِنَ اَلْحَقِّ » 36 تبیان: حقّ وقتى درک مى شود که معلوم باشد ولى اگر مظنون بود چون احتمال خطا در آن راه دارد حقّ نیست و راه صواب نخواهد بود البتّه گاهى ظنّ و گمان موجب حکم و وسیله ى عمل مى شود، اگر دلیلى از عقل و شرع برآن باشد، و اگر دلیل بر پذیرفتن مظنون نبود و دلیل بر تشخیص درستى و نادرستى آن داشته باشیم عمل به آن مظنون جایز نیست، زیرا این کار مثل آن است که از معلوم دست برداریم و پى مظنون برویم

روح البیان: در مثنوى است: وهم افتد در خطا و در غلط عقل باشد در اصابتها فقطّ کشتى بى لنگر آمد مرد شرّ که ز باد کژ نیابد او حذر لنگر عقل است عاقل را امان لنگرى دریوزه کن از عاقلان بعضى از عارفین گفته اند: اگر ایمان در ظاهر دل بود آدمى هم دنیا و هم آخرت را دوست مى دارد که گاهى دلش با حقّ و گاهى با خود است، ولى اگر باطن دل را ایمان فراگرفت دنیا را دشمن مى دارد و از خواسته ها رو گردان مى شود و این درجه بجز به جذبۀ الهى فراهم نمى شود، حافظ گفته است: سالها پیروى مذهب رندان کردم تا به فتواى خرد حرص به زندان کردم من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم عبده: علماء باین آیه استدلال کرده اند که در عقاید علم و یقین لازم است و ایمان از تقلید درست نیست، و البتّه ایمان بواجبات و محرّمات قطعى هم باید مولود قطع و یقین باشد و این مطلب مشهور میان علماء که احکام تکلیفى عملى، بدلیل ظنّى ثابت مى شود، درست نیست چون دلیل ظنّى وسیله ى ایمان نمى شود و تصدیق مطلب مظنون ایمان شمرده نمى شود، و مطالب اجتهادى که بدلیل ظنّى درست مى شود براى آسودگى از حیرت و سرگردانى است و جلوگیرى از رأى بمیل و هواى نفس است

«إِنَّ اَللّٰهَ عَلِیمٌ » 36 تبیان: این جمله تهدید کافران و بت پرستان است
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) رمضانی (داور) : لطفا ابیات شعر به صورت نظم وادر شود.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عرفانی اشراق
وَ مٰا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاّٰ ظَنًّا، إِنَّ اَلظَّنَّ لاٰ یُغْنِی مِنَ اَلْحَقِّ شَیْئاً، إِنَّ اَللّٰهَ عَلِیمٌ بِمٰا یَفْعَلُونَ

اکثر این مردم به جز پندار و گمان از چیزى دیگرى پیروى نمى کنند، در حالى که پندار و گمان، انسان را از حق بى نیاز نمى کند خداوند به هر چه که مى کنند آگاه است

عروج و رستاخیز عارفانه روح آنچنان است، که آسمان به لرزه مى آید و براق عشق انسان عارف را تا جایگاه رفیع صدق و صداقت بالا مى برد آنگاه به پوچى دنیا و همۀ پندارهاى غلطش پى خواهد برد، که حتّى او آنچه راجع به خدا مى پنداشته اشتباه بوده است چه رسد به دیگران

خلق اطفالند، جز مست خدا نیست بالغ، جز رهیده از هوا گفت: دنیا لعب و لهو است و شما کودکید و راست فرماید خدا از لعب بیرون نرفتى کودکى بى ذکات روح، کى باشد ذکى ؟ چون جماع طفل دان این شهوتى که همى رانند اینجااى فتى آن جماعِ طفل چه بْوَد بازیى با جماعِ رستمى و غازیى جنگِ خلقان همچو جنگِ کودکان جمله بى معنى و بى مغز و مُهان جمله با شمشیر چوبین جنگشان جمله در لایَنْفَعى آهنگشان جمله شان گشته سواره بر نَیى کاین بُراق ماست یا دُلدُل پَیى حاملند و خود ز جهل افراشته راکب و محمول ره پنداشته باش تا روزى که محمولان حق اسب تازان بگذرند از نُه طبق تَعْرُجُ الرُّوحُ إلَیْهِ والْمَلَک مِن عُرُوجِ الرُّوحِ یَهْتَزُّ الْفَلَک همچو طفلان جمله تان دامن سوار گوشۀ دامن گرفته اسب وار از حق «إِنَّ اَلظَّنَّ لاٰ یُغْنِی » رسید مَرْکَبِ ظن بر فلکها کَى دوید؟ أَغْلَبُ الظَّنَّیْن فىٖ تَرْجیحِ ذا لاتُمارِى الشَّمْسَ فى تَوْضِیحِها آنگهى بینید مرکبهاى خویش مرکبى سازیده اید از پاى خویش وهم و فکر و حسّ و ادراک شما همچو نَى دان مرکب کودک، هلا علمهاى اهل دل حمّالشان علمهاى اهل تن احمالشان علم، چون بر دل زند، یارى شود علم، چون بر تن زند، بارى شود گفت ایزد: «یَحْمِلُ أَسفَارَهُ » بار باشد علم، کآن نبود ز هُو علم، کآن نبود ز هو بى واسطه آن نپاید، همچو رنگِ ما شطه لیک چون این بار را نیکو کشى بار برگیرند و بخشندت خوشى هین مکش بهر هوا آن بار علم تا ببینى در درون انبار علم تاکه بر رهوار علم آیى سوار بعد از آن افتد ترا از دوش بار از هواها، کى رهى بى جام هو؟ اى ز هو قانع شده با نام هو از صفت و ز نام چه زاید؟ خیال و آن خیالش هست دلاّلِ وصال دیده اى دلاّل، بى مدلول هیچ ؟ تا نباشد جاده، نبود غول هیچ هیچ نامى بى حقیقت دیده اى یا ز گاف و لام گل، گل چیده اى اسم خواندى، رو مسمّى را بجو مه به بالا دان، نه اندر آب جو گر ز نام و حرف خواهى بگذرى پاک کن خود را، ز خود هین یکسرى همچو آهن ز آهنى بى رنگ شو در ریاضت، آینۀ بى زنگ شو خویش را صافى کن از اوصاف خود تا ببینى ذاتِ پاک صافِ خود بینى اندر دل علوم انبیا بى کتاب و بى مُعید و اوستا گفت پیغمبر: که هست از امّتم کاو بود هم گوهر و هم همّتم مر، مرا ز آن نور بیند جانشان که من ایشان را همى بینم بدان بى صَحیحَین و احادیث و رُواة بلکه اندر مَشْربِ آبِ حیات سِرِّ «أمسینا لکردیّا» بدان رازِ أَصْبَحنا عَرابیّاً بخوان [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نور
نکته ها:
آنچه داراى ارزش واقعى است، «علم» است گمان قوى و اطمینان نیز اگر مبناى صحیح داشته باشد، ارزش دارد همچون گمانى که از ظاهر آیات و روایات، در شناخت حکم خدا (آن هم در مسائل فرعى) براى فقیه حاصل مى شود امّا گمان در عقیده، اگر منشأ آن تقلید از نیاکان و تعصّبات جاهلى باشد، بى ارزش است
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
وَ مٰا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاّٰ ظَنًّا ضمیر «اکثرهم» به مشرکان برمى گردد استثناى برخى از مشرکان [از عمل کردن برطبق گمان] بدان سبب است که گروهى از آنان به راستگویى و نبوّت محمّد صلّى اللّه علیه و آله اعتقاد داشتند و به طور یقین مى دانستند که بت هایشان چیزى نیستند، لکن به خاطر حفظ منافع و امتیازات خود، دشمنى مى کردند و سخنانى دور از منطق مى گفتند امّا بیشتر مشرکان فقط به سبب تقلید از پدران، بت ها را مى پرستیدند خداوند بت پرستى این گروه را به گمان تعبیر کرده است، به رغم اینکه آنان یقین داشتند که این بت ها مى توانند سود و زیان برسانند؛ زیرا این یقین آنان بر پایۀ درستى استوار نبود و هر یقینى که به تقلید نسبت داده شود، مى توان از آن به گمان تعبیر کرد در جلد اوّل، در تفسیر آیۀ 170 از سورۀ بقره، به تفصیل دربارۀ تقلید سخن گفتیم

إِنَّ اَلظَّنَّ لاٰ یُغْنِی مِنَ اَلْحَقِّ شَیْئاً مراد از ظنّ در اینجا عدم یقین نیست چنان که در وهلۀ نخست برمى آید بلکه مراد از آن، ایمان به یکى از اصول و یا فروع دین، بدون داشتن دلیلى از عقل و یا وحى است، هرچند این ایمان به مرحلۀ جزم و یقین رسیده باشد؛ نظیر مشرکان در پرستش بت ها و کفر کافران پیش از نگرش و جستجوى سبب و وجود جهان و نیز وجود نظم و هماهنگى در آن و اینکه آیا این نظم و هماهنگى تصادفى بوده و یا با سامان دادن فردى دانا و حکیم است ؟

این آیه به روشنى بر نفى و بطلان قیاس در مسائل دینى دلالت دارد؛ زیرا قیاس، عمل کردن به گمانى است که انسان را در اصول عقیده و احکام شریعت به حق نمى رساند امّا مسائل روز و امور دنیوى، از موضوع آیه خارج است آرى، خداوند در مسائل کشاورزى، بازرگانى، روابط اجتماعى و از پیروى گمان نهى نمى کند و اگر مردم در هر چیزى تنها برطبق علم و یقین عمل کنند، چرخ زندگى از کار مى افتد

البتّه، محکوم کردن کسى به چیزى، گناهکار دانستن و گواهى دادن بر ضدّ او، تنها پس از علم و یقین رواست و رمز آن هم این است که زندگى در مسیر درست خود، حرکت کند

نتیجه: پیروى از گمان، در برخى موارد جایز، در برخى موارد ممنوع و در برخى موارد دیگر، شخص اختیار دارد که برطبق گمان عمل کند و یا نکند و کسى که مى خواهد با جزئیات این مسئله آشنا شود، باید به کتاب: فرائد الاصول، معروف به «رسائل» شیخ انصارى رجوع کند؛ زیرا او مسئله «گمان» را عمیقا مورد بررسى قرار داده و حدود 150 صفحه از کتاب را بدان اختصاص داده است [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
خداوند متعال امر فرمود به پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که بدوا دو سؤال از اهل شرک بفرماید و خود جواب بگوید براى وضوح مطلب و انکار آنها تا واضح شود بر اهل انصاف، لجاج و عناد و انکار بى محلّ آنان سؤال اوّل آنست که آیا در میان بتهائى که شما شریک قرار دادید آنها را با خدا در عبادت آیا کسى هست که مخلوق را از کتم عدم بوجود آورد پس بمیراند و ثانیا زنده کند براى پاداش و خود جواب بفرماید که این کار خدا است و آنها را ملامت فرماید بر اعراض از حقّ و اقبال به باطل و ظاهرا انکار آنها راجع به معاد بوده نه اصل خلقت و خداوند خواسته استبعاد آنها را از معاد به مقایسه با اصل خلقت رفع فرماید سؤال دوّم آنست که آیا در میان بتها بتى هست که هدایت کند مردم را به راه حقّ و جواب بفرماید که خدا هدایت مى کند مردم را به واسطۀ ارسال رسل و انزال کتب بحقّ و ظاهرا آنها معتقد بودند که هدایت اصلى از خدا است نهایت آنکه بتها را مهتدى بهدایت الهیّه مى دانستند و عبادت آنها را مقرّب به خداوند مى پنداشتند لذا در خاتمه، سؤال سوّم از آنها شده که آیا کسى که هدایت مى کند خلق را بحقّ سزاوارتر است به اطاعت و عبادت یا کسى که هدایت نمى شود مگر بوسیلۀ هادى و راهنما باعتقاد شما با آنکه بتها قابل هدایت نبوده و نیستند و ملامت شده اند بر عبادت بى ثمر از بتها و حکم بى دلیل بر صلاحیّت آنها براى پرستش و ستایش و محتمل است سؤال سوّم ناظر به بتها نباشد بلکه مراد از من یهدى هادیان بطریق حقّ باشند و مراد از من لا یهدّى الا ان یهدى کفّار و داعیان بباطل و مؤیّد این معنى است روایت قمّى ره از امام باقر علیه السّلام که مراد از من یهدى الى الحقّ محمد و آل محمد است و مراد از من لا یهدّى الا ان یهدى کسانى از قریش و غیر آنها مى باشند که با اهل بیت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بعد از آن سرور مخالفت نمودند و در آیۀ سوّم بیان علّت این عقاید و اعمال فاسد شده است که نیست در بیشتر مردم مگر متابعت گمانى که ناشى مى شود از تقلید پدران و خیالات فاسده و اوهام کاسده و آراء باطلۀ اهل ضلال و اضلال و گمان کافى براى ایصال بحقّ به هیچ درجه نیست چون اقلّ مراتب وصول بحقّ علم الیقین است که از برهان حاصل مى شود چه رسد بعین الیقین که فوق آن و حقّ الیقین که فوق همه است و بعضى هم که حالشان معلوم است که تعصّبا و عنادا لجاج و انکار و استکبار مى نمایند با آنکه حقّ براى آنها واضح شده است به بیّنه و برهان ولى خداوند آگاه از عقائد و اعمال آنها مى باشد و آنان را به جزاى خودشان در دنیا و آخرت خواهد رسانید و لا یهدّى در اصل لا یهتدى بوده تاء باب افتعال در دال ادغام شده است و کسرۀ هاء به ملاحظه التقاء ساکنین است و بتخفیف دال بهمین معنى نیز قرائت نموده اند و بعضى هاء را براى نقل فتحۀ اصلیّۀ تاء مفتوح خوانده اند [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.