● هود پیغمبر (علیهالسلام) اولین پیغمبر بعد از نوح (علیهالسلام) است
هود پیغمبر (علیهالسلام) اولین پیغمبر بعد از نوح (علیهالسلام) است که خداى تعالى در کتاب مجیدش نام مىبرد و از کوشش او در اقامه دعوت حقه و قیامش بر علیه بتپرستى تشکر مىکند و در چند جا از کلام مجیدش بعد از شرح داستان قوم نوح، داستان قوم هود که همان قوم عاد است (و نیز) قوم ثمود را ذکر مىکند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج10، ص: 441 و 442 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حضرت هود (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان آیات 50 تا 60
این آیات، داستان هود پیغمبر (علیهالسلام) و قوم او یعنى قوم عاد اول را بیان مىکند و آن جناب اولین پیغمبر بعد از نوح (علیهالسلام) است که خداى تعالى در کتاب مجیدش نام مىبرد و از کوشش او در اقامه دعوت حقه و قیامش بر علیه بتپرستى تشکر مىکند و در چند جا از کلام مجیدش بعد از شرح داستان قوم نوح، داستان قوم هود که همان قوم عاد است (و نیز) قوم ثمود را ذکر مىکند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج10، ص: 441 و 442 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت هود (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● وجه آنکه خداوند «هود» را برادر قوم «عاد» نامیده است
اگر (قرآن) جناب هود را برادر قوم عاد دانسته از این باب بوده که آن جناب برادر نسبى آنان بوده، چون از افراد همان قبیله بوده که همه افرادش به پدر قبیله منتهى مىشدند، نه برادر تنى آنان.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج10، ص: 442 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت هود (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● علت آنکه جمله «قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ...»، «معطوف به» نشده است
جمله «قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ..» در مورد جواب از سؤالى مقدر وارد شده گویا شنونده وقتى جمله «وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً» را شنیده پرسیده: خوب، هود به آنان چه گفت؟
مىفرماید: «گفت: اى قوم من خدا را بندگى کنید ...» و به همین جهت جمله مورد بحث بدون واو عاطفه و به اصطلاح ادبى به فصل آمده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج10، ص: 442 |
قالب : قواعد عربی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دعوت مشرکین مبنی بر اینکه «تنها خدا را بپرستید»
جمله «اعْبُدُوا اللَّهَ» در مقام حصر است یعنى مىخواهد بفرماید: تنها او را بپرستید و خدایان دیگر را که به جاى خدا ارباب خود گرفتهاید به خیال اینکه شفیعان شما نزد خدا باشند، و آن وقت عبادت خود خدا را رها کردید نپرستید.
دلیل گفتار ما که جمله مورد بحث در مقام افاده حصر است جمله بعد مىباشد که مىفرماید: «ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ- شما غیر از او هیچ معبود و جز افتراء هیچ دلیل دیگرى ندارید» که این جمله دلالت دارد بر اینکه مشرکین اگر خدایانى براى خود گرفتند و آنها را به عنوان شریک خدا و شفیع درگاه او عبادت کردند بجز افتراء، دلیلى نداشتند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج10، ص: 442 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : مشرک- مشرکین |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● وضع زندگانی قوم عاد
در روایات وارده از ائمه اهل بیت (علیهالسلام) نیز آمده که خانهها و بلاد قوم عاد در بیابان بود و داراى زراعتى گسترده و باغهاى خرما بودند، عمرهایى طولانى و هیکلهایى بلند داشتند و بتان را مىپرستیدند، خداى تعالى جناب هود (علیهالسلام) را به سوى آنان مبعوث کرد تا به اسلام و خلع شرکائى که براى خدا درست کرده بودند دعوتشان کند، مردم زیر بار نرفته و به آن جناب ایمان نیاوردند، در نتیجه خداى تعالى آسمان را از باریدن باران بر آنان بازداشت، هفت سال باران بر آنان نبارید تا دچار قحطى شدند ... .
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج10، ص: 455 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان حضرت هود (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● داستان قوم هود (علیهالسلام) در قرآن
قوم (عاد) مردمى عرب از انسانهاى ما قبل تاریخ بوده و در جزیره زندگى مىکردهاند، و آن چنان منقرض شدهاند که نه خبرى از آنها باقى مانده و نه اثرى، و تاریخ از زندگى آنان جز قصههایى که اطمینانى به آنها نیست ضبط نکرده و در تورات موجود نیز نامى از آن قوم برده نشده است.
و آنچه قرآن کریم از سرگذشت این قوم آورده چند کلمه است: یکى اینکه قوم عاد، (که چه بسا از آنان به تعبیر عاد اولى نیز تعبیر شده، (النجم/50) و از آن به دست مىآید که عاد دومى نیز بوده) مردمى بودهاند که در «احقاف» زندگى مىکردند و احقاف که جمع «حقف» (شنزار و ناهموار) است و در کتاب عزیز خدا نامش آمده، بیابانى بوده بین عمان و سرزمین مهره (واقع در یمن) (معجم البلدان، ج 1، ص 153 و 154) و بعضى گفتهاند: بیابان شنزار ساحلى بوده بین عمان و حضرموت و مجاور سرزمین ساحلى شجر (معجم البلدان، ج 1، ص 154). و ضحاک گفته: احقاف نام کوهى است در شام (مراصد الاطلاع، ج 1، ص 38). و این نام در سوره احقاف، آیه 21 آمده و از آیه شریفه 69 از سوره اعراف و آیه 46 سوره ذاریات برمىآید که این قوم بعد از قوم نوح بودهاند...(ادامه مطلب در توضیحات بیان شده است)
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و از آیه 20 سوره قمر، آیه 7 سوره الحاقه استفاده مىشود که: آنها مردمى بودهاند بلند قامت چون درخت خرما، و از آیه 69 سوره اعراف برمىآید که: مردمى بودهاند بسیار فربه و درشت هیکل، و از آیه 15 سوره سجده و آیه 130 سوره شعراء برمىآید: مردمى بودهاند سخت نیرومند و قهرمان، و از آیات سوره شعراء و سورههایى غیر آن بر مىآید که: این قوم براى خود تمدنى داشته و مردمى مترقى بودهاند داراى شهرهایى آباد و سرزمینى حاصلخیز و پوشیده از باغها و نخلستانها و زراعتها بودهاند و در آن عصر مقامى برجسته داشتهاند و در پیشرفتگى و عظمت تمدن آنان همین بس که در سوره فجر در باره آنان فرموده: «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ» (الفجر/6-8).
و این قوم بطور دوام، غرق در نعمت خدا و متنعم به نعم او بودند تا اینکه وضع خود را تغییر دادند و مسلک بتپرستى در بینشان ریشه دوانیده و در هر مرحلهاى براى خود بتى به عنوان سرگرمى ساختند و در زیر زمین مخزنهاى آب درست کردند به امید اینکه جاودانه خواهند بود، و طاغیان مستکبر خود را اطاعت مىکردند، خداى تعالى به خاطر همین انحرافهایشان برادرشان هود را مبعوث کرد تا به سوى حق دعوتشان نموده، و ارشادشان کند به اینکه: خداى تعالى را بپرستند و بتها را ترک گویند و از استکبار و طغیان دست برداشته به عدل و رحمت در بین خود رفتار کنند (الشعراء/130).
هود (علیهالسلام) در پند و اندرز آنان نهایت سعى را کرد و خیرخواهى خود را به همه نشان داد، راه را برایشان روشن و از بیراهه مشخص کرد و هیچ عذرى براى آنان باقى نگذاشت، با این حال مردم خیرخواهى آن جناب را با اباء و امتناع مقابله کردند و با انکار و لجبازى با او روبرو شدند، و بجز عده کمى ایمان نیاوردند و اکثریت جمعیت بر دشمنى و لجبازیهاى خود اصرار ورزیدند و نسبت سفاهت و دیوانگى به آن حضرت دادند، و اصرار و پافشارى کردند که آن عذابى که ما را از آن مىترسانى و به آن تهدید مىکنى بیاور، آن جناب در پاسخ این اصرار و شتابزدگى آنان مىفرمود: «إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ» (الأحقاف/23).
چیزى نگذشت که خداى تعالى عذاب را بر آنان نازل کرد به این صورت که بادى عقیم از باران (باد بدون باران) به سوى آنها گسیل داشت، بادى که در سر راه خود هیچ چیزى بر جاى نگذاشت، همه را مانند استخوان پوسیده کرد (الذاریات/42)، بادى صرصر (داراى صدایى مهیب) (الذاریات/42) و در ایامى نحس به مدت هفت شب و هشت روز پشت سر هم وزید که اگر آنجا بودى، مىدیدى که مردم به حال غش افتادهاند، گویى تنههاى خرماى سرنگون شدهاند (الحاقه/7)، بادى که مردم بلند بالاى آن قوم را مانند نخل منقعر (کنده شده) از جاى مىکند (القمر/20).
قوم عاد در آغاز آنچه از این باد دیدند خیال کردند ابرى است که براى باریدن به سویشان مىآید لذا به یکدیگر بشارت و مژده داده و مىگفتند: «عارض ممطرنا- ابرى است که ما را سیراب خواهد کرد» ولى اشتباه کرده بودند بلکه این همان عذابى بود که در آمدنش شتاب مىکردند، بادى بود که عذابى الیم با خود مىآورد عذابى که به امر پروردگارش هر چیزى را نابود مىساخت و آن چنان نابود مىساخت که کمترین اثرى از خانههاى آنان باقى نگذاشت (الأحقاف/25)، در نتیجه خداى تعالى تا آخرین نفر آن قوم را هلاک کرد و به رحمت خود هود و مؤمنین به وى را نجات داد (هود/58).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج10، ص: 455 تا 458 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت هود (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حضرت هود (علیهالسلام)، دومین پیغمبر اقامه کننده حق
هود (علیهالسلام) خودش از قوم عاد دومین پیغمبرى بود که براى دفاع از حق و سرکوبى و ابطال کیش وثنیت قیام کرده، البته دومین نفرى که قرآن کریم سرگذشتش را نقل کرده و محنتها و آزارى که در راه خداى سبحان دیده حکایت نموده است، آرى قرآن کریم آن جناب را به همان ستایش که انبیاء گرام خود را ستوده، ستایش کرده و در همه ذکر خیرهاى خود از آن حضرات، وى را شرکت داده است، سلام خدا بر او باد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج10، ص: 458 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حضرت هود (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● داستان بعثت هود و قوم عاد -
داريوش بيضايي
قوله تعالی: {وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ}
داستان بعثت هود و قوم عاد
از حضرت صادق ع روایت شده در خصوص بعثت هود و قوم عاد فرمود: قوم عاد در شهری زندگی میکردند که دارای نخلستانها و مزارع بسیاری بود و بر اثر خوبی آب و هوا مردمانی بودند سالم و بلند قامت و تندرست و قوی و عمرهای طولانی داشتند خداوند هود پیغمبر را برای هدایت ایشان فرستاد تا آنها را به خدا پرستی و پیروی نمودن از دین حق دعوت نماید ولی قوم دعوتش را نپذیرفته و ایمان نیآوردند و هود را آزار و اذیت بسیار کرده و بر اثر آن مورد و قهر الهی واقع و مدت هفت سال گرفتاره قحطی و سختی شده و باران رحمت بر آنها نبارید بالاخره قوم براثر تنگی معیشت و استیصال متوجه شود شده و بسوی او روان شدند تا از حضرتش درخواست کنند دعا نماید تا باران آمده و از آن عسرت و پریشانی خلاص شوند چون به منزل هود رسیدند زنی از خانه آن حضرت خارج میشد آن جماعت را که مشاهده نمود پرسید شما کیستید؟ و اینجا برای چه منظوری آمده اید؟ جواب دادند چند سال است باران نیامده و مردم گرفتار فقر و قحط و بدبختی شده اند اینک برای دیدار هود آمده ایم که از ایشان درخواست نمایم دعا کند و از خدا بخواهد تا آنکه باران عطا فرموده و ما را از این عسرت نجات بخشد, زن گفت اگر دعای خود در پیشگاه خداوند قبول میشد دعایی برای خود مینمود که زراعتش از بی آبی نسوزد, ولی براثر درخواست قوم محل کار هود را نشان داد و به ملاقات و زیارت حضرتش شتافته و تذلل و استدعا نمودند که از خداوند طلب باران نموده و رفع پریشانی و قحطی قوم را مسئلت نماید هود مهیای نماز شده و از پروردگار طلب بخشایش و ترحم نموده و برای مردم دعا کرد و سپس فرمود: به جایگاههای خودتان مراجعت کنید که خداوند باران رحمت خود را بشما ارزانی فرموده و از قحطی خلاص خواهید شد گفتند ای پیغمبر خدا ما به موضوع عجیب و شگفتی برخورد کرده ایم تقاضا داریم برای ما بیان فرمائید زنی که از منزل شما خارج شده و در مقابل پرسش ما مبادرت به تکذیب شما نموده و میگفت اگر هود مستجاب الدعوه و در نزد خدا تقربی داشته باشد برای خودش دعا کند که زراعتش از بین نرفته و براثر بی آبی نسوزد!؟ هود فرمود: آن زن عیال منست و من از خداوند طول عمرش را مسئلت نموده ام, قوم گفتند برای چنین زنی که بدخواه شده است چرا چنین دعائی فرمودید؟ جواب داد: بدانید برای هر فرد مؤمن به خداوند دشمنی موجود و خلق شده که مزاحم آن مؤمن باشد و او را اذیت نماید آن زن دشمن من است و دشمنی که تحت تسلط شخص باشد بهتر است از دشمنی که شخص بر او مسلط نیست هود پیوسته قوم را از بت پرستی نهی میفرمود و آنها را به یکتاپرستی و پرستش خداوند تشویق و ترغیب میکرد و بر اثر دعای او خداوند از خطاهای قوم در گذشت و باران رحمتش را به آنها بارید و از خشکسالی و قحط خلاص گردیدند بطوریکه از آیات بعد استنباط میشود و جریان واقعه را حکایت میفرماید, سپس به آنها فرمود: الحال که خداوند باران رحمتش را از آسمان بر شما ببارید و نیرو بر نیروی شما بیفزود پس چرا روی بر میگردانید و سرکشی مینمائید؟ گفتند ای هود برای ما دلیل روشنی به رسالت خود نیاوردی ما به گفته تو معبودهای خود را ترک ننموده و بتو ایمان نخواهیم آورد بعضی از خدایان ما بتو آسیبی رسانیده اند از این رو ترک خدایان ما نموده ای, هود گفت: خدا را شهادت میگیرم و شما هم گواه باشید که من از آنچه شماها میپرستید بیزارم و بجز خدای یگانه هر چه بپرستید مورد نفرت من است شما هر کید و مکری که درباره من خواسته باشید اعمال کنید و تأمل روا مدارید من بخدای آفریننده من و شما توکل کرده ام و اختیار تمام جنبندگان بدست مشیت و اراده اوست و البته خداوند من براه راست مرا هدایت و رهبری میفرماید و اگر از روی عناد و سرکشی از حق رو برگردانید من نسبت به تبلیغ رسالت خود درباره شما رفتار کرده ام و اتمام حجت نموده ام و البته خدای من پس از هلاکت شما قوم دیگری را جانشین شما قرار خواهد داد و به من هم ضرر و زیانی نخواهد رسانید چه پروردگار من نگهبان و حافظ هر چیزیست و چون قوم هود ایمان نیآوردند خداوند همانطور که در سوره الحاقه آیه ۶ و ۷ بیان میفرماید باد سردی بر آنها فرستاد و هفت شب و هشت روز باد تند و سرد و سرکشی پی در پی بر آنها مسلط گردانید و ایشان را هلاک نمود گویا ساقه درخت خرمای خشکیده و پوسیده ای بودند و بخاک در افتادند.
در کافی از حضرت باقر ع روایت کرده فرمود: باد عقیم از زیر طبقه هفتم زمین بیرون میآید و این باد عقیم بیرون نیامده مگر وقتیکه خداوند بر قوم عاد غضب فرموده و بفرشتگان نگهبان زمین امر شد که بمقدار مختصری از باد عقیم را برای کیفر و مجازات قوم عاد بیرون آورند لکن آن باد نافرمانی نگهبان زمین نمود و بیش از آن مقدار خارج شد فرشتگان عرض کردند پروردگارا باد نافرمانی کرده و زیاده از حد خارج شد میترسیم تمام اهل دنیا را هلاک گرداند, خداوند جبرئیل را فرستاد تا آن را بجای خود برگردانید و آن اندازه که امر شده بود بیرون آمد و آن مردم عاصی و نافرمان را به هلاکت برساند و این بود خلاصه ای از داستان عادیان که بیایان رسید.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : طبرسی از ابن عباس روایت کرده گفت رسول اکرم ﷺ میفرمود: خدایتعالی هر باد و بارانی بفرستد فرشتگان نگهبان آنها وزن و تعدادش را میدانند جز بادیکه بر قوم عاد فرستاد که آن بر نگهبانان خود عاصی شد و از فرمان ایشان تجاوز کرد و زیاده از حد و اندازه بیرون آمد و از اینجهت آن را به عاتبه نام گذاشته اند و آن ایام را عرب برد الهجوز گویند (سرمای پیره زن) برای آنکه پیره زنی از ترس سرما در سرداب رفت و پنهان شد و زنده بود تا روز هشتم که در آن روز باد در سرداب رخنه کرد و او را نیز هلاک نمود و باد آرام گرفت و آن پیره زن آخر کسی بود که از قوم عاد هلاک گردید و خداوند آنها را در دنیا به لعنت خود گرفتار نمود و در آخرت نیز از رحمت پروردگار دور خواهند بود و در اثر کفر و نافرمانی و پیروی کردن از هر ستمکار معاندی منقرض شدند و از بین رفتند و اثری از ایشان باقی نماند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر هفت جلدی جامع قرآن بقلم و جمع آوری مرحوم علامه حاج سید ابراهیم بروجردی |
قالب : تاریخی |
موضوع اصلی : داستان حضرت هود (علیهالسلام) |
گوینده : بیضائی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.