1 - در افتادن همسر ابولهب به آتش جهنم، در حالتى خواهد بود که ریسمانى از الیاف به هم بافته در گردن دارد.
فى جیدها حبل من مسد
«جید» به معناى گردن یا محل گردنبند (قاموس) و «مسد» به معناى لیف ملایمى است که از درخت خرما گرفته مى شود (العین). این آیه از آن جا که حال براى «امرأته» و هم زمان با عامل خود (سیصلى) است، حالت ورود ام جمیل به جهنم را ـ که به گردن او زنجیرى از رشته هاى به هم بافته، بسته شده است ـ ترسیم مى کند.
2 - عذاب آخرت، تجسّمى از گناه در دنیا است.
فى جیدها حبل من مسد
آیه شریفه ترسیمى از آخرت همسر ابولهب ارائه مى دهد; یعنى، او همان طور که در دنیا بوته هاى خار را برمى داشت و بند آن را به گردن مى انداخت، تا به راه پیامبر(ص) بیفشاند; در آخرت نیز بار گناه خود را برداشته و بند آن را به گردن خواهد انداخت.
3 - همسر ابولهب در آخرت، در نهایت ذلّت و با گردنبندى از لیف هاى بافته شده تحقیر خواهد شد.
فى جیدها حبل من مسد
برخى گفته اند: همسر ابولهب، سوگند یاد کرده بود که گردنبند فاخر خود را در دشمنى با پیامبر(ص) خرج کند و آیه شریفه با بیان این که در آخرت، او داراى گردنبند لیفى خواهد بود; اوج حقارت او را بیان کرده است. تعبیر «جید» گرچه با «عنق» به یک معنا است; ولى در موارد زینت کردن گردن «جید» استفاده مى شود; ازاین رو بر استهزا و تحقیر او افزوده است.
4 - جهنم، داراى عذاب جسمى و شکنجه روحى
سیصلى نارًا ... و امرأته ... فى جیدها حبل من مسد
آتش، عذاب جسمى و تحقیر با بستن ریسمان به گردن، عذاب روحى است.
[ نظرات / امتیازها ]
فِی جِیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ
و زن او نیز که هیزم کش و آتش افروز است، و در گردنش ریسمانى بافته شده از لیف خرماست، به همان آتش شعله ور خواهد سوخت.
گفتنى است که وصف آن زن در این دو آیه و با این خصلت و وصف نکوهیده براى نشان دادن نهایت فرومایگى و حق ستیزى و حقارت اوست.
در مورد واژه «مسد» که به معنى طناب و یا ریسمان بافته شده از لیف خرماست، دیدگاه ها متفاوت است:
1 - به باور پاره اى منظور طنابى است که درشتى و زبرى و خشونت لیف خرما را دارد، و سوزش و حرارت آتش شعله ور، و سنگین آهن را، که در دوزخ به کیفر بیدادش برگردنش مى اندازند.
2 - امّا به باور برخى از جمله «ابن عباس» اشاره به زنجیرگرانى است به طول هفتاد زراع که در دوزخ از دهان او وارد و از نشیمنگاه او خارج و دور گردنش پیچیده مى شود.
3 - «سعید بن مسیب» آورده است که: او گردنبندى پرقیمت و جواهر نشان داشت که به آن بسیار مى نازید و سوگند یاد مى کرد که آن را در راه پیکار با محمد(ص) و راه و رسم آزادیخواهانه و عدالت آفرین او هزینه خواهد کرد؛ به همین دلیل در روز رستاخیز و سراى آخرت به صورت عذابى سهمگین بر گردن او افکنده خواهد شد.
از «اسماء» آورده اند که: پس از فرود این سوره و نکوهش سخت خدا از ابولهب و همسرش به کیفر حق ستیزى و کینه توزیشان، زن او که «عوراء» نام داشت، سنگى بزرگ بر گرفت و با جار و جنجال بسیار به سراغ پیامبر رفت. او در حالى که فریاد مى زد: و به پیامبر گرامى اهانت روا مى داشت و به جاى محمد(ص) یا ستوده شده بارگاه خدا، آن حضرت را «مذمّم» یا «نکوهش شده» مى خواند، نعره برآورد که: کجاست این سرزنشگر پدران ما؟ همو که دین و کتاب او، ما را به خشم آورده و دعوت اصلاحى و عدالت خواهانه اش دلمان را سوزانده و ما را به نافرمانى و عصیان کشیده است! او کجاست؟ پیامبر گرامى در مسجد نشسته بود و برخى از جمله «ابوبکر» در حضورش بودند که آن زن سررسید. با آمدن او «ابوبکر» گفت: هان اى پیامبر خدا، زن ابولهب آمد و به گونه اى خشمگین و خشن به نظر مى رسد که مى ترسم به شما جسارت کند. پیامبر فرمود: نگران مباش او هرگز مرا نخواهد دید. آن گاه آیاتى را زمزمه کرد و به خدا پناه برد و این آیه راخواند که:
و اذا قرأت القرآن جعلنا بینک و بین الذین لایؤمنون حجاباً مستوراً(343)
و هنگامى که قرآن را بخوانى، میان تو و کسانى که به سراى آخرت ایمان ندارند، پرده اى پوشیده قرار مى دهیم.
او، رسید و بر سر «ابوبکر» ایستاد، و در حالى که گویى پیامبر را نمى دید، فریاد کشید که: محمد(ص) کجاست؟
به من گزارش رسیده، که او مرا به باد نکوهش گرفته است.
ابوبکر سوگند یاد کرد که چنین نیست. او برگشت در حالى که این جمله را با غرور و تندى تکرار مى کرد که: قریش نیک مى داند که من دختر رهبر و پیشواى آنان هستم «قریش تعلم انى بنت سیدها».
از پیامبر آورده اند که فرمود: خداى فرزانه دل هاى آنان را از دین و آیین من برگردانید، چرا که آنان کار دشمنى و کینه توزى را با من به جایى رساندند که مرا به جاى محمد(ص)، «مذمّم» مارک مى زدند.
[ نظرات / امتیازها ]