[6] و وسواس از جن است و ذریه ابلیس که خدا او را لعنت کرد و از خود راند، و ابلیس بر خود گرفت که فرزندان آدم را از راه راست خدا منحرف و گمراه کند، و گاه اغوا کننده ممکن است از آدمیزادگانی بوده باشد که ابلیس آنان را گمراه کرده است:
«مِنَ الجِنَّةِ وَ النّاسِ- از پریان و آدمیان.»
از ابو ذر- رضی اللّه عنه- روایت شده است که به مردی گفت: آیا از شیاطین بشری به خدا پناه بردهای! و او گفت: آیا در آدمیزادگان هم شیاطینی وجود دارد! و ابو ذر گفت: آری، بنا بر اینکه گفته خدای تعالی: وَ کَذلِکَ جَعَلنا لِکُلِّنَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الإِنسِ وَ الجِنِّ.«1»
آیا میدانی که حکمت در پناه بردن به خدا در هنگام تلاوت قرآن چیست که خدا در اینکه آیه به ما فرمان داده و گفته است: فَإِذا قَرَأتَ القُرآنَ فَاستَعِذ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ!«2» آیا میدانی چه حکمتی در آن است که قرآن با استعاذه به خدا از شرّ وسواس خناس پایان پذیرفته است! بهتر است برای پاسخ دادن به اینکه پرسش، حقایق آینده را به خاطر بیاوریم:
نخست: اینکه که قلب آدمی در معرض دو موج متقابل با یکدیگر قرار گرفته است، بدین معنی که از طرف راست موج رحمت الاهی به صورت فرشتگان خدا بر آن فرود میآید، و از طرف چپ موج خشم و انتقام جویی شیطان، تجسم یافته به صورت سپاهیان ابلیس لعنه اللّه.
از امام صادق- علیه السلام- روایت شده است که گفت: «هیچ مؤمنی نیست مگر آن که قلب او در داخل سینهاش دو گوش دارد: یک گوش که وسواس خناس در آن میدمد و سخن میگوید، و گوشی که فرشتهای در آن چنین میکند، و خدا مؤمن را با اینکه فرشته مؤید میدارد چنان که گفته است: وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ.«3»
از امام صادق- علیه السلام- روایت شده است که گفت: «هیچ قلبی نیست مگر اینکه که دارای دو گوش است، بر یکی فرشتهای راهنما موکل است، و بر دیگری شیطان دروغزن و مفتری، یکی او را به کاری برمیانگیزد و دیگری او را از آن کار باز میدارد. و به همین گونه در میان مردمان شیطانهایی وجود دارد که مردمان را به ارتکاب معاصی بر میانگیزند، به همان گونه که شیطانهای جنی چنین میکنند».«4»دوم: قلب آدمی خانهای تاریک و در حال فرو ریختن است که چراغ آن عقل و ستون آن ایمان است، و روشنی عقل برخاسته از نور خدا، و روح ایمان جلوهای از یاد خدا است، و چون قلب از خدا غافل شود، شیطان به انگیختن فساد در آن میپردازد. چرا! بدان جهت که طبیعت نخستین آدمی نادانی و ناتوانی است، مگر پروردگارمان نگفته است: خُلِقَ الإِنسانُ مِن عَجَلٍ، و اللّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن ضَعفٍ، و إِنَّ الإِنسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الخَیرُ مَنُوعاً، و وَ اللّهُ أَخرَجَکُم مِن بُطُونِ أُمَّهاتِکُم لا تَعلَمُونَ شَیئاً!
مگر آدمیزادگان از خاک نیستند و طبیعت خاک عجز و ضعف و جهل و غفلت نیست!
پس اگر قلب لحظه به لحظه به نور خدا اتصال پیدا نکند، چگونه میتواند حقایق را ببیند، در صورتی که پروردگار ما گفته است: وَ مَن لَم یَجعَلِ اللّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِن نُورٍ.
اگر عزیمت و اراده شخص از خدا با روح ایمان مدد نگیرد، چگونه میتواند از ناتوانی و عاجزی خود در گذرد و با شهوتها و فشارها به مبارزه و چالش بپردازد!
سوم: بنا بر اینکه مؤمنان از آن روی به خدا پناه میبرند که لحظهای آنان را به حال خود وا نگذارد، و میگویند: ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین أبدا، چه در همین یک لحظه ممکن است واقعه صورت وقوع پیدا کند، مگر خدا پیامبرش یونس بن متّی را ساعتی به حال خود وانگذاشت و او علیه قوم خویش دعا کرد و گرفتار زندانی شدن در شکم جانور دریایی (حوت) شد!
و گمان من آن است که ترک اولایی که از پیامبران سر میزند، در لحظههایی است که پروردگار آنان را به حال خود میگذارد، پس غافل میمانند و فراموش میکنند، و خدا آنچه را که از ایشان سر میزند عصیان و سرکشی مینامد، و سپس توبه ایشان را میپذیرد، و اینکه همه برای آن است که هیچ کس گمان نبرد که آنان خدایانند، و نیز برای آن که یقین و اطمینان ایشان افزایش پیدا کند.از پیامبر ما- صلی اللّه علیه و آله- چنین روایت شده است که: «شیطان بینی خود را بر قلب پسر آدم گذاشته است، پس چون آدمی از خدا یاد کند، نوک بینی خود را پس میکشد، و چون از اینکه یاد غافل شد آن را پیش میبرد، و الوسواس الخناس اشاره به همین است».«5»
به همین سبب اسلام مداومت و پیوستگی ذکر خدا را ستوده و پروردگارمان گفته است: وَ اذکُرُوا اللّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ،«6» و نیز وَ اذکُر رَبَّکَ کَثِیراً وَ سَبِّح بِالعَشِیِّ وَ الإِبکارِ.«7»
در حدیث از امام صادق- علیه السلام- چنین آمده است: «مؤمن به هیچ چیز مبتلا نمیشود که برای او سختتر از محرومیت از سه خصلت باشد، و چون پرسیدند که آنها چیست! گفت: مواسات در ذات خدا، و انصاف دادن درباره نفس خود، و یاد کردن فراوان از خدا، ولی من به شما نمیگویم: سبحان اللّه، و الحمد للّه، و لا اله الا اللّه، و اللّه اکبر، بلکه یاد کردن خدا مقصود است در نزد آنچه خدا بر مؤمن حلال کرده است، و یاد کردن خدا در نزد آنچه بر او حرام کرده است».«8»
امام باقر- علیه السلام- ذکر خدا را نماز شمرده و گفته است: مؤمن چون ایستاده یا نشسته یا خوابیده به یاد خدا باشد، پیوسته در نماز است، و خدا میگوید:
الَّذِینَ یَذکُرُونَ اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِم وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلقِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ رَبَّنا ما خَلَقتَ هذا باطِلًا سُبحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ.«9»
از پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- روایت شده است که گفت: «خداوند سبحانه و تعالی گفت: اگر بدانم که آنچه بر بندهام غالب است اشتغال به مناست، او را به درخواست کردن از خودم و مناجات کردن با خودم بر میانگیزم، پس چون بندهام چنین شود و بخواهد که غافل بماند، میگذارم که چنین شود، چنین کسان دوستان حقیقی من و قهرمانان واقعیتاند، آن کساناند که چون بخواهیم برای مکافات زمین را هلاک کنیم، به خاطر اینکه قهرمانان آن بلا را از مردم زمین دور میکنم».«10»
آری، ولی چون مؤمن یاد و ذکر خدا را ترک کند، نه تنها در معرض گمراه کنندگی شیطان و سقوط در دامهای او قرار میگیرد، بلکه در معرض خطرهای مادی نیز واقع میشود. در حدیثی به جا مانده از امام صادق- علیه السلام- چنین آمده است: «مؤمن به غرق شدن و به ویران شدن بنا میمیرد، و در چنگال جانور درنده گرفتار میشود و بر اثر صاعقه از دنیا میرود، ولی اگر به یاد خدا باشد صدمهای نمیبیند» و در روایتی دیگر «در حال یاد کرد خدا آسیبی به او نمیرسد».«11»
چهارم: و یاد کردن از خدا و سلطه و نیرو و رحمت او، و توکل و استعاذه به قوت و تأیید او برای بندگانش، و فهم و توجّه به اسمای حسنای او، همه از گرفتار شدن به وسوسههای شیطانی جلوگیری میکند، و تصمیمات آدمی فرمانبردار داوری عقل و مقیاسهای فطرت او میشود، نه مطیع هواها و آرزوهای نفسانی وی.
بیشتر مردم تصمیماتی که میگیرند بدون آن است که توجهی به اسباب آن کرده باشند و بدانند که اینها در جایی که به نام عقل باطن نامیده میشود پخته و پرورده میشود، و سپس آنها را به اشاره دلایل مختلفی برای پسندیده بودن تصمیمات میپذیرند، در صورتی که مؤمن آنها را در برابر دوربین عقل قرار میدهد و دقیقا به آزمایش آنها میپردازد، و اینکه همه از برکت یاد خدا است که بر بیداری ذات میافزاید، و عقل را درخشنده و فطرت را نورانی میکند.پنجم: و از برجستهترین فواید پناه بردن به خدا دوری گزیدن از تفسیر کتاب خدا و نصوص شریعت بنا بر هوای نفس و آرزو است که وسیلهای برای تبدیل و جا به جا کردن کلمات خدا از جاهای حقیقی آنها است.
بیشتر مردم ایستارهای از پیش تعیین شدهای در مقابل قرآن برای خود اتخاذ میکنند، و شیطان ایشان را به وسوسه میاندازد، مثلا، میگویند اینکه آیه اشاره به دشمنان تو است، و فلان آیه اساسا برای گذشتگان نازل شده، یا به فلان گروه تعلق دارد، و مهم آن است که تو را از دایره تطبیق آیه دور کنند و نتوانی از آن بهرهمند شوی.
گاه به ما فرمان داده است که پیش از تلاوت آیه از خدا برای دور کردن شیطان از خودمان استعاذه کنیم، تا به تأویل نادرست آن نپردازیم، و برای فتنهجویی به آنچه مایه اشتباه در فهم معنی آن میشود توجه نکنیم و در مقابل آن محکمات را کنار بگذاریم.
ششم: چگونه به خدا از وساوس شیطان پناه ببریم!
الف: با توسل به بصیرتهای وحی در معرفت، و به راههای درست دین در علم و علم آموزی که از آن در نصوص مختلف فراوان سخن رفته است.
ب: با شنیدن اندرزها و موعظهها از اهل آن، و اینکه از آمیزش با علمای ربّانی و مبلغان مجاهد دین و بندگان صالح خدا میسر میشود.
ج: با پرهیز کردن از تبلیغات اهل گمراهی، و قطع رابطه کردن با مجالس و نوشتهها و بزرگان ایشان، چه هر کس با گوش دادن به بوقهای شیطان خود را در معرض انحراف قرار دهد و سپس منحرف و گمراه شود، نباید کسی جز خود را ملامت کند.
د: با اندیشیدن مستمر در امور دین، و تدبّر کردن در کتاب خدا، و جستجو از خط درست و شتاب نورزیدن در خصوص حکم کردن درباره چیزی.
ه: و مهمتر از همه اینها، با خواستن اینکه امر از خدا که شخص را به راه مستقیم هدایت کند و او را به خودش وانگذارد.اینکه چیزی است که در پایان تفسیرمان بر اینکه آیه کریمه از خدا طلب میکنیم، و از او میخواهیم که از بنده گناهکار خود اینکه تلاش مختصر را بپذیرد و آن را برای روز تنگدستی وی ذخیره کند، و از تقصیر او در گزاردن حق کتاب خود در گذرد و قرآن و عترت را در روز قیامت شفیع او قرار دهد. و او شنونده و پذیرنده دعاء است،
[ نظرات / امتیازها ]