وَ إِنْ کانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ: و اگر هست پیراهن یوسف دریده شده از عقب. فَکَذَبَتْ: پس زلیخا دروغ مىگوید. وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِینَ: و یوسف از راستگویان است، چه این حال دلالت دارد بر آنکه یوسف از او گریخته و زلیخا از عقب پیراهنش را کشیده لذا پاره شده.
از حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله مروى است که «1» چهار کودک را پیش از وقت تکلّم، حق تعالى به سخن درآورد: اول پسر ماشطه فرعون. دوم- گواه یوسف علیه السّلام. سوم- صاحب جریح راهب. چهارم- عیسى علیه السّلام چنانچه تفسیر آن در سوره «البروج» بیاید ان شاء اللّه تعالى.
پس خداوند سبحان القاى شهادت فرمود بر زبان کودک شیرخواره از کسان زلیخا تا الزام حجت باشد بر زلیخا.
[ نظرات / امتیازها ]
قالَ هِیَ راوَدَتنِی عَن نَفسِی وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِن أَهلِها إِن کانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَت وَ هُوَ مِنَ الکاذِبِینَ «26» وَ إِن کانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَکَذَبَت وَ هُوَ مِنَ الصّادِقِینَ «27»
فرمود حضرت یوسف که زلیخا مراوده میکرد مرا از نفس من یعنی او
اراده سوء داشت و شهادت داد شاهدی از خویشان زلیخا اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده پس زلیخا راست میگوید و یوسف از دروغگویان است و اگر پیراهن او از پشت پاره شده پس زلیخا دروغ میگوید و یوسف از راستگویان است.
قالَ هِیَ راوَدَتنِی عَن نَفسِی اگر زلیخا اینکه افتراء را بیوسف نبسته بود حضرت یوسف پرده زلیخا را پاره نمیکرد و او را رسوا نمینمود لکن برای رفع تهمت از خود ناچار شد حقیقت را اطهار کند وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِن أَهلِها بعضی گفتند آن شاهد طفلی بود در گهواره سه ماه بود متولد شده بود و پسر خواهر زلیخا بود، و بنحو اعجاز بزبان آمد و شهادت داد و بعضی گفتند رجل حکیمی بود که با عزیز تکلم میکرد و او پسر عمّ زلیخا بود و لکن چون در شهادت حضور و مشاهده لازم است و آن رجل حکیم که حاضر نبوده قضایا را مشاهده کند و بسته بود زلیخا ابواب را و خلوت کرده بود خانه و بیوت را و از کجا آن حکیم میدانست که اصلا پیراهن یوسف پاره شده تا از جلو و پشت آن خبر میدهد و اگر بگویی همان موقع که در باز شد مشاهده کرد که از پیش و پشت آن هم خبر داشت و اینکه البته بنحو اعجاز بوده خداوند برای حفظ پیغمبر خود آن طفل را بزبان آورد نظیر تکلم سنگ ریزه در کف مبارک حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و تکلم سوسمار و شهادت برسالت آن حضرت.
اشکال- اگر اینکه بنحو اعجاز بوده نفس شهادت بصدق یوسف کافی بود استدلال لازم نداشت.
جواب- بلی کافی بود لکن برای بیان اینکه عزیز بالحس مشاهده کند گفت إِن کانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ که یوسف چون مشاهده کرد عزیز را از ترس پیراهن خود را پاره کرده فصدقت زلیخا و هو یوسف من الکاذبین و اما إِن کانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ چون زلیخا در عقب یوسف میدوید و یخه یوسف را گرفته پیش میکشیده و یوسف امتناع میکرد پیراهن از عقب پاره شده فکذبت
زلیخا دروغ میگوید وَ هُوَ مِنَ الصّادِقِینَ و یوسف از راستگویان است، بعلاوه اگر شاهد رجل حکیم بود چون از اهل زلیخا بود و گفتند پسر عمّ او بوده همچه شهادتی را نمیداد و لو حق را فهمیده باشد بر فرض آنکه متدین بود و کذب از او صادر نمیشده اصلا شهادت نمیداد غیر از عنایت حق و حفظ او چیزی نبوده.
[ نظرات / امتیازها ]