یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِرِی لِذَنْبِکِ إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الْخاطِئِینَ «29»
چون صدق یوسف علیه السّلام و کذب زلیخا ظاهر شد، عزیز متوجه یوسف علیه السّلام و بر وجه اعتذار گفت:
«1» تفسیر منهج الصادقین ج 5 ص 36.
«2» همان مصدر.
جلد 6 - صفحه 210
یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا: اى یوسف اعراض کن و درگذر از این سخن و پنهان دار این کار را. وَ اسْتَغْفِرِی لِذَنْبِکِ: و طلب آمرزش کن اى زلیخا براى گناه خود که نمودى. در بعضى تفاسیر معنى آنکه عذر بخواه از یوسف که غریب است و تو او را بىگناه بیازردى. إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الْخاطِئِینَ: بدرستى که تو بودى از گروه گناهکاران.
تذکره: آیه شریفه ایضا دال است بر قدس ساحت یوسفى، زیرا عزیز که شاهد حال و واقعه بر او کشف شدى، نسبت خطا و گناه را فقط به زلیخا دادى چنانچه یوسف هم اقدام نمودى، هر آینه البته او را نیز امر به استغفار و توبه نمودى.
[ نظرات / امتیازها ]
یُوسُفُ أَعرِض عَن هذا وَ استَغفِرِی لِذَنبِکِ إِنَّکِ کُنتِ مِنَ الخاطِئِینَ «29»
گفت عزیز بیوسف صرف نظر کن از اینکه مطلب و بزلیخا گفت تو هم استغفار کن برای اینکه گناه خود بدرستی که تو هستی از خطاکاران.
نظر به اینکه عزیز مصر عنین بود کانّه غیرت نداشت خطاب بیوسف کرد یُوسُفُ أَعرِض عَن هذا یعنی چیزی نگیر و اهمیّتی نده و چشم پوشی کن جایی صحبت نکن و بروز نده.
سپس خطاب بزلیخا کرد و گفت وَ استَغفِرِی لِذَنبِکِ نه با او تشددی کرد و نه مؤاخذه و عقوبتی باو نمود فقط استغفار کن آنهم معلوم نیست که از خدا طلب مغفرت کند یا از بت یا اینکه خواهش کن از یوسف که بروز ندهد و پردهپوشی کند إِنَّکِ کُنتِ مِنَ الخاطِئِینَ خطاکاری از تو سر زده تو تقصیر کاری یوسف بیتقصیر است و خطایی از او سر زده و دامنش پاک است.
[ نظرات / امتیازها ]
در این هنگام عزیز مصر از ترس اینکه، این ماجراى اسف انگیز برملا نشود، و آبروى او در سرزمین مصر، بر باد نرود، صلاح این دید که سر و ته قضیه را به هم آورده و بر آن سر پوش نهد، رو به یوسف کرد و گفت: یوسف تو صرف نظر کن و دیگر از این ماجرا چیزى مگو ( یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هٰذٰا ) سپس رو به همسرش کرد و گفت: تو هم از گناه خود استغفار کن که از خطاکاران بودى ( وَ اِسْتَغْفِرِی لِذَنْبِکِ إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ اَلْخٰاطِئِینَ ) بعضى گفته اند گوینده این سخن، عزیز مصر نبود، بلکه همان شاهد بود، ولى هیچ دلیلى براى این احتمال وجود ندارد، بخصوص که این جمله بعد از گفتار عزیز واقع شده است.
*** نکتهها:
1- شاهد که بود؟.
در اینکه شهادت دهنده چه کسى بود که پرونده یوسف و همسر عزیز را به این زودى جمع و جور و مختومه ساخت و بىگناه را از گنهکار آشکار نمود، در میان مفسران گفتگو است، بعضى گفتهاند یکى از بستگان همسر عزیز مصر بود، و کلمه" من اهلها" گواه بر این است، و قاعدة مرد حکیم و دانشمند و با هوشى بوده است، که در این ماجرا که هیچ شاهد و گواهى ناظر آن نبوده، توانست از شکاف پیراهنى! حقیقت حال را ببیند، و مىگویند این مرد از مشاوران عزیز مصر، و در آن ساعت، همراه او بوده است.
تفسیر دیگر اینکه بچه شیر خوارى از بستگان همسر عزیز مصر، در آن نزدیکى بود، و یوسف از عزیز مصر خواست، که داورى را از این کودک بطلبند، عزیز مصر نخست در تعجب فرو رفت که مگر چنین چیزى ممکن است؟ اما هنگامى که کودک شیر خوار- همچون مسیح در گهواره- به سخن آمد، و این معیار و مقیاس را براى شناختن گنهکار از بىگناه بدست داد متوجه شد که یوسف یک غلام نیست، بلکه پیامبرى است یا پیامبرگونه!.
در روایاتى که از طرق اهل بیت و اهل تسنن وارد شده به این تفسیر اشاره شده است از جمله ابن عباس از پیامبر ص چنین نقل مىکند که فرمود: چهار نفر در طفولیت سخن گفتند: فرزند آرایشگر فرعون، و شاهد یوسف، و صاحب جریج و عیسى بن مریم.
در تفسیر على بن ابراهیم نیز از امام صادق ع نقل شده که شهادت دهنده کودکى در گاهواره بود.
ولى باید توجه داشت که هیچیک از دو حدیث بالا، سند محکمى ندارد، بلکه هر دو مرفوعه است.
سومین احتمالى که دادهاند این است که شاهد، همان دریدگى پیراهن بود که با زبان حال این شهادت را داد، ولى با توجه به کلمه من اهلها (شاهد از خاندان همسر عزیز مصر بود) این احتمال بسیار بعید بنظر مىرسد بلکه منتفى است.
*** 2- چرا عکس العمل عزیز مصر، خفیف بود؟.
از جمله مسائلى که در این داستان توجه انسان را به خود جلب مىکند این است که در یک چنین مساله مهمى که ناموس عزیز مصر به آن آلوده شده بود، چگونه او با یک جمله قناعت کرد و تنها گفت از گناه خود استغفار کن که از خطاکاران بودى، و شاید همین مساله سبب شد که همسر عزیز پس از فاششدن اسرارش در سرزمین مصر، زنان اشراف را به مجلس خاصى دعوت کند و داستان عشق خود را با صراحت و عریان باز گو نماید.
آیا ترس از رسوایى، عزیز را وادار کرد که در این مساله کوتاه بیاید؟
یا اینکه اصولا براى زمامداران خود کامه و طاغوتیان، مساله غیرت و حفظ ناموس چندان مطرح نیست؟ آنها آن قدر آلوده به گناه و فساد و بى عفتى هستند که اهمیت و ابهت این موضوع، در نظرشان از بین رفته است.
احتمال دوم قویتر به نظر مىرسد.
*** 3- حمایت خدا در لحظات بحرانى
درس بزرگ دیگرى که این بخش از داستان یوسف به ما مىدهد، همان حمایت وسیع پروردگار است که در بحرانىترین حالات به یارى انسان مىشتابد و به مقتضاى" یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ" از طرقى که هیچ باور نمىکرد روزنه امید براى او پیدا مىشود و شکاف پیراهنى سند پاکى و برائت او مىگردد، همان پیراهن حادثه سازى که یک روز، برادران یوسف را در پیشگاه پدر به خاطر پاره نبودن رسوا مىکند، و روز دیگر همسر هوسران عزیز مصر را بخاطر پاره بودن، و روز دیگر نور آفرین دیدههاى بىفروغ یعقوب است، و بوى آشناى آن همراه نسیم صبحگاهى از مصر به کنعان سفر مىکند، و پیر کنعانى را بشارت به قدوم موکب بشیر مىدهد!.
به هر حال خدا الطاف خفیهاى دارد که هیچکس از عمق آن آگاه نیست، و به هنگامى که نسیم این لطف مىوزد، صحنهها چنان دگرگون مىشود که براى هیچکس حتى هوشمندترین افراد قابل پیش بینى نیست.
پیراهن با تمام کوچکیش که چیز مهمى است، گاه مىشود چند تار عنکبوت مسیر زندگى قوم و ملتى را براى همیشه عوض مىکند، آن چنان که در داستان غار ثور و هجرت پیامبر ص واقع شد.
*** 4- نقشه همسر عزیز مصر
در آیات فوق، اشاره به مکر زنان (البته زنانى همچون همسر عزیز که بىبند و بار و هوسرانند) شده است، و این مکر و حیلهگرى به عظمت توصیف گردیده (إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ). در تاریخ و همچنین در داستانها که سایهاى از تاریخ است، مطالب زیادى در این زمینه نقل شده، که مطالعه مجموع آنها نشان مىدهد، زنان هوسران براى رسیدن به مقصود خود، نقشههایى مىکشند که در نوع خود بىنظیر است.
در داستان بالا دیدیم که همسر عزیز چگونه بعد از شکست در عشق و قرار گرفتن در آستانه رسوایى، با مهارت خاصى برائت خود و آلودگى یوسف را مطرح ساخت، او حتى نگفت که یوسف قصد سوء به من داشته، بلکه آن را به عنوان یک امر مسلم فرض کرد و تنها سؤال از مجازات چنین کسى نمود؟ مجازاتى که در مرحله زندان نیز متوقف نمىشد، بلکه به صورت نامعلوم و نامحدود، مطرح گشته بود.
در داستان همین زن که در رابطه با سرزنش زنان مصر نسبت به عشق بىقرارش به غلام و برده خویش در آیات بعد، مطرح است، نیز مىبینیم که او براى تبرئه خود از چنین نیرنگ حساب شده استفاده مىکند، و این تاکید دیگرى است بر مکر اینگونه زنان.
[ نظرات / امتیازها ]