اینکه فرمود: «رهایشان کن! بخورند و کیف کنند، و آرزو بازشان بدارد» دستورى است به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) به اینکه دست از ایشان بر دارد و رهایشان کند تا در باطل خود سرگرم باشند. و این تعبیر کنایه از این است که سر بسرشان نگذار، و براى اثبات حقانیت دعوتت و اثبات اینکه بزودى آرزو مىکنند که اى کاش آن را پذیرفته بودند، با ایشان محاجه مکن، بزودى آن روز را خواهند دید و آرزوى اسلام خواهند کرد، اما وقتى که دیگر راهى بدان نداشته باشند و دیگر نتوانند ما فات را تدارک کنند.
جمله «فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ» به منزله تعلیل دستوریست که داده است، و معنایش این است که از این جهت احتیاجى به استدلال و احتجاج نیست که خودشان به زودى مىفهمند، چون حق و حقیقت بالأخره یک روزى ظاهر خواهد گردید.
[ نظرات / امتیازها ]
قمى در تفسیرش (ج 1، ص 372 و 373) به سند خود از پدرش از ابن ابى عمیر از عمر بن اذینة از رفاعه از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده که فرمود: چون روز قیامت مىشود منادى از ناحیه خداى تعالى ندا مىکند که هیچ کس جز مسلمان به بهشت نخواهد رفت، آن روز است که کفار آرزو مىکنند اى کاش در دنیا مسلمان بودند. آن گاه این آیه را تلاوت فرمودند: «ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ» یعنى رهایشان کن تا مشغول عمل خود شوند، «فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ».
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : علامه طباطبایی: عیاشى (تفسیر عیاشى، ج 2، ص 239. ح 1) از عبد اللَّه بن عطاء مکى از امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) نظیر این روایت را آورده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
بدون شک امید و آرزو و یا به تعبیر عرب ((امل )) عامل حرکت چرخهاى زندگى انسانها است ، که حتى اگر یک روز از دلهاى مردم جهان برداشته شود، نظام زندگى به هم مى ریزد، و کمتر کسى دلیلى بر فعالیت و تلاش و جنب و جوش خود پیدا مى کند.
حدیث معروفى که از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نقل شد الامل رحمة لامتى و لو لا الامل ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجرا: ((امید مایه رحمت امت من است ، اگر نور امید نبود هیچ مادرى فرزند خود را شیر نمى داد، و هیچ باغبانى نهالى نمى کاشت اشاره به همین واقعیت است .
ولى همین عامل حیات و حرکت اگر از حد بگذرد و به صورت ((آرزوى دور و دراز)) در آید بدترین عامل انحراف و بدبختى است ، و درست همانند آب باران است که مایه حیات است اما این آب اگر از حد گذشت مایه غرق شدن و نابودى خواهد شد.
این آرزوى کشنده همان است که آیات فوق روى آن تکیه کرده و آنرا مایه بى خبرى از خدا و حق و حقیقت مى شمارد، این آرزوها و امیدهاى دور و دراز چنان انسان را به خود مشغول مى دارد و غرق در عالمى از تخیل مى سازد، که از زندگى و هدف نهائیش به کلى بیگانه مى شود.
حدیث معرفى که در نهج البلاغه از على (علیهالسلام ) نقل شده نیز بیان گویائى براى این واقعیت است : ایها الناس ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان : اتباع الهوى و طول الامل ، اما اتباع الهوى فیصد عن الحق ، و اما طول الامل فینسى الاخرة : ((اى مردم مخوفترین چیزى که بر شما از آن مى ترسم دو چیز است :
پیروى از هوا و هوسها، و آرزوهاى دراز، چرا که پیروى از هوسها شما را از حق باز مى دارد، و آرزوى دراز آخرت را بدست فراموشى مى سپارد)).
و براستى چه افراد با استعداد و شایسته و لایقى که بر اثر گرفتارى در دام آرزوى دراز به موجودات ضعیف و مسخ شده اى مبدل گشتند که نه تنها به حال جامعه شان مفید نیفتادند، بلکه منافع شخصى خود را نیز پایمال کردند، و از هرگونه تکامل نیز بازماندند آنچنانکه در دعاى کمیل مى خوانیم و حبسنى عن نفعى بعد املى : ((آرزوى دراز مرا از منافع واقعیم محروم ساخت ))!
اصولا آرزو که از حد گذشت ، دائما انسانرا در رنج و تعب وا مى دارد، شب و روز باید تلاش کند به گمان خود دنبال سعادت و رفاه مى رود در حالى که چیزى جز بدبختى و شقاوت براى او فراهم نمى شود، و این گونه افراد غالبا در همین حال جان مى دهند و زندگى دردناک و غم انگیزشان مایه عبرت است براى آنها که چشم و گوش بینا و شنوا دارند.
[ نظرات / امتیازها ]