● عدم تفاوت خواندن خدا با اسم «الله» یا با اسم «رحمان»
لفظ «أَوِ» در این آیه یکسانى و یا اباحه هر دو طرف را افاده مىکند و مراد از کلمه «اللَّهَ» و کلمه «الرَّحْمنَ» دو اسم است که بر یک مسمى دلالت مىکنند، نه دو مسمى. و معناى آیه این است که: «خدا را چه به اسم اللَّه بخوانید و چه به اسم رحمان او را خواندهاید و میان این دو گونه خواندن فرقى نیست».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 308 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : اسمهای خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اعراب جمله «أَیًّا ما تَدْعُوا»
جمله «أَیًّا ما تَدْعُوا» شرطیه است و کلمه «ما» نظیر «ما» یى است که در جمله «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ» (آل عمران/159) و نیز در جمله «عَمَّا قَلِیلٍ لَیُصْبِحُنَّ نادِمِینَ» (مؤمون/40) به کار رفته است، و کلمه «أَیًّا» که شرطیه است مفعول«تَدْعُوا» مىباشد.
و جمله «فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» جواب شرط مزبور است که از باب نهادن سبب در جاى مسبب چنین آمده، و معناى آن این است که: هر یک از این دو اسم را بخوانید یکى از اسماء احسن خدا را خواندهاید، براى اینکه همه اسماء حسنى از آن او است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 308 و 309 |
قالب : قواعد عربی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اختصاص داشتن «اسماء حسنی» به خداوند
اسماء که دلالت بر مسمیات دارند دو قسمند: یکى آنهایى که دلالت مىکنند بر مسمیاتى که داراى حسنند، و دیگر آنهایى که دلالت مىکنند بر مسمیاتى که داراى قبحند، و چون قبح در ساحت مقدس خداى تعالى راه ندارد لا جرم تنها قسم اول در آنجا یافت مىشود. و همان قسم هم باز دو نوع است: یکى آن اسماء حسنایى که حسن محضند، و آمیخته با نقص و قبح نیستند، مانند غنائى که آمیخته با فقر نباشد، و حیاتى که موت همراه نداشته باشد و عزتى که با ذلت در هم نباشد.
و دیگر آن اسماء حسنایى که آمیخته با قبح باشند، لیکن حسن آنها بر قبحشان فزونى دارد.
از این دو قسم تنها قسم اول اسماء خداست که عبارت است از هر اسمى که در معنایش احسن الاسماء باشد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : هم چنان که پیشوایان دین فرمودهاند «خداى تعالى غنى است، اما نه چون اغنیاء، حى است اما نه چون احیاء، عزیز است، نه چون عزیزان، علیم است، نه چون علماء» و همانگونه که از اسماء، آنهایى که حسن محضند براى خداى تعالى است، از هر کمالى هم صرف و خالص آن که هیچ شائبه و آمیختگى با خلافش ندارد، براى خداوند ثابت است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 309 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : اسمهای خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● برگشت ضمیر «لَهُ» به ذات خداوند
ضمیر «لَهُ» در جمله «فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» به ذات خدا که از هر اسم و رسمى متعالى است برمىگردد، نه به دو اسم «اللَّه» و «رحمان»، زیرا مراد از آن دو- همانطور که گفتیم- دو اسم است، نه ذات متعالى که همان مسمى به آن دو اسم است، زیرا معنا ندارد که کسى بگوید: «هر یک از دو اسم را بخوانید، بارى براى آن اسم همه اسماء حسنى و یا بقیه اسماء حسنى هست».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 309 |
قالب : قواعد عربی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● رد عقیده بت پرستان که اسماء متعدد خدا را حاکى از آلهه متعدد پنداشتهاند
به نظر وثنىها خواندن هر اسمى از اسماء خدا پرستیدن همان اسم است، یعنى پرستیدن فرشته یا جنى است که مظهر آن اسم است، و همان جن و ملک اله و معبود آن عبادت است، و تعدد خدایان از همین جا ریشه گرفته است، چون دعاها انواع زیادى داشته، و زیادى انواع دعاها هم به خاطر زیادى و تعدد انواع حاجات بوده، و به همین جهت وقتى یکى از مشرکین شنید که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در نمازش مىگفته یا اللَّه، یا رحمن گفته بود: به این بى دین نگاه کنید که ما را از پرستیدن دو اله منع مىکند آن وقت خودش دو اله را مىخواند.
آیه شریفه مورد بحث این حرف را رد مىکند و وجه خطاى این اعتقاد را هم بیان مىنماید که این اسماء، اسماء متعددى براى خدا و مملوک صرف اویند، نه اینکه خودشان اله مستقل بوده در ذات و صفات از او جدا باشند، و خود ذات و صفات جداگانهاى دارا باشند و جز وسیله بودن براى پرستش خداى یگانه خاصیت دیگرى ندارند، و خواندن آنها خواندن او است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این آیه از آیات برجسته قرآنى است که آن حقیقتى را که قرآن کریم از مساله توحید ذات و توحید عبادت در قبال دید و ثنیت (دوگانهپرستى) نسبت به توحید در ذات و شرک در عبادت مىبیند آشکار و روشن مىسازد.
آرى پیروان وثنیت- همانطور که در جلد دهم این کتاب پارهاى از اعتقاداتشان را نقل کردیم- خداى سبحان را ذاتى متعال از هر حد و وصفى مىبینند، و وقتى همین ذات مطلق به یکى از مشخصات که خود اسمى است از اسماء مشخص مىشود همان تشخص را تولد مىخوانند، و از دید وثنیت ملائکه و جن مظاهر عالیهاى براى اسماء هستند، و به همین جهت آن دو را فرزندان خدا دانستند که در عالم وجود دخل و تصرف دارند. و نیز از دید آنان عبادت عبادتکاران و توجه هر متوجهى از مرحله ظهور اسماء و مرتبه فرزندان خدا که مظاهر اسماء اویند تجاوز نمىکند (و به خدا نمىرسد، هر چند که او خیال کند متوجه خدا شده بلکه در حقیقت متوجه همان فرزندان خدا گشته است).
آرى، اگر ما خدا را مىپرستیم در حقیقت خالق و رازق و محیى و ممیت و امثال آن را مىپرستیم که همه اینها اسمایى هستند که تنها در ملائکه و جن جلوه دارند، و اما ذات متعالى خدا اجل و بالاتر از آن است که عقل و وهم و یا حس آدمى او را درک نماید.
پس به نظر وثنىها خواندن هر اسمى از اسماء خدا پرستیدن همان اسم است، یعنى پرستیدن فرشته یا جنى است که مظهر آن اسم است، و همان جن و ملک اله و معبود آن عبادت است، و تعدد خدایان از همین جا ریشه گرفته است، چون دعاها انواع زیادى داشته، و زیادى انواع دعاها هم به خاطر زیادى و تعدد انواع حاجات بوده، و به همین جهت وقتى یکى از مشرکین شنید که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در نمازش مىگفته یا اللَّه، یا رحمن گفته بود: به این بى دین نگاه کنید که ما را از پرستیدن دو اله منع مىکند آن وقت خودش دو اله را مىخواند.
آیه شریفه مورد بحث این حرف را رد مىکند و وجه خطاى این اعتقاد را هم بیان مىنماید که این اسماء، اسماء متعددى براى خدا و مملوک صرف اویند، نه اینکه خودشان اله مستقل بوده در ذات و صفات از او جدا باشند، و خود ذات و صفات جداگانهاى دارا باشند و جز وسیله بودن براى پرستش خداى یگانه خاصیت دیگرى ندارند، و خواندن آنها خواندن او است، و توجه به سوى آنها توجه به سوى او است، زیرا معقول نیست که مسمى از اسم جدا باشد. پس این اسماء صرفا طریق به سوى خدا و راهنماى به سوى او و وجه اویند که به وسیله آنها براى غیر خود جلوه مىکند، پس خواندن خدا به وسیله اسماء متعدد منافات با توحید در عبادت ندارد.
بر عکس خواندن اسماء به طورى که از اسم به مسمى تجاوز نکند، محال و غیر معقول است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 310 و 311 |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : اسمهای خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● هیچ چیز و هیچ کس را نمی توان فرزند خدا نامید
اسماء و یا مظاهر اسماء از جن و ملک را فرزندان خدا دانستن خطاء است، زیرا جن و ملک را فرزند و یا پسر اطلاق کردن چه اطلاق به نحو حقیقت باشد و چه به نحو مجاز و به عنوان احترام و تشریف، محتاج نوعى سنخیت و اشتراک میان پسر و پدر است، یعنى این دو باید در اصل و حقیقت ذات و یا حد اقل در کمالى از کمالات ذات با هم نوعى اشتراک داشته باشند، و ساحت کبریایى خداى تعالى منزه است از اینکه چیزى غیر او، شریک در ذات و یا کمالش باشد، زیرا هر چه او خودش دارد و هر چه که غیر خودش دارد همه از آن او است، و غیر او چیزى از خود ندارد، پس چگونه شریک او مىشود؟.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 311 |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : توحید |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● باطل بودن اعتقاد «تصرف جن و ملائکه در وجود»
نسبت تصرف در وجود را به جن و ملک دادن هر قسم تصرف باشد باطل است، زیرا این ملائکه و همچنین اسمایى که ملائکه مظاهر آنند خودشان از خود، مالک چیزى نیستند، و در قبال خداى تعالى در هیچ چیز استقلال ندارند بلکه همانطور که خداى سبحان فرموده: «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ» (أنبیاء/26-27) و در آنچه انجام مىدهند خداى را اطاعت مىکنند و جن نیز در اعمال خود اینچنین است.
و کوتاه سخن اینکه هیچ سببى از اسباب مؤثر در عالم نیست مگر اینکه خدا قدرت و سببیت را به آن داده باشد. پس مالک حقیقى هر چه که اسباب مالکند، خداست، و قادر هر قدرتى که آنها از خود نشان دهند خداست نه خود آنان.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و این حقیقتى است که آیه بعدى هم که مىفرماید: «وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ» (إسراء/111) آن را افاده مىکند، و ما ان شاء اللَّه به زودى این افاده را تکرار مىکنیم.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 311 |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : مالکیت خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● لفظ جلاله «الله» و ریشه آن
ناگفته نماند که آیه شریفه مورد بحث، دلالت مىکند بر اینکه اسم جلاله «اللَّه» جزو اسامى حسناى خدا است که در اصل «الاله» بوده. وصفى بوده که معناى معبودیت را مىرسانده، و فعلا در اثر کثرت استعمال صورت اسمیت و علمیت به خود گرفته، به شهادت اینکه مىبینیم که صحیح است آن را به اوصافى وصف کنیم، مثلا بگوییم اللَّه، رحمان و رحیم است، ولى صحیح نیست بگوییم رحمان، اللَّه و رحیم است هم چنان که در خود قرآن کریم هم معامله علمیت با آن شده و مکرر فرموده «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- به نام خدایى که این صفت دارد: رحمان و رحیم است» (فاتحه/1).
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 311 و 312 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : اسمهای خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمههای «جهر» و «اخفات»
«جهر» و «اخفات» دو صفت متقابل همند که صداها را با آن دو توصیف مىکنند، و چه بسا در وسط آن دو صفت دیگرى را هم معتبر بشمارند که نسبت به جهر اخفات باشد و نسبت به اخفات جهر باشد، (مانند آب ملایم که نسبت به آب داغ خنک و نسبت به آب یخ داغ است) و در این صورت جهر به معناى مبالغه در بلند کردن آواز و اخفات به معناى مبالغه در آهسته سخن گفتن و حد وسط آن دو معتدل حرف زدن مىشود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 312 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بلند خواندن و آهسته خواندن نمازهای یومیه
معناى آیه این مىشود که: در نماز صدایت را خیلى بلند مکن و خیلى هم آهسته مخوان، حد وسط را رعایت نما. و اگر این حد وسط را سبیل خوانده از این رو بوده که مىخواسته اینطور نماز خواندن در میان همه مسلمین رسم و سنت شود تا همه گروندگان به دین اسلام این گونه نماز بخوانند.
البته این در صورتى است که مراد از «بِصَلاتِکَ» تک تک نمازها بطور استغراق باشد و اما اگر مراد از آن مجموع نمازها (و شاید هم این ظاهرتر است) باشد در این صورت معناى آیه این خواهد شد که در همه نمازها جهر مخوان و در همه آنها اخفات مکن، بلکه راه میانه را اتخاذ کن، که در بعضى جهر و در بعضى اخفات کنى. و این احتمال با آنچه در سنت اثبات شده، که نماز صبح و مغرب و عشاء بلند و ظهر و عصر آهسته خوانده شود، مناسبتر است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و بعید نیست که این وجه با در نظر گرفتن اتصال ذیل آیه به صدر آن وجه موافقترى باشد، چون در صدر آیه مىفرمود: به هر اسمى مىتوانى خدا را بخوانى و در این ذیل مىفرماید بلند کردن صدا در نماز معنایش متعالى بودن و بالا بودن خدا است و آهسته خواندن آن معنایش نزدیک بودن او است، حتى نزدیکتر از رگ قلب، پس به هر دو قسم، نماز خواندن، اداء حق همه اسماء خدا است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 312 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : نماز |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حکمت بلند یا آهسته خواندن نماز
در صدر آیه مىفرمود: به هر اسمى مىتوانى خدا را بخوانى و در این ذیل مىفرماید بلند کردن صدا در نماز معنایش متعالى بودن و بالا بودن خدا است و آهسته خواندن آن معنایش نزدیک بودن او است، حتى نزدیکتر از رگ قلب، پس به هر دو قسم، نماز خواندن، اداء حق همه اسماء خدا است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 312 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : نماز |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اسماء خداى تعالى مرآت و معرف یک مسمى هستند
از ابن عباس روایت کردهاند که گفت: روزى رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مکه نماز مىگزارد در نمازش دعا کرد و گفت: «یا اللَّه یا رحمن» مشرکین گفتند: به این بى دین نگاه کنید که ما را از پرستش دو خدا نهى مىکند، در حالى که خودش دو معبود را مىخواند، در اینجا بود که آیه: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ ...» نازل گردید.
علامه طباطبایی: در سبب نزول این آیه، روایات دیگرى، مخالف این روایت رسیده، که علتهایى غیر علت مذکور را بیان نموده، اما از همه آنها بهتر، همین روایت است و با مفاد آیه انطباق بیشترى دارد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را الدر المنثور (ج 4، ص 206، ط بیروت) از ابن جریر و ابن مردویه از ابن عباس روایت کردهاند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 314 |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : اسمهای خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● پرستش اسم بدون معنا، کفر است
1-از هشام بن حکم روایت شده که گفت: من از امام صادق (علیهالسلام) در باره اسماء خدا- عز و جل- و از اشتقاق آنها پرسیده (گفتم: کلمه: «اللَّه» از چه مشتق شده؟) فرمود: اى هشام «اللَّه» مشتق از اله است و اله مالوه مىخواهد و اسم غیر مسمى است، پس هر کس اسم را بدون معنا بپرستد کافر شده و چیزى نپرستیده و کسى که اسم و معنا را بپرستد باز کافر شده، چون دو چیز را پرستیده، و کسى که معنا را بپرستد بدون اسم او خدا را به یگانگى پرستیده آیا فهمیدى اى هشام؟.
هشام مىگوید: عرض کردم: بیش از این بفرمائید، فرمود: براى خداى تبارک و تعالى نود و نه اسم است، پس اگر بنا باشد که اسم همان مسمى باشد باید هر اسمى براى خود، الهى باشد، و لیکن چنین نیست، بلکه خداى تعالى معنا و مسماى واحدى است که این اسامى بر آن دلالت مىکنند، و همه این اسامى باز غیر اویند، اى هشام اسم نان غیر از نان است، و آدمى را سیر نمىکند ولى به آن دلالت مىکند، و همچنین آب که اسم نوشیدنى است، و لباس که اسم پوشیدنى است و آتش که اسم سوزاننده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را توحید صدوق (ص 220، ح 13 و احتجاج، ج 2، ص 72، ح 13) به طور مسند و در احتجاج به طور مرسل (بدون ذکر سند) از هشام بن حکم روایت کردهاند.
2-و نیز در توحید (ص 220، ح 12) به سند خود از ابن رئاب از عدهاى از امام صادق (علیهالسلام) روایت آورده که فرمود: هر کس خداى را با توهم عبادت کند کافر شده، و هر که اسم را بپرستد و معنا را رها کند کافر گشته، و هر کس اسم و معنا هر دو را بپرستد مشرک شده و هر کس معنا را بپرستد و اسم را عنوان و معرف آن قرار دهد و با صفاتش او را توصیف کند و بر این معنا اعتقاد قلبى داشته و زبانش هم همین را در پنهان و آشکار بگوید، چنین کسى از اصحاب امیر المؤمنین (علیهالسلام) است و در حدیث دیگر آمده چنین کسانى مؤمن حقیقیند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 314 و 315 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : اسمهای خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● انشعاب سایر اسماء الهی از یک اسم
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: خداى تبارک و تعالى اسمى خلق کرد که با حروف توصیف نمىشود، و با الفاظ به زبان در نمىآید و در پیکر شخصى مجسم نمىشود، و با هیچ چیز تشبیه نمىگردد ... آن گاه آن اسم را کلمه تامهاى بر اساس چهار جزء با هم قرار داد، به طورى که هیچ یک از آنها قبل از دیگرى نبود سپس سه چیز که مورد حاجت خلق بود از آن ظاهر ساخت و یک چیز از آن را محجوب گذاشت، و آن یک چیز همان اسم مکنون مخزون است که به وسیله همین سه اسم ظاهر مخزون گردید و ظاهرا آن سه اسم ظاهر عبارتند از: اللَّه و تبارک و سبحان ...پس این اسماء و آنچه که از اسماء حسنى هست، تا سیصد و شصت اسم تمام شود، همه از این سه اسم منشعب مىگردد.
و این سه اسم ارکان و حجابهایى هستند براى آن اسم واحد مکنون که به وسیله این سه اسم مخزون شدند، و این همان مطلبى است که آیه: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» بیانش مىکند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را بحار الانوار (ج 4، ص 166، ط اسلامیه) از کتاب توحید نقل کرده که او به سند خود از ابراهیم بن عمر از امام صادق (علیهالسلام) روایت کرده است.
متن کامل روایت و توضیحات علامه طباطبایی:
و در توحید بحار الانوار در باب مغایرت بین اسم و معنا از کتاب توحید نقل کرده که او به سند خود از ابراهیم بن عمر از امام صادق (علیهالسلام) روایت آورده که فرمود: خداى تبارک و تعالى اسمى خلق کرد که با حروف توصیف نمىشود، و با الفاظ به زبان در نمىآید و در پیکر شخصى مجسم نمىشود، و با هیچ چیز تشبیه نمىگردد و به هیچ رنگى در نمىآید، در اقطار و مکانها نمىگنجد، و از تعریف شدن برتر است و از حس هر متوهمى محجوب و پرده پوشیده است، آن گاه آن اسم را کلمه تامهاى بر اساس چهار جزء با هم قرار داد، به طورى که هیچ یک از آنها قبل از دیگرى نبود سپس سه چیز که مورد حاجت خلق بود از آن ظاهر ساخت و یک چیز از آن را محجوب گذاشت، و آن یک چیز همان اسم مکنون مخزون است که به وسیله همین سه اسم ظاهر مخزون گردید.
و ظاهرا آن سه اسم ظاهر عبارتند از: اللَّه و تبارک و سبحان، و براى هر کدام از این سه اسم، ارکانى چهارگانه است که در مجموع دوازده رکن مىشود، پس آن گاه براى هر رکنى سى اسم قرار داد که هر یک فعلى و کارى منسوب به او است، پس او است رحمان و رحیم، ملک و قدوس و خالق و بارئ و مصور وحى و قیوم و لا تاخذه سنة و لا نوم و علیم و خبیر و سمیع و بصیر و حکیم و عزیز و جبار و متکبر و على و عظیم و مقتدر و قادر و سلام و مؤمن و مهیمن و منشئ و بدیع و رفیع و جلیل و کریم و رازق و محیى و ممیت و باعث و وارث.
پس این اسماء و آنچه که از اسماء حسنى هست، تا سیصد و شصت اسم تمام شود، همه از این سه اسم منشعب مىگردد. و این سه اسم ارکان و حجابهایى هستند براى آن اسم واحد مکنون که به وسیله این سه اسم مخزون شدند، و این همان مطلبى است که آیه: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» بیانش مىکند.
علامه طباطبایی: در جلد هشتم این کتاب در بحث اسماء حسنى گذشت که گفتیم: این اسماء که اسماء حسنایش نامیدهاند اسماء اسماء هستند، و آنچه از مصادیق که این اسماء بر آن دلالت و اشاره مىکند یعنى ذات متصف به فلان وصف اسم حقیقى مىباشد، و بنا بر این بعضى از اسماء حسنى عین ذات خواهند بود: و آن اسمایى هستند که مصداق یکى از صفات ثبوتیه کمالیه را برساند چون: حى و علیم و قدیر، و بعضى از آنها زائد بر ذات و خارج از ذاتند، و آن اسمایى هستند مشتمل که بر یکى از صفات سلبیه مىباشند نظیر: «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ» (بقرة/255) و یا فعلى از افعال خدا باشند مانند: خالق و رازق.
اینها اسماء حقیقى خدا است و اما اسماء اسماء خدا عبارت است از همین الفاظ که بر ذات متصف به صفتى دلالت کند و هیچ شکى نیست که این الفاظ غیر ذات خدایند، بلکه الفاظى هستند که گوینده آنها، آنها را ایجاد مىکند، پس هم حادثند و هم قائم به گوینده.
در این مطالب هیچ بحثى نیست، خلافى که در این میان هست در دو جهت است:
جهت اول اینکه: بعضى از جاهلان از متکلمین سلف میان اسماء و اسماء اسماء خلط کرده پنداشتهاند که مقصود از عین ذات بودن اسماء، همین الفاظ است که اسماء اسماء خداست، و به همین جهت معتقد شدهاند که اسم، عین مسمى است، و در نتیجه عبادت اسم و خواندن آن، عین عبادت مسمى است و این قول در اوائل عصر خلفاى عباسى رواج داشت و دو روایت گذشته یعنى دو روایت توحید صدوق در رد بر این قول صادر شدهاند.
جهت دوم: نظریهاى است که بتپرستان داشتند، و آن این است که: به هیچ وجه ممکن نیست خداى سبحان مورد توجه و بندگى بندگان قرار گیرد، و همه توجهات به اسماء خدا است، پس اسماء که مظاهر آن ملائکه و جن و انسانهاى کامل هستند مورد توجه عبادت کاران هستند، و همانها آلهه و معبودهاى خلقند، نه خود خدا، و شما خواننده عزیز از بیان گذشته فهمیدید که آیه شریفه: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» رد بر این نظریه و اعتقاد است.
از روایت اخیر حقیقت دیگرى نیز کشف مىشود، و آن چگونگى انتشار اسماء از ناحیه ذات متعالیه خدا است، ذاتى که رفیعتر از آن است که علم کسى بدان احاطه یابد و یا وصفى و نعتى او را مقید کند، و یا اسمى و رسمى او را محدود سازد، و روایت با مطالبى که در صدر و ذیلش دارد صریح در این است که مراد از اسماء در آیه شریفه همان اسماء حقیقى است که گفتیم، نه اسماء اسماء، و ما این حدیث را تا حدى در ذیل بحثى که در باره اسماء حسنى در جلد هشتم این کتاب کردیم، شرح دادهایم بدانجا مراجعه شود.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 315 تا 318 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : اسمهای خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دلالت بعضی اسماء از الهی بر ذات، برخی بر صفات و برخی بر افعال خداوند
این اسماء که اسماء حسنایش نامیدهاند اسماء اسماء هستند، و آنچه از مصادیق که این اسماء بر آن دلالت و اشاره مىکند یعنى ذات متصف به فلان وصف اسم حقیقى مىباشد، و بنا بر این بعضى از اسماء حسنى عین ذات خواهند بود: و آن اسمایى هستند که مصداق یکى از صفات ثبوتیه کمالیه را برساند چون: حى و علیم و قدیر، و بعضى از آنها زائد بر ذات و خارج از ذاتند، و آن اسمایى هستند مشتمل که بر یکى از صفات سلبیه مىباشند نظیر: «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ» (البقرة/155) و یا فعلى از افعال خدا باشند مانند: خالق و رازق.
اینها اسماء حقیقى خدا است و اما اسماء اسماء خدا عبارت است از همین الفاظ که بر ذات متصف به صفتى دلالت کند و هیچ شکى نیست که این الفاظ غیر ذات خدایند، بلکه الفاظى هستند که گوینده آنها، آنها را ایجاد مىکند، پس هم حادثند و هم قائم به گوینده.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : در این مطالب هیچ بحثى نیست، خلافى که در این میان هست در دو جهت است:
جهت اول اینکه: بعضى از جاهلان از متکلمین سلف میان اسماء و اسماء اسماء خلط کرده پنداشتهاند که مقصود از عین ذات بودن اسماء، همین الفاظ است که اسماء اسماء خداست، و به همین جهت معتقد شدهاند که اسم، عین مسمى است، و در نتیجه عبادت اسم و خواندن آن، عین عبادت مسمى است و این قول در اوائل عصر خلفاى عباسى رواج داشت و دو روایت گذشته یعنى دو روایت توحید صدوق در رد بر این قول صادر شدهاند.
جهت دوم: نظریهاى است که بتپرستان داشتند، و آن این است که: به هیچ وجه ممکن نیست خداى سبحان مورد توجه و بندگى بندگان قرار گیرد، و همه توجهات به اسماء خدا است، پس اسماء که مظاهر آن ملائکه و جن و انسانهاى کامل هستند مورد توجه عبادت کاران هستند، و همانها آلهه و معبودهاى خلقند، نه خود خدا، و شما خواننده عزیز از بیان گذشته فهمیدید که آیه شریفه: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» رد بر این نظریه و اعتقاد است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 316 و 317 |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : اسمهای خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اذیت کردن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در هنگام نماز
از ابى جعفر و ابى عبد اللَّه (علیهالسلام) روایت شده که در تفسیر آیه: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا» فرمودهاند: ایامى که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مکه بود، نمازش را با صداى بلند اقامه مىفرمود در نتیجه مشرکین صدایش را مىشنیدند و محل حضور حضرت برایشان مشخص مىشد سپس به آنجا رفته وى را آزار مىدادند، لذا این آیه شریفه نازل گردید.
علامه طباطابیی: این معنا در الدر المنثور (ج 4، ص 206 و 207، ص بیروت) هم از ابن مردویه از ابن عباس روایت شده و نیز از عایشه روایت شده که گفته است: «این آیه در باره دعاء است» و عیبى هم ندارد، چون میان آن و دیگر روایات معارضهاى نیست، و نیز از عایشه روایت شده که آیه در باره تشهد است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تفسیر عیاشى (ج 2، ص 318، ح 175) از زراره و حمران و محمد بن مسلم از ابى جعفر و ابى عبد اللَّه (علیهالسلام) روایت کردهاند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 317 |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : نماز |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مراد از «جهر» و «إخفات» در نماز
از سماعة روایت شده که گفت: از امام (علیهالسلام) معناى آیه: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها» را پرسیدم، فرمود: مخافته آن است که انسان طورى تکلم کند که گوش خودش هم نشنوند، و جهر آن است که جوهره صدا به شدت بلند شود.
علامه طباطبایی: این روایات تا حدى معناى اولى را که در تفسیر آیه گذراندیم تایید مىکند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را فروع کافى (ج 3، ص 305، ح 21) به سند خود از سماعة روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 317 و 318 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : نماز |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● وظیفه امام جماعت در هنگام قرائت نماز
عبد اللَّه بن سنان روایت کرده که گفت: از امام صادق (علیهالسلام) پرسیدم آیا بر امام جماعت واجب است که نماز را آن قدر بلند بخواند که مامومین بشنوند؟ و اگر چنین است در جماعتهایى که جمعیت بسیار است چطور مىشود؟
فرمود: باید بطور معتدل و متوسط بخواند چنانچه خداى تعالى فرمود: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها».
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را فروع کافى ( ج 3، ص 317، ح 27) به سند خود از عبد اللَّه بن سنان روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 318 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : نماز |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.