● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً «16»
وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً: هرگاه اراده ما تعلق گیرد اینکه هلاک نمائیم به عذاب اهل شهرى را بعد از اقامه حجت بر آنان و فرستادن پیغمبر به ایشان.أَمَرْنا مُتْرَفِیها: فرمائیم متنعمان و رؤسا و بزرگان آنان را به ایمان و طاعت و پیروى پیغمبران مکرر در مکرر و اتیان آیات بینات براى اتمام حجت و رفع عذر کافران و مخالفان. فَفَسَقُوا فِیها: پس خارج شدند از طاعت و متمادى گردیدند در کفر و معصیت. فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ: پس واجب شد در این هنگام بر اهل آن قریه کلمه عذاب که سبقت گرفته در حکم ازلى و مستوجب عقوبت شدند، یا ثابت و متحقق شد موجب عذاب و ورود آن به سبب طغیان و کفران. فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً: پس هلاک کردیم ایشان را هلاکى که دمار از آنها برآوردیم.
رفع شبهه: بعضى از کوتاه نظران آیه را چنین تفسیر نموده که هرگاه اراده کنیم اهلاک اهل شهرى را، امر کنیم رؤساى آنها را تا فسق کنند، پس واجب شود بر اهل قرآن کلمه عذاب. و این معنى لازم آید که ذات سبحانى امر به فسق و سبب اغراء به جهل شده باشد، و حال آنکه به برهان عقلى و نقلى ثابت گردیده که صدور قبیح از ساحت قدس کبریائى محال است، و هیچ عاقلى را این نسبت روا نیست چه برسد به حضرت حکیم على الاطلاق جلت حکمته. بنابراین آیه شریفه را وجوهى است:
1- مأمور به در آیه محذوف تقدیر آنکه (امرناهم بالطّاعة ففسقوا فیها) ما ایشان را امر به طاعت فرمائیم، ایشان نافرمانى کنند، و ذکر فسق در عقب امر مستلزم نیست امر به فسق را، زیرا متعارف است که گویند (امرته فعصى و دعوته فابى) امر نمودم او را پس مخالفت کرد، و دعوت کردم او را پس ابا نمود، و تعلیق اراده به امر مذکور در آیه دلالت دارد بر تکرار امر به طاعت و انذار و تنبیه بر اقامه حجت بر فاسقان که پس از تکرار مخالفت نمودن، آنان مستحق وعید و اهلاک باشند.
2- ذکر اراده در آیه مجاز و اتساع باشد و این عبارت باشد از آنکه معلوم بود از حال قوم و مآل کار ایشان، و این آن اراده است که تفسیر کنند به «کاد» یعنى وقتى نزدیک شد هلاک اهل شهرى، تجدید نمائیم بر ایشان امر را و تکرار فرمائیم، پس نافرمانى نمودند در آن امر، پس سزاوار شدند عذاب را.
3- در کلام تقدیم و تأخیرى باشد و خلاصه تقدیر بر آنکه (اذا امرنا مترفى قریة الطّاعة ففسقوا فیها فحقّ علیها القول اردنا) در قرائتى «آمرنا» «بالمد»- اى «اکثرنا» واقع شده.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» اطیب البیان
وَ إِذا أَرَدنا أَن نُهلِکَ قَریَةً أَمَرنا مُترَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیهَا القَولُ فَدَمَّرناها تَدمِیراً «16»
و زمانی که بدانیم اینکه اهل شهرستانی بواسطه کفر و فسق و فجور بهلاکت میافتند وسائل و لذائذ و تعیّشات را بر آنها تمام میکنیم پس آنها بطغیان و سرکشی و فسق و فجور میافتند پس بر آنها حجة تمام میشود و هلاکت لازم میشود پس یک مرتبه بهلاکت میاندازیم و آنها را تلف میکنیم چه هلاکتی.
وَ إِذا أَرَدنا أَن نُهلِکَ قَریَةً اراده گفتیم از شئون علم است یعنی علم بصلاح چنانچه کراهت علم بفساد است یعنی زمانی که میدانیم که صلاح در اهلاک قومیست و اهل شهرستانی که کفر و شرک و معاصی و فساد آنها بحدّی رسیده که باید هلاک شوند و صلاح در اهلاک آنها است أَمَرنا مُترَفِیها مترف خوش گذران و هوا پرستان و و علاقهمندان بلذائذ دنیوی و لهویّات از ساز و آواز و رقص و طرب و مرجع ضمیر قریه است یعنی مترفین آن قریه و معنای امرنا یعنی اسباب معاصی را بر آنها فراهم میکنیم و در دسترس آنها قرار میدهیم تا هر مقدار که بتوانند معصیت کنند.
فَفَسَقُوا فِیها آنها هم هر چه توانستند کردند که إِنَّما نُملِی لَهُم لِیَزدادُوا إِثماً آل عمران آیه 172 فَحَقَّ عَلَیهَا القَولُ کمال استحقاق را پیدا کردند بر هلاکت که مراد از قول است فَدَمَّرناها تَدمِیراً آن قریه را با تمام اهلش زیر و بالا میکنیم که دیگر اثری از آنها باقی نماند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 16)- مراحل چهارگانه مجازات الهی: در تعقیب آیه قبل که خاطر نشان میکرد «هرگز فرد یا گروهی را بدون بعث رسولان و بیان دستورات خود مجازات نمیکنیم» در این آیه همین اصل اساسی به صورت دیگری تعقیب شده است، میگوید: «و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای مترفین (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا بیان میداریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند آنها را به شدت درهم میکوبیم» و هلاک میکنیم (وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً)
.بنابراین خداوند هرگز قبل از اتمام حجت و بیان دستوراتش کسی را مؤاخذه و مجازات نمیکند، بلکه نخست به بیان فرمانهایش میپردازد، اگر مردم از در اطاعت وارد شدند و آنها را پذیرا گشتند چه بهتر که سعادت دنیا و آخرتشان در آن است، و اگر به فسق و مخالفت برخاستند و همه را زیر پا گذاشتند اینجاست که فرمان عذاب در باره آنها تحقق میپذیرد و به دنبال آن هلاکت است.
از آیه استفاده میشود که سر چشمه غالب مفاسد اجتماعی ثروتمندان از خدا بیخبری هستند که در ناز و نعمت و عیش و هوس غرقند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر احسن الحدیث
وَ إِذٰا أَرَدْنٰا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنٰا مُتْرَفِیهٰا فَفَسَقُوا فِیهٰا فَحَقَّ عَلَیْهَا اَلْقَوْلُ فَدَمَّرْنٰاهٰا تَدْمِیراً این آیه در بیان مهیا شدن اسباب عذاب و استیصال است که در آیۀ قبل گفته شد و آن اینکه: چون خدا بخواهد شهرى را هلاک کند، به مردان بى بندوبار نعمت و قدرت فراوان مى دهد، آنها از میزان عدل و انصاف خارج مى شوند، در این صورت وعدۀ عذاب بر آنها حتمى مى شود، آن گاه خدا هلاکشان مى کند، این خلاصۀ آیه است، امّا باید جملات آن را بررسى کنیم منظور از اراده، تحقق اسباب و علل هلاکت است، یعنى کار ما در هلاک کردن امتها چنین است، کشاف و المیزان اراده را نزدیک شدن، معنى کرده اند و گفته اند: «اذا دنا وقت هلاکهم» مانند «اراد المریض ان یموت» که به معنى نزدیک شدن مرگ است در آیۀ: فَوَجَدٰا فِیهٰا جِدٰاراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ کهف 77 به معنى نزدیک شدن است اما جملۀ: أَمَرْنٰا مُتْرَفِیهٰا فَفَسَقُوا فِیهٰا این امر نمى تواند امر به فسق باشد زیرا: إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یَأْمُرُ بِالْفَحْشٰاءِ اعراف 28 پس نمى شود گفت: امر به فسق مى کنیم آنها نیز فاسق مى شوند، پس متعلق آن باید طاعت باشد، یعنى مترفین را امر به طاعت مى کنیم ولى آنها از اطاعت خارج مى شوند در این صورت وعدۀ عذاب حتمى مى گردد المیزان و کشّاف ترجیح مى دهند که مراد از «امرنا» اکثار نعمت و فراوان کردن وسائل زندگى باشد یعنى: نعمت و وسائل معیشت آنها را زیاد میکنیم، در کشاف مى گوید: امر مجاز است زیرا حقیقت امر که امر کند فاسق شوید ناممکن است، وجه مجاز آنست که نعمت آنها را فراوان کند و آن را وسیلۀ معاصى و شهوات گردانند،
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
وَ إِذٰا أَرَدْنٰا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنٰا مُتْرَفِیهٰا فَفَسَقُوا فِیهٰا فَحَقَّ عَلَیْهَا اَلْقَوْلُ فَدَمَّرْنٰاهٰا تَدْمِیراً طبرسى در تأویل این آیه چهار وجه ذکر نموده و در آخر کلامش اختیار نموده وجه اول را که خلاصه اش اینست:که وقتى ما اراده نمودیم اهل قریه اى را هلاک گردانیم پس از قیام حجت بر آنها و ارسال رسل امر مى کنیم(به مترفین) آنها یعنى به متموّلین و رؤساء آنها بایمان و طاعت تا اینکه بر آنها حجت محقق گردد و پس ازآنکه بمعاصى فاسق گردیدند عذاب بر آنها محقق مى گردد و بر آنها وعید واجب مى شود پس ما آنان را هلاک مى گردانیم،و اینکه رؤساء را تذکر داده براى این است که غیر آنها تابع آنها مى باشند (أَمَرْنٰا) سه طور قرائت شده و سیاهى قرآن همین است دوم (آمرنا) یعنى زیاد نمودیم سوم (أمّرنا) یعنى امارت و سلطنت دادیم و اول بفتح همزه و دوم بمدّ آن،سوم بتشدید میم و دلیل و شرح این سه قرائت در مجمع البیان داده شده رجوع به آنجا شود
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نور
وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً «16»
و هرگاه بخواهیم (مردم) منطقهاى را (به کیفر گناهشان) هلاک کنیم، به خوشگذرانان آنان فرمان مىدهیم، پس در آن مخالفت و عصیان مىکنند، که مستحقّ عذاب و قهر الهى مىشوند، سپس آنجا را به سختى درهم مىکوبیم.
نکته ها
«أَمَرْنا مُتْرَفِیها»، یعنى بزرگان قوم را فرمان به اطاعت مىدهیم، زیرا خداوند به فسق و گناه دستور نمىدهد، بلکه به عدل و احسان فرمان مىدهد. شیوهى هلاک کردن خدا به این نحواست که به اطاعت دستور مىدهد، مرفّهان بى درد مخالفت مىکنند و افراد عادّى هم از آنان پیروى مىکنند، آنگاه قهر الهى بر همگان حتمى و محقّق مىشود، و عذاب و غضب الهى فرا مىرسد.
ارادهى قهر خداى حکیم، براساس زمینههاى گناه و خصلتهاى منفى ماست، و گرنه خداوند مهربان، بىجهت ارادهى هلاک قومى را نمىکند. به فرمودهى حضرت رضا علیه السلام: ارادهى الهى در این آیه، مشروط به فسق ماست. «1»
پیام ها
1- یکى از شیوههاى قهر و کیفر الهى، رفاه زدگى و فرورفتن در نعمتهاست. أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً ...
2- وجود مترفین در جامعه، زمینهساز قهر الهى است. فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَ ...
3- سقوط اخلاقى و اجتماعى جامعه، به دست رؤساى مرفّه آنان است. «أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا»
4- مرفّهان بى درد، پیش از دیگران در برابر دعوت انبیا مىایستند، چون رفاه، معمولًا سرچشمهى فساد است. «أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا»
5- مهلت دادن به نافرمانان، سنّت الهى است. «أَمَرْنا فَفَسَقُوا فَحَقَّ»
6- تهدیدهاى الهى را جدّى بگیریم و خود را اصلاح کنیم، چون عامل اجراى تهدیدهاى الهى عملکرد خودماست. «فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ»
7- بدون اتمام حجّت، عذاب الهى نازل نمىشود. «أَمَرْنا فَفَسَقُوا فَحَقَ فدمرنا»
8- قهر و عذاب الهى، شدید است. «فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً»
9- همه چیز و همه کار با قدرت الهى انجام مىشود. «أَرَدْنا، نُهْلِکَ، أَمَرْنا، فدمرنا»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.