● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً «15»
هؤُلاءِ قَوْمُنَا: آن گروه که کسان ما هستند در نسب، یعنى جمعى از اهل [شهر] افسوس. اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً: فراگرفتید غیر از ذات خداوند به حق، خدایان دیگرى که بر باطلند به سبب تهدید دقیانوس و ترس از کشتن. این اخبار است در معنى انکار و مذمت قوم به اینکه ایشان از فرط نادانى و گمراهى، اصنام را پرستش و غیر خدا را ستایش نمودند و در مقام سرزنش گفتند: لَوْ لا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ: چرا نمىآورند کافران بر پرستش بتان. بِسُلْطانٍ بَیِّنٍ: به حجتى روشن و برهانى آشکار، یعنى دقیانوس و گماشتگان او، مردم را به وعید، تکلیف بتپرستى مىکنند نه به حجت و برهان.
تنبیه: آیه شریفه دلالت دارد بر آنکه مبناى اصول اعتقادیه باید بر برهان و دلیل باشد، و آنچه را که حجت و برهانى بر آن نباشد مردود، و تقلید در آن جایز نخواهد بود.
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً: پس کیست ستمکارتر از کسى که افترا کند و ببندد بر خداى تعالى دروغ را که نسبت شرکاء باشد به ذات سبحانى. حاصل آیه آنکه هیچکس ستمکارتر از چنین کسى نخواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» اطیب البیان
هؤُلاءِ قَومُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَو لا یَأتُونَ عَلَیهِم بِسُلطانٍ بَیِّنٍ فَمَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کَذِباً «15»
اینکه جمعیت قوم ما گرفتند از غیر خداوند عالم خدایانی چرا بر اینکه اتخاذ دلیل و برهانی نمیآورند بر خدایی اینکه خدایان آنها دلیل واضح روشنی! پس کیست ظالمتر از کسی که افتراء بزند بر خداوند عالم از روی کذب و دروغ (هؤلاء) اشاره باهل شهرستان اصحاب کهف از سلطان آنها دقیانوس و رعیت او که تعبیر به (قومنا) کردند و اینکه جمله تتمه کلام اصحاب کهف است اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ اخذ یعنی معتقد شدند و متعبد شدند از غیر خدا آلهة یک شریک قائل نشدند شریکهایی را بر خدا اتخاذ کردند معلوم میشود که اینها فرقه فرقه بودند هر دسته یک خدایی بر خود گرفتند مثل مشرکین مکه و اطراف که هر قبیله و طایفه یک بت بزرگی بر خود قرار دادند و یک بت که از همه بزرگتر بود برای همه مقرر کردند و هر فرد یک بت کوچک بر خود تراشیده و نگاه داشت از فلزّات و چوب حتی از رطب و تمر لَو لا یَأتُونَ عَلَیهِم بر اینکه آلهه خود (بِسُلطانٍ بَیِّنٍ) چه اثری از اینکه آلهه مشاهده کردند آیا جلب نفعی یا دفع ضرری یا قضاء حاجتی یا شفاء مرضی فقط دلیل آنها تقلید آباء آنها است فَمَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کَذِباً ظلم درجاتی دارد ولی درجه اعلای آن همین شرک و نفی توحید است که
اینکه افترا بخداوند است و کذب بر خدا است.
(سؤال) در مفهوم افتراء کذب داخل است که دروغ بغیر بستن است و لفظ کذبا زائد است.
(جواب) اینکه تاکید است کانّه آنها در اینکه افتراء خود را صادق میپندارند ولی چون دلیل و مدرکی ندارند جای اینکه توهم نیست و کذب محض است زیرا هر دعوایی محتاج بشاهد و دلیل است حتی مؤمنین که قائل بتوحید هستند باید ادله بر توحید اقامه کنند که سرتاسر قرآن بیان ادله توحید بلکه بر وجود حضرت ربوبی فرموده و ادله عقلیّه و نقلیّه و وجدانیّه بر اینکه بسیار است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 15)- سپس به دلیل دیگری نیز توسل جستند و آن این که: «این قوم ما معبودهایی جز خدا انتخاب کردهاند» (هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً).
آخر مگر اعتقاد بدون دلیل و برهان ممکن است «چرا آنان دلیل آشکاری برای الوهیت آنها نمیآورند؟» (لَوْ لا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطانٍ بَیِّنٍ).
آیا پندار و خیال یا تقلید کور کورانه میتواند دلیلی بر چنین اعتقادی باشد؟
این چه ظلم فاحش و انحراف بزرگی است.
«پس چه کسی ظالمتر است از آن کس که به خدا دروغ ببندد» (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً).
این «افترا» هم ستمی است بر خویشتن، چرا که انسان سر نوشت خود را به دست عوامل بدبختی و سقوط سپرده، و هم ظلمی است بر جامعهای که این نغمه را در آن سر میدهد و به انحراف میکشاند، و هم ظلمی است به ساحت قدس پروردگار و اهانتی است به مقام بزرگ او.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» ترجمه تفسیر جوامع الجامع
«هؤلاء» مبتدا و «قومنا» عطف بیان، و «اتّخذوا»، خبر آن است در صورت ظاهر خبر و در معنا انکار است، یعنى این قوم ما خدایانى غیر از خداى یکتا انتخاب کرده اند لَوْ لاٰ یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ ؛ چرا براى این عبادتشان که خدایان ساختگى را پرستش مى کنند دلیلى آشکار نمى آورند؟ این سخن، نوعى سرزنش به مشرکان است زیرا دلیل آوردن براى این مورد امرى ناممکن و محال است ضمنا این آیه دلیل بر فساد تقلید (در اصول دین) نیز مى باشد « اِفْتَرىٰ عَلَى اَللّٰهِ کَذِباً » مصداق افترا و دروغ بستن بر خدا، این است که نسبت شریک داشتن به او مى دهند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر احسن الحدیث
هٰؤُلاٰءِ قَوْمُنَا اِتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لاٰ یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطٰانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ اِفْتَرىٰ عَلَى اَللّٰهِ کَذِباً احتمال دارد که این سخن را در مجلس شاه و پیش روى شاه گفته اند وقتى که پادشاه گفت چرا از دین این مردم کنار مى شوید و چرا تفرقه مى اندازید؟ در این صورت این آیه بقیۀ سخن آنها در آیه قبل است خلاصه سخنشان آنست که این قوم ما که عقیده شان را به رخ ما مى کشى جز خدا، خدایانى گرفته اند که دلیلى بر معبود بودن آنها ندارند در این صورت از همه ظالم تراند که به خدا افترا مى بندند و شریک قائل مى شوند، منظور از سلطان بیّن دلیل قاطع است و گر نه ممکن بود دلیل عاطفى بى فائده بیاورند نظیر آنکه: پدرانمان چنین مى کردند ما نیز چنین خواهیم کرد ولى این دلیل بین نیست به نظر بعضى: این سخن را میان خودشان گفته اند، ولى احتمال اول قویتر است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
و آنها با آن استقامت و عزمى که داشتند هیچ اندیشه نکردند و بر اثبات آلهه اى که آنها براى خود انتخاب نموده بودند طلب دلیل و حجت نمودند زیراکه هیچ مدّعایى را بدون دلیل ظاهر نتوان قبول نمود،و آنان را بارشاد عقلى متذکر نمودند و گفتند کیست ظالم و ستمکارتر از کسى که بر خدا دروغ ببندد و بتهاى ناچیزى را شریک خداى آسمانها و زمین گرداند،
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نور
هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً «15»
آنان قوم مایند که به جز او، خدایان دیگرى گرفتهاند. چرا آنان دلیل آشکارى بر خدایان خود نمىآورند؟ پس کیست ستمکارتر از کسى که بر خداوند، دروغى افترا بندد؟
نکته ها
با اینکه در کلمهى «افتراء» نسبت دروغ نهفته است، ولى بازهم کلمه «کَذِباً» در آیه مطرح شده است. این شاید به خاطر آن باشد که افترا دو گونه است: گاهى امکان نسبت هست، ولى گاهى امکان نسبت هم نیست و شرک از نوع دوّم است. زیرا شریک براى قدرت و علم بىنهایت محال است.
پیام ها
1- بىتفاوتى نسبت به گمراهى وانحراف دیگران، ممنوع است. «هؤُلاءِ قَوْمُنَا» (اصحاب کهف، از انحراف قوم خود ناراحت بودند.)
2- بزرگترین دغدغهى مردان خدا، انحراف عقیدتى مردم است. «اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً»
3- تقلید و تبعیّت از محیط در عقاید، منطق صحیحى نیست، براى عقاید، باید دلیل روشن داشت. قَوْمُنَا اتَّخَذُوا ... لَوْ لا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطانٍ بَیِّنٍ
4- شرک، افترا بر خدا و بى دلیل است. «مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ»
5- دروغ، ظلم است و دروغگو ظالم، و کسى که به خدا دروغ بربندد، ظالمتر است. «فَمَنْ أَظْلَمُ»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.