● فاطمه پورمحمدي
چون پروردگار متعال امتحان مردم را که گاهى بوسیله تکالیف و وظائفى که مقرّر داشته است و گاهى بوسیله مصیبتها و مشقتها صورت مىگیرد، تذکّر داد این این نکته را نیز بیان کرد که از جمله تکالیف الهى تکالیفى است که درباره حج مقرّر گردیده است:
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ ...- یعنى «صفا» و «مروه» از جمله علائم عبادات خداوند است، بعضى گفتهاند یعنى هر یک از صفا و مروه محلّ عبادت و اطاعت خداوند میباشد و بعضى گفتهاند یعنى توجه بآنها جزء دین است برخى میگویند در این کلام حذف رخ داده است و مقصود این است که سعى میان صفا و مروه از شعائر خداست.
از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که آدم علیه السلام از بهشت بر «صفا» و حوّا بر «مروه» فرود آمد و باین مناسبت «صفا» بنام آدم مصطفى، و مروه بنام مرئه یعنى زن نامیده شد.
فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ ...- کسى که بمنظور اعمال حج قصد خانه کعبه نماید.
أَوِ اعْتَمَرَ ...- یا عمره بجا بیاورد.
فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما ...- مانعى و اشکالى بر او نیست که سعى میان صفا و مروه نیز بجا بیاورد. حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مسلمانان گمان میکردند که صفا و مروه از بدعتهاى اهل جاهلیّة است لذا خداوند این آیه را نازل فرمود».
شعبى و بسیارى از علماء میگویند علّت اینکه خداوند فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما- یعنى مانعى نیست که سعى بجا بیاورد- فرموده و حال آنکه سعى میان صفا ومروه یا واجب یا مستحبّ است «بنا بر اختلافى که میان فقهاء موجود است» این است که بالاى کوه «صفا» بتى بنام «اساف» و بالاى کوه «مروه» بتى بنام نائله نصب گردیده بود مشرکین هر موقعى که میان صفا و مروه سعى میکردند آنها را بعنوان تبرک مسح میکردند و لذا مسلمانان از سعى میان صفا و مروه بواسطه همان بتها خوددارى میکردند، خداوند در این مورد این آیه را نازل و اعلام کرد که با وجود این بتها مانعى از سعى بین صفا و مروه وجود ندارد. در اینصورت منظور این است که از لحاظ وجود آن بتها مانعى و اشکالى نیست و الّا اصل سعى میان صفا و مروه معلوم بوده است که مانعى ندارد.
همانطور که اگر انسان در مکانى محبوس باشد که نماز خواندن در آن مستلزم توجّه بنقطهاى است که توجه بآن در حال نماز مکروه است و غیر از آن نقطه بجهت دیگر هم نماز خواندن ممکن نباشد، در این حال بوى بگویند «مانعى براى تو از نماز خواندن بآن جهت نیست» روشن است که عدم منع در این عبارت مربوط باصل نماز نیست بلکه فقط مربوط بنماز خواندن بآن جهت است.
در روایت دیگرى که از حضرت صادق نقل شده است میفرماید: «نزول آیه در «عمره قضا» بود و جریان آن باین شرح است که رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم با مشرکین شرط نموده بود که در حال عمره اصحاب، بتها را از روى صفا و مروه بردارند ولى عمره یکى از اصحاب بواسطه اشتغال دیگرى که پیدا کرد بتأخیر افتاد بطورى که بتها را مشرکین قبل از انجام عمره او بجاى خود برگرداندند، در این حال از آن حضرت پرسیده شد با اینکه آن صحابى هنوز عمره خود را بجا نیاورده است بتها را بجاى خود برگرداندهاند تکلیف چیست؟ در جواب، این آیه نازل گردید و سعى میان صفا و مروه را با وجود بتهایى که روى آنها بود، ترخیص کرد و از آن پس مردم با همان حال سعى میکردند تا هنگامى که پیغمبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله حجّ بجا آورد و آنها را بپائین افکند».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» ترجمه تفسیر مجمع البیان
چون پروردگار متعال امتحان مردم را که گاهى بوسیله تکالیف و وظائفى که مقرّر داشته است و گاهى بوسیله مصیبتها و مشقتها صورت مىگیرد، تذکّر داد این این نکته را نیز بیان کرد که از جمله تکالیف الهى تکالیفى است که درباره حج مقرّر گردیده است:
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ ...- یعنى «صفا» و «مروه» از جمله علائم عبادات خداوند است، بعضى گفتهاند یعنى هر یک از صفا و مروه محلّ عبادت و اطاعت خداوند میباشد و بعضى گفتهاند یعنى توجه بآنها جزء دین است برخى میگویند در این کلام حذف رخ داده است و مقصود این است که سعى میان صفا و مروه از شعائر خداست.
از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که آدم علیه السلام از بهشت بر «صفا» و حوّا بر «مروه» فرود آمد و باین مناسبت «صفا» بنام آدم مصطفى، و مروه بنام مرئه یعنى زن نامیده شد.
فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ ...- کسى که بمنظور اعمال حج قصد خانه کعبه نماید.
أَوِ اعْتَمَرَ ...- یا عمره بجا بیاورد.
فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما ...- مانعى و اشکالى بر او نیست که سعى میان صفا و مروه نیز بجا بیاورد. حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مسلمانان گمان میکردند که صفا و مروه از بدعتهاى اهل جاهلیّة است لذا خداوند این آیه را نازل فرمود».
شعبى و بسیارى از علماء میگویند علّت اینکه خداوند فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما- یعنى مانعى نیست که سعى بجا بیاورد- فرموده و حال آنکه سعى میان صفا ومروه یا واجب یا مستحبّ است «بنا بر اختلافى که میان فقهاء موجود است» این است که بالاى کوه «صفا» بتى بنام «اساف» و بالاى کوه «مروه» بتى بنام نائله نصب گردیده بود مشرکین هر موقعى که میان صفا و مروه سعى میکردند آنها را بعنوان تبرک مسح میکردند و لذا مسلمانان از سعى میان صفا و مروه بواسطه همان بتها خوددارى میکردند، خداوند در این مورد این آیه را نازل و اعلام کرد که با وجود این بتها مانعى از سعى بین صفا و مروه وجود ندارد. در اینصورت منظور این است که از لحاظ وجود آن بتها مانعى و اشکالى نیست و الّا اصل سعى میان صفا و مروه معلوم بوده است که مانعى ندارد.
همانطور که اگر انسان در مکانى محبوس باشد که نماز خواندن در آن مستلزم توجّه بنقطهاى است که توجه بآن در حال نماز مکروه است و غیر از آن نقطه بجهت دیگر هم نماز خواندن ممکن نباشد، در این حال بوى بگویند «مانعى براى تو از نماز خواندن بآن جهت نیست» روشن است که عدم منع در این عبارت مربوط باصل نماز نیست بلکه فقط مربوط بنماز خواندن بآن جهت است.
در روایت دیگرى که از حضرت صادق نقل شده است میفرماید: «نزول آیه در «عمره قضا» بود و جریان آن باین شرح است که رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم با مشرکین شرط نموده بود که در حال عمره اصحاب، بتها را از روى صفا و مروه بردارند ولى عمره یکى از اصحاب بواسطه اشتغال دیگرى که پیدا کرد بتأخیر افتاد بطورى که بتها را مشرکین قبل از انجام عمره او بجاى خود برگرداندند، در این حال از آن حضرت پرسیده شد با اینکه آن صحابى هنوز عمره خود را بجا نیاورده است بتها را بجاى خود برگرداندهاند تکلیف چیست؟ در جواب، این آیه نازل گردید و سعى میان صفا و مروه را با وجود بتهایى که روى آنها بود، ترخیص کرد و از آن پس مردم با همان حال سعى میکردند تا هنگامى که پیغمبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله حجّ بجا آورد و آنها را بپائین افکند».
[ نظرات / امتیازها ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن2
وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً ...- در معناى آن سه قول است: ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص: 133
1- ابن عباس و غیر او میگویند: «یعنى کسى که بعد از انجام طواف و سعى واجب طواف و سعى مستحبّ بجا بیاورد».
2- اصمّ میگوید: «مراد این است کسى که پس از انجام حج و عمره واجب حج و عمره مستحبى بجا بیاورد».
3- حسن میگوید «یعنى کسى که بانواع خیرات و طاعات اقدام کند».
مؤلّف: کسانى که سعى میان صفا و مروه را در حج و عمره اصلًا واجب نمیدانند این جمله را این طور تفسیر مىکنند که کسى که سعى میان صفا و مروه را بعنوان مستحبّ بجا بیاورد.
فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ ...- خداوند باو پاداش عنایت مىکند و علّت اینکه خداوند نسبت بخود کلمه «شاکر» را ذکر کرد این بود که خواست نسبت ببندگان خود تلطّف نموده با آنها از روى لطف و بزرگوارى سخن گفته باشد چنان که فرمود مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً «1» یعنى کیست آنکه بخداوند قرض نیکو بدهد. و حال اینکه مسلّم است که خداوند محتاج نیست تا قرض کند ولى این تعبیر را از روى تلطّف کرده است یعنى با بندگان خود نحوه معامله کسى که قرض بخواهد انجام میدهد در مورد این آیه نیز چون خداوند بمقتضاى کرم و بزرگوارى با بندگان خود معامله سپاسگزاران را انجام میدهد و براى بندگان خود در برابر عبادت و اطاعت ثواب و ثناء مقرّر میدارد لذا خود را «شاکر» نامیده است.
و اینکه خود را «به علیم توصیف کرده باین منظور است که او بافعال شما عالم است و بشما جزا و پاداش عنایت خواهد کرد بعضى میگویند «مراد این که خداوند بمقدار جزا علم دارد و از حق کسى چیزى فروگذار نمىکند.»
آیا سعى میان صفا و مروه واجب است؟
این آیه دلالت دارد بر اینکه سعى میان صفا و مروه عبادت است در این موضوعاختلافى میان علماء نیست امّا آیا در ضمن حج و عمره آن، واجب است یا نه؟ باین شرح است:
در نزد ما امامیّه در ضمن اعمال حج و عمره واجب است و بهمین قول حسن و عائشة نیز قائل میباشند مذهب شافعى و اصحابش نیز همین است ولى شافعى میگوید وجوب سعى از سنّت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله ماخوذ است زیرا آن حضرت فرمود: «کتب علیکم السعى فاسعوا» یعنى سعى کنید که آن بر شما نوشته و لازم شده است».
ابو حنیفه و اصحابش «سعى» را در حجّ و عمره مستحبّ میدانند اختیار جبائى نیز همین است از انس و ابن عبّاس نیز همین قول نقل شده است.
در نزد ما و شافعى کسى که از روى عمد سعى میان صفا و مروه را ترک کند حجّ او صحیح نیست.
و امّا سعى ابتدایى یعنى بدون حج و عمره ظاهره آیه دلالت بر مباح بودن آن دارد ولى شافعى و اصحابش آن را مکروه دانستهاند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سيد علي بهبهاني -
تفسیر نور
دیدن صفا ومروه، حضور در صحنه تاریخ است تا اینکه تصدیق به جاى تصور، و عینیّت به جاى ذهنیّت قرار گیرد. در صفا ومروه، کلاس خداشناسى است که چگونه اراده او این همه انسان را با آن همه اختلاف، در یک لباس و یک جهت جمع مىکند. کلاس پیامبر شناسى است که چگونه ابراهیم، آن پیامبر الهى، براى انجام فرمان خداوند، زن و فرزند خویش را در آن بیابان تنها گذاشت. و هم کلاس انسانشناسى است که مىآموزد چگونه انسان مىتواند در لحظاتى اعمالى را انجام دهد که تا ابد آثار آن باقى بماند. سعى صفا ومروه، یاد مىدهد اگر همه با هم حرکت کنیم، روح الهى را در جامعه خود مىبینیم. سعى صفا ومروه، یاد مىدهد که باید تکبّر را به دور انداخته وهمراه دیگران حرکت کنیم. سعى صفا و مروه، به ما مىآموزد که در راه احیاى نام خداوند، زن و کودک هم سهم دارند.
در آیات قبل، سخن از بلا و آزمایش بود، در این آیه نمونهاى از آزمایش هاجر، کودک، پدر او و سایر مسلمانان مطرح است. اثر کار خدایى و اخلاص تا آنجا پیش مىرود که همهى انبیا و اولیا، موظّف مىشوند به تقلید از هاجر همسر ابراهیم و با قیافهاى مضطرب و هروله کنان همچون او، این مسافت را هفت بار طى کنند. و این فرمان، تشکر خداوند از رنجهاى حضرت هاجر است. «فانّ اللّه شاکر علیم»
با اینکه سعى صفا ومروه واجب است، لکن مىفرماید: «فلاجناح علیه»، این لحن بخاطر همان نگرانى از وضع پیشین است که جایگاه بت ومحلّ عبور مشرکان بود.
طواف، به معناى گردش دائرهاى نیست، بلکه به هر حرکتى که انسان دوباره به جایگاه اوّلیّه برگردد، خواه به صورت دورى باشد یا طولى، طواف گفته مىشود. لذا کلمه طواف، هم در مورد طوافِ دور کعبه که حرکت دایرهاى است گفته شده؛ «و لیَطّوَّفوا بالبیت العتیق» و هم درباره حرکت طولى بین صفا ومروه آمده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ (158)
بعد از آن ذکر احکام حج را مىفرماید:
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ: بدرستى که صفا و مروه که دو کوهند در مکه، مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ: از نشانههاى خداست در حج خانه کعبه و از اعلام مناسک باشد. از حضرت صادق علیه السّلام مروى است که آدم علیه السّلام در وقت هبوط به صفا و حوا به مروه نازل شدند، به این جهت صفا به اسم آدم صفى، و مروه به اسم مرئه نامیده شده «1». فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ: پس هر که قصد کند خانه خدا را به اعمال مخصوصه حج و عمره، أَوِ اعْتَمَرَ: یا متوجه زیارت کعبه شود به عملهاى مختصه به عمره، فَلا جُناحَ عَلَیْهِ: پس بأسى نیست بر او، أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما: اینکه طواف کند به این دو کوه، یعنى واجب است سعى نماید بین این دو کوه به این وجه که از صفا به مروه آید و به عکس تا هفت بار.
در کتاب کافى از حضرت صادق علیه السّلام در حدیث حج پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بعد از آنکه طواف خانه و دو رکعت نماز بجا آورد فرمود: صفا و مروه از شعائر الهى است، پس ابتدا نمائید به آنچه خدا ابتدا نموده. و مسلمانان گمان مىکردند سعى بین صفا و مروه از کارهاى مشرکین است، پس خداى تعالى فرمود: صفا و مروه از شعائر الهى باشد. «2» وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً: و هر که بجا آورد به رغبت و میل کار نیکوئى را از زیادتى حج یا طواف و عمره بر سبیل تبرّع «3». فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ: پس بدرستى که خداى تعالى جزا دهنده شاکران و فرمانبرداران است به اضعاف ثواب، دانا است به اعمال بندگان بر وجهى که هیچ چیز از علم سبحانى مخفى نیست. مراد زیادتى سعى نیست بعد از بجا آوردن واجب، زیرا صحیح نیست، و استحباب سعى ابتدا وارد نشده، بلکه اگر شوطى سهوا زیاد شود مستحب است اکمال آن به هفت. یا مراد صعود به صفا و وقوفباشد مقداری
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ (158)
ترجمه
همانا صفا و مروه از نشانهاى خدا است پس کسیکه حج کند خانه را یا عمره بجا آورد پس نیست گناهى بر او که طواف کند بآندو و هر که برغبت خوبى کند پس همانا خداوند شکر پذیر دانا است.
تفسیر
صفا و مروه نام دو کوه است در مکه معظمه و از علائم اعمال حج است که باید هفت مرتبه بین آندو رفت و آمد نمود چهار مرتبه از صفا بمروه و سه مرتبه از مروه بصفا پس صفا علامت ابتداء سعى است و مروه نشان ختم آن و چون اینعبادت به این دو موضع شروع و ختم میشود از شعائر الهى شمرده شدهاند و حج در لغت بمعنى قصد است و اعتمار بمعنى زیارت و در شرع بمعنى قصد خانه کعبه و زیارت آن با آداب شرعیه مخصوصه استعمال شده و اعمال هر یک از آندو در کتب فقهیه مفصلا مذکور است و عیاشى از حضرت باقر (ع) روایت نموده است که جناحى نیست یعنى حرج و مشقت نیست بر آنکه طواف کند بآندو و در کافى و عیاشى از حضرت صادق (ع) روایت نموده است که پرسیدند از آنحضرت که سعى بین صفا و مروه واجب است یا سنت فرمود واجب است گفتند پس چرا خداوند فرموده گناهى نیست طواف آندو فرمود این در عمره قضا بود که پیغمبر (ص) شرط کرد با آنها که بتها را از صفا و مروه بردارند یکى از اصحاب هنوز سعى نکرده بود که بتها را عودت دادند و چون از حضرت رسول (ص) سؤال نمودند که تکلیف این شخص که سعى ننموده چیست این آیه نازل شد یعنى گناهى نیست طواف بین صفا و مروه با آنکه بتها را نصب نمودند حقیر عرض میکنم عمره قضا سال بعد از صلح حدیبیه بود که در سال هفتم هجرت واقع شد ودر تاریخ عنوان صلح و شرائطش ذکر شده است و یکى از شرائط آن بود که سال بعد کفار قریش خانه کعبه را از بتها منزه نمایند سه روز براى آنکه پیغمبر (ص) با اصحاب عمل عمره را بجا آورند و چون پیغمبر (ص) وارد مکه شد در سال بعد بقریش فرمود بتها را از بین صفا و مروه بردارند و آنها اطاعت نمودند و بعد از سه روز عودت دادند و اینواقعه چنانچه نقل شد واقع گردید و قریب باین مضمون را قمى هم نقل نموده است و در کافى از حضرت صادق (ع) روایت نموده که مسلمانان گمان میکردند سعى بین صفا و مروه کارى است که اهل شرک اختراع نمودهاند لذا خداوند باین بیان امر بآن فرموده است و نیز از آنحضرت روایت شده است که خداوند قرار داد سعى بین صفا و مروه را براى کسر صولت و ذلت جباران و گردن کشان بنظر حقیر اعمال عبادى گاهى ظاهرش مناسب با عبادت است مانند رکوع و سجود و طواف و تقبیل و قیام و امثال اینها که عامه امر بآن را بعنوان عبادت میپذیرند و گاهى مناسبت آن ظاهر نیست مانند سعى که عبارت از راه رفتن است و در چنین مقامى چون در نظر عامه که بدوى و خالى از دقت است شبهه لغویت میرود مناسب است در صورت امر به آن تعبیرى شود که موجب رفع شبهه باشد و بزودى پذیرفته شود مانند آنکه اگر طفلى صورت خود را شسته باشد و پدر بخواهد دفعه دیگر بشوید که پاکتر شود با آنکه طفل لازم نمیداند مناسب است بگوید گناهى ندارد اگر یکمرتبه دیگر بشوئى و بهمین ملاحظه در ذیل آیه شریفه تصریح بخیریت طواف و اتیان بآن از روى انقیاد شده است و اشاره بپاداش آن و علم الهى بمصالح امور فرموده است زیرا شکر چنانچه از بنده اداء حق نعمت است از خداوند هم اداء حق طاعت و عبادت و انقیاد است و اللّه اعلم.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.