● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر انگلیسی- ابن کثیر
((So) they could not see) meaning, they are unable to find the correct path or find its direction. In addition, they are,
(deaf) and thus cannot hear the guidance,
(dumb) and cannot utter the words that might benefit them,
(Verily, it is not the eyes that grow blind, but it is the hearts which are in the breasts that grow blind) (22:46) and this why they cannot get back to the state of guidance that they were in, since they sold it for misguidance.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1 - منافق رها شده در ظلمت و گمراهى بسان شخص کر و لال و نابیناست.
ترکهم فى ظلمت لایبصرون. صم بکم عمى
صم، بکم و عمى به ترتیب: جمع أصم (کر)، أبکم (لال) و أعمى (کور) است. کلمات یاد شده خبر براى مبتداى محذوف، یعنى ضمیر «هم» است که به توصیف شدگان در آیه قبل (منافقان رها شده در ظلمت) بر مى گردد.
2 - منافقان، از حق شنوى، حق بینى و حق گویى ناتوان هستند.
صم بکم عمى
3 - منافقان، از درک و تشخیص معارف الهى و حقایق دینى ناتوانند.
صم بکم عمى
4 - عجز و ناتوانى از شنیدن، دیدن و گفتن حقایق، ظلمتهایى است که منافقان در آن گرفتارند.
ترکهم فى ظلمت لایبصرون. صم بکم عمى
آیه مورد بحث مى تواند تفسیرى براى کلمه «ظلمات» و جمله «لایبصرون» در آیه قبل باشد.
5 - منافقان رها شده در ظلمتِ گمراهیها، راه نجاتى ندارند و به ایمان راستین باز نخواهند گشت.
صم بکم عمى فهم لایرجعون
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مجمع البیان
«صمٌّ بُکمٌ عُمىٌ»
اینان کر، لال و کورند (از شنیدن، بیان و دیدن حق عاجزند)؛ از گمراهى خویش بازنمى ایستند و به باران دلایل و برهانهاى روشنگرانه خدا گوش نمى سپارند؛ و بدان جهت که از نعمت شنوایى و تفکّر و وجدان خویش بهره نمى برند، چنانند که گویى از این نعمتهاى گرانبها و دگرگونساز خدا محرومند.
در بحثهاى گذشته اشاره شد که مفهوم واقعى «ختم اللَّه على قلوبهم» نیز همین است که قلب و دستگاه فهم اینان، به دلیل ازدست دادن خاصیت دریافت حقایق، چنان شده که گویى مهر خورده است، نه اینکه خدا مانعى میان قلب آنان و حقیقت قرارداده باشد که حق را دریافت ندارند. آیاتى که در زیر مى آید نیز همین معنا و پیام را در خود دارند:
1. اُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَاَصَمَّهُمْ وَ اَعْمى اَبْصارَهُمْ ...(74)
2. ... طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ ...(75)
3. ... فَلَمّا زاغُوا اَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ ...(76)
4. ... هُمْ یَنْظُرُونَ اِلَیْکَ وَهُمْ لایُبْصِرُونَ ...(77)
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کشاف
کانت حواسهم سلیمة ولکن لما سدوا عن الاصاخة إلی الحق مسامعهم ، و أبوا أن ینطقوا به ألسنتهم ، و أن ینظروا و یتبصروا بعیونهم جعلوا کأنما أیفت مشاعرهم و انتقضت بناها التی بنیت علیها للاحساس و إلا دراک کقوله : صم إذا سمعوا خیرا ذکرت به و إن ذکرت بسوء عندهم أذنوا * أصم عما ساءه سمیع * أصم عن الشی ء الذی لااریده و أسمع خلق الله حین أرید فأصممت عمرا و أعمیته عن الجود و الفخر یوم الفخار فإن قلت : کیف طریقته عند علماء البیان ؟ قلت : طریقة قولهم "هم لیوث " للشجعان ، و بحور للاسخیاء. إلا أن هذا فی الصفات ، و ذاک فی الاسماء، و قد جاءت الاستعارة فی الاسماء و الصفات و الافعال جمیعا. تقول : رأیت لیوثا، و لقیت صما عن الخیر، ودجا الاسلام . و أضاء الحق . فإن قلت : هل یسمی ما فی الایة استعارة؟ قلت : مختلف فیه . و المحققون علی تسمیته تشبیها بلیغا لا استعارة، لان المستعار له مذکور و هم المنافقون . و الاستعارة إنما تطلق حیث یطوی ذکر المستعار له ، و یجعل الکلام خلوا عنه صالحا لان یراد به المنقول عنه و المنقول إلیه ، لولا دلالة الحال أو فحوی الکلام ، کقول زهیر: لدی أسد شاکی السلاح مقذف له لبد أظفاره لم تقلم و من ثم تری المفلقین السحرة منهم کأنهم یتناسون التشبیه و یضربون عن توهمه صفحا قال أبو تمام : و یصعد حتی یظن الجهول بأن له حاجة فی السماء و بعضهم : لا تحسبوا أن فی سرباله رجلا ففیه غیث و لیث مسبل مشبل و لیس لقائل أن یقول : طوی ذکرهم عن الجملة بحذف المبتدأ فأتسلق بذلک إلی تسمیته استعارة لانه فی حکم المنطوق به ، نظیره قول من یخاطب الحجاج : أسد علی وفی الحروب نعامة فتخاء تنفر من صفیر الصافر و معنی (لا یرجعون ) أنهم لایعودون إلی الهدی بعد أن باعوه ، أو عن الضلالة بعد أن اشتروها، تسجیلا علیهم بالطبع . أو أراد أنهم بمنزلة المتحیرین الذین بقوا جامدین فی مکانهم لا یبرحون ، و لا یدرون أیتقدمون أم یتأخرون ؟ و کیف یرجعون إلی حیث ابتدءوا منه ؟
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ «18»
صُمٌ: کر هستند این جماعت منافقین از شنیدن حق، به این معنى که گوش دل را برشنیدن حق ندارند. بُکْمٌ: گنگ و لال هستند از گفتن حق، به این معنى که سخن حق را بر زبان جارى نکنند. عُمْیٌ: کور و نابینا هستند، که حق و آثار و بینات آنرا مشاهده نکنند؛ یعنى چشم دل و بصیرت آنها کور است که آیات واضحه الهیه را مشاهده کنند و ایمان حقیقى بیاورند. مراد آنست که چون آثار حقیقیه این سه عضو ظاهر نگردد، یعنى دلایل حقه را استماع نکنند و از روى اعتقاد اقرار به خدا و رسول ننمایند و آیات باهره و معجزات قاهره را منظور نظر ندارند؛ پس گویا قوه سامعه و باصره و ناطقه ندارند. فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ: پس ایشان باز نمىگردند از کفر به ایمان و از نفاق به ایقان، چنانچه در آیه شریفه دیگر وصف فرماید: لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها، أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ «1».
تنبیه: گوهر نفیسه و جوهر قدسیه عقل را که حق تعالى در وجود بشر مقرر فرموده، که به راهنمائى عقل خارج که پیغمبر باشد کمال سعادت را دریابد؛ لکن بدبخت انسانى که این ودیعه الهیه را ضایع ساخته، فهم و شنوائى و بینائى را معدوم و خود را به مرتبه حیوان بلکه از او هم پستتر گردد؛ زیرا چهار پا با ادراک جزئى، جدّ و جهد نماید در جلب منافع و دفع مضار، و لکن این جماعت با آنکه مدرک کلیات هستند، ابدا توجه به نفع و ضرر حقیقى ندارند؛ بلکه با علم به ضرر اقدام به آن نمایند. و نیز چهار پا به زجر زاجر، منزجر و ارشاد یابد، اما این جماعت به سبب فرط عناد و انکار به زجر زاجر و هدایت هادى، متأثر نگردند و مواعظ سبحانى در قلب آنها تأثیر نکند، لذا در گمراهى بمانند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
کوران و کران و گنگانند در دنیا که ادراک علوم حقه و معارف الهیّه را نمىنمایند لذا خداوند فرموده در آیه دیگر دلهائى دارند که بآنها نمىفهمند و چشم هائى دارند که بآنها نمىبینند و گوشهائى دارند که بآنها نمىشنوند یعنى از امور اخروى در دنیا و در آخرت هم کور و کر و گنگ محشور میشوند چنانچه در آیه دیگر باین معنى تصریح فرموده است و از این ضلالت بهدایت هرگز بازگشت نمینمایند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.