از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(و ان طلقتموهن من قبل ان تمسوهن وقد فرضتم لهن فریضه فنصف ما فرضتم ):(و اگر زنان را قبل از نزدیکی طلاق دهید در حالیکه مهری برای آنان معین کرده اید، پس نصف آن مهر را به آنان بدهید)پس حکم چنین زنی آنست که نصف مهریه او تأدیه شود، (الا ان یعفون او یعفوا الذی بیده عقده النکاح وان تعفوا اقرب للتقوی ):(مگر آنکه از شما بگذرند یا آنکه گره عقد زناشویی بدست اوست گذشت کند و این گذشت کردن به تقوی نزدیکتر است )یعنی اگر زن یاولی او نصف مهر را ببخشد، همه مهر ساقط می شود و اگر زن قبلامهررا گرفته بوده آن را بر گرداند و یا شوهر نصف مهری را که از زن طلب دارد به او ببخشد،چون در عقد نکاح سه نفر دخیلند، زن ، شوهر و ولی زن و هر کدام از این سه طائفه می توانند نصف مهر را ببخشند و علت اینکه این بخشش به تقوا نزدیکتراست ،آنست که وقتی انسان از چیزی که حق مشروع اوست به خاطر خداگذشت کند به طریق اولی از آنچه حق او نیست صرف نظر می کندو این عین تقواست ،(ولا تنسوا الفضل بینکم ان الله بما تعملون بصیر):( بزرگواری را میان خودتان فراموش نکنید ،همانا خدا به آنچه می کنید بینا است )،(فضل ) یعنی افزونی در مکارم اخلاقی و این آیه برای ترغیب به احسان بواسطه گذشت ازحقوق و نیز تسهیل و تخفیف از هر یک از دو همسر برای دیگری است و جمله (ان الله بما تعملون بصیر)برای آنست که بفرماید خداوند دانا به بواطن امور هم هست و ماباید به اصلاح صوره ظاهر و همچنین باطن اعمال خویش قیام کنیم ،چون خداعالم مطلق است . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
«مهر»، رکن عقد نیست، ازاین‏رو عقد بدون آن صحیح است؛ ولی زن نمی‌تواند خود را هبه کند، زیرا این امر به پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) اختصاص داشته است.
تمتیع بر همه مردان دارای شرایط گذشته، واجب است و ذکر اهل احسان سبب اختصاص حکم به آنها نیست، بلکه برای این است که آنها حدود الهی را پاس می‌دارند.
زن یا ولی او می‌تواند از تمام مهر یا مقداری از آن یا از همه یا بخشی از متاع خود بگذرد، زیرا مهر و متاع، حق متقابل است که در اختیار زن است نه حکم الله.
عفو از مهر یا متاع به صورت هبه یا ابرای ذمّه است. «عفو» اهمیّت فراوانی دارد، زیرا عفو کننده را زودتر به ملکه تقوا می‌رساند و آمرزش الهی را در پی دارد، ازاین‏رو در روابط فردی و اجتماعی نباید از تخلّق به عفو غفلت ورزید.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  محمد هادي مؤذن جامي - اطیب البیان با ویرایش مختصر
آیه‌ شریفه‌ ‌در‌ بیان‌ حکم‌ قسم‌ دیگر ‌از‌ زنان‌ مطلقه‌ ‌غیر‌ مدخوله‌ ‌است‌ ‌یعنی‌ آنهایی‌ ‌که‌ مهرشان‌ معین‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ چون‌ مستفاد ‌از‌ جمله‌ مَتِّعُوهُن‌َّ ‌در‌ ‌آیه‌ قبل‌ به مقتضای‌ اطلاقش‌ اعطاء متعه‌ ‌است‌ به زنان‌ ‌غیر‌ مدخوله‌ خواه‌ تعیین‌ مهر ‌شده‌ ‌باشد‌‌ یا ‌نشده‌ ‌باشد‌؛ و به مقتضای‌ ‌این‌ ‌آیه‌ زنان‌ ‌غیر‌ مدخوله ‌که‌ مهرشان‌ معین‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ باید نصف‌ مهرشان‌ داده‌ شود. بنابر‌ ‌این‌ مورد ‌*آیه‌ متعه‌ منحصر می شود به زنان‌ ‌غیر‌ مدخوله ‌که‌ مهر آنان‌ معین‌ نشده‌ ‌باشد*‌.
و آنچه‌ بعضی‌ توهم‌ کرده‌اند ‌که‌ ‌این‌ ‌آیه‌ ناسخ‌ ‌آیه‌ قبل‌ ‌است‌ فاسد ‌است؛‌ زیرا تنافی‌ ‌بین‌ ‌این‌ ‌آیه‌ و ‌آن‌ نیست.‌ بلکه‌ ‌آیه‌ اول‌ شامل‌ دو حکم‌ ‌است‌ یکی‌ رفع‌ جناح‌ ‌از‌ طلاق‌ دادن‌ مطلق‌ زنان‌ ‌غیر‌ مدخوله‌ اعم‌ ‌از‌ مفروضة الفریضه‌ و ‌غیر‌ مفروضة، و دیگر اعطاء متعه‌ به آنهاست.‌ و به مقتضای‌ اطلاق‌، عدم‌ فرق‌ ‌بین‌ آنهاست‌. ولی‌ ‌این اطلاق‌ ‌را‌ ‌آیه‌ شریفه‌ مقید می فرماید به قوله‌ ‌تعالی: ‌ وَ إِن‌ طَلَّقتُمُوهُن‌َّ مِن‌ قَبل‌ِ أَن‌ تَمَسُّوهُن‌َّ وَ قَد فَرَضتُم‌ لَهُن‌َّ فَرِیضَةً فَنِصف‌ُ ما فَرَضتُم.‌ و البته‌ ‌این‌ حکم‌ مختص‌ به طلاق‌ ‌است‌ ولی‌ ‌اگر‌ زوج‌ وفات‌ کند باید تمام‌ مهر به زوجه‌ داده‌ شود ‌اگر‌ چه‌ ‌غیر‌ مدخوله‌ ‌باشد‌.چنانچه‌ صریح‌ اخبار مأثوره‌ ‌از‌ ائمه‌ اطهار ‌(ع)است‌.
إِلّا أَن‌ یَعفُون‌َ :مگر این که‌ زوجه‌ ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ بالغه‌ و رشیده‌ و حره‌ ‌باشد‌ ‌از‌ تمام‌ نصف‌ مهر ‌که‌ محق‌ّ ‌است‌ ‌یا ‌بعض‌ ‌آن‌ گذشت‌ کند؛ ‌در‌ این صورت‌ ‌بر‌ زوج‌ لازم‌ نیست‌ بدهد.
أَو یَعفُوَا الَّذِی‌ بِیَدِه‌ِ عُقدَةُ النِّکاح‌ِ :‌ یا ‌ ‌آن‌ کسی‌ ‌که‌ ولی‌ و صاحب‌ اختیار زوجه‌ ‌است‌ و نکاح‌ به دست‌ ‌او‌ و به نظر ‌او‌ واقع‌ ‌شده‌ ‌از‌ نصف‌ مهر ‌ یا ‌ بعضی‌ ‌از‌ نصف‌ گذشت‌ کند. و *بنا ‌بر‌ مذهب‌ شیعه‌ الَّذِی‌ بِیَدِه‌ِ عُقدَةُ النِّکاح‌ِ منحصر ‌است‌ به پدر و جدّ پدری‌ و قیّمی‌ ‌که‌ ‌از‌ طرف‌ پدر ‌یا ‌جدّ پدری‌ تعیین‌ شود و ‌یا ‌حاکم‌ شرع‌ و ‌یا‌ قیّمی‌ ‌که‌ ‌از‌ طرف‌ حاکم‌ شرع‌ ‌برای‌ صغیره‌ ‌یا ‌غیر‌ رشیده‌ معیّن‌ گردد ‌ یا ‌ کسی‌ ‌که‌ زوجه‌ اختیار تامّه‌ و وکالت‌ مطلقه‌ به او داده‌ ‌باشد*‌.
و اما سایر اقارب‌ زوجه‌ مانند برادر و عم‌و و دایی‌ و غیره‌ هیچگونه‌ اختیاری‌ ندارند. و ‌در‌ بعض‌ اخبار ‌که‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ذکری‌ ‌شده‌ ‌یا ‌به واسطه‌ قیمومیتی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ طرف‌ پدر ‌یا ‌جدّ ‌یا ‌حاکم‌ دارند و ‌یا ‌به واسطه‌ احترام‌ و بزرگی‌ و سرپرستی‌ ‌آنها‌ نسبت‌ به کوچکتران‌ ‌است‌، و إلا هیچگونه‌ ولایتی‌ نه‌ ‌بر‌ صغیره‌ و نه‌ ‌بر‌ بالغه‌ دارند.
وَ أَن‌ تَعفُوا أَقرَب‌ُ لِلتَّقوی‌ : این جمله‌ دلیل‌ ‌بر‌ استحباب‌ عفو و ترغیب‌ و تشویق‌ به عفو ‌است‌ چون‌ مهر ‌در‌ ازای‌ بضع‌ ‌است؛‌ و ‌در‌ ‌غیر‌ مدخوله‌ زوج‌ استفاده‌ ‌از‌ بضع‌ نکرده‌ لذا بهتر این است‌ ‌که‌ زوجه‌ ‌هم‌ ‌از‌ مهر گذشت‌ کند.
وَ لا تَنسَوُا الفَضل‌َ بَینَکُم:‌ امر واجب‌ ‌بر‌ طرفین‌، اداء نصف‌ مهر ‌از‌ طرف‌ زوج‌ و عدم‌ مطالبه‌ زائد ‌بر‌ نصف‌ ‌از‌ طرف‌ زوجه‌ ‌است؛‌ و فضل‌ عبارت‌ ‌از‌ احسان‌های‌ دیگر ‌است‌ ‌که‌ زوج‌ علاوه‌ ‌بر‌ نصف‌ مهر نسبت‌ به زوجه‌ روا دارد و ‌یا ‌گذشتی‌ ‌است‌ ‌که‌ زوجه‌ ‌از‌ گرفتن‌ نصف‌ مهری‌ ‌که‌ حق‌ اوست‌ بنماید، و ‌در‌ ‌این‌ جمله‌ خداوند همه‌ مردم‌ ‌را‌ عموما و چنین‌ مرد و زنی‌ ‌را‌ خصوصا به رعایت‌ فضل‌ امر می فرماید.
أَن‌َّ اللّه‌َ بِما تَعمَلُون‌َ بَصِیرٌ ‌: این جمله‌ نیز ‌در‌ مقام‌ ترغیب‌ به فضل‌ ‌است‌ ‌که‌ بندگان‌ بدانند ‌هر‌ عمل‌ خیری‌ ‌که‌ انجام‌ دهند خداوند می‌بیند و به آن‌ جزای‌ خیر می‌دهد. (اطیب البیان، ج٢ ص٤٨٤-٤٨٥) [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - تفسیرنور
«237» وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَا الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‌ وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ
جلد 1 - صفحه 371
واگر زنان را قبل از آمیزش طلاق دهید، در حالى که براى آنها مهریه تعیین کرده‌اید، نصف آنچه را تعیین کرده‌اید (به آنها بدهید،) مگر اینکه آنها (حقّ خود را) ببخشند و یا کسى که عقد ازدواج به دست اوست آنرا ببخشد، و اینکه شما گذشت کنید، (و تمام مهر آنان را بپردازید) به پرهیزگارى نزدیکتر است. و گذشت و نیکوکارى در میان خود را فراموش نکنید که همانا خداوند به آنچه انجام مى‌دهید بیناست.
پیام ها
1- در گفتگو درباره‌ى مسائل زناشویى خانواده، عفت کلام را مراعات کنید.
«تَمَسُّوهُنَّ»
2- تعیین و پرداخت مهریه، بر مرد واجب است. «فَرِیضَةً»
3- عفو و گذشت از سوى زن و مرد، هر دو پسندیده است. یا زن نصف مهریه را ببخشد، یا مرد تمام مهریه را بدهد. «یَعْفُونَ ... تَعْفُوا»
4- اجازه ازدواج زن، با ولىّ اوست. «بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکاحِ»
5- کسانى که بخشش دارند، به تقوا نزدیک‌ترند. «وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‌»
6- طلاق باید همراه با عفو و فضل باشد. «تَعْفُوا ... لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ»
7- در طلاق نباید مسائل اخلاقى و کرامت‌هاى انسانى را به فراموشى سپرد.
«وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ» [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
و اگر طلاق دادید ایشان را پیش از آن که نزدیکى کنید با ایشان و بتحقیق معین کرده باشید براى ایشان مهرى را پس نیمه آنچه را معین کردید مگر آنکه ببخشند یا ببخشد آنکه بدست او است عقد ازدواج و آنکه ببخشید نزدیک تر است بپرهیزکارى و فراموش نکنید احسانرا میانتان بدرستیکه خداوند بآنچه بجا مى‌آورید بینا است..
تفسیر
در صورتى که مرد زن را طلاق دهد و مهر معین شده باشد و دخول نشده باشد پس از براى زن ثابت است نصف مهر معین شده مگر آنکه صرف نظر کنند زنان و بگذرند از حق خودشان یا آنکه عفو کند و صرف نظر نماید آنکس که ولایت دارد بر زن مانند پدر و جد و آنکس که اختیار امر ازدواج از طرف زن باو واگذار شده است از اقارب و غیر آنها در فقیه و تهذیب از حضرت صادق (ع) روایت شده است که مراد پدر و آنکس است که زن امر خود را موکول بنظر او نموده است از امثال برادر و اقوام و غیر آن‌ها و در کافى از آنحضرت در چند روایت نقل نموده که مراد پدر و برادر و وصى و صاحب اختیار امور زن است که براى او معامله مینماید وقتى چنین کسى عفو نمود و صرف نظر کرد اختیارش نافذ است و در روایت عیاشى نقل شده که هر کدام از اینها عفو کنند جائز است و زن حق ندارد رد کند و در روایتى نقل شده است که پدر اگر عفو نماید نافذ است و برادر اگر اختیار دار است بمنزله پدر است و اگر اختیار ندارد حق عفو ندارد و از حضرت صادق (ع) مروى است که آنکس که‌
جلد 1 صفحه 300
بدست او اختیار نکاح است و عقد نموده او ولى است که نباید همه را ببخشد بلکه باید بعضى را بگیرد و بعضى را صرف نظر نماید و در مجمع از صادقین علیهما السلام نقل نموده که آنکس که بدست او عقده نکاح است او ولى است و از امیر المؤمنین (ع) نقل شده است که او زوج است حقیر عرض مى‌کنم اگر زوجه صغیره باشد پدر و جد ولایت دارند بر او والا هر کس باشد باید از طرف زن اختیار باو واگذار شده باشد و الا حق عفو ندارد و در صورت ولایت و اختیار دارى هم باید صلاح زن منظور شود اگر مصلحت در عفو باشد عفو نمایند و اگر در اخذ باشد اخذ کنند و اینکه فرموده‌اند صاحب اختیار نمیتواند همه را ببخشد بلکه باید بعضى را ببخشد و بعضى را اخذ نماید شاید اشاره بآن باشد که نباید کارش جزاف باشد و مسامحه و گذشت بى‌وجه نماید بلکه باید دقت کند و هر قدر صلاح باشد بگذرد و هر قدر صلاح باشد دریافت کند و ممکن است مراد صاحب اختیار در خصوص عقد باشد که نمیتواند گذشت کند بلکه باید نصف را بگیرد و نصف دیگر را صرف نظر نماید چون حق ندارد و فرق نیست در ولایت پدر و جد پدرى بر صغیره بین آن که بکارتش زائل شده باشد یا باقى باشد و پدر حیات داشته باشد یا نداشته باشد بلى اگر کبیره باشد باید بکر باشد بنا بر قول بولایت پدر و جد بر کبیره ولى اقوى عدم ثبوت این ولایت است و اخباریکه در این باب وارد شده است باید حمل بر استحباب یا دستور اخلاقى شود و شیخ استاد ما علیه الرحمه هم این معنى را تقویت فرمودند و مسلما اگر بکر بالغه رشیده مایل بمواصلت با مردى شود که کفو او باشد پدر و جد حق ممانعت ندارند و عامه گفته‌اند مراد از آنکس که بدست او عقده نکاح است مرد است و این خلاف ظاهر آیه شریفه است زیرا که عفو نسبت بزوج تصویر ندارد مگر آنکه فرض شود تمام مهر را پیش از دخول داده باشد علاوه بر آن که چون در صدر آیه خطاب بمردان شده است اگر این حکم هم راجع بآنها مى‌بود مناسب بود بصیغه خطاب ذکر شود نه غیبت در هر حال روایت اخیره که ظاهرا از طرق عامه است مرجوح است و معمول به امامیه نیست و چون مخالف با ظاهر کتاب است باید طرح شود و هر کس عفو از او سزاوار است خواه مرد باشد خواه زن خواه ولى اگر عفو نماید بتقوى نزدیکتر است در کافى از حضرت باقر (ع) روایت نموده است که آنحضرت سوگند یاد نموده بود که غلام خود را بزند ولى عمل نفرمود پرسیدند چرا عمل نفرمودى فرمود آیا خدا نفرموده است عفو نزدیکتر بتقوى است و نباید
جلد 1 صفحه 301
مسلمانان فراموش کنند فضل و احسان را نسبت بخودشان و اگر زنان یا اولیاء آن‌ها تصور نمایند که مرد از این وصلت هیچ بهره‌مند نشده پس بهتر آنستکه ما هم هیچ از او نستانیم بهتر است و همچنین اگر مردان تصور نمایند که زن بامید مهر وصلت نموده و در میان اقران خود سرشکسته شده تمام مهر را بدهند مناسب با مردى و مردانگى است و سزاوار نیست مرد چیزى را که در معامله با زن باید باو بدهد پس بگیرد و خداوند به فضل و احسان شما بصیر و بینا است و عطاء کسى را ضایع نمى‌نماید و باضعاف آن عوض مرحمت مى‌فرماید عیاشى از امام باقر (ع) روایت نموده که پیغمبر (ص) فرمود روزگار سختى بر مردم خواهد آمد که ممسک مى‌شوند و فضل را در بین خودشان فراموش مى‌کنند با آنکه خداوند فرموده فراموش نکنید فضل را بین خودتان و در عیون از امیر المؤمنین (ع) و در کافى از امام صادق (ع) قریب به این مضمون را نقل نموده است و در نهج البلاغه علاوه فرموده که بزرگ میشوند اشرار و پست میشوند اخیار و مردم با اشخاص مضطر معامله مى‌کنند با آن که پیغمبر (ص) نهى از آن فرموده است و در کافى از امام صادق (ع) قریب باین مضمون را نقل نموده است و شاید مراد آن باشد که نباید با مضطر معامله کرد بلکه باید احسان نمود باین معنى که اگر محتاج بفروش متاعى است که براى اضطرار میخواهد بفروشد قیمت آن را باو مجانا عطا کرد و اگر مضطر بخرید متاعى شده که متمکن از اداء ثمن آن نیست آن متاع را باو واگذار کرد و عوض نگرفت و احسان نمود افسوس که این اخلاق از میان مسلمانان رفت و توصیه خداوند فراموش شد و به جاى آن اخلاق اروپائیان که ضد این است جاى‌گزین گردید خداوند عاقبت مسلمانان را بخیر فرماید که بواسطه تقلید اجانب بحال کفر از دنیا نروند و چنانچه بخسران دنیا مبتلا شدند به عذاب ابدى دچار نگردند. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.