از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
58) (و اذ قلنا اذخلوا هذه القریه ):(و هنگامی که گفتیم به این شهر درآیید)وآن شهر عمالقه یا قوم ستمکاران بود، بعد از آنکه از مصر خارج شدند،(فکلوامنها حیث شئتم رغدا): (و از هرجای آن خواستید به فراوانی بخورید)و رغد زندگی خوش و فراوانی و نعمت است (و ادخلوا الباب سجدا):(و سجده کنان از این در داخل شوید)،به جهت تواضع و خشوع (وقولوا حطه ):(و بگویید گناهان ما را فرو ریز) و خدا را بخوانید تا گناهان شما رارفع نماید(نغفر لکم خطایاکم ):(می آمرزیم گناهان شما را) و آنها را می پوشانیم (و سنزید المحسنین ):(ونیکو کاران را فزونی دهیم ) به جهت نیکی ایشان ، ولی بنی اسرائیل به موسی (ع ) گفتند (اذهب انت و ربک فقاتلا انا هاهنا قاعدون )(41)،( تو وپروردگارت بروید بجنگید و ما اینجا می نشینیم ) و چهل سال تعلل و سستی کردند تا آنکه یوشع بن نون آمد و شهر را فتح کرد وداخل آن شد. [ نظرات / امتیازها ]
59) (فبدل الذین ظلمواقولا غیر الذی قیل لهم ):(و کسانی که ستم کردندسخنی را که به آنان گفته شده بود، مبدل نمودند) پس به آنچه خداوند امر کرده بود ملتزم نبودند،بلکه از روی ظلم و گناه با آن مخالفت کردند،(فانزلنا علی الذین ظلموا رجزا):(پس نازل کردیم برکسانی که ستم کردند عذابی )،(من السما ءبما کانوا یفسقون ):(ازآسمان به سبب آنکه فاسق و گنه کار بودند) و از روش عبودیت خارج بودند. [ نظرات / امتیازها ]
  مهناز بدرقاسمي
58) همه مفسران اتفاق دارند که مراد از «قریه» در این آیات «بیت المقدس» است و آیه کریمه «ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ» ) (بزمین مقدس داخل شوید) ( مائده /21 )آن را تأیید میکند.
(مجمع البیان ، طبرسی ، 1/247)
" قریه" گر چه در زبان روزمره ما به معنى روستا است، ولى در قرآن و لغت عرب به معنى هر محلى است که مردم در آن جمع مى‏شوند، خواه شهرهاى بزرگ باشد یا روستاها، و منظور در اینجا بیت المقدس و اراضى قدس است. ( نمونه ، 1/268) [ نظرات / امتیازها ]
  فاطمه پورمحمدي - ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن‏
58) وَ ادْخُلُوا الْبابَ ..- در اینکه از چه درى دستور داشتند داخل شوند اقوالى است.
1- در حطّه- از بیت المقدس که در هشتم بود (مجاهد) 2- در قبه- که موسى و بنى اسرائیل بدان سوى، نماز میخواندند.
3- در قریه‏اى- که فرمان یافتند تا داخل آن شوند (جبائى) ولى دلالت آیه بر احتمال دوم که «در قبه» باشد بیشتر است از احتمال سوم (در قریه) زیرا ظاهر آیه بعد، «فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ» اینست که آنان پس از امر موسى، آن چنان که امر شده بود داخل نشدند و کلمه «فا» در آیه «فَبَدَّلَ الَّذِینَ» که بمعناى «پس» است ظاهر در اینست که فاصله بین امر موسى و مخالفت آنها در طرز داخل شدن نبوده است و با توجه به اینکه آنها در زمان موسى داخل آن قریه نشدند، احتمال دوم (در قبّه) تقویت میشود. [ نظرات / امتیازها ]
  سيد علي بهبهاني - تفسیر اطیب البیان
58) مراد از باب، دروازه‏ى شهر نیست، بلکه درب مسجد است که الآن هم به نام «باب الحطّة» معروف مى‏باشد و مراد از «سُجّداً» نیز سجده‏ى شکر، بعد از ورود به مسجد است.
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر تسنیم
58) نفرموده است اگر محسنین، به اوامر مزبور عمل کنند ما بر احسانشان مى افزاییم یا افزون بر مغفرت گناهان، به آنان ثواب نیز مى دهیم، بلکه پس از اتمام جواب، به طور مستقل فرمود: ما بر ثواب و احسان محسنان مى افزاییم، شاید اشاره به این باشد که انسان محسن، حتما اوامر یاد شده را امتثال مى کند و در صدد آن است و کلمه اگر که نشان تردید است نسبت به او شایسته او نیست. [ نظرات / امتیازها ]
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر انگلیسی- ابن کثیر
58) Allah admonished the Jews for avoiding Jihad and not entering the holy land as they had been ordered to do when they came from Egypt with Musa. They were also commanded to fight the disbelieving `Amaliq (Canaanites) dwelling in the holy land at that time. But they did not want to fight, because they were weak and exhausted. Allah punished them by causing them to become lost, and to continue wandering, as Allah has stated in Surat Al-Ma'idah (5). The correct opinion about the meaning of, `the holy land' mentioned here is that it was Bayt Al-Maqdis (Jerusalem), as As-Suddi, Ar-Rabi` bin Anas, Qatadah and Abu Muslim Al-Asfahani, as well as others have stated. Musa said,
﴿یَاقَوْمِ ادْخُلُوا الاٌّرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِى کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا﴾
(O people! Enter the holy land which Allah has assigned to you and turn not back (in flight).) (5:21)
However, some scholars said that the holy land is Jericho, (Ariha') and this opinion was mentioned from Ibn `Abbas and `Abdur-Rahman bin Zayd.
After the years of wandering ended forty years later, in the company of Yuwsh` (Joshua) bin Nun, Allah allowed the Children of Israel to conquer the holy land on the eve of a Friday. On that day, the sun was kept from setting for a little more time, until victory was achieved. When the Children of Israel conquered the holy land, they were commanded to enter its gate while,
﴿سُجَّدًا﴾
(prostrating) in appreciation to Allah for making them victorious, triumphant, returning them to their land and saving them from being lost and wandering. Al-`Awfi said that Ibn `Abbas said that,
﴿وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا﴾
(and enter the gate Sujjadan) means, "While bowing''. Ibn Jarir reported Ibn `Abbas saying,
﴿وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا﴾
(and enter the gate in prostration) means, "Through a small door while bowing.'' Al-Hakim narrated it, and Ibn Abi Hatim added, "And they went through the door backwards!'' Al-Hasan Al-Basri said that they were ordered to prostrate on their faces when they entered the city, but Ar-Razi discounted this explanation. It was also said that the Sujud mentioned here means, `submissiveness', for actually entering while prostrating is not possible.
Khasif said that `Ikrimah said that Ibn `Abbas said, "The door mentioned here was facing the Qiblah.'' Ibn `Abbas, Mujahid, As-Suddi, Qatadah and Ad-Dahhak said that the door is the door of Hittah in Iylya', which is Jerusalem. Ar-Razi also reported that some of them said that it was a door in the direction of the Qiblah''. Khasif said that `Ikrimah said that Ibn `Abbas said that the Children of Israel entered the door sideways. As-Suddi said that Abu Sa`id Al-Azdy said that Abu Al-Kanud said that `Abdullah bin Mas`ud said that they were commanded to, u
﴿وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا﴾
(enter the gate in prostration (or bowing with humility)) but instead, they entered while their heads were raised in defiance.
Allah said next,
﴿وَقُولُواْ حِطَّةٌ﴾
(and say: `Hittah'). Ibn `Abbas commented, "Seek Allah's forgiveness.'' Al-Hasan and Qatadah said that it means, "Say, `Relieve us from our errors.''
﴿نَّغْفِرْ لَکُمْ خَطَـیَـکُمْ وَسَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ﴾
(and We shall forgive you your sins and shall increase (reward) for the good-doers) Here is the reward for fulfilling Allah's commandment. This Ayah means, "If you implement what We commanded you, We will forgive your sins and multiply your good deeds.'' In summary, upon achieving victory, the Children of Israel were commanded to submit to Allah in tongue and deed and, to admit to their sins and seek forgiveness for them, to be grateful to Allah for the blessings He gave them, hastening to do the deeds that Allah loves, as He said,
﴿إِذَا جَآءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ - وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِى دِینِ اللَّهِ أَفْوَجاً - فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوِبَا ﴾
(When there comes the help of Allah (to you, O Muhammad against your enemies) andthe conquest (of Makkah). And you see that the people enter Allah's religion (Islam) in crowds. So glorify the praises of your Lord, and ask His forgiveness. Verily, He is the One Who accepts the repentance.) (110).
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر راهنما
58)
1 - خداوند، به بنى اسرائیل فرمان داد تا به آبادى بیت المقدس وارد شوند.

و إذ قلنا ادخلوا هذه القریة

«قریة» در لغت به معناى روستا و نیز شهر آمده است و در قرآن نیز در هر دو معنا استعمال شده است; چون قرینه اى یافت نشد که کدامین معنا مراد است، در برداشت کلمه «آبادى» آورده شد. ال در «القریة» عهد حضورى است و اشاره به دیارى خاص دارد. بسیارى از مفسّران برآنند که مراد از آن، بیت المقدس مى باشد.

2 - فرمان تصرف بیت المقدس به بنى اسرائیل، پس از زندگانى بیابانى آنان بود.

و ظللنا علیکم الغمام ... و إذ قلنا ادخلوا هذه القریة

3 - بنى اسرائیل به هنگام دریافت فرمان تصرف بیت المقدس، در مکانى نزدیک به آن به سر مى بردند.

و إذ قلنا ادخلوا هذه القریة

برداشت فوق با توجّه به اسم اشاره «هذه» - که براى اشاره به نزدیک است - استفاده شده است.

4 - سرزمین بیت المقدس در عصر موسى(ع)، سرزمینى آباد، پرنعمت و داراى مناطقى سرشار از خوراکیها بود.

فکلوا منها حیث شئتم رغداً

کلمه «رغداً» (پاک، مرفه و پر خیر و برکت) حال براى ضمیر «منها» مى باشد که به دلیل «کلوا» مراد، فراوانى نعمتها و خوراکیهاى آن است.

5 - تهیه خوراکیها از هر ناحیه بیت المقدس، براى بنى اسرائیل حلال و مباح بود.

فکلوا منها حیث شئتم رغداً

«حیث شئتم» (هر کجا خواستید) دلالت بر آن دارد که محدوده مکانى براى بهره بردارى از نعمتهاى بیت المقدس تعیین نشده بود.

6 - دروازه بیت المقدس راه تعیین شده از جانب خداوند، براى تصرف و نفوذ بنى اسرائیل به آن سرزمین

اخلوا هذه القریة ... وادخلوا الباب

7 - اظهار خشوع و خضوع در برابر خدا - به هنگام تصرف بیت المقدس - از دستورهاى خداوند به بنى اسرائیل

و ادخلوا الباب سجداً

کلمه «سجداً» جمع ساجد و حال براى فاعل «ادخلوا» مى باشد. از آن رو که سجده در حال ورود با معناى اصطلاحى آن (پیشانى بر خاک نهادن) سازگار نیست، مى توان گفت: در اینجا معناى لغوى آن (خضوع و خشوع) اراده شده است.

8 - استغفار از گناهان به هنگام تصرف بیت المقدس فرمانى از جانب خداوند به بنى اسرائیل

ادخلوا ... و قولوا حطة

«حطة» خبر براى مبتدایى محذوف همانند «مسألتنا» است. این کلمه اسم مصدر و به معناى نهادن و فرود آوردن مى باشد و مراد از آن به قرینه جمله بعد «نغفر لکم ...» برداشتن گناهان و آمرزش آنهاست. بنابراین «قولوا حطة» یعنى بگویید - خدایا - درخواست ما آمرزش گناهان است.

9 - خداوند به قوم موسى - در صورت ورود به بیت المقدس با رعایت آداب آن - نوید آمرزش گناهانشان را داد.

ادخلوا هذه القریة ... و قولوا حطة نغفر لکم خطیکم

ظاهر این است که «نغفر لکم» جواب براى همه امرهایى است که در آیه شریفه مطرح شده بود. بنابراین تقدیر چنین است: «ان تدخلوا و تأکلوا و تدخلوا الباب سجداً و تقولوا حطة نغفر لکم».

10 - بنى اسرائیل، پیش از ورودشان به بیت المقدس، بر دوش دارنده گناهانى بسیار

نغفر لکم خطیکم

برداشت فوق با توجّه به جمع آوردن کلمه «خطایاکم» استفاده شده است.

11 - آمرزش گناهان انسان به دست خدا و در اختیار اوست.

نغفر لکم خطیکم

12 - استغفار به درگاه خدا، موجب آمرزش گناهان است.

و قولوا حطة نغفر لکم خطیکم

13 - اجراى فرمانهاى الهى، زمینه ساز آمرزش گناهان است.

ادخلوا الباب سجداً ... نغفر لکم خطیکم

14 - براى استغفار از گناهان و توبه به درگاه خدا، باید به دستورها و آداب تعیین شده از جانب خدا عمل کرد.

و قولوا حطة نغفر لکم خطیکم

15 - وجود افرادى نیک کردار و پاکدامن، در میان قوم موسى

و سنزید المحسنین

کلمه «المحسنین» (نیکوکاران) مى تواند در مقابل گروهى از بنى اسرائیل باشد که از جمله «نغفر لکم خطایاکم» به دست مى آید; یعنى، بنى اسرائیل دو گروه بودند: گروهى گنهکار که جمله «نغفر لکم خطایاکم» به آنان اشاره دارد و گروهى پاکدامن که «المحسنین» آنها را بیان مى کند.

16 - خداوند، محسنان و پاکدامنان بنى اسرائیل را - در صورت رعایت آداب تعیین شده براى ورود به بیت المقدس - به پاداشى افزونتر از دیگران نوید داد.

قولوا حطة نغفر لکم خطیکم و سنزید المحسنین

17 - اطاعت کنندگان دستورات خدا - در صورت نیکوکار بودن - از پاداشى افزونتر از دیگران، بهره مند خواهند شد.

و سنزید المحسنین

18 - داستان ورود بنى اسرائیل عصر موسى به بیت المقدس، داستانى آموزنده و شایسته به یاد داشتن

إذ قلنا ادخلوا ... و سنزید المحسنین

جمله «إذ قلنا ...» عطف بر «نعمتى» در آیه 47 است; یعنى: «أذکروا إذ قلنا ...; به یاد داشته باشید آن زمانى را که فرمان دادیم ...».

19 - «عن الباقر (ع) قال فى قوله تعالى «و ادخلوا الباب سجداً» ان ذلک حین فصل موسى من أرض التیّه فدخلوا العمران ...;(1)

از امام باقر(ع) درباره «و ادخلوا الباب سجداً» روایت شده که این دستور هنگامى بود که موسى (ع) از سرزمین «تیه» رهایى یافته و به سرزمین آبادى وارد گشته بودند ...». [ نظرات / امتیازها ]
59)
1 - گروهى از قوم موسى پیش از ورودشان به بیت المقدس، ستمکار و آلوده به گناه بودند.

فبدل الذین ظلموا قولا غیر الذى قیل لهم

2 - حرام خواران قوم موسى، به جاى طلب آمرزش از خدا و گفتن «حطة» - در هنگام ورود به بیت المقدس - کلامى دیگر بر زبان جارى مى ساختند.

فبدل الذین ظلموا قولا غیر الذى قیل لهم

به نظر مى رسد مراد از «الذین ظلموا» در جمله فوق، کسانى باشند که خداوند در آیه 57 آنان را به سبب ناسپاسى و استفاده از خوراکیهاى غیر طیب، ستمکار شمرد.

3 - حرام خوارى، زمینه ساز سرپیچى از فرمانهاى خدا و ارتکاب گناهانى دیگر است.

فبدل الذین ظلموا قولا غیر الذى قیل لهم

4 - ستمگرى، زمینه ساز تمرد از دستورات خداوند است.

فبدل الذین ظلموا قولا غیر الذى قیل لهم

5 - متمردان و ستمکاران قوم موسى، به عذاب آسمانى گرفتار شدند.

فأنزلنا على الذین ظلموا رجزاً من السماء

6 - تغییر و تبدیل اوامر خداوند، ظلم و در پى دارنده عذاب الهى است.

فأنزلنا على الذین ظلموا رجزاً من السماء

مراد از «الذین ظلموا» در جمله فوق، کسانى هستند که به جاى گفتن «حطة» (خدایا! آمرزش گناهان را از تو خواهانیم) سخنى دیگر بر زبان جارى ساختند.

7 - عذاب آسمانى نازل شده بر گنهکاران بنى اسرائیل، سزاى فسق دیرینه آنان و گناه تغییر و تبدیل فرمان خدا بوده است.

فأنزلنا على الذین ظلموا رجزاً من السماء بما کانوا یفسقون

«با»ى سببیه در «بما کانوا یفسقون» مى رساند که: نزول عذاب آسمانى به سبب فسق دیرینه بنى اسرائیل بوده و توصیف آنان به ستمکارى (الذین ظلموا) دلالت مى کند که عذاب به خاطر ظلم آنان، یعنى تبدیل فرمان خدا بوده است. بنابراین باید گفت: ستمکارى بنى اسرائیل به ضمیمه فسق دیرینه آنان، موجب عذاب شده است.

8 - ضرورت پرهیز از تغییر متنها و اذکار تعیین شده از جانب خدا

فبدل الذین ظلموا قولا غیر الذى قیل لهم

9 - گنهکاران فسق پیشه، در خطر گرفتار شدن به عذابهاى دنیوى هستند.

فأنزلنا على الذین ظلموا رجزاً من السماء بما کانوا یفسقون

10 - تمرد از فرمانهاى الهى ظلم است.

فبدل الذین ظلموا قولا غیر الذى قیل لهم


11 - گروهى از قوم موسى، از دیرباز مردمى فاسق و تبهکار بودند.

بما کانوا یفسقون

«باء» در «بما کانوا ...» سببیه و «ما» مصدریه است. فعل مضارع آن گاه که همراه «کان» و مانند آن آورده شود، دلالت بر استمرار در زمان گذشته دارد.

12 - از امام باقر(ع) روایت شده: «... «و اما الذین ظلموا» فزعموا حنطة حمراء فبدلوا ...;(1)

... اما کسانى که ستم کردند لفظ «حطة» را از روى غرض به «حنطة حمراء» (گندم قرمز) تبدیل کردند».
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر مجمع البیان
58) ر قریب به اتّفاق مفسّران بر این باورند که منظور از «قریه» در آیه شریفه، «بیت المقدّس» است. این دیدگاه را آیه شریفه زیر نیز تأیید مى کند:

«یا قَوْمِ ادْخُلُواالْاَرْضَ الْمُقَدَّسَةَالَّتى کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ...»(167)

هان اى قوم من! به سرزمین مقدسى که خدا براى شما مقرّر داشته است، وارد شوید...

امّا برخى نیز گفته اند که منظور از «قریه» در این آیه شریفه، «اریحا» است؛ که روستایى نزدیک بیت المقدّس بود و در آنجا بازماندگانى از قوم «عاد» زندگى مى کردند.

در این آیات نیز روى سخن قرآن شریف، بنى اسرائیل است؛ مى فرماید:

بیاد آورید هنگامى را که به شما گفتیم به این شهر وارد شوید؛ و از نعمتهاى گوناگون آن هرجا که خواستید، به فراوانى بخورید: «ادخلوا هذه القریه فکلوا منها حیث شئتم رغداً».

به باور مفسّران، این تعبیر نشانگر این حقیقت است که اگر به این شهر وارد شوید و بیدادگران حاکم را ازپا درآورید، همه غنایم و ثروتهاى آنان بر شما روا خواهد بود.

«و ادخلواالباب»

در اینکه بنى اسرائیل فرمان داشتند از کدامین در وارد شهر شوند، دیدگاهها متفاوت است:

1. عدّه اى گفته اند آنان فرمان یافته بودند که از درِ هشتم که درِ «حطّه» بود، وارد شوند.

2. برخى گفته اند از درِ «قبّه» که موسى(ع) بدان سو نماز مى گزارد.

3. و پاره اى گفته اند درِ قریه اى که دستور یافتند بدان وارد شوند.

به نظر ما، دیدگاه دوّم به آیه شریفه نزدیکتر است؛ چرا که ظاهر آیه بعد - «فبدّل الّذین ظلموا قولاً غیرالّذى قیل لهم...» - این است که آنان پس از فرمان موسى(ع)، آنگونه که باید، انجام وظیفه نکردند.

«سُجّداً»

به عقیده بعضى، این واژه به معناى ورود به آن شهر در حالت تواضع و خشوع دربرابر خداست؛ و به باور برخى، ورود در حال خمیدگى است که نشانگر فروتنى و بندگى است؛ و پاره اى نیز گفته اند منظور این است که «خاضعانه وارد شهر شوید و آنگاه خدا را به شکرانه این نعمت سپاس گزارید».

«حطّة»

این واژه را به صورتهاى گوناگون معنا کرده اند که درنهایت، همه به یک حقیقت برمى گردند؛ براى نمونه:

1. بیشتر مفسّران مى گویند: معناى آن این است که «خدایا! گناهان ما را فرو ریز و ما را مورد بخشایش خویش قرار ده».

2. دسته اى در معناى آن گفته اند: دستور یافتند که بگویند «این فرمان حق است».

3. و پاره اى نیز آن را بدینصورت معنا کرده اند: آنان فرمان یافتند که بگویند «لا اله الّااللَّه»؛ که خود باعث آمرزش گناهان آنان مى شد. و از آنجا که همه اینها آمرزش گناهان آنان را بدنبال داشت، به «حطّه» تعبیر شده است.

از پنجمین امام نور (ع) در این مورد نقل کرده اند که فرمود:

«نحن باب حطّتکم.»

ماییم باب رحمت، بخشایش و آمرزش این امّت.

«نغفرلکم خطایاکم و سنزیدالمحسنین»

گناهان شما را مورد بخشایش قرار مى دهیم و بر پاداش نیکو کرداران مى افزاییم. [ نظرات / امتیازها ]
59) «فبدّل الّذین ظلموا قولاً غیرالّذى قیل لهم»

امّا کسانى که ستم کردند، فرمان خدا را تغییر دادند و غیر از آن گفتارى که باید مى گفتند، بر زبان راندند [بجاى «حطّه» به تمسخر «حنطه» (گندم) گفتند]؛ و نیز فرمان داشتند که خاضعانه و در حال خمیدگى و رکوع از دروازه شهر وارد شوند، امّا با این دستور نیز به مخالفت برخاستند.

«فانزلنا على الّذین ظلموا رجزاً من السّماء»

پس ما [نیز] بر آنان که ستم کردند و به آنچه فرمان یافته بودند عمل نکردند و آن را تحریف کردند، عذابى نکبت بار و عبرت انگیز از آسمان فرو فرستادیم.

«بما کانوا یفسقون»

بدان سبب که گناه مى کردند و از فرمان خدا بیرون مى رفتند

درمورد این عذاب، برخى گفته اند که براثر بیمارى طاعون، در یک شبانه روز 24 هزار نفر از بزرگان و سالخوردگانشان به کام مرگ فرو رفتند؛ و با این تلفات سنگین از بزرگان وظیفه نشناس، دانش و فرهنگ درمیان آنان به افول گرایید و بندگى و تقوا و عبادت خدا، کمرنگ شد و آنان براثر گناه و بیدادگریشان، به نگونسارى درغلطیدند. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر نمونه
58)
لجاجت شدید بنى اسرائیل
در اینجا به فراز دیگرى از زندگى بنى اسرائیل برخورد مى کنیم که مربوط به ورودشان در سرزمین مقدس است .
آیه نخست مى گوید: به خاطر بیاورید زمانى را که به آنها گفتیم داخل این قریه (یعنى سرزمین قدس ) شوید (و اذ قلنا ادخلوا هذه قریه
گر چه در زبان روزمره ما به معنى روستا است ، ولى در قرآن و لغت عرب به معنى هر محلى است که مردم در آن جمع مى شوند، خواه شهرهاى بزرگ باشد یا روستاها، و منظور در اینجا بیت المقدس و اراضى قدس است .
سپس اضافه مى کند: از نعمتهاى آن بطور فراوان هر چه مى خواهید بخورید (فکلوا منها حیث شئتم رغدا).
و از در (بیت المقدس ) با خضوع و تواضع وارد شوید (و ادخلوا الباب سجدا).
و بگوئید: خداوندا گناهان ما را بریز (و قولوا حطة ).
تا خطاهاى شما را ببخشیم و به نیکوکاران پاداش بیشترى خواهیم داد (نغفر لکم خطایاکم و سنزید المحسنین ).
باید توجه داشت که حطه از نظر لغت به معنى ریزش و پائین آوردن است ، و در اینجا معنى آن این است که : خدایا از تو تقاضاى ریزش گناهان خود را داریم .
خداوند به آنها دستور داد که براى توبه از گناهانشان این جمله را از صمیم قلب بر زبان جارى سازند، و به آنها وعده داد که در صورت عمل به این دستور از خطاهاى آنها صرفنظر خواهد شد، و شاید به همین مناسبت یکى از درهاى بیت المقدس را باب الحطه نامگذارى کرده اند، چنانکه ابو حیان اندلسى مى گوید که منظور از باب در آیه فوق یکى از بابهاى بیت المقدس است که معروف به باب حطه است . <118>
در پایان اضافه مى کند براى افراد پاک و نیکوکار علاوه بر مغفرت و بخشش گناهان ، اجر دیگرى نیز اضافه خواهیم داد (و سنزید المحسنین ).
به هر حال ، خداوند به آنها دستور داد که براى توبه از گناهانشان ضمن خضوع در پیشگاه خداوند، این جمله را که دلیل بر توبه و تقاضاى عفو بود از صمیم دل بر زبان جارى سازند و به آنها وعده داد که در صورت عمل به این دستور گناهانشان را خواهد بخشید، و حتى به افراد پاک و نیکوکارشان علاوه بر بخشش گناهان اجر دیگرى خواهد داد. [ نظرات / امتیازها ]
59) اما آنها که ستم کرده بودند این سخن را به غیر آنچه به آنها گفته شده بود تغییر دادند (فبدل الذین ظلموا قولا غیر الذى قیل لهم ).
ما نیز بر این ستمگران به خاطر فسق و گناهشان ، عذابى از آسمان فرو فرستادیم (فانزلنا على الذین ظلموا رجزا من السماء بما کانوا یفسقون ).
واژه رجز چنانکه راغب در مفردات مى گوید: در اصل به معنى اضطراب و انحراف و بى نظمى است ، این تعبیر در مورد شتر به هنگامى که گامهاى خود را نزدیک به هم و نامنظم به خاطر ضعف و ناتوانى بر مى دارد گفته مى شود
مفسر بزرگ طبرسى در مجمع البیان مى گوید: رجز در لغت اهل حجاز به معنى عذاب است ، و حدیثى از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) نقل مى کند که در مورد طاعون فرمود: انه رجز عذب به بعض الامم قبلکم : آن یکنوع عذاب است که بعضى از امتهاى پیشین به وسیله آن معذب شدند.
و از اینجا روشن مى شود چرا در بعضى از روایات ، رجز در آیه مورد بحث به یکنوع طاعون تفسیر شده که به سرعت در میان بنى اسرائیل شیوع
یافت و عده اى را از میان برد.
ممکن است گفته شود بیمارى طاعون چیزى نیست که از آسمان فرود آید ولى این تعبیر ممکن است به خاطر آن باشد که عامل انتقال مى کرب طاعون در میان بنى اسرائیل گرد و غبارهاى آلودهاى بوده است که به فرمان خدا با وزش باد در میان آنها پخش گردید.
عجیب اینکه یکى از عوارض دردناک طاعون آن است که مبتلایان به آن گرفتار اضطراب و بى نظمى در سخن و در راه رفتن مى شوند که با معنى ریشه اى کلمه رجز نیز کاملا متناسب است .
این نکته نیز شایان توجه است که قرآن در آیه فوق بجاى فانزلنا علیهم فانزلنا على الذین ظلموا تا روشن گردد که این عذاب و مجازات الهى تنها دامان ستمگران بنى اسرائیل را گرفت و هرگز خشک و تر با هم نسوختند.
علاوه بر این در پایان آیه جمله بما کانوا یفسقون را ذکر مى کند تا آن هم تاءکید بیشترى بر این موضوع باشد، که ظلم و فسقشان علت مجازاتشان گردید.
با توجه به اینکه تعبیرات جمله مزبور، نشان مى دهد که آنها بر این اعمال سوء اصرار داشتند و آن را ادامه مى دادند، معلوم مى شود هنگامى که گناه به صورت یک عادت و حالت در جامعه متمرکز گردید، احتمال نزول عذاب الهى در آن هنگام بسیار است .
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر کشاف
58) (القریة) بیت المقدس . و قیل أریحاء من قری الشأم ، أمروا بدخولها بعد التیه (الباب ) باب القریة. و قیل هو باب القبة التی کانوا یصلون إلیها و هم لم یدخلوا بیت المقدس فی حیاة موسی علیه الصلاة و السلام . أمروا بالسجود عند الانتهاء إلی الباب شکرا لله و تواضعا. و قیل "السجود" أن ینحنوا و یتطامنوا داخلین ، لیکون دخولهم بخشوع و إخبات . و قیل : طوطئ لهم الباب لیخفضوا رؤسهم فلم یخفضوها، و دخلوا متزحفین علی أوراکهم (حطة) فعلة من الحط کالجلسة و الرکبة، و هی خبر مبتدأ محذوف ، أی مسألتنا حطة، و أمرک حطة. و الاصل : النصب بمعنی : حط عنا ذنوبنا حطة. و إنما رفعت لتعطی معنی الثبات ، کقوله : * صبر جمیل فکلانا مبتلی * و الاصل صبرا، علی : اصبر صبرا. و قرأ ابن أبی عبلة بالنصب علی الاصل . و قیل معناه : أمرنا حطة، أی أن نحط فی هذه القریة و نستقر فیها. فإن قلت : هل یجوز أن تنصب حطة فی قراءة من نصبها بقولوا، علی معنی : قولوا هذه الکلمة؟ قلت : لایبعد. و الاجود أن تنصب بإضمار فعلها، و ینتصب محل ذلک المضمر بقولوا. و قرئ (یغفر لکم ) علی البناء للمفعول بالیاء و التاء (و سنزید المحسنین ) أی من کان محسنا منکم کانت تلک الکلمة سببا فی زیادة ثوابه ، و من کان مسیئا کانت له توبة و مغفرة [ نظرات / امتیازها ]
59) (فبدل الذین ظلموا) أی وضعوا مکان حطة (قولا) غیرها. یعنی أنهم أمروا بقول معناه التوبة و الاستغفار، فخالفوه إلی قول لیس معناه معنی ما أمروا به ، و لم یمتثلوا أمر الله . و لیس الغرض أنهم أمروا بلفظ بعینه وهو لفظ الحطة فجاؤا بلفظ آخر. لانهم لو جاؤا بلفظ آخر مستقل بمعنی ما أمروا به ، لم یؤاخذوا به . کمالو قالوا مکان حطة: نستغفرک و نتوب إلیک . أو اللهم اعف عنا و ما أشبه ذلک . و قیل : قالوا مکان حطة: حنطة. و قیل : قالوا بالنبطیة: "حطا سمقاثا" أی حنطه حمراء، استهزاء منهم بما قیل لهم ، وعدولا عن طلب ما عند الله إلی طلب ما یشتهون من أغراض الدنیا. و فی تکریر (الذین ظلموا) زیادة فی تقبیح أمرهم و إیذان بأن إنزال الرجز علیهم لظلمهم . و قد جاء فی سورة الاعراف : (فأرسلنا علیهم ) علی الاضمار. و الرجز: العذاب . و قرئ بضم الراء وروی أنه مات منهم فی ساعة بالطاعون أربعة و عشرون ألفا. و قیل : سبعون ألفا. [ نظرات / امتیازها ]
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
58) وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ (58)

چون مدت چهل سال در وادى تیه متحیر ماندند، و حضرت موسى و
هارون علیه السّلام در آنجا وفات نمودند، و یوشع بن نون به خلافت حضرت موسى علیه السّلام بر ایشان مبعوث شد؛ بعد از انقضاء مدت خداى تعالى اجازه فرمود به داخل شدن در بیت المقدس:
وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ: و یاد بیاورید زمانى را که فرمودیم ما داخل شوید در این شهر که بیت المقدس باشد. فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً: پس بخورید و بهره برید از میوجات و طعامهاى آن هر جا که خواهید و هر چه میل دارید، خوردنى بسیار گوارا. وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً: و داخل شوید به درى از درهاى آن، در حالتى که متذلّل و متخشّع باشید؛ یا داخل شدن شما براى سجده و عبادت و استغفار باشد، چنانچه شأن مساجد است؛ یا سجده کنید خدا را به شکرگزارى نجات از سرگردانى وادى تیه. وَ قُولُوا حِطَّةٌ: و بگوئید مسئلت و درخواست ما از تو «حطّه» است. و این لفظ کلمه استغفار ایشان بود، یعنى بیفکن از ما گناهان ما را؛ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ‌: تا بیامرزیم گناهان شما را به میامن سجود و دعا. و به گفتن این کلمه که مثمر مغفرت است، ثابت و راسخ شوید تا خطایاى شما را عفو فرمائیم. وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ‌: و زود باشد که زیاد گردانیم ثواب نیکوکاران را، از روى تفضل. نزد بعضى مراد از «حطّه» کلمه لا اله الّا اللّه مى‌باشد، زیرا آن حطّ و محو گناهان نماید.

تفسیر برهان: از حضرت باقر علیه السّلام مروى است که فرمود: نحن باب حطّتکم: مائیم باب مغفرت و آمرزش شماها. «1» اشاره است به آنکه مغفرت گناهان، فرع محبت ما مى‌باشد، یعنى کسى که محبّ اهل بیت نباشد، هر چند توبه و استغفار کند آمرزش او نخواهد بود؛ و هرکس در ولایت حضرت على علیه السّلام و اولاد طاهرین او داخل شد، مأمون از عذاب دائم خواهد بود [ نظرات / امتیازها ]
59) فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ (59)

فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا: پس تبدیل نمودند و تغییر دادند از روى استهزاء آنانکه ستم کردند بر خود، آن کلمه را که به آن مأمور بودند؛ قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ‌: غیر آن چیزى که امر شده بودند، یعنى چون حق تعالى فرمود حطّه بگوئید، آنها گفتند: هطا سمقاثا: (به زبان عبرى) یعنى گندم سرخ. توبه و استغفار را بدل نمودند به آنچه مطلوب و مرغوب آنها بود از اغراض دنیا و أطعمه آن. و نیز گفته شده بود که از باب قصیر وارد شوید که پشت شما خم شود، از بهر تواضع، آن را تغییر دادند و بعضى به درهاى فراخ رفتند و راه را بگردانیدند. فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا: پس فرو فرستادیم بر آنانکه ستم کردند به تغییر و تبدیل گفتار، رِجْزاً مِنَ السَّماءِ: عذابى و عقوبتى مقدور از آسمان، بِما کانُوا یَفْسُقُونَ‌: به سبب آنچه بودند که بیرون رفتند از حد فرمان ما. مراد به عذاب طاعون است، چه در حدیث وارد شده که در یک ساعت هفتاد هزار نفر مردند از پیر مردان.
تبصره: آیه شریفه آگاهى است به آنکه تبدیل و تغییر فرامین الهى، اگر چه یک کلمه باشد، هر آینه موجب سخط و غضب سبحانى و مورد نزول عذاب است. چنانچه بنى اسرائیل به سبب تبدیل یک کلمه که مخالفت نمودند، عقاب الهى بر آنها نازل شده عده بسیارى هلاک گردیدند. [ نظرات / امتیازها ]
 » روان جاوید
58) یعنى یاد بیاورید اى بنى اسرائیل وقتى را که گفتیم به پیشینیان شما که داخل شوید در این قریه که نامش اریحا است و از بلاد شام است و این وقتى بود که از وادى تیه یعنى دشت خطرناک خارج شده بودند پس بخورید از نعم و ارزاق آن بلد با وسعت بدون تعب و مشقت و داخل شوید از در قریه و سجده نمائید در مقابل تمثال پیغمبر خاتم و امیر المؤمنین (ع) که براى آنها ممثل شده بود براى تجدید عهد و میثاق بر نبوت و ولایت که از آنها اخذ شده بود و بگوئید سجود ما براى خدا است بتعظیم ایندو تمثال و اعتقاد ما بولایت کفاره گناهان و ما حى سیئات ما است میامرزیم خطایاى سابقه شما را و زائل مینمائیم گناهان گذشته شما را و زیاد میکنیم اجر و ثواب نیکوکارانرا که ثابت ماندند بر عهد ولایت و معصیت خدا را ننمودند و بعضى گفته‌اند قریه بیت المقدس بوده و سجده براى شکر خلاص از تیه و وصول بنعمت و راحت است و باب حطه تاکنون در آنشهر معروف است و حطه کلمه استغفار آنها بوده و خبر مبتداء محذوف است و تقدیر مسئلتنا حطة است یعنى خواهش ما ریختن گناهان ما است و سجده براى خداوند در مقابل تمثال یک نوع تعظیم از تمثال است چنانچه در سجود ملائکه از براى آدم بیان شد و اللّه اعلم. [ نظرات / امتیازها ]
59) سجده نکردند چنانچه مأمور شدند و نگفتند آنچه را که باید بگویند بلکه داخل شدند از پشت سر بعقب و کلامى گفتند که معناى آن این بود که گندم سرخ را قوت خود نمائیم بهتر است از براى ما از سجده براى خدا و تعظیم اولیاء او و بعضى گفته‌اند بجاى حطه هطى سهمانا گفتند که در لسان خودشان مفید این معنى بوده است و علت آن این بود که دیدند در قربه مرتفع است حاجت بخم شدن ندارد گفتند ما گمان کردیم در کوتاه است باید رکوع کرد تا بشود داخل شد این در که حاجت بخم شدن ندارد تا کى ما را اینها مسخره میکنند و مرادشان موسى و یوشع بن نون بود پس تبدیل نمودند کلمه استغفار را باستهزاء و عمل تعظیم را بتوهین و انقیاد در مقام ولایت راباستکبار از قبول آن و خداوند نازل فرمود بر آنها مرض طاعون را که در کمتر از یک روز یکصد و بیست هزار نفر از آنانکه در علم الهى گذشته بود که ایمان نمى‌آورند و توبه نمى‌کنند مردند و آنانکه در علم الهى گذشته بود که یا توبه میکنند یا از نسل آنها ذریه طیبه بوجود میاید باقى ماندند و این عذاب براى تمرد آنها از امر الهى بود و وجه تکرار نسبت ظلم بآنها در آیه گفته شده است مبالغه در قبح عملشان است و اشعار بآنکه وضع کردند غیر مأمور به را در مقام مأمور به و ظلم بخودشان نمودند که موجب نجات را ترک کردند و موجب هلاک را مرتکب شدند و بنظر حقیر براى اشعار بآنستکه منهى عنه را وضع نمودند بجاى مأمور به چون استهزاء و اهانت نمودند علاوه بر آنکه اطاعت و امتثال ننمودند پس دو ظلم بنفس کردند یکى آنکه نعمت مهیا شده در دنیا و آخرت را از دست دادند و دیگر آنکه محنت و عذاب هر دو سراى را خریدارى نمودند.

تنبیه از این آیه شریفه و سایر آیات که تاکنون بیان شد میتوان استفاده نمود که ظلم بنفس حرام و قبیح عقلى است زیرا خداوند در مقام تقبیح عمل نسبت ظلم بنفس را بکفار و فساق داده است بدون بیان حکم آن و از اینجا معلوم میشود که اتکال بوضوح حکم عقلى آن فرموده است و بقاعده ملازمه بر فرض تمامیت آن میتوان حکم بحرمت شرعیه آن نمود و الا بادله خاصه از قبیل دلیل حرمت القاء نفس در هلاکت و غیرها از اخبار ائمه اطهار باید تمسک کرد چنانچه فقهاى امامیه هم بطور مسلم ذکر فرموده اند که اضرار بنفس حرام است ولى عملا مى‌بینیم عامه مسلمانان بلکه عدول مرتکب میشوند بعضى امور مضره را از قبیل اکل و شرب و استعمال دخانیات و امثال اینها و وقتى با اهل علم آنها صحبت میشود میگویند قدر متیقن از ادله ضرر القاء نفس در هلاکت است و این ضررهاى جزئى را شامل نمیشود در صورتى که در باب تبدیل وضو و غسل بتیمم تصریح مینمایند بشدت مرض و بطؤ علاج و جزئى و کلى و همچنین در باب روزه و سایر موارد ضرر با آنکه تمام اینها بملاک ضرر است و اگر دلیل خاصى هم داشته باشد ناظر بهمین عنوان کلى عقلى است که شرع هم بر طبق آن حکم فرموده لذا در باب تزاحم ضررین و مخالفت ظن با واقع بر طبق همین ملاک فتوى داده‌اند بطوریکه بر فقیه متتبع جاى شبهه و تردید باقى نمیماند که ملاک را ضرر تشخیص داده‌اند اگرچه جمعى از اصولیون در باب حجیت مطلق ظن انکار این اصل عقلى را نموده‌اند.
چنانچه شیخ استاد ما در درر الفوائد فرموده اجتناب از ضرر ارتکازى حیوانات است و اگر عاقلى براى غرضى از اغراض مرتکب اضرار بنفس شود مقدم بر قبیح نیست مانند کسیکه اقدام بظلم بر غیر مینماید و در خارج هم مؤیداتى ذکر فرمودند که مقرب مقصود است و بنده در حاشیه آن کتاب توضیح داده‌ام ولى انصاف آنستکه اضرار بنفس عقلا قبیح است بلکه ظلم بنفس اقبح از ظلم بغیر است البته عقلا ظلم بغیر هم که مینمایند لا بد بغرضى از اغراض است بلى اگر غرض عقلى تعلق بگیرد بضرر جزئى براى نفع کلى قبیح نیست ولى اگر بشهوت نفسانى و غرض غیر عقلى مرتکب شوند قبیح است چنانچه ظلم بغیرهم که قبح عقلى آن مسلم است منوط است بآنکه مستلزم نفع کثیر براى غیر نباشد خلاصه آنکه هر دو از یک سر چشمه آب میخورند بلکه میتوان گفت ظلم مطلقا قبیح است خواه بنفس باشد خواه بغیر و در صورت معارضه با اهم ظلم نیست چه بر نفس چه بر غیر و خروج موضوعى دارد و ارتکاب مسلمانان و عدول را نمیتوان کاشف از سیره مستمره دانست چون اصل عقلى قابل رفع و تخصیص نیست لا بد باید حمل شود بر غفلت و مسامحه و عدم خوف ضرر یا تعارض با ضرر اهم و امثال اینها و شاید آنصغائر ذنوب که گفته‌اند کسى مأمون از آنها نیست و خدا مى‌آمرزد از این قبیل باشد و عیاشى از حضرت باقر (ع) روایت نموده که جبرئیل این آیه را باین نحو نازل نمود فبدل الذین ظلموا آل محمد حقهم غیر الذى قیل لهم فانزلنا على الذین ظلموا آل محمد حقهم رجزا من السماء بما کانوا یفسقون و بنظر حقیر باید حمل بر تفسیر شود. [ نظرات / امتیازها ]