1- خداوند از طریق عقل، فطرت و وحى، از مردم پیمان مىگیرد. «اخذنا میثاق»
2- توحید، سرلوحهى مکتب انبیاست. و بعد از آن کارهاى نیک قرار گرفته است. «لاتعبدوا الاّ اللّه و بالوالدین احسانا»
3- در کنار توحید، احسان به والدین مطرح است. «لاتعبدوا... وبالوالدین احسانا»
4- احسان به والدین باید شخصاً صورت گیرد، نه با واسطه. حرف «ب» در «بالوالدین» به معناى مباشرت شخصى است. «بالوالدین احساناً»
5 - گرایش به یکى از پدر و مادر، ممنوع است. «بالوالدین احساناً»
6- ابتدا خویشان نیازمند، سپس دیگران. «ذىالقربى والیتامى و...» البتّه در بین خویشاوندان نیز اولویّتها محفوظ است. «اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض»
7- احسان باید همراه با ادب و بدون منّت باشد. در کنار احسان، جمله «قولوا للناس حسنا» آمده است.
8 - اگرچه به همهى مردم نمىتوان احسان کرد، ولى با همه مىتوان خوب سخن گفت. «قولوا للنّاس حُسنا»
9- برخورد خوب و گفتار نیکو، نه تنها با مسلمانان، بلکه با همهى مردم لازم است. «قولوا للنّاس حُسنا»
10- علاوه بر پرداخت زکات، احسان به مستمندان و ایتام نیز لازم است. در آیه هم زکات آمده و هم احسان به مساکین. «احساناً... والمساکین... واتوا الزکوة»
11- نماز ورابطه با خداوند، از زکات ورابطه با فقرا جدا نیست. «اقیموا الصلوة واتوا الزکوة»
12- نماز و زکات در ادیان دیگر نیز بوده است. «اقیموا الصلوة واتوا الزکوة»
13- اعتقاد به توحید، احسان به والدین وایتام ومساکین، همراه با دستور پرداخت زکات وبرخورد نیکو با مردم، وبپاداشتن نماز، نشانهى جامعیت اسلام است.
14- اداى حقوق، داراى مراتب و مراحلى است. اوّل حقّ خداوند، سپس والدین، سپس خویشاوندان، سپس یتیمان که کمبود محبّت دارند وآنگاه مساکین که کمبود مادّیات دارند.
15- تمام احکام اعتقادى، اخلاقى وفقهى، میثاق وعهد خدا با انسان است. بعد از «میثاق» سخن از عقیده توحیدى، احسان به والدین، نماز وزکات آمده است.
[ نظرات / امتیازها ]
وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا (بقره/٨٣ )
این آیات اگر چه درباره بنى اسرائیل نازل شده ولى یک سلسله قوانین کلى براى همه ملل دنیا در بر دارد، عوامل زنده ماندن و بقاء و سرفرازى ملتها و رمز شکست آنان را یادآور مى شود
از دیدگاه قرآن برقرارى و سر بلندى ملتها در صورتى است که خود را به بزرگترین نیروها و قدرتها متکى سازند، و در همه حال از او مدد بگیرند به قدرتى تکیه کنند که فنا و زوال در او راه ندارد، و تنها در برابر او سر تعظیم فرود آورند، که اگر چنین کنند از هیچکس ترس و وحشتى نخواهد داشت و پیدا است که چنین مبدئى جز آفریدگار بزرگ نمى تواند باشد، آرى این تکیه گاه خداوند است (لا تعبدون الا الله ).
و از طرف دیگر براى بقاء و جاویدان ماندن ملتها همبستگى خاصى بین افراد آنها لازم است ، این عمل در صورتى امکان دارد که هر کس نسبت به پدر و مادر خود که شعاع بستگى آنها نسبت به وى نزدیکتر است ، و در مرحله بعد نسبت به خویشاوندان و بعد از آنها نسبت به تمام افراد اجتماع نیکى بخرج دهد تا همه بال و پر یکدیگر باشند مخصوصا افراد ضعیف را تحت حمایت قرار دهند تا در دامان دشمن نیفتند (و بالوالدین احسانا و ذى القربى ... و قولوا للناس حسنا).
تقویت بنیه مالى هر ملت و از بین بردن فاصله طبقاتى نیز در زنده نگاه داشتن روح آن ملت سهم فراوانى دارد که یک رکن آن پرداختن زکاة است (و آتوا الزکاة ).
اینها از یک سو، و از سوى دیگر رمز شکست و فناى ملتها در بهم خوردن این همبستگى و پدید آمدن کشمکشها و جنگهاى داخلى میداند، ملتى که در برابر
هم صف آرائى کنند و سنگ تفرقه در میان شان انداخته شود و بجاى کمک بیکدیگر بجان هم بیفتند و در پى تصرف اموال و سرزمینهاى هم بر آیند و براى ریختن خون یکدیگر آستینها را بالا زنند و هر دسته براى آواره ساختن و تصرف اموال دیگرى قد برافرازد دیر یا زود نابود مى گردند کشورشان ویران مى گردد و خود بیچاره و بدبخت خواهند شد ( لا تسفکون دمائکم و لا تخرجون انفسکم من دیارکم ...).
و بالاخره یکى دیگر از عوامل سقوط ملتها همان تبعیض در اجراى قوانین است که هر قانونى حافظ منافع شخصیشان باشد اجرا کنند و آنچه به سود جامعه است فراموش نمایند (ا فتؤ منون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض ).
و این است علل رشد و شکست ملتها از دیدگاه قرآن .
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]