بعد از اینکه این معارف را برهانی فرمود و بعد از اینکه به سرگذشت بعضی از اقوام متمرّد اشاره کرد فرمود آیتها و علامتهای فراوانی برای صاحبان عقل هست ولی آنها عقلشان را خاموش کردند و از این مواعظ بهرهای نبردند و اگر قضا و قدر الهی برنامهریزی از سابق نکرده بود و برای اینها یک مدّت معیّنی به عنوان آزمون مقرّر نکرده بود بساط اینها را هم برمیچید اگر چند صباحی به یک عدّه مهلت میدهند برای این است که اینها کاملاً آزمون بشوند و برابر آن برنامههای از پیش تعیین شده باشد دو عامل عندالتفصیل و یک عامل عندالإجمال باعث مهلت دادن اینهاست آن دو عامل یکی کلمهای است که قبلاً ذات اقدس الهی آنها را تقریر کرده است به عنوان قضای الهی و دوّمی اجل معیّن و مسمّایی است که برای فرد و ملّت مشخص کرد همان طوری که هر فرد اجلی دارد و از آن اجل نمیتواند متأخّر بشود چه اینکه متقدّم بر او هم مقدور نیست هر امّت و ملّت هم اجلی دارند آجال اُمم مثل آجال افراد مقرّر و مشخص است ﴿لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَیَستَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ﴾[2] همان طوری که فرد اجلی دارد ملّت هم اجلی دارد خب, عبارت این خواهد بود ﴿وَلَوْ لاَ کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ﴾ یک, «ولو لا أجل مسمّیً» دو, ﴿لَکَانَ﴾ این اِهلاک ﴿لِزَاماً﴾ این «لِزام» مصدر باب مفاعله است نظیر کتاب و دِعام. خب, پس یک قضا و قدر الهی است که به مبدأ فاعلی برمیگردد یکی هم قرارداد خدای سبحان است که آن هم زیرمجموعه قضا و قدر الهی است که برای هر فرد یا ملّتی اجلی قرار داد در بعضی از آیات سخن از اجل مسمّی نیست همان ﴿کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ﴾ آنجا که فقط ﴿کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ﴾ آمده اجل مسمّا را هم لفیفاً به همراه دارد اینجا که اجل مسمّا در قبال ﴿کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ﴾ است مقام تفصیل است پس اگر قضای الهی نبود و اگر مدّت معیّنی برای اُمم مشخص نبود این اِهلاک ضروری بود ولی ما فعلاً مهلت دادیم.
[ نظرات / امتیازها ]