● بیان آیات (102 تا 110)
این آیات را مىتوان تتمه دو آیه قبل دانست که به مؤمنین خطاب مىکرد، از اهل کتاب و فتنه انگیزیهاى آنان بر حذر باشند، و نیز مىفرمود: شما پیامبرى دارید که اعتصام به حق را برایتان ممکن مىسازد، پس زنهار گمراه مشوید، و در حفره مهالک ساقط نگردید، این آیات علاوه بر اینکه گفتیم به آیات قبل ارتباط دارد، جنبه" الکلام یجر الکلام" را هم دارد، بدون اینکه سیاق سابق را، یعنى تعرض به حال اهل کتاب را تغییر دهد، بکله هنوز آن سیاق را محفوظ نگه داشته، به دلیل اینکه بعد از نه آیه دو باره سخن از اهل کتاب را پیش مىکشد و مىفرماید:« لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلَّا أَذىً ...»(آل عمران/111).
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 568 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : مومنین |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنا و مفهوم تقوای الهی
در بیانات سابق این معنا گذشت که تقوا (که خود نوعى احتراز است) وقتى تقواى از خداى سبحان مىشود که احتراز و اجتناب از عذاب او باشد، هم چنان که در جاى دیگر فرموده:« فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»(البقره/24). و چنین تقوایى وقتى محقق مىشود که بر طبق خواسته و رضاى او رفتار شود.پس تقوا عبارت شد از امتثال اوامر خداى تعالى، و اجتناب از آنچه که از ارتکاب آن نهى فرموده، و شکر در برابر نعمتهایش و صبر در هنگام ابتلاء به بلایش که برگشت این دو تاى اخیر به یکى است، و آن همان شکرگزارى است. چون" شکر" عبارت است از اینکه انسان هر چیزى را در جاى خود قرار دهد، و صبر در هنگام برخورد با بلاى خدایى یکى از مصادیق این معنا است. پس صبر هم شکر است. {یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ}
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و سخن کوتاه اینکه، تقواى خداى سبحان عبارت شد از اینکه، خداى تعالى اطاعت بشود و معصیت نشود. و بنده او در همه احوال براى او خاضع گردد. چه اینکه او نعمتش بدهد و چه اینکه ندهد (و یا از دستش بگیرد.)
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 569 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : تقوا- پرهیزگاری- تقوی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان معنای «حق تقوا»
اگر این کلمه(تقوا) با قید «حق تقوا» اعتبار شود با در نظر گرفتن اینکه حق التقوى، آن تقوایى است که مشوب با باطل و فاسدى از سنخ خودش نباشد.قهرا حق التقوى عبارت خواهد شد از عبودیت خالص، عبودیتى که مخلوط با انانیت و غفلت نباشد. سادهتر بگویم: عبارت خواهد شد از پرستش خداى تعالى فقط بدون اینکه مخلوط باشد با پرستش هواى خویش، و یا غفلت از مقام ربوبى. و چنین پرستشى عبارت است از اطاعت بدون معصیت و شکر بدون کفران، و یا دائمى بدون فراموشى، و این حالت، همان اسلام حقیقى است البته درجه عالى از اسلام.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و بنا بر این، برگشت معناى جمله:« وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» همانند این است که فرموده باشد: این حالت را یعنى حق التقوى را هم چنان حفظ کنید تا مرگتان فرا رسد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 569 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : تقوا- پرهیزگاری- تقوی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان رابطه این آیه با آیه 16 سوره تغابن
حق التقوى عبارت خواهد شد از پرستش خداى تعالى فقط بدون اینکه مخلوط باشد با پرستش هواى خویش، و یا غفلت از مقام ربوبى. و چنین پرستشى عبارت است از اطاعت بدون معصیت و شکر بدون کفران، و یا دائمى بدون فراموشى، و این حالت، همان اسلام حقیقى است البته درجه عالى از اسلام. بنا بر این، برگشت معناى جمله:« وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» همانند این است که فرموده باشد: این حالت را یعنى حق التقوى را هم چنان حفظ کنید تا مرگتان فرا رسد.و این معنا غیر از آن معنایى است که از آیه:« فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»(التغابن/16) استفاده مىشود. براى اینکه این آیه به این معنا است که فرموده باشد: تقوا را در هیچیک از مقدرات خود رها نکنید. چیزى که هست این استطاعت و قدرت بر حسب اختلاف قواى اشخاص و فهم و همت آنان مختلف مىشود. پس آیه:« فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»(التغابن/16) مىتواند شامل حال همه مراتب تقوا بشود. و هر کس مىتواند در خور قدرت و فهم خود این دستور را امتثال بکند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و اما در آیه مورد بحث به آن معنایى که ما برایش کردیم، حق التقوى چیزى نیست که همه افراد بتوانند آن را به دست آورند، زیرا حق التقوى بطورى که ملاحظه کردید، ریشه در باطن و ضمیر انسان دارد. و در این مسیر باطنى، مواقف و معاهدى بس دشوار و خطرهایى ناپیدا هست، که جز افراد دانشمند، پى به آن مواقف نمىبرد. تا چه رسد به اینکه تقوا را در آن مراحل حفظ کند، و نیز در این مسیر باطنى دقائق و لطائفى است که جز مخلصون کسى متوجه آن نمىگردد. چه بسیار مرحله از مراحل تقوا هست که فهم عامى مردم آن را مقدور نفس انسانى نمىداند، و انسان را مستطیع و تواناى داشتن چنان مرحله ندانسته حکم قطعى مىکند به اینکه این مقدار از تقوا براى بشر مقدور نیست، ولى کسانى که اهل حق التقوایند، این مرحله را نه تنها مقدور مىدانند، بلکه پشت سر انداخته به مراحلى دشوارتر رسیدهاند.بنا بر این آیه:« فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»(التغابن/16) کلامى است که همه فهمهاى مختلف هر یک آن را به معنایى درک مىکند و صاحب هر مرحله از فهم و درک آن را با تقوایى که براى خود مقدور مىداند، تطبیق مىنماید. و ضمنا این کلام وسیلهاى مىشود که شنونده از کلامى دیگر یعنى از آیه:« اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ...» بفهمد که منظور از آن این است که انسانها خود را در صراط به دست آوردن حق التقوى قرار بدهند و رسیدن به این مقام و استقرار در آن را هدف همت خویش سازند.
پس آیه سوره تغابن، وسیلهاى است براى اینکه خطاب در آیه مورد بحث عمومى شود.
نظیر مساله اهتداء به صراط مستقیم، که در عین اینکه مقام بس بلندى است که به جز افرادى انگشت شمار به آن نمىرسند، مع ذلک خداى تعالى عموم بشر را به رساندن خویش به آن مقام دعوت فرموده است.
در نتیجه، از دو آیه فوق یعنى آیه:« اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ ...» و آیه:« فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ ...»(التغابن/16) چنین استفاده مىشود که نخست خداى تعالى همه مردم را دعوت به حق التقوى نموده و سپس دستور داده که در این مسیر قرار بگیرند. و براى رسیدن به این مقصد تلاش کنند، و هر کس هر قدر توانایى دارد صرف بکند.نتیجه این دو دعوت این مىشود که همه مردم در صراط تقوا قرار بگیرند. الا اینکه هر کس به یک مرحله آن برسد، و طبق فهم و همت خود و توفیقاتى که خداى تعالى به او افاضه مىکند، یک درجه آن را کسب کند، تا ببینى فهم هر کس و همتش و تایید و تسدید خدا در باره او چقدر باشد. پس این است آنچه که با تدبر در معناى دو آیه، از آن دو استفاده مىشود.
پس معلوم شد که این دو آیه اختلافى در مضمون ندارند. و در عین حال آیه اولى یعنى آیه:« اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» نمىخواهد عین آن مطلبى را خاطر نشان سازد که آیه دومى در مقام افاده آنست. آیه اولى دعوت به اصل مقصد دارد. و آیه دومى کیفیت پیمودن راه این مقصد را بیان مىکند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 569 تا 571 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : تقوا- پرهیزگاری- تقوی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حق التقوى چیزى نیست که همه افراد بتوانند آن را به دست آورند
حق التقوى چیزى نیست که همه افراد بتوانند آن را به دست آورند، زیرا حق التقوى بطورى که ملاحظه کردید، ریشه در باطن و ضمیر انسان دارد. و در این مسیر باطنى، مواقف و معاهدى بس دشوار و خطرهایى ناپیدا هست، که جز افراد دانشمند، پى به آن مواقف نمىبرد. تا چه رسد به اینکه تقوا را در آن مراحل حفظ کند، و نیز در این مسیر باطنى دقائق و لطائفى است که جز مخلصون کسى متوجه آن نمىگردد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : چه بسیار مرحله از مراحل تقوا هست که فهم عامى مردم آن را مقدور نفس انسانى نمىداند، و انسان را مستطیع و تواناى داشتن چنان مرحله ندانسته حکم قطعى مىکند به اینکه این مقدار از تقوا براى بشر مقدور نیست، ولى کسانى که اهل حق التقوایند، این مرحله را نه تنها مقدور مىدانند، بلکه پشت سر انداخته به مراحلى دشوارتر رسیدهاند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 570 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : تقوا- پرهیزگاری- تقوی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● منظور از نهى از مردن بدون اسلام چیست؟
مساله موت یکى از امور تکوینى است که از حیطه اختیار ما بیرون است و به همین جهت اگر امر و نهى به آن تعلق گیرد، مثلا به ما دستور بدهند که اینطور بمیرید، و یا آن طور نمیرید. قطعا امر و نهى تکلیفى نخواهد بود، بلکه امر و نهى تکوینى است... لیکن گاهى مىشود که یک امر غیر اختیارى را به امرى اختیارى اضافه و ترکیب مىکنند و آن گاه این ترکیب یافته را امرى اختیارى قرار داده، نسبت اختیار به آن مىدهند، تا بشود مورد امر و نهى اعتباریش قرار دهند... و کوتاه سخن اینکه: نهى از مردن بدون اسلام بخاطر این صحیح شده که امرى اختیارى شده، و برگشت نهائیش به کنایه است از اینکه همواره و در همه حالات ملتزم به اسلام باش تا قهرا هر وقت مرگت رسید. در یکى از حالات اسلامت باشد. و در حال اسلام مرده باشى.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : « وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» مساله موت یکى از امور تکوینى است که از حیطه اختیار ما بیرون است و به همین جهت اگر امر و نهى به آن تعلق گیرد، مثلا به ما دستور بدهند که اینطور بمیرید، و یا آن طور نمیرید. قطعا امر و نهى تکلیفى نخواهد بود، بلکه امر و نهى تکوینى است، مانند امر به مردن در آیه:« فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ...»(البقره/243) و امر به زنده شدن در آیه:« أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ...»(یس/82).
لیکن گاهى مىشود که یک امر غیر اختیارى را به امرى اختیارى اضافه و ترکیب مىکنند و آن گاه این ترکیب یافته را امرى اختیارى قرار داده، نسبت اختیار به آن مىدهند، تا بشود مورد امر و نهى اعتباریش قرار دهند، و مثلا بفرمایند:« فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»(البقره/147) و یا:
« وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ»(هود/42)و یا:« کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»(التوبه/119) و امثال اینها، با اینکه ممترى و دو دل نبودن، و همچنین با کافران نبودن، و با صادقان بودن، امرى صد در صد اختیارى نیست، چون اصل بودن و نبودن، لازمه تکوینى انسان است و در تحت اختیار خود آدمى نیست. ولى همین امر غیر اختیارى را وقتى مربوط و وابسته به امرى اختیارى از قبیل دو دلى و کفر و ملازمت صدق کنند، آن وقت امرى اختیارى مىشود. و امر و نهى مولوى به آن تعلق مىگیرد.
و کوتاه سخن اینکه: نهى از مردن بدون اسلام بخاطر این صحیح شده که امرى اختیارى شده، و برگشت نهائیش به کنایه است از اینکه همواره و در همه حالات ملتزم به اسلام باش تا قهرا هر وقت مرگت رسید. در یکى از حالات اسلامت باشد. و در حال اسلام مرده باشى.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 571 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : مرگ |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مراد جمله « اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ»
1-از ابى بصیر روایت آمده که گفت: من از امام صادق(ع) از کلام خداى عز و جل پرسیدم که مىفرماید:« اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ»؟
فرمود: حق تقواى از خدا این است که اطاعت بشود و نافرمانى نشود، بیاد باشد و فراموش نشود، شکرش بجا آورده شود و کفران نگردد.
2-رسول خدا(ص) فرمود: معناى آیه «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» این است که اطاعت بشود و نافرمانى نشود، و یادآورى بشود و فراموش نگردد.
3-رسول خدا(ص) فرمود: هیچ بندهاى از خدا نمىترسد و پروایى که حق او است نمىدارد، مگر وقتى که یقین داشته باشد آنچه به او رسیده ممکن نبوده که نرسد و آنچه که به او نرسیده ممکن نبوده و قرار نیست که برسد.
علامه طباطبایی: در بیان قبلى ما گذشت که چگونه معناى دو حدیث اول از آیه شریفه استفاده مىشود. و اما حدیث سوم در حقیقت تفسیر آیه به لازمه معناى تقوا است نه خود معناى آن، و این خود واضح است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را معانى الاخبار( ص 240 ح 1) و تفسیر عیاشى (ج 1 ص 194 ح 20.) از ابن بصیر روایت کردهاند.
2-این روایت را در المنثور(ج 2 ص 59) از حاکم و ابن مردویه بوجهى دیگر از ابن مسعود روایت کرده است.
3-این روایت را در المنثور(ج 2 ص 60) خطیب از انس روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 584 و 585 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : تقوا- پرهیزگاری- تقوی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تنها اهل بیت(علیهم السلام) به آیه «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» عمل میکنند
1-على بن ابى طالب(ع) در ذیل آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» فرمود: به خدا سوگند جز بیت رسول اللَّه(ص) کسى به این دستور عمل نتواند کرد، این ما اهل بیت اوئیم که دائما بیاد خدائیم و هرگز فراموشش نمىکنیم و این مائیم که شکرش را بجاى آورده و کفرانش نمىکنیم و این مائیم که او را اطاعت کرده، هرگز نافرمانیش نکردهایم. و وقتى این آیه نازل شد، اصحاب عرضه داشتند: ما طاقت این تکلیف را نداریم. لذا خداى تعالى این آیه را نازل کرد: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»(التغابن/16) وکیع سپس جمله «مَا اسْتَطَعْتُمْ» را معنا کرده به "ما اطقتم" یعنى هر قدر که طاقت دارید.
(تا آخر حدیث).
2-ابى بصیر گفت: از امام صادق (ع) از معناى کلام خداى عز و جل که فرموده: «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» پرسیدم، فرمود: این آیه به وسیله آیه «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»(التغابن/16) نسخ شده است.
علامه طباطبایی: از روایت وکیع چنین استفاده مىشود که منظور امام صادق (ع) هم از نسخ شدن آیه، نسخ اصطلاحى نیست، بلکه مراد بیان مراتب تقوا است. و اما نسخ به معناى اصطلاحیش که از بعضى مفسرین نقل شده، مخالف با ظاهر قرآن شریف است و قرآن آن را رد مىکند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را تفسیر برهان(ج 1 ص 304 ح 3) از ابن شهرآشوب، از تفسیر وکیع از عبد خیر روایت کرده است.
2-این روایت را تفسیر عیاشى(ج 1 ص 194) از ابی بصیر روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 585 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : تقوا- پرهیزگاری- تقوی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● روایتی درباره قرائت جمله «وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 586 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تقوا و مراتب آن -
سيد علي بهبهاني
در میان آیاتی که پیامشان پرهیز از اطاعت کافران و اعتصام به الله و اتّحاد بر محور دین است، این آیه کریمه عالیترین مراحل تقوا را بیان میفرماید و مفاد آن به گونهای است که همه انسانها باید بدان عمل کنند؛ ولی از آنجا که تنها مؤمنان امتثال میکنند، آیه کریمه آنان را مخاطب قرار داده است.
تقوا تنها به معنای ترسیدن نیست، زیرا آن کس نیز که از جهنّم نمیترسد و خدا را برای رسیدن به بهشت میپرستد یا جاذبه محبّت خدا او را به پرستش الهی واداشته و میگوید: وهبنی صبرت علی حرّ نارک فکیف أصبر عن النظر إلی کرامتک أم کیف أسکن فی النّار و رجائی عفوک 2 متّقی است، پس تقوا اختصاصی به پرهیز از آتش ندارد، از همینرو در قرآن کریم تقوا به معنای
جامع، یعنی وقایه و سپر داشتن و از خطر پرهیز و از زشتی پروا کردن، هم درباره خوف از آتش دوزخ به کار رفته است: ﴿واتَّقوا النّارَ الَّتی اُعِدَّت لِلکفِرین) 1 ﴿فَاتَّقوا النّارَ الَّتی وقودُهَا النّاسُ والحِجارَةُ اُعِدَّت لِلکفِرین) 2 وهم درباره عذابهای دنیوی: ﴿واتَّقوا فِتنَةً لاتُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَموا مِنکُم خاصَّة) 3 و تقوا به معنای پرهیز از هرچه ناخوشایند خدای حکیم است مایه لطف و رحمت خداوند به بندگان و برخورداری آنان از کرامت الهی معرفی شده است: ﴿اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللهِ اَتقکُم اِنَّ اللهَ عَلیمٌ خَبیر) 4
در آیه مورد بحث، مفعول مطلقِ ﴿حَقَّ تُقاتِه﴾ نشان میدهد که تقوا اقسامی دارد و تنها برخی از اقسام آن، حقّ تقواست، چنانکه برترین تقوا، یعنی تقوای الهی نیز درجاتی دارد که فقط بعضی از آنها حق تقوای خداست. مراتب داشتن «تقوا» از آیه ﴿اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللهِ اَتقکُم﴾ و آیه ﴿وسَیُجَنَّبُها الاَتقی ٭ اَلَّذی یُؤتی مالَهُ یَتَزَکّی ٭ وما لاَحَدٍ عِندَهُ مِن نِعمَةٍ تُجزی ٭ اِلاَّابتِغاءَ وجهِ رَبِّهِ الاَعلی ٭ ولَسَوفَ یَرضی) 5 نیز به خوبی استفاده میشود.
همانگونه که «اعتصام» دوگونه است: اعتصام به الله و اعتصام به حبل الله، تقوا نیز گاه تقوای از جهنّم و اشتیاق به بهشت است و گاهی تقوای الهی است که احرار و آزادگان از خوف و رجا و نائلان به مقام منیع حبّ لقای خدا آن را حائزند.
در قرآن کریم «زاد و توشه» تنها درباره تقوا به کار رفته است و بهترین زاد، تقوا و بالاترین تقوا تقوای الهی است: ﴿وتَزَوَّدوا فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی واتَّقونِ یاُولِی الاَلبب) 1 نه تقوای ناشی از ترس جهنّم یا طمع به بهشت؛ هرچند آنها نیز لازم و نافعاند. تعبیر ﴿واتَّقون﴾ حتی از ﴿اتَّقوا الله﴾ بالاتر است، چون در آن، تقوا به «یاء» متکلّم وحده محذوف که کسره نون بر آن دلالت میکند نسبت داده شده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : تقوا- پرهیزگاری- تقوی |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اسلام ناب؟ -
سيد علي بهبهاني
منظور از اسلام در ﴿ولاتَموتُنَّ اِلاّواَنتُم مُسلِمون﴾، اسلام خالص است نه اسلام مصطلح؛ ولی در ﴿قالَتِ الاَعرابُ ءامَنّا قُل لَم تُؤمِنوا ولکِن قولوا اَسلَمنا ولَمّا یَدخُلِ الایمنُ فی قُلوبِکُم) 1 استسلام مراد است نه اسلام ناب. حضرت امیرمؤمنان(علیهالسلام) درباره عدّهای از اهل کفر و نفاق میفرماید: فوالّذی فلق الحبّة و برأ النّسمة! ما أسلموا، و لکن استسلموا و أسرّوا الکفر فلمّا وجدوا أعواناً علیه أظهروه 2.
اسلام خالص قرآنی، آن است که انسان در عقیده، اخلاق و عمل، دین خالص و واصب را حفظ کند. در آیه مورد بحث نیز مقصود از اسلام همان اسلام خالصی است که انبیا(علیهمالسلام) داشتهاند؛ مانند اسلام ابراهیم خلیل(علیهالسلام): ﴿ما کانَ اِبرهیمُ یَهودِیًّا ولانَصرانِیًّا ولکِن کانَ حَنِیفًا مُسلِمًا وما کانَ مِنَ المُشرِکِین) 3 که چنین اسلامی را برای خود و ذرّیهاش از خداوند خواسته بود: ﴿رَبَّنا واجعَلنا مُسلِمَینِ لَکَ ومِن ذُرِّیَّتِنا اُمَّةً مُسلِمَةً لَکَ واَرِنا مَناسِکَنا وتُب عَلَینا اِنَّکَ اَنتَ التَّوّابُ الرَّحیم) 4 و مانند اسلام رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم: ﴿واُمِرتُ لاَن اَکونَ اَوّلَ المُسلِمین) 1
تذکّر: همانگونه که ﴿اتَّقوا اللهَ حَقَّ تُقاتِه﴾ مراتبی دارد، مسلمان مردن: ﴿ولاتَموتُنَّ اِلاّواَنتُم مُسلِمون﴾ نیز درجاتی دارد. پس از ضرورت معرفت ذات اقدس ربوبی و اعتقاد به وحی و رسالت و امامت و ولایت در آن حال: من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتةً جاهلیة 2 ، انجام واجبات است؛ مثلاً مدیون باید هنگام احساس نزدیک شدن مرگ وصیّت کند، وگرنه مشمول من مات بغیر وصیّة مات میتة جاهلیّة 3 میشود. سرانجام نوبت انجام مستحبات است؛ مانند وصیت، بیداشتن دَیْنِ واجب.
نکته: اسلام با ایمان فرق دارد. در قرآن کریم نیز وقتی این دو برابر یکدیگرند، چون تفصیلْ قاطع شرکت است، هر یک گویای درجهایاند؛ مانند ﴿اِنَّ المُسلِمینَ والمُسلِمتِ والمُؤمِنینَ والمُؤمِنتِ والقنِتینَ والقنِتت) 4 و گاهی که یکی ذکر شود و قرینه متصل یا منفصل برای تفکیک نباشد میتوان هر دو را استفاده کرد، زیرا در این حال فرقی بین آنها نیست.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : اسلام |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تقوا -
شهرام سليمان زاده
هر کمالى مثل ایمان، علم وتقوا داراى مراحلى است. مرحلهى ابتدایى ومراحل بالاتر، تا مرحله کمال مطلق. در قرآن مىخوانیم: «ربّ زدنى علماً»[124] خدایا! دانش مرا زیاد کن. و یا در دعاى مکارمالاخلاق مىخوانیم: «بلّغ بایمانى اکمل الایمان» خداوندا! ایمان مرا به کمال برسان. در این آیه نیز مىخوانیم: «اتّقوااللّه حقّ تُقاته» عالىترین درجه تقوا را پیشه کنید.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : متقین |
گوینده : شهرام سلیمان زاده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● رعایت حق تقوای الهی -
آرش طوفاني
این آیه اشاره به سطحی اعلی از پروای الهی(تقوا) نسبت به آیه 16 سوره التّغابن دارد. در آیه 16 سوره تغابن به تقوای الهی به قدر توان و استطاعت هر کس اشاره شده است. یعنی هر کس به قدر توان خود در پروای الهی جهد کند؛ اما این آیه اشاره به این دارد که چنان در پروای الهی جهد کنید که شایسته و حق الله است. بدین توضیح که در حدّ مقام الله نسبت به پروا و تقوای الهی کوشش شود.
پر واضح است که این آیه در خور مقام مقربین و سابقون است. کسانی که نه در چهارچوب متعارف توان آدمی، بلکه به قدر فوق طاقت متعارف انسانی در رعایت شأن حضور الله در زندگی خود می کوشند و از عهده ی خود چنان انتظاری دارند که چه بسا در فهم آدمیان متعارف نگنجد!
هرچند شایان ذکر است که رعایت پروای الهی آن چنان که سزاوار و شایسته ی ذات بی نهایت حضرت حق می باشد عملا از حوزه ی توانایی آدمیان متعارف خارج است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبر شخصی |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : تقوا- پرهیزگاری- تقوی |
گوینده : آرش طوفانی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.