تعبیر ﴿ملِکَ المُلک﴾ از همه تعبیرهایی که مالکیت خدا را میرساند جامعتر و رساتر است، زیرا، «مُلک» واژه فراگیری است که همه ملکهای ظاهری و باطنی را دربرمیگیرد.
این تعبیر، خدا را مالک مُلْک یعنی مسلط بر سلطه میشناساند، بر این اساس دادن و گرفتن ملک تنها به دست خدا و طبق مشیّت حکیمانه اوست و اعطا و نزع او همواره خیر است؛ خواه برای پاداش باشد یا کیفر؛ اما آنچه انسانها میگیرند همیشه خیر نیست.
عزت و ذلت در قرآن دو گونه است: راستین و دروغین. عزت راستین از آنِ خدا، رسول او و مؤمنان است و عزت دروغین آن است که کافران برای خود میپندارند. این گروه ذلیلهای راستیناند.
عزت و ذلّت تنها به دست خداست و این مفید توحید افعالی است نه مفید جبر، چنانکه برخی پنداشتهاند، زیرا قرآن کریم در دهها آیه انسان را مسئول دانسته و در همهموارد رابطه فیض حق و استحقاق مستفیضْ محفوظ است؛
بیدخالت انسان نه ملک و عزتی به دست میآید و نه از دست میرود.
خیر تنها به دست خداست. اعطای ملک و نزع آن و نیز عزتبخشی و ذلیل کردن از مصادیق خیر (نسبت به مجموع نظام هستی) است. تنها راه رسیدن به خیر به لحاظ شخصی ارتباط با خداست. شرّ به خدا منسوب نیست و در قرآن همواره به غیر خدا اِسناد یافته است.
﴿اِنَّکَ عَلی کُلِّ شیءٍ قَدیر﴾ ستایشی توأم با درخواست است، زیرا ستودن خدا به وصفی خاص، درخواست آن است.
[ نظرات / امتیازها ]
در تفاسیر مىخوانیم که پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله پس از آنکه مکّه را فتح نمود، وعدهى فتح ایران وروم را به مسلمانان داد. در آن موقع منافقان با تعجّب به یکدیگر نگاه مىکردند که این آیه نازل شد. گروهى از مفسّران، نزول آیه را در موقع حفر خندق دانستهاند. آن زمان که پیامبرصلى الله علیه وآله کلنگ را بر سنگ زد واز آن جرقهاى برخاست، فرمود: من در این جرقهها فتح کاخهاى مدائن ویمن را از جبرئیل دریافت کردم. منافقان با شنیدن این سخن، لبخند تمسخر مىزدند که این آیه نازل شد.
آنچه در این آیه در مورد اعطاى عزّت و ذلّت از جانب خداوند آمده، طبق قوانین و سنّت اوست وبدون جهت ودلیل خداوند کسى را عزّت نمىبخشد ویا ذلیل نمىسازد. مثلاً در روایات مىخوانیم: هر کس براى خداوند تواضع و فروتنى کند، خداوند او را عزیز مىکند وهر کس تکبّر نماید، خدا او را ذلیل مىگرداند.
بنابراین عزّت و ذلّت از خداست، ولى ایجاد زمینههاى آن به دست خود ماست.
[ نظرات / امتیازها ]