از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(اذ قال الله یا عیسی انی متوفیک ):(هنگامی که خدای متعال گفت :ای عیسی من تو را خواهم گرفت )،(توفی )به معنای گرفتن چیزی به طور تام و کامل است و بنابراین در موت و مرگ هم بکار می رود،چون هنگام مرگ خداوند روح انسان را بطور کامل از بدنش می گیرد،اما توفی در قرآن به معنای مرگ نیامده ،بلکه به عنایت (گرفتن )و(حفظ کردن ) بوده است ،(و رافعک الی و مطهرک من الذین کفروا):(تو را به سوی خود بالا خواهم برد و از شر کسانی که کافر شدندپاک خواهم کرد)یعنی جسم و روح تو را به سوی خود بالا می برم (رفع معنوی نه صوری )و با دور کردن تو از کافران تو را از اختلاط و آمیزش با آنها و اجتماع آمیخته باکفر و انکار آنها پاکیزه می گردانم ، ( وجاعل الذین اتبعوک فوق الذین کفروا الی یوم القیمه ):(و پیروان تو را بر کسانی که کافر شدند تا قیامت برتری می دهم )،این قسمت وعده ای است از خدای تعالی به عیسی (ع )که به زودی پیروانش بر مخالفین کافر،تفوق و برتری پیدا می کند و این برتری تا روز قیامت دوام می یابد و مراد از پیروان عیسی (ع ) نصارای ثابت قدم قبل از ظهور اسلام ومسلمانانی هستند که در پیروی از اسلام استقامت کردند،چون پیروی از اسلام هم پیروی از حق و در نتیجه پیروی ازمسیح (ع ) است و مراد از (تفوق )برتری درقدرت مادی و سلطنت و سیطره و بلکه تفوق و برتری در حجت و منطق است وهمچنین برتری و سلطه آنها تا روز قیامت ادامه خواهد یافت ،(ثم الی مرجعکم فاحکم بینکم فیما فیه تختلفون ):(آنگاه برگشت شما بسوی من است ومن بین شما در آنچه اختلاف می کنید حکم خواهم کرد)در اینجا خطاب به عیسی (ع ) و پیروانش و همچنین کافران به او به طور دسته جمعی است و نهایت کار همه آنها را در روز قیامت بیان کرده است . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم محمودي - برگزیده تفسیر نمونه
این آیه همچنان ادامه آیات مربوط به زندگى حضرت مسیح (ع) است. معروف در میان مفسران اسلام، به استناد آیه 157 سوره نساء، این است که مسیح (ع) هرگز کشته نشد و خداوند او را به آسمان برد آیه مورد بحث ناظر به همین معنى است، مى‏فرماید: به یاد آورید! «هنگامى را که خدا به عیسى گفت من تو را بر مى‏گیرم و به سوى خود بالا مى‏برم» (إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسى‏ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ). سپس مى‏افزاید: «و تو را از کسانى که کافر شدند پاک مى‏سازم» (وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا).
منظور از این پاکیزگى، یا نجات او از چنگال افراد پلید و بى‏ایمان است و یا از تهمتهاى ناروا و توطئه‏هاى ناجوانمردانه، که در سایه پیروزى آیین او حاصل شد.
سپس مى‏افزاید: «ما پیروان تو را تا روز رستاخیز بر کافران برترى مى‏دهیم» (وَ جاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ).
این آیه یکى از آیات اعجاز آمیز و از پیشگوییها و اخبار غیبى قرآن است که مى‏گوید پیروان مسیح همواره بر یهود که مخالف مسیح بودند برترى خواهند داشت.
و در پایان آیه مى‏فرماید: «سپس بازگشت همه شما به سوى من است، و من در میان شما در آنچه اختلاف داشتید داورى مى‏کنم» (ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ).
یعنى آنچه از پیروزیها گفته شد مربوط به این جهان است محاکمه نهایى و گرفتن نتیجه اعمال چیزى است که در آخرت خواهد آمد.

[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  . پوربافراني
تفسیر مجمع البیان
ترجمه‏ 52. پس هنگامى که عیسى از آنان احساس کفر [ و ناسپاسى ]کرد، گفت: «یارانِ [ راستین ]من [در هجرت‏] به‏سوى خدا[و رسانیدن پیام او به بندگانش‏] کیانند؟» حواریّون گفتند: «ما یاران خدا و [ پیامبر او ]هستیم. ما به او ایمان آوردیم؛ و تو گواه باش که ما اسلام آورده‏ایم». 53. [ آنگاه دست به آسمان بلند کردند و گفتند: ]پروردگارا! ما به آنچه فرو فرستاده‏اى، ایمان آوردیم و از پیام‏آور [ تو ]پیروى کردیم؛ پس [ نام ]ما را در ردیف گواهان [ و در زمره توحیدگرایان ]بنویس.» 54. و [ بداندیشان بجاى ایمان به خداوند و پیامبرش، براى کشتن مسیح ]مکر ورزیدند، و خدا [ نیز ]تدبیرى اندیشید [ و پیامبرش را از شرارت آنان مصون داشت‏] . و خدا بهترین تدبیرگران است. 55. هنگامى را [ بیاد آور ]که خدا فرمود: «هان اى عیسى! من تو را برمى‏گیرم و به نزد خود بالا مى‏برم و تو را از [ آلودگىِ زیستن با ]کسانى که کفر ورزیده‏اند، پاک مى‏گردانم و کسانى را که از تو پیروى کردند، تا روز رستاخیز، بر فراز کسانى که کفر ورزیده‏اند، قرار مى‏دهم؛ آنگاه [ فرجام کار و ]بازگشت شما به‏سوى من است؛ سپس در[ باره ]آن‏چه بر سرش اختلاف مى‏کردید، میان شما داورى خواهم کرد. 56. امّا، کسانى را که کفر ورزیده‏اند، در دنیا و آخرت سخت عذاب خواهم کرد؛ و براى آنان یاورانى نخواهد بود.» 57. و امّا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، [ پروردگارشان‏] پاداش آنان را بطور کامل [ و بى‏کم و کاست ]خواهد داد. و خدا بیدادگران را دوست نمى‏دارد. 58. [ هان اى پیامبر! ]این [ گزارشهاى غیبى و نهانى ]که بر تو مى‏خوانیم، [ هم ]از نشانه‏ها [ ى حقّانیت و اسناد رسالت تو ]و [هم ]از قرآن حکمت‏آمیز است. نگرشى بر واژه‏ها «احساس»: درک و دریافت با حواس. «حس» گاه به‏معناى «قتل» هم بکار مى‏رود؛ چرا که درد و رنج آن حس و درک مى‏شود. این واژه به‏معناى «مهر و عطوفت» هم بکار رفته است. «انصار»: یاران. مفرد این واژه، «نصیر» است. «حوارىّ»: از ریشه «حور» برگرفته شده و به‏معناى «شستشودادن» آمده و «سپیدکردن» است. به همین تناسب، به غذاهاى سپید نیز «حوارى» گفته‏اند، و نیز به حوریان بهشت، که سپید و شفّاف و زیبایند. «شاهد»: گواه؛ کسى که بر اساس مشاهده، به چیزى خبر مى‏دهد. «مکر»: در اصل به‏معناى «التفات» و «توجّه» است؛ امّا درمورد خدعه‏اى که انسان با آن فریب مى‏خورد و به زیان مى‏افتد نیز بکار مى‏رود. تفسیر آزمون توحیدگرایان‏ یهود، مطابق بشارت موسى، در انتظار بعثت مسیح و ظهور آن حضرت بودند؛ امّا پس از آمدنش، بیدادگران و حق‏ستیزان، نه‏تنها تعالیم او را نپذیرفتند که بر ضدّ او به طرح نقشه‏هاى فریبکارانه نیز پرداختند. قرآن در این مورد مى‏فرماید: «فلمّا احسّ عیسى منهم‏الکفر قال من انصارى الى‏اللّه» پس هنگامى که عیسى از آنان احساس کفر و ناسپاسى کرد و دریافت که بر کفر و ستیزه‏جویى خویش اصرار مى‏ورزند و همه دلایل و معجزات شگفت‏انگیز را نادیده مى‏گیرند به آزمون مردم باایمان پرداخت و گفت: یاران راستین من در هجرت به‏سوى خدا کیانند؟ آیه شریفه گویاى آن است که آن حضرت پس از اینکه تصمیم شقاوتمندانه قوم را بر کشتن خود دریافت، گفت: «چه کسى حاضر است مرا در راه خدا یارى کند؟» در تفسیر این جمله از آیه مبارکه، سه نظر ارائه شده است: 1. پاره‏اى در تفسیر آن گفته‏اند: چه کسى حاضر است مرا دربرابر کافران یارى کند؟ 2. بعضى آن را بدینصورت معنا کرده‏اند: یاران من در راه خدا و کارهاى خداپسندانه کیانند؟ 3. و برخى معتقدند: منظور این است که یاران من در راه دین خدا و رساندن پیام او به مردم و انجام‏دادن کارهاى شایسته‏اى که مردم را به خدا نزدیک و به پاداش او نایل مى‏سازد، کیانند؟ در اینجا این پرسش است که چرا عیسى بااینکه فرمان جهاد مسلّحانه نداشته، در جستجوى یار و یاور است؛ و نداى یارى‏طلبانه او براى چیست؟ پاسخ این است که او براى دفاع از جان خویش، نداى یارى‏طلبانه سر داد؛ و پاره‏اى نیز برآنند که نداى یارى‏طلبانه او به‏منظور اقامه دلیل و برهان و جداسازى دوستان از دشمنان حقّ و عدالت بود. «قال‏الحواریّون نحن انصاراللّه آمنّا باللّه واشهد بانّا مسلمون» حواریّون گفتند: ما یارى‏دهنده دین خداییم و به او ایمان آوردیم؛ و تو گواه باش که ما اسلام آورده‏ایم‏ انگیزه این نامگذارى‏ در مورد نامگذارى یاران مسیح به «حواریّون»، نظرهایى چند ارائه شده است: 1. بدان دلیل به این نام خوانده شده‏اند، که لباسهایشان بسیار پاک و پاکیزه بود. 2. بدان جهت که کارشان، بهداشتى و پاکیزه‏سازى و نظافت بود. 3. بدان علّت که کارشان شکار و صید ماهى بود. 4. از آن رو که از یاران شایسته و درست‏کردار پیامبران بودند. بباور ما، آخرین دیدگاه مناسبتر بنظر مى‏رسد؛ چرا که آیه شریفه در مقام تعریف و ستایش از حواریّون است و از پاکى دل و سپیدى برون و درون آنان خبر مى‏دهد. از پیامبر گرامى آورده‏اند که فرمود: «زبیر، عمّه‏زاده من و «حوارى» من است»؛ که منظور از «حوارى» در اینجا، یار و یاور است. و از «کلبى» روایت کرده‏اند که «حواریّون» را یاران برگزیده و مورد اعتماد مسیح معرّفى کرد و آنان را دوازده نفر مى‏دانست. عبداللّه مبارک گفته است: حواریّون را بدان دلیل به این عنوان خوانده‏اند که چهره‏هایشان پرنور و پرطراوت بود و آثار بندگى خدا و عبادت او را در خود داشتند. بهتر از یاران مسیح(ع) در دومیّن آیه مورد بحث، قرآن در ترسیم ادامه سخنان یاران باایمان و شایسته کردار مسیح مى‏فرماید: «ربّنا آمنّا بما انزلت واتّبعناالرّسول فاکتبنا مع‏الشّاهدین» آنان دست به‏سوى آسمان گشودند و نیایشگرانه گفتند: پروردگارا! ما به آنچه بر پیامبرت عیسى(ع) فرو فرستاده‏اى، ایمان آوردیم؛ و از پیام‏آورت پیروى کردیم؛ پس نام ما را در زمره گواهان بر توحید و توحیدگرایى بنویس، تا بسان آنان رستگار شویم و به بالاترین مقامات معنوى نایل آییم! ابن عبّاس در این مورد گفته است که: منظور این است که «پروردگارا! ما را با محمّد(ص) و امت او محشور گردان و از آنان قرار ده»؛ چرا که آنان را گواهان نامیده است: «وَ کَذلِکَ جَعَلْنا کُمْ اُمَّةً وَسَطَاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى‏النّاس ِ...»(139) و آنان با این اندیشه و ایمان، بر گرد مسیح(ع) حلقه زدند و همه جا با او بودند. هرگاه گرسنه مى‏شدند، به آن حضرت خبر مى‏دادند و او با دست زدن بر زمین، براى آنان نان و غذا تهیّه مى‏کرد و به‏هنگام تشنگى آنان، به دعاى او و اذن خدا، آب از زمین مى‏جوشید. روزى حواریّون از عیسى(ع) پرسیدند: «یا روح‏اللّه مَنْ افضل منّا؟ اذا شئنا اطعمتنا و اذا شئنا سقّیتنا و قد آمنّا بک...؟» (هان اى روح خدا! چه کسى مى‏تواند از ما برتر باشد، درحالیکه هرگاه گرسنه باشیم، شما ما را سیر و هرگاه تشنه باشیم سیراب مى‏سازى؟ و ما به تو و رسالت تو و پیام خداى تو ایمان آورده و از تو پیروى مى‏کنیم). آن حضرت پاسخ داد: «افضل منکم من یعمل بیده و یأکل من کسبه ...» (برتر از شما کسى است که به‏دست خویش کار مى‏کند و از راه کار و کسب خود روزى مى‏خورد). و از آن پس، حواریّون در ساعات فراغت به کسب و کار پرداختند و براى تأمین زندگى خویش گاه به شستن لباس نیز دست مى‏یازیدند. * * * در دو آیه‏اى که گذشت اندیشه و عقیده و راه و رسم یاران توحیدگرا و شایسته‏کردار مسیح ترسیم گردید، اینک قرآن از نقشه شوم دشمنان او خبر مى‏دهد و مى‏فرماید: «و مکروا و مکراللّه» و دشمنان و بداندیشان، برضدّ مسیح و راه و رسم او مکر ورزیدند. آنان به نقشه‏هاى شیطانى روى آوردند و تصمیم گرفتند آن حضرت را از سر راه خویش بردارند. و خدا نیز دربرابر مکر و فریبشان، تدبیرى اندیشید و مکرشان را به خودشان بازگردانید و بى‏اثر ساخت و آنها را به مجازات رساند. از آنجا که مکر به‏معناى چاره‏اندیشى و بازداشتن کسى از نقشه خوب یا بد است، و بدان جهت که کیفر مکّاران درحقیقت چاره‏اندیشى دربرابر آنان است، به تدبیر خدا نیز «مکر» گفته شده است. پرتوى از قدرت خدا درمورد تدبیر خدا در بى‏اثر ساختن نقشه شوم اهریمنان آورده‏اند که: بداندیشان حضرت مسیح را - به جرم دعوت به حقّ و عدالت و مباره مسالمت‏آمیز و روشنگرانه، با فریب و ریاکارى - از میان خود راندند؛ و آن حضرت پس از مدّتى به‏همراه حواریّون به درون جامعه بازگشت و دعوت آسمانى خویش را ازسر گرفت. امّا آنان بجاى حق‏پذیرى، براى کشتن او نقشه کشیدند. و آفریدگار هستى نیز تدبیرى حکیمانه و عادلانه اندیشه و شرارت‏پیشه‏ترین آنان را که براى دستگیرى و ریختن خون مسیح بسیار تلاش مى‏کرد، دردم به‏شکل عیسى درآورد و خود آن حضرت را به آسمان صعود داد. و رجّالگان نیز آن عنصر پلید را بجاى پیامبر خدا گرفتند و به صلیب کشیدند. ابن عبّاس در این‏باره آورده است که: هنگامى که زمامدار بنى‏اسرائیل به تحریک کاهنان فریبکار و زاهدنمایان جاه‏طلب، به کشتن عیسى تصمیم گرفت، آن حضرت از شرارت دژخیمان او، به غرفه خویش پناه برد و آنان براى دستگیرى او به آنجا یورش بردند. در این هنگام، فرشته وحى به دستور خدا، مسیح را به آسمان برد؛ و پلیدترین عنصرى که براى کشتن عیسى بیشتر تلاش مى‏کرد، به خواست خدا وقتى وارد غرفه مسیح شد تا او را به جلّادان نشان دهد، به‏شکل او درآمد؛ درنتیجه، او را بجاى آن پیامبر خدا گرفتند و به دار زدند. «وهب» در این مورد آورده است: عیسى را آوردند تا به‏دارش زنند؛ امّا به خواست خدا، فضا تیره و تار شد و فرشتگان میان او و مردم قرار گرفتند. آنگاه عنصر پلیدى به‏نام «یهودا» به اراده خدا به‏شکل عیسى درآمد. و، مردم او را گرفتند و به دار آویختند؛ و عیسى به آسمان بالا رفت. و هم او روایت کرده است: عیسى در همان شب صعودش به آسمان، یاران خود را گردآورد و وصیّت خویش را به آنان بازگفت؛ و هشدار داد که «یکى از شما حواریّون که از ایمان و بینش ژرف بى‏بهره است، پیش از اذان صبح به من کفر خواهد ورزید و مرا به‏بهاى اندکى خواهد فروخت». سپس به آنان دستور داد پراکنده شوند. دیرى نپایید که همانگونه که آن پیامبر خدا پیشگویى فرموده بود، براى دستگیرى او یورش آوردند و خدا آن حضرت را به آسمان بالا برد. امّا یکى از یاران دنیاپرست عیسى به‏نام «یهودا»، نزد دشمنان او رفت و به‏بهاى سى درهم، مکان آن حضرت را به آنان نشان داد؛ امّا هنگامى که وارد خانه شد، همان دم خداوند او را به‏شکل مسیح درآورد. مردم او را بجاى آن حضرت دستگیر کردند و به دار آویختند. عیسى پس از گذشت هفت روز، به فرمان خدا نزد مادرش فرود آمد و حواریّون را فرا خواند و آنان را براى پیگیرى دعوت توحیدى خویش به‏سوى مردم گسیل داشت. آنگاه دگرباره به آسمان صعود کرد. «واللّه خیرالماکرین» و خدا بهترین تدبیرگران و چاره‏سازان است. منظور این است که خدا عادلترین و بهترین تدبیرگران است؛ چرا که مکر ورزى آنان به‏قصد ستمگرى و بیداد و حق‏کشى انجام گرفته بود و تدبیر خدا به‏جهت بى‏اثرساختن نقشه شوم آنان و نجات جان گرامى مسیح بود. نشان‏دادن تدبیر خداوند در بى‏اثرساختن مکر مکّاران با همان واژه، نوعى بلاغت و فصاحت در گفتار است؛ چه، تدبیر خداوند درحقیقت کیفر مکر آنان است. این آیه شریفه همانند آن آیه مبارکه است که کیفر متجاوز را هم تجاوز نام مى‏نهد و مى‏فرماید: «... فَمَنِ‏اعْتَدى‏ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَااعْتَدى‏ عَلَیْکُمْ...»(140) پس هر که به شما تجاوز کرد، به‏همان اندازه که بر شما تعدّى کرده است، بر او تعدّى کنید. * * * آفریدگار هستى در آیه پیش مکر و فریب شوم تجاوزکاران را براى ریختن خون مسیح بیان کرد؛ و اینک در آیه شریفه، لطافت تدبیر و زیبایى تقدیر خود را درمورد بنده و پیامبرش عیسى ترسیم مى‏کند و مى‏فرماید: «اذ قال‏اللّه یا عیسى انّى متوفّیک» هنگامى را بیاد آور که خدا فرمود: هان اى عیسى! من تو را ازمیان این جامعه حق‏ناشناس برمى‏گیرم. در تفسیر این جمله، چند دیدگاه مطرح است: 1. بباور برخى از مفسّران، تفسیر آیه شریفه این است که «من تو را زنده از زمین و از میان این مردم برمى‏گیرم». و بسوى آسمان بالا مى‏برم با این بیان، براى واژه «متوفّى» دو تأویل هست: یکى «برگرفتن تمام و کمال، به گونه‏اى که دست شرارت آنان هرگز به تو نرسد»؛ دیگر اینکه، «تو را از نقشه ابلیسى آنان درامان مى‏دارم». 2. امّا به بیان برخى دیگر منظور این است که «من تو را به خوابى عمیق، همچون مرگ فرو مى‏برم و در همانحال به آسمان صعود مى‏دهم». این معنا در آیه‏اى دیگر نیز تأیید شده است؛ آنجا که مى‏فرماید: «وَ هُوَالَّذى‏ یَتَوَفّیکُمْ بِاللَّیْلِ...»(141) و اوست آن آفریدگارى که شبانگاه روح شما را در خواب مى‏گیرد... و هم از این روست که خواب را برادر مرگ خوانده‏اند. 3. و پاره‏اى نیز این جمله را بدینصورت معنا کرده‏اند: «هان اى عیسى! تو را به خواب مرگ مى‏برم...». آنگاه مى‏افزایند که خداوند آن حضرت را سه ساعت میراند. 4. و به‏عقیده جمعى دیگر از دانشمندان، آیه شریفه تقدّم و تأخرى صورت گرفته و مفهوم آیه مبارکه آن است که: «هان اى عیسى! تو را از زمین و ازمیان این جامعه ستمکار برمى‏گیرم و بالا مى‏برم و مى‏میرانم»؛ چرا که «واو» در آیه شریفه براى ترتیب نیست، درست همانند این آیه شریفه که مى‏فرماید: فَکَیْفَ کانَ عَذابى‏ وَ نُذُرِ»(142). در اینجا هشدار از عذاب باید پیش از خود عذاب باشد؛ و درحقیقت نیز همینطور است و «واو» براى ترتیب نیست. با این بیان، خداوند حضرت عیسى را بالا برده، ولى نمیرانده است؛ بلکه او زنده و بانشاط است. از پیامبر گرامى آورده‏اند که فرمود: «انّ عیسى‏بن مریم لم‏یمت و انّه راجع الیکم قبل یوم‏القیامه.»(143) همانا عیسى نمرده است و پیش از فرارسیدن روز رستاخیز، به‏سوى شما باز مى‏گردد. و نیز فرمود: «کیف انتم اذا انزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم.»(144) هان اى مردم! چگونه خواهید بود آنگاه که عیسى‏بن مریم درمیان شما فرود آورده شود و در آن حال امام و پیشواى جامعه از شما باشد؟! با توجّه به آنچه آمد، تفسیر آیه شریفه این است که: هان اى عیسى! من تو را به‏سوى آسمان بالا مى‏برم و بعد از فرودآوردنت به زمین در آخرالزّمان، تو را نیز بسان دیگر انسانها مى‏میرانم. «و رافعک الىّ» و تو را به‏سوى خود بالا مى‏برم. در تفسیر این جمله، بعضى معتقدند منظور این است که «تو را به‏سوى آسمان بالا مى‏برم»؛ و «الىّ» در آیه شریفه براى گرامیداشت مقام عیسى است. و برخى نیز آن را چنین معنا کرده‏اند: هان اى عیسى! تو را به‏سوى کرامت و عزّت و شکوه خود بلند مى‏کنم. «و مطهّرک من‏الّذین کفروا» و تو را از آلودگى زیستن با کسانى که کفر ورزیده‏اند، پاک و پاکیزه مى‏سازم. براى این جمله نیز دو تفسیر ارائه شده است: 1. با بیرون‏بردن تو از این جامعه ستمکار، تو را از آلودگى زیستن با اینان پاک مى‏سازم؛ چرا که زندگى درمیان آلودگان، بسان برخورد با پلیدى است. 2. و برخى دیگر برآنند که پاک‏ساختن مسیح، به‏مفهوم مصون‏داشتن جان پاک آن حضرت از رسیدن دستهاى پلیدى بود که نقشه کشتن او را کشیده بودند. «و جاعل‏الذین‏اتّبعوک فوق‏الّذین کفروا الى یوم‏القیامه» و کسانى را که از تو پیروى کردند، تا روز رستاخیز بر فراز آنان که تو را انکار کردند و دعوت و عزّت و پیروزى و معجزات تو را دروغ پنداشتند، قرار خواهم داد. پیداست که مقصود از پیروان عیسى، مسیحیانند و منظور از انکارگران، یهود. و شگفت‏انگیز است که یهود را پیوسته ذلیل‏تر از مسیحیان و درکمند قدرت آنان مى‏نگریم: هم در روم قدیم و هم در اروپاى جدید، قدرت و حکومت از یهود گرفته شد و مسیحیان ماندند؛ و تا همیشه اینان بر آنان برترند و یهود تا رستاخیز از عزّت و اقتدار حقیقى و معنوى محروم است و هماره زندگى انگلى و پوشالى خواهد داشت. پیروان واقعى مسیح کیانند؟ گروهى پاسخ داده‏اند، که منظور از پیروان آن حضرت در آیه شریفه، امّت آخرین است؛ امّتى که راه توحید و تقوا را پیش مى‏گیرد و رسالت و نبوّت محمّد(ص) را مى‏پذیرد، و اینان هستند که تا روز رستاخیز برتر از کافران خواهند بود. امّا این پرسش مطرح است که چگونه مى‏توان امّت محمّد(ص) را پیروان مسیح نامید. در پاسخ به این پرسش گفته‏اند: از آنجا که این امت پس از حضرت عیسى شکل گرفته و پیامبر این امّت، تصدیقگر عیسى و کتاب او است؛ افزون بر این، ارکان دین و شریعت پیامبر اسلام با آیین مسیح یکى است، چرا که «اِنَ‏الدّینَ عِنْدَاللّهِ‏الْاِسْلامُ...»(145). با این بیان، پیامبر اسلام و امّت او، به همان توحیدگرایى و تقوا و عدالتخواهى و مفاهیم بلندى ایمان دارند که مسیح نیز نداگر آنها بود. «ثمّ الىّ مرجعکم فاحکم بینکم فیما کنتم فیه تختلفون» آنگاه بازگشت شما به‏سوى من خواهد بود؛ پس، بر سر آنچه با هم اختلاف مى‏کردید، میان شما داورى خواهم کرد. * * * پس از هشدار از بازگشت همگان به‏سوى خدا و داورى عادلانه او بر سر کشمکشهاى مردم، اینک به ترسیم نتیجه این داورى مى‏پردازد و مى‏فرماید: «فامّاالّذین کفروا فاعذّ بهم عذاباً شدیداً فى‏الدّنیا والآخره» امّا کسانى را که کفر ورزیدند، در دنیا و آخرت سخت عذاب خواهم کرد. منظور از کیفر و عذاب دنیا، عبارت است از ذلّت و خفّت، کشته‏شدن یا به‏اسارت‏رفتن، پرداخت جزیه و امورى همانند اینها؛ و عذاب دردناک آخرت نیز آتش شعله‏ور و سوزان دوزخ است. «و ما لهم من ناصرین» و براى آنان هیچ یار و یاورى نخواهد بود تا عذاب را از آنان دور سازد یا راه نجاتى برایشان بیابد. «و امّاالّذین آمنوا و عملواالصّالحات فیوفّیهم اجورهم واللّه لایحبّ‏الظّالمین» و امّا پروردگار پاداش کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، بطور کامل و بى‏کم و کاست خواهد داد. و خدا بیدادگران را دوست نمى‏دارد. یک نکته ظریف‏ آیه شریفه نشانگر این واقعیت است که عمل شایسته انسان باایمان محفوظ است و او پاداش هر عمل خود را بى‏کم و کاست دریافت خواهد کرد؛ و این پندار که ارتکاب یک گناه، همه کارهاى شایسته را ازبین مى‏برد، به دلالت این آیه شریفه، بى‏اساس است، چرا که اگر چنین پندارى درست باشد، دیگر کار شایسته‏اى نمى‏ماند تا پاداش آن در روز رستاخیز بطور کامل داده شود. پس، این آیه شریفه با پندار «احباط» ناسازگار است. * * * در آخرین آیه مورد بحث روى سخن را به پیامبر گرامى نموده و مى‏فرماید: «ذلک نتلوه علیک من‏الآیات والذّکرالحکیم» هان اى پیامبر! این گزارشهاى غیبى و اخبار نهانى که بر تو مى‏خوانیم، هم از نشانه‏هاى حقّانیت رسالت تو و هم از قرآن حکمت‏آمیز است. واژه «ذلک» در آیه شریفه، به داستان زکریّا، یحیى، مریم، عیسى و ... که در آیات پیش ترسیم شد، اشاره دارد؛ و منظور از «نتلوه»، اشاره است به وحى مستقیم یا وحى ازطریق فرشته وحى. مقصود از «آیات»، دلایل و براهینى است که درستى دعوت و راستى رسالت پیامبر را تأیید مى‏کنند؛ و ازجمله آن آیات، اخبار غیبى آن حضرت است، چرا که او نه آنها را از کسى فرا گرفته و نه در کتابى خوانده بود، بلکه تمامى آنها را از راه وحى دریافت مى‏داشت و تلاوت مى‏کرد.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مسعود ورزيده - تفسیرنمونه
بازگشت مسیح به سوى خداوند
این آیه همچنان ادامه آیات مربوط به زندگى حضرت مسیح (علیه السلام ) است ، معروف در میان مفسران اسلام ، به استناد آیه 157 سوره نساء این است که مسیح (علیه السلام ) هرگز کشته نشد (و از توطئه اى که یهود با همکارى بعضى از مسیحیان خیانتکار براى او چیده بودند رهایى یافت ) و خداوند او را به آسمان برد.
هر چند مسیحیان طبق انجیلهاى موجود مى گویند مسیح کشته شد و دفن گردید و سپس از میان مردگان برخاست و مدت کوتاهى در زمین بود و بعد به آسمان صعود کرد آیه فوق ناظر به همین معنى است ، مى فرماید: به یاد آرید ((هنگامى را که خدا به عیسى گفت : من تو را بر میگیرم و به سوى خود بالا میبرم )) (اذ قال الله یا
عیسى انى متوفیک و رافعک الى ).
بعضى تصور کرده اند که واژه ((متوفیک )) از ماده وفات به معنى مرگ است ، به همین دلیل چنین میپندارند که با عقیده معروف میان مسلمانان درباره عدم مرگ حضرت عیسى و زنده بودن او منافات دارد.
در حالى که چنین نیست ، زیرا ماده فوت به معنى از دست رفتن است ولى ((توفى )) (بر وزن ترقى ) از ماده ((وفى )) به معنى تکمیل کردن چیزى است و اینکه عمل به عهد و پیمان را وفا مى گویند به خاطر تکمیل کردن و به انجام رسانیدن آن است ، و نیز به همین دلیل اگر کسى طلب خود را به طور کامل از دیگرى بگیرد، عرب مى گوید: توفى دینه ، یعنى طلب خود را به طور کامل گرفت .
در آیات قرآن نیز توفى به معنى گرفتن به طور مکرر به کار رفته است مانند: و هو الذى یتوفیکم باللیل و یعلم ما جرحتم بالنهار: او کسى است که روح شما را در شب مى گیرد و از آنچه در روز انجام مى دهید آگاه است .
در این آیه مساله خواب به عنوان توفى روح ذکر شده ، همین معنى در آیه 42 سوره زمر و آیات دیگرى از قرآن نیز آمده است ، درست است که واژه توفى گاهى به معنى مرگ آمده و متوفى به معنى مرده است ، ولى حتى در اینگونه موارد نیز حقیقتا به معنى مرگ نیست ، بلکه به معنى تحویل گرفتن روح مى باشد و اصولا در معنى توفى ، مرگ نیفتاده ، و ماده فوت از ماده وفى به کلى جدا است .
با توجه به آنچه گفته شد معنى آیه مورد بحث روشن مى شود که خداوند مى فرماید: اى عیسى ! تو را بر میگیرم و به سوى خود میبرم (البته اگر توفى تنها به معنى گرفتن روح باشد، لازمه آن مرگ جسم است ).
سپس مى افزاید: و تو را از کسانى که کافر شدند پاک میسازم (و مطهرک
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - تفسیر جامع
و نیز از آنحضرت روایت میکند در آیه إِذْ قٰالَ اَللّٰهُ یٰا عِیسىٰ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رٰافِعُکَ إِلَیَّ تا آخر آیه فرمود امر هیچ پیغمبرى بر مردم مشتبه نشد مگر موضوع حضرت عیسى زیرا خداوند او را زنده از زمین بطرف آسمان بلند فرموده و میان زمین و آسمان او را قبض روح کرد و سپس در آسمان روحش را رد نمود چنانچه در آیه میفرماید إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رٰافِعُکَ إِلَیَّ [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
إِذْ قٰالَ اَللّٰهُ یٰا عِیسىٰ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رٰافِعُکَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ جٰاعِلُ اَلَّذِینَ اِتَّبَعُوکَ فَوْقَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا إِلىٰ یَوْمِ اَلْقِیٰامَةِ در مجمع البیان گفته چون آنچه را که قوم عیسى از مکر و خدعه و اراده قتل او را کردند بیان کرد در عقب آن اظهار نموده آنچه را که بر او از لطف تدبیر و حسن تقدیر عطا کرده و فرموده «إِذْ قٰالَ اَللّٰهُ یٰا عِیسىٰ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ » و در معنى آن چند قول نقل شده: 1 قبض کننده توام به اینکه تو را از زمین بسوى آسمان بلند مى کنم بدون وفاتى که بمیرى [از حسین و کعب و ابن جریح و ابن زید و کلبى و غیر اینها] و بنابراین قول در معنى «مُتَوَفِّیکَ » دو تأویل است:یکى تو را بسوى خود بلند مى کنم که از تو بدست آنها چیزى نرسد و این مثل قول آنها است «توفّیت کذا و استوفاته»یعنى او را بالتمام گرفتم،و دیگر«انى مستلمک من قولهم انى استلمته»یعنى«توفّیت منه کذا»یعنى تو را از دست آنها خلاص کردم 2 من تو را میرانیدم میرانیدن خواب و تو را بسوى خودم در خواب بلند کردم،عن الربیع که گفته:خداى تعالى عیسى را در حال خواب از زمین بلند نمود بدلیل قوله تعالى «وَ هُوَ اَلَّذِی یَتَوَفّٰاکُمْ بِاللَّیْلِ » یعنى یمیتکم، زیراکه خواب برادر مرگ است و قال اللّه «یَتَوَفَّى اَلْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهٰا وَ اَلَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنٰامِهٰا» 3 «انى متوفیک وفاة نوم»یعنى تو را در خواب بسوى خودم بلند مى کنم از ابن عباس و وهب که گفته اند خداى تعالى او را سه ساعت مى رانید مردن خواب و دلیل بر آن قوله تعالى «وَ هُوَ اَلَّذِی یَتَوَفّٰاکُمْ بِاللَّیْلِ » یعنى یمیتکم، زیراکه نوم برادر مرگ است،قال اللّه تعالى «یَتَوَفَّى اَلْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهٰا وَ اَلَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنٰامِهٰا» یعنى خدا نفسها را مى میراند آن نفسهائى که در خواب نمرده و اما نحویون مى گویند کلام بر تقدیم و تأخیر است یعنى همانا من بلندکننده توام و میراننده توام زیراکه واو موجب ترتیب نیست به دلالت قوله تعالى «فَکَیْفَ کٰانَ عَذٰابِی وَ نُذُرِ» و النذر قبل العذاب است،و نیز به دلالت قوله تعالى «وَ مٰا کُنّٰا مُعَذِّبِینَ حَتّٰى نَبْعَثَ رَسُولاً» [و این قول از صحاک نقل شده] و دلیل بر او از نبى[ص]روایت شده که گفته عیسى بن مریم لم یمت و انه راجع الیکم قبل یوم القیمة»یعنى عیسى بن مریم نمرده قبل از روز قیامت بسوى شما برمى گردد و بحدیث صحیح از او است که گفته شما چگونه مى باشید وقتى که پسر مریم برگردد بسوى شما درحالى که امام شما و از شما است

[مسلم و بخارى در حدیث صحیح نقل کرده اند] پس بنابراین حدیث فرمود اى عیسى من قبض کننده توام بموت پس از نزول تو از آسمان یعنى تو را به آسمان بالا مى برم بعد تو را از آسمان فرود مى آورم و مى میرانم

[و قوله «رٰافِعُکَ إِلَیَّ » فیه قولان] 1 تو را بلند مى کنم بسوى آسمان خودم و اینکه رافعک گفته که تو را بلند مى کنم بسوى سمائى براى عظمت امر آسمان است یعنى تو را بلندکننده ام بسوى موضعى که بر تو چیزى نبوده باشد مگر امر من

2 بلندکننده توام بسوى کرامت خود چنانچه حکایة از ابراهیم است که گفته «إِنِّی ذٰاهِبٌ إِلىٰ رَبِّی سَیَهْدِینِ » یعنى مى روم بجائى که پروردگار من مرا امر نموده و ابراهیم رفتن خود را بشام همان رفتن بسوى پروردگارش نامیده و قوله «وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا» در آن دو قول است یکى مطهرک طاهر مى کنم تو را بخارج تو را از بین آنها و نجات یافتن تو از ستم آنان زیراکه آنها ارجاس رجس و نجس اند و مقام تو بین آنها مثل ملاقات نجاست است وقتى که محتاج گردى به هم نشینى آنها

2 «تطهره منعه»یعنى تو را منع مى کنم از کفر آنها و تو را مانع مى گردم از آن عملى یعنى آن همى که دارند و خواهند تو را بکشند زیرا آن رجس و نجس است و خدا از آن تو را طاهر مى گرداند [جبائى] وَ جٰاعِلُ اَلَّذِینَ اِتَّبَعُوکَ فَوْقَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا إِلىٰ یَوْمِ اَلْقِیٰامَةِ یعنى و قراردهنده کسانى مى باشیم که به تو ایمان آورده اند فوق کسانى که نبوت تو را انکار کردند و تو را در عز و غلبه و ظفر و نصرت تکذیب نمودند و بقولى در برهان و حجت تو را تکذیب کردند و مقصود نصارى مى باشند ابن زید گفته آیا نمى بینى یهود هرجا که باشند ذلیل تر از نصارى بشمار مى روند ازاین جهت مملکت مستقل ندارند اگرچه در مملکت نصارى باشند مثل بلاد روم و غیر آنها پس نصارا عزیزترند از یهود و فوق آنهایند تا روز قیامت

و جبائى گفته در آیه دلالتى است که بر یهود مملکتى نیست تا روز قیامت

و بقولى یعنى اینها تابع امت محمدند و آنها را تبع گفته اگرچه براى آنها شریعتى على حده است و در آنها در صورت و معنویت تبعیت یافت مى شود اما صورت مثل اینکه گفته مى شود فلانى تابع فلانى است وقتى پس از او آمده و اما در معنى مثل اینکه گفته مى شود نبى ما صلّى اللّه علیه و آله و سلّم تصدیق کننده بود بعیسى و کتاب او و بر کسى که غیر او را تصدیق مى کند گفته مى شود که او تابع گردیده شریعت نبى ما را و سایر انبیاء را و آنان در ابواب توحید متحدند پس على هذا او هم تابع گردیده وقتى که معتقد باشد باعتقاد او و قائل باشد بقول او و این قول اوجه است زیراکه در آن ترغیب است باسلام و دلالت دارد بر اینکه امت محمد[ص] طاهرینند تا روز قیامت و براى اینکه کسى که(عیسى را)اله بخواند اینها حقیقة تابع عیسى نگردیده «ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ » یعنى مصیر شما و بازگشت شما بسوى من است «فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ » یعنى بین شما قضاوت مى کنم «فِیمٰا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ » بین شما در امر عیسى حکم مى کنم [پایان] [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاویدوان جاوید
خداوند کیفیت تدبیر خود را در مقابل مکر یهود بحضرت عیسى خبر داد چنانچه قبلا اشاره شد باین بیان که فرمود بحضرت عیسى من تو را باجل مقدر الهى مى میرانم و از شر کفار ایمن مى نمایم یا آنکه استیفاء مى نمایم و مى گیرم تو را از دست کفار زمین مانند آنکه طلبکار طلب خود را بگیرد و استیفاء حق خود را نماید یا مى میرانم شهوات مانعه از عروج تو را به آسمان و مى برم تو را بعالم ملکوت و محل کرامت و مقر ملائکه مقربان خود و پاک کننده ام تو را از سوء جوار کفار و مخالطه با این قوم جفاکار چنانکه گفته اند یا پاک کننده ام تو را از تهمت یهود به تبرئه ساحت مقدس مادرت بتصدیق پیغمبر آخر الزمان بنظر حقیر چنانچه در انجیل یوحنا تصریح شده به آنکه تسلى دهنده از جانب خدا مى آید و همه چیز را بشما مى آموزد و بر من شهادت خواهد داد و چنین کسى نیامده جز پیغمبر ما (ص) و قرار مى دهم کسانى که متابعت تو را نمودند که آنها نصارى و مسلمانان مى باشند برتر و بالاتر از یهود که کافر شدند به واسطه انکار رسالت تو و تهمت به مادرت و این تفوق براى مصدقین تو است به حجت و شمشیر و سلطنت تا روز قیامت پس بازگشت همه شماها بمن است و حکم مى کنم بین شما در آنچه اختلاف مى نمودید در آن از امر دین و دنیا حال اى برادر عزیز دیده بصیرت بگشا و اعجاز قرآن را بچشم ظاهر و باطن مشاهده کن که یک هزار و سیصد و کسرى است که از تاریخ این آیه مى گذرد و در این مدت بلکه قبل از آن از زمان صدور این خطاب الهى بحضرت عیسى على نبینا و آله و علیه السلام همیشه یهود مقهور در دست نصارى و مسلمین بودند و تاکنون دولت مستقل در کره زمین نداشتند با آنکه عدد آنها و ثروت آنها و مکر و خدعۀ آنها بمراتب زیادتر از آنست که بتوانند یکى از ممالک مستقله دنیا را حیازت نمایند و تشکیل سلطنتى از براى خودشان بدهند بلکه همیشه در ممالک دنیا پراکنده و متفرق بودند و اذل اهل آن مملکت به شمار مى آمدند با آنکه مناط عزت دنیوى ثروت و مکر و حیلت است که آنها در درجۀ اول واجدند ولى تفوق نصارى و مسلمانان بر آنها مسلم بوده و هست [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.