از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(ومن یعص الله و رسوله و یتعد حدوده یدخله نارا خالدا فیها وله عذاب مهین ):(و هر کس نا فرمانی خدا و رسولش را نماید و از حدود خداتجاوز کند خدا او را به آتشی در می افکند که در آن جاودانه خواهد بود و همواره برای او عذابی خوار کننده می باشد) پس کسی که حدود الهی را که برای تنظیم امور اجتماع قرار داده شده نقض نماید صلاح و نظام اجتماع را در هم می ریزد واین امر برای سعادت دنیوی افراد خسارت بار است و هر کس چنین کند خداوندبه جزای آنچه مرتکب شده او را به عذاب دوزخ مبتلا می سازد و این سزای کسی است که تکالیف الهی را سخت و شاق ببیند. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مرضيه السادات قاسمپور - خلاصه تفسیر نمونه- سایت تبیان
بـه دنـبـال بـحـثـى کـه در آیـات گـذشـتـه درباره قوانین ارث گذشت در این آیات از این قوانین به عـنـوان حـدود و مـرزهاى الهى یاد کرده و مى فرماید، ((اینها حدود و مرزهاى الهى است که عبور و تجاوز از آنها ممنوع است ، و آنها که از حریم آن بگذرند، و تجاوز کنند، گناهکار و مجرم شناخته مى شوند (تلک حدود الله ). حـدود جـمـع حـد در اصـل بـه مـعـنـى جـلوگـیرى و منع کردن است ، و سپس به هر چیزى که فـاصـله میان دو شى ء باشد، و آنها را از هم متمایز سازد، گفته مى شود، مثلا حد خانه و حـد بـاغ و حـد شـهـر و کشور، به نقاطى گفته مى شود، که آنها را از نقاط دیگر جدا مى سازد. تعبیر ((تـلک حـدود الله )) در چندین مورد از آیات قرآن مجید آمده است ، و هـمـه آنـها بعد از بیان یک سلسله از احکام و مقررات اجتماعى است ، مثلا در آیه 187 سوره بـقره بعد از اعلام ممنوعیت آمیزش جنسى در اعتکاف و احکامى درباره روزه ، و در آیات 229 و 230 سـوره بـقـره و آیه 10 سوره طلاق بعد از بیان قسمتى از احکام طلاق و در آیه 4 سـوره مـجـادله بـعـد از بـیـان کفار ((ظهار)) آمده است . در تمام این موارد احکام و قوانینى وجـود دارد، کـه تجاوز از آنها ممنوع است ، و به همین جهت به عنوان مرز الهى شناخته شده اند. پـس از اشـاره بـه ایـن قسمت از حدود و مرزهاى الهى ، مى فرماید: ((کسانى که خداوند و پـیـامـبـر را اطـاعـت کنند، و این مرزها را محترم شمارند، بطور جاودان در باغهایى از بهشت خواهند بود، که آب از پاى درختان آنها قطع نمى گردد))(و من یطع الله و رسوله یدخله جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها). در پـایـان آیـه مى فرماید: ((این رستگارى و پیروزى بزرگى است )) (و ذلک الفوز العظیم ) در آیـه بـعـد بـه نـقـطـه مـقـابـل کـسـانـى کـه در آیـه قـبـل بـیـان شـد اشـاره کرده ، مى فرماید: ((آنهایى که نافرمانى خدا و پیامبر کنند واز مرزها تجاوز نمایند جاودانه در آتش خواهند بود)) (و من یعض الله و رسوله و یتعد حدوده یدخله نارا خالدا فیها) البته مى دانیم تنها معصیت خداوند (هر چند گناه کبیره باشد) موجب خلود و عذاب جاودانى ، نیست ، بنابراین منظور از آیه فوق کسانى هستند که از روى طغیان و سرکشى و دشمنى و انـکـار آیـات الهـى ، حـکـم خدا را زیر پا مى گذارند، و در حقیقت ایمان به خدا و روز باز پسین ندارند، و با توجه به اینکه حدود جمع است ، و تمام قوانین الهى را شامل مى شود، این معنى بعید به نظر نمى رسد، زیرا کسى کـه تـمـام قـوانـیـن الهـى را بـشـکـنـد، معمولا، به خدا ایمان ندارد، والا گوشهاى از آن را لااقل محترم مى شمرد. قابل توجه اینکه در آیه قبل ، درباره بهشتیان ((خالدین فیها)) (بطور جاودان در بهشت خواهند بود) به صورت جمع آمده ، و در این آیه که درباره دوزخیان است (خالدا فیها) به صورت مفرد آمده است ، این تفاوت تعبیر در دو آیه پشت سر هم گویا اشاره به این است ، کـه بـهـشـتـیـان بـراى خـود اجـتماعاتى دارند، که خود یکى از نعمتهاى بهشتى براى آنها مـحـسـوب مـى شـود، در حالى که دوزخیان آنچنان به خود مشغولند و در خویش فرو رفته اند، که به دیگرى نمى پردازند، و عملا تنها هستند. ایـن مـوضـوع حـتـى در ایـن دنـیـا هم درباره افراد تک رو و مستبد، در برابر افراد متحد و مجتمع نیز صدق مى کند، که اینها در این جهان بهشتى هستند، و آنها دوزخى . و در پـایـان آیـه بـه سـرانـجام آنها اشاره کرده و مى فرماید: ((آنها عذاب خوار کننده و آمیخته با توهینى دارند))(و له عذاب مهین ) در واقـع در جـمـله قـبل جنبه جسمانى مجازات الهى منعکس شده بود، و در این جمله که مساءله اهانت به میان آمده به جنبه روحانى آن اشاره مى کند. امتیازات قانون ارث اسلامى : در قـانون ارث عموما و در قانون ارث اسلام به خصوص مزایایى وجود دارد که ذیلا به قسمتى از آنها اشاره مى شود: 1- در نـظـام ارث اسـلامـى هـیـچ یک از بستگان متوفى با توجه به سلسله مراتب از ارث مـحـروم نـمـى شـونـد، و آنـچـه در مـیـان اعـراب جـاهـلى یـا پـاره اى از کـشـورهـا مـعـمـول بـود کـه زنـان و یـا کـودکـان را بـه خـاطـر عـدم تـوانـایـى بـر حـمـل اسـلحـه و شرکت در میدان جنگ از ارث محروم مى کردند، و ثروت متوفى را به افراد دورتـر مـى دادنـد در اسـلام وجـود نـدارد، و تـمام افراد به نسبت ارتباطى که با متوفى دارند مشمول قانون ارث هستند. 2- ایـن قـانـون بـه نـیـازهـاى فطرى و مشروع انسان پاسخ مثبت مى دهد زیرا افراد بشر همواره مایلند که حاصل دسترنج خود را در دست کسانى ببینند که پاره تن آنها محسوب مى شـود، و حـیـات آنها در حقیقت ادامه حیات و زندگى خود آنان مى باشد، لذا مى بینیم که در ایـن قـانـون سـهـم فـرزنـدان از هـمـه بـیـشـتـر اسـت ، و در عـیـن حـال پـدر و مـادر و سـایـر بـسـتـگـان نـیـز بـه نـوبـه خـود سـهـم قابل ملاحظه دارند. 3- ایـن قـانـون افـراد را بـه تـلاش و کـوشـش بـیـشـتـر در راه تولید ثروت و گردش چـرخـهـاى اقـتـصـادى تـشـویـق مـى کـنـد زیـرا وقـتـى انـسـان حـاصـل زحـمات عمر خود را نصیب افراد مورد علاقه خویش مى بیند، در هر سن و شرایطى که باشد به کار تشویق مى گردد و وقفه و رکودى در فعالیتهاى او ایجاد نمى شود. چـنـانـکـه اشـاره کـردیـم قـانـون ارث در پـاره اى از کـشـورهـا لغـو شـد و امـوال کـسـانـى کـه از دنـیا مى رفتند، در اختیار دولت قرار گرفت ، ولى به زودى آثار مـنـفـى ایـن قانون در محیط اقتصادى آن کشور به صورت یک رکود آشکار گشت و به همین دلیل ناچار قانون مذکور را لغو کردند. 4- قـانـون ارث اسـلامـى از تراکم ثروت جلوگیرى مى کند زیرا در این نظام بعد از هر نـسـل ثروت بطور عادلانه در میان افراد متعددى تقسیم مى گردد و از این راه به توزیع عادلانه ثروت کمک مى کند. قـابـل تـوجـه ایـنـکـه ایـن تـقـسـیـم هـمـانـنـد پـاره اى از اشـکـال تـقـسیم ثروت که در دنیاى امروز وجود دارد و غالبا با ناراحتیهاى اجتماعى همراه است نمى باشد، و طورى است که همه با آغوش باز آن را مى پذیرد. 5- قـانـون ارث اسـلامى تنها بر اساس چگونگى ارتباط متوفى تنظیم نشده بلکه نیاز واقعى وارثان نیز در نظر گرفته شده است ، مثلا اگر مى بینیم ارث پسران در ظاهر دو بـرابـر دخـتـران است و یا ارث پدر در پاره اى از موارد بیش از ارث مادر است ، به خاطر ایـن اسـت کـه مردان در قوانین اسلامى مسوولیتهاى مالى فراوانى دارند و هزینه زندگى زنان بر دوش آنها است ، و لذا نیاز مالى آنها بیش از زنان مى باشد. ((عول ))و ((تعصیب )) چیست ؟ در کـتـاب ارث اسـلامـى بـه دو بـحـث مـهـم بـرخـورد مـى کـنـیـم کـه دربـاره مـسـاءله ((عـول )) و ((تعصیب )) سخن مى گوید، سرچشمه این بحث از آنجا شروع مى شود که سـهـام ارث بـه شـکـلى کـه در آیـات گـذشـتـه بـیـان شـد گـاهـى از مـجـمـوع مال کمتر، و گاهى بیشتر است . مـثـلا: اگـر ورثه ، فقط دو خواهر (پدرى و مادرى ) و شوهر بوده باشند، ارث دو خواهر، دو سـوم مـال وارث شـوهر، نصف مال است که مجموع آن دو، 76 مى شود یعنى 16 از مجموع مال بیشتر مى گردد، در اینجا این بحث پیش مى آید که آیا 16 باید بطور عادلانه و به نسبت سهام از همه ورثه کم شود؟ و یا اینکه از افراد معینى کم گردد؟ مـعـروف در مـیـان دانـشـمـمـنـدان اهـل تـسـنـن ایـن است که باید از همه کم شود و این را فقها ((عول )) مى نامند (زیرا عول در لغت به معنى زیادى و ارتفاع و بلندى است ). و در مـثـال فـوق مـى گـویـنـد: 16 اضـافى باید از هر دو به نسبت سهام آنها کم شود و هـمـچـنـیـن در مـوارد دیگر، در حقیقت سهامداران ارث را در اینجا همانند طلبکارانى فرض مى کـنـنـد کـه بدهکار قادر به پرداختن مطالبات همه آنها نیست و به اصطلاح ورشکست شده است ، و مى دانیم در چنین جایى مقدار کمبود را به نسبت از همه طلبکاران کسر مى کنند. ولى بـه عـقـیـده ((فـقـهـاى شـیعه )) همیشه کمبود به افراد خاصى متوجه مى شود و در مثال فوق ، کمبود را فقط به دو خواهر مى زنند، و مى گویند: همانطور که در حـدیـث وارد شـده ((مـمـکـن نـیست خداوندى که حساب همه چیز، حتى ریگهاى بیابان را دارد، سـهـام ارث را طـورى قـرار دهـد کـه کسرى داشته باشد)) حتما خداوند در اینگونه موارد، قـانـونـى وضـع کـرده کـه بـا تـوجـه به آن قانون ، کمبودى متصور نیست و آن قانون ، ایـنـاسـت کـه در مـیـان وارثـان ، بـعـضـى در قـرآن سـهـم ثـابـتـى از نـظـر ((حداقل )) و ((حداکثر)) براى آنها ذکر شده ، مانند سهم شوهر و زن و پدر و مادر ولى بـغـضى دیگر چنین نیستند، مانند ((دو خواهر)) و ((دو دختر)) از این مى فهمیم که همیشه کـمـبـود و کـسـرى بـایـد به آنها بخورد که حداقل و حداکثر سهم آنها، مشخص نشده یعنى قـابـل تغییر و در نوسان است ، لذا در مثال فوق ، کمبودى متوجه شوهر نمى شود و تنها باید16 اضافى را از سهم دو خواهر کم کرد(دقت کنید). و گـاهـى بـه عـکـس ، مجموع سهام ، از مجموع مال ، کمتر است ، و چیزى اضافه باقى مى مـانـد، مثلا اگر مردى از دنیا برود و تنها یک دختر و مادر از او باقى بماند، مى دانیم که سـهـم مادر در این صورت 16 و دختر 36 مال مى باشد که مجموع آنها 46 مى شود، یعنى 26 اضـافـه مـى مـانـد، دانشمندان و فقهاى اهل تسنن مى گویند: این اضافى را باید به ((عـصـبـه )) (بـر وزن کـسـبـه ) یـعـنـى مـردان طـبـقـه بـعـد (مـثل بردارهاى متوفى در این مثال ) داد و این اصطلاحا ((تعصیب )) مى نامند، ولى فقهاى شـیـعـه معتقدند که همه آن را باید در میان آن دو به نسبت 1 و 3 تقسیم کرد زیرا با وجود طـبـقـه قـبـل ، نـوبـت به طبقه بعد نمى رسد به علاوه دادن مقدار اضافى به مردان طبقه بـعـد، شـبـیـه قـوانـیـن دوران جـاهـلیـت اسـت کـه زنـان را بـدون دلیـل از ارث مـحـروم مـى سـاخـتند (بحث فوق یک بحث پیچیده علمى است که خلاصه آن در اینجا آمد و شرح بیشتر آن را از کتب فقهى بخوانید) [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) رمضانی (داور) : لطفا منبع تفسیر را که برگزیده تفسیر نمونه است وارد نمایید.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مريم رياحي

تفسیر نور
1- آنان که به وصیّت‏نامه عمل نمى‏کنند، یا بدهى متوفّى را نمى‏پردازند، یا با انکار حقّ یا ندادن سهم بعضى وارثان، سعى در تصاحب اموال مى‏کنند، براى همیشه در عذاب و قهر الهى‏اند. «تلک حدود اللّه... تعدّ حدود اللّه» 2- ملاک سعادت وشقاوت، اطاعت یا نافرمانى نسبت به خدا و رسول اوست، نه چیز دیگر. «من یطع‏اللّه ... و من یعص‏اللّه» 3- نافرمانى رسول خدا، نافرمانى خداست. «یعص اللَّه و رسوله» 4- نافرمانى مستمرّ، سبب خلود است. «من یعص‏اللّه... یدخله ناراً خاداً فیها» «یعص» فعل مضارع و رمز استمرار است. 5 - متجاوزان به حقوق دیگران، در ردیف کفّار، گرفتار عذاب جاویدان مى‏شوند. «خالداً فیها» 6- قهر خدا، هم عذاب جسمى دارد، هم خوارى روحى. «عذاب مهین»
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم چراغي - برگزیده تفسیر نمونه
در ایـن آیه به نقطه مقابل کسانى که در آیه قبل بیان شد اشاره کرده ، مى فرماید: ((آنها کـه نافرمانى خدا و پیامبر کنند و از مرزها تجاوز نمایندجاودانه در آتش خواهند بود)) (ومن یعص اللّه ورسوله ویتعد حدوده یدخله ناراخالدا فیها).

و در پـایان آیه به سرانجام آنها اشاره کرده ، مى فرماید: ((آنها عذاب خوارکننده و آمیخته با توهینى دارند)) (وله عذاب مهین).

در جـمـله قبل جنبه جسمانى مجازات الهى منعکس شده بود، و در این جمله که مساله اهانت به میان آمده به جنبه روحانى آن اشاره مى کند.

[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  . پوربافراني
تفسیر کشاف
( یدخله ) قرئ بالیاء و النون ، و کذلک ( یدخله نارا ) و قیل : یدخله ، و خالدین حملا علی لفظ " من " و معناه . و انتصب خالدین و خالدا علی الحال . فان قلت : هل یجوز أن یکونا صفتین لجنات و نارا ؟ قلت : لا ، لأنهما جریا علی غیر من هما له ، فلا بد من الضمیر و هو قولک : خالدین هم فیها ، و خالدا هو فیها .
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اطیب البیان
و هر کس نافرمانى خدا و رسول کند و از حدود الهى تجاوز نماید او را داخل میکند آتش را یعنى در آتش و همیشه در آن معذب است و از براى او است عذاب خوار کننده

این آیه تحدید سختى است براى تعدى در میراث چنانچه معمول بسیارى است که هر کدام از ورثه که قوى باشد نسبت بضعفاء بالاخص صغار تعدیات زیاد دارند، اولا یک مقدار از نفائس ترکه مثل جواهرات و طلاها و پولها و سند و امثال اینها را مخفى میکنند، و ثانیا دیون و وصیت نامه را منکر میشوند بخصوص دیونى مثل خمس و زکاة و مظالم و نحو اینها

و ثالثا در تقسیم هر چه بهتر است بر خود انتخاب میکنند بلکه غیر وارث بعنوان بزرگترى یا جعل قیمومت قانونى یا بحیله و تزویر بر اموال صغار مسلط میشود بالاخص امروزه که بنام خود ثبت میدهند و مدت اعتراض هم منقضى میشود و مالک قانونى میشوند، و از این آیه و نظائر آن شاید بتوان استفاده نمود که مشمولین این آیات بى ایمان از دنیا میروند زیرا اهل ایمان مسلمان مخلد در نار نیستند، و اللّٰه العالم [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عاملی
«وَ مَنْ یَعْصِ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ » 13 طبرىّ : ابن عبّاس نقل کرده است: جمله در وصف آنهائى است که چون آیت ارث را شنیدند، گفتند: چگونه کسى که نه اسب سوار شود و نه غنیمت بیاورد و نه به جنگ دشمن برود میراث ببرد؟ این را بطور انکار بر حکم خدا گفتند، و معلوم است این گونه مردم کافرند و مخلّد در آتش

فخر: آیه براى توصیف و تهدید آن کافرانى است که بحکم خدا و تقسیم ارث راضى نشدند

سخن ما: 1 جمله ى «مَنْ یُطِعِ اَللّٰهَ تا آخر» شاید اشاره باشد که سعادت حقیقى و بهشت جاودانى مشروط است به رعایت حدودى که از جانب خدا و رسول معیّن شده است، پس اگر کسى با عقل و سلیقه ى خود وظائف وجدانى و احکام کلّى عقل را رعایت کند ممکن است گرفتار نباشد و لیکن بصریح این جمله ها بالاترین بهره مندیها و آخرین درجه ى استفاده براى او نخواهد بود و شاید جمله ى آخر «ذٰلِکَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ » اشاره بهمین مطلب باشد که اگرچه ممکن است در فرمانبرى خدا و رسول گرفتارى و سختى نباشد ولى فوز عظیم در فرمانبرى آنها است

2 در آیت دوّم از دو جمله ى «وَ مَنْ یَعْصِ اَللّٰهَ » و «وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ » مى توان دو معنى مختلف فهمید: 1 جمله ى اوّل شاید اشاره بمخالفین اسلام باشد، یعنى کسانى که فرمان خدا و رسول به آنها ابلاغ شده است و نافرمانى مى کنند و نمى پذیرند ، نصیب آنها آتش است 2 جمله ى دوّم اشاره به کسانى است که با اسلام سروکار نداشته و از آن مطّلع نشده اند اگر تخلّف کردند از حدود خدا یعنى احکام وجدانى و وظائفى که هر فرد عاقل آن را درک مى کند و پا روى وجدان و عقل خود گذاشتند متجاوز و متعدّى هستند و سزاى آنها آتش جهنّم است براى همیشه پس دسته ى اوّل مقصّر در احکام دین هستند و مسئول تقصیر خود هستند، و دسته ى دوّم از نظر اسلام قاصر و ناچار و معذور هستند ولى در برابر حکم عقل و وجدان و وظائف عمومى بشرى مقصّر هستند و بدکار و گرفتار [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
وَ مَنْ یَعْصِ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نٰاراً خٰالِداً فِیهٰا وَ لَهُ عَذٰابٌ مُهِینٌ دأب قرآن بر این است که هرجا یا اکثر جاها وقتى ذکرى از کرامات و مقامات بلند نیکوکاران برده شود در مقابل یادآور مى گردد درجات پست و عذاب ناگوار کسانى را که مخالفت اوامر الهى را نموده اند زیراکه نبى خاتم صلّى اللّه علیه و آله را مبشر و نذیر نامیده،و چنانچه در اخبار رسیده بایستى خوف و رجاء در مؤمن مثل دو کفه میزان مساوى باشد هیچ کدام بر دیگرى زیادتى ننماید

(حُدُودُ) جمع حدّ است و شامل تمام قوانین اسلام مى گردد،و ظاهرا آیه دلالت بر این دارد کسى که از تمام حدود الهى تعدّى کند و هیچ حدى از حدود الهى را مراعات ننماید و خدا و رسولش را مخالفت کند عذاب چنین کسى مثل عذاب کفار است که در جهنم جاویدانند زیرا کسى که از تمام حدود از احکام و واجبات و اوامر و نواهى تعدى کند و از امر خدا و رسول سرکشى نماید در ردیف کفار قرار گرفته و عذاب کفار بر او جارى خواهد گردید مگر اینکه قبل از مرگ توبه کند [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
اما دربارۀ اهل جهنم مى گوید: «خٰالِداً»، به شکل صیغۀ مفرد؛ زیرا اهل بهشت، همگى لذت مى برند، اما اهل جهنم هرکدام گرفتار خود مى باشد

شایسته است به برخى از احادیثى که دربارۀ فضیلت علم فرائض (علم میراث) وارد شده، اشاره کنیم؛ زیرا این علم منافع خانواده و جامعه را تأمین مى کند و هر فرد را در مرتبه اى قرار مى دهد که نسبت به میت دارد و هیچ زن و کودکى را، محروم نمى کند علم میراث، ثروت ها را پراکنده مى سازد و از تراکم آن در دست شمارى اندک جلوگیرى مى کند؛ چنان که برخى از نظام هاى غربى، میراث را به پسر بزرگ منحصر مى کند

رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «فرائض [میراث] را یاد گیرید و آن را به مردم یاد دهید؛ زیرا من انسانى هستم که از بین مى روم و علم (یعنى علم شریعت اسلامى) به زودى محدود خواهد شد فتنه ها پدیدار مى شود تا آنجا که دو نفر بر سر فریضه اختلاف مى کنند و کسى را پیدا نمى کنند که اختلاف آنها را حل کند فریضه ها را بیاموزید که جزء دین شماست علم فرائض، نصف علم است و اوّلین چیزى مى باشد که از میان امتم رخت برمى بندد» جملۀ اخیر اشاره است به قوانین عرفى که جایگزین قوانین اسلامى شده است [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.