1 در عصر جاهلیت قبل از اسلام، هنگامى که برخى مردان مى خواستند همسر خود را طلاق بدهند و با زن دیگرى ازدواج نمایند، او را متهم به اعمال منافى عفت مى کردند و آن قدر بر او سخت مى گرفتند که حاضر شود مهرش را بپردازد و طلاق بگیرد؛ و همان مهر را براى زن دوم قرار مى دادند آیه ى فوق به شدّت از این کار زشت جلوگیرى و آن را نکوهش مى کند
2 واژه ى «قنطار» به معناى ثروت فراوان است و در برخى از روایات از اهل بیت علیهم السلام حکایت شده که مقصود آن است که اگر مهریه ى زن به اندازه ى پوست گاو پر از طلا باشد، (باز هم از زنان بازپس نگیرید) این گونه روایات از باب ذکر مصداق است
3 بازپس گرفتن مهر زنان گناه و ظلم است و متوسل شدن به ابزار ناجوانمردانه اى مثل تهمت، نیز، گناه آشکار دیگرى است
آرى؛ یکى از گناهان گرفتنِ به ناحقِ اموال دیگران است و اگر این کار با تهمت همراه باشد گناه بزرگ ترى است
4 زنان مالک مهریه مى شوند و اگر به حق صاحب مهریه اى شدند، نمى توان مال آنان را تصاحب کرد، اگرچه مقدار آن زیاد باشد
5 آیه ى فوق، در مورد طلاق دادن همسر سابق و ازدواج با همسر جدید وارد شده است، ولى به این مورد اختصاص ندارد و منظور آن است که در هر مورد که طلاق و جدایى به پیشنهاد مرد صورت گیرد و زن تمایل به جدایى نداشته باشد، مرد باید تمام مهر را بپردازد و یا اگر پرداخته، بازپس نگیرد، خواه تصمیم بر ازدواج مجدد داشته باشد، یا نداشته باشد؛ یعنى ازدواج مجدد ناظر به وضع دوران جاهلیت است و دخالتى در اصل حکم ندارد
6 طلب تبدیل کردن (استبدال) همراه با اراده است، پس اگر قبل از آن بر اراده تأکید شده، به خاطر آن است که بگوید مقدمه چینى براى تعویض همسر، نباید نامشروع و ناجوان مردانه باشد
[ نظرات / امتیازها ]