با توجه به آیات قبل و آیات بعد، چنین استفاده مى شود: این دو آیه نیز مربوط به جمعى از منافقان است که در صفوف مسلمانان جاى گرفته بودند.
همان طور که در آیات قبل خواندیم، آنها از شرکت در میدان جهاد وحشت داشتند و هنگامى که دستور جهاد صادر گردید ناراحت شدند، قرآن به آنها در برابر این طرز تفکر سه پاسخ مى گوید:
پاسخ اول همان بود که در آیه قبل گذشت، که اینها از مردم بیشتر از خدا مى ترسند.
و پاسخ دوم این که: زندگى دنیا زودگذر است و پاداش هاى جهان دیگر براى پرهیزکاران بهتر.
و پاسخ سوم این است که در آیه مورد بحث مى خوانیم و آن این که: فرار از مرگ چه سودى براى شما مى تواند داشته باشد؟ شما در هر کجا که باشید مرگ به دنبالتان مى شتابد و بالاخره روزى شما را در کام خود فرو خواهد برد، حتى اگر در برج هاى محکم باشید، پس چه بهتر که این مرگ حتمى و اجتناب ناپذیر در یک مسیر سازنده و صحیح همچون جهاد انسان را دریابد، نه بیهوده و بى اثر.
مى فرماید: «هر کجا باشید مرگ شما را مى گیرد، اگر چه در برج هاى محکم باشید» (أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی بُرُوج مُشَیَّدَة).
جالب توجه این که: در آیات متعددى از قرآن مجید همانند آیه 99 سوره «حجر» و آیه 47 سوره «مدثر» از مرگ تعبیر به «یقین» شده است، اشاره به این که: هر قوم و جمعیتى، هر عقیده اى داشته باشند و هر چیز را بتوانند انکار کنند، این واقعیت را نمى توانند منکر شوند که زندگى بالاخره پایانى دارد، و از آنجا که بعضى از افراد به خاطر عشق به حیات، و یا به گمان این که: مرگ را با فنا و نابودى مطلق مساوى مى دانند، همواره از نام آن و مظاهر آن گریزانند.
این آیات به آنها هشدار مى دهد و آیه مورد بحث با تعبیر (یُدْرِکْکُم) به آنها گوشزد مى کند که: فرار از این واقعیت قطعى عالم هستى، بیهوده است; زیرا معنى ماده «یُدْرِکْکُم» این است که: کسى از چیزى فرار کند و آن به دنبالش بدود و بدون تردید اگر مرگ در پى کسى درآید، او را خواهد گرفت.
امیر مؤمنان(علیه السلام) در «نهج البلاغه» مى فرماید: اِذا کُنْتَ فِى اِدْبار وَ الْمَوْتُ فِى اِقْبال، فَما أَسْرَعَ الْمُلْتَقى!: «هنگامى که تو عقب مى روى و مرگ به جلو مى آید، چه زود با یکدیگر ملاقات خواهید کرد»!.
در آیه 8 سوره «جمعه» نیز این حقیقت به صورت آشکارترى بیان شده، مى فرماید: قُلْ اِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَاِنَّهُ مُلاقِیْکُمْ: «بگو: مرگى که از آن فرار مى کنید بالاخره به شما مى رسد».
آیا با توجه به این واقعیت، عاقلانه است انسان خود را از صحنه جهاد و نیل به افتخار شهادت کنار بکشد، و در خانه در میان بستر بمیرد؟
به فرض که با عدم شرکت در جهاد، چند روز بیشترى عمر کند و مکررات را تکرار نماید و از پاداش هاى مجاهدان راه خدا بى بهره شود، آیا این به عقل و منطق نزدیک است؟!
اصولاً مرگ یک واقعیت بزرگ است و باید براى استقبال از مرگ توأم با افتخار آماده شد.
نکته دیگرى که باید به آن توجه داشت این است: آیه فوق مى گوید: «هیچ چیز حتى برج هاى محکم» (بُرُوج مُشَیَّدَة) نمى تواند جلو مرگ را بگیرد، سرّ آن نیز روشن است; زیرا مرگ بر خلاف آنچه تصور مى کنند از بیرون وجود انسان نفوذ نمى کند، که معمولاً از درون انسان سرچشمه مى گیرد; چرا که استعدادهاى دستگاه هاى مختلف بدن خواه و ناخواه، محدود است، و روزى به پایان مى رسد.
البته مرگ هاى غیر طبیعى از بیرون به سراغ انسان مى آیند، ولى مرگ طبیعى از درون، و لذا برج هاى محکم و قلعه هاى استوار نیز نمى توانند مانع آن شوند.
درست است که قلعه هاى محکم گاهى جلو مرگ هاى غیر طبیعى را مى گیرند، ولى بالاخره چه سود؟ مرگ را به طور کلّى نمى توانند از بین ببرند، چند روز دیگر مرگ طبیعى به سراغ آدمى خواهد آمد.
قرآن به دنبال آن، در ذیل همین آیه به یکى دیگر از سخنان بى اساس و پندارهاى باطل منافقان اشاره کرده که هر گاه به پیروزى برسند و نیکى ها و حسناتى به دست آورند، مى گویند: از طرف خدا است، یعنى ما شایسته آن بوده ایم که خدا چنین مواهبى را به ما داده، مى فرماید: «اگر به آنها حسنه اى برسد مى گویند: از ناحیه خدا است» (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ).
ولى هنگامى که شکستى دامنگیر آنها شود و یا در میدان جنگ آسیبى ببینند، مى گویند: «اینها بر اثر سوء تدبیر و عدم کفایت نقشه هاى نظامى تو بوده است» (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یـَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ) و مثلاً شکست جنگ اُحُد را معلول همین موضوع مى پنداشتند.
بعضى از مفسران احتمال داده اند: آیه فوق درباره یهود است، و منظور از «حسنة» و «سیئة» همه حوادث خوب و حوادث بد است; زیرا یهود به هنگام ظهور پیامبر(صلى الله علیه وآله) حوادث خوب زندگانى خود را به خدا نسبت مى دادند و حوادث بد را از قدم پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى پنداشتند.
ولى ارتباط آیه با آیات قبل و بعد که درباره منافقان است نشان مى دهد: این آیه بیشتر مربوط به آنها است.
در هر حال، قرآن به آنها پاسخ مى گوید که: از نظر یک موحّد و خداپرست تیزبین، همه این حوادث، پیروزى ها و شکست ها از ناحیه خدا است که بر طبق لیاقت ها و ارزش هاى وجودى مردم به آنها داده مى شود، مى فرماید: «بگو: همه اینها از ناحیه خدا است» (قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ).
و در پایان آیه به عنوان اعتراض به عدم تفکر و تعمق آنها در موضوعات مختلف زندگى مى گوید: «پس چرا اینها حاضر نیستند حقایق را درک کنند»؟! (فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدیثاً).
[ نظرات / امتیازها ]