● معنای کلمه «توصیه»
کلمه «وصیت» به طورى که راغب گفته به معناى آن است که به دیگرى پیشنهاد کنى که فلان کار را بکند، و این پیشنهاد توأم با موعظه و خیرخواهى باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج:18، ص: 306 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان اعراب کلمه «احسانا»
کلمه «توصیه» بر وزن تفعیل و از ماده وصیت است، و در قرآن آمده: «وَ وَصَّى بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ» (بقرة/132) پس مىتوان گفت مفعول دوم این کلمه که با حرف «باء» مفعولش مىشود، از قبیل اعمال است (چون همیشه انسان، دیگرى را توصیه مىکند که عملى را انجام دهد)، در نتیجه توصیه خدا به والدین، توصیه فرزندان است به عملى که مربوط به والدین باشد که عبارت است از احسان به آنان.
و بنابراین بیان، تقدیر کلا «و وصینا الانسان بوالدیه أن یحسن الیهما احسانا» مىباشد، یعنى ما سفارش کردیم انسان را به پدر و مادرش که به آن دو احسان کند به هر مقدار که باشد و بتواند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : مفسرین در اعراب کلمه «احسانا» اقوالى دیگر دارند. بعضى (روح المعانى، ج: 26، ص: 17) گفتهاند: کلمه مذکور مفعول مطلق است اما بر این اساس که کلمه «وصینا» متضمن معناى «احسنا» باشد، و تقدیر کلام «وصینا الانسان محسنین الیهما احسانا» است. و بعضى (روح المعانى، ج: 26، ص: 17) دیگر گفتهاند: کلمه مذکور صفت است براى مصدرى که حذف شده، البته با مضافى که در تقدیر است، و تقدیر کلام «و وصینا ایصاء ذا احسان» است. بعضى (روح المعانى، ج: 26، ص: 17) دیگر گفتهاند: کلمه مزبور مفعول له است، و تقدیر کلام «و وصینا الانسان بوالدیه لاحساننا الیهما» است. و نیز وجوهى دیگر از این قبیل.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج:18، ص: 306 و 307 |
قالب : قواعد عربی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان مدت حاملگی و شیر دادن نوزاد
اینکه فرمود: «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً» بدین حساب است که به حکم آیه «وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ» (انعام/151) و آیه «وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ» (بقرة/233) دوران شیر دادن به فرزند دو سال است، و کمترین مدت حاملگى هم شش ماه است، که مجموع آن سى ماه مىشود.
اگر کلمه «دو سال» را ظرف قرار داد براى فصال، به این عنایت است که آخرین حد شیر دادن دو سال است، و معلوم است که این محقق نمىشود، مگر به گذشتن دو سال.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج:18، ص: 307 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : نوزاد |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «فصال»
منبع : ترجمه المیزان، ج:18، ص: 307 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای عبارت «بلوغ اشد»
جمله «بلوغ اشد» به معناى رسیدن به زمانى از عمر است که در آن زمان قواى آدمى محکم مىشود. و ما در تفسیر آیه «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً» (یوسف/22) اختلافى را که مفسرین در معناى «بلوغ أشد» دارند نقل کردیم، و گفتیم که بلوغ چهل سال عادتا ملازم با رسیدن به کمال عقل است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج:18، ص: 307 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بلوغ |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «أوزعنى»
کلمه «أوزعنى» از مصدر «ایزاع» است که معناى الهام را مىدهد، و این الهام، الهام آن امورى نیست که اگر خدا عنایت نکند آدمى به حسب طبع خود علم به آنها پیدا نمىکند، و آیه «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/7-8) از آن خبر مىدهد، بلکه الهام عملى و به معناى وادار کردن، و دعوت باطنى به عمل خیر و شکر نعمت و بالآخره عمل صالح است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج:18، ص: 308 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : الهام |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● درخواست الهام شکر از خداوند
خداى تعالى در این آیه آن نعمتى را که سائل درخواست کرده نام نبرده، تا هم نعمتهاى ظاهرى چون حیات، رزق، شعور و اراده را، و هم نعمتهاى باطنى چون ایمان به خدا اسلام، خشوع، توکل بر خدا و تفویض به خدا را شامل شود. پس جمله «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ ...» درخواست این است که نعمت ثناء بر او را ارزانیش بدارد تا با اظهار قولى و عملى نعمت او را اظهار نماید. اما قولى که روشن است. و اما عملى به اینکه نعمتهاى خدا را طورى استعمال کند که همه بفهمند نعمت وى از خداى سبحان است و خدا آن را به وى داده، و از ناحیه خود او نیست، و لازمه این گونه استعمال این است که عبودیت و مملوکیت این انسان در گفتار و کردارش هویدا باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج:18، ص: 308 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شکر- سپاس |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شکر فرزند از زبان پدر و مادرش بعد از در گذشت آنان
اینکه کلمه «نعمت» را با جمله «الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ» تفسیر کرده مىفهماند که شکر مذکور هم از طرف خود سائل است، و هم از طرف پدر و مادرش. و در حقیقت فرزند بعد از در گذشت پدر و مادرش زبان ذکر گویى براى آنان است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج:18، ص: 308 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شکر- سپاس |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● درخواست توفیق بر انجام اعمال صالح
جمله «وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ» عطف است بر جمله «أَنْ أَشْکُرَ ...»، و سؤال دیگرى است متمم سؤال شکر، چون شکر نعمت چیزى است که ظاهر اعمال انسان را زینت مىدهد، و صلاحیت پذیرفتن خداى تعالى زیورى است که باطن اعمال را مىآراید، و آن را خالص براى خدا مىسازد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج:18، ص: 308 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : عمل صالح |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبارت «اصلاح در ذریه» به چه معنا است؟
در جمله «وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی» اصلاح در ذریه به این معنا است که صلاح را در ایشان ایجاد کند و چون این ایجاد از ناحیه خداست، معنایش این مىشود که ذریه را موفق به عمل صالح سازد، و این اعمال صالح کار دلهایشان را به صلاح بکشاند. و اگر کلمه اصلاح را مقید کرد به قید «لى» و گفت: «ذریهام را براى من اصلاح کن» براى این است که بفهماند اصلاحى درخواست مىکند که خود او از اصلاح آنان بهرهمند شود، یعنى ذریه او به وى احسان کنند، همانطور که او به پدر و مادرش احسان مىکرد. و خلاصه دعاى این است که خدا شکر نعمتش و عمل صالح را به وى الهام کند، و او را نیکوکار به پدر و مادرش سازد، و ذریهاش را براى او چنان کند که او را براى پدر و مادرش کرده بود. در تفسیر آیه 144 از سوره آل عمران و آیه 17 از سوره اعراف گفتیم که شکر نعمت خدا به معناى حقیقیش این است که بنده خدا خالص براى خدا باشد، پس برگشت معناى دعا به درخواست خلوص نیت و صلاح عمل است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج:18، ص: 308 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : فرزند- اولاد |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● توبه و تسلیم خدا شدن چه آثاری در پی دارد؟
جمله «إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ» یعنى من به سوى تو برگشتم و از کسانى هستم که امور را تسلیم تو نمودند، به طورى که تو هیچ ارادهاى نکردى مگر آنکه آنان نیز همان را خواستند، بلکه جز آنچه تو مىخواهى نمىخواهند. این جمله در مقام بیان علت مطالبى است که در دعا بوده. این آیه از آنجا که دعا را نقل مىکند، و آن را رد ننموده، بلکه با وعده قبولى آن را تایید مىکند و مىفرماید: «أُولئِکَ الَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ ...» (احقاف/16)، این نکته را روشن مىسازد که وقتى توبه و تسلیم خدا شدن در کسى جمع شد، دنبالش خداوند آنچه را که باعث خلوص وى مىشود به دل او الهام مىکند، و در نتیجه هم ذاتا از مخلصین- به فتحه لام- مىشود، و هم عملا از مخلصین- به کسره لام-.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : اما اینکه توبه و تسلیم مؤثر در اخلاص ذات است، در همین نزدیکیها بدان اشاره کردیم. و اما تاثیر آن در اخلاص عمل براى اینکه عمل به خاطر قبول خدا صالح نمىشود، و به سوى او بالا نمىرود، مگر وقتى که خالص براى او باشد، هم چنان که فرمود: «أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ» (زمر/3).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج:18، ص: 308 و 309 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : توبه |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حداقل مدت حمل به چه میزان است؟
1-مردى از قبیله ما، با زنى که او نیز از جهنیه بود ازدواج نمود، و آن زن درست بعد از شش ماه از ازدواجش فرزندى آورد، همسرش نزد عثمان بن عفان رفت، و داستان را گفت. عثمان دستور داد زن را سنگسار کنند، جریان به على (علیهالسلام) رسید، نزد عثمان رفت، که این چه دستورى است که دادهاى؟ عثمان گفت او شش ماهه زائیده، و مگر چنین چیزى ممکن است؟ حضرت فرمود: مگر نشنیدهاى که خداى تعالى مىفرماید: «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً»، و از سوى دیگر مدت شیر دادن را دو سال تمام دانسته، و فرموده: «حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ» (بقرة/233) دو سال از سى ماه کسر شود چقدر مىماند، مگر بیش از شش ماه باقى مىماند؟
عثمان گفت: به خدا سوگند متوجه این نکته نبودم. بروید زن را بیاورید، وقتى آوردند دیدند از حکم اعدام سخت ترسیده، بخواهرش گفته بوده از این ماجرا غصه مخور (و مپندار که من براى قبیله ننگى آوردهام)، به خدا سوگند احدى غیر از شوهرم با من نزدیکى نکرده.
راوى سپس مىگوید: آن کودک بزرگ شد، و پدرش اعتراف کرد که او فرزند من است، چون شبیهترین مردم به پدر خود بود. و باز مىگوید: من آن مرد را دیدم که در آخر بیمار شد و تکههاى بدنش در بستر مىریخت.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را الدر المنثور (ج 6، ص 40) به سند خود از ابن منذر و ابن ابى حاتم از بعجة بن عبد اللَّه جهنى آورده است.
2-در الدر المنثور (ج 6، ص 40) است که عبد الرزاق، عبد بن حمید و ابن منذر از طریق قتاده از ابى حرب بن ابى الاسود دئلى روایت کردهاند که گفت: زنى را نزد عمر آوردند که شش ماهه زائیده بود، عمر از اصحاب رسول خدا حکم وى را پرسید. على (علیهالسلام) فرمود: نباید سنگسار شود، مگر نمىبینى خداى تعالى مىفرماید: «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً» و از
سوى دیگر مىفرماید: «وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ» (لقمان/14)، پس باید فهمید که اقل حمل شش ماه است.
پس عمر آن زن را رها کرد. راوى مىگوید: بعدا شنیدیم که آن زن درست در آخر شش ماه وضع حمل کرده بوده.
علامه طباطبایی: این داستان را مفید هم در ارشاد فى قضایاه فى زمن امارة العمر (ص 110) نقل کرده.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج:18، ص: 314 و 315 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : نوزاد |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● به چه سنی از انسان، «بلوغ اشد» گفته میشود؟
1-امام صادق (علیهالسلام) فرمود: وقتى بنده خدا سىساله شد به حد بلوغ اشد رسیده، و چون به سن چهل سالگى برسد، به منتهاى بلوغ رسیده، و همین که پا به چهل و یک سالگى بگذارد رو به نقصان گذاشته، و اما کسى که پنجاهساله شده باید خود را مثل کسى بداند که در حال جان کندن است.
علامه طباطبایی: این روایت خالى از این اشعار و اشاره نیست که بلوغ اشد مراتب مختلفى دارد و اولین مرتبه آن که غالبا در سن شانزده سالگى است احتلام است، و مرتبه دوم آن گذشتن شانزده سال دیگر است که مىشود سى و سه سالگى. و در نظیر این آیه که در سوره یوسف بود اخبارى دیگر نقل شد.
این را هم باید دانست که در تفسیر آیه اخبارى (نور الثقلین، ج 5، ص 14) نقل شده که آیه را با حسین بن على (علیهالسلام) و ولادتش در شش ماهگى تطبیق کردهاند که البته این روایات همان جنبه تطبیق را دارند، نه اینکه بخواهند نزول آیه را درباره آن جناب بدانند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را نور الثقلین (ج 5، ص 14) به نقل از خصال به سند خود از ابی بصیر آورده است.
2-در تهذیب (نور الثقلین، ج 5، ص 13) به سند خود از عبد اللَّه بن سنان از امام صادق (علیهالسلام) روایت کرده که فرمود: نزد پدرم بودم که مردى از آن جناب پرسید منظور از «بلوغ اشد» در کلام خداى عز و جل که مىفرماید: «حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ» چیست؟ فرمود: رسیدن به حد احتلام.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج:18، ص: 315 و 316 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : بلوغ |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.