از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید نکته ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  حکم گوشت مردار و خون و گوشت خوک
آیه شریفه در آنچه که از محرمات برشمرده چیز تازه و بى سابقه اى نفرموده، بلکه قبل از نزول آیه در سوره هاى مکى و مدنى سابقه داشته است و گوشت ‏ها و طعام هاى حرام را شمرده بود.

این آیه شریفه مشتمل است بر حرمت خون و سه نوع گوشت که در سوره هایى که از قرآن قبل از این سوره نازل شده بود نیز ذکر شده بود، مانند دو سوره انعام و نحل که در مکه نازل شده بودند و سوره بقره که اولین سوره مفصلى است که در مدینه نازل شد، در سوره انعام فرموده بود: «قُلْ لا أَجِدُ فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلى‏ طاعِمٍ یَطْعَمُهُ، إِلَّا أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً، أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ، فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ، فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (انعام/145) و در سوره نحل و سوره بقره فرمود: «إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (بقره/116 و نحل/116). همه این آیات،- بطورى که ملاحظه می کنید- آن چهار چیز که در صدر آیات مورد بحث ذکر شده اند حرام کرده، و آیه مورد بحث از نظر استثنایى که در ذیل آن آمده شبیه به آن آیات است، در آن آیات می فرمود: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ ...». در اینجا فرموده است: «فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» و بنا بر این آیه سوره مائده نسبت به این معانى که در آن آیات آمده در حقیقت مؤکد است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 266 تا 268 قالب : احکام موضوع اصلی : خوردن و آشامیدن گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای کلمه «منخنقه»
کلمه (منخنقة) به معناى حیوانى است که خفه شده باشد، چه خفگى اتفاقى باشد و یا عمدى باشد و عمدى به هر نحو و هر آلتى که باشد، خواه کسى عمدا و با دست خود او را خفه کرده باشد و یا اینکه این خفه کردن عمدى با وسیله اى چون طناب باشد، و چه اینکه گردن حیوان را بین دو چوب قرار دهند تا خود به خود خفه شود هم چنان که در جاهلیت به این طریق و به امثال آن حیوان را بى‏ جان می کردند. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 268 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای کلمه «موقوذه»
کلمه (موقوذة) حیوانى است که در اثر ضربت بمیرد؛ آن قدر او را بزنند تا مردار شود. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 268 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای کلمه «متردیه»
کلمه (متردیة) حیوانى است که از محلى بلند چون کوه و یا لبه چاه و امثال آن سقوط کند و بمیرد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 268 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای کلمه «نطیحه»
کلمه (نطیحة) حیوانى است که حیوانى دیگر او را شاخ بزند و بکشد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 268 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای کلمه «سَبُعُ»
کلمه (سَبُعُ) به معناى حیوان وحشى گوشتخوار است، چون شیر و گرگ و پلنگ و امثال آن. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 268 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای عبارت «وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ»
عبارت (وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ) حیوانى است که درنده اى پاره اش کرده باشد و از گوشتش خورده باشد؛ پس (أکل) مربوط به ماکول است، چه اینکه همه اش را خورده باشد و چه اینکه بعض آن را. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 268 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سربریدن حیوانات، تنها راه حلال شدن آنها است
جمله «إِلَّا ما ذَکَّیْتُمْ» استثنایى است که از نامبرده ها آنچه قابل تذکیه است را خارج می سازد، و تذکیه عبارت است از بریدن چهار لوله گردن، دو تا رگ خون که در دو طرف گردن است، و یکى لوله غذا، و چهارمى لوله هوا، و این در جایى است که این حیوان نیمه جانى داشته باشد، دلیل داشتن نیمه جان این است که وقتى چهار رگ او را مى‏زنند حرکتى بکند، یا دم خود را تکان دهد، و یا صداى خر خر از گلو در آورد.

این استثنا همانطور که قبلا گفتیم متعلق است به همه عناوین شمرده شده در آیه، نه به خصوص عنوان آخرى، یعنى (نطیحة)؛ چون مقید کردنش به آخرى سخنى است بى دلیل و این امور پنجگانه یعنى: 1- منخنقة 2- موقوذة 3- متردیة 4- نطیحة 5- ما اکل السبع، همه از مصادیق میته و از مصادیق آنند به این معنا که مثلا متردیه و نطیحه وقتى حرام می شوند که به وسیله سقوط و شاخ مرده باشند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 268 و 269 قالب : احکام موضوع اصلی : مردار- مرده- مردگان گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  علت ذکر پنج نوع مردار در آیه
اگر از میان همه مردارها خصوص این چند نوع مردار را ذکر کرد، براى این بود که توهمى را که ممکن است در مورد این ها بشود و کسانى خیال کنند که این ها مردار نیستند چون افرادى نادرند، از بین ببرد و کسى خیال نکند مردار تنها افراد شایع از مردار است، یعنى افرادى که در اثر بیمارى و امثال آن مرده باشند، نه آن هایى که به مرگ ناگهانى و به علتى خارجى مردار شده باشند، لذا در این آیات به اسامى آن ها تصریح کرد و فرمود: همه این ها افراد و مصادیق مردارند، تا دیگر جاى شبهه اى نماند. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 269 قالب : تفسیری موضوع اصلی : مردار- مرده- مردگان گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای کلمه «نُّصُبِ»
راغب در مفردات می گوید:«(نصب) هر چیزى به معناى آن است که آن را طورى جا و قرار دهند که بر جسته و در بلندى واقع شود مانند کاشتن، بر زمین فرو کردن نیزه و ساختن بناى بلند، و کاشتن سنگى بر زمین بطورى که از دور دیده شود. نصیب به معناى سنگى است که بر بالاى چیزى نصب شود و جمع آن نصائب و نصب است و رسم عرب چنین بوده که سنگى را سر پا قرار داده آن را می پرستیدند و حیوانات خود را روى آن سر می بریدند، این کلمه در قرآن کریم آمده، آنجا که می فرماید: «کَأَنَّهُمْ إِلى‏ نُصُبٍ یُوفِضُونَ» گویى آنان به طرف بتان می شتابند». نیز می فرماید: «وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ» و گاهى در جمع آن، کلمه (انصاب) می آید. و اضافه می کند که أنصاب و از لام و نصب و نصب همه به معناى تعب است» این بود گفتار راغب. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 269 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای کلمه «ازلام»
کلمه (ازلام) به معناى ترکه چوب هایى است که در ایام جاهلیت وسیله نوعى قمار بوده است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 270 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای کلمه «تَسْتَقْسِمُوا»
راغب گفته است: «کلمه (قسم) به معناى جدا کردن سهم و نصیب است. وقتى گفته می شود من اینطور و به این اقسام تقسیم کردم، معنایش این است که هر سهمى را از دیگرى جدا کردم، قسمت کردن ارث و غنیمت همه به این معنا است که سهم صاحب هر سهمى را از سهم آن دیگرى جدا کنى، این کلمه در قرآن کریم آمده است آنجا که می فرماید: «لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» و «وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ»». (مفردات راغب، ص 403) اینکه گفت استقسام به معناى قسمت است، منظورش معناى لغوى این دو کلمه نبود بلکه منظورش این بود که مصداق این با مصداق آن منطبق است وگرنه معناى حقیقى استقسام طلب قسمت به وسیله ازلامى است که گفتیم یکى از آلات قمار بوده و استعمال آلت در حقیقت طلب حاصل شدن فعلى است که بر آن استعمال مترتب می شود، پس استفعال بر این استعمال صادق است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 270 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عدم اطاعت مسلمانان از مردم جاهلیت در قربانی کردن
غرض از نهى از خوردن گوشت حیوان هایى که بر روى نصب ذبح می شود این است که جامعه مسلمین سنت جاهلیت را در بین خود باب نکنند. آرى مردم جاهلیت در اطراف کعبه سنگ هایى نصب می کردند و آن ها را مقدس شمرده و حیوانات خود را بر روى آن سنگ ها سر می بریدند، و این یکى از سنت ‏هاى وثنیت بود. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 270 قالب : اعتقادی موضوع اصلی : قربانی گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : عالیه خسته نباشید
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای «استقسام به ازلام»
عمل (استقسام به وسیله قداح) این بود که شترى و یا حیوانى دیگر را سهم ‏بندى می کردند، آن گاه ترکه چوب ها را براى تشخیص اینکه چه کسى چند سهم می برد؟ و چه کسى اصلا سهم نمی برد؟ یکى پس از دیگرى بیرون می کشیدند. این خود نوعى قمار بود که شرحش در تفسیر آیه «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ ...» (بقره/219) در جلد دوم این کتاب گذشت.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 270 و 271 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ضمیر مرجع در «ذلِکُمْ فِسْقٌ»
احتمال دارد کلمه (ذلکم) اشاره باشد به همه کارهایى که قبلا ذکر شده بود و احتمال دارد اسم اشاره ذلک اشاره باشد به دو تاى اخیر، چون جمله (إِلَّا ما ذَکَّیْتُمْ) فاصله شده بین آن دو و بقیه و احتمال هم دارد که تنها اشاره به آخرى باشد. بعید نیست معتدل‏ تر از همه وجه میانى باشد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 271 قالب : قواعد عربی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  آمدن عبارت «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ ... رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» در وسط آیه 3 سوره مائده
جمله: معترضه یعنى جمله (الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ ...) یا اینکه می فرماید: «رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» مجموعش جمله هایى معترضه، جمله هایى که با یکدیگر کمال اتصال را دارند و غرض واحدى را افاده می کنند، غرضى که قائم به هر دو جمله است، بدون اینکه در افاده آن با هم اختلافى داشته باشند، حال چه اینکه بگوئیم با آیه اى که از بالا و پائین این دو جمله را احاطه کرده اند ارتباط دارند و یا نگوئیم؛ چون همانطور که گفتیم این تردید هیچ اثرى در این معنا ندارد که این دو جمله کلامى واحدند و هر دو معترضه هم هستند و یک غرض را افاده می کنند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 271 تا 273 قالب : تفسیری موضوع اصلی : آیات خاص گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  اکمال و اتمام دین بوسیله ولایت
تمامیت یاس کفار از غلبه بر دین خدا حتما باید به خاطر عامل و علتى بوده باشد که عقل و اعتبار صحیح آن را تنها عامل ناامیدى کفار بداند و آن این است که خداى سبحان براى این دین کسى را نصب کند که قائم مقام رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشد و در حفظ دین و تدبیر امر آن و ارشاد امت متدین کار خود آن جناب را انجام دهد به نحوى که خلاى براى آرزوى شوم کفار باقى نماند و کفار براى همیشه از ضربه زدن به اسلام مایوس شوند.

آرى مادام که امر دین قائم به شخص معینى باشد، دشمنان آن می توانند این آرزو را در سر بپرورانند که با از بین رفتن آن شخص دین هم از بین برود، ولى وقتى قیام به حاملى شخصى مبدل به قیام به حاملى نوعى شد، آن دین به حد کمال می رسد و از حالت حدوث به حالت بقا متحول گشته، نعمت این دین تمام می شود. این بعید نیست که جمله (حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ) تا خدا امر خود بیاورد در آیه زیر اشاره به همین معنا باشد، توجه بفرمائید: «وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ، مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ، فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ، إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ» (بقره/109).

این وجه خود مؤید روایاتى است که می گوید آیه شریفه مورد بحث در روز غدیر خم در مورد ولایت على (علیه السلام) نازل شد، یعنى روز هیجدهم ذى الحجه سال دهم هجرت، و بنا بر این دو فقره آیه به روشنترین ارتباط مرتبط می شوند و هیچیک از اشکالات گذشته هم وارد و متوجه نمی شود.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 273 تا 284 قالب : اعتقادی موضوع اصلی : آیین- دین- شریعت- مذهب گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای کلمه «یَئِسَ»
کلمه (یاس) نومیدى در مقابل کلمه (رجاء) امید است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 281 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای کلمه «دین»
دین آن معارفى است که از ناحیه خداى تعالى نازل شده باشد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 281 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نقش کلمه «الیوم»
کلمه (الیوم) ظرفى است که متعلق به (یئس) است و اگر در آیه شریفه ظرف جلوتر از متعلق آمده به منظور بزرگداشت آن روز و موقعیت آن بوده است چون گفتیم در آن روز دین خدا از حالت قیام به شخص در آمد و قیامش به نوع مبدل گردید و حالت حدوث و ظهورش به حالت بقا و دوام مبدل شد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 284 قالب : قواعد عربی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مقایسه این آیه با آیه «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ ...»
این آیه شریفه نباید به آیه (الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ ...) مقایسه شود، براى اینکه زمینه اى که این آیه دارد غیر زمینه و سیاق آن آیه است؛ زمینه آیه مورد بحث اعتراض و زمینه آن دیگرى استیناف (از نو سخن گفتن) است و حکم دو آیه نیز مختلف است، حکم آیه اولى یک حکم تکوینى است که از جهتى مشتمل بر بشارت و از جهتى دیگر بر تهدید است (نا امید شدن کفار از دین مسلمانان امرى است‏ تکوینى و طبیعى که براى مسلمانان بشارت و براى کفار تهدید است). اما آیه دوم حکمش یک حکم تشریعى و مبنى بر امتنان است (منت می گذارد بر بشر و یا بر مسلمین که خدا طیبات را براى شما حلال کرد). [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 284 و 285 قالب : تفسیری موضوع اصلی : آیات خاص گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مصداق کافران ذکر شده در آیه
منظور از جمله (الَّذِینَ کَفَرُوا) مطلق کفارند؛ چه مشرکین بت ‏پرست و چه یهود و نصارا و چه غیر ایشان، به خاطر اینکه جمله مذکور مطلق است و هیچ قیدى در آن نیست. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 285 قالب : تفسیری موضوع اصلی : کافر و کافران گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ترس از خداوند برای عقوبت درباره دوری از ولایت
آن امرى و آن چیزى که خداى تعالى مسلمانان را امر فرموده به اینکه در باره آن چیز از او بترسند، همان چیزى است که نهیشان کرد از اینکه در باره آن از کفار بترسند و آن چیز عبارت است از خاموش شدن نور دین و مسلوب شدن این نعمت و موهبت به دست کفار. خداى تعالى در آیاتى دیگر بیان کرده است که هیچ سببى و علتى این نعمت را از بین نمی برد مگر کفر ورزیدن به آن. {فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ}

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 285 تا 288 قالب : اعتقادی موضوع اصلی : ولایت گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای «کمال» و «تمام»
راغب می گوید کمال هر چیزى عبارت است از اینکه غرض از آن چیز حاصل بشود و در معناى کلمه تمام گفته تمام بودن هر چیز منتهى شدن آن به حدى است که دیگر احتیاج به چیزى خارج از خود نباشد، به خلاف ناقص که محتاج به چیزى خارج از ذات خودش است تا او را تمام کند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 288 و 289 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  بیان معنای آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی»
آیه مى‏فهماند که مراد از دین مجموع معارف و احکام تشریع شده است چیزى که هست امروز مطلبى بر آن معارف و احکام اضافه شده، و مراد از «نعمت» هر چه باشد امرى معنوى و واحد است، و کانه ناقص بوده، یعنى اثرى که باید نداشته، امروز آن نعمت ناقص تمام شد، و در نتیجه امروز آن معارف و احکام اثرى که باید داشته باشند دارا شده است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 289 قالب : تفسیری موضوع اصلی : آیین- دین- شریعت- مذهب گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نعمت بودن ولایت خداوند
هر موجودى که انسان در آن تصرف می کند تا به آن وسیله راه خداى‏ تعالى را طى کند، و به قرب خدا و رضاى او برسد، آن موجود براى بشر نعمت است، و اگر مطلب به عکس شد یعنى تصرف در همان موجود باعث فراموشى خدا و انحراف از راه او، و دورى از او و از رضاى او شد، آن موجود براى انسان نقمت است، پس هر چیزى فى نفسه براى انسان نه نعمت است و نه نقمت، تا ببینى انسان با آن چه معامله اى بکند، اگر در راه عبودیت خداى تعالى مصرفش کند، و از حیث آن تصرفى که گفتیم روح عبودیت در آن بدمد، و در تحت ولایت خدا که همان تدبیر ربوبى او بر شؤون بندگان است قرارش دهد، آن وقت براى او نعمت خواهد بود، و لازمه این حرف این است که نعمت در حقیقت همان ولایت الهى است، و هر چیزى وقتى نعمت می شود که مشتمل بر مقدارى از آن ولایت باشد، هم چنان که خداى عز و جل فرموده: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» (بقره/257) و نیز فرموده: «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلى‏ لَهُمْ» (محمد/11) و نیز در باره رسول گرامیش فرموده: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ، ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ، وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً» (نسا/65) این ها و آیاتى دیگر ولایت الهى و آثار آن را بیان می کند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 289 تا 292 قالب : تفسیری موضوع اصلی : ولایت گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  اثر ایمان در محو شرک
ایمان و عمل صالح نتیجه اش آن است که مؤمنین صاحب کره زمین شوند، و بر روى زمین شرکى باقى نماند بطورى که اگر کسى باز هم شرک بورزد، در حقیقت بدون هیچ بهانه اى تبه‏ کار و منحرف شده است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 293 قالب : تفسیری موضوع اصلی : ایمان گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای کلمه «مخمصه»
کلمه (مخمصة) به معناى قحطى و گرسنگى است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 293 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای کلمه «متجانف»
کلمه (تجانف) به معناى تمایل است، ثلاثى مجرد آن جنف با جیم است که به معناى این است که دو پاى شخصى متمایل به خارج از اندام خود بشود،- و در نتیجه گشاد راه برود- در مقابل کلمه (حنف) با حا است، که به این معنا است که پاهاى شخصى از حالت استقامت متمایل به طرف داخل بشود،- بطورى که وقتى راه می رود پاها به یکدیگر سائیده بشود. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 293 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  طریق اسلام در خوردن گوشت حیوانات
اسلام در بین آن سنت تفریطى(در سنت بودا خوردن تمامى گوشت‏ها تحریم شده) و روش افراطى(وحشى‏هاى آفریقا و بعض متمدنین اروپا و غرب که از خوردن هیچ گوشتى حتى گوشت انسان امتناع ندارند و عرب جاهلیت که موش و قورباغه را مى‏خوردند) راهى میانه را رفته، از بین گوشت ها هر گوشتى که طبیعت انسان هاى معتدل و یا به عبارتى طبیعت معتدل انسان ها آن را پاکیزه و مطبوع می داند، در تحت عنوان کلى طیبات حلال کرده، و سپس این عنوان کلى را به چهار پایان یعنى بهائم که عبارتند از گوسفند و بز و گاو و شتر- و در بعضى از چهار پایان چون اسب و الاغ به کراهت- و در میان پرندگان به هر مرغى که گوشت ‏خوار نباشد- که علامتش داشتن سنگدان و پرواز به طریق بال زدن و نداشتن چنگال است- و در آبزی ها به ماهیانى که فلس دارند، به آن تفصیلى که در کتب فقه آمده تفسیر کرده است. از این حیوانات حلال گوشت خون و مردار و آنچه براى غیر خدا ذبح شده را تحریم کرده، و غرض در این تحریم این بوده که بشر بر طبق سنت فطرت زندگى کند، چون بشر در اصل فطرت به خوردن گوشت علاقمند است، و نیز فطرتا براى فکر صحیح و طبع مستقیم که از تجویز هر چیزى که نوعا ضرر دارد، و یا مورد نفرت طبع است امتناع مى‏ورزد، احترام قائل است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 294 تا 296 قالب : اعتقادی موضوع اصلی : اسلام گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مصادیق حرام شدن گوشت حیوانات حلال گوشت
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: میته و خون و گوشت خوک معروف است، احتیاجى به بیان ندارد، اما (ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ) عبارت است از هر حیوانى که در پاى بتى ذبح شود، و اما منخنقه یعنى حیوان خفه شده- با اینکه یکى از افراد میته است به این جهت نام برده شده که- مجوس را رسم چنین بود که حیوان سر بریده را نمى‏ خوردند و به جاى آن مردار را مى ‏خوردند و براى مردار کردن حیوانات از قبیل گاو و گوسفند آن ها را خفه می کردند، تا بمیرد آن وقت گوشت آن ها را مى‏خوردند. همچنین موقوذه را که یکى دیگر از مصادیق میته است، از این جهت نام برده که- مجوس دست و پاى حیوان را می بستند، و آن قدر مى ‏زدند تا بمیرد، وقتى به کلى بى جان می شد آن را مى ‏خوردند و نیز متردیه که آن نیز رسم مجوس بود، چشم حیوان را می بستند، و آن را از بام پرت می کردند، تا بمیرد، وقتى می مرد گوشتش را مى ‏خوردند، و نطیحه که آن نیز حیوانى بوده که به مرسوم مجوس به وسیله شاخ حیوانى دیگر می مرده، مثلا دو بز نر را به جنگ هم می انداختند تا یکى در اثر ضربت شاخ دیگرى بمیرد، آن گاه آن را مى ‏خوردند و نیز (ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا ما ذَکَّیْتُمْ) که مجوس نیم خورده درندگان چون گرگ و شیر و خرس را مى ‏خوردند، و خداى عز و جل همه این ها را حرام کرد. اما عنوان (وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ) از رسوم مشرکین قریش بوده، آن ها درخت و سنگ را مى ‏پرستیدند، و در پاى آن ها گوسفند قربانى می کردند، و نیز عنوان (أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ) که اسلام آن را فسق خوانده چنین بوده، که شترى را مورد تقسیم قرار داده، آن را به ده سهم تقسیم می کردند، که هر سهمى اسم خاصى داشته، بعضى از سهم ‏ها دو و یا بیشتر از دو جز را می برده، و بعضى از سهم ها اصلا نمی برده، و آن سهام- چوبه‏ هاى تیر- را بدست کسى می دادند تا به نام ده نفر خارج کند، هفت چوبه تیر نصیب داشته، و سه چوبه آن نصیبى نداشته، در نتیجه در چنین تقسیمى بعضى سهم بیشترى می بردند و بعضى اصلا نمی بردند. آن هفت چوبه تیرى که نصیب داشته عبارت بوده از: 1- فذ 2- توأم 3- مسبل 4- نافس 5- حلس 6- رقیب 7- معلى، به این ترتیب که اولى یک سهم از ده جز شتر را، و دومى دو سهم و سومى سه سهم، و چهارمى چهار سهم، و پنجمى پنج سهم، و ششمى شش سهم، و هفتمى هفت سهم را می برد. آن سه چوبه اى که سهم نمی برده 1- سفیح 2- منیح 3- وغد، بوده، و سرمایه خریدن شتر به عهده همین سه نفرى می افتاده که سهم نبرده اند و این خود نوعى قمار است، و به همین جهت خداى تعالى آن را تحریم کرد.

علامه طباطبایی: تفسیرى که در این روایت براى منخنقه و موقوذه و متردیه شده جنبه بیان به وسیله مثال را دارد، نه اینکه معناى این کلمات تنها همین است که در روایات آمده، به شهادت اینکه در روایت بعدى به معانى دیگر تفسیر شده، و همچنین آمدن جمله (إِلَّا ما ذَکَّیْتُمْ) با جمله (وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ) و آمدن جمله (ذلِکُمْ فِسْقٌ) با جمله (وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ) معنایش این نیست که تنها نیم خورده درندگان اگر تذکیه شود حلال است و تنها استقسام به وسیله ازلام فسق است و غیر از آن هیچ عملى فسق نیست، چنین دلالتى ندارد.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 307 و 308 قالب : روایی موضوع اصلی : خوردن و آشامیدن گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  حلال شدن گوشت حرام شده حیوان حلال گوشت
امام رضا (علیه السلام) فرمودند: متردیه و نطیحه و ما أَکَلَ السَّبُعُ اگر هنوز جان داشته باشند، و تو بتوانى آن ها را ذبح کنى گوشتش را بخور.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 308 قالب : روایی موضوع اصلی : خوردن و آشامیدن گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مصادیق حرام شدن گوشت حیوانات حلال گوشت
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: منخنقه یعنی حیوانى که با طناب بسته شده باشد، و طناب آن را خفه کند، و موقوذه حیوانى است که از شدت بیمارى، ناراحتى ذبح را احساس نکند، و دست و پایى نزند، و خونى از گردنش بیرون نیاید، و متردیه آن حیوانى است که از بالاى خانه و مثل آن پرت شود و نطیحة آن حیوانى است که به هم جنس خود شاخ بزند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 308 قالب : روایی موضوع اصلی : خوردن و آشامیدن گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  علت تحریم مردار و خون و گوشت خوک و شراب
از امام صادق (علیه السلام) سوال شد: «فدایت شوم، چرا خداى تعالى مردار و خون و گوشت خوک را تحریم کرد؟» حضرت فرمودند: «خداى تبارک و تعالى اگر این ها را بر بندگانش تحریم و غیر این ها را حلال کرده، از این بابت نبوده که خودش از محرمات بدش می آمده، و از آنچه حلال کرده خوشش می آمده، بلکه خداى تعالى که خلائق را پدید آورده می داند چه چیزهایى براى ساختمان بدن آنان سودمند، و مایه قوام بدن آنان است، آن ها را حلال و مباح کرده، تا به فضل و کرم خود مصالح آنان را تامین کرده باشد، و نیز می داند چه چیزهایى براى ساختمان بدن آنان مضر است ایشان را از استعمال آن نهى کرده، و آن چیزها را بر آنان تحریم نموده، مگر در صورت اضطرار، یعنى در مواردى که ضرر استعمال نکردن محرمات بیش از ضرر استعمال آن ها است، آن را حلال کرده، تا شخص مضطر به مقدار رفع اضطرارش و نه بیشتر از آن استفاده کند».(ادامه روایت در توضیحات ذکر شده است.)

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 308 و 309 قالب : روایی موضوع اصلی : خوردن و آشامیدن گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  داستان ولایت حضرت علی (علیه السلام) در غدیر خم
رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) در آن روزى که مردم را به جمع شدن در غدیر خم دعوت فرمود دستور داد زیر درختى را که در آنجا بود از خار و خاشاک بروبند، و آن روز روز پنجشنبه بود، همان روز بود که مردم را به سوى پیروى از على(علیه السلام) دعوت نموده، بازوى او را گرفت و بلند کرد، بطورى که مردم سفیدى زیر بغل آن جناب را دیدند، و این دو از یکدیگر جدا نشدند، تا آنکه آیه شریفه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» نازل گردید، پس رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) به مژدگانى اینکه دین به حد کمال رسید، و نعمت خدا تمام شد، و پروردگار از رسالتش و از ولایت على راضى شده، اللَّه اکبر گفت، و سپس گفت: «اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله».(ادامه روایت در توضیحات ذکر شده است.)

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 309 تا 311 قالب : شأن نزول موضوع اصلی : امیر المومنین علی (علیه‌السلام) گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ولایت حضرت علی (علیه السلام) در غدیر خم
آیه (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ) در باره على بن ابى طالب بر پیامبر نازل شد، و در همین خصوص است که خداى تعالى می فرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً».

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 311 قالب : شأن نزول موضوع اصلی : امیر المومنین علی (علیه‌السلام) گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  داستان ولایت حضرت علی (علیه السلام) در غدیر خم
بعد از آنکه رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) از کار حجة الوداع فارغ شد در مراجعت در سرزمینى که آن را ضوجان می گفتند پیاده شد، و در آنجا بود که آیه شریفه «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» نازل شد، همین که مصونیتش از شر و دشمنى مردم نازل شد، ندا در داد که الصلاة جامعه(مردم براى نماز جمع شوید) مردم همه، گردش جمع شدند، آن گاه فرمود: «چه کسى نسبت به شما اختیاردارتر از خود شما است؟» صداى گریه از همه جا برخاست، و گفتند: «خدا و رسولش» پس آن گاه دست على بن ابى طالب را گرفت و فرمود: «هر کس که من مولاى او بودم على مولاى او است، بار الها دوست بدار کسى را که با او دوستى کند، و دشمن بدار کسى را که با او دشمنى کند، و یارى فرما کسى را که وى را یارى کند، و بى یاور بگذار کسى را که از یارى او دریغ نماید، براى اینکه او از من است، و من از اویم، و او نسبت به من به منزله هارون است نسبت به موسى، با این تفاوت که بعد از من پیغمبرى نخواهد بود».(ادامه روایت در توضیحات ذکر شده است.)

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 312 قالب : شأن نزول موضوع اصلی : امیر المومنین علی (علیه‌السلام) گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  داستان ولایت حضرت علی (علیه السلام) در غدیر خم
هر کس روز هیجدهم ذى الحجه را روزه بگیرد خداى تعالى براى او ثواب شصت ماه روزه می نویسد و آن روز روز غدیر خم است که در آن روز رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از مردم براى على بن ابى طالب بیعت گرفت، و فرمود: «هر کس که من مولاى اویم على مولاى او است بار الها دوست بدار هر کس را که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر کسى را که با او دشمنى کند و یارى کن هر کسى را که او را یارى کند» پس عمر بن خطاب گفت: «بخ بخ لک یا بن ابى طالب، اصبحت مولاى و مولى کل مؤمن و مؤمنة، مبارک باد مبارک باد بر تو اى پسر ابى طالب که مولاى من و مولاى هر مرد و زن با ایمانى شدى» در این هنگام بود که خداى تعالى آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ ...» را نازل کرد.(بیان علامه در شرح روایت در توضیحات ذکر شده است.)

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 312 و 313 قالب : شأن نزول موضوع اصلی : امیر المومنین علی (علیه‌السلام) گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  بررسی روایات مربوط به شان نزول آیه 3 مائده
روایاتى که سیوطى نقل کرده علاوه بر پاسخى که به آن دادیم و گفتیم که هر روایتى که بر خلاف آن دو روایت باشد مخالف قرآن و غیر قابل قبول است پاسخ دیگرى دارد که اینک آن را خاطرنشان می سازیم توجه بفرمائید: اگر آیه شریفه «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» را با بیانى که ما در معناى آن داریم و به زودى می اید ان شا اللَّه و آیه شریفه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» را و نیز احادیث وارده از طرق شیعه و سنى در تفسیر این دو آیه و روایات متواتر غدیر را، مورد دقت قرار دهیم و همچنین اگر اوضاع داخلى مجتمع اسلامى اواخر عمر رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) را بررسى کنیم و مورد بحث عمیق قرار دهیم، یقین پیدا می کنیم که امر ولایت قبل از روز غدیر به ایامى نازل شده و رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) از اظهار این حکم نازل شده، به این جهت خود دارى می کرده که می ترسیده مردم آن را تحمل نکنند و نپذیرند و یا علیه آن سو قصدى کنند و در نتیجه امر دعوت مختل شود (و مردم به خاطر این آخرین دعوت همه دعوت ‏هاى دینى را رد نموده، از دین مرتد شوند) به این منظور لایزال تبلیغ آن را تاخیر می انداخته تا آنکه آیه شریفه «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ ...» نازل شد و آن جناب را از خطرى که احتمالش را می داد تامین و مصونیت داد، آن وقت بدون درنگ در همان روز یعنى روز غدیر حکم مزبور را «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» و توأم با آن آیه ولایت را در روز عرفه نازل کرده باشد ولى رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بیان ولایت را تا روز غدیر خم تاخیر انداخته باشد و اما خودش آن آیه را در همان روز عرفه تلاوت کرده باشد.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 314 تا 321 قالب : تفسیری موضوع اصلی : ولایت گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) علمدار .ب : در خصوصی دلیل ذکر شده که حضرت پیامبر به واسطه ی ترس از عکس العمل مردم در ترک اعتقادات خودشان یا... از ابلاغ این حکم خودداری می فرمودند این سوال مطرح است که مگر خداوند خود از شرایط حاکم بر جامعه اگاه نبودند که دستور ابلاغ حکم را فرموده بودند و اصولا پیامبر مگر تابع محض فرامین الهی نبودند؟ این استدلال با توجه به تسلیم محض بودن پیامبر به حکم پروردگار جای سوال دارد؟
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نزول این آیه در غدیر خم
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: آخرین فریضه اى که خداى عز و جل نازل کرد، ولایت بود که بعد از آن دیگر هیچ فریضه اى نازل نشد به جز آیه شریفه (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ) که این آیه در محلى به نام (بکراع الغمیم) نازل شد و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مساله ولایت را در جحفه ابلاغ فرمود و بعد از آن که دیگر هیچ فریضه اى نازل نشد.

علامه طباطبایی: این معنا را مرحوم طبرسى در تفسیر مجمع البیان (ج 3 ص 159) از دو امام بزرگوار امام باقر (علیه السلام) از امام امیر المؤمنین (علیه السلام) روایت کرده که آن جناب فرمود: «از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شنیدم می فرمود: «بناى اسلام بر پنج پایه و اساس است بر شهادتین و بر قرینتین»، پرسیدند: «معناى دو شهادت را می دانیم، بفرما دو قرینه چیست؟» فرمودند: «نماز و زکات و بدن جهت این دو قرینه یکدیگرند که یکى از آن ها به تنهایى و بدون دیگرى قبول نیست، سوم بر روزه، چهارم بر حج خانه خدا، براى کسى که استطاعت آن را دارد و خاتمه همه آن ها پنجمى است که ولایت است و خداى تعالى در باره آن این آیه را نازل فرمود که (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً)» (تفسیر عیاشى، ج 1 ص 292، امالى شیخ، ج 2 ص 132).

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 321 قالب : شأن نزول موضوع اصلی : ولایت گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نزول آیه 3 مائده در غدیر خم
از امام ابى جعفر (علیه السلام) نقل شده است که بعد از حکایت داستان رفتن رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به حج و نصب على (علیه السلام) بر ولایت، در هنگام مراجعتش به مدینه، و نازل شدن آیه مورد بحث، در آن خصوص، خطبه آن جناب در روز غدیر را نقل فرموده و خطبه اى است بسیار طولانى.

علامه طباطبایی: نظیر این روایت را طبرسى در احتجاج (ج 1 ص 68) به سندى متصل از حضرمى از ابى جعفر امام باقر (علیه السلام) نقل کرده. کلینى در اصول کافى (ج 1 ص 289) و صدوق در عیون (ج 1 ص 216 ح 1) هر دو روایتى با سند از عبد العزیز بن مسلم از حضرت رضا (علیه السلام) آورده اند، مشعر بر اینکه آیه مورد بحث در خصوص مساله ولایت نازل شده و نیز شیخ در امالى (ج 1 ص 124) به سند خود از ابن ابى عمیر از مفضل بن عمر از امام صادق از جدش امیر المؤمنین (علیه السلام) روایتى به این مضمون آورده و نیز طبرسى در مجمع البیان (ج 3 ص 159) به سند خود از ابى هارون عبدى از ابى سعید خدرى روایتى به این مضمون آورده و شیخ در امالى (ج 2، ص 132) به سند خود از اسحاق بن اسماعیل نیشابورى از امام صادق از پدران بزرگوارش از حسن بن على (علیه السلام) همین معنا را روایت کرده و اگر ما این روایات بسیار و طولانى را نقل نکردیم براى این بود که رعایت اختصار را لازم ‏تر دیدیم و کسانى که علاقمند باشند می توانند خودشان به آن مصادر مراجعه کنند، هدایت خلق تنها و تنها به دست خداى تعالى است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 322 قالب : شأن نزول موضوع اصلی : ولایت گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  «الیوم»ها به چه معناست؟ - سيد علي بهبهاني
تا اینجا بسیاری از علمای سنّت موافقند و می‌پذیرند که این الیومها مربوط به تحریم میته و دم و اینها نیست که صرف حرمت این مردار با زیر مجموعه او مایه یأس کفّار بشود این‌چنین نیست، یا مایه کمال دین و تمام نعمت بشود این‌چنین نیست، حالا این «الیوم»ها کدام الیوم است؟ یک وقت است یک حکم مهمّی نازل می‌شود، این حکم مهم در یک روزی است در یک مکانی است، آن مکان را و آن زمان را در اثر اهمیّتی که آن حادثه پیدا کرده است اول ذکر می‌کنند، گاهی در حکم فقهی است نظیر آیه پنج همین سوره «مائده» که دارد: ﴿الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوْتُوا الْکِتَابَ﴾ گاهی هم درباره مسئله کلامی است ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾، ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ﴾ در حقیقت این ﴿الْیَوْمَ﴾ که ظرف است و مفعولٌ فیه است و متعلّق فعل است این اول ذکر شده است کار مبتدا را انجام می‌دهد و در کتابهای علوم قرآنی هم از طرق اهل سنّت هم نقل شده است که اگر یک آیه‌ای نازل می‌شد که این آیه جاذبه بیشتری می‌داشت رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی﴾[4] است دستور می‌داد این آیه را در اوائل این سوره قرار بدهید که به منظله تابلوی چشمگیری باشد در اوائل این سوره، این ﴿الیوم﴾‌ها هم در اوائل این سوره مبارکه «مائده» قرار گرفت.
حالا این الیومها نظیر ﴿وَالْعَصْرِ﴾ که ﴿وَالْعَصْرِ٭ إِنَّ الإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ﴾[5] برای او مصادیقی ذکر کرده‌اند، آیا منظور از این ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ نظیر آنچه درباره ﴿وَالْعَصْرِ٭ إِنَّ الإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ﴾ گفته‌اند یوم البعثت است نظیر اینکه در آنجا گفتند منظور عصر بعثت است؟ آیا روزی که رسول گرامی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مبعوث شده است با بعثت پیغمبر کافران و مشرکین نا امید شدند؟ این یک احتمال، این احتمال نا تمام است برای اینکه کافران با بعثت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نا امید نشدند بلکه سیزده سال پیامبر و مسلمین را در حصار فشار قرار داده بودند و مسلمانها رنج می‌بردند نه کافران نا امید بودند، پس روز بعثت کافر همان می‌گساریش را در مقام عمل داشت همان بت ‌پرستیش را در مقام اعتقاد و ایمان، چیزی از بعثت مایه یأس کافر نشده بود تا سیزده سال، پس یوم البعثة روز یأس کافران نیست این یک، چه اینکه روز بعثت روز کمال دین نیست روز آغاز دین است، مگر قبلاً مردم حجاز دینی داشتند که حالا با بعثت این دین تکمیل شد، مشرکینی در حجاز زندگی می‌کردند و یک عدّه‌ای هم حنفاء بودند، تازه اسلام با بعثت ظهور کرد نه اسلام با بعثت تکامل یافته باشد، تازه پیدا شد در حجاز. پس طبق این قرائن منظور از این الیوم یوم بعثت نیست، احتمال دوم اینکه منظور از این یوم، یوم هجرت باشد نه روز بعثت زیرا هجرت زمینه تأسیس حکومت را تشکیل داد و کفّار را نا امید کرد، آن هم.
پس روز بعثت منظور او نیست و سیزده سال از این جریان بعثت گذشت هجرت آغاز شد، آیا منظور از این روز، روز هجرت است؟ این هم نیست برای اینکه روز هجرت در حقیقت با هراس و ترس و جریان لیلة المبیت تشکیل شده است و پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای حفظ جان خود به دستور خدا از مکّه به مدینه حرکت کرده است البته بعدها که به مدینه تشریف آوردند حکومت تشکیل دادند امّا در روز هجرت کافران هرگز نا امید نبودند، مسلمین در فشار بودند از مکّه به مدینه آمدند چه اینکه گاهی از مکه به حبشه هم می‌رفتند، بعضی دو هجرت داشتند بعضیها یک هجرت، پس هجرت نه زمینه کمال دین است نه زمینه یأس کفّار برای اینکه ده سال در مدینه آیات فراوانی مربوط به احکام نازل شد و احکام از این به بعد نازل شد، در مکّه اصول کلّی دین و خطوط کلّی و فروع کلّی دین نازل شده است، بسیاری از مسائل جزئی و فقهی و فرعی در طیّ ده سال در مدینه نازل شده است، هرگز نمی‌شود گفت که روز هجرت روز یأس کافران است یا روز هجرت روز کمال دین است، نه کافر نا امید بود در روز هجرت نه دین کامل شده بود. اگر بگوئیم منظور از این روز این است که بعد از هجرت رسول گرامی آمد اختلافهای داخلی را برطرف کرد حکومت تشکیل داد، مسجد ساخت، مسلمین را به نماز جماعت دعوت کرد، اوس و خزرج با هم متّحد شدند، با تأسیس حکومت تشکیل یک نظام حکومتی در مدینه کافران نا امید شدند این احتمال سوم هم ناصواب است برای اینکه با تأسیس حکومت تازه جنگها شروع شد آن جنگهای خونین، از جنگ بدر گرفته تا جنگهای دیگر و بعد از تأسیس حکومت سالیان متمادی آیات الهی نازل می‌شد که به همراهش احکام نازل می‌کرد، بعد از تأسیس حکومت هم کفّار شروع به تهاجم کردند و هم آیات فراوانی تا زمان رحلت رسول گرامی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شده است که احکام فراوانی را به همراه داشته است، پس زمان حکومت تأسیس حکومت نه زمان یأس کافران است نه زمان کمال دین، از بعثت و هجرت و حکومت که بگذریم مهمترین رخداد مدینه مسئلهٴ فتح مکّه بود که بگوئیم در روز فتح مکّه کافران نا امید شدند و دین کامل شده است، این احتمال چهارم هم ناصواب است برای اینکه فتح مکّه در سال هشتم هجری اتّفاق افتاد که دالان ورودی ... در فتح مکّه دو سال از زمان فتح مکّه تا رحلت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مانده بود، در طی این دو سال آیات فراوانی نازل شد احکام فراوانی آمدند که در زمان فتح مکّه هرگز دین کامل نشده بود این یک، و کافران هم نا امید نشده بودند زیرا کافر همان سنّتهای جاهلی خود را داشت، همان مواثیقی که با اسلام بسته بود آنها را عمل می‌کرد، زنها برهنه حج می‌کردند، مردها هم به آن صورت طوافشان را انجام می‌دادند، پس چیزی در مکّه به عنوان حکومت قاهره دین ظهور نکرد، آنها مسلِم نشدند بلکه مستَسلِم شدند. پس به این دو نکته نه ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ در فتح مکه آمد نه ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ﴾ برای اینکه در طی این دو سال مانده از سال هشتم تا دهم بسیاری از احکام نازل شد.
اگر بگوئیم نه سال فتح مکه منظور نیست، سالی که سوره «توبه» نازل شد، با اعلان تبرّی خدا و پیامبر از مشرکین دیگر مشرکین نمی‌توانستند طبق سنّتهای جاهلی حجّ بکنند و طواف بکنند: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ فرمود: ﴿إِنَّمَا المُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا المَسْجِدَ الحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾[6] این در سال نهم هجرت بود که سوره «توبه» نازل شد و بسیاری از مشرکین دیگر آن سنتهای جاهلی را نمی‌توانستند إحیاء کنند امّا نه کافران نا امید شدند نه دین کامل شد، امّا دین کامل نشد برای اینکه یک سال هنوز از عمر پربرکت رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) مانده بود و در طی یک سال بسیاری از احکام نازل شد و امّا کافران نا امید نشدند برای اینکه آیه ندارد که«الیوم یأس الذین أشرکوا» فرمود: ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ و مطلق هم هست هم مشرکین حجاز را می‌گیرد هم یهودیها و مسیحیهای حجاز را می‌گیرد و هم کفّاری که در ایران و روم مقتدر بودند و امپراتوری آن روز را به عهده داشتند می‌گیرد، یعنی آیه چنین پیام بازی دارد، معمولاً اگر مشرکین حجاز منظور بود که در مکه بودند می‌فرمود مثلاً مشرکین قریش یا مشرکین مکّه دیگر کاری به شما ندارد، ولی سخن از ﴿الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ است، ﴿الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ را هم قرآن به صورت باز روشن کرده است که چند گروهند و عداوتهای آنها هم چیست، پس طبق این دو شاهد منظور از این یوم، سال نهم هجری نیست، سال نزول سوره «توبه» هم نیست.
احتمال بعدی آن است که آنچه که در بعضی از کتابهای اهل سنّت آمده و از عمر نقل کرده‌اند که منظور از این «الیوم»، روز نهم ذی‌الحجّه است روز عرفه باشد و این آیه در روز نهم در حجّة الوداع در عرفه نازل شده است، این هم ناتمام است برای اینکه خود حجّ یا جریان عرفه تا زمان رحلت رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) سه ماه تقریباً فاصله دارد از نهم یا دهم ذی‌الحجّه تا آخر ماه ذی‌الحجه و محرم و صفر، که آخر ماه صفر مثلاً حضرت رحلت کرده باشد پنجاه روز فاصله دارد یا هشتاد روز فاصله دارد، در طیّ این هشتاد روز بسیاری از آیات نازل شد، بسیاری از احکام نازل شد. پس ﴿الیوم أکملتُ﴾ شامل نمی‌شود و جریان حجّ هم خود حضرت رفت حجّ تمتّع را عرضه کرد که حجّ تمتّع هم بعد به بازی اوّلی و دوّمی در آمد و از بین رفت، این داخلیها، دشمنهای داخلی نا امید نشدند چه رسد به دشمنهای خارجی با تعلیم جریان تمتّع یا با جمع کردن مردم در سرزمین عرفات دشمنهای داخلی ساکت ننشتند چه رسد به خارجی پس نه حجة الوداع می‌تواند ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ باشد نه روز نهم آن حجّة الوداع سرزمین عرفات می‌تواند ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ باشد، هیچ‌کدام از اینها نیست برای اینکه بسیاری از این احکام در طیّ این هفتاد یا هشتاد روز نازل شده است و جریان حجّ هم ولو حجّ تمتّع هم باشد دشمنهای داخلی را نا امید نکرد چه رسد به خارجی و صرف یک حجّ باشکوه که کفّار و امپراتوریهای ایران و روم را نا امید نمی‌کند، کفّار مدینه را نا امید نمی‌کند، کفّار مدینه عبارت از یهودیها و اطرافش هم مسیحیها بودند و اینها هم قرآن شرح داد که تا کجا اینها ایستادگی می‌کنند. پس هیچ‌کدام از این یومها نمی‌تواند مصداق «الیوم» باشد، خواه منظور از این روز همان24 ساعت باشد یا روز در مقابل شب باشد یا منظور از این روز روزگار باشد، عصر باشد؛ یعنی روز نبوت، عصر بعثت، عصر هجرت، عصر فتح مکّه، عصر نزول سوره «توبه»، عصر حجّة الوداع، هیچ‌کدام از این اعصار یا این روزگارها یا روزها این دو اثر را ندارد که مایه یأس کفّار باشند و مایه کمال دین، هیچ‌کدام از اینها، چون گاهی روز به همان در مقابل شب یا مجموع شب و روز گفته می‌شود مثل اینکه می‌گویند «صلاة لیلیّه یا یومیّه یا مطلقه» صلاتی که در شب و روز خوانده می‌شود می‌گویند «یومیّه». یک وقت است نه روز یعنی روزگار مثل «الدّهر یومان؛ یومٌ لک و یومٌ علیک»[7] یعنی روزگار دو حالت دارد، دو صحنه دارد، دو صفحه تاریخی دارد. به هر تقدیر هیچ‌کدام از اینها نمی‌تواند باشد.

حالا ببینیم خود قرآن کافران را که آیس می‌داند قبلاً اینها را چگونه معرّفی کرد تا ما بفهمیم کافری که قبلاً طمع خاص داشت اکنون آن طمعش به یأس مبدّل شد. اوّلاً منظور از این کافر خصوص مشرکین نیست بلکه مشرکین و بت پرستان، یهودیها، مسیحیها چه در داخل حجاز چه در خارج حجاز، دارد: ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ مطلق است، نه عنوان شرک دارد و نه عنوان کفّار مدینه یا مکّه دارد، کفّار ایران و روم هم که دو ابر قدرت آن روز بودند آنها هم نا امید شدند: ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ﴾. قرآن کریم فرمود دشمنان شما خواه مشرکین خواه یهودیها و خواه مسیحیها، اینها تلاش و کوشش اینها این است که شما را خلع سلاح بکنند، از دین برگردانند: ﴿وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُم﴾ آنها اصرار دارند، طمع دارند که شما دست از دین بردارید، یا با تخویف یا با تحدید، یا با ترساندن یا با تتمیع می‌خواهند شما دست از دین بردارید و این اختصاصی هم به مشرکین ندارد گرچه درباره مشرکین فرمود آنها تلاش و کوشش می‌کنند ولی درباره اهل کتاب هم فرمود آنها کوشششان این است که شما دست از دین بردارید، آیه 109 سوره «بقره» که قبلاً بحث شد این است ﴿وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِندِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ﴾ با اینکه حقّ برای اینها روشن شد روی حسادت سعی می‌کنند که شما دست از دینتان بردارید، اسلام را به هر وسیله‌ای هست تضعیف کنند تا شما دست از این اسلام ضعیف شده بردارید. این اصرار و علاقه کثیری از اهل کتاب. چه اینکه در آیه 69 آل‌عمران هم فرمود: ﴿وَدَّت طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَمَا یُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ﴾ این اهل کتاب هم اختصاصی به یهودیها ندارد گرچه عداوت آنها بیش از مسیحیهاست، و این«ودّت»ی که یا«ودَّ‌ یودُّ»ای که در سوره «بقره» و «آل‌عمران» آمده است تنها یک تهاجم فرهنگی نیست که حالا آنها شبهه وارد کنند یا کتاب بنویسند یا مهاجّه بکنند و مانند آن، بلکه در بخشی از همان آیات خوانده شده این بود که ﴿وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا﴾[8] فرمود اینها همیشه دست به شمشیرند، نه همیشه دست به قلم هستند، فرمود: ﴿وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا﴾ فرمود همیشه اینها صف بسته‌اند با شما می‌جنگند تا شما را از دین بیرون ببرند اگر بتوانند. خب پس هوس اینها تنها با قلم و گفتن نبود، از قلم گرفته تا شمشیر از شمشیر گرفته تا قلم می‌خواهند شما را بی‌دین کنند و این هم اختصاصی به مشرکین مکّه ندارد: ﴿وَدَّت طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ﴾ یک، ﴿وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ﴾ دو، پس عدّه زیادی صف بسته‌اند تا اسلام را تضعیف کنند و شما را از دین بیرون بیاورند و اگر شما بخواهید با آنها از راه امور مالی کنار بیایید آنها کنار نمی‌آیند، بخواهید با آنها سازش کنید آنها کنار نمی‌آیند، آنها تا شما را بی‌دین نکنند دست بر نمی‌دارند، فرمود: ﴿وَلَنْ تَرْضَی عَنکَ الیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم﴾[9]، ﴿وَلَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتَابَ بِکُلِّ آیَةٍ مَا تَبِعُوا قِبْلَتَکَ﴾[10] فرمود پیغمبر دشمنی اینها به صد در صد رسیده است صدها معجزه هم بیاوری در اینها کمترین اثری هم ندارد، اینها تا تو را مسیحی نکنند با تو در جنگند، یا تا تو را یهودی نکنند با تو در جنگند مشرکین هم تا تو را بت‌پرست نکنند با تو می‌جنگند، پس مرز طمع اینها مشخص است تا کجاست. یک وقت است که اگر شما کار نداشته باشید آنها کار ندارند، نه این‌چنین نیست با «لن» که نفی مؤکّد است فرمود: ﴿وَلَنْ تَرْضَی عَنکَ الیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم﴾ چه اینکه کفّار هم صف بسته‌اند: ﴿وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا﴾[11] پس مشرکین تا آنجا که ممکن است صف می‌بندند که شما را بت پرست کنند، یهودیها تا آنجا که ممکن است می‌کوشند که شما را یهودی کنند، مسیحیها تا آنجا که ممکن است می‌کوشند شما را مسیحی کنند و این اختصاصی به یهودیها و مسیحیها و کفّار حجاز ندارد، این مطلق است همه این آیات شامل زرتشتهای ایران و مسیحیهای روم آن روز هم می‌شد. خب پس طمع بیگانه تا این حدّ بود سخن از معدن نفت و گاز نبود آن روز که، سخن از سرزمینها که نبود که، فرمود آنها برای چیزی می‌جنگند که خدا نازل کرد نه اینکه شما چیزی دارید، شما که چیزی ندارید که با شما بجنگند، فرمود جنگ آنها هم همیشگی است و در بین اینها دو گروه از گروه سوّم بدترند، همه بد هستند این دو گروه بدترند، مشرکین و یهودیها از مسیحیها بدتر هستند. در همین سوره مبارکه «مائده» فرمود به اینکه مشرکین و یهودیها نسبت به مسلمانها عداوتشان بیشتر است، آیه 82 سوره مبارکه «مائده» این است ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا﴾، ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَاری﴾ همین نصارایی که تا شما را مسیحی نکند دست بر نمی‌دارد عداوت اینها 99 درصد است ولی عداوت مشرکین و یهودیها صد در صد، اینکه عداوت مسیحیها 99 در صد است یا نود در صد است یا هشتاد در صد است و عداوت آنها کمتر است براساس سه دلیل است، اگر عصری شد که این سه دلیل رخت‌ بربست این مسیحیهائی که نزدیکترند به مسلمانها اینها هم به صف یهودیها و مشرکین می‌پیوندند، ملاحظه بفرمائید آیه 82 سوره مبارکه «مائده» که بعداً خواهیم خواند این است فرمود: ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا﴾ این صهیونیست و مشرکین بدترین دشمنان اسلام و مسلمین هستند: ﴿وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَاری﴾ نزدیکترین گروه به اسلام و مسلمین را مسیحیها می‌یابید چرا؟ به سه دلیل؛ ﴿ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَاناً﴾ اینها چون علمائی دارند و روحانیّتی دارند که روحانیّت حقّ را به این مردم می‌گوید از عداوت اینها نسبت به شما کم می‌شود، همین مقداری که مسیحیها به شما نزدیکند یا عداوت آنها نسبت به شما کمتر است برای داشتن روحانیّت حساب شده است نه روحانیّت درباری وگرنه این قسیس و رهبان را یهودیها هم داشتند امّا همین قسیس و رهبان منتها قسیس قسیس نبود اسم دیگر داشت، همین اهبار و رهبان را یهودیها هم داشتند که ﴿لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالبَاطِلِ﴾[12] آن روحانی‌نما و وعّاظ و سلاطین به صف صهیونیست ایستاد و خودش جزء ﴿أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً﴾[13] شد امّا روحانیّت حساب شده مسیحیّت جلو این عداوت مسیحیها را گرفت و نگذاشت که آنها مانند مشرکین و یهودیها نسبت به مسلمین عداوت کنند، این دو عامل ﴿وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ﴾ خوی اینها هم خوی استکبار نیست، حالا اگر عصری مثل عصر کنونی روحانیّت اینها هم به میل اینها فتوا داد شده وعّاظ و سلاطین و خوی اینها هم خوی استکبار شد چون این سه عامل رخت بربست مسیحیّت هم مثل صهیونیست و مثل مشرکین أعداء عدوّ اسلام خواهند بود چه اینکه هستند، مشکل مسیحیّت الآن این است که، مشکل واتیکان این است مشکل مسیحیّت این است مشکل همه قشرهای ترساها این است که اینها یک امامی ندارند که مسیحیّت ناب عیسوی را از مسیحیّت آمریکا پسند و آمریکائی جدا کند، الآن کلّ مسیحیّت، مسیحیّت آمریکائی است و اگر در بین اینها هم یک امامی قیام می‌کرد و آن مسیحیّت ناب را معرفی می‌کرد مسیحیّت ناب عیسوی را تا از میسحیت آمریکائی جدا بشود آن‌گاه معلوم می‌شد که قرآن حرفش حرف روز است. به هر تقدیر مشرکین، یهودیها، مسیحیها عدوّ اسلام و مسلمین‌اند تا مرز کفر نه اینکه اینها عدوّند که حالا خاک مدینه را بگیرند یا اینکه تعدّی بکنند اموال مسلمین را مصادره بکنند این، چنین نیست، حالا بر فرض تعدّی کردند و اموال مسلمین را مصادره کردند و خانه‌های آنها را گرفتند منقول و غیر منقول گرفتند باز راضی نمی‌شوند فرمود: ﴿وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا﴾[14]، ﴿وَدَّت طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ﴾[15]، ﴿وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِندِ أَنْفُسِهِمْ﴾[16] پس مرز طمع اینها تا کفر مسلمین است این طمع، یک حادثه‌ای اتّفاق افتاد که این طمع به یأس تبدیل شد، فرمود: ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُم﴾ اینها دیگر بتوانند با شما بجنگند تهاجم فرهنگی کنند، تهاجم نظامی کنند، محاصره اقتصادی کنند، تا حال این کارها را می‌کردند که شما دست از دین بردارید از این تاریخ به بعد دیگر نا امید شدند، باید امروز یک حادثه‌ای اتّفاق افتاده باشد که آن حادثه هم جلو ﴿وَدَّت طَائِفَةٌ﴾ را بگیرد هم جلو ﴿وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ﴾ را بگیرد هم جلو ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً﴾[17] را بگیرد، آن حادثه حادثه احکام فقهی نیست، جز به رهبری و ظهور کسی که بتوان به جای پیغمبر(صلوات الله و سلامه علیهما) بنشیند نخواهد بود
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : تفسیری موضوع اصلی : آیات خاص گوینده : آیت الله جوادی آملی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  روز یأس کفار - فاطمه نصيري خليلي
الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا: دشمن دو جور است خارجى و داخلى. دشمن خارجى پس از آنکه شکست خورد به فکر دشمن داخلى بود که ستون پنجم دشمن خارجى است، مسلمانان چون پیروز شدند، دشمن خارجى از این که اسلام را شکست دهد مأیوس گردید، خداوند در این آیه دستور مى‏دهد که از آنها نترسید و از من بترسید یعنى اگر بعد از پیروزى به دستور دین عمل نکنید و اختلاف و دو دستگى به وجود آورید، ضعیف گشته و وسیله هجوم دشمن را فراهم خواهید کرد، اکنون که سال 1400 است و انقلاب اسلامى ایران پیروز گشته است دشمن خارجى از ما مأیوس شده باید با از بین بردن اختلاف داخلى و ایجاد همبستگى بیشتر خودمان را قویتر بکنیم. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر احسن الحدیث قالب : تفسیری موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : فاطمه نصیری خلیلی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) ابراهیمی (داور) : قالب اجتماعی است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  روز اکمال دین - فاطمه نصيري خليلي
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ: روایات شیعه و اهل سنت بطور صریح دلالت دارند که آیه شریفه در روز غدیر خم پس از اعلام خلافت على بن ابى طالب علیه السّلام نازل شده است و با خلافت آن حضرت دین به کمال رسیده و نعمت خدا بر بندگان تمام گردیده است و براى نمونه به کتاب الغدیر تألیف علامه امینى و المراجعات تألیف شرف الدین عاملى و سائر کتابها باید رجوع شود، اگر بخواهیم در این باره و لو مقدارى از روایات شیعه و اهل سنت را بیاوریم باید چندین صفحه بنویسیم. در اینجا دو مسئله هست اول خلافت امیر المؤمنین علیه السّلام که اشاره شده، دوم مسئله ختم نبوت و اکمال دین، توضیح اینکه دین خدا یکى است و آن بوسیله اولین پیغمبر شروع شده و به تدریج با آمدن پیامبران و افزودن احکام لازم تکامل یافته و آخرین تکامل آن با اعلام خلافت على علیه السّلام بوده است دیگر حاجتى به آمدن پیامبر جدید نیست زیرا بوسیله حضرت رسول اکرم صلى اللَّه علیه و اله دین خدا به کمال رسید.
نقل است که رسول خدا صلى اللَّه علیه و اله فرموده: مثل من و پیامبران گذشته مانند مردى است که خانه‏اى ساخت و تمامش کرد فقط محل خشتى ناقص مانده بود من آمدم و همان خشت را گذاشته و خانه را باتمام رساندم [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر احسن الحدیث قالب : تفسیری موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : فاطمه نصیری خلیلی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  توجه اسلام به نظام تغذیه و سالم سازى آن - فاطمه نصيري خليلي
حرمت علیکم المیتة ... و ما اکل السبع الا ما ذکیتم
تفصیل و تبیین موارد خوردنیهاى حلال و حرام، نشانه توجه اسلام به نظام تغذیه مى باشد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما قالب : تفسیری موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : فاطمه نصیری خلیلی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  خطر آسیب پذیرى دین با تشدید انحرافات داخلى - فاطمه نصيري خليلي
خطر آسیب پذیرى دین با تشدید انحرافات داخلى، پس از فراغت از ناحیه دشمن خارجى
الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم و اخشون
با توجه به اینکه بحث در این بخش از آیه درباره اکمال دین و مصونیت آن از خطر دشمن خارجى است، مى توان گفت هدف از فرمان به ترسیدن از خداوند (و اخشون) پس از دفع خطر دشمنان از آسیب رسانى به دین، این است که مبادا مسلمانان خود، به معارف دین ضربه زده و اساس آن را تهدید کنند. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما قالب : تفسیری موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : فاطمه نصیری خلیلی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  روز اکمال دین و اتمام نعمت خداوند بر مسلمانان - فاطمه نصيري خليلي
روز غدیر (روز نصب على (ع) به امامت)، روز اکمال دین و اتمام نعمت خداوند بر مسلمانان
الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى
مراد از «الیوم اکملت ...»، با توجه به شأن نزول آیه و روایات متعدد، روز غدیر خم بوده که پیامبر (ص) حضرت على (ع) را به امامت منصوب کرد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما قالب : شأن نزول موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : فاطمه نصیری خلیلی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  شراط تحقق تذکیه شرعى - فاطمه نصيري خليلي
وجود علایم حیات در حیوان (حرکت چشم، پا و دم) قبل از ذبح، شراط تحقق تذکیه شرعى
الا ما ذکیتم
امام باقر (ع) درباره «الا ما ذکیتم» در آیه فوق فرمود: ... فان ادرکت شیئاً منها و عین تطرف او قائمة ترکض او ذنب یمصع فقد ادرکت ذکاته فکله ... .(تهذیب شیخ طوسى، ج 9، ص 58، ح 241، ب 1; نورالثقلین، ج 1، ص 587، ح 20) [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما قالب : روایی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : فاطمه نصیری خلیلی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  اعلام جانشینى و ولایت على (ع) توسط رسول خدا (ص) - فاطمه نصيري خليلي
اعلام جانشینى و ولایت على (ع) توسط رسول خدا (ص)، موجب کمال دین و تمام نعمت و رضاى پروردگار
الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى
از رسول خدا (ص) روایت شده که هنگام نزول آیه فوق فرمود: ان کمال الدین و تمام النعمة و رضى الرب بارسالى الیکم بالولایة بعدى لعلى ابن ابى طالب (ع).(امالى صدوق، ص 291، ح 10، مجلس 56; بحارالانوار، ج 37، ص 111، ح 3) [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما قالب : روایی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : فاطمه نصیری خلیلی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  آخرین فریضه نازل شده از سوى خداوند - فاطمه نصيري خليلي
ولایت على (ع)، آخرین فریضه نازل شده از سوى خداوند
الیوم اکملت لکم دینکم
امام باقر (ع): امر اللّه عزوجل رسوله بولایة على (ع) ... و کانت الولایة اخر الفرائض فانزل اللّه عزوجل «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى» یقول اللّه عزوجل: ... قد اکملت لکم الفرائض.(کافى، ج 1، ص 289، ح 4; نورالثقلین، ج 1، ص 587، ح 25) [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما قالب : روایی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : فاطمه نصیری خلیلی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  اکمال دین - فاطمه نصيري خليلي
کامل شدن دین و اتمام نعمت الهى بر مردم، به سبب تعیین جانشینان پیامبر (ص) از سوى خداوند
الیوم اکملت لکم دینکم
از امام حسن عسکرى (ع) روایت شده: ... فلما منّ اللّه علیکم باقامة الاولیاء بعد نبیکم (ص) قال اللّه عزوجل: الیوم اکملت لکم دینکم ... .(علل الشرایع، ص 249، ح 6، ب 182; نورالثقلین، ج 1، ص 590، ح 35) [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما قالب : روایی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : فاطمه نصیری خلیلی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  شرط بهره گیرى مضطر از مردار، خون، گوشت خوک و حیوان ذبح شده به نام غیر خدا - فاطمه نصيري خليلي
بهره گیرى مضطر از مردار، خون، گوشت خوک و حیوان ذبح شده به نام غیر خدا و ...، مشروط به آن است که از روى عمد و قصد گناه نباشد.
فمن اضطر فى مخمصة غیر متجانف لاثم
از امام باقر (ع) در توضیح «غیر متجانف» در آیه فوق روایت شده: غیر متعمد لاثم.(تفسیر قمى، ج 1، ص 162; تفسیر برهان، ج 1، ص 447، ح 1) [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما قالب : روایی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : فاطمه نصیری خلیلی
امتیاز داوران :