جمله «أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاکُمُ اللَّهُ بِهذا ...» یک شق از دو شق تردید است و شق دیگر آن حذف شده، و سیاق کلام دلالت بر آن مىکند، و تقدیر کلام این است که: آیا شما علمى را که به خیال خود دارید از طریق فکر تحصیل کرده و به دلیل عقلى و یا نقلى دست یافتهاید و یا از خود خدا شنیدید که این چارپایان را تحریم نمود، که اینطور سخت و محکم ادعاى حرمت آن را مىکنید؟.
و جمله «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً ...» تفریع بر ما قبل است، و این تفریع خود اشاره به نکتهاى است، و آن این است که مدعیان حرمت چارپایان از جواب این سؤال بازماندند، و از این رو، معناى آیه چنین مىشود:" پس کیست ستمگرتر از شما".
[ نظرات / امتیازها ]
ایوب بن نوح قال: سألت أباالحسن الثالث (ع) عن الجاموس و اعلمته أن أهل العراق یقولون إنه مسخ فقال: او ما سمعت قول الله: «و من الإبل اثنین و من البقر اثنین».(تفسیر عیاشى، ج 1، ص 380، ح 115 ; تفسیر برهان، ج 1، ص 558، ح 4)
ایوب بن نوح گوید، از امام هادى (ع) درباره گاو میش سؤال کردم و گفتم: اهل عراق آن حیوانات مسخ شده مى دانند، آن حضرت فرمود: آیا نشنیده اى سخن خداوند را که فرمود: «از شتر دو نوع آن و از گاو دو نوع آن» براى شما آفرید. (یعنى اینکه گاو میش نیز از جنس «گاو» است و از حیوانات مسخ شده نیست.)
[ نظرات / امتیازها ]
«میتة»، تنها حیوانى نیست که خود به خود مرده باشد، بلکه اگر طبق دستور اسلام، ذبح نشود در حکم مردار و حرام است.
حرمت مردار و خون، چهار مرتبه در قرآن مطرح شده است، دوبار در سورههاى مکّى [496] و دوبار در سورههاى مدنى [497].
«اُهِلّ» از «اِهلال» به معناى بلند کردن صدا هنگام دیدن هلال اوّل ماه است. سپس به هر صداى بلندى گفته شده است. مشرکان در هنگام ذبح حیوانات، با صداى بلند نام بتها را مىبردند، از این رو «اُهِلَّ» گفته شده است.
جمله «لا أجد... الاّ أن یکون میتة» در برابر تحریمهاى جاهلانه مشرکان است وگرنه گوشت بعضى پرندگان و درّندگان دیگر نیز حرام است که در این آیه نیامده است و به اصطلاح این حصر، حصر اضافى است نه حقیقى.
از نظر اسلام مضطر به کسى مىگویند که خود را از راه ستمگرى وگردنکشى وگناه مضطر نکرده باشد، «غیر باغٍ» وتنها به مقدار رفع اضطرار، مجاز است نه بیشتر. «و لاعاد»
--------------------------------------------------------------------------------
496) انعام، 145 ونحل، 115.
497) بقره، 173 و مائده، 3.
[ نظرات / امتیازها ]