● رضا رضائي
برگزیده تفسیر نمونه، ج1، ص: 613
(آیه 73)- این آیه در حقیقت دلیلى است بر مطالب آیه قبل و دلیلى است بر لزوم تسلیم در برابر پروردگار، و پیروى از رهبرى او، لذا نخست مىگوید: «او خدایى است که آسمانها و زمین را به حق آفریده است» (وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
تنها چنین کسى که مبدء عالم هستى است، شایسته رهبرى مىباشد و باید تنها در برابر فرمان او تسلیم بود، زیرا همه چیز را براى هدف صحیحى آفریده است.
سپس مىفرماید: نه تنها مبدء عالم هستى اوست، بلکه رستاخیز و قیامت نیز به فرمان او صورت مىگیرد «و آن روز که فرمان مىدهد رستاخیز برپا شود فورا بر پا خواهد شد» (وَ یَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ).
بعد اضافه مىکند که «گفتار خداوند حق است» (قَوْلُهُ الْحَقُّ).
یعنى همانطور که آغاز آفرینش بر اساس هدف و نتیجه و مصلحت بود، رستاخیز نیز همان گونه خواهد بود.
«و در آن روز که در صور دمیده مىشود و قیامت بر پا مىگردد، حکومت و مالکیت مخصوص ذات پاک اوست» (وَ لَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ).
درست است که مالکیت و حکومت خداوند بر تمام عالم هستى از آغاز جهان بوده و تا پایان جهان و در عالم قیامت ادامه خواهد داشت، ولى از آنجا که در این جهان یک سلسله عوامل و اسباب در پیشبرد هدفها و انجام کارها مؤثر است گاهى این عوامل و اسباب انسان را از خداوند که مسبب الاسباب است غافل مىکند، اما در آن روز که همه این اسباب از کار مىافتد، مالکیت و حکومت او از هر زمان آشکارتر و روشنتر مىگردد.
و در پایان آیه اشاره به سه صفت از صفات خدا کرده، مىگوید: «خداوند از پنهان و آشکار باخبر است» (عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ). «و کارهاى او همه از روى حکمت مىباشد، و از همه چیز آگاه است» (وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ). یعنى، به مقتضاى علم و آگاهیش اعمال بندگان را مىداند و به مقتضاى قدرت و حکمتش به هر کس جزاى مناسب مىدهد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» سایت تبیان
تفسیر کشاف
(قوله الحق ) مبتدأ . و یوم یقول : خبره مقدما علیه ، و انتصابه بمعنی الاستقراء کقولک : یوم الجمعة القتال . و الیوم بمعنی الحین . و المعنی : إنه خلق السموات و الأرض قائما بالحق و الحکمة ، و حین یقول لشی ء من الأشیاء (کن ) فیکون ذلک الشی ء. قوله الحق و الحکمة ، أی لا یکون شیأ من السموات و الأرض و سائر المکنونات إلا عن حکمة و صواب . و (یوم ینفخ ) ظرف لقوله (و له الملک ) کقوله (لمن الملک الیوم ) ؟ و یجوز أن یکون (قوله الحق ) فاعل یکون علی معنی : و حین یقول لقوله الحق ، أی لقضائه الحق (کن ) فیکون قوله الحق . و انتصاب الیوم لمحذوف دل علیه قوله (بالحق ) کأنه قیل : و حین یکون و یقدر یقوم بالحق (عالم الغیب ) هو عالم الغیب ، و ارتفاعه علی المدح .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
تفسیر نور
در قرآن دو نوع دمیدن در صور آمده است: یکى ویرانگر و دیگرى برانگیزندهى مردم براى رستاخیز. در این آیه، یک بار آن مطرح شده است، امّا در آیه 68 سورهى زمر، دمیدن در دو صور مطرح است: «و نُفِخ فى الصّور فَصَعِق مَن فى السموات و مَن فى الارض الاّ مَن شاءاللَّه ثمّ نُفِخ فیه اُخرى فاذا هم قیام ینظرون» اگر در آیات قبل، سخن از تسلیم بودن در برابر خدا و اقامهى نماز بود، اینجا علّت آن ذکر شده که آفرینش به دست اوست، او آگاه و حکیم است و از هر چیز با خبر است. امام صادقعلیه السلام دربارهى «عالم الغیب و الشهادة» فرمودند: غیب آن است که هنوز نیامده و شهادت آنچه که بوده است مىباشد. <387> 1- آفرینش، حکیمانه و هدفدار است. «بالحقّ» البتّه به این نکته در آیات متعدّدى اشاره شده است، از جمله: «و ماخلقنا السموات و الارض ومابینهما باطلاً» <388> 2- براى ارادهى خداوند، هیچ مانعى نیست. «کن فیکون» 3- غیب و شهود، نهان و آشکار، براى خداوند یکسان است. «عالم الغیب و الشهادة» 4- مبناى حکومت الهى بر حکمت و علم است. «له الملک ... و هو الحکیم الخبیر» 5 - در قیامت، جلوه و نمود قدرت الهى بر همه آشکار مىشود، چون آنجا اسباب و وسائل کارساز نیست. «له الملک»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ابراهيم چراغي -
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 73)- این آیه در حقیقت دلیلى است بر مطالب آیه قبل و دلیلى است بر لزوم تسلیم در برابر پروردگار، و پیروى از رهبرى او، لذا نخست مىگوید: «او خدایى است که آسمانها و زمین را به حق آفریده است» (وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
تنها چنین کسى که مبدء عالم هستى است، شایسته رهبرى مىباشد و باید تنها در برابر فرمان او تسلیم بود، زیرا همه چیز را براى هدف صحیحى آفریده است.
سپس مىفرماید: نه تنها مبدء عالم هستى اوست، بلکه رستاخیز و قیامت نیز به فرمان او صورت مىگیرد «و آن روز که فرمان مىدهد رستاخیز برپا شود فورا بر پا خواهد شد» (وَ یَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ). برگزیده تفسیر نمونه، ج1، ص: 613
بعد اضافه مىکند که «گفتار خداوند حق است» (قَوْلُهُ الْحَقُّ).
یعنى همانطور که آغاز آفرینش بر اساس هدف و نتیجه و مصلحت بود، رستاخیز نیز همان گونه خواهد بود.
«و در آن روز که در صور دمیده مىشود و قیامت بر پا مىگردد، حکومت و مالکیت مخصوص ذات پاک اوست» (وَ لَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ).
درست است که مالکیت و حکومت خداوند بر تمام عالم هستى از آغاز جهان بوده و تا پایان جهان و در عالم قیامت ادامه خواهد داشت، ولى از آنجا که در این جهان یک سلسله عوامل و اسباب در پیشبرد هدفها و انجام کارها مؤثر است گاهى این عوامل و اسباب انسان را از خداوند که مسبب الاسباب است غافل مىکند، اما در آن روز که همه این اسباب از کار مىافتد، مالکیت و حکومت او از هر زمان آشکارتر و روشنتر مىگردد.
و در پایان آیه اشاره به سه صفت از صفات خدا کرده، مىگوید: «خداوند از پنهان و آشکار باخبر است» (عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ). «و کارهاى او همه از روى حکمت مىباشد، و از همه چیز آگاه است» (وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ). یعنى، به مقتضاى علم و آگاهیش اعمال بندگان را مىداند و به مقتضاى قدرت و حکمتش به هر کس جزاى مناسب مىدهد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نور
1- آفرینش، حکیمانه و هدفدار است. «بالحقّ» البتّه به این نکته در آیات متعدّدى اشاره شده است، از جمله: «و ماخلقنا السموات و الارض ومابینهما باطلاً» [388]
2- براى ارادهى خداوند، هیچ مانعى نیست. «کن فیکون»
3- غیب و شهود، نهان و آشکار، براى خداوند یکسان است. «عالم الغیب و الشهادة»
4- مبناى حکومت الهى بر حکمت و علم است. «له الملک ... و هو الحکیم الخبیر»
5 - در قیامت، جلوه و نمود قدرت الهى بر همه آشکار مىشود، چون آنجا اسباب و وسائل کارساز نیست. «له الملک»
--------------------------------------------------------------------------------
388) ص، 27.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
وَ هُوَ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ بِالْحَقِّ :و حق سبحانه ذاتى است که به قدرت کامله خلق فرمود آسمانها و زمین را در حالتى که قائم است به حق و به محض حکمت و صواب آنها را ایجاد نمود نه باطل و خطا یا خلق کرد براى حق، نه باطل، یعنى به جهت اظهار حق بیافرید، چه مصنوعات او دلایل قدرت و وحدت و وحدانیت اویند که شخص عاقل به اندک تأملى دریابد نعم ما قبل: «و اذا نظرت الى السّماء بنظرة فارى السّماء تدلّ انّک واحد» «و اذا نظرت الى الکواکب بنظرة فارى الکواکب الموکب شاهد» یا آسمان و زمین را به کلمۀ حق که لفظ «کن» باشد خلق نمود وَ یَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ :و یاد کن روزى را که خداى تعالى امر فرماید هر چیز را که تکوین او خواهد باش، پس مى باشد، یعنى به محض اراده وجود شىء شود بدون فاصله و زمانى مراد قیامت است و تکوین حشر اموات و احیاى ایشان ذکر این کلام دال است بر سرعت امر بعث و قیامت، فکأنه فرماید روزى که امر کند خلق را بمیرید و زنده شوید پس زنده شوند قَوْلُهُ اَلْحَقُّ :فرمان ذات مقدسش نافذ است در کائنات، یا فرمایش او حق، یا حکم او نافذ است در وقتى که امر فرماید که موجود شو، پس فى الحال موجود شود، یا چون امر فرماید، پس مى باشد آن امر حق که ظهور ثواب و عقاب است وَ لَهُ اَلْمُلْکُ :و ذات سبحانى راست خاصه پادشاهى و سلطنت یَوْمَ یُنْفَخُ فِی اَلصُّورِ :روزى که دمیده شود در صور
یعنى در آن روز منفرد باشد در پادشاهى بدون منازع عٰالِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهٰادَةِ : اوست دانندۀ غیب که عالم ملکوت و دانا به شهادت که عالم ملک است وَ هُوَ اَلْحَکِیمُ اَلْخَبِیرُ :و اوست صاحب حکمت در بعث و حشر خلایق و دانا به خفایاى امور که کى برانگیزاند، و بر چه وجه حشر نماید در مجمع فرماید: اسرافیل دومرتبه در صور دمد، نفخۀ اولى اماته که همۀ خلایق بمیرند، و نفخۀ ثانیه نفخۀ احیا که همه زنده شوند پس اولى براى انتهاى دنیا، و دومى براى ابتداى آخرت باشد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر عاملی
«خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ بِالْحَقِّ » مجمع: در کلمه ى «حقّ » دو قول است: 1 حسن بصرى گفته است و زجّاج و دیگران: یعنى براى حقّ و درستى آفرید نه بمنظور باطل و کار بیهوده و یا از راه خطا و لغزش، 2 عدّه اى دیگر گفته اند: یعنى با سخنى و کلامى آفرید که آن سخن حقّ بود و درست، و آن سخن حقّ این جمله ى قرآن است: «اِئْتِیٰا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً»
«وَ یَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ » 73 مجمع: مردم کوفه در این جمله ختم آیه را ندانسته اند و از اوّل این آیه تا آخر آیت بعد مجموع دو آیه را یک آیه دانسته اند، ابو الفتوح در معنى این جمله چند احتمال است: 1 مربوط است به جملۀ «اِتَّقُوهُ » در آیت جلو و معنى آن این است: بپرهیزید از عذاب خدا آن روز که مى گوید و ایجاد مى کند و به گفته ى او ایجاد مى شود، 2 گفته ى زجّاج است: که فعلى در تقدیر است مانند جمله ى آیت بعد «وَ إِذْ قٰالَ إِبْرٰاهِیمُ » و این طور معنى مى شود: به یاد آور آن روز که مى گوید: باش پس مى باشد و ایجاد مى شود، 3 مربوط است به جملۀ جلو «خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ » و معنى چنین است: خداوندى که آفریده است زمین و آسمان و آن روزى را که مى گوید: موجود باش، و هر موجودى پیدا مى شود، و این جمله بمعنى حقیقى امر نیست، و مقصود اراده ى ایجاد و پیدایش است طبرى: بعضى گفته اند یعنى به یاد آور آن روز که خداوند بصور مى گوید: موجود شو، آن هم موجود مى شود
«قَوْلُهُ اَلْحَقُّ » 74 مفسّرین این کلمات را دو جور معنى کرده اند: 1 دنباله آیت جلو است و معنى این است: روزى که خداوند مى گوید: باش و موجود شو، پس گفتار حقّ خدا موجود مى شود 2 خود جمله اى تمام است و این طور معنى مى شود گفتار خدا حقّ است و درست و براى او است سلطنت
«وَ لَهُ اَلْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ » 74 ابو الفتوح: بعضى قاریها ینفخ با فتح یاء بصیغه معلوم خوانده اند و معنى این است عالم الغیب مى دمد در صور و در معنى این جمله 3 احتمال است: 1 حکومت براى خدا است در روز نفخه ى صور، 2 توضیح و دنباله ى جمله ى آیت جلو است باین معنى: روزى که خدا مى گوید: موجود شو، پس هر چیز موجود مى شود، و حکومت در آن روز براى خداوند است، این موقع روزى است که بصور دمیده مى شود 3 مربوط بکلمات «قَوْلُهُ اَلْحَقُّ » است و معنى این است: در روزى که بصور دمیده مى شود گفتار خداوند درست است و حکومت با او است
«فِی اَلصُّورِ» 74 مفسّرین براى این کلمه دو معنى نقل کرده اند: اوّل بمعنى بوق است که ملکى بنام اسرافیل یک بار در آن مى دمد و همه ى موجودات مى میرند، بار دوّم که مى دمد همه ى موجودات زنده مى شوند، دوّم جمع صورت است بمعنى چهره و مقصود آن است که خداوند به صورتهاى آدمیان مرده مى دمد همه زنده و با روح مى شوند، و امام فخر معنى اوّل را بهتر دانسته است، چون که در قرآن هرجا مقصود معنى دوّم بوده است به خود منسوب کرده است مثل «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» یعنى از روح خود در او دمیدم، و هرجا مقصود معنى اوّل باشد بصورت مجهول گفته شده است، مثل «فَإِذٰا نُقِرَ فِی اَلنّٰاقُورِ» یعنى چون شیپور زنند
مثنوى گفته است: سازد اسرافیل روزى ناله را جان دهد پوسیده ى صدساله را «عٰالِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهٰادَةِ تا آخر» 74 تأویلات کاشانى: یعنى عالم است به حقیقت عالم معنى و روح که ملکوت خداوند نامیده مى شود و خواص و عوارض مادّى در آن متصوّر نیست، و نیز دانا و مطّلع است بصورت عوالم اجسام و موجودات که ملک خداوند نامیده مى شود و رابطه ى حقّ است با موجودات که مورد افاضه ى خواصّ مادّى هستند و برطبق مصلحت و لیاقت هر موجود افاضه ى صورت به آنها مى کند و روح مى بخشد، و نهان و آشکار و خواصّ و افعال موجودات در علم و احاطه ى او است.
سخن ما: «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ» شاید کنایه باشد از یک موجب تحریک ناگهانى مانند شیپورى که ناگهان صدایش بلند شود، همان طور که شیپور موجب جنبش افراد نظامى بطرف مقصود میشود، همانطور هم صدائى ناگهانى همهى موجودات را از جاى برمیانگیزد و بسوى نابودى میبرد، و آیت پیش «هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ» تا کن فیکون شاید اشاره باشد بآغاز آفرینش که با یک کلمهى «کُنْ» عالم را آفرید، و این آیه اشاره باشد بختم عالم که با ایجاد صداى ناگهان مانند بوق زدن، براى کسى اختیار و براى موجودى وجود نخواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
وَ هُوَ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ یَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ قَوْلُهُ اَلْحَقُّ ،الى: وَ هُوَ اَلْحَکِیمُ اَلْخَبِیرُ ذات متعال در این آیات خود را بصفات چندى معرفى نموده: 1 او آن کسى است که آسمانها و زمین را بحق یعنى به درستى و به حقیقت ذات خود آفریده،شاید بالحق اشاره به این باشد که آسمانها و زمین را بقول حق و صفت وحدانیّت آفریده بدون مشارکت غیر
2 از اوصاف جلال پدید آوردن روز قیامت است که بامر تکوینى(کن) تمام موجوداتى که در مکمن علم حق تعالى موجودند ظهور و بروز مى نمایند و این است قول حق یعنى کلام حق 3 (وَ لَهُ اَلْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی اَلصُّورِ) شاید اشاره به آن وقتى است که همه موجودات اولین و آخرین خود را تحت حکم ازلى او مى دانند و آن روزى است ظاهر و بارز قوله تعالى در سوره مؤمن آیه 16 (یَوْمَ هُمْ بٰارِزُونَ لاٰ یَخْفىٰ عَلَى اَللّٰهِ مِنْهُمْ شَیْ ءٌ لِمَنِ اَلْمُلْکُ اَلْیَوْمَ لِلّٰهِ اَلْوٰاحِدِ اَلْقَهّٰارِ) که عالم در قبضه اقتدار او است اگرچه همه وقت چنین است لکن در آن وقت یعنى روز قیامت که روز جمع نامیده شده قوله تعالى (یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ اَلْجَمْعِ ) سوره تغابن،یعنى در آن روز کسى یافت نمى گردد که مدعى مالکیت باشد همه خاضع و مطیع امر پروردگارند
3 (عٰالِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهٰادَةِ ) از بزرگترین صفات الهى و از صفات لم یزلى احاطه علمیه او است که عالم غیب یعنى عالمى که فعلا از نظر ما غائب است و عالمى که در شهود ما است یعنى عالم ملک و ملکوت در علم حضورى او مکشوف است 4 (وَ هُوَ اَلْحَکِیمُ اَلْخَبِیرُ) حکیم و خبیر نیز دو صفت از اوصاف الهى است،حکیم است یعنى حکم او حق است هر چیزى را در موقع خود قرار مى دهد (خبیر است)عارف و دانا و به همه اشیاء و رموز موجودات آگاهست
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
وَ هُوَ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ بِالْحَقِّ واژۀ حق بدین نکته اشاره دارد که جهان را قوانینى است که برآن حکومت مى کند و سنت هایى است که در آن جریان دارد و مانع از هرج و مرج مى شود که با وجود آن، هیچ چیزى سر جاى خود نبود این آیه آشکارا دلالت دارد بر اینکه جهان را مدبّرى است که امور آن را اراده مى کند و هرکس را برطبق کارهایى که انجام داده پاداش مى دهد
وَ یَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ در این سخن، حذف، تقدیم و تأخیر صورت گرفته و در اصل چنین بوده است: «و قوله الحق یوم یقول للشیء کن فیکون» و معناى آن این است: سخن خدا به ناچار تحقق پیدا خواهد کرد و این امر بر همگان روشن خواهد گردید در آن روز که به شىء مى گوید: موجود شو پس موجود مى شود؛ حقانیت این سخن آشکار مى شود، خواه آن را خداوند در ابتداى آفرینش گفته باشد یا در روزى که بار دیگر به آفریده ها جان مى دهد به بیانى دیگر در اینکه خدا شىء را از لاشىء به وجود مى آورد، و یا پس از نابودى و فروپاشى اجزاى یک موجود بار دیگر آن را جان مى دهد و به حالت اوّل بازمى گرداند، سخن او عین فعل اوست وَ لَهُ اَلْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی اَلصُّورِ دمیدن در صور، کنایه از برانگیختن انسان ها در قبرهاست و معناى مالک بودن خدا بر این برانگیختن آن است که او بار دیگر مردگان را زنده مى کند
صوفیان، مدّعیان غیب گویى عٰالِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهٰادَةِ غیب عبارت است از: چیزى که پنهان و پوشیده باشد؛ نظیر فرشتگان، دوباره زنده شدن و چیزى که انسان آن را در دل خویش پنهان مى دارد
شهادت، چیزى است که آشکار باشد همانند زمین، آسمان و آنچه انسان آشکارا آن را انجام مى دهد این تقسیم بندى در مورد انسان درست است؛ امّا دربارۀ خدا درست نخواهد بود؛ زیرا چیزى از او پنهان نمى باشد، نه در زمین و نه در آسمان
شایان ذکر است که صوفیان ادّعا مى کنند که غیب مى دانند ابن عربى در فتوحات مکّیه، باب 302 مى گوید: «خداجویان، غیر از این چشم ها، گوش ها، قلب ها و زبان ها [ى ظاهرى] چشمانى دارند که با آنها مى بینند، گوش هایى دارند که با آنها مى شنوند، قلب هایى دارند که با آنها مى اندیشند و زبان هایى دارند که با آنها سخن مى گویند با این چشمها [غیب را] مشاهده مى کنند، با این گوش ها مى شنوند، با این دل ها مى اندیشند و با این زبان ها سخن مى گویند و سخنشان هم با واقعیت مطابقت دارد»
وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ. او بردبار، آگاه و یکتاست که در اداره امور خلایق بر حسب اقتضاى حکمت خود و نیز در دانستن امور مخفى و پنهان، کسى با او شریک نیست.
بنابراین، کسانى (صوفیان) که ادّعا مىکنند که دو قلب، دو زبان، چهار چشم و چهار گوش دارند، باید از خدا بپرهیزند [و به دروغ ادّعاى دانستن غیب نکنند].
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
خداوند آسمانها و زمین و تمام مخلوقات آنها را بر وفق حکمت و مصلحت با نظام اتمّ اکمل خلق فرموده است پس حق است و باطل و عبث نیست و چون اراده تکوینى او بخلق چیزى تعلّق گیرد فورا موجود مى شود و مراد از روز مطلق وقت است نه زمان خاص بلکه مى توان گفت فوق زمان است که دهر یا سرمد باشد.
قول خداوند راست و درست و نافذ است و ارادۀ او مؤثر تامّ در تمام ممکنات است و روز که اسرافیل بامر الهى مى دمد در صور هیچ سلطنت و قدرت و مشیّتى نیست در ظاهر و باطن مگر سلطنت و قدرت و مشیّت او و معلوم مى شود که تمام این عناوین ظاهریّه که در دنیا براى اشخاص تصور مى شد باطل بوده است و سلطنت حقّه حقیقیه از آن حق است و از پیغمبر (ص) روایت شده است که صور شاخى است از نور که اسرافیل آن را بدهان مى گیرد و مى دمد در آن و روایت شده است که بعد دهر انسانى در آن سوراخى است که روح آن انسان در آن سوراخ است و خداوند عالم است به آنچه ادراک نمى کند او را حواس ظاهره و آنچه آشکار و محسوس بحواس است و افعالش بر وفق حکمت و آگاه است از هر امرى
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.