1) این مساله از قدیمىترین مسائلى است که در میان دانشمندان مطرح بوده گروهى طرفدار آزادى اراده انسان ، و گروهى طرفدار جبر بودهاند و هر کدام دلائلى براى اثبات مقصد خود ذکر کردهاند.
ولى جالب این است که هم جبریین و هم طرفداران اختیار در عمل اصل اختیار و آزادى اراده را به رسمیت شناخته ، و پذیرفتهاند ، یا به تعبیر دیگر تمام این جر و بحثها در دائره مباحث علمى بوده نه در مقام عمل ، و این به خوبى نشان مىدهد که اصل آزادى اراده و اختیار فطرى همه انسانها است ، و اگر پاىوسوسههاى مختلف پیش نیاید همه طرفدار اصل آزادى ارادهاند.
این وجدان عمومى و فطرت همگانى که یکى از روشنترین دلائل اختیار است به صورتهاى گوناگونى در زندگى انسان تجلى مىکند زیرا اگر انسان خود را در اعمالش مجبور مىدانست و اختیارى براى خود قائل نبود چرا:
1 -گاه به خاطر اعمالى که انجام داده و یا به خاطر اعمالى که انجام نداده پشیمان مىشود ، و تصمیم مىگیرد در آینده از تجربه گذشته استفاده کند ، این حالت ندامت براى طرفداران عقیده جبر فراوان است ، اگر اختیارى در کار نیست ندامت چرا ؟!
2 -بدکاران را همه ملامت و سرزنش مىکنند ، اگر جبر است سرزنش چرا ؟ .
3 -نیکوکاران را مدح و تمجید و ستایش مىنمایند.
4 -در تربیت و تعلیم فرزندان مىکوشند تا آنها سعادتمند شوند ، و اگر همه مجبورند تعلیم چه مفهومى دارد ؟
5 -براى بالا بردن سطح اخلاق جامعه همه دانشمندان بدون استثنا تلاش دارند.
6 -انسان از خطاهاى خود توبه مىکند ، با قبول اصل جبر توبه معنى ندارد.
7 -انسان بر کوتاهیهائى که کرده حسرت مىخورد ، چرا ؟
8 -در تمام دنیا بدکاران و مجرمان را محاکمه مىکنند و آنها را تحت بازپرسى شدید قرار مىدهند ، کارى که از اختیار بیرون است بازپرسى و محاکمه ندارد .
9 -در همه دنیا و میان تمام اقوام اعم از خداپرستان و مادیین براى مجرمان مجازات قائلند ، مجازات بر کارى که مجبور بوده ؟!
10 -حتى طرفداران مکتب جبر هنگامى که کسى به منافع و حیثیت آنها تجاوز کند فریاد مىکشند و او را مقصر مىشمارند و به دادگاه مىکشانند ! خلاصه اگر راستى انسان از خود اختیارى ندارد ، پشیمانى چه معنى دارد ؟ ملامت و سرزنش براى چیست ؟ آیا مىشود کسى را که دستش بىاختیار مرتعش و لرزان است ملامت کرد ؟ چرا نیکوکاران را مدح و تشویق مىکنند ، مگر از خود اختیارى داشتهاند که با تشویق به کار نیک ادامه دهند ؟ اصولا با پذیرش تاثیر تعلیم و تربیت جبر مفهوم خود را از دست خواهد داد و از این گذشته مسائل اخلاقى بدون قبول آزادى اراده ابدا مفهومى ندارد .
اگر ما در کارها مجبوریم توبه یعنى چه ؟ حسرت خوردن چرا ؟ محاکمه شخص مجبور از ظالمانهترین کارها است ، و مجازات او از محاکمهاش بدتر.
همه اینها نشان مىدهد که اصل آزادى اراده ، فطرى همه انسانها و موافق وجدان عمومى بشر است ، نه تنها عوام که همه خواص و همه فلاسفه در عمل چنینند و حتى جبریها در عمل اختیارى هستند الجبریون اختیاریون من حیث لا یعلمون ! و جالب اینکه قرآن مجید نیز کرارا روى همین مساله تکیه کرده نه تنها در آیات مورد بحث مىفرماید : فمن شاء اتخذ الى ربه مابا : هر کس بخواهد مىتواند راهى را به سوى پروردگارش برگزیند .
بلکه در آیات دیگر نیز روى مشیت و اراده انسان بسیار تکیه کرده است که ذکر همه آنها طولانى مىشود تنها به سه آیه زیر اکتفا مىکنیم : انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا : ما راه را به انسان نشان دادیم خواه پذیرا شود و شکرگزار گردد یا مخالفت کند و کفران نماید ( دهر - 3 ) .
و در آیه 29 سوره کهف مىفرماید فمن شاء فلیؤمن و من یشاء فلیکفر : هر کس مىخواهد ایمان بیاورد و هر کس نمىخواهد راه کفر پیش گیرد ( ولى بدانند ما براى کافران آتش عظیمى فراهم ساختهایم).
و نیز در آیه 29 دهر مىخوانیم : ان هذه تذکرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبیلا : این تذکرى است ، هر کس بخواهد راهى به سوى پروردگارش انتخاب مىکند.
سخن درباره مساله جبر و تفویض بسیار طولانى است و در این زمینه کتابها یا مقالهها نوشته شده ، آنچه در بالا گفته شد تنها نگاهى به این مساله از زاویه قرآن و وجدان بود ، و این کلام را با یادآورى یک نکته مهم پایان مىدهیم : طرفدارى گروهى از مساله جبر تنها به خاطر پارهاى از مشکلات فلسفى و استدلالى نبوده بلکه عوامل مهم روانى و اجتماعى دیگرى بدون شک در پیدایش و ادامه این عقیده دخالت داشته است .
بسیارى از افراد عقیده به جبر یا سرنوشت جبرى یا قضا و قدر به معنى جبرى آن را که همه ریشههاى مشترکى دارند به خاطر فرار از زیر بار مسؤولیتها پذیرفتهاند یا این عقیده را پوششى براى شکستها و ناکامیهاى خود که بر اثر کوتاهى و سهلانگارى حاصل شده قرار دادهاند .
و یا پوششى براى هوسهاى سرکش خویش که مى خوردن ما را حق ز ازل مىدانسته و ما براى این مى مىخوریم که علم خداوند جهل نشود ! گاه استعمارگران براى درهم کوبیدن مقاومت مردم ، و خاموش کردن آتش قهر ملتها با توسل به این عقیده خود را بر همه تحمیل مىکردند که سرنوشت شما از اول همین بوده و غیر تسلیم و رضا کوچارهاى ؟ ! با قبول این مکتب اعمال همه جنایتکاران موجه مىشود ، و گناه همه گنهکاران توجیه منطقى مىیابد ، و فرقى میان مطیع و مجرم باقى نخواهد ماند.
خداوندا ! ما را از این عقایدانحرافى و پىآمدهاى آن حفظ فرما.
پروردگارا ! آن روز که جهنم مرصاد طاغین ، و بهشت مفاز متقین مىشود ، چشم امید همه ما به لطف تو دوخته است.
بارالها ! آن روز که همه اعمالمان را با چشم خود مىبینیم ما را شرمنده و شرمسار مفرما آمین یا رب العالمین .
[ نظرات / امتیازها ]
1) _شروع سخن با طرح یک سؤال، در تاثیر کلام موثر است.
_ تشکیک در قیامت، کار کافران است.
_ اگر سؤال طبیعی بود، باید جواب داد ولی اگر شیطنت بود، برخورد لازم است.
_ در برابر طعنه و کنایه به مقدسات و باورهای قطعی، به قاطعیت باید سخن گفت.
_ در برابر تردید، باید حرف حق را تکرار کرد.
_ قیامت دور نیست.
_ قیامت، روز کشف حقایق است.
_ مشت نمونه خروار است. مطالعه در هستی، بهترین راه خداشناسی و معادشناسی است.
_ انسان در دادگاه عقل و وجدان خدا پرست است و می توان از وجدان او درباره قدرت الهی سؤال کرد.
_ از قدرت خداوند به آفرینش زمین و آسمان و دیگر پدیده های طبیعی، به قدرت او برای برپایی قیامت، استدلال کنید.
_ پس از طرد افکار باطل، بر عقاید حقتان استدلال کنید.
_ اگر روحیه لجاجت نباشد، انسان از همین زمین و زمان و خواب و خوراک می تواند درس بگیرد.
_ قدرت و حکمت الهی در آفرینش ما و هستی، دلیل آن است که ما را با مرگ رها نخواهد کرد.
_ خداوند اداره هستی را براساس یک نظام مشخص (نظام سببیت و علت و معلول) قرار داده است. (نور خورشید همراه با ابر و باران، عامل تولید دانه و گیاه می شود).
_ قرآن، شعر نیست، اما از آهنگ و موسیقی خاصی برخوردار است.
_ اسباب و وسایل طبیعی، نباید ما را از خداوند غافل کند.
_ خداوندی که زمین مرده را با نزول باران به صورت بوستانی پر درخت در می آورد، از زنده کردن مردگان عاجز نیست.
_ دنیا، مقدمه قیامت است و این همه نعمت عبث و بیهوده نیست.
_ زمان قیامت از قبل نزد خداوند معلوم است.
_ قیامت نیز نظامی دارد.
_ در قیامت، نشام آسمان و زمین دگرگون می شود.
_ انسان با مرگ، رها و فراموش نمی شود.
_ به پیوندها و روابط دنیوی دلخوش نباشید که روزی همه چیز گسسته می شود.
_ ارتباط زمین و آسمان و اهل آنها، در قیامت توسعه می یابد.
_ دوزخ، از هم اکنون در کمین خلافکاران است.
_ گرفتار شدن و به دام افتادن مجرمان، امری قطعی است.
_ طغیان گری، نشانه دوزخیان است.
_ اهل دوزخ دو گروهند، گروهی ابدی و گروهی برای مدت طولانی.
_ کیفرهای الهی عادلانه است.
_ حتی احتمال حساب و کتاب در قیامت، برای کنترل انسان کافی است.
_ بی اعتقادی به قیامت، رمز طغیان است.
_ انکار قیامت، زمینه انکار همه چیز است.
_ ریز و درشت کارها حساب و کتاب دارد و خداوند احاطه علمی به همه چیز دارد و این احاطه، ثابت و باقی است.
[ نظرات / امتیازها ]