● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
لِیُحِقَّ اَلْحَقَّ :تا ثابت و ظاهر نماید حق را و حاصل فرماید چیزى را که موجب فوز دارین شما باشد یا نصرت دهد پیغمبر خود را که پیغمبرى به حق است، وَ یُبْطِلَ اَلْبٰاطِلَ :و نابود سازد امر باطل را که کفر است، وَ لَوْ کَرِهَ اَلْمُجْرِمُونَ :و اگرچه کاره اند و نمى خواهند آن را کفارى که منهمک و منغمرند در معاصى
نکته: آیۀ شریفه تکرار نیست، زیرا مراد به: لِیُحِقَّ اَلْحَقَّ ،در اول، بیان مراد الهى و مراد بندگان و آنچه میان این دو باشد از فرط تفاوت و در ثانى براى داعى به حمل رسول بر اختیار طایفۀ ذات الشوکه و نصرت آن حضرت بر ایشان
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
تا اینکه آنچه حق است یعنى دین اسلام محقق گردد یعنى بر تمام جهانیان حقانیّت اسلام که دین حق است ظاهر و هویدا گردد و بدانند که دست دیگرى است روى دستها قوله تعالى در سورة الصافات آیه 173 (وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنٰا لِعِبٰادِنَا اَلْمُرْسَلِینَ إِنَّهُمْ لَهُمُ اَلْمَنْصُورُونَ وَ إِنَّ جُنْدَنٰا لَهُمُ اَلْغٰالِبُونَ ) و قوله تعالى (یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اَللّٰهِ بِأَفْوٰاهِهِمْ وَ اَللّٰهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْکٰافِرُونَ ) سورة الصف آیه 8 و ظاهرا لام(لیحق)لام علّت است و ظاهرا متعلق است به(یعدکم اللّه) که آنچه خداى تعالى بمؤمنین وعده داده که آن فتح و فیروزى است محقق و ثابت گرداند و باطل یعنى اهل باطل که مشرکین و کافرینند باطل گرداند تا اینکه حجت بر خلق تمام گردد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نور
نکته ها:
این آیه، به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و مسلمانان دلدارى مى دهد که سرانجام حقّ پیروز و باطل نابود مى شود
بعضى از روایات، مصداق روشن این آیه را زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام دانسته اند،
که با قیام آن حضرت، سلطه ى باطل برطرف شده و حکومت حقّ و عدل بر جهان حاکم مى شود
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
لِیُحِقَّ اَلْحَقَّ وَ یُبْطِلَ اَلْبٰاطِلَ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْمُجْرِمُونَ مراد از «حق» در آیۀ پیشین أَنْ یُحِقَّ اَلْحَقَّ بِکَلِمٰاتِهِ پیروزى مسلمانان بر قریش بود و مراد از «حق» در اینجا، اسلام است همچنین مراد از «مجرمون» دشمنان اسلام و مقصود از «باطل » ،شرک است ثابت کردن حق، یا با علنى و آشکار کردن آن است، یا با پیروزى طرفدارانش و یا با هر دو از بین بردن باطل نیز یا با آشکار کردن آن است، یا با خوار ساختن طرفداران آن و یا با هر دو روشن ترین تفسیر براى آیه مزبور، این سخن خداوند است: «او کسى است که پیامبر خود را براى هدایت مردم فرستاد، با دینى درست و برحق، تا او را بر همۀ دین ها پیروز گرداند، هرچند مشرکان را خوش نیاید»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
از قمّى ره و ابو حمزه و جمهور مفسّرین نقل شده است که کاروان قریش با مال التجاره بسیارى از شام بازگشته عازم مکه معظمه بودند و ابو سفیان و عمرو عاص و بعضى دیگر از رؤساى قریش امراء قافله بودند و اهل قافله غیر از امراء چهل نفر بودند و چون نزدیک بدر رسیدند که آن زمینى است که بدر بن قریش در آن چاهى حفر نموده جبرئیل نازل شد و حضرت رسول (ص) را خبر داد و او هم به مسلمانان اعلام فرمود ایشان مایل شدند که بروند آنها را که کفار حربى بودند بکشند و اموالشان را غارت نمایند چون اسلحۀ نداشتند و عدّه آنها کم و اموالشان زیاد بود لذا از مدینه با اسلحه و بدون آن بیرون آمدند و پیغمبر (ص) هم با آنها حرکت فرمود و چون این خبر به ابو سفیان رسید قاصدى به مکه روانه نمود و از قریش استمداد کرد و پس از ورود او به مکه طائفه قریش با استعداد کامل براى دفاع از مکه حرکت کردند و جبرئیل حضرت رسول (ص) را از حرکت آنها آگاه فرمود و عرضه داشت که خداوند تو را مخیّر فرموده میان نیل و ظفر بر کاروان و جهاد و ظفر بر کفار قریش که از مکه حرکت کرده بودند مسلمانان چون نزدیک به قافله شده بودند و اسلحۀ کافى هم نداشتند مایل بشقّ اول تخییر بودند ولى پیغمبر (ص) مایل بشق دوم بود و اختیار آنها را نمى پسندید بااین حال مشورت فرمود أبو بکر و عمر شق اول را اختیار نمودند و شق دوم را که مرضىّ پیغمبر بود مقداد و سعد بن معاذ و برخواستند و هریک به نوبه خود اظهاراتى نمودند که دلالت بر کمال خلوص و انقیاد آن دو داشت و پس از این قسمت مهمّى از مهاجرین و انصار حاضر براى جهاد شدند و پیغمبر (ص) فرمان رحیل داد و فرمود بروید بنام خدا و بشارت باد شما را که خداوند بمن وعده فرموده که یکى از این دو طایفه یعنى قافله و بیرون شدگان از مکه با اموالشان از آن شما باشد ولى مى دانست که اگر بجانب قافله توجه نمایند کفار قریش مى رسند و مسلمانان را محاصره مى کنند و کار مشکل مى شود و اگر بجانب قریش که از مکه حرکت کردند متوجه شوند و بر آنها غلبه کنند تمام اموال آنها و مال التجاره قافله نصیب مسلمانان خواهد شد و خدا اراده فرموده است که حق را ثابت و آشکار فرماید بحکم جهاد و وعده ظفر و اخبار از حرکت کفار و ثبات قدم اولیاء و اخیار و مى خواهد ریشه کفار را از بن برکند و نسل آنها را قطع فرماید نه آنکه فقط اموالى بى زحمت از کفار بدست مسلمانان افتد لذا جهاد را اختیار نمود و اراده خدا باثبات حق و هلاک کفار براى واضح نمودن حقّ و محو باطل بود على رغم کسانى که کراهت داشتند از آن از کفار و اهل نفاق مانند آن دو نفر که مى گفتند ما مهیّاى براى جنگ از مدینه بیرون نیامدیم و کراهت داشتند از جهاد چنانچه کراهت داشتند از اختصاص انفال و مقبل بودند به غارت و غنیمت و معرض بودند از صاحب شوکت و شدّت و گفته اند پیغمبر (ص) فرمود عیر را مى خواهید یا نفیر را که اول بمعنى کاروان و دوم کوچ کنندگان است و در عیر أبو سفیان بود و در نفیر أبو جهل و این دو نفر دو دشمن بزرگ اسلام بودند و أبو جهل در این جنگ کشته شد و پیغمبر (ص) سجده شکر کرد و أبو سفیان بود و پیوسته با پیغمبر (ص) جنگ مى کرد تا در موقع فتح مکه مجبورا اسلام اختیار کرد و پیغمبر (ص) او را آزاد فرمود و در زمره طلقاء رسول (ص) محسوب گردید و خطاب حضرت زینب علیها السّلام یا ابن الطلقاء در مجلس شام به یزید پلید اشاره باین است ولى باطنا کافر و مترصّد بود که فرصتى بدست بیاورد و علم مخالفت را به پانماید و با رفقاى خودش در مجالس خصوصى اظهار کفر خود را مى نمود و بعد از رحلت حضرت رسول (ص) خواست با امیرالمؤمنین (ع) بیعت کند آن حضرت از قصد او مطلع شد و قبول نفرمود و خلفاء او را به حکومت شام قانع نمودند تا پسرش معاویه خونخواهى عثمان را بهانه کرد و با امیرالمؤمنین (ع) جنگ نمود و بالاخره به سلطنت رسید و امام حسن (ع) را مسموم کرد و بعد از او پسرش یزید امام حسین (ع) را شهید نمود و کینه دیرینه را بروز داد و کفر خود را اظهار کرد خلاصه آنکه بین این شجره خبیثه و شجره طیبه رسالت مرتبا نزاع بود تا خداوند بکلى نسل آنها را با کثرت اولاد قطع فرمود و ذریّه پیغمبر (ص) از یک دختر علیها سلام اللّه عالم گیر شدند و احقاق حق و ابطال باطل با کراهت آنها به اراده الهى بعمل آمد و اهل سنت و جماعت اینها را مسلمان و بعضى را امام مى دانند و مجتهد معذور مى خوانند زهى شریعت و آئین زهى طریقت و کیش
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.