● بیان شأن نزول سوره مبارکه عبس
روایاتى از طرق اهل سنت وارد شده که این آیات درباره داستان ابن ام مکتوم نابینا نازل شد، که روزى بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وارد شد در حالى که جمعى از مستکبرین قریش نزد آن جناب بودند و با ایشان در باره اسلام سخنان سرى داشتند، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از آمدن ابن ام مکتوم چهره در هم کشید، و خداى تعالى او را مورد عتاب قرار داد که چرا از یک مردى تهىدست چهره در هم کردى؟.
از طرق شیعه هم روایاتى به این معنا اشاره دارد (تفسیر نور الثقلین، ج: 5، ص: 509). ولى در بعضى دیگر از روایات شیعه آمده که مردى از بنى امیه نزد آن جناب بوده، و او از آمدن ابن ام مکتوم چهره درهم کشید، و آیات، در عتاب او نازل شد (تفسیر قمى، ج: 2، ص: 404).
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج: 20، ص: 324 |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای عبارت «عَبَسَ وَ تَوَلَّى»
منبع : ترجمه المیزان، ج: 20، ص: 325 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● خبرى عتاب آمیز حاکى از روى گرداندن از یک مرد نابینا و عنایت و توجه به توانگران
در این آیات چهارگانه عتاب شدیدى بکار رفته، و این شدت از این جهت بیشتر مىشود که دو آیه اول در سیاق غیبت آمده، که مىفهماند خدا از او روى گردانیده، رو در رو با او سخن نگفته، و دو آیه اخیر را در سیاق خطاب آورده، چون توبیخ در مخاطبه حضورى بیشتر است، و حجت و استدلال هم وقتى رو در رو گفته شود الزامآورتر است، آن هم بعد از روىگردانى، و مخصوصا با سرکوبى خود خدا و بدون واسطه غیر.
در اینکه از آن شخص تعبیر به اعمى -کور- کرد توبیخى بیشتر استفاده مىشود، براى اینکه محتاجى که به انسان مراجعه مىکند اگر نابینا باشد و حاجتش هم حاجتى دینى باشد، و خلاصه ترس از خدا او را وادار کرده باشد که با نداشتن چشم به ما مراجعه کند، ما بیش از سایر مراجعه کنندگان باید به او ترحم کنیم، و بیشتر به او روى آورده مورد عطوفتش قرار دهیم، نه اینکه چهره در هم بکشیم و روى از او برتابیم.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : بعضى (روح المعانى، ج: 30، ص: 39) گفتهاند: بنا بر اینکه شخص مورد عتاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) باشد تعبیر از آن جناب به ضمیر غایب براى این بوده که به قداست ساحت آن جناب اشاره کند، و بطور کنایه بفهماند گویا آن کسى که چنین عملى کرده رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نبوده، چون مثل چنین عملى از مثل آن جناب سر نمىزند، و در نوبت دوم که از آن جناب به ضمیر خطاب تعبیر کرده نیز قداست ساحت آن حضرت منظور بوده، چون همیشه اقبال بعد از اعراض، اجلال و احترامى از طرف است.
و لیکن این حرف درست نیست، چون با خطاب «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى ...» (عبس/5-6) نمىسازد، و توبیخ در آن از توبیخ در آیه «عَبَسَ وَ تَوَلَّى» بیشتر است، و بطور قطع هیچ ایناسى هم در آن نیست.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج: 20، ص: 325 و 356 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : اخلاق بد |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● رد روایتى حاکى از نزول آیات عتاب در مورد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
1.بعضى گفتهاند: این آیات درباره عبد اللَّه ابن ام مکتوم فرزند شریح بن مالک بن ربیعه فهرى یکى از بنى عامر بن لوى نازل شده. و جریان چنین بوده که: وى روزى بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وارد شد، در حالى که آن جناب با عتبة بن ربیعه و ابو جهل بن هشام و عباس بن عبد المطلب و ابى و امیة بن خلف جلسه کرده بود، و ایشان را به دین توحید دعوت مىکرد، به امید اینکه اسلام بیاورند، ابن ام مکتوم عرضه داشت: یا رسول اللَّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از قرآن برایم بخوان تا حفظ کنم، و (چون نابینا بود) مکرر آن جناب را صدا مىزد، و متوجه نبود که آن جناب با آن چند نفر مشغول صحبت است، و تکرار او باعث شد که کراهت و ناراحتى در سیماى آن جناب هویدا گردید، چون ابن ام مکتوم مرتب کلام آن جناب را قطع مىکرد، و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در دل خود فکر مىکرد که حالا این چند نفر که از بزرگان قریشند، مىگویند پیروان او همه از قبیل ابن ام مکتوم یا کورند و یا بردهاند، لذا از او روى بگردانید، و رو به آن صنادید کرد، در اینجا بود که این آیات در عتاب و سرزنش آن جناب نازل شد.
و از آن به بعد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) همواره ابن ام مکتوم را احترام مىکرد، هر وقت به او بر مىخورد مىفرمود: مرحبا به کسى که خداى تعالى به خاطر او مرا عتاب فرمود، و آن گاه مىپرسید: آیا کار و حاجتى دارى؟ و دو نوبت او را در مدینه جانشین خود کرد و خود به جنگ رفت.
علامه طباطبایی: سیوطى در تفسیر الدر المنثور (ج: 6، ص: 314 و 315) این قصه را از عایشه و انس و ابن عباس -البته با مختصر اختلافى- نقل کرده، و آنچه صاحب مجمع البیان نقل کرده خلاصهاى از آن روایات مختلف است.
لیکن آیات سوره مورد بحث دلالت روشنى ندارد بر اینکه مراد از شخص مورد عتاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است، بلکه صرفا خبرى مىدهد و انگشت روى صاحب خبر نمىگذارد، از این بالاتر اینکه در این آیات شواهدى هست که دلالت دارد بر اینکه منظور، غیر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است، چون همه مىدانیم که صفت عبوس از صفات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نبوده، و آن جناب حتى با کفار عبوس نمىکرده، تا چه رسد به مؤمنین رشد یافته، از این که بگذریم اشکال سید مرتضى رحمة اللَّه علیه بر این روایات وارد است، که مىگوید اصولا از اخلاق رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نبوده، و در طول حیات شریفش سابقه نداشته که دل اغنیاء را به دست آورد و از فقراء رو بگرداند. (ادامه مطلب در توضیحات ذکر شده است.)
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و با اینکه خود خداى تعالى خلق آن جناب را عظیم شمرده، و قبل از نزول سوره مورد بحث، در سوره «نون» که به اتفاق روایات وارده در ترتیب نزول سورههاى قرآن، بعد از سوره «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ» (علق/1) نازل شده فرموده: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» (قلم/4)، چطور تصور دارد که در اول بعثتش خلقى عظیم (آن هم بطور مطلق) داشته باشد، و خداى تعالى به این صفت او را بطور مطلق بستاید، بعدا برگردد و بخاطر پارهاى اعمال خلقى، او را مذمت کند، و چنین خلق نکوهیدهاى را به او نسبت دهد که تو به اغنیاء متمایل هستى، هر چند کافر باشند، و براى به دست آوردن دل آنان از فقراء روى مىگردانى، هر چند که مؤمن و رشد یافته باشند؟
علاوه بر همه اینها مگر خداى تعالى در یکى از سورههاى مکى یعنى در سوره شعراء به آن جناب نفرموده بود: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» (شعراء/214-215)، و اتفاقا این آیه در سیاق آیه «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» است، که در اوائل دعوت نازل شده.
از این هم که بگذریم مگر به آن جناب نفرموده بود: «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» (حجر/88)، پس چطور ممکن است در سوره حجر که در اول دعوت علنى اسلام نازل شده به آن جناب دستور دهد اعتنایى به زرق و برق زندگى دنیاداران نکند، و در عوض در مقابل مؤمنین تواضع کند، و در همین سوره و در همین سیاق او را مامور سازد که از مشرکین اعراض کند، و بفرماید: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ» (حجر/94) آن وقت خبر دهد که آن جناب بجاى اعراض از مشرکین، از مؤمنین اعراض نموده، و به جاى تواضع در برابر مؤمنین در برابر مشرکین تواضع کرده است! علاوه بر این زشتى عمل مذکور چیزى است که عقل به زشتى آن حکم مىکند، و هر عاقلى از آن متنفر است، تا چه رسد به خاتم انبیاء (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، و چنین قبیح عقلى احتیاج به نهى لفظى ندارد، چون هر عاقلى تشخیص مىدهد که دارایى و ثروت به هیچ وجه ملاک فضیلت نیست، و ترجیح دادن جانب یک ثروتمند بخاطر ثروتش بر جانب فقیر، و دل او را به دست آوردن، و به این رو ترش کردن رفتارى زشت و ناستوده است.
با در نظر گرفتن این اشکالها جواب از گفتار بعضى از مفسرین (مجمع البیان، ج: 10، ص: 437) روشن مىشود که گفتهاند: خداى تعالى آن جناب را از این رفتار نهى نکرده مگر در این مورد، پس این کار معصیت نبوده مگر بعد از نهى اما قبل از آن، آن جناب مىتوانسته چنین رفتارى داشته باشد.
وجه نادرستى این سخن این است که: اولا به چه دلیل آن جناب نهى نشده مگر در آن هنگام، نه بعدش و نه قبلش؟ و ثانیا گفتیم این رفتار به حکم عقل ناستوده است، و صدورش از شخصى کریم الخلق که خدایش قبلا او را به خلق عظیم ستوده محال است، آن هم با بیانى مطلق و بدون قید وى را ستوده و فرموده: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» (قلم/4)، علاوه بر این کلمه «خلق» به معناى ملکه راسخه در دل است، و کسى که داراى چنین ملکهاى است عملى منافى با آن انجام نمىدهد.
روایت متن را مجمع البیان (ج: 10، ص: 437) روایت کرده است.
2.در مجمع البیان (ج: 10، ص: 437) است که از امام صادق (علیهالسلام) روایت شده که فرموده: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هر وقت ابن ام مکتوم را ملاقات مىکرد مىفرمود: مرحبا مرحبا، به خدا سوگند خداى تعالى ابدا مرا در مورد تو عتاب نخواهد کرد، و این سخن را از در لطف به او مىگفت، و او از این همه لطف شرمنده مىشد، «حتى کان یکف النبى (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مما یفعل به- حتى بسیار مىشد که به همین خاطر از آمدن به خدمت آن جناب خوددارى مىکرد».
علامه طباطبایی: اشکالى که به این حدیث وارد است همان اشکالى است که به حدیث قبل وارد بود، و معناى اینکه فرمود: «حتى انه کان یکف ...» این است که: ابن ام مکتوم از حضور در نزد آن جناب خوددارى مىکرد، چون آن حضرت این سخن را بسیار مىگفت، و او سخت شرمنده مىشد و خجالت مىکشید.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج: 20، ص: 330 تا 333 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : روایت- حدیث |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نزول آیات عتاب درباره مردى از بنى امیه
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: این آیات درباره مردى از بنى امیه نازل شده که در حضور رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نشسته بود، ابن ام مکتوم آمد، مرد اموى وقتى او را دید قیافهاش را در هم کشید، و او را کثیف پنداشته، دامن خود را از او جمع کرد، و چهره خود را عبوس نموده رویش را از او گردانید، و خداى تعالى داستانش را در این آیات حکایت نموده عملش را توبیخ نمود.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را (مجمع البیان، ج: 10، ص: 437) به سند خود آورده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج: 20، ص: 332 |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : اخلاق بد |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سیمای سوره عبس
این سوره چهل و دو آیه دارد و در مکّه نازل شده است.
نام سوره از اولین آیه گرفته شده و به معناى چهره درهم کشیدن است.
گرچه شأن نزول آیات اولیه این سوره، برخورد نامناسبى است که با یک فرد نابینا صورت گرفته، امّا محور مطالب آن، همانند دیگر سورههاى مکّى، معاد و حوادث تکان دهنده قیامت و سرنوشتِ مؤمنان و کافران در آن روز است.
بیان گوشهاى از نعمتهاى خداوند به انسان و کفران و ناسپاسى او در برابر این نعمتها، بخشى دیگر از آیات این سوره را تشکیل مىدهد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 382 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● آیات اولیه سوره عبس درباره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیست
بر اساس روایات اهل سنّت، شخصى به نام عبداللّه بن امّ مکتوم که فردى نابینا بود، به مجلس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وارد شد، در حالى که آن حضرت با بزرگان قریش همچون ابوجهل و عُتبه جلسه داشت و آنان را به اسلام دعوت مىکرد. او که نابینا بود و حاضران را نمىدید، مکرّر از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مىخواست که قرآن بخواند تا او حفظ کند.
لذا نوعى کراهت و ناراحتى در چهره آن حضرت ظاهر شد. در اینجا بود که آیات اولیه سوره عبس نازل شد و آن حضرت را مورد عتاب و سرزنش قرار داد.
البتّه در آیات مورد بحث، دلالت روشنى بر اینکه شخص عبوس کننده، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بوده است وجود ندارد و روایات اهل سنّت، آن را مطرح کرده است. امّا در روایتى که از امام صادق (علیهالسلام) رسیده، این آیات در شأن مردى از بنى امیّه نازل شده که در محضر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بوده و به هنگام ورود ابن مکتوم، چهره درهم کشید و روى بگرداند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 383 |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی |
1)
خادم : من خیلی متاسفم که این حالت را به پیامبر نسبت دادین.(لذا نوعى کراهت و ناراحتى در چهره آن حضرت ظاهر شد).
حاصل معنا این است که آن شخص چهره در هم کشید، (عثمان )و از آن شخص نابینا که نزدش آمده بود روى بگردانید،
چنین کاری از پیامبر هرگز سر نمیزند
2)
: با سلام این نوع خود گناه است یعنی غرور پس کسی که به عنوان معصوم خوانده می شود نمی تواند چنین عملی را انجام دهد
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● انتقاد از عبوس بودن در برابر فرد نابینا
ده آیه انتقاد به خاطر چهره درهم کشیدن و عبوس کردن در برابر نابینایى که براى او خنده و ترشرویى فرقى ندارد، نشان دهنده حساسیت اسلام در برخورد با طبقه محروم است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 383 |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : اخلاق بد |
گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سیمای سوره عبس -
حميده احمدي نيا
سیماى سوره عَبس
این سوره چهل و دو آیه دارد و در مکّه نازل شده است.
نام سوره از اولین آیه گرفته شده و به معناى چهره درهم کشیدن است.
گرچه شأن نزول آیات اولیه این سوره، برخورد نامناسبى است که با یک فرد نابینا صورت گرفته، امّا محور مطالب آن، همانند دیگر سورههاى مکّى، معاد و حوادث تکان دهنده قیامت و سرنوشتِ مؤمنان و کافران در آن روز است.
بیان گوشهاى از نعمتهاى خداوند به انسان و کفران و ناسپاسى او در برابر این نعمتها، بخشى دیگر از آیات این سوره را تشکیل مىدهد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنور |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : معاد |
گوینده : حمیده احمدی نیا |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اخلاق نکوهیده -
سميه الف
گاه انسان های بزرگ هم کارهایی انجام می دهند که از نظر خدا نکوهیده است.
زشتی و خوبی یک عمل در نزد هر انسانی متفاوت است .
ترش رو شدن از یک حرف یا عمل نزد یک انسان عادی شاید انقدر نکوهیده نباشد که سر زدن این عمل از یک فرد بزرگ و دارای سجایای اخلاقی نزد خدا نکوهیده است .
همانند معلمی که کوچکترین غلط را از شاگرد اول کلاسش نمی پسندد . خدا هم کمترین خطا را از شاگرد اول کلاسش نمی پسندد و به او یاد اوری می کند
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : اخلاق بد |
گوینده : سمیه الف |
1)
سبط الشیخ : بسم الله
منظور از شاگرد اول کلاس کیست :
اگر منظور پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله وسلم - است ؛ آیه هیچ ظهوری در این معنا ندارد .
2)
الف : ایات الهی مبین هستند،
زنده اند و در هر لحظه نازل می شوند
اگر ایات را فقط به یک نفر خاص و یا دوره خاص اختصاص دهید آن خاصیت مبین بودن خود را از دست خواهد داد
به قران این گونه نگاه کنید که همین حالا که ان را می خوانید گویی بر شما نازل می شود و خطاب به شماست .
آنگاه است که می توانید مطالب ان را به صورت کاربردی درک کنید.
شاگرد اول کلاس در اینجا می تواند ان کسی باشد که خدا حتی به یک رفتار کوچک او ( یک روگردانی از نابینا) هم حساسیت نشان می دهد و ان را نمی پسندد .
شما وقتی یک انسان معمولی از دید خدا( ظلوم ، جهول ، ناسپاس، کفور و ... ) باشید. همین که مثلا کمی شکر کنید خدا می پذیرد .
اما زمانی که به مقام ادمیت و خلیفه فی الارض نزدیک می شوی ،
وقتی به شاگرد اولی کلاس نزدیک می شوی ،
کوچک ترین رفتار اشتباه از تو بازخواست می شود.
3)
طوفانی : بله! این همان مفهوم «حسنات الابرار، سیئات المقربین» است!
خوبی های نیکان، گناهان نزدیکان (به حضرت حقّ) است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تشخیص سیاقهای سوره -
مسعود ورزيده
تشخیص سیاقهای سوره
این سوره دارای سه سیاق است: آیه ۱ – ۱۶، آیه ۱۷ – ۳۲ و آیه ۳۳ – ۴۲٫
وجه گسست سیاق دوم از نخست: انفصال ادبی آیه هفدهم از آیات پیشین و آغاز سیر جدید مفهومی (ناسپاسی انسان دربرابر پروردگار) در این آیه.
وجه گسست سیاق سوم از دوم: آغاز سیر تازه مفهومی (برپایی قیامت) در آیه سی و سوم. گفتنی است که وجود «فاء» در ابتدای آیه سی و سوم، عامل اتصال درون سیاقی نیست، زیرا دو مجموعه مستقل از جملات را ربط می دهد.
تشخیص فضای سخن و جهت هدایتی سوره
فضای سخن و جهت هدایتی سیاق نخست
فضای سخن: آیه اول و دوم، صحنه ای را به تصویر می کشد. سؤال این است که در این تصویر چند نفر مشاهده می شود؟ دو احتمال در این باره مطرح است:
أ.سه نفر: اول، کسی که ضمایر مرفوع (عبس و تولّی) به او برمی گردد. دوم، کسی که ضمیر منصوب به نزع خافض (جاءه (جاء إلیه)) راجع به اوست و سوم، (الأعمی)؛ یعنی فرد نابیناست.
ب.دو نفر: زیرا مرجع ضمیر منصوب به نزع خافض (جاءه) و ضمایر مرفوع (عبس و تولّی) یک نفر است.
احتمال نخست راجح است، زیرا (تولّی) به معنای پشت کردن است و از وضعیت فردی نسبت به فرد یا چیز دیگر خبر می دهد؛ بنابراین معنای تام آن با این بیان تشخیص داده می شود: (تولّی عن… ). پس آیه اول و دوم، به این صورت قابل مطالعه است: (عبس و تولّی (عنه) أن جاءه الأعمی). حال باید دانست که ضمیر منصوب به نزع خافض (جاءه) با ضمیر مجرور «عنه» هماهنگ است نه با ضمایر مرفوع (عبس و تولّی). به این ترتیب در صحنه ترسیمیِ این دو آیه، سه نفر مشاهده می شود.
آیه سوم تا انتهای سیاق، یکی از این سه نفر را مخاطب قرار داده و نسبت به رفتارش با دو نفر دیگر، با وی سخن گفته است. دو نفر دیگر در این آیات با این عناوین معرفی شده اند: (من استغنی) و (من جاءک یسعی و هو یخشی). حال باید دید که فرد مخاطب و هر یک از دو نفرِ معرفی شده در این آیات با کدام یک از سه شخصیت آیه اول و دوم مطابقت دارد؟
هماهنگی لفظی (جاءه) در آیه دوم، با (جاءک) در آیه هشتم، نشان می دهد که (من جاءک یسعی و هو یخشی) همان (الأعمی) و مخاطب آیات سوم تا انتهای سیاق، همان کسی است که ضمیر منصوب به نزع خافض (جاءه) به او برمیگردد. در نتیجه، (من استغنی) نیز همان کسی است که مرجع ضمایر مرفوع (عبس و تولّی) است. گفتنی است که توجه به هماهنگی معنوی آیات اول و دوم با آیات سوم تا شانزدهم نیز همین ادعا را تأیید میکند.
از سوی دیگر با لحاظ اصالت خطاب به رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در قرآن کریم، مخاطب آیه سوم تا انتهای سیاق و مرجع ضمیر منصوب به نزع خافض (جاءه)، آن حضرت است.
می توان نتیجه گرفت که شخص نابینا دوان دوان و در حالت خشیت و خداترسی به سوی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) آمده و شخص دیگر با مشاهده این صحنه، عبوس شده و با حالت استغنا از آن حضرت روی گردانده است.
اینک باید دید که فرد نابینا به چه منظور این گونه شتابان به سوی آن حضرت آمده و فرد عبوس، خود را از چه بی نیاز دیده و پشت کرده است؟ آیات یازدهم تا شانزدهم، می فهماند که یکی طالب شنیدن قرآن بوده و دیگری خود را از شنیدن قرآن بی نیاز می دیده است.
طبق آیه ششم و هفتم، عکس العمل رسول حق(صلیاللهعلیهوآله) در این رویداد چنین بوده است که ایشان همچنان مصرّانه درصدد توجه به فردی است که بر اثر احساس بی نیازی از قرآن، به آن جناب پشت کرده است. ایشان امید دارند که او تزکیه شود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبر درقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● جهت هدایتی -
مسعود ورزيده
.
جهت هدایتی
أ.آیه اول و دوم، نقش مستقیم هدایتی ندارد و در جایگاه تصویر کردن صحنه ای است که ادامه سیاق درصدد ایجاد هدایت نسبت به آن است.
ب.آیه سوم و چهارم، رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) را نسبت به تزکیه شدن و یا متذکر شدن فرد عبوس و روی گردان، ناامید می سازد.
ج.آیه پنجم تا هفتم، می فهماند که ادامه توجه آن حضرت به فرد پشت کننده، تصدی و توجه تمام به کسی است که خود را از قرآن بی نیاز می بیند؛ هرچند که این امر در احساس مسئولیت نسبت به تزکیه آن فرد ریشه دارد، ولی مسئولیت عدم تزکیه چنین فردی بر پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نیست.
د.آیه هشتم تا دهم، آن حضرت را متذکر می سازد که روی دیگر سکّه تصدی مسئولانه نسبت به هدایت فرد مستغنی، تلهی و غفلت از کسی است که مشتاقانه به دنبال هدایت قرآنی است.
ه.آنگاه (کلاّ) در ابتدای آیه یازدهم، این وضعیت را ردع می کند و محتوای پس از آن تا انتهای سیاق، از تذکره بودن قرآن سخن می گوید و ذکر آن را منوط به اختیار آدمیان می خواند. سپس شأن والای قرآن را به تصویر می کشد تا بفهماند که جا دارد انسان برای شنیدن قرآن مشتاق باشد و حتی التماس کند، نه اینکه با کبر و غرور روی گردان باشد و واسطه هدایت قرآنی با اصرار درصدد تزکیه او باشد.
وحدت اسلوبی آیات پنجم تا هفتم و آیات هشتم تا دهم، این دو مجموعه را در عرض یکدیگر قرار می دهد. مقدم شدن آیه سوم و چهارم، از اصالت مجموعه پنجم تا هفتم، نسبت به مجموعه هشتم تا دهم خبر می دهد. لحن آیات یازدهم تا شانزدهم نیز همین معنی را تأیید می کند.
بنابراین جهت هدایتی این آیات با این بیان قابل ذکر است: «بازداری پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از تصدّی مسئولانه نسبت به تزکیه کسی که خود را از قرآن بی نیاز می بیند: ای رسول ما! برخی خود را از هدایت قرآن بی نیاز می بینند و با توهم شرف و مقام برای خویشتن، از تو روی گردانند. نسبت به تزکیه آنان مسئول نیستی، پس اصرار نورز و مشتاقان هدایت قرآنی را دریاب».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبر درقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضای سخن و جهت هدایتی سیاق دوم -
مسعود ورزيده
فضای سخن و جهت هدایتی سیاق دوم
فضای سخن: آیه هفدهم حاکی از شدت حق پوشی و ناسپاسی انسان است و آیات هجدهم تا بیست و سوم، این واقعیت را چنین توضیح می دهد که خدا او را از نطفه ای آفریده و اعتدال بخشیده است؛ سپس راه را برای او آسان ساخته و او را میرانده و به عالم قبر وارد ساخته است. سپس هرگاه که بخواهد، او را از قبر برخواهد انگیخت، اما انسان ناسپاس به رغم همه اینها هنوز فرمان خدا را به جای نیاورده است. بجا بودن آیات بیست و چهارم تا سی و دوم نیز می فهماند که غفلت انسان از مظاهر محسوس و مشهود ربوبیت الهی، مانند نقش خدای متعالی در تهیه طعام آدمی و دامهایش، زمینه حق پوشی وناسپاسی او را فراهم ساخته است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبردر قران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● جهت هدایتی -
مسعود ورزيده
جهت هدایتی
أ.در آیات هفدهم تا بیست و سوم، انسان ناسپاسِ مذکور مورد نفرین واقع می شود. سمت و سوی این نفرین آن است که انسان چرا به رغم ربوبیت جامع خدا نسبت به خویش، فرامین او را اجرا نمی کند؟!
ب. آیات بیست و چهارم تا سی و دوم، انسان را به مطالعه طعام خویش دعوت می کند و در ادامه، نقش خدای متعالی برای تأمین غذای انسان و دامهای او را بیان می دارد. با توجه به سیاق، هدف از این دعوت و تبیین، بازداری انسان از ناسپاسی و نافرمانی دربرابر خداست.
روشن است که آیات این سیاق، ناسپاسی انسان را نشانه رفته و جهت هدایتی آن با این بیان قابل ذکر است: «نفرین و هشدار به انسان ناسپاس که فرامین پروردگارش را بجا نیاورده است: آفرینش انسان، رشد دادن او، میراندن و برزخ و قیامتش، همه در دست خداست، ولی اوامر او را اطاعت نمی کند. کافی است که انسان به غذای خود نظر کند تا حتی لحظه ای در پوشیدن جامه بندگی درنگ نورزد».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبردر قران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سیرهدایتی -
مسعود ورزيده
آیات ۱ – ۱۶
پیامبر رحمت(صلیاللهعلیهوآله) نسبت به پاک شدن او احساس مسئولیت می کند؛ تا جایی که به رغم دوری جستن و غرور بیجایش، او را مخاطب قرار می دهد و برایش قرآن می خواند. در این میان، پیش آمدی رخ می دهد و ناشایستگی او را برای شنیدن قرآن به اثبات می رساند؛ مردی نابینا مشتاقانه به محضر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) شرفیاب می گردد؛ در حالی که از خدا خشیت دارد و طالب شنیدن قرآن از زبان مبارک پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) است.
کافر مغرور با مشاهده این صحنه، به یاد شرف ساختگی خویش می افتد و شأن خود را بالاتر از آن می بیند که سخنان خدا را از زبان مرجع و ملجأ ضعیفان بشنود. چهره در هم می کشد و از آن حضرت روی گردان می شود. رسول رحمت خدا(صلیاللهعلیهوآله) هنوز هم از پاک شدن او ناامید نشده است. انسانی که خود را از قرآن بی نیاز می بیند، به قدری در پیشگاه خدا کم ارزش و بی مقدار است که خدا رسولش(صلیاللهعلیهوآله) را به سبب احساس مسئولیت زیاد نسبت به هدایت او مورد خطاب قرار می دهد و با بیان عظمت شأن قرآن کریم، از اصرار بر تزکیه او باز می دارد؛ تا جایی که از رسول خود(صلیاللهعلیهوآله) میخواهد که مبادا به خاطر این انسان مستغنی و مستکبر، از بندگان خواهان هدایت غافل شود. آری، او خود را از ضعفای طالب هدایت، برتر می بیند و با آمدن آنان به نزد تو، چهره در هم می کشد و پشت می کند و حال آنکه ارج و قرب آنان در پیشگاه خدا تا حدی است که راضی نمی شود تو به اندازه ذره ای از آنان غافل شوی و بر هدایت مستغنیان اصرار ورزی. اصلاً شأن قرآن فراتر از آن است که از کسی برای شنیدن آن خواهش کرد. این انسان است که باید متقاضی شنیدن کلام خدای خویش باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبردر قران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضای سخن و جهت هدایتی سیاق سوم -
مسعود ورزيده
».
فضای سخن و جهت هدایتی سیاق سوم
فضای سخن: بجا بودن این سیاق حاکی از فضای غفلت نسبت به فرارسیدن روز قیامت است. دل خوش کردن به کسان و بستگان، جنبه ای دیگر از فضای سخن است که آیات بیست و چهارم تا بیست و هفتم، از آن حکایت دارد. آنچه گفته شد، مربوط به ناسپاسان اهل فجور است و آیه انتهایی دلیل این ادعاست.
جهت هدایتی: این آیات در قالب شرط و جزا طراحی شده است. جهت هدایتی با محوریت جزا و لحاظ شرط، قابل تشخیص است. جزای شرط، خود در دو فراز متقابل بیان شده است: آیه سی و هشتم و سی و نهم و آیه چهلم تا چهل و دوم. فراز اول، بیان کننده صورتهایی شادمان در روز قیامت است و فراز دوم، ترسیم کننده چهره هایی ظلمانی و غبارآلود در آن روز بزرگ است. معرفی مصداقی گروه دوم در آیه چهل و دوم، نشان دهنده اصالت فراز دوم نسبت به فراز نخست است.
برایناساس، جهت هدایتی این آیات چنین است: «ناسپاسان فاجر، چهره های غبارآلود و تاریک روز قیامت: آنگاه که قیامت فرا رسد و کسان و بستگان از یکدیگر فراری شوند، برخی شادمان خواهند بود، اما ناسپاسان فاجر، چهره هایی غبارآلود و تاریک خواهند داشت
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبردرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضای سخن و جهت هدایتی سوره -
مسعود ورزيده
فضای سخن و جهت هدایتی سوره
فضای سخن: با نگاهی هماهنگ به سیاق اول و دوم می توان فهمید که فرد مستغنی از هدایت قرآنی در سیاق نخست، مصداق انسان ناسپاس سیاق دوم است؛ همان که به رغم ربوبیت الهی نسبت به خویش، فرامین او را اجرا نمی کند و به همین دلیل است که از شنیدن وحی الهی استغنا می ورزد و با احساس خودبرتر بینی نسبت به ضعفا، از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) روی گردان می شود. ضمیمه کردن فضای سیاق سوم نیز نشان می دهد که این فرد از فرارسیدن روز قیامت غافل است و به کسان و بستگان خود دل خوش کرده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبردرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● جهت هدایتی -
مسعود ورزيده
.
جهت هدایتی
أ.در کشف جهت هدایتی سیاق نخست دانستیم که در مقام خطاب با رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) و به تبع آن، درصدد ایجاد تأثیر هدایتی نسبت به ایشان است. این استفاده در نگاه استقلالی به این سیاق کاملاً بجا و درست است، اما نگاه جامع به فضای سوره می فهماند که همین سیاق در حیثیت ارتباطی، درصدد توبیخ و تنبیه فرد مستغنی از هدایت قرآنی است. این ادعا از آن روست که جهت هدایتی سیاق دوم و سوم بر فرد مستغنی از هدایت متمرکز شده است و سیاق نخست هم قابلیت تأثیرگذاری بر او را دارد.
توضیح اینکه انسانی که خود را از قرآن بی نیاز می بیند، به قدری در پیشگاه خدا کم ارزش و بی مقدار است که خدا رسولش(صلیاللهعلیهوآله) را به سبب احساس مسئولیت زیاد نسبت به هدایت او مورد خطاب قرار می دهد و با بیان عظمت شأن قرآن کریم، از اصرار بر تزکیه او بازمی دارد؛ تا جایی که از رسول خود(صلیاللهعلیهوآله) می خواهد که مبادا به خاطر این انسان مستغنی و مستکبر، از بندگان خواهان هدایت غافل شود. آری، او خود را از ضعفای طالب هدایت برتر می بیند و با آمدن آنان به نزد تو، چهره در هم می کشد و پشت می کند و حال آنکه ارج و قرب آنان در پیشگاه خدا تا حدی است که راضی نمیشود تو به اندازه ذره ای از آنان غافل شوی و بر هدایت مستغنیان اصرار ورزی. اصلاً شأن قرآن فراتر از آن است که از کسی برای شنیدن آن خواهش کرد. این انسان است که باید متقاضی شنیدن کلام خدای خویش باشد.
ب.سیاق دوم در ادامه توبیخ مستفاد از سیاق نخست، قبح رفتار انسان مستغنی از هدایت قرآنی را به نمایش می گذارد. او به رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) پشت می کند و طالب هدایت نیست؛ چون اصلاً مطیع فرامین خدا نیست تا بخواهد قرآن را بشنود و دستورات رب خویش را بداند؛ بنابراین رویگردانی او از هدایت قرآنی، در ناسپاسی و نافرمانی او ریشه دارد. همه مراحل خلق، تقدیر، رشد، مرگ و نشرش به دست خداست، اما اهل اجرای فرمان او نیست و به تبع، در پی قرآن هم نیست. انسان کافی است به طعام خویش نظر کند و نقش خدای متعالی در تهیه این طعام را مطالعه کند تا گرفتار حق پوشی و ناسپاسی نگردد و در پوشیدن جامه بندگی درنگ نورزد.
ج.سیاق سوم، هشدار سوره نسبت به فرد مستغنی از هدایت قرآنی را به کمال خود می رساند و او را نسبت به فرا رسیدن قیامت و عاقبت خفّتبار خویش در قیامت هشدار می دهد و انذار می کند.
بر این اساس جهت هدایتی سوره مبارکه چنین است: «هشدار و انذار کسانی که خود را از هدایت قرآنی بینیاز می بینند؛ چرا که نسبت به پروردگار خویش ناسپاساند و درصدد اجرای فرامین او نیستند
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبردرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● توضیحی در مورد آیات اول سوره -
مسعود ورزيده
در خصوص سوره عبس و اینکه فاعل «عبس» کیست، اختلاف نظرهایی وجود دارد:
برخی معتقدند که فاعل پیامبر گرامی اسلام است و از یک فرد نابینا روی ترش کرد.
کسانی که این نظر را گفتهاند، توجیهات زیادی را در کنار آن آوردهاند که علت آن هم این بود که پیامبر مشغول دعوت یک اشرافی بود که با ایمان آوردن او خیلی از افراد ایمان میآوردند و خیلی از مشکلات حل میشد.
آن شخص نابینا بود و اصلا روی ترش کردن پیامبر را نمیدید و پیامبر به دلیل در نظر گرفتن مصلحت اسلام این کار را کردهاند و… .
ما این نگاه را غلط میدانیم، به دلیل اینکه:
اولا در خود آیات هیچ قرینهای وجود ندارد که فاعل «عبس» پیامبر باشد، بلکه خلاف آن هست(در بحث آیات به این قرائن اشاره میشود).
ثانیا اگر امر آیه بین دو یا سه گزینه دایر باشد و یکی از این گزینهها پیامبر باشد و گزینههای دیگر را هم آیه تحمل کند، مسلما برای چنین چیزی نوبت به آن حضرت نمیرسد، چون قرآن قبل از این آیه پیامبر را بر «خلق عظیم» ستوده است، چون عادیترین افراد از نظر اخلاقی از این کار که به خاطر یک آدم متکبر از روی ترش کردن یا پشت کردن به یک فرد نابینای طالب هدایت، ابا دارند.
ثانیا، به دلیل عصمت رسول گرامی اسلام، اگر قرآن بخواهد راهنمایی برای آن حضرت داشته باشد، منتظر نمیماند که اشتباه اتفاق بیفتند و بعد وارد شود، معمولا روش قرآن پیشگیرانه است و از بروز اشتباه جلوگیری میکند.
دیگرانی هم گفتهاند که فاعل «عبس» پیامبر نیست، بلکه او یک شخص دیگری است، به تعبیر امروزی این شخص که روی ترش کرد، هماهنگ کننده ملاقاتهای پیامبر گرامی اسلام است، که آن شخص مستغنی را با اصرار به نزد پیامبر آورده و از فرد نابینا روی ترش کرده و از ملاقات او با حضرت رسول جلوگیری کرده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● یک نگاه دقیق به آیات این سوره: -
مسعود ورزيده
عَبَسَ وَتَوَلَّى (١)
أَنْ جَاءَهُ الأعْمَى (٢)
در این دو آیه چند شخصیت مفهومی داریم:
اولین شخصیت: فاعل «عبس و تولی» که «هو مستتر» است، یعنی فرد عبوس و پشت کننده.
دومین فرد: فرد نابینا
سومین فرد: ضمیر «ه» در «جاءه».
چهارمین فرد: کسی که نابینا نزد او رفته است.
از فرد عبوس و پشت کننده، یک شخص دیگری هم استفاده میشود، چون وقتی کسی پشت میکند، نسبت به کسی پشت میکند. پشت کردن یک مفهوم اضافی است و مطلق نیست.
پس:
یک فردی هم وجود دارد که نسبت به او روی ترش شده و به او پشت شده است.
در بررسی ادامه آیات هم به سه شخصیت بر میخوریم:
یک مخاطب «ما یدریک» حضور دارد.
یک «من استغنی» حضور دارد.
یک «من جاءک یسعی» حضور دارد.
نتیجه این است که:
پیامبرگرامی اسلام با یک انسانی صحبت میکنند و او را به اسلام دعوت میکنند، این شخص آدمی است که استغنی دارد و خودش را از هدایتهای پیامبر بینیاز میداند.
حین صحبتهای پیامبر با این شخص، یک نابینا نزد حضرت میآید، آن فردی که استغنی دارد، وقتی که میبیند فرد نابینا نزد پیامبر آمد، روی ترش میکند و به رسول خدا پشت میکند و میرود.
به تعبیری آن فرد مستغنی «عَبَسَ وَتَوَلَّى» عن رسول الله،
چون «أَنْ جَاءَهُ الأعْمَى»، چون یک فرد نابینا نزد رسول خدا آمد.
نکته
( چون پشت کردن یک مفهوم اضافی است، بنابراین «تولی» یک عن در داخل خودش دارد).
به عبارت دیگر این فرد مستغنی با آمدن آن فرد نابینا شرف و مقام خود را بیش از آن دید که باز بایستد و به سخنان رسول خدا گوش دهد.
به تعبیری: او به پیامبر گفت: «أنومن لک و اتبعک الارذلون»، تو توقع داری با وجود اینکه این افراد گرد تو هستند باز هم ما به تو ایمان بیاوریم؟!
یعنی آن فرد مستغنی از رسول خدا روی ترش کرد و به ایشان پشت کرد و رفت، به خاطر اینکه یک فرد ضعیف و نابینا به حضور پیامبر رسیده است.
این ماجرای «عبس و تولی» بود.
در ادامه از بررسی آیات بعدی به این معنا استدلال میکنیم.
در ادامه:
«من جاءک یسعی» هست و «ان جاءه ».
«من جاءک یسعی» همان «الاعمی» است، «ان جاءه الاعمی»، یعنی عَبَسَ وَتَوَلَّى (١)أَنْ جَاءَ رسول الله الأعْمَى.
روی ترش کرد و پشت کرد که یک فرد نابینا به نزد رسول خدا آمد.
در ادامه آیات «من استغنی»، «پیامبر»، «من جاءک یسعی» وجود دارد، پشت کردن، با «من استغنی» تناسب دارد، یعنی کسی که روی ترش کرده و پشت کرده همان کسی است که استغنی ورزیده است.
پس فاعل «عبس و تولی» ، «من استغنی» شد.
پس معنای آیات میشود:
روی ترش کرد و پشت کرد به پیامبر کسی که خود را از هدایتهای رسول خدا بینیاز دید به جرم این که یک نابینایی نزد پیامبر آمد. به تعبیری شرف مقام خویش را بالاتر دید نسبت به مقامی که بایستد و از رسول خدا حرف بشنود و میخواست برود، پیامبر که هنوز امید به تزکیه او داشت و میخواست جلوی رفتن او را بگیرد در این حال خدا به او میفرماید:
وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى (٣)أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْرَى (۴)
خدا به پیامبر میفرماید که من میدانم که تو به امید تزکیه او یا اینکه تذکر در او سودمند افتد، میخواهی به دنبال او بروی ولی چه چیزی تو را آگاه کرد که او شاید تذکر بپذیرد و تذکر برای او سودمند باشد.
ای رسول من! کسی که به خاطر آمدن یک نابینا به تو روی ترش کرد و میرود، تو با تمام وجود میخواهی به او بپردازی؟ اصلا مسئولیت تزکیه او به عهده تو نیست.
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى (۵)فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى (۶)وَمَا عَلَیْکَ أَلا یَزَّکَّى (٧)
روی دیگر سکه «تصدی» به هدایت آن فرد مستغنی «تلهی» به هدایت این فردی است که طالب است، به همان اندازهای که بخواهی دنبال او بروی، به همان اندازه از این فردی که خودش طالب است، غافل میشوی.
وَأَمَّا مَنْ جَاءَکَ یَسْعَى (٨)وَهُوَ یَخْشَى (٩)فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى (١٠)کَلا إِنَّهَا تَذْکِرَةٌ (١١)فَمَنْ شَاءَ ذَکَرَهُ (١٢)فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ (١٣)مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ (١۴)بِأَیْدِی سَفَرَةٍ (١۵)کِرَامٍ بَرَرَةٍ (١۶)
خدا با بیان این آیات به پیامبر میفرماید:
ای رسول من! این شخص خود را دارای کرامت دید و با آمدن آن فرد کور از تو روی ترش کرد و رفت ولی این قرآن تذکره است، و هر کسی که بخواهد از آن تذکر میپذیرد و در صحفهایی بالا مقام است، به تعبیری مقام قرآن بالاتر از این است که تو به دنبال او بیفتی!
بنابراین
در فضای این آیات سه شخصیت وجود دارد:
یک شخصیت پیامبر است.
یک شخصیت فرد مستغنی از هدایت است.
یک شخصیت طالب هدایت است.
البته کسی که از او روی ترش شده و کسی که نابینا نزد او آمده است، یکی است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● پیام آیات سیاق اول -
مسعود ورزيده
پیام آیات سیاق اول
پیام این آیات این است که توازن در نظام هدایت نباید به هم بریزد، در نظام هدایت قاعده این نیست که دنبال کسانی بدویم که خود را بینیاز از هدایت میدانند، به قیمت فوت مصلحت کسانی که طالب هدایتند.
تعظیم قرآن در این سیاق در تقابل با آن استغنای مستکبرانهای که آن فرد پشت کننده دارد، است.
خطاب آیات به پیامبر است و میخواهد پیامبر را از احساس مسئولیت بیش از اندازه در برابر آن فرد مستغنی باز دارد.
این آیات غایبانه شروع شده است، ولی بعد التفاتی رخ میدهد و آیات خطابی میشود و خطاب آنها به پیامبراست، و دلیلش هم تاثیرگذاری بر پیامبر است و یک لازمهای هم دارد که در سیاق دوم فهمیده میشود و آن اینکه خدا میخواهد به فرد مستغنی بگوید که تو اگر استغنا میورزی، ما حتی با پیامبر خودمان که بخواهد باز دنبال تو با امید و خواهش و تمنا بیاید، برخورد میکنیم.
پس آیات ۱و۲ پردازنده صحنه است.
۳ و ۴ توجه به پیامبر که از کجا تو امید به تزکیه یا سودمند بودن تذکر در آن فرد متولی داری؟
این توجه دو جنبه دارد:
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى (۵)فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى (۶)
این آیات سوالی هستند چون در مقام پیشگیری هستند و در مقام توبیخ نیستند، یعنی: میخواهند به پیامبر بگویند که بیش از این دل نسوزان. آیا تو مسئولانه به هدایت کسی اهتمام میورزی که او از هدایت تو احساس بینیازی میکند؟
وَمَا عَلَیْکَ أَلا یَزَّکَّى (٧)
دلیل اینکه این آیات توبیخی نیستند
خدا در این آیات پیامبر را توبیخ نمیکنند بلکه به ایشان میفرمایند که اگر این احساس مسئولیت بیش از این ادامه پیدا کند، به غفلت منتهی میشود.
پیامبر در این صحنه هنوز امید به تذکر پذیری آن فرد مستغنی دارد، و قطع امید از او نکرده است، و این قطع امید نکردن از هدایت برای پیامبر نقص نیست بلکه حسن است، به دلیل خیلی از آیاتی که خدا به ایشان میفرماید: «طه * ما انزلنا علیک القرآن لتشقی» یا «لعلک باخع نفسک الا یکونوا مومنین» که این آیات اصرار و حرص پیامبر را نسبت به هدایت انسانها میرساند، و نیز «رحمه للعالمین» بودن پیامبر را میرساند.
اما خدا به همان دلیلی که در جاهای دیگر قرآن پیامبر را دعوت کرده به اینکه تو آنها را رها کن! کم مانده که به خاطر هدایت آنها خودت را از بین ببری، «اعرض عن من تولی عن ذکرنا» به همان دلیل در اینجا هم ایشان را از این اصرار بر هدایت آن فرد نهی میکند، ولی در اینجا یک نکتهای را هم به پیامبر گوشزد میکند و آن اینکه ای رسول! لازمه «تصدی»ی که تو به هدایت او داری، «تلهی» از کسی است که طالب هدایت است و این کار را انجام نده!
پیامبر هم هنوز کاری نکرده و این پیشگیری از خطایی است که هنوز رخ نداده است.
اما این خطا به خاطر این نیست که نفعی در هدایت این شخص برای اسلام است، بلکه از حرص پیامبر بسبت به هدایت انسانها است.
و این آیات اگر سوالی خوانده شود، مشکلی پیش نمیآید.
یعنی آیا تو حاضری نسبت به هدایت فرد مستغنی تصدی کنی؟ یا آیا تو حاضری نسبت به هدایت یک فرد طالب تلهی داشته باشی؟ حالا که تو حاضر نیستی، او را رها کن!
وقتی که پیامبر دنبال آن شخص روی ترش کننده میروند، متوجه عنوان استغنا نیستند، و فکر میکنند که او از باب غروری که دارند روی برگردانده است، فلذا به امید اینکه او شاید برگردد، به دنبال او میرود.
کسی که عناوین را برای پیامبر باز میکند، خداست.
عَبَسَ وَتَوَلَّى (١)أَنْ جَاءَهُ الأعْمَى (٢)وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى (٣)أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْرَى (۴)أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى (۵)فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى (۶)وَمَا عَلَیْکَ أَلا یَزَّکَّى : که ای پیامبر این کار تو «تصدی» نسبت به مستغنی است که قبح این کار روشن است، یا «تلهی» نسبت به طالب هدایت است که قبح این کار هم روشن است، و تو که هیچ کدام از اینها را نمیخواهی، پس دنبال او راه نیفت!
جنبه دیگر این توجه این است:
این «تصدی» مسئولانه نسبت به هدایت فرد مستغنی موجب غفلت از فرد طالب هدایت میشود.
وَأَمَّا مَنْ جَاءَکَ یَسْعَى (٨)وَهُوَ یَخْشَى (٩)فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى (١٠)کَلا .
یعنی خدا به پیامبر میفرماید: حال که من گفتم این امید و احساس مسئولیت بیجا، یک «تلهی» بیجا را به دنبال دارد، «کلا».
معنای «کلا» این است که «کلا» از «تصدی» و احساس مسئولیت نسبت به فرد مستغنی. البته میتواند این معنا را هم داشته باشد: «کلا تصدی» و «کلا تلهی».
چون:
إِنَّهَا تَذْکِرَةٌ (١١)فَمَنْ شَاءَ ذَکَرَهُ (١٢)فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ (١٣)مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ (١۴)بِأَیْدِی سَفَرَةٍ (١۵)کِرَامٍ بَرَرَةٍ (١۶)
در این آیات وارد بیان عظمت قرآن میشود.
یک مقایسه بین زمان حضرت نوح (ع) و زمان رسول گرامی اسلام(ص)
در زمان حضرت نوح (ع) کسانی بودند که مومنان اطراف ایشان را ارازل میخواندند و البته ارازل به معنای افراد بدکار نیست بلکه به معنای انسانهای پست و پایین جامعه است و اشراف با نگاه طبقاتی که داشتند به دلیل وجود چنین افرادی گرد حضرت نوح (ع) به ایشان ایمان نمیآوردند.
در زمان رسول خدا هم، چنین نگاه طبقاتی وجود داشت و در زمان ما هم یک عدهای هستند که دقیقا به این دلیل به اسلام ایمان نمیآورند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● جهت هدایتی سیاق اول -
مسعود ورزيده
بازداری پیامبر از تصدی مسئولانه نسبت به تزکیه کسی که خود را از قرآن بینیاز میبیند.
ای رسول ما! برخی خود را از هدایت قرآن بینیاز میبینند و با توهّم شرف و مقام برای خویشتن از تو روی گردانند.
نسبت به تزکیه آنان مسئول نیستی، پس اصرار نورز و مشتاقان هدایت قرآنی را دریاب.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نکاتی در مورد سیاق اول: -
مسعود ورزيده
«اما» در «اما من استغنی» و «اما من جاءک یسعی»، «اما»ی تفصیلیه است، و میخواهد ماجرا را تفصیل بدهد، یعنی میخواهد بگوید که این قضیه دو جنبه دارد، یک جنبه، تصدی غیر قابل قبول است و یک جنبه، تلهی غیر قابل قبول است.
همان طور که بیان شد، عناوین تصدی و تلهی را خدا به این صحنه بار میکند و این طور نیست که پیامبر از قبل آگاهی داشتند که این کار یک تصدی بیجاست یا یک تلهی بیجاست و با وجود این آگاهی این کار را انجام میدادند، بلکه خدا دارند این آگاهی را میدهند که اگر بیشتر از این ادامه دهی، تصدی بیجا و یا تلهی بیجا میشود.
«امّای تفصیلیه» همواره یک اجمال قبل از خود را بیان میکند.
آنچه که در اینجا محل بحث است اعلان مطلق تزکیه شدن او نیست، و خدا نمیخواهد خط بطلان بر تزکیه شدن او بکشد، محل بحث این است که به پیامبر بفرماید «لعله یزکا»یی توجه تو را به سمت او نگه داشته است، این یک تصدی و تلهی را درست میکند ولی تو بیشتر از این مسئول نیستی.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مسیر دست یابی به جهت هدایتی: -
مسعود ورزيده
ترسیم صحنه که آیات ۱و ۲ هستند، بستر خطابها را فراهم میکند و در خطابها بحث تصدی مسئولانه اصالت پیدا میکند «کلا» پیامبر را از تصدی مسئولانه بازداری میکند
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سوره مبارکه عبس سه سیاق دارد: -
مسعود ورزيده
سیاق اول:
صحنهای را به تصویر کشیده که از روی ترش کردن و پشت کردن یک انسان مستغنی و گریزپای از هدایت، که او رفته و حضرت اصرار بر هدایت او داشته و آیات خطاب به پیامبر گرامی اسلام میفرماید: تصدی مسئولانه نسبت به کسانی که خودشان فراری هستند، لازم نیست.
سیاق دوم:
مربوط به انسان، که ناسپاس بود، یعنی به رغم ربوبیت خدا از نطفه بودنش تا حشر و نشرش، ولی این انسان مطیع خدا نیست!
سیاق سوم:
مربوط به قیامت و وضعیت انسانها در قیامت است.
متن تدریس سوره عبس در دوره تربیت مدرس تدبر
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حکمت قرار دادن آیات و یا دستهها به دنبال یکدیگر چه بوده است . -
مسعود ورزيده
در این سوره وقتی به سیاق اول و دوم نگاه میکنیم، میبینیم که درست است که در سیاق اول سه شخص وجود داشت و اگر فی حد نفسه به سیاق اول نگاه شود، روشن میشود که این سیاق دنبال تاثیرگذاری روی پیامبر است ولی آنچه که در سوره بحث آن پیگیری میشود، آن فردی است که «استغنی».
دلیل هم این است که در سیاق دوم سخن از کسی است که به رغم ربوبیت خدا درباره او ناسپاس است یعنی: کَلا لَمَّا یَقْضِ مَا أَمَرَهُ (٢٣) یعنی فرامین خدا را اجابت نمیکند، که فرامین خدا همان قرآن است که او اجابت نمیکند.
یعنی سوره بعد از اینکه پیامبر را مخاطب قرار میدهد:
کَلا إِنَّهَا تَذْکِرَةٌ (١١)فَمَنْ شَاءَ ذَکَرَهُ (١٢)فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ (١٣)مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ (١۴)بِأَیْدِی سَفَرَةٍ (١۵)کِرَامٍ بَرَرَةٍ (١۶)
میفرماید:
قُتِلَ الإنْسَانُ مَا أَکْفَرَهُ (١٧)
مرگ بر انسان که چقدر ناسپاس است.
ناسپاسی انسان به این است که از قرآن فراری است و استغنی میورزد و خود را بینیاز از این میداند که بر او قرآن خوانده شود یا به وسیله قرآن هدایت شود. (این همان انسان ناسپاس در سیاق اول است.)
در سیاق سوم سوره هم الکفره الفجره همان انسان ناسپاس را به عاقبت دردناک در قیامت تذکر داده است.
در نگاه به مجموع سوره، مسئلهای که سوره میخواهد آن را حل کند، ناسپاسی است، ناسپاسی که باعث شده است که انسان اطاعت را اراده نکند و چون اطاعت را اراده نکرد احساس نیاز به قرآن نکند.
کسی نسبت به قرآن احساس نیاز میکند و طالب هدایت آن است که با خود بگوید که من بالاخره بنده کسی هستم و باید بدانم که شرط بندگی چیست، و به دنبال هدایت قرآن میرود.
تفاوت «الاعمی» که به دنبال هدایت میدود و «استغنا»یی که از هدایت قرآن گریزان است، در مفهوم ناسپاسی است.
نفر اول متوجه ربوبیت خدا هست، لذا میفرماید:
وَأَمَّا مَنْ جَاءَکَ یَسْعَى (٨)وَهُوَ یَخْشَى (٩)
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● خشیت در قرآن از رب است. -
مسعود ورزيده
اما کسی که استغنی میورزد و به اندک بهانهای پشت میکند و میرود، همان کسی است که بسیار ناسپاس است و خود را موظف به اطاعت از خدا به رغم ربوبیت پروردگار، نمیداند و در نتیجه از قرآن فراری است و در نتیجه در قیامت دچار وضعیت اسفناکی است:
وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَةٌ (۴٠)تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ (۴١)أُولَئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ (۴٢)
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● جهت هدایتی سوره -
مسعود ورزيده
هشدار و انذار ناسپاسانی که خود را از هدایت قرآنی بینیاز میبینند.
نگاه به سیر سوره با نگاه ارائه شده و مقایسه این نگاه با وجوه و نگاههای دیگر
با این نگاه، سیاق اول را هم در این راستا تحلیل میکنیم که اگر خدا به پیامبر میفرماید که بیش از این احساس مسئولیت نکن، در همان جا هم نظر به سوی شخصی است که پشت میکند و فرار میکند و به او میفرماید که خیال نکن که کسی هستی و این طور پشت میکنی و فرار میکنی، اگر پیامبر هم بخواهد به دنبال تو باشد، من به او اجازه نمیدهم.
در بررسی این سوره وجوه دیگری وجود داشت که برخی از آنها مجرم را در سیاق اول پیامبر میدانستند(نعوذ بالله).
برخی هم مجرم را منشی پیامبر میدانستند.
هیچکدام از این وجوه با ادامه سوره که در آن مجرم انسان ناسپاس است همخوانی نداشت.
ولی در این نگاه و وجه ارائه شده، در سیاق اول مجرم نه پیامبر است و نه منشی ایشان، بلکه مجرم همان فردی است که بینیازی کرده و از هدایت قرآن روی برگردانده است.
درسیاق دوم مجرم باز همین فرد مستغنی است منتهی در این سیاق مسئله را ریشهیابی کرده و دلیل استغنای او را بیان کرده که او ناسپاس است و خشیت از پررودگار ندارد.
این فرد به رغم این که نطفهای بوده و خدا او را خلق کرده و بعد قبرش کرده و مرگش به دست خداست و حشرش به دست خداست، دنبال اجرای فرمان خدا نیست، و چون به دنبال اجرای فرمان خدا نیست از قرآن و از پیامبر گریزان است.
بعد به این انسان میفرماید که به غذای خودت نگاه کن، تو به آن غذایی که ما هر روز برای تو مهیا میکنیم زنده هستی!
با این وجود باز هم ناسپاس هستی؟! باز هم احساس بینیازی از خدا میکنی؟!
این احساس بینیازی بیان کننده این معناست که او اصلا خدا را رب خودش نمیداند.
بیان یک مثال
به عنوان مثال اگر به فرزندی که بخواهد جلوی پدر و مادر بایستد، گفته میشود که اینها کسانی هستند که تمام وجود تو از آنهاست و آنها هستند که تو را بزرگ کرده و در سرما و گرما مواظب تو بودهاند و امکانات رشد تو را از هر جهت فراهم کردهاند؛ آیا تو الان جلوی آنها میایستی؟! وای بر تو که چقدر نمک نشناسی!!
و این در حالی است که پدر و مادر واسطه فیض ربند.
خدا به این بنده میفرماید که تو از سخن من فرار میکنی؟ مرگ بر تو که چقدر نمک نشناس هستی!!
و بعد به او میگوید که در این دنیا سخن مرا و هدایت قرآن را نمیشنوی؟ میآید آن صدایی که خواهی شنید:
فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ (٣٣)یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ (٣۴)وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ (٣۵)وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ (٣۶)لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ (٣٧)
و در آن روز این چهره کوری که میبینی بشّاش و تابناک است:
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ (٣٨)ضَاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ (٣٩)
و چهرههایی هم در آن روز غبار گرفته است و آنها همان ناسپاسان هستند:
وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَةٌ (۴٠)تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ (۴١)أُولَئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ (۴٢).
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان یک نکته -
مسعود ورزيده
این سوره نمیفرماید: «ان جاءه الفقیر»، میفرماید: «ان جاءه الاعمی». استغنایی هم که این شخص میوزدـ با تمام لوازم آن ـ ممکن است که ریشه در ثروت داشته باشد و آن اعمی هم فقیر بوده باشد، ولی در اینجا با آمدن او یک اشمئزازی به او دست داده است و خدا هم در ادامه با بیان اینکه مگر او کیست و از چه چیز خلق شده است، اشمئزاز خود را از او بیان میکند.
بنابراین با این نگاه سوره پراکنده نیست و یک سیر است
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مفاهیم سوره: -
مسعود ورزيده
بیتوجهی به ربوبیت خدا.
عدم ارادهی اطاعت از اوامر او.
استغنی از تذکره قرآنی.
تولی از رسول خدا و رو ترش کردن به آن حضرت.
سوره فرمول میدهد:
در این سوره خدا پیامبر را از تصدی نسبت به کسانی که از هدایت قرآن روی گردان هستند بر حذر میدارد، پیامبر همیشه تذکر میدهند و توجه میدهند ولی تصدی به این معناست که هدایت کردن دغدغه شود، که اگر دغدغه شود، خواه، نا خواه، تلهی را به دنبال خواهد داشت، و اثر خود را بر توجه به طالبان هدایت خواهد گذاشت، هر چند که در آن صحنه فرد نابینایی هم وجود نداشته باشد.
این سوره به تعبیری یک فرمول میدهد:
تصدی نسبت به هدایت کسی که استغنی میورزد لازم نیست، و البته بیان این نکته هم لازم است که این مسئله در مورد کسی است که میفهمد که قرآن چیست و هدایت چیست و بعد از آن روی بر میگرداند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سیر هدایتی سوره -
مسعود ورزيده
پیامبر رحمت(صلیاللهعلیهوآله) نسبت به پاک شدن او احساس مسئولیت می کند؛ تا جایی که به رغم دوری جستن و غرور بیجایش، او را مخاطب قرار می دهد و برایش قرآن می خواند. در این میان، پیش آمدی رخ می دهد و ناشایستگی او را برای شنیدن قرآن به اثبات می رساند؛ مردی نابینا مشتاقانه به محضر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) شرفیاب می گردد؛ در حالی که از خدا خشیت دارد و طالب شنیدن قرآن از زبان مبارک پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) است.
کافر مغرور با مشاهده این صحنه، به یاد شرف ساختگی خویش می افتد و شأن خود را بالاتر از آن می بیند که سخنان خدا را از زبان مرجع و ملجأ ضعیفان بشنود. چهره در هم می کشد و از آن حضرت روی گردان می شود. رسول رحمت خدا(صلیاللهعلیهوآله) هنوز هم از پاک شدن او ناامید نشده است. انسانی که خود را از قرآن بی نیاز می بیند، به قدری در پیشگاه خدا کم ارزش و بی مقدار است که خدا رسولش(صلیاللهعلیهوآله) را به سبب احساس مسئولیت زیاد نسبت به هدایت او مورد خطاب قرار می دهد و با بیان عظمت شأن قرآن کریم، از اصرار بر تزکیه او باز می دارد؛ تا جایی که از رسول خود(صلیاللهعلیهوآله) میخواهد که مبادا به خاطر این انسان مستغنی و مستکبر، از بندگان خواهان هدایت غافل شود. آری، او خود را از ضعفای طالب هدایت، برتر می بیند و با آمدن آنان به نزد تو، چهره در هم می کشد و پشت می کند و حال آنکه ارج و قرب آنان در پیشگاه خدا تا حدی است که راضی نمی شود تو به اندازه ذره ای از آنان غافل شوی و بر هدایت مستغنیان اصرار ورزی. اصلاً شأن قرآن فراتر از آن است که از کسی برای شنیدن آن خواهش کرد. این انسان است که باید متقاضی شنیدن کلام خدای خویش باشد. (آیات ۱ – ۱۶)
روی گردانی او از شنیدن قرآن، در حق پوشی و نافرمانی او ریشه دارد. همه مراحل خلق، تقدیر، رشد، مرگ و نشرش به دست خداست، اما اهل اجرای فرمان او نیست و به تبع، در پی قرآن هم نیست. انسان کافی است به طعام خویش نظر کند و نقش خدای متعالی در تهیه این طعام را مطالعه کند تا در پوشیدن جامه بندگی درنگ نورزد. (آیات ۱۷ – ۳۲)
او که از قرآن می گریزد و بنای بندگی ندارد، به چه دل خوش کرده است؟ تصور می کند تا چه زمانی در این دنیا خواهد بود و کسان و بستگانش تا کدامین وقت یار او خواهند بود؟ آیا در عاقبت خویش نظر نمی کند؟ آیا به فکر فردای خویش نیست؟!
هشدار و انذار کسانی که خود را از هدایت قرآنی بی نیاز می بینند
چرا که نسبت به پروردگار خویش ناسپاساند و درصدد اجرای فرامین او نیستند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تشخیص سیاقهای سوره -
مسعود ورزيده
این سوره دارای سه سیاق است: آیه ۱ – ۱۶، آیه ۱۷ – ۳۲ و آیه ۳۳ – ۴۲٫
وجه گسست سیاق دوم از نخست: انفصال ادبی آیه هفدهم از آیات پیشین و آغاز سیر جدید مفهومی (ناسپاسی انسان دربرابر پروردگار) در این آیه.
وجه گسست سیاق سوم از دوم: آغاز سیر تازه مفهومی (برپایی قیامت) در آیه سی و سوم. گفتنی است که وجود «فاء» در ابتدای آیه سی و سوم، عامل اتصال درون سیاقی نیست، زیرا دو مجموعه مستقل از جملات را ربط می دهد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تشخیص فضای سخن و جهت هدایتی سوره -
مسعود ورزيده
فضای سخن و جهت هدایتی سیاق نخست
فضای سخن: آیه اول و دوم، صحنه ای را به تصویر می کشد. سؤال این است که در این تصویر چند نفر مشاهده می شود؟ دو احتمال در این باره مطرح است:
أ.سه نفر: اول، کسی که ضمایر مرفوع (عبس و تولّی) به او برمی گردد. دوم، کسی که ضمیر منصوب به نزع خافض (جاءه (جاء إلیه)) راجع به اوست و سوم، (الأعمی)؛ یعنی فرد نابیناست.
ب.دو نفر: زیرا مرجع ضمیر منصوب به نزع خافض (جاءه) و ضمایر مرفوع (عبس و تولّی) یک نفر است.
احتمال نخست راجح است، زیرا (تولّی) به معنای پشت کردن است و از وضعیت فردی نسبت به فرد یا چیز دیگر خبر می دهد؛ بنابراین معنای تام آن با این بیان تشخیص داده می شود: (تولّی عن… ). پس آیه اول و دوم، به این صورت قابل مطالعه است: (عبس و تولّی (عنه) أن جاءه الأعمی). حال باید دانست که ضمیر منصوب به نزع خافض (جاءه) با ضمیر مجرور «عنه» هماهنگ است نه با ضمایر مرفوع (عبس و تولّی). به این ترتیب در صحنه ترسیمیِ این دو آیه، سه نفر مشاهده می شود.
آیه سوم تا انتهای سیاق، یکی از این سه نفر را مخاطب قرار داده و نسبت به رفتارش با دو نفر دیگر، با وی سخن گفته است. دو نفر دیگر در این آیات با این عناوین معرفی شده اند: (من استغنی) و (من جاءک یسعی و هو یخشی). حال باید دید که فرد مخاطب و هر یک از دو نفرِ معرفی شده در این آیات با کدام یک از سه شخصیت آیه اول و دوم مطابقت دارد؟
هماهنگی لفظی (جاءه) در آیه دوم، با (جاءک) در آیه هشتم، نشان می دهد که (من جاءک یسعی و هو یخشی) همان (الأعمی) و مخاطب آیات سوم تا انتهای سیاق، همان کسی است که ضمیر منصوب به نزع خافض (جاءه) به او برمیگردد. در نتیجه، (من استغنی) نیز همان کسی است که مرجع ضمایر مرفوع (عبس و تولّی) است. گفتنی است که توجه به هماهنگی معنوی آیات اول و دوم با آیات سوم تا شانزدهم نیز همین ادعا را تأیید میکند.
از سوی دیگر با لحاظ اصالت خطاب به رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در قرآن کریم، مخاطب آیه سوم تا انتهای سیاق و مرجع ضمیر منصوب به نزع خافض (جاءه)، آن حضرت است.
می توان نتیجه گرفت که شخص نابینا دوان دوان و در حالت خشیت و خداترسی به سوی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) آمده و شخص دیگر با مشاهده این صحنه، عبوس شده و با حالت استغنا از آن حضرت روی گردانده است.
اینک باید دید که فرد نابینا به چه منظور این گونه شتابان به سوی آن حضرت آمده و فرد عبوس، خود را از چه بی نیاز دیده و پشت کرده است؟ آیات یازدهم تا شانزدهم، می فهماند که یکی طالب شنیدن قرآن بوده و دیگری خود را از شنیدن قرآن بی نیاز می دیده است.
طبق آیه ششم و هفتم، عکس العمل رسول حق(صلیاللهعلیهوآله) در این رویداد چنین بوده است که ایشان همچنان مصرّانه درصدد توجه به فردی است که بر اثر احساس بی نیازی از قرآن، به آن جناب پشت کرده است. ایشان امید دارند که او تزکیه شود.
جهت هدایتی
أ.آیه اول و دوم، نقش مستقیم هدایتی ندارد و در جایگاه تصویر کردن صحنه ای است که ادامه سیاق درصدد ایجاد هدایت نسبت به آن است.
ب.آیه سوم و چهارم، رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) را نسبت به تزکیه شدن و یا متذکر شدن فرد عبوس و روی گردان، ناامید می سازد.
ج.آیه پنجم تا هفتم، می فهماند که ادامه توجه آن حضرت به فرد پشت کننده، تصدی و توجه تمام به کسی است که خود را از قرآن بی نیاز می بیند؛ هرچند که این امر در احساس مسئولیت نسبت به تزکیه آن فرد ریشه دارد، ولی مسئولیت عدم تزکیه چنین فردی بر پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نیست.
د.آیه هشتم تا دهم، آن حضرت را متذکر می سازد که روی دیگر سکّه تصدی مسئولانه نسبت به هدایت فرد مستغنی، تلهی و غفلت از کسی است که مشتاقانه به دنبال هدایت قرآنی است.
ه.آنگاه (کلاّ) در ابتدای آیه یازدهم، این وضعیت را ردع می کند و محتوای پس از آن تا انتهای سیاق، از تذکره بودن قرآن سخن می گوید و ذکر آن را منوط به اختیار آدمیان می خواند. سپس شأن والای قرآن را به تصویر می کشد تا بفهماند که جا دارد انسان برای شنیدن قرآن مشتاق باشد و حتی التماس کند، نه اینکه با کبر و غرور روی گردان باشد و واسطه هدایت قرآنی با اصرار درصدد تزکیه او باشد.
وحدت اسلوبی آیات پنجم تا هفتم و آیات هشتم تا دهم، این دو مجموعه را در عرض یکدیگر قرار می دهد. مقدم شدن آیه سوم و چهارم، از اصالت مجموعه پنجم تا هفتم، نسبت به مجموعه هشتم تا دهم خبر می دهد. لحن آیات یازدهم تا شانزدهم نیز همین معنی را تأیید می کند.
بنابراین جهت هدایتی این آیات با این بیان قابل ذکر است: «بازداری پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از تصدّی مسئولانه نسبت به تزکیه کسی که خود را از قرآن بی نیاز می بیند: ای رسول ما! برخی خود را از هدایت قرآن بی نیاز می بینند و با توهم شرف و مقام برای خویشتن، از تو روی گردانند. نسبت به تزکیه آنان مسئول نیستی، پس اصرار نورز و مشتاقان هدایت قرآنی را دریاب».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضای سخن و جهت هدایتی سوره -
مسعود ورزيده
فضای سخن: با نگاهی هماهنگ به سیاق اول و دوم می توان فهمید که فرد مستغنی از هدایت قرآنی در سیاق نخست، مصداق انسان ناسپاس سیاق دوم است؛ همان که به رغم ربوبیت الهی نسبت به خویش، فرامین او را اجرا نمی کند و به همین دلیل است که از شنیدن وحی الهی استغنا می ورزد و با احساس خودبرتر بینی نسبت به ضعفا، از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) روی گردان می شود. ضمیمه کردن فضای سیاق سوم نیز نشان می دهد که این فرد از فرارسیدن روز قیامت غافل است و به کسان و بستگان خود دل خوش کرده است.
جهت هدایتی
أ.در کشف جهت هدایتی سیاق نخست دانستیم که در مقام خطاب با رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) و به تبع آن، درصدد ایجاد تأثیر هدایتی نسبت به ایشان است. این استفاده در نگاه استقلالی به این سیاق کاملاً بجا و درست است، اما نگاه جامع به فضای سوره می فهماند که همین سیاق در حیثیت ارتباطی، درصدد توبیخ و تنبیه فرد مستغنی از هدایت قرآنی است. این ادعا از آن روست که جهت هدایتی سیاق دوم و سوم بر فرد مستغنی از هدایت متمرکز شده است و سیاق نخست هم قابلیت تأثیرگذاری بر او را دارد.
توضیح اینکه انسانی که خود را از قرآن بی نیاز می بیند، به قدری در پیشگاه خدا کم ارزش و بی مقدار است که خدا رسولش(صلیاللهعلیهوآله) را به سبب احساس مسئولیت زیاد نسبت به هدایت او مورد خطاب قرار می دهد و با بیان عظمت شأن قرآن کریم، از اصرار بر تزکیه او بازمی دارد؛ تا جایی که از رسول خود(صلیاللهعلیهوآله) می خواهد که مبادا به خاطر این انسان مستغنی و مستکبر، از بندگان خواهان هدایت غافل شود. آری، او خود را از ضعفای طالب هدایت برتر می بیند و با آمدن آنان به نزد تو، چهره در هم می کشد و پشت می کند و حال آنکه ارج و قرب آنان در پیشگاه خدا تا حدی است که راضی نمیشود تو به اندازه ذره ای از آنان غافل شوی و بر هدایت مستغنیان اصرار ورزی. اصلاً شأن قرآن فراتر از آن است که از کسی برای شنیدن آن خواهش کرد. این انسان است که باید متقاضی شنیدن کلام خدای خویش باشد.
ب.سیاق دوم در ادامه توبیخ مستفاد از سیاق نخست، قبح رفتار انسان مستغنی از هدایت قرآنی را به نمایش می گذارد. او به رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) پشت می کند و طالب هدایت نیست؛ چون اصلاً مطیع فرامین خدا نیست تا بخواهد قرآن را بشنود و دستورات رب خویش را بداند؛ بنابراین رویگردانی او از هدایت قرآنی، در ناسپاسی و نافرمانی او ریشه دارد. همه مراحل خلق، تقدیر، رشد، مرگ و نشرش به دست خداست، اما اهل اجرای فرمان او نیست و به تبع، در پی قرآن هم نیست. انسان کافی است به طعام خویش نظر کند و نقش خدای متعالی در تهیه این طعام را مطالعه کند تا گرفتار حق پوشی و ناسپاسی نگردد و در پوشیدن جامه بندگی درنگ نورزد.
ج.سیاق سوم، هشدار سوره نسبت به فرد مستغنی از هدایت قرآنی را به کمال خود می رساند و او را نسبت به فرا رسیدن قیامت و عاقبت خفّتبار خویش در قیامت هشدار می دهد و انذار می کند.
بر این اساس جهت هدایتی سوره مبارکه چنین است: «هشدار و انذار کسانی که خود را از هدایت قرآنی بینیاز می بینند؛ چرا که نسبت به پروردگار خویش ناسپاساند و درصدد اجرای فرامین او نیستند».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضای سخن و جهت هدایتی سیاق دوم -
مسعود ورزيده
فضای سخن: آیه هفدهم حاکی از شدت حق پوشی و ناسپاسی انسان است و آیات هجدهم تا بیست و سوم، این واقعیت را چنین توضیح می دهد که خدا او را از نطفه ای آفریده و اعتدال بخشیده است؛ سپس راه را برای او آسان ساخته و او را میرانده و به عالم قبر وارد ساخته است. سپس هرگاه که بخواهد، او را از قبر برخواهد انگیخت، اما انسان ناسپاس به رغم همه اینها هنوز فرمان خدا را به جای نیاورده است. بجا بودن آیات بیست و چهارم تا سی و دوم نیز می فهماند که غفلت انسان از مظاهر محسوس و مشهود ربوبیت الهی، مانند نقش خدای متعالی در تهیه طعام آدمی و دامهایش، زمینه حق پوشی وناسپاسی او را فراهم ساخته است.
جهت هدایتی
أ.در آیات هفدهم تا بیست و سوم، انسان ناسپاسِ مذکور مورد نفرین واقع می شود. سمت و سوی این نفرین آن است که انسان چرا به رغم ربوبیت جامع خدا نسبت به خویش، فرامین او را اجرا نمی کند؟!
ب. آیات بیست و چهارم تا سی و دوم، انسان را به مطالعه طعام خویش دعوت می کند و در ادامه، نقش خدای متعالی برای تأمین غذای انسان و دامهای او را بیان می دارد. با توجه به سیاق، هدف از این دعوت و تبیین، بازداری انسان از ناسپاسی و نافرمانی دربرابر خداست.
روشن است که آیات این سیاق، ناسپاسی انسان را نشانه رفته و جهت هدایتی آن با این بیان قابل ذکر است: «نفرین و هشدار به انسان ناسپاس که فرامین پروردگارش را بجا نیاورده است: آفرینش انسان، رشد دادن او، میراندن و برزخ و قیامتش، همه در دست خداست، ولی اوامر او را اطاعت نمی کند. کافی است که انسان به غذای خود نظر کند تا حتی لحظه ای در پوشیدن جامه بندگی درنگ نورزد».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضای سخن و جهت هدایتی سیاق سوم -
مسعود ورزيده
فضای سخن: بجا بودن این سیاق حاکی از فضای غفلت نسبت به فرارسیدن روز قیامت است. دل خوش کردن به کسان و بستگان، جنبه ای دیگر از فضای سخن است که آیات بیست و چهارم تا بیست و هفتم، از آن حکایت دارد. آنچه گفته شد، مربوط به ناسپاسان اهل فجور است و آیه انتهایی دلیل این ادعاست.
جهت هدایتی: این آیات در قالب شرط و جزا طراحی شده است. جهت هدایتی با محوریت جزا و لحاظ شرط، قابل تشخیص است. جزای شرط، خود در دو فراز متقابل بیان شده است: آیه سی و هشتم و سی و نهم و آیه چهلم تا چهل و دوم. فراز اول، بیان کننده صورتهایی شادمان در روز قیامت است و فراز دوم، ترسیم کننده چهره هایی ظلمانی و غبارآلود در آن روز بزرگ است. معرفی مصداقی گروه دوم در آیه چهل و دوم، نشان دهنده اصالت فراز دوم نسبت به فراز نخست است.
برایناساس، جهت هدایتی این آیات چنین است: «ناسپاسان فاجر، چهره های غبارآلود و تاریک روز قیامت: آنگاه که قیامت فرا رسد و کسان و بستگان از یکدیگر فراری شوند، برخی شادمان خواهند بود، اما ناسپاسان فاجر، چهره هایی غبارآلود و تاریک خواهند داشت».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان آیات -
مسعود ورزيده
بیان آیات
روایاتی از طرق اهل سنت وارد شده که این آیات درباره داستان ابن ام مکتوم نابینا نازل شد ، که روزی بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد شد در حالی که جمعی از مستکبرین قریش نزد آن جناب بودند و با ایشان در باره اسلام سخنان سری داشتند ، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از آمدن ابن ام مکتوم چهره در هم کشید ، و خدای تعالی او را مورد عتاب قرار داد که چرا از یک مردی تهیدست چهره در هم کردی ؟ .
از طرق شیعه هم روایاتی به این معنا اشاره دارد .
ولی در بعضی دیگر از روایات شیعه آمده که مردی از بنی امیه نزد آن جناب بوده ، و او از آمدن ابن ام مکتوم چهره درهم کشید ، و آیات ، در عتاب او نازل شد
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شان نزول -
مسعود ورزيده
این آیات اجمالا نشان مىدهد که خداوند کسى را در آنها مورد عتاب قرار داده به خاطر اینکه فرد یا افراد غنى و ثروتمندى را بر نابیناى حقطلبى مقدم داشته است ، اما این شخص مورد عتاب کیست ؟ در آن اختلاف نظر است : مشهور در میان مفسران عامه و خاصه این است که : عدهاى از سران قریش مانند عتبة بن ربیعه ، ابو جهل ، عباس بن عبد المطلب ، و جمعى دیگر ، خدمت پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) بودند و پیامبر مشغول تبلیغ و دعوت آنها به سوى اسلام بود و امید داشت که این سخنان در دل آنها مؤثر شود ( و مسلما اگر اینگونه افراد اسلام را مىپذیرفتند گروه دیگرى را به اسلام مىکشاندند و هم کارشکنیهاى آنها از میان مىرفت و از هر دو جهت به نفع اسلام بود ) در این میان عبد الله بن ام مکتوم که مرد نابینا و ظاهرا فقیرى بود وارد مجلس شد ،
و از پیغمبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) تقاضا کرد آیاتى از قرآن را براى او بخواند و به او تعلیم دهد ، و پیوسته سخن خود را تکرار مىکرد و آرام نمىگرفت ، زیرا دقیقا متوجه نبود که پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) با چه کسانى مشغول صحبت است.
او آنقدر کلام پیغمبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) را قطع کرد که حضرت (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) ناراحت شد ، و آثار ناخشنودى در چهره مبارکش نمایان گشت و در دل گفت : این سران عرب پیش خود مىگویند پیروان محمد (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) نابینایان و بردگانند ، و لذا رو از عبد الله برگرداند ، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد .
در این هنگام آیات فوق نازل شد ( و در این باره پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) را مورد عتاب قرار داد ) رسول (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از این ماجرا عبد الله را پیوسته گرامى مىداشت ، و هنگامى که او را مىدید مىفرمود : مرحبا بمن عاتبنى فیه ربى : مرحبا به کسى که پروردگارم به خاطر او مرا مورد عتاب قرار داد و سپس به او مىفرمود : آیا حاجتى دارى آنرا انجامدهم ؟ و پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) دو بار او را در غزوات اسلامى در مدینه جانشین خویش قرار داد.
شان نزول دومى که براى آیات فوق نقل شده این است که این آیات درباره مردى از بنى امیه نازل شده که نزد پیامبر نشسته بود ، در همان حال عبد الله بن ام مکتوم وارد شد ، هنگامى که چشمش به عبد الله افتاد خود را جمع کرد ، مثل اینکه مىترسید آلوده شود و قیافه درهم کشیده و صورت خود را برگردانید ، خداوند در آیات فوق عمل او را نقل کرده ، و مورد ملامت و سرزنش قرار داده است ، این شان نزول در حدیثى از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است .
محقق بزرگ شیعه مرحوم سید مرتضى این شان نزول را پذیرفته است.
البته در آیه چیزى که صریحا دلالت کند که منظور شخص پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) است وجود ندارد تنها چیزى که مىتواند قرینهاى بر این معنى باشد خطابهائى است که از آیات 8 تا 10 این سوره آمده که مىگوید : کسى که پیوسته ( براى شنیدن آیات خدا ) به سرعت سراغ تو مىآید ، و از خدا مىترسد ، تو از او غافل مىشوى ! این چیزى است که بهتر از هر کس در مورد پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) مىتواند صادق باشد .
ولى به گفته مرحوم سید مرتضى قرائنى نیز در این آیات وجود دارد که نشان مىدهد منظور شخص پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) نیست از جمله اینکه : عبوس بودن از صفات پیامبران مخصوصا پیغمبر اسلام نیست ، او حتى نسبت به دشمنان خود با چهره گشاده سخن مىگفت ، تا چه رسد به مؤمنان حقیقت جو.
دیگر اینکه پرداختن به اغنیا و غافل شدن از فقراى حق طلب با اخلاق آن حضرت که در آیه 4 سوره ن به آن اشاره شده و انک لعلى خلق عظیم : تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى هرگز نمىسازد ، ( بخصوص اینکه معروف است سوره ن قبل از سوره عبس نازل شده است ) .
ولى به فرض که شان نزول اول واقعیت داشته باشد این مطلب در حد ترک اولائى بیش نیست : و کارى که منافات با مقام عصمت داشته باشد در آن مشاهده نمىشود.
زیرا اولا پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) هدفى جز نفوذ در سران قریش ، و گسترش دعوت اسلام از این طریق ، و درهم شکستن مقاومت آنها ، نداشت.
ثانیا چهره درهم کشیدن در برابر یک مرد نابینا مشکلى ایجاد نمىکند چرا که او نمىبیند ، به علاوه عبد الله بن ام مکتوم نیز رعایت آداب مجلس را نکرده بود زیرا که هنگامى که مىشنود پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) با گروهى مشغول صحبت است نباید سخن او را قطع کند .
ولى از آنجا که خداوند اهمیت فوق العادهاى به محبت و ملاطفت کردن با مؤمنان مستضعف حقیقت طلب مىدهد همین مقدار بىاعتنائى را در برابر این مرد مؤمن براى پیامبرش نمىپسندد و او را مورد عتاب قرار مىدهد ، اینها همه از یک سو.
از سوى دیگر ، اگر به این آیات از زاویه حقانیت و عظمت پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) نگاه کنیم ، مىبینیم در سرحد یک معجزه است ، چرا که رهبر بزرگ اسلام در کتاب آسمانى خود آنچنان مسؤولیت براى خود ذکر مىکند که حتى کوچکترین ترک اولى ، یعنى بىاعتنائى مختصرى نسبت به یک مرد نابیناى حق طلب ، را مورد عتاب خداوند مىبیند ، این دلیل زندهاى است بر اینکه این کتاب آسمانى از سوى خدا است و او پیامبر صادق است ، مسلما اگر این کتاب از سوى خداوند نبود چنین محتوائى نداشت .
و عجبتر اینکه پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) طبق روایتى که در بالا آوردیم هر وقت عبد الله بن ام مکتوم را مىدید به یاد این ماجرا مىافتاد و او را بسیار احترام مىکرد.
و از سوى دیگر این آیات مىتواند بیانگر فرهنگ اسلام در بر خورد با مستضعفان و مستکبران باشد ، که چگونه مرد فقیر نابیناى مؤمنى را بر آن همه اغنیا و سران قدرتمند مشرک عرب مقدم مىشمرد ، این به خوبى نشان مىدهد که اسلام حامى مستضعفان و دشمن مستکبران است
در پایان این سخن بار دیگر تکرار مىکنیم که مشهور در میان مفسرانگرچه شان نزول اول است ولى باید اعتراف کرد که در خود آیه چیزى که صریحا دلیل بر این معنى باشد که منظور پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) است وجود ندارد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● راه خودسازى -
مسعود ورزيده
راه خودسازى
تعبیراتى که در آیات کوتاه و پر طنین این سوره آمده برنامه جامعى براى خودسازى است:
1 -از یکسو به انسان دستور مىدهد که براى درهم شکستن کبر و غرور به آغاز آفرینش خود باز گردد ، و ببیند چگونه از نطفه بىارزشى آفریده شده ؟ و مىدانیم یکى از بزرگترین موانع راه خودسازى همین کبر و غرور است.
2 -از سوى دیگر هدایتهاى الهى را به عنوان بهترین زاد و توشه این راه معرفى مىکند ، اعم از هدایتهائى که از طریق وحى و رهنمودهاى انبیاء و اولیاء سر چشمه مىگیرد ، و هدایتهائى که از طریق عقل و بررسى قوانین و نظامات عالم تکوین حاصل مىشود .
3 -سپس به انسان دستور مىدهد که به غذاى جسمانیش خوب بنگرد ، چشمانش را بگشاید و ببیند این خالق رحیم و مهربان چگونه انواع مواد غذائى دانهها و میوهها را از این خاک تیره براى او آفریده ، و در برابر ربوبیتش سر تعظیم فرود آورد نه تنها به ساختمان تکوینى این مواد غذائى بنگرد ، بلکه چگونگى تحصیل آن را نیز مورد توجه قرار دهد چرا که غذاى پاک و حلال یکى از پایههاى مهم خودسازى است.
4 -به طریق اولى باید به غذاى روحش بنگرد که از کدامین سر چشمه تراوش کرده سر چشمهاى پاک یا آلوده ؟ چرا که تعلیمات ناسالم و تبلیغات گمراه کننده همچون غذاى مسمومى است که حیات معنوى انسان را به خطر مىافکند .
عجب اینکه بعضى از مردم در مورد غذاى جسم بسیار سختگیر و موشکافند ، ولى در غذاى روحشان بىاعتنا ، هر کتاب فاسد و مفسدى را مىخوانند ، به هر گونه تعلیمات گمراه کننده گوش فرامىدهند ، و براى غذاى روحشان هیچ قید و شرطى قائل نیستند.
در حدیثى از امیر مؤمنان على (علیهالسلام) مىخوانیم : ما لى ارى الناس اذا قرب الیهم الطعام لیلا تکلفوا انارة المصابیح ، لیبصروا ما یدخلونبطونهم ، و لا یهتمون بغذاء النفس ، بان ینیروا مصابیح البابهم بالعلم ، لیسلموا من لواحق الجهالة و الذنوب ، فى اعتقاداتهم و اعمالهم : براى چیست که مىبینم مردم را هنگامى که در شب طعامى نزدشان حاضر کنند حتما چراغ مىافروزند تا ببینند چه غذائى در شکم خود وارد مىسازند ؟ ولى به غذاى روحشان اهمیت نمىدهند ، و چراغ عقل را به وسیله علم روشن نمىسازند ، تا از عوارض جهالت و گناهان در اعتقادات و اعمال سالم بمانند.
نظیر همین معنى را فرزندش امام مجتبى (علیهالسلام) فرموده : عجبت لمن یتفکر فى ماکوله ، کیف لا یتفکر فى معقوله ، فیجنب بطنه ما یؤذیه ، و یودع صدره ما یردیة : عجب دارم از آنها که به غذاى جسم خود مىاندیشند ، اما در غذاى روح دقت نمىکنند ، خوراک زیانبار را از شکم خود دور مىدارند ، اما قلب را با مطالب مهلک آکنده مىکنند .
5 -بعد به خاطر بیاورد که صیحه گوشخراش محشر همه را از خواب مرگ بیدار مىکند ، و انسان را در برابر اعمالش قرار مىدهد و آنچنان اوضاع محشر هولناک است که انسان عزیزترین عزیزانش را فراموش مىکند ، باید بیندیشد آیا امروز کارى مىکند که در آن روز چهرهاى خندان و مسرور و نورانى داشته باشد ، یا چهرهاى زشت و عبوس و تاریک ؟ و از هم اکنون خود را براى آن روز آماده کند .
خداوندا ! به ما توفیق خودسازى مرحمت کن.
پروردگارا ! ما را از غذاى جانپرور روحى محروم مفرما.
بار الها ! پیش از صیحه محشر ما را از خواب گران بیدار نما.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نمونه |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : تزکیه- خودسازی |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● محتواى سوره عبس -
مسعود ورزيده
محتواى سوره عبس
سوره عبس در عین کوتاهى ، از مسائل مختلف و مهمى بحث مىکند ، و تکیه خاصى روى مساله معاد دارد ، و محتواى آن را در پنج موضوع مىتوان خلاصه کرد:
1 -عتاب شدید خداوند نسبت به کسى که در برابر مرد نابیناى حقیقتجو برخورد مناسبى نداشت.
2 -ارزش و اهمیت قرآن مجید.
3 -کفران و ناسپاسى انسان در برابر نعمتهاى خداوند .
4 -بیان گوشهاى از نعمتهاى او در زمینه تغذیه انسان و حیوانات براى تحریک حس شکرگزارى بشر.
5 -اشاره به قسمتهاى تکاندهندهاى از حوادث قیامت و سرنوشت مؤمنان و کفار در آن روز بزرگ.
نامگذارى آن به این نام به تناسب نخستین آیه سوره است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : سوره عبس در عین کوتاهى ، از مسائل مختلف و مهمى بحث مىکند
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضیلت تلاوت این سوره -
مسعود ورزيده
فضیلت تلاوت این سوره
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است : من قرأ سورة عبس جاء یوم القیامة و وجهه ضاحک مستبشر : کسى که سوره عبس را بخواند روز قیامت در حالى وارد محشر مىشود که صورتش خندان وبشاش است
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سیمای سوره عبس -
مسعود ورزيده
این سوره چهل و دو آیه دارد و در مکّه نازل شده است.
نام سوره از اولین آیه گرفته شده و به معناى چهره درهم کشیدن است.
گرچه شأن نزول آیات اولیه این سوره، برخورد نامناسبى است که با یک فرد نابینا صورت گرفته، امّا محور مطالب آن، همانند دیگر سورههاى مکّى، معاد و حوادث تکان دهنده قیامت و سرنوشتِ مؤمنان و کافران در آن روز است.
بیان گوشهاى از نعمتهاى خداوند به انسان و کفران و ناسپاسى او در برابر این نعمتها، بخشى دیگر از آیات این سوره را تشکیل مىدهد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● زندگی یعنی چه ؟ -
سيده منصوره خادم
از خیاطی پرسیدند : زندگی یعنی چه ؟
گفت: دوختن پارگی های روح و دل با نخ توبه .
از باغبانی پرسیدند: زندگی یعنی چه ؟
گفت: کاشت بذر عشق در زمین دلها زیر نور ایمان .
از باستان شناسی پرسیدند: زندگی یعنی چه ؟
... گفت : کاویدن جانها برای استخراج گوهر درون .
ار ایینه فروشی پرسیدند : زندگی یعنی چه ؟
گفت : زدودن غبار ایینه ی دل با شیشه پاک کن توکل .
از میوه فروشی پرسیدند : زندگی یعنی چه ؟=
گفت : دست چین کردن خوبی ها در صندوقچه ی دل .
و اینک تو بگو زندگی یعنی چه ؟
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : اجتماعی |
موضوع اصلی : حیات- زندگی |
گوینده : سیده منصوره خادم |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضیلت تلاوت سوره عبس و خلاصه مطالب -
داريوش بيضايي
سوره عبس در مکه نازل شده و شامل چهل و دو آیه و صد و سی کلمه و پانصد و سی حرف است.
در خواص و ثواب تلاوت این سوره ابن بابویه از حضرت صادق(ع) روایت کرده فرمود: هر کس سوره عبس را قرائت کند در بهشت زیر سایه کرامت خداوند جا میگیرد و روز قیامت خندان باشد.
در خواص القرآن از پیغمبر اکرم(ص) روایت کرده فرمود: هر که اینسوره را قرائت کند در قیامت خرم و خندان از قبر بیرون می آید.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : سوره عبس مشتمل است بر ذکر مسلمینی که امیدوارند قومی به اسلام رو بیاورند و داستان ابن مکتوم و بیان بعضی نعمتهائیکه خداوند به بندگان عطا فرموده.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر هفت جلدی جامع قرآن بقلم و جمع آوری مرحوم علامه حاج سید ابراهیم بروجردی |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : سوره عبس |
گوینده : بیضایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.