از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
1) (اذا الشمس کورت ):(آن زمان که خورشید در هم پیچیده شود) [ نظرات / امتیازها ]
2) (و اذا النجوم انکدرت ):(و آن زمان که ستارگان سقوط کنند ) [ نظرات / امتیازها ]
3) (و اذا الجبال سیرت ):(و آن زمان که کوهها به راه می افتند) [ نظرات / امتیازها ]
4) (و اذا العشار عطلت ):(و هنگامی که نفیس ترین اموال بی صاحب ماند) [ نظرات / امتیازها ]
5) (و اذا الوحوش حشرت ):(و زمانیکه وحوش هم محشور شوند) [ نظرات / امتیازها ]
6) (و اذالبحار سجرت ):(و زمانی که دریاها افروخته شوند) [ نظرات / امتیازها ]
7) (و اذا النفوس زوجت ):(و آن وقتی که نفسها به جفت مناسب خود می رسد) [ نظرات / امتیازها ]
8) (و اذا الموؤده سئلت ):(و روزی که از دختران زنده به گور پرسیده شود) [ نظرات / امتیازها ]
9) (بای ذنب قتلت ):(به کدامین گناه کشته شدند؟) [ نظرات / امتیازها ]
10) (و اذا الصحف نشرت ):(وروزی که نامه های اعمال برای حسابرسی بازمی شود) [ نظرات / امتیازها ]
11) (و اذا السماء کشطت ):(و روزی که آسمان چون طوماری پیچیده گردد) [ نظرات / امتیازها ]
12) (و اذا الجحیم سعرت ):(و روزی که دوزخ افروخته شود) [ نظرات / امتیازها ]
13) (و اذا الجنه ازلفت ):(و زمانی که بهشت را نزدیک سازند) [ نظرات / امتیازها ]
14) (علمت نفس ما احضرت ):(در چنین روزی هر نفسی می فهمد که چه عملی حاضر کرده و پیش فرستاده )در توصیف روز قیامت می فرماید: آن زمانی که خورشید درهم پیچیده شود وتاریکی بر جرم آن احاطه بیابد و آن وقتی که ستارگان سقوط کرده یا کدر و بی نورمی شوند، و آن زمان که از شدت زلزله کوهها به راه می افتند و متلاشی می شوند و چون غباری پراکنده می گردند و آن زمان که ماده شتران آبستن ده ماهه رها کرده شوند( و این جمله کنایه از این است که در روز قیامت مردم اموال ارزشمندی که قبلا بر سر تصاحبش با هم می جنگیدند رها کرده و آنها بی صاحب می مانند، چون آنقدر به گرفتاری نفس خود مشغولند که به چیز دیگری نمی اندیشند) در ادامه می فرماید: آن زمانیکه حیوانات درنده نیز مانند انسانها محشور و برانگیخته می شوند و آن زمان که دریاها آتشی افروخته شوند و یا پر از آتش می گردد و آن زمان که نفوس سعیده با زنان بهشتی تزویج می شوند و نفوس اشقیاء با قرین های شیطانی خود ازدواج می کنند.و آن زمانیکه از دختران زنده به گور شده پرسش می شود که به کدامین گناه کشته شده اند؟ و با اینکه مسئول قتل دختران زنده به گور شده پدران آنها هستند که از ترس ننگ دختردار شدن ، دختران خود را زنده در گور می کردند، خداوند از خود دختر زنده به گور شده پرسش می کند تا دختر جرأت کند و از خدای تعالی بخواهد که انتقام خون او را بگیرد، در ادامه می فرماید: آن روزی که نامه های اعمال برای حساب باز می شود وآن زمان که آسمان کنده شود و از محلی که درآن چسبیده جدا شود و درهم پیچیده گردد و آن زمان که آتش جهنم شعله ور گشته و زبانه می کشد و آن زمانی که بهشت را به اهل آن نزدیک می کنند، تا داخلش شوند، در آن زمان است که هر فردی حقیقت اعمالی را که در دنیا انجام داده ، خواهد دانست و آن را حاضر خواهد یافت ، همچنانکه در جای دیگر می فرماید:(یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء(40) روزی که هر نفسی آنچه را که از خیر و شر کرده ، حاضر می یابد) [ نظرات / امتیازها ]
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر راهنما
1) - خورشید در آستانه آخرت، با چرخاندنى شدید در هم پیچانده شده و خاموش خواهد شد.

إذا الشمس کوّرت

«کَوْر» و «تکویر» به معناى پیچاندن است، جز این که «تکویر» بر مبالغه نیز دلالت دارد. مراد آیه شریفه این است که خورشید، به شدت بهم پیچانده خواهد شد. برخى «تکویر شمس» را به معناى نابود ساختن خورشید و گروهى دیگر به معناى از بین بردن نور آن دانسته اند. (لسان العرب)

2 - خورشید، جاودان نیست.

إذا الشمس کوّرت

3 - امکان تأثیر عوامل دیگر بر خورشید

إذا الشمس کوّرت

فعل «کوّرت» مجهول است و بر تأثیرپذیرى خورشید دلالت دارد.

4 - ساختمان داخلى خورشید، تشکیل یافته از عناصرى قابل تغییر

إذا الشمس کوّرت

5 - «عن النبى(ص) قال: الشمس و القمر مکوّران یوم القیامة;(1)

از پیامبر(ص) روایت شده که فرمود: خورشید در روز قیامت به هم پیچانده شده و ماه نیز چنین خواهد شد».

6 - «عن أبى مریم انّ النبى(ص) قال: فى قوله «إذا الشمس کوّرت» قال: کوّرت فى جهنّم;(2)

از ابى مریم روایت شده که پیامبر(ص) درباره سخن خداوند «إذا الشمس کوّرت» فرمود: خورشید در جهنم در هم پیچیده خواهد شد».
[ نظرات / امتیازها ]
2)
1 - در آستانه قیامت، تمام ستارگان تیره و بى فروغ خواهند شد.

و إذا النجوم انکدرت

کدورت هر چیز، به معناى از بین رفتن صافى و شفافیت آن است (مصباح) و نتیجه ایجاد «کدورة» را «انکدار» مى گویند. بنابراین ستارگان تحت تأثیر عواملى کدرکننده، قرار گرفته و صفا و جلاى خود را از دست داده، تاریک خواهند شد.

2 - درخشندگى ستارگان، قابل زوال و در معرض بروز موانع و تأثیرپذیرى از عواملى تیرگى آفرین

و إذا النجوم انکدرت

3 - ستارگان، در آستانه قیامت به سرعت فرود آمده و ساقط خواهند شد.

و إذا النجوم انکدرت

از معانى «انکدار»، سرعت گرفتن و فرودآمدن است. (قاموس)

4 - «عن أبى مریم انّ النبى(ص) قال: فى قوله «و إذا النجوم انکدرت» قال: انکدرت فى جهنم;(1)

از ابى مریم روایت شده که پیامبر(ص) درباره سخن خداوند «و إذا النجوم انکدرت» فرمود: ستارگان در جهنم بى فروغ و تاریک خواهند شد». [ نظرات / امتیازها ]
3)
1 - در آستانه قیامت، کوه ها از جا کنده و حرکت داده خواهند شد.

و إذا الجبال سیّرت

2 - قیامت، رخدادى بزرگ و همراه با به هم پاشیدن تمام زمین، حتى سخت ترین نقطه هاى آن

و إذا الجبال سیّرت

خبر رانش کوه ها، در حقیقت خبر از متلاشى شدن زمین و بیانگر عظمت رخداد قیامت است.
[ نظرات / امتیازها ]
4) - قیامت، حادثه اى بزرگ که هنگام برپایى آن، شترداران با دل کندن از مرغوب ترین شتران خود، آنها را به حال خود رها خواهند کرد.

و إذا العشار عطّلت

2 - شترى که ده ماه از آبستنى آن گذشته، مرغوب ترین سرمایه عرب در عصر بعثت

و إذا العشار عطّلت

«عشار»، جمع «عُشَراء» است و «ناقه عُشراء» شترى است که ده ماه از آبستنى آن گذشته باشد. از دیدگاه شترداران، شتر در این دوران زیباترین حالت و مرغوب ترین وضعیت را دارد. (لسان العرب)

3 - سرمایه هاى مادى در صحنه هولناک برپایى قیامت، جذابیت خود را از دست داده و مالکان ثروت، رغبتى به نگه دارى آن نخواهند داشت.

و إذا العشار عطّلت

4 - ثروت ها، هر چند گران بها و نفیس باشند، در برطرف ساختن خطرها و اضطراب انسان از حوادث آغازین قیامت، هیچ گونه کارآیى نخواهند داشت.

و إذا العشار عطّلت

5 - منقرض نشدن نسل شتر، تا زمان حوادث آغازین قیامت

و إذا العشار عطّلت
[ نظرات / امتیازها ]
5)
1 - حیوانات غیر اهلى با مشاهده حوادث برپایى قیامت، پناهگاه هاى خود را ترک کرده، گرد هم جمع خواهند شد.

و إذا الوحوش حشرت

«وحوش» جمع «وَحْش» است. به حیواناتى که در خشکى زندگى مى کنند و با یکدیگر الفت نمى گیرند، «وَحْش» و «وحشىّ» ـ که گویا حرف یاء در آن براى تأکید است ـ گفته مى شود (مصباح). «حشر»; یعنى، «جمع» (لسان العرب). راغب مى گوید: «حشر»; یعنى، بیرون آوردن گروهى از جایگاهشان و متوجّه ساختن آنان به جنگ و نظایر آن، بنابراین حشر حیوانات; یعنى، بیرون شدن آنها از پناهگاه خود و جمع گشتن آنها گرد یکدیگر.

2 - شدت هول و هراس حیوانات از حوادث پایانى دنیا، جایى براى فکر تهاجم به یکدیگر در خیال آنان باقى نمى گذارد.

و إذا الوحوش حشرت

مراد از «حشر حیوانات» محشور شدن آنها در قیامت و یا اجتماعشان هنگام ترس از حوادث آغازین قیامت است. ذکر این حادثه در میان حوادث پایانى دنیا و تقارن آن با «رها شدن شتران آبستن» (و إذا العشار عطلّت)، شواهدى بر دومین احتمال است.

3 - شرایط حیات در کره زمین ـ حتى براى جانداران بیابانى ـ تا زمان پیدایش نشانه هاى قیامت، همچنان باقى خواهد ماند.

و إذا الوحوش حشرت

4 - محشور شدن حیوانات در قیامت *

و إذا الوحوش حشرت

ممکن است مراد از «حشر»، زنده شدن دوباره و حضور در قیامت باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
6) - دریاها در آستانه قیامت، لبریز شده و آب آن به اطراف سرازیر خواهد گشت.

و إذا البحار سجّرت

«سَجَر» و «سَجَّر» به معناى «مَلأَ» (پر گردانید) است. برخى «تسجیر» را به معناى «تفجیر» (روان ساختن) گرفته اند (لسان العرب). بنابراین «سجّرت» ـ که تشدید آن براى مبالغه است ـ یعنى کاملاً لبریز و به اطراف سرازیر گشت. فرّاء گفته است: «مسجر»; یعنى، آنچه آب آن فروکش کرده باشد (لسان العرب) و قاموس «مسجور» را شعلهور شده معنا کرده است. براساس این دو معنا، آب دریاها تبخیر شده و نابود خواهد گشت.

2 - آب دریاها، هنگام پیدایش نشانه هاى قیامت، به شدّت داغ و جوشان خواهد شد.*

و إذا البحار سجّرت

«مسجور»; یعنى، شعلهور شده (قاموس). این احتمال که «سجّرت»، ناظر به این معنا باشد، منتفى نیست.
[ نظرات / امتیازها ]
7)
1 - انسان ها در قیامت، به دسته هاى مختلف تقسیم خواهند شد.

و إذا النفوس زوّجت

سیاق آیات، دلالت دارد که آنچه پیش از این آیه آمده بود، «اشراط الساعة» و حوادثى بود که در آستانه قیامت رخ مى نمود. از این آیه به بعد حوادثى آمده است که در قیامت رخ خواهد داد. «زوج» در اصل به معناى صنف و نوع از هر چیز است. (لسان العرب)

2 - هر انسانى در قیامت، براساس کردار دنیوى خود، هم نشینى مناسب خواهد یافت.

و إذا النفوس زوّجت

از جمله معانى «زوج» فردى است که داراى قرین باشد (لسان العرب). تناسب حکم و موضوع در این مورد، گویاى آن است که انسان مؤمن، هم نشینى نظیر حورالعین خواهد یافت و غیر مؤمن، با شیطان هاى هم ردیف خود همراه خواهد شد.

3 - «عن نعمان بن بشیر سمعت رسول اللّه(ص) یقول: «و إذا النفوس زوّجت» قال: هما الرجلان یعملان العمل، یدخلان الجنّة و النار;(1)

از نعمان بن بشیر روایت شده که گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که این آیه را قرائت مى فرمود: «و إذا النفوس زوّجت» و فرمود: آنان دو مردى هستند که هر دو یک عمل را انجام مى دهند و همراه هم داخل بهشت یا جهنم مى شوند».

4 - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله «و إذا النفوس زوّجت» قال: أمّا أهل الجنّة فزوّجوا الخیرات و الحسان و أمّا أهل النار فمع کلّ إنسان منهم شیطان;(2)

از امام باقر(ع) در تفسیر قول خداوند «و إذا النفوس زوّجت» روایت شده که فرمود: اهل بهشت با زنان زیبا و نیکو خلق ازدواج مى کنند و اما اهل آتش، با هر انسانى از آنان شیطانى[ قرین] است».
[ نظرات / امتیازها ]
8) و آن گاه که از دختر زنده به گور شده سؤال شود،

1 - در قیامت، کسانى که دختران را زنده به گور کرده اند، مؤاخذه خواهند شد.

و إذا الموءودة سئلت

«موءودة»; یعنى، دخترى که زنده به گور شود. (لسان العرب) مسؤول بودن دختر ـ با آن که باید قاتل او مسؤول باشد ـ یا به خاطر زمینه سازى است، تا او از خداوند درخواست انتقام کند و یا مجاز عقلى است; یعنى، از قاتل، درباره او مؤاخذه خواهد شد.

2 - زنده به گور کردن دختران، از رفتارهاى ناپسند برخى از اعراب جاهلى

و إذا الموءودة سئلت

ظاهر آیه شریفه این است که بین مردم دوران بعثت، نمونه هایى از دفن دختران زنده پدیدار شده بود و این آیه در صدد بازداشتن مردم از ارتکاب آن است.

3 - بى رغبتى برخى از مردم عصر جاهلیت، به نگه دارى دختران

و إذا الموءودة سئلت

4 - قیامت، روز حسابرسى اعمال انسان ها و پرسش از رفتار آنان با یکدیگر

و إذا الموءودة سئلت

5 - هر انسانى، داراى حق حیات است و سلب کننده آن در قیامت باید پاسخگو باشد.

و إذا الموءودة سئلت

ذکر «موءودة» (دختر زنده به گور شده) به جهت پیشگیرى از ارتکاب این جنایت بوده است; و گرنه حرمتِ گرفتن جان دیگران، اختصاص به این نوع خاص ندارد.

6 - حسابرسى قاتل در قیامت، بر دادخواهى مقتول توقف ندارد.

و إذا الموءودة سئلت

مجهول آوردن «سئلت»، حاکى از این است که فرد یا افرادى غیر از مقتول، پى گیر محاکمه قاتل خواهند شد.

7 - «عن خدامة بنت وَهْب قالت: سئل رسول اللّه(ص) عن العزل فقال: ذک الوأد الخفى و هو «الموءودة»;(1)

خدامه بنت وَهْب گوید: از رسول خدا(ص) درباره مسأله «عزل» (جلوگیرى از ریختن منى در رحم) سؤال شد; فرمود: این عمل یک نوع «وأد» خفى است و این منى که بیرون رحم ریخته شده، همان «موءودة» است [«وأد»; یعنى، زنده به گور کردن و «موءودة» به معناى زنده به گور شده است]».
[ نظرات / امتیازها ]
9)
1 - برخى از اعراب جاهلى، دختران خود را بى هیچ گناه و جرمى زنده به گور مى کردند.

بأىّ ذنب قتلت

استفهام تقریرى در آیه شریفه، متوجّه مقتول شده است; با آن که مراد از آن مؤاخذه قاتل است. این گونه بیان، تأکید بر نبود عذر و بهانه براى قاتل است.

2 - دختر بودن فرزند ـ در دیدگاه برخى از اعراب جاهلى ـ موجب استحقاق قتل بود.

بأىّ ذنب قتلت

3 - قیامت روز مؤاخذه و محکومیت کسانى که فرزندان خود را کشته اند.

بأىّ ذنب قتلت

فعل «قتلت»، گویاى این است که کشتن فرزند ـ گرچه دختر نباشد و یا او را زنده به گور نکرده باشند ـ مؤاخذه اخروى را در پى دارد.

4 - زنده به گور کردن، فجیع ترین نوع قتل کودکان

و إذا الموءودة سئلت . بأىّ ذنب قتلت

فعل «قتلت»، بیانگر این است که مؤاخذه به جهت قتل است. بنابراین کلمه «موءودة» ـ که نوع خاصى از قتل را مطرح کرده ـ حاکى از منفورتر بودن آن است.

5 - شرک پدر و مادر و انحراف آنها از ادیان الهى، مجوّز کشتن فرزندان آنان نیست.

و إذا الموءودة سئلت . بأىّ ذنب قتلت

آیه شریفه ناظر به رفتارى است که برخى از مشرکان عصر بعثت با دختران خود داشتند. محکومیت این رفتار، حاکى از مصونیت جان فرزندان آنان است.

6 - اعدام، کیفرى پذیرفته شده براى بعضى از گناهان

بأىّ ذنب قتلت

استفهام در این آیه (به کدامین گناه؟) حاکى از پذیرش این نکته است که هر چند برخى گناهان ممکن است مجوّز اعدام باشد; ولى زنده به گور شدگان، از آن گناهان پاک بودند.
[ نظرات / امتیازها ]
10)
1 - اعمال انسان ها، در طومارهایى، نوشته و ثبت مى گردد.

و إذا الصحف نشرت

2 - قیامت، روز باز شدن نامه عمل انسان و آگاهى او بر محتواى آن

و إذا الصحف نشرت

«نشر»، مخالف پیچیدن است (لسان العرب). براساس این معنا، فعل «نشرت»، دلالت دارد که نامه اعمال پیش از نشر، به شکل طومار است.

3 - پرونده اعمال هر کس تا قیامت، بسته است و بر کسى مکشوف نیست.

و إذا الصحف نشرت

4 - بسته ماندن و باز شدن نامه اعمال انسان در قیامت، در اختیار او نیست.

و إذا الصحف نشرت

مجهول بودن «نشرت»، گویاى برداشت یاد شده است.

5 - نامه هاى اعمال در قیامت، بر اهل محشر پراکنده و پخش خواهد شد.

و إذا الصحف نشرت

«نشر» به معناى تفریق (پراکنده ساختن) آمده است (تاج العروس). مراد از «نُشرت»، در این معنا پراکنده شدن نامه ها بر صاحبان آن و رسیدن نامه عمل هر کس به دست او است.
[ نظرات / امتیازها ]
11)
1 - آسمان در قیامت برکنده و برچیده خواهد شد.

و إذا السماء کشطت

«کَشْط» (مصدر «کشطت») به معناى برداشتن پوشش از چیزى است; همان گونه که پوست حیوان هنگام سلاّخى از آن برچیده گردد و همان گونه که سقف از جاى کنده مى شود (لسان العرب).

2 - آسمان، همچون سقفى فراگیر و پوسته اى پوشاننده و قابل ازاله است.

و إذا السماء کشطت

3 - آسمان، پوششى که تا قیامت باقى خواهد ماند.

و إذا السماء کشطت
[ نظرات / امتیازها ]
12)
1 - قیامت، روز شعلهور شدن شدید جهنم

و إذا الجحیم سعّرت

«جحیم» (که بر اثر استعمال مکرر درباره جهنم، نام دیگرى براى آن شده است، در اصل) آتشى است که به شدت افروخته شده باشد و به آتش عظیمى که در حفره اى عمیق افروخته شود «جحیم» گفته مى شود. سعرالنار و سعّرها[ به یک معنا است]; یعنى، آتش را شعلهور ساخت و تشدید[ در باب تفعیل] براى مبالغه است (لسان العرب).

2 - «جحیم»، از نام هاى جهنم است.

و إذا الجحیم سعّرت

3 - وجود جهنم، پیش از حسابرسى کردارها در قیامت

و إذا الجحیم سعّرت

برافروختن جهنم در قیامت، حاکى از وجود اصل آن پیش از قیامت است.

4 - حرارت جهنم قابل افزایش و تحت تأثیر وسیله اى برافروزنده در قیامت

و إذا الجحیم سعّرت

آوردن فعل متعدى مجهول «سُعّرت»، براى افروخته شدن جهنم، حکایت از آن دارد که انجام کار مستند به خصوصیات ذاتى جهنم نیست و عوامل بیرونى در شعلهور شدن آن دخیلند.
[ نظرات / امتیازها ]
13)
1 - بهشت در قیامت، به جایگاهى نزدیک مردم آورده خواهد شد.

و إذا الجنّة أُزلفت

«ازلاف» (مصدر «اُزلفت»); یعنى، نزدیک آوردن.

2 - وجود بهشت، پیش از حسابرسى کردارها در قیامت

و إذا الجنّة أُزلفت

3 - جایگاه بهشت پیش از برپایى قیامت، در فاصله اى دور نسبت به جایگاه مردم است.

و إذا الجنّة أُزلفت

از آنجا که ظاهر آیه شریفه نزدیک آوردن بهشت است; نه نزدیک ساختن مردم به آن، مى توان گفت: جایگاه بهشت در آغاز برپایى قیامت به عرصه محشر نزدیک نیست.

4 - آماده سازى بهشت و جهنم براى ورود اهل آن، هم زمان با برپایى قیامت

و إذا الجحیم سعّرت . و إذا الجنّة أُزلفت

5 - بهشت و جهنم، براى مردم در قیامت قابل مشاهده است. *

و إذا الجحیم سعّرت . و إذا الجنّة أُزلفت

هدف از شعلهور کردن جهنم و نزدیک نمودن بهشت ممکن است این باشد که همگان آنها را مشاهده کرده و به فرجام نیکان و بدان آگاه شوند. [ نظرات / امتیازها ]
14)
1 - قیامت، روز آگاهى انسان ها به کردار دنیایى خویش و آثار و نتایج آن

علمت نفس ما أحضرت

2 - مشاهده کردارها در عرصه قیامت، در گرو پیدایش حوادثى تحوّل آفرین در نظام جهان و پدیدار شدن رخدادهایى در صحنه قیامت

إذا الشمس ... و إذا ... و إذا ... علمت نفس ما أحضرت

آیه شریفه، جواب حرف شرط «إذا» است که از آغاز سوره تکرار شده است.

3 - حاضران صحنه قیامت، داراى قدرت درک و شناخت

علمت نفس

4 - حاضر بودن کردار در قیامت، مستند به خود انسان ها است.

علمت نفس ما أحضرت

5 - کردارهاى دنیایى انسان، تعیین کننده فرجام اخروى او است.

علمت نفس ما أحضرت

خبردادن از علم انسان به کردار خود در قیامت، هشدار به بازتاب اخروى آن کردار است.

6 - ورود هر انسان به بهشت یا جهنم، سزاى کردار او است.

و إذا الجحیم سعّرت . و إذا الجنّة أُزلفت . علمت نفس ما أحضرت

7 - اطلاع بر پرونده اعمال، راهى براى آگاهى انسان در قیامت بر کردار خویش

و إذا الصحف نشرت ... علمت نفس ما أحضرت
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرهدایت
1) [1] ‌در‌ ساعت‌ قیامت‌ تغییراتی‌ هایل‌ و هراسناک‌ ‌در‌ طبیعت‌ پدید می‌آید.

مگر طبیعت‌ مسخّر آدمی‌ نشده‌ ‌است‌! و اکنون‌ ‌که‌ انسان‌ ‌به‌ پای‌ رسیدگی‌ دقیق‌ ‌به‌ حسابش‌ کشیده‌ می‌شود، ‌پس‌ خورشید ‌را‌ دیگر کرامت‌ و مقامی‌ نیست‌، و دلیلی‌ ‌برای‌ باقی‌ ماندن‌ ‌آن‌ وجود ندارد، بنا ‌بر‌ ‌اینکه‌ ‌با‌ ‌آن‌ چه‌ باید کرد! نور ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ دست‌ می‌دهد و همچون‌ عمامه‌ ‌بر‌ گرد ‌خود‌ پیچیده‌ می‌شود و ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ آتش‌ دوزخ‌ می‌افکنند ‌که‌ ‌در‌ کنار پرستندگان‌ بشری‌ ‌خود‌ بوده‌ ‌باشد‌.

إِذَا الشَّمس‌ُ کُوِّرَت‌‌-‌ هنگامی‌ ‌که‌ خورشید درهم‌ پیچیده‌ شود.»

گفته‌اند ‌که‌: اصل‌ تکویر ‌از‌ جمع‌ و گرد کردن‌ ‌است‌، و کار العمامة ‌علی‌ رأسه‌ یکوّرها، ‌یعنی‌ ‌آن‌ ‌را‌ پیچید و جمع‌ کرد. ‌با‌ ‌اینکه‌ کره‌ عظیمی‌ ‌که‌ ‌در‌ حدود یک‌ میلیون‌ مرتبه‌ بزرگتر ‌از‌ زمین‌ ‌ما ‌است‌، چه‌ باید کرد! آیا عمر طبیعی‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ اکنون‌، بنا ‌بر‌ گفته‌ دانشمندان‌، ‌در‌ نیمه‌ ‌آن‌ ‌است‌ و ‌ما افراد بشر ‌در‌ نیمه‌ فاصله‌ میان‌ روز پیدایش‌ خورشید و تکوّن‌ ‌آن‌ و روز تکوّر ‌آن‌ قرار گرفته‌ایم‌، ‌از‌ دست‌ می‌دهد، ‌ یا ‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ ‌به‌ آسیبی‌ جهانی‌ مبتلا می‌شود ‌که‌ سبب‌ نابودی‌ روشنی‌ ‌آن‌ ‌است‌ و همچون‌ شمعی‌ غوطه‌ور ‌شده‌ ‌در‌ آب‌ اقیانوس‌ ‌ یا ‌ ‌در‌ معرض‌ بادهای‌ تند قرار گرفته‌ خاموش‌ می‌شود! ‌پس‌ کاری‌ ‌برای‌ ‌آن‌ باقی‌ نمی‌ماند جز ‌آن‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌خود‌ بپیچد، و امتدادهای‌ پرتو ‌آن‌ کوتاه‌ و کوتاهتر شود، و شعله‌های‌ ‌آن‌ فرو خسبد، و ‌به‌ همین‌ جهت‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ لسان‌ العرب‌ چنین‌ آمده‌ ‌است‌: کوّرت‌ الشمس‌ ‌یعنی‌ نور ‌آن‌ جمع‌ و چنان‌ درهم‌ پیچیده‌ شود ‌که‌ عمامه‌ ‌بر‌ گرد سر پیچیده‌ می‌شود. حقیقت‌ امر ‌هر‌ چه‌ بوده‌ ‌باشد‌،ساعتی‌ هراسناک‌ ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
2) [2] آیا قیامت‌ ساعت‌ منظومه‌ شمسی‌ ‌ یا ‌ کهکشان‌ ‌ یا ‌ تمام‌ عالم‌ ‌است‌!

نمی‌دانیم‌، ولی‌ ‌آیه‌ ‌بر‌ ‌آن‌ تأکید می‌کند ‌که‌ ستارگان‌ فرو می‌ریزند، و ‌آیه‌ دیگری‌ تأکید ‌در‌ پراکنده‌ شدن‌ ‌آنها‌ دارد، ‌پس‌ آیا ‌در‌ راستاهای‌ دور ‌از‌ یکدیگر سقوط می‌کنند ‌ یا ‌ ‌به‌ صورتی‌ ‌که‌ ‌در‌ آغاز آفرینش‌ داشته‌اند باز می‌گردند و مجموع‌ ‌آنها‌ توده‌ ‌به‌ ‌هم‌ چسبیده‌ واحدی‌ ‌را‌ تشکیل‌ می‌دهد، ‌ یا ‌ چیزی‌ دیگر! ‌ یا ‌ اصلا چنین‌ نیست‌، و بلکه‌ ‌به‌ سبب‌ اختلال‌ نظام‌ منظومه‌ خودمان‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ما ستارگان‌ ‌را‌ چنین‌ مشاهده‌ می‌کنیم‌! ‌خدا‌ دانا ‌است‌.

وَ إِذَا النُّجُوم‌ُ انکَدَرَت‌‌-‌ و هنگامی‌ ‌که‌ ستارگان‌ فرو ریزند.»

گفتند: ‌یعنی‌ ستارگان‌ پراکنده‌ شوند و فرو ریزند، و بعضی‌ گفته‌اند ‌که‌:

ستارگان‌ چنان‌ فرود آیند ‌که‌ عقابها ‌بر‌ شکارهای‌ ‌خود‌ فرود می‌آیند. و ‌از‌ خلیل‌ ‌اینکه‌ گفته‌ ‌او‌ روایت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌: انکدر ‌علیهم‌ القوم‌ بدین‌ معنی‌ ‌است‌ ‌که‌ قوم‌ گروه‌ گروه‌ آمدند و ‌بر‌ ‌ایشان‌ فرو ریختند. [ نظرات / امتیازها ]
3) [3] و اما کوه‌های‌ محکم‌ و استوار ‌که‌ انسان‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ متکی‌ ‌بود‌، ‌از‌ جای‌ ‌خود‌ تکان‌ می‌خورند و ‌به‌ راه‌ می‌افتند و پاره‌ پاره‌ و پراکنده‌ می‌شوند و ‌به‌ صورت‌ سرابی‌ ‌در‌ می‌آیند.

وَ إِذَا الجِبال‌ُ سُیِّرَت‌‌-‌ و ‌آن‌ گاه‌ ‌که‌ کوه‌ها ‌به‌ راه‌ انداخته‌ شوند.»

[ نظرات / امتیازها ]
4) [4] و اما انسان‌ توجهی‌ ‌به‌ آنچه‌ ‌در‌ پیرامون‌ ‌او‌ ‌است‌، و ‌حتی‌ گرانبهاترین‌ داراییهای‌ ‌خود‌ ندارد.

وَ إِذَا العِشارُ عُطِّلَت‌‌-‌ و ‌آن‌ گاه‌ ‌که‌ ماده‌ شتران‌ باردار ‌ یا ‌ باربر زمین‌ نهاده‌ ‌را‌ ‌به‌ حال‌ ‌خود‌ واگذارند.»

گفتند: العشار جمع‌ عشراء ‌است‌، همچون‌ نفاس‌ ‌که‌ جمع‌ نفساء ‌است‌، و ‌آن‌ ماده‌ شتری‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ آغاز باردار شدن‌ ‌آن‌ ده‌ ماه‌ گذشته‌ ‌باشد‌، و ‌اینکه‌ نام‌ ‌را‌ ‌تا‌ پایان‌ سال‌ خواهد داشت‌، و چنین‌ نعمتی‌ ‌برای‌ اهل‌ ‌آن‌ گرانبهاترین‌ و گرامیترین‌ نعمت‌ ‌است‌.
اما معطل‌ گذاشتن‌ عشار ‌به‌ معنی‌ انصراف‌ پیدا کردن‌ و ترک‌ کردن‌ ‌آن‌ شتران‌ و واگذاردنشان‌ ‌به‌ حال‌ ‌خود‌ ‌است‌ و بدان‌ سبب‌ چنین‌ ‌است‌ ‌که‌ انسان‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز گرفتاری‌ دیگری‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌هر‌ چه‌ ‌در‌ پیرامون‌ ‌او‌ ‌است‌ دور نگاه‌ می‌دارد: خواستار رهایی‌ ‌از‌ هول‌ و هراسهای‌ ساعتی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ زندگی‌ می‌کند.

بعضی‌ گفته‌اند: عشار ‌به‌ معنی‌ ابرهایی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ کار می‌افتند، و ‌به‌ قولی‌ دیگر: زمینهای‌ مزروعی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌به‌ حال‌ ‌خود‌ رها می‌شود. [ نظرات / امتیازها ]
5) [5] ‌در‌ ‌آن‌ روز جانوران‌ وحشی‌ ‌از‌ ‌هر‌ ناحیه‌ گرد ‌هم‌ جمع‌ می‌شوند و چنان‌ ‌است‌ ‌که‌ گویی‌ ‌از‌ شدت‌ هراس‌ وحشت‌ پیدا کرده‌اند و ‌به‌ یکدیگر پناه‌ می‌برند، و ‌به‌ آدمیزادگان‌ نزدیک‌ می‌شوند بی‌ ‌آن‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بگریزند، ‌ یا ‌ بعضی‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌از‌ بعضی‌ دیگر گریزان‌ شوند. چه‌ بزرگ‌ ‌است‌ ‌آن‌ روز ‌بر‌ قلب‌ کاینات‌؟ وَ إِذَا الوُحُوش‌ُ حُشِرَت‌‌-‌ و ‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ ‌که‌ جانوران‌ وحشی‌ گرد ‌هم‌ جمع‌ شوند.»

حشر‌-‌ بنا ‌بر‌ ‌اینکه‌ تفسیر‌-‌ ‌به‌ معنی‌ جمع‌ شدن‌ ‌است‌، و ‌به‌ گفته‌ای‌: حشر ‌به‌ معنی‌ بازگشت‌ ‌به‌ زندگی‌ جانوران‌ ‌از‌ دنیا رفته‌ ‌است‌ ‌تا‌ بنا ‌بر‌ تراز شعوری‌ ‌خود‌ ‌در‌ معرض‌ اجرای‌ عدالت‌ قرار گیرند، ‌پس‌ ‌اگر‌ جانور شاخداری‌ ‌به‌ جانوری‌ بی‌شاخ‌ آسیب‌ رسانده‌ ‌بود‌، قصاص‌ بی‌ شاخ‌ ‌از‌ شاخدار گرفته‌ می‌شود و سپس‌ ‌با‌ ‌هم‌ می‌میرند، و ‌خدا‌ دانا ‌است‌.

‌از‌ امیر المؤمنین‌‌-‌ ‌علیه‌ ‌السلام‌‌-‌ روایت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌: «و اما گناهی‌ ‌که‌ بخشیده‌ و آمرزیده‌ نمی‌شود، ستمگریهای‌ بندگان‌ ‌خدا‌ نسبت‌ ‌به‌ یکدیگر ‌است‌. و ‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ ‌که‌ خداوند تبارک‌ و ‌تعالی‌ ‌بر‌ آفریده‌های‌ ‌خود‌ نمایان‌ شد، ‌به‌ جان‌ ‌خود‌ سوگند یاد کرد و ‌گفت‌: ‌به‌ عزت‌ و جلال‌ خودم‌ سوگند ‌که‌ ستم‌ ستمگری‌ ‌را‌ ‌حتی‌ ‌اگر‌ کوفتن‌ کف‌ دستی‌ ‌بر‌ کف‌ دست‌ ‌باشد‌، ‌ یا ‌ مالشی‌ ‌با‌ کف‌ دستی‌، ‌ یا ‌ شاخ‌ زدن‌ جانور شاخداری‌ ‌به‌ جانور بی‌ شاخ‌، روا نمی‌دارم‌، ‌پس‌ ‌به‌ تقاص‌ بندگان‌ ‌از‌ یکدیگر می‌پردازد ‌تا‌ چنان‌ شود ‌که‌ ‌برای‌ هیچ‌ کس‌ مظلمه‌ای‌ ‌بر‌ جای‌ نیامد، و ‌آن‌ گاه‌ گرامى و نیکوکار است [ نظرات / امتیازها ]
6) [6] آیا دریاها و اقیانوسها ‌به‌ چه‌ صورت‌ ‌در‌ می‌آید! آیا امکان‌ ‌آن‌ وجود دارد ‌که‌ مردمان‌ ‌از‌ بیم‌ آتش‌ ‌به‌ ‌آنها‌ پناه‌ برند! هرگز؟ ... ‌آنها‌ نیز ‌به‌ نوبه‌ ‌خود‌ همچون‌ تنور مشتعل‌ می‌شوند.

وَ إِذَا البِحارُ سُجِّرَت‌‌-‌ و ‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ ‌که‌ دریاها افروخته‌ شوند.»

مفسران‌ پیش‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ ‌در‌ تفسیر ‌اینکه‌ ‌آیه‌ ‌به‌ بحث‌ می‌پرداختند و ‌حتی‌ بعضی‌ ‌از‌ آنان‌ می‌گفتند ‌که‌ جهنم‌ ‌در‌ ژرفنای‌ دریاها قرار دارد، و خداوند متعال‌ فرمان‌ می‌دهد ‌که‌ دریاها ‌به‌ آتش‌ دوزخ‌ مشتعل‌ شوند، و بعضی‌ دیگر می‌گفتند: ‌خدا‌ خورشید و ماه‌ و دیگر اجرام‌ فلکی‌ ‌را‌ ‌به‌ دریاها می‌افکند و ‌در‌ ‌آنها‌ آتشی‌ عظیم‌ پدید می‌آید ‌که‌ دریاها و اقیانوسها ‌را‌ می‌سوزاند، و رازی‌ ‌پس‌ ‌از‌ نقل‌ ‌اینکه‌ گفته‌ها و گفته‌های‌ دیگر می‌گوید: ‌که‌ ‌اینکه‌ گونه‌ تفسیرها تکلف‌آمیز ‌است‌ و ‌به‌ هیچ‌ یک‌ ‌از‌ ‌آنها‌ نیازی‌ نیست‌، بدان‌ سبب‌ ‌که‌ خداوند توانای‌ ‌بر‌ ویران‌ کردن‌ دنیا و برپاداشتن‌ قیامت‌، ناگزیر می‌تواند ‌با‌ دریاها ‌هر‌ کار ‌که‌ می‌خواهد بکند، و ‌از‌ جمله‌ گرم‌ کردن‌ و تغییر ماهیت‌ دادن‌ آبهای‌ ‌آنها‌ ‌به‌ آتش‌ افروخته‌، بی‌ ‌آن‌ ‌که‌ ‌به‌ افکندن‌ خورشید و قمر ‌ یا ‌ قرار گرفتن‌ دوزخ‌ ‌در‌ زیر ‌آنها‌ نیازی‌ بوده‌ ‌باشد‌.«2»

آری‌، علم‌ ‌اینکه‌ مطلب‌ ‌را‌ ‌به‌ اثبات‌ رسانیده‌ ‌است‌ ‌که‌ آب‌ ‌از‌ دو عنصر اکسیژن‌ و هیدروژن‌ تشکیل‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ‌از‌ یکدیگر جدا شوند، هیدروژن‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌از‌ ترکیب‌ ‌با‌ اکسیژن‌ مشتعل‌ می‌شود و شعله‌ و حرارت‌ عظیم‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌به‌ وجود می‌آید، و اتوموبیلهایی‌ اختراع‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ عامل‌ محرک‌ ‌آن‌ عناصر تشکیل‌ دهنده‌ آب‌ ‌پس‌ ‌از‌ تجزیه‌ شدن‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌پس‌ آیا می‌توان‌ ‌گفت‌ ‌که‌ قدرت‌ ‌خدا‌ ‌در‌ روز قیامت‌ ‌از‌ ‌آن‌ ناتوان‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌با‌ تأثیر فشار ‌ یا ‌ عاملی‌ دیگر عناصر آب‌ ‌را‌ ‌از‌ یکدیگر جدا کند و ‌آنها‌ ‌را‌ مشتعل‌ سازد!نادانی‌ بشر ‌به‌ کیفیت‌ پیدایش‌ چیزی‌، گاه‌ سبب‌ کفر ورزیدن‌ ‌به‌ وقوع‌ ‌آن‌ می‌شود، و ‌اینکه‌ ‌از‌ بزرگترین‌ بهانه‌های‌ کفار ‌برای‌ گردن‌ ننهادن‌ ‌به‌ وجود روز قیامت‌ ‌است‌، ولی‌ آیا بشر ‌به‌ همه‌ چیز چندان‌ علم‌ دارد ‌که‌ بتواند منکر ‌هر‌ چیز شود ‌که‌ ‌از‌ تفصیل‌ پیدا شدن‌ ‌آن‌ بی‌خبر ‌است‌!؟ آیا ‌اینکه‌ گونه‌ اندیشیدن‌ جهل‌ مرکب‌ نیست‌!؟ شاید منکران‌ روز رستاخیز، کیفیت‌ آتش‌ گرفتن‌ آب‌ دریاها ‌را‌ مسخره‌ می‌کردند و می‌گفتند: آب‌ آتش‌ ‌را‌ فرو می‌نشاند، ‌پس‌ چگونه‌ می‌تواند ‌خود‌ مشتعل‌ شود!؟ ولی‌ ‌به‌ صورت‌ علمی‌ ثابت‌ شد ‌که‌ آب‌ ترکیبی‌ ‌از‌ دو عامل‌ موجب‌ پیدایش‌ آتش‌ ‌است‌. آیا ‌اینکه‌ امر ‌ما ‌را‌ ‌به‌ ‌آن‌ راهنمایی‌ نمی‌کند ‌که‌ نادانی‌ نسبت‌ ‌به‌ حقایق‌ نمی‌تواند دلیل‌ کفر ورزیدن‌ و منکر شدن‌ مستقیم‌ ‌ما نسبت‌ ‌به‌ ‌آنها‌ ‌باشد‌!؟ [ نظرات / امتیازها ]
7) در‌ ‌آن‌ روز اشخاص‌ ‌به‌ حال‌ ‌خود‌ رها نمی‌شوند، بلکه‌ ‌در‌ کنار اعمال‌ ‌خود‌ قرار می‌گیرند، و ‌بر‌ حسب‌ اندازه‌ عملشان‌ ‌به‌ همانندان‌ خویش‌ می‌پیوندند، و بدین‌ گونه‌ تیره‌بختان‌ (اصحاب‌ المشأمة) ‌در‌ کنار یکدیگر قرار می‌گیرند و نیکبختان‌ (اصحاب‌ المیمنة) ‌در‌ کنار دیگر نیکبختان‌، و پیشتازان‌ ‌در‌ فرمانبرداری‌ ‌از‌ ‌خدا‌ (السابقون‌) ‌با‌ پیشتازان‌ قرین‌ می‌شوند.

وَ إِذَا النُّفُوس‌ُ زُوِّجَت‌‌-‌ و ‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ ‌که‌ ‌هر‌ کس‌ ‌را‌ ‌با‌ همکار ‌او‌ جفت‌ می‌کنند.»

و گفته‌اند ‌که‌: نفوس‌ مؤمنان‌ ‌را‌ ‌با‌ همسران‌ حور العین‌ ‌ایشان‌ قرین‌ می‌سازند، ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ نفوس‌ کافران‌ ‌را‌ قرین‌ شیاطین‌ و جنیان‌ قرار می‌دهند، و ‌خدا‌ دانا ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
8) [8] ‌در‌ ‌آن‌ جا ‌که‌ ترازوی‌ عدالت‌ نصب‌ می‌شود، ستمدیدگان‌ ‌در‌ برابر همگان‌ دادخواست‌ ‌خود‌ ‌را‌ عرضه‌ می‌دارند، و فرمانبرداری‌ دادگر اجازه‌ ‌آن‌ می‌دهد ‌که‌ نوزاد دختر ‌به‌ خاک‌ سپرده‌ ‌شده‌ ‌از‌ جانب‌ جان‌ ‌خود‌ سخن‌ گوید و بپرسد ‌که‌: ‌به‌ کدام‌ گناه‌ کشته‌ ‌شده‌ بوده‌ ‌است‌!؟ وَ إِذَا المَوؤُدَةُ سُئِلَت‌‌-‌ و ‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ ‌که‌ ‌از‌ کسانی‌ ‌که‌ دختر ‌خود‌ ‌را‌ زنده‌ ‌به‌ گور کرده‌اند بپرسند ‌که‌:»‌خدا‌ ‌در‌ دیوان‌ داوری‌ ‌خود‌ ‌برای‌ مظلوم‌ حق‌ و تسلطی‌ ‌بر‌ ظالم‌ قرار داده‌ ‌است‌، و ‌او‌ نخستین‌ کسی‌ ‌است‌ ‌که‌ مورد پرسش‌ قرار می‌گیرد ‌تا‌ ستمی‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌بر‌ وی‌ رفته‌ ‌است‌ شرح‌ دهد، و بعضی‌ دیگر «سئلت‌» ‌را‌ «سألت‌» خوانده‌اند و امکان‌ ‌آن‌ وجود دارد ‌که‌ ‌اینکه‌ ‌خود‌ گونه‌ای‌ ‌از‌ تفسیر بوده‌ ‌باشد‌، و ‌إبن‌ عباس‌ ‌از‌ پیامبر‌-‌ ‌صلی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌‌-‌ روایت‌ کرده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌: «زنی‌ ‌که‌ فرزند ‌خود‌ ‌را‌ زنده‌ ‌به‌ گور کرده‌ ‌است‌، ‌در‌ قیامت‌ ‌به‌ صورتی‌ حاضر می‌شود ‌که‌ فرزندش‌ خونالوده‌ ‌به‌ پستان‌ ‌او‌ آویخته‌ ‌است‌، و ‌آن‌ فرزند می‌گوید: پروردگارا؟ ‌اینکه‌ مادر ‌من‌ ‌است‌ و همو ‌بود‌ ‌که‌ مرا کشت‌».«3»

‌از‌ ‌اینکه‌ حدیث‌ و ‌از‌ نصوص‌ و آیات‌ متعدد و مدارک‌ تاریخی‌ چنان‌ ‌بر‌ می‌آید ‌که‌ عادت‌ زشت‌ دخترکشی‌ ‌در‌ جهان‌ عرب‌ رواج‌ داشته‌، و رسالت‌ الاهی‌ ‌به‌ محاربه‌ ‌با‌ ‌آن‌ پرداخت‌ و ‌آن‌ ‌را‌ ریشه‌ کن‌ کرد، و شاید حدیث‌ بعدی‌ گوشه‌ای‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ عادت‌ پلید ‌را‌ آشکار سازد: بنا ‌بر‌ روایت‌، قیس‌ ‌بن‌ عاصم‌ ‌به‌ نزد پیامبر‌-‌ ‌صلی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌‌-‌ آمد و ‌گفت‌: «‌ یا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌؟ ‌من‌ هشت‌ تن‌ ‌از‌ دخترانم‌ ‌را‌ ‌در‌ روزگار جاهلیت‌ زنده‌ ‌به‌ گور کردم‌، و پیامبر (ص‌) ‌گفت‌: ‌برای‌ ‌هر‌ یک‌ ‌از‌ ‌آنها‌ برده‌ای‌ ‌را‌ آزاد کن‌، و ‌او‌ ‌گفت‌: ‌ یا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌، ‌من‌ شتر دارم‌، و پیامبر ‌گفت‌: ‌اگر‌ می‌خواهی‌ ‌برای‌ ‌هر‌ یک‌ ‌از‌ ‌آنها‌ شتری‌ ‌را‌ قربانی‌ کن‌».«4» [ نظرات / امتیازها ]
9) بِأَی‌ِّ ذَنب‌ٍ قُتِلَت‌‌-‌ ‌به‌ چه‌ گناه‌ کشته‌ شد.»
‌اینکه‌ پرسش‌ سراسر جاهلیت‌ ‌را‌ گرفتار بحرانی‌ سخت‌ می‌سازد، و ‌اگر‌ فرض‌ کنیم‌ ‌که‌ عذری‌ ‌برای‌ نپذیرفتن‌ رسالت‌ الاهی‌، ‌ یا ‌ سکوت‌ ‌در‌ برابر ستمگری‌ ثروتمندان‌ ‌به‌ فقیران‌، ‌ یا ‌ پرداختن‌ ‌به‌ جنگهای‌ داخلی‌ داشته‌، آیا ‌برای‌ کشتن‌ دختران‌ بدین‌ صورت‌ زشت‌ هیچ‌ عذر و بهانه‌ای‌ داشته‌ ‌است‌!؟ ‌اینکه‌ کار زشت‌ و قبیح‌ ‌از‌ بطلان‌ فلسفه‌ای‌ ‌که‌ مؤید ‌آن‌ ‌است‌، و ‌در‌ نتیجه‌ بطلان‌ همه‌ ارزشهای‌ جاهلیت‌ پرده‌ ‌بر‌ می‌دارد ممکن‌ ‌است‌ فطرت‌ آدمی‌ گاه‌ ‌از‌ شناخت‌ بعضی‌ ‌از‌ حقایق‌ پوشیده‌ محجوب‌ و محروم‌ بماند، ولی‌ نمی‌تواند ‌از‌ حقیقتی‌ بدین‌ آشکاری‌ غافل‌ و ناآگاه‌ ‌باشد‌. ‌به‌ خطر انداختن‌ زندگی‌ کودکی‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ پدر و مادرش‌ بخشیده‌ و آنان‌ ‌را‌ حامیان‌ ‌او‌ قرار داده‌، و ‌در‌ جان‌ ‌ایشان‌ محبت‌ و مهربانی‌ نسبت‌ ‌به‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ ودیعه‌ نهاده‌، و بلکه‌ ‌او‌ ‌را‌ نیازی‌ گرانبها ‌برای‌ آنان‌ قرار داده‌، هرگز روا نیست‌، ‌پس‌ چگونه‌ روا ‌است‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ خاک‌ کنند، و چگونه‌ شخصیت‌ ‌اینکه‌ پدر ‌ یا ‌ ‌آن‌ مادر ‌که‌ ‌به‌ دخترکشی‌ پرداخته‌اند مسخ‌ ‌شده‌، و چگونه‌ جامعه‌ ‌به‌ آنان‌ اجازه‌ داده‌ بوده‌ ‌است‌ ‌تا‌ ‌به‌ ارتکاب‌ چنین‌ جنایت‌ پلید و هولناک‌ بپردازند، و ‌در‌ برابر ‌اینکه‌ کار زشت‌ و جدان‌ جامعه‌ چه‌ واکنشی‌ نشان‌ می‌داده‌، و مبلغان‌ خیر و صلاح‌ و اهل‌ دین‌ و تقوا چگونه‌ می‌اندیشیده‌ و چگونه‌ خاموش‌ مانده‌ بوده‌اند، و رحمت‌ و دوستی‌ و محبت‌ ‌در‌ کجا بوده‌، و صاحبان‌ فرهنگ‌ و اندیشه‌ چه‌ می‌کرده‌اند!
وقوع‌ ‌اینکه‌ گناه‌ و جریمه‌ زشت‌ ‌در‌ جامعه‌ جاهلی‌ گواهی‌ ‌بر‌ ‌آن‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌اینکه‌ جامعه‌ ‌به‌ پایین‌ترین‌ درجات‌ پستی‌ و رذالت‌ سقوط کرده‌ ‌بود‌، و بدین‌ گونه‌ پرسش‌ درباره‌ موءودة ‌هر‌ جامعه‌ جاهلی‌ و ‌هر‌ ارزش‌ ناروا و باطل‌ ‌را‌ محکوم‌ می‌کند.
زنده‌ ‌به‌ گور کردن‌ دختران‌ ‌از‌ زشت‌ترین‌ و دردناکترین‌ داستانهای‌ جاهلیت‌ ‌است‌ و، چنان‌ ‌که‌ گفتیم‌، ‌از‌ دیدگاههای‌ مختلف‌ سستی‌ فکر جاهلی‌ ‌را‌ محکوم‌ می‌کند و ‌از‌ ‌إبن‌ عباس‌ روایت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ ... چون‌ زنی‌ ‌در‌ جاهلیت‌ باردار می‌شد، گودالی‌ حفر می‌کرد و ‌در‌ وقت‌ فرا رسیدن‌ درد زادن‌ ‌بر‌ کنار ‌آن‌ می‌نشست‌ و ‌اگر‌ نوزاد دختر ‌بود‌، ‌آن‌ ‌را‌ ‌به‌ میان‌ گودال‌ می‌انداخت‌ و ‌با‌ خاک‌ ‌آن‌ ‌را‌ می‌پوشاند، و ‌اگر‌ پسر ‌بود‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌برای‌ ‌خود‌ نگاه‌ می‌داشت‌، و بعضی‌ ‌از‌ آنان‌ ‌به‌ ‌اینکه‌ عمل‌ زشت‌ ‌خود‌ افتخار می‌کردند و گوینده‌ای‌ ‌از‌ ‌ایشان‌ چنین‌ گفته‌ ‌است‌:

سمیتها اذ ولدت‌ تموت‌ و القبر صهر ضامن‌ زمیت‌«5»
‌آن‌ دختر ‌را‌ چون‌ ‌به‌ دنیا آمد، «می‌میری‌» نام‌ نهادم‌ و گور داماد متعهد و ‌با‌ وقاری‌ ‌است‌.

و ‌در‌ الدر المنثور آمده‌ ‌است‌ ‌که‌: صعصعة ‌بن‌ ناجیة المجاشی‌، نیای‌ فرزدق‌، ‌گفت‌ ‌که‌ ‌به‌ ‌رسول‌ اللّه‌ (ص‌) گفتم‌: ‌ یا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌؟ ‌من‌ ‌در‌ جاهلیت‌ کارهایی‌ انجام‌ داده‌ام‌، آیا ‌در‌ برابر ‌آنها‌ مزدی‌ ‌به‌ ‌من‌ داده‌ خواهد شد! و پیامبر ‌گفت‌: «چه‌ کاری‌ انجام‌ دادی‌!»، ‌گفت‌: ‌از‌ کشته‌ شدن‌ سیصد و شصت‌ نوزاد دختر کشتنی‌، ‌با‌ پرداختن‌ بهایی‌ برابر ‌با‌ دو ماده‌ شتر آبستن‌ و هماهه‌ و یک‌ شتر نر ‌در‌ مقابل‌ ‌هر‌ نوزاد جلوگیری‌ کردم‌، آیا ‌اینکه‌ کار ‌را‌ اجری‌ هست‌، و ‌رسول‌‌-‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌‌-‌ ‌گفت‌: «‌از‌ ‌آن‌ روی‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌با‌ مسلمان‌ شدنت‌ ‌بر‌ تو منت‌ نهاد، البته‌ مزد ‌آن‌ ‌را‌ خواهی‌ گرفت‌».«6»
‌به‌ حق‌ باید ‌گفت‌ ‌که‌ سقوط آدمی‌ ‌در‌ دوزخ‌ فساد و گناه‌ هولناک‌ ‌است‌، و ‌اگر‌ رحمت‌ ‌خدا‌ دستگیر و یاور ‌او‌ نشود، ‌به‌ ترازی‌ ‌از‌ پستی‌ و رذالت‌ کشیده‌ می‌شود ‌که‌ فرزندان‌ ‌خود‌ ‌را‌ زنده‌ ‌به‌ گور می‌کند، و شاید اشاره‌ ‌به‌ نوزادان‌ دختر ‌در‌ ‌اینکه‌ ‌آیه‌ ‌به‌ عنوان‌ منحصر بودن‌ ‌به‌ آنان‌ نبوده‌ ‌باشد‌، بلکه‌ بدان‌ جهت‌ ‌است‌ ‌که‌ اینان‌ ضعیف‌تر و ترحم‌انگیزترند، چه‌ آیات‌ دیگری‌ دلالت‌ ‌بر‌ ‌آن‌ دارد ‌که‌ نوزادان‌ پسر نیز چنین‌ سرنوشتی‌ داشته‌اند، ‌در‌ ‌آن‌ جا ‌که‌ پروردگارمان‌ می‌گوید: وَ لا تَقتُلُوا أَولادَکُم‌ خَشیَةَ إِملاق‌ٍ نَحن‌ُ نَرزُقُهُم‌ وَ إِیّاکُم‌‌-‌ و پسران‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ بیم‌ فقر مکشید ‌که‌ ‌ما روزی‌ دهنده‌ آنان‌ و شماییم‌».«7»
‌اگر‌ امروز مشاهده‌ می‌کنیم‌ ‌که‌ قوانینی‌ مانع‌ کشتن‌ اولاد وجود دارد، و بلکه‌ عواطف‌ رقیقی‌ فرزندان‌ ‌را‌ همچون‌ سپری‌ حمایت‌ می‌کند و مراقبت‌ عالی‌ ‌از‌ آنان‌ ‌به‌ عمل‌ می‌آید، ‌اینکه‌ همه‌ ‌به‌ فضل‌ آموزشهای‌ رسالتهای‌ الاهی‌ ‌است‌، و ‌اگر‌ ‌آنها‌ وجود نمی‌داشت‌، بشریت‌ ‌به‌ دوران‌ جاهلی‌ پیشین‌ ‌خود‌ باز می‌گشت‌، چه‌ نتیجه‌ فلسفه‌های‌ مادّی‌ ‌که‌ ‌هر‌ چیز ‌را‌ ‌از‌ طریق‌ سود و زیان‌ ‌آن‌ ارزیابی‌ می‌کند، چیزی‌ جز ‌اینکه‌ تبهکاریها نخواهد ‌بود‌.

هنوز ‌هم‌ بعضی‌ ‌از‌ مردم‌ ‌در‌ امثال‌ ‌اینکه‌ گونه‌ تبهکاریها غوطه‌ورند و ‌من‌ سه‌ مثال‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌برای‌ ‌شما‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ جا نقل‌ می‌کنم‌:
الف‌: آنچه‌ ‌در‌ جهان‌ وجود دارد و ‌به‌ صورتی‌ گسترده‌ ‌از‌ طریق‌ خرید و فروش‌ فرزندان‌ صورت‌ می‌گیرد، ‌تا‌ آنان‌ ‌را‌ دیگران‌ ‌به‌ بردگی‌ گیرند ‌ یا ‌ ‌از‌ آنان‌ ‌در‌ ساختن‌ و پرداختن‌ و صادر کردن‌ فیلمهای‌ جنسی‌ بسیار زشت‌ و پلید بهره‌برداری‌ کنند، ‌ یا ‌ ‌حتی‌ آنان‌ ‌را‌ بکشند و ‌از‌ بدنهای‌ ‌ایشان‌ ‌برای‌ ساختن‌ موادی‌ معین‌ استفاده‌ کنند.
‌علی‌ رغم‌ سری‌ بودن‌ گسترده‌ ‌اینکه‌ گونه‌ تبهکاریها، جهان‌ گاهگاه‌ ‌از‌ بعضی‌ ‌از‌ گونه‌های‌ ‌آنها‌ آگاهی‌ پیدا می‌کند.

اینک‌ نمونه‌هایی‌ ‌که‌ ‌در‌ روزنامه‌ها و خبرگزاریها ‌از‌ ‌آنها‌ یاد ‌شده‌ ‌است‌:
کیهان‌ عربی‌ (روزنامه‌ عربی‌ صادر ‌شده‌ ‌در‌ تهران‌) ‌در‌ شماره‌ 1691 ‌خود‌ چنین‌ نوشته‌ ‌است‌:
نمایندگان‌ ‌در‌ کنگره‌ مربوط ‌به‌ برده‌گیری‌ کودکان‌، پریروز ‌از‌ ‌اینکه‌ راز پرده‌ برداشتند ‌که‌ بیش‌ ‌از‌ هفت‌ میلیون‌ کودک‌ همچون‌ بردگان‌ ‌در‌ کشورهای‌ جنوب‌ آسیا ‌به‌ سر می‌برند، و بعضی‌ ‌از‌ آنان‌ ربوده‌ شده‌اند و مراسم‌ بردگی‌ آنان‌ صورت‌ اتمام‌ پذیرفته‌ ‌که‌ می‌بایستی‌ ‌در‌ تمام‌ عمر ‌خود‌ ‌از‌ یک‌ زندگی‌ بدتر ‌از‌ زندگی‌ چهارپایان‌ رنج‌ برند.

و سوامی‌ اجنیفیش‌ رئیس‌ جبهه‌ آزادی‌ بردگان‌ ‌در‌ برابر ‌آن‌ کنگره‌ ‌گفت‌:
«کودکان‌ ‌را‌ ‌در‌ سنین‌ میان‌ شش‌ و دوازده‌ سالگی‌ می‌ربایند و آنان‌ ‌را‌ ‌به‌ کارخانه‌های‌ قالیبافی‌ منتقل‌ می‌کنند و ‌با‌ آهنهای‌ سرخ‌ ‌شده‌ ‌با‌ آتش‌ علامتی‌ ‌بر‌ سطح‌ بدن‌ ‌ایشان‌ فراهم‌ می‌آورند ‌که‌ حکایت‌ ‌از‌ بردگی‌ آنان‌ می‌کند».
و ‌من‌ ریاست‌ جبهه‌ آزادی‌ کارگران‌ برده‌ای‌ ‌را‌ ‌بر‌ عهده‌ داشتم‌ ‌که‌ ‌در‌ دهلی‌ نو تشکیل‌ ‌شده‌ ‌بود‌ و نمایندگانی‌ ‌از‌ هند و بنگلادش‌ و پاکستان‌ و نپال‌ و سریلانکا ‌در‌‌آن‌ شرکت‌ داشتند.
و ب‌. ن‌. باغواتی‌ ‌از‌ بزرگترین‌ قاضیان‌ پیشین‌ ‌در‌ هند، ‌آن‌ کودکان‌ ‌را‌ بدین‌ گونه‌ توصیف‌ کرده‌ ‌است‌ ‌که‌ همچون‌ آدمیزاد زندگی‌ نمی‌کنند، بلکه‌ ‌از‌ زندگیی‌ بدتر ‌از‌ زندگی‌ چهارپایان‌ برخوردارند، چه‌ چارپایان‌ ‌لا‌ اقل‌ ‌اینکه‌ آزادی‌ ‌را‌ دارند ‌که‌ ‌هر‌ جا ‌که‌ خواهند بچرند، ‌ یا ‌ ‌اگر‌ گرسنه‌ باشند خوراک‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ راه‌ دزدی‌ فراهم‌ آورند.
‌در‌ همان‌ کنگره‌ کودکانی‌ نیز وجود داشتند ‌که‌ آزاد شدن‌ آنان‌ ‌از‌ قید بردگی‌ صورت‌ اتمام‌ پذیرفته‌ ‌بود‌.
و اجنیفس‌ ‌گفت‌ ‌که‌ سازمانهای‌ ‌بین‌ المللی‌ ‌برای‌ جلوگیری‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ بردگی‌ ‌بر‌ ‌اینکه‌ اعتقاد ‌است‌ ‌که‌ حد اقل‌ 75 میلیون‌ کودک‌ کمتر ‌از‌ چهارده‌ ساله‌ اکنون‌ ‌در‌ جنوب‌ آسیا ‌به‌ کار گرفته‌ می‌شوند ‌که‌ ده‌ درصد آنان‌ داغ‌ بردگی‌ دارند.
دولت‌ هند نظام‌ کار ‌از‌ طریق‌ بردگی‌ ‌را‌ ‌در‌ 1976 لغو کرد.
بیش‌ ‌از‌ 000، 100 کودک‌ برده‌ تنها ‌در‌ صناعت‌ قالیبافی‌ ‌به‌ کار اشتغال‌ دارند ‌که‌ مهمترین‌ منبع‌ هند ‌برای‌ دست‌ یافتن‌ ‌به‌ ارزهای‌ خارجی‌ ‌است‌.
‌در‌ سریلانکا 146 سازمان‌ ‌برای‌ خرید و فروش‌ کودکان‌ بیگانه‌ وجود دارد، و ‌در‌ سال‌ 1985 شماره‌ کودکان‌ فروخته‌ ‌شده‌ ‌به‌ توسط ‌آنها‌ 5343 بوده‌ ‌است‌. ‌به‌ نقل‌ ‌از‌ خبرگزاری‌ فرانسه‌، 25/ 11/ 85.
روزنامه‌ الوطن‌ کویتی‌ ‌در‌ شماره‌ 4138 ‌خود‌ چنین‌ آورده‌ ‌است‌: خرید و فروش‌ نزدیک‌ ‌به‌ یک‌ میلیون‌ کودک‌ ‌که‌ بعضی‌ ‌از‌ آنان‌ ‌در‌ سالهای‌ سه‌ و چهار سالگی‌ عمر ‌خود‌ بودند، ‌در‌ بازار هنر همه‌ چیز حلال‌ شمار ‌بین‌ المللی‌ صورت‌ اتمام‌ پذیرفت‌ ‌که‌ بعضی‌ ‌از‌ آنان‌ ‌را‌ بیماری‌ می‌کشد و بعضی‌ دیگر ‌را‌ خودکشی‌ ‌ یا ‌ تجسم‌ بخشیدن‌ ‌به‌ حوادث‌ سخت‌ ‌در‌ فیلمهای‌ سینمایی‌.
روزنامه‌ السفیر ‌در‌ شماره‌ 4782 ‌خود‌ چنین‌ نقل‌ کرده‌ ‌است‌: معاون‌ وزیر داخله‌ پاکستان‌، بعضی‌ ‌از‌ پدران‌ پاکستانی‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌آن‌ متهم‌ کرده‌ ‌است‌ ‌که‌ کودکان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌به‌ دولتهای‌ حاشیه‌ جنوبی‌ خلیج‌ فارس‌ می‌فروشند ‌که‌ ‌از‌ آنان‌ ‌در‌ مسابقه‌های‌ شتردوانی‌ استفاده‌ می‌شود، و مربیان‌ شتران‌ مسابقه‌ می‌گویند: بهره‌برداری‌ ‌از‌کودکان‌ یاد ‌شده‌ و قرار دادن‌ آنان‌ ‌بر‌ پشت‌ شتران‌ بدان‌ منظور ‌است‌ ‌که‌ صدای‌ گریه‌ و داد و فریاد آنان‌ شتران‌ ‌را‌ ‌به‌ هیجان‌ می‌آورد و ‌با‌ سرعت‌ بیشتری‌ حرکت‌ می‌کنند.
روزنامه‌ الوطن‌ ‌در‌ شماره‌ 3137 مطلبی‌ ‌به‌ ‌اینکه‌ مضمون‌ دارد ‌که‌: زنی‌ سریلانکایی‌ ‌که‌ ‌در‌ نزدیکی‌ ‌از‌ امرای‌ دولت‌ امارات‌ عربی‌ کار می‌کند، طفل‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌به‌ مبلغ‌ 1122 دلار ‌برای‌ فروش‌ عرضه‌ کرد.

ب‌: بدی‌ تغذیه‌ سبب‌ فوت‌ شمار فراوانی‌ ‌از‌ کودکان‌ می‌شود، بدون‌ ‌آن‌ ‌که‌ کسی‌ ‌در‌ صدد نجات‌ آنان‌ برآید، ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ ‌برای‌ دنیای‌ پیشرفته‌ کنونی‌ ‌از‌ لحاظ مالی‌ و مادّی‌ نجات‌ دادن‌ ‌آن‌ کودکان‌ ‌به‌ هیچ‌ وجه‌ دشوار نیست‌.
نخست‌ وزیر (سابق‌) سودان‌ پرده‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ راز برداشت‌ ‌که‌ بیست‌ هزار کودک‌ ‌در‌ ناحیه‌ «کوردوان‌» مرکز سودان‌ ‌از‌ گرسنگی‌ تلف‌ شدند، و ‌در‌ همان‌ ناحیه‌ 250 هزار نفر ‌از‌ بدی‌ تغذیه‌ گرفتار عذاب‌اند.
سازمان‌ ملل‌ متحد ‌به‌ ‌اینکه‌ مطلب‌ اشاره‌ کرده‌ ‌است‌ ‌که‌ نیمی‌ ‌از‌ ساکنان‌ بخشی‌ ‌از‌ سودان‌ ‌که‌ شماره‌ آنان‌ ‌به‌ یک‌ میلیون‌ نفر می‌رسد، ‌به‌ سبب‌ خشکسالی‌ ‌در‌ معرض‌ گرسنگی‌ قرار دارند.
مسئولان‌ مددرسانی‌ باختری‌ می‌گویند ‌که‌ ‌در‌ ‌هر‌ هفته‌ 100 نفر، ‌که‌ بیشتر آنان‌ ‌از‌ کودکانند، ‌در‌ اردوگاه‌ 50 هزار نفری‌ قربانیان‌ گرسنگی‌ ‌در‌ ناحیه‌ دارفورجان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ دست‌ می‌دهند.
کارشناسان‌ سازمان‌ ملل‌ متحد ‌بر‌ آنند ‌که‌ 15 میلیون‌ سودانی‌‌-‌ ‌که‌ دو سوم‌ ‌ایشان‌ ‌از‌ کودکان‌اند‌-‌ ‌از‌ گرسنگی‌ رنج‌ می‌برند، و ‌در‌ قسمت‌ جنوبی‌ سودان‌، کودکان‌ ‌به‌ صورت‌ هیکلهایی‌ استخوانی‌ ‌در‌ آمده‌اند، زیرا ‌که‌ 85 ‌از‌ وزن‌ طبیعی‌ بدنهای‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ دست‌ داده‌اند.
‌در‌ هاییتی‌ 50 ‌از‌ کودکان‌ پیش‌ ‌از‌ رسیدن‌ ‌به‌ چهار سالگی‌ ‌از‌ دنیا می‌روند، و کسانی‌ ‌که‌ ‌اینکه‌ مرحله‌ ‌را‌ پشت‌ سر بگذارند، ‌در‌ تمام‌ عمر لاغر و نزار باقی‌ می‌مانند و وزن‌ بدن‌ ‌ایشان‌ ‌از‌ 10 ‌تا‌ 20 ‌از‌ وزن‌ طبیعی‌ کمتر ‌است‌.
‌در‌ گزارشی‌ ‌از‌ آفریقا خبر ‌از‌ ‌آن‌ داده‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌در‌ سال‌ 1985 م‌ روزانه‌
هزار طفل‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ قاره‌ تلف‌ می‌شوند.
سازمان‌ یونیسف‌ ‌در‌ اعلامیه‌ای‌ گفته‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ کشورهای‌ ‌در‌ حال‌ رشد ‌هر‌ ساله‌ چهار میلیون‌ کودک‌ ‌از‌ دنیا می‌روند.
بهای‌ توده‌های‌ همچون‌ کوه‌ خوراکیهای‌ زاید ‌بر‌ مصرف‌ بازار مشترک‌ بهایی‌ نزدیک‌ 5 و 8 میلیارد دارد، ‌که‌ ‌از‌ جمله‌ ‌آنها‌ ‌است‌: 17 میلیون‌ تن‌ گندم‌، 2 و 1 میلیون‌ تن‌ کره‌، 79000 تن‌ گوشت‌ گاو و 487 تن‌ شیر خشک‌.
‌در‌ همان‌ هنگام‌ ‌که‌ فزونی‌ خوراکیهای‌ زاید ‌در‌ اروپا و امریکای‌ شمالی‌ چشمگیر جلوه‌گر می‌شود، بیم‌ ‌آن‌ می‌رود ‌که‌ ‌در‌ سراسر جهان‌ 34 میلیون‌ نفر ‌که‌ بیشتر آنان‌ ‌از‌ کودکان‌اند، ‌در‌ قاره‌ آفریقا ‌از‌ بد غذایی‌ جان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ دست‌ بدهند. و مدیر مسئولی‌ ‌در‌ سازمان‌ ملل‌ متحد، ‌به‌ نام‌ مورث‌، گزارش‌ داده‌ ‌است‌ ‌که‌ 20 میلیون‌ نفر ‌در‌ افریقا ‌از‌ گرسنگی‌ تهدید ‌به‌ مرگ‌ می‌شوند ‌که‌ اکثریت‌ آنان‌ ‌را‌ کودکان‌ تشکیل‌ می‌دهند.
میانگین‌ مرگ‌ کودکان‌ ‌در‌ سومالی‌ ‌به‌ سبب‌ بدی‌ تغذیه‌ 200 ‌در‌ هزار ‌است‌، ‌یعنی‌ یک‌ پنجم‌ متولد شدگان‌، و ‌در‌ گابون‌ 140 کودک‌ ‌در‌ هزار.
خبرگزاری‌ فرانسه‌ آمارهای‌ شگفت‌انگیز زیر ‌را‌ پراکنده‌ ساخته‌ ‌است‌.
40 هزار کودک‌ ‌در‌ جهان‌ ‌در‌ معرض‌ مرگ‌ حتمی‌ ‌به‌ سبب‌ سوء تغذیه‌ قرار دارند.
20 میلیون‌ کودک‌ میان‌ 6 ‌تا‌ 12 ساله‌ ‌به‌ سببی‌ ‌ یا ‌ سبب‌ دیگر ‌از‌ حق‌ آموزش‌ دیدن‌ محرومند، و مهمترین‌ علت‌ ‌آن‌ فقر کوبنده‌ ‌است‌.
75 میلیون‌ کودک‌ 8 ‌تا‌ 15 ساله‌ ‌در‌ جهان‌ سوم‌ ‌به‌ سبب‌ سختی‌ زندگی‌ مجبورند ‌به‌ انجام‌ کارهای‌ طاقت‌فرسا اشتغال‌ پیدا کنند.
نسبت‌ متوفیات‌ کودکان‌ ‌در‌ جهان‌ ‌در‌ حال‌ رشد ده‌ برابر متوفیات‌ قسمت‌ دیگر جهان‌ ‌است‌.
بالاترین‌ میانگینها ‌در‌ متوفیات‌ کودکان‌ مخصوص‌ افریقا ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ سال‌ 1984 م‌ نزدیک‌ 5 میلیون‌ بوده‌ ‌است‌، و ‌به‌ همین‌ شماره‌ ‌از‌ ‌ایشان‌ کودکانی‌ ‌به‌ بدبختیهای‌ گوناگون‌ ‌در‌ نتیجه‌ بیماری‌ و بدی‌ تغذیه‌ مبتلا می‌شوند، و ‌اینکه‌ موافق‌ ‌است‌ ‌با‌ رقمی‌ ‌که‌ نشریه‌ خبرگزاری‌ فرانسه‌ منتشر کرده‌ و شماره‌ کودکان‌ مرده‌ میان‌ سالهای‌ 85‌-‌ 83 م‌ ‌را‌ 10 میلیون‌ دانسته‌ ‌است‌.
سازمان‌ بهداشت‌ جهانی‌ گفته‌ ‌است‌: سالانه‌ 15 میلیون‌ کودک‌ ‌به‌ سبب‌ سوء تغذیه‌ ‌در‌ سالهای‌ عمر زیر پنج‌ سالگی‌ می‌میرند، و بسیاری‌ ‌از‌ کودکان‌ ‌به‌ امراضی‌ حاصل‌ ‌از‌ بدی‌ تغذیه‌ همچون‌ حصبه‌ و سل‌ و اسهال‌ و کوری‌ مبتلا می‌شوند.
و مجله‌ اطلاعات‌ هفتگی‌ ‌در‌ شماره‌ 2225 ‌خود‌ نوشته‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ هندوستان‌ 9 میلیون‌ کور وجود دارد، و ‌در‌ بنگلادش‌ 200 هزار کودک‌ ‌در‌ ‌هر‌ سال‌ بینایی‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ اثر بدی‌ خوراک‌ و نقصان‌ ویتامین‌ ‌از‌ دست‌ می‌دهند.

‌در‌ روزنامه‌ کیهان‌ شماره‌ 12322 چنین‌ آمده‌ ‌است‌:
‌در‌ برزیل‌ ‌در‌ ‌هر‌ دقیقه‌ و 42 ثانیه‌، یک‌ کودک‌ ‌بر‌ اثر گرسنگی‌ جان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ دست‌ می‌دهد.
وزارت‌ بهداری‌ ‌در‌ برزیل‌ خبر داده‌ ‌است‌ ‌که‌ 300 هزار کودک‌ ‌در‌ کمتر ‌از‌ یک‌ سال‌، ‌به‌ سبب‌ سوء تغذیه‌ ‌خود‌ ‌ یا ‌ مادرانشان‌ و نیز ‌برای‌ بدی‌ وضع‌ بهداشت‌ ‌در‌ اول‌ ماه‌ ‌بعد‌ محکوم‌ ‌به‌ مرگ‌اند.
بنا ‌بر‌ گفته‌های‌ یونیسف‌ 80 میلیون‌ ‌از‌ 120 میلیون‌ ساکنان‌ برزیل‌ ‌از‌ سوء تغذیه‌ رنج‌ می‌برند.

ج‌: و ‌از‌ جمله‌ چیزهایی‌ ‌که‌ می‌شنویم‌ و جانمان‌ ‌به‌ لرزه‌ ‌در‌ می‌آید، مطلبی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌برای‌ ‌من‌ ‌از‌ مصیبت‌ زن‌ جوانی‌ هندی‌ نقل‌ کردند ‌که‌، بنا ‌بر‌ عادات‌ جاهلیت‌، همراه‌ ‌با‌ شوهر مرده‌اش‌ ‌به‌ آتش‌ کشیده‌ شد و سبب‌ هیاهوی‌ شدیدی‌ ‌در‌ ‌آن‌ سرزمین‌ شد.«8»
شاید ‌در‌ روستاهای‌ فراوانی‌ هنوز زن‌ بیوه‌ ‌را‌ همراه‌ ‌با‌ شوهر مرده‌اش‌ خواه‌ بخواهد ‌ یا ‌ نخواهد، ‌به‌ خاک‌ می‌سپارند، و ‌از‌ کشتن‌ دختران‌ ‌در‌ هند بعضی‌ ‌از‌ حقایق‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ قرار ‌است‌:
‌هر‌ ساله‌ ‌در‌ هند 65 هزار نوزاد دختر ‌در‌ منطقه‌ مادورای‌ ‌در‌ تامیل‌نادو ‌از‌ جنوب‌ هند کشته‌ می‌شود.
مردم‌ ‌آن‌ جا ‌اینکه‌ کشتن‌ ‌را‌ ‌با‌ خورانیدن‌ سمی‌ گرفته‌ ‌شده‌ ‌از‌ درخت‌ خرزهره‌ بلافاصله‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌به‌ دنیا آمدن‌ انجام‌ می‌دهند، و ‌اینکه‌ روش‌ ‌به‌ جامعه‌ کالار هندویی‌ انحصار ندارد، بلکه‌ ‌در‌ میان‌ هندوان‌ دیگر ساکن‌ ‌در‌ ثیغارس‌، مدارس‌، و جاتس‌ ‌در‌ راجیوتس‌، ولیگاکاتبی‌ باتبدراس‌ ‌در‌ گجرات‌ نیز رایج‌ ‌است‌، و ‌از‌ روشهای‌ جاری‌ مسموم‌ کردن‌ کودکان‌ یکی‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ مادر نوک‌ پستان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌به‌ زهر آلوده‌ می‌سازد و بینی‌ نوزاد ‌را‌ ‌برای‌ احساس‌ نکردن‌ بو می‌بندد، و ‌در‌ راجپوتس‌، تلف‌ کردن‌ کودک‌ ‌به‌ دست‌ مادرش‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ راه‌ صورت‌ می‌گیرد ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ پارچه‌ای‌ ستبر محکم‌ می‌پیچد، ‌ یا ‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ رودخانه‌ ‌ یا ‌ دریا غرق‌ می‌کند.
آسانترین‌ راه‌ ‌برای‌ کشتن‌ نوزاد دختر ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ زباله‌دان‌ می‌اندازند ‌ یا ‌ ‌در‌ بیابان‌ ‌به‌ حال‌ ‌خود‌ می‌گذارند.
دختر کشی‌ ‌در‌ هند روشی‌ ‌است‌ ‌که‌ فقیران‌ ‌با‌ پیروی‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ گرفتاری‌ فراهم‌ آوردن‌ مهریه‌ دختر خلاص‌ می‌کنند، چه‌ کمترین‌ مهریه‌ای‌ ‌که‌ باید ‌برای‌ ‌به‌ شوهر رفتن‌ دختری‌ پرداخته‌ شود پنجاه‌ هزار روپیه‌ ‌ یا ‌ معادل‌ ‌آن‌ چهارصد و پانزده‌ دولار ‌است‌، و ‌اینکه‌ علاوه‌ ‌بر‌ جواهراتی‌ ‌است‌ ‌که‌ باید دختر نو عروس‌ همراه‌ ‌خود‌ ‌به‌ خانه‌ شوهر ببرد، و ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ شوهر درس‌ خوانده‌ ‌ یا ‌ کارمند دستگاه‌ دولتی‌ ‌باشد‌، ‌بر‌ مقدار مهریه‌ای‌ ‌که‌ پدر باید بپردازد افزوده‌ می‌شود.
‌در‌ ‌آن‌ صورت‌ ‌که‌ هندیان‌ فرزندان‌ پسر ‌را‌ تحمل‌ می‌کنند، دختران‌ ‌را‌ ‌برای‌ ‌خود‌ همچون‌ مسئولیتی‌ ‌در‌ نظر می‌گیرند، و ‌اینکه‌ همه‌ ‌برای‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ فرزندان‌ ذکور مهریه‌ دریافت‌ می‌کنند، و ‌اینکه‌ امر ‌حتی‌ ‌در‌ نزد درس‌ خواندگان‌ و پرورش‌یافتگان‌ نیز مقبول‌ ‌به‌ نظر می‌رسد.
پدران‌ میان‌ پسران‌ و دختران‌ ‌خود‌ ‌در‌ خوراک‌ و پوشاک‌ و توجه‌ و تعلیم‌ تمایز قایلند، و چنان‌ ‌است‌ ‌که‌ 84 ‌از‌ پسران‌ ‌در‌ مقابل‌ 45 ‌از‌ دختران‌ روانه‌ مدرسه‌های‌شوند.
زنی‌ ‌که‌ یک‌ دختر ‌ یا ‌ بیشتر ‌به‌ دنیا بیاورد، ‌در‌ معرض‌ ملاحظاتی‌ خاص‌ قرار می‌گیرد، بدان‌ سبب‌ ‌که‌ فرزند پسری‌ ‌به‌ دنیا نیاورده‌ ‌است‌، و زنی‌ ‌که‌ دو ‌تا‌ سه‌ دختر ‌به‌ دنیا آورده‌ ‌باشد‌، ‌به‌ سقط جنین‌ می‌پردازد ‌ یا ‌ ‌خود‌ ‌را‌ عقیم‌ می‌سازد.
پدران‌ فقیر ‌در‌ کشتن‌ دختران‌ ‌از‌ سقط جنین‌ استفاده‌ می‌کنند، و ‌از‌ وسایل‌ محدود کردن‌ اولاد ‌در‌ بیشتر شهرهای‌ هند ‌به‌ صورتی‌ گسترده‌ استفاده‌ می‌شود.
‌در‌ همه‌ جا آگهیهایی‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ گونه‌ ‌به‌ چشم‌ می‌خورد، خواه‌ ‌در‌ قطارها و خواه‌ ‌بر‌ دیواره‌های‌ اوتوبوسها و دیوارها: «‌ما عقیم‌ می‌کنیم‌ ...» ‌ یا ‌ «‌برای‌ خلاص‌ شدن‌، ‌به‌ جای‌ پرداختن‌ 50 هزار روپیه‌ فقط 500 روپیه‌ بدهید» ‌ یا ‌ «‌از‌ اندوه‌ دختر ‌خود‌ ‌را‌ خلاص‌ کنید» ‌ یا ‌ «‌از‌ جنس‌ کودک‌ ‌خود‌ آگاه‌ شوید».
و ‌به‌ سبب‌ همین‌ عمل‌ سقط جنین‌، ‌در‌ ‌هر‌ صد هزار زن‌ باردار، 400 ‌تا‌ 500 نفر جان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ دست‌ می‌دهند، و ‌اینکه‌ دومین‌ نسبت‌ ‌در‌ جهان‌ ‌است‌.
‌به‌ سبب‌ کشتن‌ و بچه‌ افکندن‌، یک‌ چهارم‌ نوزادان‌ دختر ‌در‌ سال‌ نابود می‌شوند ‌که‌ شماره‌ آنان‌ ‌به‌ 12 میلیون‌ نفر می‌رسد، و بنا ‌بر‌ آنچه‌ ‌از‌ شورای‌ هندی‌ مخصوص‌ بحثهای‌ پزشکی‌ صادر ‌شده‌، شماره‌ زنان‌ ‌از‌ شماره‌ مردان‌ ‌در‌ هند پیوسته‌ رو ‌به‌ کاهش‌ می‌رود، چنان‌ ‌که‌ ‌در‌ 1981 م‌ ‌در‌ مقابل‌ ‌هر‌ 1000 نوزاد پسر 993 نوزاد دختر ‌به‌ دنیا آمد، و ‌اینکه‌ نسبت‌ ‌در‌ 1986 م‌ ‌به‌ 935 ‌در‌ مقابل‌ هزار کاهش‌ یافت‌. [ نظرات / امتیازها ]
10) [10] ‌برای‌ ‌هر‌ یک‌ ‌از‌ ‌ما صحیفه‌ای‌ ‌است‌ ‌که‌ فرشتگان‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ عملی‌ ‌را‌ ‌که‌ انجام‌ می‌دهیم‌ ‌ یا ‌ ‌از‌ انجام‌ دادن‌ ‌آن‌ خودداری‌ می‌کنیم‌، ثبت‌ می‌کنند، و چون‌ آدمیزاد ‌از‌ دنیا برود، صحیفه‌ ‌او‌ پیچیده‌ و ‌برای‌ روز حشر ‌از‌ نو انتشار می‌یابد و ‌در‌ ‌آن‌ مشاهده‌ می‌کند ‌که‌ همه‌ اعمال‌ کوچک‌ و بزرگ‌ ‌او‌ ‌به‌ ثبت‌ رسیده‌ ‌است‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌بر‌ گردن‌ ‌او‌ می‌آویزند و ‌به‌ ‌او‌ می‌گویند: اقرَأ کِتابَک‌َ کَفی‌ بِنَفسِک‌َ الیَوم‌َ عَلَیک‌َ حَسِیباً‌-‌ نامه‌ات‌ ‌را‌ بخوان‌ ‌که‌ تو ‌خود‌ ‌برای‌ رسیدگی‌ ‌به‌ حسابت‌ ‌در‌ امروز بسنده‌ای‌».«9»

وَ إِذَا الصُّحُف‌ُ نُشِرَت‌‌-‌ و ‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ ‌که‌ صحیفه‌ها (نامه‌های‌ اعمال‌) گشوده‌ شود.»
‌در‌ ‌آن‌ روز نهفته‌ها و گناهان‌ آشکار می‌شود، و هیچ‌ کس‌ توان‌ منکر شدن‌ کاری‌ ‌را‌ ‌که‌ کرده‌ ‌است‌ ندارد، و نیک‌ و بد ‌او‌ گریبانگیرش‌ می‌شود، و نامه‌ای‌ ‌برای‌ ‌او‌ گشوده‌ می‌شود ‌که‌ ‌به‌ روایت‌ ام‌ّ سلمة ‌از‌ ‌رسول‌ اللّه‌‌-‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌‌-‌ ‌گفت‌:
«مردمان‌ ‌در‌ روز محشر عریان‌ و پا برهنه‌ ‌به‌ صحرای‌ محشر می‌آیند» و ‌من‌ گفتم‌: ‌ یا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌؟ زنان‌ چگونه‌ خواهند آمد! ‌گفت‌: «شغلی‌ چون‌ شغل‌ همگان‌ دارند، ای‌ ام‌ سلمة» گفتم‌: شغل‌ ‌ایشان‌ چیست‌! ‌گفت‌: «گشودن‌ صحیفه‌ها ‌که‌ ‌در‌ ‌آنها‌ حساب‌ چیزهایی‌ ‌به‌ سنگینی‌ تخم‌ مورچه‌ و ‌به‌ سنگینی‌ خردل‌ آمده‌ ‌است‌».«10» [ نظرات / امتیازها ]
11) [11] و ‌به‌ همان‌ گونه‌ ‌که‌ نهفته‌ها و اسرار آدمی‌ آشکار می‌شود، و پرده‌هایی‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ پوشانده‌ ‌است‌ فرو می‌افتد، غلاف‌ آسمان‌ نیز ‌از‌ روی‌ ‌آن‌ ‌به‌ گونه‌ای‌ برداشته‌ می‌شود ‌که‌ پوست‌ شتر ‌را‌ ‌از‌ بدن‌ ‌او‌ جدا می‌کنند.

وَ إِذَا السَّماءُ کُشِطَت‌‌-‌ و ‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ ‌که‌ آسمان‌ پوست‌ کنده‌ شود.»

گفتند: کندن‌ و جدا کردن‌ ‌از‌ شدت‌ چسبندگی‌، و کشط شتر ‌یعنی‌ کندن‌ پوست‌ ‌آن‌.

‌در‌ ‌آن‌ روز چه‌ پیش‌ می‌آید! آیا غلاف‌ محیط ‌بر‌ زمین‌ نیز برچیده‌ می‌شود ‌تا‌ ‌هر‌ چه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌است‌ آشکار شود، چنان‌ ‌که‌ پروردگارمان‌ گفته‌ ‌است‌: یَوم‌َ نَطوِی‌ السَّماءَ کَطَی‌ِّ السِّجِل‌ِّ لِلکُتُب‌ِ،«11» و بنا ‌بر‌ ‌اینکه‌ آسمان‌ سقف‌ مستقیمی‌ ‌است‌ ‌که‌ زمین‌ ‌را‌ حفظ می‌کند، ‌ یا ‌ حجابی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ باز می‌دارد ‌که‌ فرشتگان‌ ‌ یا ‌ فرو افتادن‌ عرش‌ ‌خدا‌ ‌را‌ مشاهده‌ کنیم‌، و ناگهان‌ چشمان‌ مردم‌ جهان‌ اعلی‌ ‌را‌ ‌به‌ همان‌ گونه‌ می‌بیند ‌که‌ جهان‌ اطراف‌ ‌خود‌ ‌را‌!

شاید تفسیر نخستین‌ شایسته‌تر ‌باشد‌، و بعضی‌ تفسیر دوم‌ ‌را‌ پذیرفته‌ وگفته‌اند ‌که‌ معنی‌ ‌آن‌ ‌اینکه‌ ‌است‌ ‌که‌ همه‌ اجرام‌ آسمانی‌ پیچیده‌ می‌شود، ولی‌ تعبیر کردن‌ ‌آن‌ ‌به‌ کشط ‌در‌ ‌اینکه‌ صورت‌ مناسب‌ ‌به‌ نظر نمی‌رسد، و ‌هر‌ چه‌ ‌باشد‌، امنیت‌ جهانی‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز هولناک‌ ‌به‌ صورت‌ نهایی‌ پایان‌ می‌پذیرد. [ نظرات / امتیازها ]
12) [12] هنگامی‌ ‌که‌ پرده‌ پوشاننده‌ آسمان‌ ‌به‌ کناری‌ رود، بهشت‌ و دوزخ‌ آشکار می‌شود و اما آتش‌ ‌برای‌ اهل‌ ‌آن‌ ‌به‌ صورتی‌ کامل‌ آماده‌ ‌شده‌، چه‌ چندان‌ افروخته‌ ‌است‌ ‌که‌ سیاه‌ ‌شده‌ و ‌به‌ غرش‌ افتاده‌ و نزدیک‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ خشم‌ ‌به‌ جوش‌ و خروش‌ ‌در‌ آید.

وَ إِذَا الجَحِیم‌ُ سُعِّرَت‌‌-‌ و ‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ ‌که‌ آتش‌ دوزخ‌ افروخته‌ شود.»

‌از‌ ‌رسول‌ اللّه‌‌-‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌‌-‌ روایت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌: «هزار سال‌ آتش‌ چندان‌ افروخته‌ ‌شده‌ ‌که‌ رنگ‌ سرخ‌ پیدا کرده‌ ‌است‌، و سپس‌ هزار سال‌ دیگر چندان‌ افروخته‌ شد ‌که‌ ‌به‌ رنگ‌ سفید ‌در‌ آمد، و ‌آن‌ گاه‌ هزار سال‌ دیگر افروختگی‌ آتش‌ ‌به‌ ‌آن‌ رنگ‌ سیاه‌ تیره‌ای‌ بخشید».«12»

‌در‌ جواب‌ ‌اینکه‌ پرسش‌ ‌که‌ آیا ‌اینکه‌ سالها سالهای‌ دنیایی‌ ‌است‌ ‌ یا ‌ سالهای‌ آخرتی‌ ‌که‌ ‌هر‌ روز ‌آنها‌ برابر ‌با‌ هزار سال‌ ‌است‌، باید ‌گفت‌ ‌که‌ ‌خدا‌ دانا ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
13) [13] و اما بهشت‌ ‌به‌ صورتی‌ ‌برای‌ اهل‌ ‌آن‌ آراسته‌ ‌شده‌ ‌که‌ عروس‌ ‌را‌ ‌در‌ شب‌ زفاف‌ ‌برای‌ شوهرش‌ می‌آرایند: روشناییهای‌ ‌آن‌ تلألؤ خاص‌ دارد، و حوران‌ بهشتی‌ آماده‌ پذیرایی‌ ‌از‌ همسران‌ خویشند، و غلامان‌ و کنیزکان‌ منتظر خدمت‌ کردن‌ ‌به‌ تازه‌ واردان‌، و میزهای‌ خوراک‌ ‌با‌ بهترین‌ و اشتها انگیزترین‌ خوردنیها و نوشیدنیها آماده‌ پذیرایی‌ ‌از‌ بهشتیان‌.

وَ إِذَا الجَنَّةُ أُزلِفَت‌‌-‌ و ‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ ‌که‌ بهشت‌ ‌را‌ نزدیک‌ آرند.»

‌یعنی‌ ‌به‌ پرهیزگاران‌ نزدیک‌ شود، ‌پس‌ آیا بهشت‌ ‌به‌ زمین‌، ‌به‌ همان‌ گونه‌ نزدیک‌ می‌شود ‌که‌ گویی‌ کره‌ دیگری‌ ‌است‌، ‌ یا ‌ ‌آن‌ ‌که‌ اهل‌ بهشت‌ ‌به‌ ‌آن‌ نزدیک‌ می‌شوند! ‌ما ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ آگاهی‌ نیست‌.
[ نظرات / امتیازها ]
14) [14] ‌اینکه‌ روز پاداش‌ و کیفر بزرگ‌ ‌است‌، ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ دیوان‌ داوری‌ عادلانه‌ ‌به‌ کار می‌افتد، و زندان‌ بزرگ‌ ‌به‌ صورت‌ جهنم‌ تجسم‌ پیدا می‌کند، و جایزه‌ بزرگ‌ ‌را‌ ‌در‌ بهشت‌ ‌در‌ برابر همه‌ بینندگان‌ قرار می‌دهند، ‌پس‌ آدمی‌ اعمال‌ خویش‌ ‌را‌ تجسم‌ یافته‌ ‌در‌ برابر خویش‌ مشاهده‌ می‌کند، و قدرت‌ فرار کردن‌ ‌از‌ کارهای‌ بد ‌خود‌ و منکر شدن‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ‌او‌ سلب‌ می‌شود، و ‌اینکه‌ حقا مسئولیت‌ ‌است‌ و عین‌ مسئولیت‌.

عَلِمَت‌ نَفس‌ٌ ما أَحضَرَت‌‌-‌ ‌هر‌ کس‌ می‌داند ‌که‌ چه‌ ‌با‌ ‌خود‌ حاضر کرده‌ ‌است‌.»

گفته‌اند ‌که‌ ‌اینکه‌ جمله‌ پاسخ‌ آیات‌ پیوسته‌ ‌به‌ یکدیگر إِذَا الشَّمس‌ُ کُوِّرَت‌ ‌به‌ ‌بعد‌ ‌است‌ ‌که‌ شمار ‌آنها‌ دوازده‌ ‌است‌ و ‌از‌ مجموع‌ ‌آنها‌ چارچوب‌ کلی‌ شکل‌ مسئولیت‌ انسان‌ ‌در‌ برابر همه‌ کارهایش‌ آشکار می‌شود، و تعبیر «علمت‌» ‌برای‌ تأکید درباره‌ ‌اینکه‌ مطلب‌ ‌است‌ ‌که‌ قضیه‌ قضیه‌ یقین‌ ‌است‌ و تنها حدس‌ و تخمین‌ نیست‌، و اما گفته‌ «نفس‌» حکایت‌ ‌از‌ ‌آن‌ دارد ‌که‌ نفس‌ مرکز شعور و احساس‌ ‌است‌، و ‌اینکه‌ گونه‌ بیان‌ بلیغ‌تر ‌از‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ گفته‌ می‌شد: «انسان‌ دانست‌»، اما ‌اگر‌ ‌ما بگوییم‌ ‌که‌ «چشم‌ دید» بلاغت‌ ‌آن‌ بیش‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ ‌است‌ ‌که‌ بگوییم‌ «انسان‌ دید».

و گفته‌ «‌ما أحضرت‌» نماینده‌ اوج‌ بلاغت‌ ‌است‌. آیا همه‌ تلاش‌ و کوشش‌ ‌ما ‌برای‌ ‌آن‌ نیست‌ ‌که‌ چیزی‌ ‌را‌ ‌برای‌ ‌آن‌ روز موعود حاضر و آماده‌ کنیم‌، ‌به‌ همان‌ گونه‌ ‌که‌ شاگرد مدرسه‌ای‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌برای‌ روز امتحان‌ آماده‌ می‌کند، و داوطلب‌ مسابقه‌ ورزشی‌ ‌برای‌ روز مسابقه‌، و ارتش‌ ‌برای‌ روز جنگ‌، آدمی‌ نیز همه‌ کوشش‌ و تلاش‌ خویش‌ ‌را‌ ‌برای‌ روز ملاقات‌ ‌با‌ ‌خدا‌ ذخیره‌ می‌کند، ‌یعنی‌ ‌آن‌ روزی‌ ‌که‌ خدای‌ ‌ما درباره‌ ‌آن‌ می‌گوید: یا أَیُّهَا الإِنسان‌ُ إِنَّک‌َ کادِح‌ٌ إِلی‌ رَبِّک‌َ کَدحاً فَمُلاقِیه‌ِ‌-‌ ای‌ انسان‌؟ توبه‌ سوی‌ پروردگار ‌خود‌ تلاش‌ می‌کنی‌ ‌پس‌ ‌او‌ ‌را‌ ملاقات‌ خواهی‌ کرد».«13» [ نظرات / امتیازها ]
  اعظم زارع بيدکي - تفسیر جوامع
7) و اذا الـنفوس زوجت , آنگاه که هر انسانى نزدیک به شکل خود مى شود, و به قولى آنگاه که ارواح به اجـسـاد نـزدیـک شـود [زنده شوند] و به گفته بعضى آنگاه که نفوس صالحان به حوران بهشتى نزدیک شوند و نفوس کافران به شیطانها. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر جوامع
9) از عـلـى (ع ) قـرائت : سئلت باى ذنب قتلت , روایت شده و ابن عباس و مجاهد نیز به همین صورت قـرائت کرده اند, یعنى دخترک مقتول از خود دفاع مى کند و از خدا یاقاتل خود [علت قتل خویش را] مى پرسد.
از حضرت باقر و صادق (ع ) روایت است که منظور از آیه رحم و خویشاوندى است و علت قطع رحم از کـسـى کـه رحـم را بطع کرده سؤال مى شود, و فرمودند: رحم کسى است که در راه دوستى و ولایـت مـا کـشـته شود بنابراین از باب حذف مضاف است [در اصل باى ذنب قتلت المقتوله بوده اسـت ] (قـتـلت ) به تشدید (تاء) نیزقرائت شده است و آیه دلالت دارد که اطفال مشرکان به گناه پـدرانـشـان کـیفرنمى شوند و کیفر فقط در برابر گناه [خود شخص ] است و هر گاه خدا کافر را به سبب بى گناهى کودک مقتول سرزنش مى کند زشت است که کودک را کیفر دهد.
از ابن عباس در همین مورد [عذاب شدن فرزندان کفار] سؤال شد, او به این آیه استدلال کرد. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر جوامع
10) و اذا الـصحف نشرت , نشرت به تشدید (شین ) و بدون تشدید قرائت شده است ومقصود نامه هاى اعـمـال است که در هنگام مرگ آدمى درهم پیچیده مى شود آنگاه در موقع حساب باز و گشوده مى شود.
پـیـامبر(ص ) فرمود: مردم در روز قیامت با بدن برهنه و پاى برهنه محشور مى شوندپس ام سلمه پـرسید: زنان چگونه محشور مى شوند؟ فرمود: اى ام سلمه مردم سرگرم و گرفتارند [گرفتارى مردم مانع از نگاه آنها به زنان است ] عرض کرد: گرفتارچه هستند؟ حضرت فرمود: پراکندگى و بـازشـدن نـامـه هاى عمل است که در آنهاکارهاى نیک و بد به وزن ذره و خردل ثبت شده است .
ممکن است مقصود پراکنده شدن نامه هاى در میان صاحبان آنها باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
11) و اذا السماء کشطت , آنگاه که آسمان از جاى خود کنده و نابود شود چنان که پوست از بدن حیوان سربریده و پرده از روىچیزی جدا مى شود. [ نظرات / امتیازها ]
12) و اذا الـجـحـیـم سعرت , سعرت به تشدید (عین ) و بدون تشدید قرائت شده است ,آنگاه که آتش دوزخ سـخـت بـرافـروخـتـه شـود, بـعـضـى گـفته اند: خشم خدا و گناهان بشر آتش دوزخ را برمى افروزد. [ نظرات / امتیازها ]
13) و اذا الجنة ازلفت , آنگاه که بهشت با نعمتهایش به بهشتیان نزدیک شود. [ نظرات / امتیازها ]
14) علمت نفس ما احضرت , عامل نصب در اذا الشمس کورت و معطوفهاى آن , فعل علم است .
نـقل شده که یک قارى این سوره را در حضور ابن مسعود قرائت کرد و چون به آیه علمت نفس ما احضرت رسید, ابن مسعود گفت : وا انقطاع ظهریاه اى واى کمرم شکست [یعنى ابن مسعود این سخن را از بیم قیامت و کیفر اعمال بر زبان آورد.
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر جوامع جلد ۶
5) و اذا الوحوش حشرت , آنگاه که حیوانا وحشى جمع شوند تا از بعضى که به بعضى دیگر [شاخ زده یا آسـیـبـى رسـانده ] قصاص گرفته شود و به عوض دردهایى که دردنیا به آنها رسیده و استحقاق [قصاص ] آن را دارند برسند.
از ابن عباس روایت است که : منظور از حشر حیوانات , مردن آنهاست
[ نظرات / امتیازها ]
6) و اذا الـبـحار سجرت , سجرت , هم به تشدید جیم و هم بدون تشدید قرائت شده است .
و ازو سجر الـتـنـور اذا ملاها با الحطب , گرفته شده , تنور پر از هیزم شد.
وبعضى از هیزمها به وسیله بغضى برافروخته شد, یعنى بعضى از دریاها در بعضى دیگر جارى شود, تا به صورت یک دریا درآید, بعضى گفته اند, دریاها برافروخته وبه صورت آتشى شعله ور درآید.
[ نظرات / امتیازها ]
8) و اذا الـمـوده سـئلت , به معناى سنگین شدن است زیراسنگین کردن به وسـیـلـه خـاک اسـت و مـعناى سؤال از گناه دختر مقتولى که به آن گناه کشته شده , توبیخ و سرزنش به قاتل اوست و نظیر سخن خدا به عیسى (ع ) است :ءانت قلت للناس اتخذونى وامى الهین مـن دون اللّه , [اى عـیـسى ] آیا تو به مردم گفتى که من و مادرم را دو معبود, غیر از خدا انتخاب کنید.
(مائده /116).
از عـلـى (ع ) قـرائت : سئلت باى ذنب قتلت , روایت شده و ابن عباس و مجاهد نیز به همین صورت قـرائت کرده اند, یعنى دخترک مقتول از خود دفاع مى کند و از خدا یاقاتل خود [علت قتل خویش را] مى پرسد.
از حضرت باقر و صادق (ع ) روایت است که منظور از آیه رحم و خویشاوندى است و علت قطع رحم از کـسـى کـه رحـم را بطع کرده سؤال مى شود, و فرمودند: رحم کسى است که در راه دوستى و ولایـت مـا کـشـته شود بنابراین از باب حذف مضاف است [در اصل باى ذنب قتلت المقتوله بوده اسـت ] (قـتـلت ) به تشدید (تاء) نیزقرائت شده است و آیه دلالت دارد که اطفال مشرکان به گناه پـدرانـشـان کـیفرنمى شوند و کیفر فقط در برابر گناه [خود شخص ] است و هر گاه خدا کافر را به سبب بى گناهى کودک مقتول سرزنش مى کند زشت است که کودک را کیفر دهد.
از ابن عباس در همین مورد [عذاب شدن فرزندان کفار] سؤال شد, او به این آیه استدلال کرد.
[ نظرات / امتیازها ]
  زينب زارع بيدکي - تفسیر جوامع
1) تفسیر: اذا الـشمس کورت , الشمس مرفوع و فاعل براى فعل مقدر است که کورت آن راتفسیر مى کند زیرا اذا داراى معناى شرط است و فعل مى خواهد همچنین است اذا در دیگر آیات .
از ابـن عـبـاس روایـت اسـت که کورت به معناى از بین رفتن نور و روشنایى خورشیداست .
در معناى کورت دو وجه است : 1 ـ از تـکـویـر عـمامه باشد که همان پیچیدن عمامه است یعنى روشنایى خورشیددرهم پیچیده مـى شـود و گـستره و پراکندگى آن در کرانه ها از بین مى رود و منظورزوال و از بین رفتن نور خـورشید است .
یا درهم پیچیده شدن خورشید عبارت ازجمع شدن و پوشیده شدن آن باشد زیرا هر گاه قصد جمع کردن لباس باشد درهم پیچیده مى شود.
2 ـ یـا تـکویر از طعنه فکوره , باشد هر گاه آن را بیفکند یعنى خورشید از فلک خودبدور افکنده شود چنان که خداوند ستارگان را به کدر شدن که انقباض است توصیف فرموده است . [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر جوامع جلد ۶
2) واذا النجوم انکدرت , از مجاهد نقل شده که انکدرت به معناى سقوط و پراکنده شدن است [ نظرات / امتیازها ]
3) و اذا الـجـبال سیرت , آنگاه که کوهها از روى زمین کنده و دور شود.
یا در فضا به حرکت آید مانند حـرکـت ابـرهـا نـظـیـر گفتار خداوند: وهى ثمر مر السحاب , در حالى که [کوهها] مانند ابر در حرکتند. [ نظرات / امتیازها ]
  زينب افراونده - تفسیر روایی شیعه(برهان)ج 9، ص397
7) در روایت ابو جارود، از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده است که : منظور از " و اذا النفوس زوجت"، بهشتیان با دوشیزگان نرم خو و زیبارو ازدواج می کنند. این در حالی است که هر کدام از دوزخیان، شیطانی همراه وی خواهد بود. جان های کافران و منافقان با شیاطین پیوند می خورد و این شیاطین، همنشین آنها هستند.
این تفسیر در تفسیر قمی نیز آمده ج2،ص200 [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تفسیر نمونه
2)
: و در آن هنگام که ستارگان بى‏فروغ گشته و افول کنند ( و اذا النجوم انکدرت).
انکدرت از ماده انکدار به معنى سقوط کردن و پراکنده شدن است ، و از ریشه کدورت به معنى تیرگى و تاریکى است ، و جمع میان هر دو معنى در آیه مورد بحث امکان پذیر است ، چرا که در آستانه قیامت ستارگانهم فروغ و روشنائى خود را از دست مى‏دهند و هم پراکنده مى‏شوند و سقوط مى‏کنند و نظام جهان بالا درهم مى‏ریزد ، همانگونه که در آیه 2 سوره انفطار آمده و اذا الکواکب انتثرت هنگامى که ستارگان فرو ریزند و پراکنده شوند و همانگونه که در آیه 8 سوره مرسلات آمده : و اذا النجوم طمست : و هنگامى که ستارگان محو و تاریک شوند . [ نظرات / امتیازها ]
8) سپس به سراغ یکى دیگر از حوادث رستاخیز رفته مى‏افزاید : و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال مى‏شود ( و اذا الموءودة سئلت).
به کدامین گناه کشته شدند ؟ ! ( باى ذنب قتلت).
موءودة از ماده وأد ( بر وزن وعد ) به معنى دخترى است که زنده در زیر خاک دفن شده ، بعضى گفته‏اند ریشه آن به معنى ثقل و سنگینى است ، و چون این دختران را در گور دفن مى‏کنند و خاک به روى آنها مى‏ریزند ، این تعبیر درباره آنها به کار رفته است.
در بعضى از روایات در تفسیر این آیه توسعه داده شده ، تا آنجا که شامل هر گونه قطع رحم ، و یا قطع مودت اهل بیت (علیهم‏السلام‏) مى‏شود.
در حدیثى از امام باقر (علیه‏السلام‏) مى‏خوانیم هنگامى که از تفسیر این آیه سؤال شد فرمود : من قتل فى مودتنا : منظور کسانى است که در طریق محبتو دوستى ما کشته مى‏شوند.
در حدیث دیگرى آمده است که شاهد این سخن آیه قربى است قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى : بگو : من هیچ پاداشى در برابر دعوت نبوت از شما نمى‏طلبم جز محبت اهل‏بیتم.
البته ظاهر آیه همان تفسیر اول است ، ولى ملاک و مفهوم آن قابل چنین توسعه‏اى مى‏باشد. [ نظرات / امتیازها ]
11) : و در آن زمان که پرده از روى آسمان بر گرفته شود ( و اذا السماء کشطت).
کشطت از ماده کشط ( بر وزن کشف ) در اصل چنانکه راغب در مفردات مى‏گوید : به معنى کندن پوست حیوان است ، و بنا به گفته ابن منظور در لسان العرب به معنى بر داشتن پرده از روى چیزى نیز آمده است ، و لذا هنگامى که ابرها پاره شوند و متفرق گردند این تعبیر به کار مى‏رود.
منظور از آن در آیه مورد بحث این است که پرده‏هائى که در این دنیا بر جهان ماده و عالم بالا افکنده شده ، و مانع از آن است که مردم فرشتگان یا بهشت و دوزخ را که درون این جهان است ببینند کنار مى‏رود ، و انسانها حقایق عالم هستى را مى‏بینند ، و همانطور که در آیات بعد مى‏آید دوزخ شعله‏ور ، و بهشت به انسانها نزدیک مى‏گردد .
آرى روز قیامت یوم البروز است ، و حقایق اشیاء در آن روز ظاهرو آشکار مى‏گردد ، و پرده از آسمان برداشته مى‏شود.
مطابق این تفسیر آیه فوق ناظر به حوادث مرحله دوم رستاخیز ، یعنى مرحله باز گشت انسانها به زندگى و حیات نوین است ، آیات قبل و بعد نیز ناظر به همین معنى است ، و اینکه بسیارى از مفسران آن را به معنى درهم پیچیده شدن آسمانها ، و ناظر به حوادث مرحله اول رستاخیز یعنى فناى جهان دانسته‏اند بسیار بعید به نظر مى‏رسد ، زیرا نه موافق معنى ریشه‏اى کشطت مى‏باشد که به معنى پوست کندن و پرده بر گرفتن است ، و نه با نظم آیات قبل و بعد سازگار است . [ نظرات / امتیازها ]
12) و در آن هنگام که دوزخ فروزان و شعله‏ور گردد ( و اذا الجحیم سعرت).
مطابق آیه و ان جهنم لمحیطة بالکافرین دوزخ به کافران احاطه دارد ( توبه - 49 ) جهنم هم امروز موجود است ، ولى پرده‏ها و حجابهاى عالم دنیا مانع از مشاهده آن است ، همانگونه که مطابق بسیارى از آیات قرآن بهشت نیز هم اکنون آماده براى پرهیزکاران است . [ نظرات / امتیازها ]
14) و بالاخره در آخرین آیه مورد بحث که در حقیقت مکمل تمام آیاتگذشته و جزایى براى جمله‏هاى شرطیه است که در دوازده آیه قبل آمده مى‏فرماید : در آن موقع هر کس مى‏داند چه چیزى را حاضر کرده است ! ( علمت نفس ما احضرت).
و این تعبیر به خوبى نشان مى‏دهد که همه اعمال انسانها در آنجا حاضر مى‏شود ، و علم و آگاهى آدمى نسبت به آنها علمى توام با شهود و مشاهده خواهد بود.
این حقیقت در آیات متعدد دیگرى از قرآن نیز آمده است : در آیه 49 سوره کهف مى‏خوانیم : و وجدوا ما عملوا حاضرا و در آخرین آیات سوره زلزال آمده است : فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره : هر کس به اندازه ذره‏اى کار نیک کرده باشد آن را مى‏بیند ، و هر کس به اندازه ذره‏اى کار بد کرده باشد آن را مى‏بیند .
این آیه نیز بیانگر تجسم اعمال است و اینکه اعمال انسانها که ظاهرا دراین جهان نابود مى‏شود هرگز نابود نشده ، و در آن روز به صورتهاى مناسبى مجسم مى‏گردد و در عرصه محشر حاضر مى‏شود. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرنمونه
1) آن روز که طومار کائنات پیچیده شود
در آغاز این سوره چنانکه گفتیم به اشارات کوتاه و هیجان‏انگیز و تکان دهنده‏اى از حوادث هولناک پایان این جهان ، و آغاز رستاخیز بر خورد مى‏کنیم که انسان را در عوالم عجیبى سیر مى‏دهد ، و مجموعا هشت نشانه از این نشانه‏ها را بازگو مى‏کند.
نخست مى‏فرماید : در آن هنگام که طومار خورشید درهم پیچیده شود ( اذا الشمس کورت).
کورت از ماده تکویر در اصل به معنى پیچیدن و جمع و جور کردن چیزى است ( همچون پیچیدن عمامه بر سر ) این مطلبى است که از کتب مختلف لغت و تفسیر استفاده مى‏شود ، و گاه آن را به افکندن یا تاریک شدن
چیزى گفته شده ، و به نظر مى‏رسد که این دو معنى نیز باز گشت به همان ریشه اول مى‏کند.
به هر حال منظور در اینجا پیچیده شدن نور خورشید ، و تاریک شدن و جمع شدن حجم آن است.
مى‏دانیم خورشید در حال حاضر کره‏اى است فوق العاده داغ و سوزان به اندازه‏اى که تمام مواد آن به صورت گاز فشرده‏اى در آمده و در گرداگردش شعله‏هاى سوزانى زبانه مى‏کشد که صدها هزار کیلومتر ارتفاع آنها است ! و اگر کره زمین در وسط یکى از این شعله‏هاى عظیم گرفتار شود در دم خاکستر و تبدیل به مشتى گاز مى‏شود ! ولى در پایان این جهان و در آستانه قیامت این حرارت فرو مى‏نشیند ، و آن شعله‏ها جمع مى‏شود ، روشنائى آن به خاموشى مى‏گراید ، و از حجم آن کاسته مى‏شود ، و این است معنى تکویر و لذا در لسان العرب آمده است کورت الشمس : جمع ضوءها و لف کما تلف العمامة : معنى تکویر خورشید این است که نور آن جمع و پیچیده مى‏شود ، همانگونه که عمامه را مى‏پیچند .
این حقیقتى است که در علم و دانش امروز نیز منعکس است و ثابت خورشید تدریجا رو به تاریکى و خاموشى مى‏رود.
[ نظرات / امتیازها ]
3) در سومین نشانه رستاخیز مى‏فرماید : و در آن هنگام که کوهها به حرکت در آیند ( و اذا الجبال سیرت).
همانگونه که قبلا نیز اشاره کرده‏ایم از آیات مختلف قرآن استفاده مى‏شود که در آستانه قیامت کوهها مراحل مختلفى را طى مى‏کنند نخست به حرکت در مى‏آیند ، و در آخرین مرحله به غبار پراکنده‏اى تبدیل مى‏شوند ( شرح بیشتر در این باره را در همین جلد در تفسیر آیه 20 سوره نبا مطالعه فرمائید ) . [ نظرات / امتیازها ]
4)
و در آن هنگام که باارزشترین اموال به دست فراموشى سپرده شود ( و اذا العشار عطلت ) عشار جمع عشراء در اصل به معنى شتر ماده بار دارى است که ده ماه بر حمل او گذشته ، و در آستانه آوردن بچه است یعنى چیزى نمى‏گذرد که شتر دیگرى از او متولد مى‏شود ، و شیر فراوان در پستان او ظاهر مى‏گردد.
در آن روز که این آیات نازل گشت چنین شترى باارزشترین اموال عرب محسوب مى‏شد.
عطلت از ماده تعطیل به معنىرها کردن بدون سرپرست وچوپان است.
منظور این است شدت هول و وحشت آن روز به قدرى است که هر انسانى نفیسترین اموال خویش را فراموش مى‏کند.
مرحوم طبرسى در مجمع البیان نقل مى‏کند که بعضى عشار را به معنى ابرها گرفته‏اند ، و عطلت به معنى تعطیل شدن باران آنها است ، یعنى در آن روز ابرها در آسمان ظاهر مى‏شود اما نمى‏بارد ( ممکن است این ابرها ناشى از گازهاى مختلف یا ابرهاى اتمى و یا توده‏هاى گرد و غبار حاصل از متلاشى شدن کوهها در آستانه قیامت باشد که ابرهائى است بدون باران).
ولى طبرسى مى‏افزاید : بعضى گفته‏اند تفسیر عشار به ابرها چیزى است که در لغت عرب شناخته نشده .
اما با توجه به مطلبى که طریحى در مجمع البحرین آورده که عشار در اصل به معنى شتران باردار است ، و سپس به هر بار دارى گفته شده ممکن است اطلاق آن بر ابرها نیز به خاطر آن باشد که آنها نیز غالبا باردارند ، هر چند ابرهائى که در آستانه قیامت در صفحه آسمان ظاهر مى‏شود باردار نیست ( دقت کنید).
بعضى نیز عشار را به معنى خانه‏ها یا زمینهاى زراعتى تفسیر کرده‏اند که در آستانه قیامت تعطیل مى‏گردد و از ساکنان و زراعت خالى مى‏شود .
ولى تفسیر اول از همه معروفتر است. [ نظرات / امتیازها ]
5) و در آن هنگام که حیوانات وحشى جمع مى‏شوند ( و اذا الوحوش حشرت).
همان حیواناتى که در حال عادى از هم دور بودند ، و از یکدیگر مى‏ترسیدندو فرار مى‏کردند ، ولى شدت وحشت حوادث هولناک آستانه قیامت آنچنان است که اینها را گرد هم جمع مى‏کند ، و همه چیز را فراموش مى‏کند ، گوئى مى‏خواهند با این اجتماعشان از شدت ترس و وحشت خود بکاهند.
و به تعبیر دیگر : وقتى آن صحنه‏هاى هولناک خصائص ویژه حیوانات وحشى را از آنها مى‏گیرد با انسانها چه مى‏کند ؟ ! ولى بسیارى از مفسران معتقدند که آیه فوق اشاره به حشر حیوانات وحشى در دادگاه قیامت است که آنها نیز در عالم خود و در حدود آگاهى خویش مسؤولیتهائى دارند ، و اگر ظلم و ستمى به یکدیگر کرده باشند در آنجا از آنها قصاص مى‏شود ، و این آیه را شبیه آیه 38 سوره انعام مى‏دانند که مى‏گوید : و ما من دابة فى الارض و لا طائر یطیر بجناحیه الا امم امثالکم ما فرطنا فى الکتاب من شى‏ء ثم الى ربهم یحشرون : هیچ جنبنده‏اى در زمین و هیچ پرنده‏اى که با دو بال خود پرواز مى‏کند وجود ندارد مگر اینکه امتهائى همانند شما هستند ، ما چیزى را در این کتاب فروگذار نکردیم ، سپس همگى به سوى پروردگارشان جمع و محشور مى‏شوند .
در زمینه حشر و حساب حیوانات بحث مشروحى در ذیل همان آیه در سوره انعام ( جلد 5 صفحه 224 تا 227 داشتیم ) ولى آنچه در اینجا مى‏توان گفت این است که با توجه به اینکه آیات مورد بحث از نشانه‏هاى هولناک پایان دنیا و آغاز آخرت بحث مى‏کند تفسیر اول مناسبتر است. [ نظرات / امتیازها ]
6) و در آن هنگام که دریاها بر افروخته شود ! ( و اذا البحار سجرت).
سجرت از ماده تسجیر در اصل به معنى بر افروختن و به هیجان آوردن آتش است .
و اگر این تعبیر قرآن در گذشته براى مفسران عجیب بود امروز براى ما جاى تعجب نیست ، زیرا مى‏دانیم آب از دو ماده اکسیژن و هیدروژن ترکیب یافته که هر دو سخت قابل اشتعال است ، بعید نیست که در آستانه قیامت آب دریاها چنان تحت فشار قرار گیرد که تجزیه شوند و تبدیل به یکپارچه آتش گردند.
بعضى این واژه را به معنى پر شدن تفسیر کرده‏اند ، همان گونه که به تنور پر از آتش مسجر گفته مى‏شود ، ممکن است زلزله‏هاى آستانه قیامت و متلاشى شدن کوهها سبب پر شدن دریاها گردد ، و یا سنگهاى آسمانى در آنها فرو ریزد و پر شود و آبهاى متلاطم آن بر صفحه خشکیها جارى گردد و همه چیز را غرق کند . [ نظرات / امتیازها ]
7) و در آن هنگام که هر کس با همسان خود قرین گردد ( و اذا النفوس زوجت).
صالحان با صالحان ، و بدکاران با بدکاران ، اصحاب الیمین با اصحاب الیمین ، و اصحاب الشمال با اصحاب الشمال ، بر خلاف این دنیا که همه با هم آمیخته‏اند ، گاه همسایه مؤمن ، مشرک است ، و گاه همسر صالح ، ناصالح ولى در قیامت که یوم الفصل و روز جدائیها است این صفوف کاملا از هم جدا مى‏شوند.
در تفسیر این آیه احتمالات دیگرى نیز ذکر شده است از جمله اینکه : ارواح به بدنها بازمى‏گردند ، یا نفوس بهشتى با حوریان تزویج و نفوس جهنمى با شیاطین قرین مى‏شوند ، یا اینکه هر انسانى با دوست و رفیقش قرین مى‏گردد ، بعد از آنکه مرگ میان آنها جدائى افکند ، و یا هر انسانى با اعمالش قرین مى‏شود .
ولى تفسیر اول از همه مناسبتر به نظر مى‏رسد ، و آیه 7 تا 11 سوره واقعه گواه آن است : و کنتم ازواجا ثلاثه فاصحاب المیمنة ، ما اصحاب المیمنة و اصحاب المشئمة ما اصحاب المشئمة و السابقون السابقون اولئک المقربون : در آن روز شما به سهگروه تقسیم خواهید شد : نخست اصحاب میمنه هستند چه اصحاب میمنه‏اى ؟ گروه دیگر اصحاب شمال و گروه شومند ، و چه گروه شومى ؟ و سومین گروه پیشگامان پیشگامند و آنها مقربانند.
در حقیقت این آیه بعد از ذکر شش تحول عظیم که از مقدمات رستاخیز است به نخستین طلیعه آن روز بزرگ یعنى روزى که هر کس با قرین خود همراه مى‏گردد اشاره مى‏کند. [ نظرات / امتیازها ]
10) آن روز معلوم شود که در چه کاریم همه ؟
به دنبال بحثى که در آیات گذشته در مورد مرحله اول رستاخیز یعنى مرحله ویرانى این جهان آمده بود ، در آیات مورد بحث به مرحله دوم آن یعنى بروز و ظهور عالم دیگر و حسابرسى اعمال اشاره مى‏کند .
نخست مى‏فرماید : و در آن هنگام که نامه‏هاى اعمال گشوده شود
(و اذا الصحف نشرت).
صحف جمع صحیفه در اصل به معنى چیز گسترده است ، مانند صفحه صورت ، و سپس به الواح و کاغذهائى که روى آن مطالبى را مى‏نویسند اطلاق شده است.
گشوده شدن نامه‏هاى اعمال در قیامت هم در برابر چشم صاحبان آنها است ، تا بخوانند و خودشان به حساب خود برسند ، همانگونه که در سوره اسراء آیه 14 آمده است : اقرء کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیبا.
و هم در برابر چشم دیگران است که خود تشویقى است براى نیکوکاران و مجازات و رنجى است براى بدکاران . [ نظرات / امتیازها ]
13) و در آن زمان که بهشت به پرهیزگاران نزدیک شود ( و اذا الجنة ازلفت).
همین معنى در آیه 90 سوره شعرا نیز آمده است با این تفاوت که در اینجا تصریح به نام متقین نشده و در آنجا تصریح شده است.
ازلفت از ماده زلف ( بر وزن حرف ) و زلفى ( بر وزن کبرى ) به معنى قرب و نزدیکى است ، ممکن است منظور نزدیکى مکانى باشد ، و یا زمانى،
و یا از نظر اسباب و مقدمات ، و یا همه اینها ، یعنى بهشت هم از نظر مکان به مؤمنان نزدیک مى‏شود و هم از نظر زمان ورود و هم اسباب و وسائلش در آنجا سهل و آسان است.
قابل توجه اینکه نمى‏گوید : نیکوکاران به بهشت نزدیک مى‏شوند بلکه مى‏گوید بهشت را به آنها نزدیک مى‏سازند ، و این محترمانه‏ترین تعبیرى است که در این زمینه ممکن است.
همانگونه که گفتیم بهشت و جهنم هم اکنون وجود دارند اما در آن روز بهشت نزدیکتر و دوزخ از هر زمان شعله‏ورتر مى‏گردد. [ نظرات / امتیازها ]
  عبد بائس - تفسیر مجمع البیان
1) آن‏گاه که خورشید درهم پیچید،
آنچه آمد ترجمه و دریافتى از آیه است، و در تفسیر آن چند نظر آمده است.
1 - به باور گروهى از جمله «مجاهد» و ... منظور این است که: آن‏گاه که نور و روشنایى خورشید تمام شود، و این مشعل آسمانى تیره و تار گردد.
2 - امّا به باور گروهى دیگر از جمله «ربیع» و «ابوصالح» آن‏گاه که خورشید فرو افتد و نابود گردد.
3 - از دیدگاه «زجاج» آن‏گاه که خورشید بسان عمامه درهم پیچد.
واژه «تکویر» نشانگر آن است که سرانجام خورشید فروزان درهم مى‏پیچد، و نور و روشنایى آن به تاریکى مى گراید، و بسان آهن‏ پاره‏اى تفتیده به دور افکنده مى‏ شود، و خدا براى بندگانش روشنایى دیگرى پدید مى ‏آورد. [ نظرات / امتیازها ]
2) و آن‏گاه که ستارگان تیره و تار گردند،
از دیدگاه گروهى از مفسران پیشین از جمله «مجاهد» «ربیع» و ... منظور این است که: و آن‏گاه که ستارگان از هم بپاشند و فرو ریزند.
امّا از دیدگاه «جبایى» آن‏گاه که ستارگان دگرگون و تیره و تار شوند.
به باور ما دیدگاه نخست بهتر به نظر مى‏رسد؛ چرا که در آیه دیگرى مى‏فرماید: و اذا الکواکب انتثرت. و آن‏گاه که اختران پراکنده شوند. با این بیان دیدگاه نخست که در این آیه آمده، بهتر است مگر این که بگوییم نخست نور و روشنایى ستارگان نابود مى‏شود و تاریک مى‏گردند، و آن‏گاه فروپاشیده و پراکنده مى ‏شوند. [ نظرات / امتیازها ]
4) و آن‏گاه که شتران باردار یا ارزشمندترین ثروت‏ها و امکانات از سوى صاحبان آنها رها گردند، و به حال خود وانهاده شوند.
واژه «عشار» به معنى شترهایى است که به ده ماهه باردارند، و پس از آوردن بچه نیز به همین عنوان خوانده مى‏شوند. این دیدگاه پاره‏اى از مفسران پیشین، از جمله «جبایى» است؛ اما از دیدگاه پاره‏اى دیگر این واژه به معنى ابرهایى است که نمى‏بارند.
«زهرى» بر آن است که من تاکنون این واژه را به این معنا ندیده ‏ام. [ نظرات / امتیازها ]
5) و آن‏گاه که حیوانات وحشى گرد آورده شوند، تا حق پایمال شده برخى به وسیله برخى دیگر، حتى به اندازه زدن یک شاخ و وارد آوردن صدمه‏اى به دیگرى مورد رسیدگى و جبران قرار گیرد. با این بیان در روز رستاخیز خداى دادگر حیوانات وحشى را که در این جهان براى امنیت خویش از یکدیگر مى‏گریزند، همه را در کنار هم گرد خواهد آورد تا به فراخور حال آنها داد مظلوم را از ضالم و تجاوزکار بگیرد و آنچه بر آنها رفته است جبران گردد.
از دیدگاه پاره‏اى آنچه به عنوان عوض به درندگان و جنبندگان داده مى‏شود ماندگار است، و آن حیوان، حیات و نعمت هماره خواهد داشت؛ امّا به باور پاره‏اى دیگر موقتى است و نه ماندگار.
پاره‏اى برآنند که خدا از رهگذر فضل و فزون‏بخشى خویش به آنها پاداشى ماندگار و مناسب مى‏دهد، تا رنج و درد ستم و تجاوز را بزداید و جبران شود، امّا از دیدگاه پاره‏اى دیگر آنها پس از این که حق خویش را دریافتند به صورت خاک درمى‏ آیند. [ نظرات / امتیازها ]
6) و آن‏گاه که دریاها بر افروخته و شعله‏ور شوند و به جوش آیند.
ممکن است منظور این باشد که: و آن‏گاه که آب گوارا و شیرین دریاها با آب‏هاى شور در آمیزند و همه آنها به هم بپیوندند.
از دیدگاه «مقاتل»، «مجاهد» و «ضحاک» منظور این است که: و آن‏گاه که با برداشته شدن فاصله از میان دریاها، همه آنها به هم درآمیزند و یکپارچه شوند.
امّا از دیدگاه «ابن عباس»، و آن‏گاه که دریاها برافروخته شده و به صورت یکپارچه شعله‏ور گردند.
به باور «حسن» و «قتاده»، و آن‏گاه که دریاها خشک گردند، و آب آنها یا در زمین فرورود و یابه صورت بخار درآید و قطره‏اى از آنها نماند.
اما به باور «جبایى» آن‏گاه که دریاها از چرکابه و خونابه‏اى که از پیکرهاى عفن‏زده دوزخیان روان است لبریز گردند.
گفتنى است که منظور از دریاها از دیدگاه پاره‏اى، نه دریاهاى دنیا که دریاهاى دوزخ است؛ چرا که دریاهاى این جهان با پدیدار شدن رستاخیز نابود مى ‏گردند. [ نظرات / امتیازها ]
7) و آن‏گاه که جان‏ها به هم درپیوندند.
از دیدگاه گروهى از جمله «حسن»، «مجاهد»، «قتاده»، «ابن عباس» و «عمر» منظور این است که: و آن‏گاه که هر انسانى با همسان و همانند خود قرین گردد و به هم بپیوندند.
در آیه شریفه از انسان به «نفس» تعبیر شده است، از «روح» نیز گاه با این تعبیر یاد مى‏گردد.
با این بیان منظور این است که: در آن روز هر انسانى با همانند خویش از نظر اندیشه و عملکرد در دنیا، از دوزخیان و یا بهشتیان قرین مى‏گردد.
امّا از دیدگاه پاره‏اى دیگر، آن‏گاه که روح‏ها به پیکرها نزدیک شده و همه آنها به پا مى‏خیزند.
به باور پاره‏اى آن‏گاه که مردم فریب‏خورده و دنباله‏رو به سوى رهبران فریب‏کار روند و حقوق پایمال‏شده خود را بخواهند.
امّا به باور پاره‏اى دیگر آن‏گاه که شایسته‏ کرداران با حوریه ‏هاى بهشتى ازدواج نموده و کفرگرایان و بیدادگران با شیطانها. [ نظرات / امتیازها ]
8) و آن‏گاه که از دخترکان زنده به گور شده مى‏پرسند...
در جاهلیت در پاره‏اى از تیره‏ها و قبیله‏ها هنگامى که روزهاى کودک‏آوردن زن نزدیک مى‏شد، مردان آنها گودالى آماده مى‏ساختند تا اگر کودک نورسیده، دختر بود، او را به آن گودال سپارند و اگر پسر بود براى خود نگاه دارند.
شاعرى در این مورد مى‏گوید:سمیتها اذا ولدت تموت...
نام آن دختر را آن‏گاه که ولادت یافت «تموت» به معنى مى‏میرد نهادم و گورى که او را در برگرفته و خاموش ساخته است، داماد گرامى من است. [ نظرات / امتیازها ]
9) آن کودکان بى ‏گناه و معصوم به کدامین گناه کشته شدند؟
از دیدگاه «فراء» منظور این است که: از دختر زنده به گور خواهند پرسید که به چه گناهى زنده به گور شده است؟ و بدین وسیله عاملان این جنایت دهشتناک مورد نکوهش قرار مى‏ گیرند؛ چرا که دختران زنده به گور شده هر کدام فریاد مظلومیت و ستمدیدگى‏شان همه جا را مى‏گیرد که بى‏هیچ گناهى کشته شده‏اند.
سبک آیه مورد بحث بسان این است که در نکوهش شرک‏گرایان از حضرت مسیح مى‏پرسد:
أانت قلت للناس اتخذونى و امّى الهین من دون اللَّه
آیات تو در دعوت خویش به مردم گفتى که من و مادرم را بسان دو خدا، به جاى خداى یکتا بپرستید؟
«ابومسلم» بر آن است که: آن روز از عاملان این جنایت از دو چیز مى‏پرسند: یکى از انگیزه کشتار دخترکان معصوم و بى‏گناه، و دیگر از دلیل این جنایت.
و این بیان و این پرسش در آیه مورد بحث بسان پرسش در این آیه است که مى‏فرماید:
ان العهد کان مسئولا
و به پیمان خویش وفا کنید، چرا که از پیمان پرسش خواهد شد.
با این بیان در این مورد از کشندگان مى‏پرسند، چرا که آنان مسئول جنایت‏اند و نه کشته شدگان. و اگر از آن ستمدیدگان و کشته شدگان بپرسند براى سرزنش و رسوایى زنده به گورکنندگان است. [ نظرات / امتیازها ]
10) و آن‏گاه که کارنامه‏ هاى زندگى گشوده شود.
مى‏دانیم که فرشتگانِ‏نویسنده و مراقب انسان در زندگى او، همه اندیشه‏ها و عملکردهاى او را نوشته‏اند و آن روز آن را مى‏گشایند تا صاحبان آن اعمال شایسته و ناروا، آنها را بخوانند و پاداش و کیفر خود را بر اساس عدل و داد دریافت دارند. [ نظرات / امتیازها ]
11) و آن‏گاه که آسمان از جا کنده و درهم نوردیده شود.
از دیدگاه برخى منظور این است که: و آن‏گاه که آسمان - بسان پوستى که از تن حیوان به شدت کنده مى‏شود - از جا کنده شده و آن‏گاه در هم پیچیده و نابود مى‏گردد.
امّا از دیدگاه برخى دیگر، آن‏گاه که آسمان - بسان سقفى که از جاى خود کنده شده است، از جاى کنده مى ‏شود.
و به باور پاره‏اى، آن‏گاه که پرده از روى آسمان برگرفته مى‏شود.
واژه «کشط» به معنى برداشتن پرده و روپوش از چیزى است که پوشیده است؛ درست بسان برداشتن پوست از کوهان شتر. [ نظرات / امتیازها ]
12) و آن‏گاه که دوزخ شعله ‏ور و برافروخته گردد.
به باور پاره‏اى منظور این است که: و آن‏گاه که دوزخ شعله‏ور گردد و هر لحظه بر شدت برافروختگى آن افزوده شود.
امّا به باور «قتاده» منظور این است که آنچه باعث برافروختگى و شعله‏ور شدن دوزخ و شدت آن مى‏گردد، خشم خدا بر ظالمان و بر گناهان و پلیدکارى‏ هاى انسان‏هاست. [ نظرات / امتیازها ]
14) آرى، آن روز هر کس هر آنچه را فراهم آورده است مى‏داند و در مى‏یابد که براى آن روز چه کارى انجام داده و چه توشه ‏اى حاضر ساخته است.
از دیدگاه پاره‏اى منظور این است که: در آن هنگام هر کس مى‏داند که چه کارهاى شایسته و ناشایسته ‏اى انجام داده است.
با این بیان در آن روز بزرگ همه عملکردها حاضر مى‏گردد و چیزى از آنها کم نمى‏شود و ناپدید نمى‏گردد.
و از دیدگاه پاره‏اى دیگر منظور آماده شدن کارنامه انسان‏هاست. [ نظرات / امتیازها ]
  مرضيه علمدار - نهج البلاغه - خطبه 109
10) تاآن زمان که پرونده این جهان بسته شود و خواست الهی فرا رسد و آخر آفریدگان به آغاز آن بپیوندد و فرمان خدا در آفرینش دوباره در رسد،آنگاه آسمان را به حرکت آورد و از هم بشکافد و زمین را به شدت بلرزاند و تکان سخت دهد که کوهها از جا کنده شده و در برابر هیبت و جلال پروردگاری بر یکدیگر کوبیده و متلاشی شده با خاک یکسان گردد. سپس هر کس را که در زمین به خاک سپرده شده در آورد و پس از فرسودگی تازه شان گرداند و پس از پراکنده شدن همه را گرد آورد سپس حسابرسی و روشن شدن اعمال از هم جدا سازد. آنها را به دو دسته تقسیم فرماید: به گروهی نعمت دهد و از گروه دیگر انتقام گیرد. [ نظرات / امتیازها ]
  سيدابراهيم غياث الحسيني - تفسیر نور
1) سیماى سوره تکویر
این سوره بیست و نه آیه دارد و در مکّه نازل شده است.
نام سوره، برگرفته از آیه اول است و به معناى درهم پیچیده شدن و تاریک شدن است.
محتواى سوره نشان مى‏دهد که این سوره در اوایل بعثت نازل شده است، زیرا مخالفان در اوایل دعوت، آن حضرت را مجنون مى‏خواندند و این سوره همانند سوره قلم که در اوایل بعثت نازل شده، مشتمل بر تنزیه آن حضرت از این گونه تهمت‏ها مى‏باشد.(29)
بخش اول این سوره، تغییرات عظیم و فراگیر این جهان را که مقدمه برپا شدن قیامت است، بیان مى‏کند و بخش دوم، بیانگر جایگاه والاى قرآن و نقش و تأثیر آن در روح و روان آدمیان است.
در روایات، براى تلاوت این سوره که موجب تذکّر و غفلت‏زدایى انسان مى‏شود، فضیلت‏هاى بسیارى نقل شده است.(30)29) تفسیر المیزان.
30) تفسیر نورالثقلین. [ نظرات / امتیازها ]
  داريوش بيضايي - تفسیر هفت جلدی جامع قرآن بقلم و جمع آوری مرحوم علامه حاج سید ابراهیم بروجردی
8) قوله تعــــالی: {وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ}
"و زمانیکه از دختران زنده بگور شده پرسیده شود آنها بکدام گناه و جرم کشته شدند."
طبرسی ذیل آیه فوق از ابن عباس روایت کرده که مراد قتل آیه بمعنای قطع است و در باره رحم آل محمّد ﷺ وارد شده و مقصود آنست که از مردم سؤال میکنند به چه سبب قطع مراوده وصله با اهل پیغمبر کردید و دلیل و شاهد این معنی آیه {قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى} است و اینحدیث را ابن آشوب در مناقب از حضرت باقر ع روایت کرده است.
و در کتاب کامل الزیارات از حضرت صادق ع روایت کرده فرمود: آیه نازل شده در باره حضرت امام حسین ع میباشد.
در کافی از حضرت صادق ع روایت کرده فرمود: این آیه در باره اقرباء آل محمّد ﷺ و هر کس که در راه ولایت آنها کشته شده نازل شده...
و در حدیث دیگری فرمود: آنحضرت روز قیامت از قاتل محسن فرزند حضرت زهرا ع که بر اثر فشار دادن آن مظلومه میان در نیم سوخته و دیوار سقط و شهید شده سؤال میکنند به چه گناه آن طفل را به قتل رسانیدند؟
طبرسی از اصحاب رسول خـــدا ﷺ روایت کرده گفتند در زمان جاهلیت رسم بر این بود زن حامله نزدیک وضع حمل خود گودالی میکند و بر روی آن می نشست هنگام زائیدن چنانچه آن طفل نوزاد دختر بود او را بآن گودال می افکند و خاک بروی او می ریخت و عربها در آن زمان از برای غیرت و تعصب غیر منطقی و پوج دخترها را می کشتند یا زنده به گور میکردند , اما روز قیامت از آنها سؤال میکنند به چه سبب آنها را به قتل رسانیدند؟ [ نظرات / امتیازها ]