1 - سوگند مؤکّد خداوند به ستارگانى که در مسیر حرکت خود، بر اثر نور خورشید از نظرها ناپدید مى گردند.
فلاأُقسم بالخنّس
حرف «لا» در «لااُقسم» زاید است و سوگند را تأکید مى کند. برخى گفته اند: «لااُقسم» با همین ترکیب، کلمه قسم است و براى سوگند مؤکد به کار مى رود. «خنّس» جمع «خانس» است و مصدر آن «خنوس»; یعنى، منقبض شدن و پنهان گشتن و فعل «خَنَس»; یعنى، متوارى و غائب شد (لسان العرب). به قرینه ذکر شب و صبح در آیات بعد، مراد از آن ستارگان است و توصیف آنها به این وصف، به اعتبار نامرئى بودن آنها در روز است.
2 - سوگند خداوند به ستارگانى که در طى مسیر، به نقطه هایى که از آن گذشته اند، بازمى گردند.
فلاأُقسم بالخنّس
برخى از اهل لغت و تفسیر «خُنّس» را به معناى رجوع کنندگان مى دانند (لسان العرب و کشاف). بر این اساس مراد از آن، بازگشت ستارگان در حرکت انتقالى به مدار حرکت قبلى خود است.
3 - سوگند خداوند به سیاره هاى زحل، مشترى، مرّیخ، زهره و عطارد
فلاأُقسم بالخنّس
بسیارى از اهل لغت و تفسیر، «خنّس» را عنوان ستارگان یاد شده مى دانند.
4 - ستارگان، آفریده هایى با عظمت
فلاأُقسم بالخنّس
سوگند خداوند، حاکى از عظمت چیزى است که به آن سوگند یاد شده است.
5 - طرح جزئیات حوادث قیامت در قرآن، نشانه وحى بودن آن
فلاأُقسم
جمله «إنّه لقول رسول» در آیات بعد ـ که سوگندهاى مکرر در این آیات، مربوط به آن است ـ از انتساب قرآن به فرستاده الهى حکایت دارد. حرف «فاء» در آیه شریفه، مجموعه را بر آیات پیشین تفریع کرده است که درباره حوادث قیامت بود; یعنى، حال که رخدادهاى قیامت و آینده جهان را بیان کردیم، جاى آن دارد که قرآن را به مبدأ وحى مربوط بدانید.
6 - «عن الأصْبَغ بن نُباتة عن على(ع) فى قوله «فلاأُقسم بالخنّس» قال: خمسة أنجم زحل و عطارد و المشترى و بهرام و الزهرة...;(1)
از اصبغ بن نباتة از على(ع) درباره «فلااُقسم بالخنّس» روایت شده که[ خُنّس] پنج ستاره است: زحل، عطارد، مشترى، بهرام و زهره».
[ نظرات / امتیازها ]
تاریکی خود را بر همه جا بر میافرازد، و به صبحی که نور خود را بر افق میگسترد ... که قرآن وحی خدایی است که آن را جبرییل بر رسول بزرگوارش فرود آورد.
اینکه حقایق پیوسته به یکدیگر بدین صورت عرضه میشود تا اثر بلیغتر و منزلتی بزرگتر داشته باشد.
فَلا أُقسِمُ بِالخُنَّسِ- پس به خنس سوگند.»
15] سوگند به ستارگانی که پنهان و آشکار میشوند، و به شب که خیمه
معلوم میشود که «لا» در اینکه جا زاید و تأکیدی برای معنی سوگند است. آیا معنی آن ترساندن و آژیر دادن نیست، پس چون قسم نفی شود دلیل بر عظمت چیزی است که گوینده از سوگند یاد کردن به آن پرهیز میکند، و تأثیر اینکه در نفس بیشتر است پس خنس چیست! گفتند: خنس خنوسا یعنی تأخیر کرد، و اخنسه غیره، یعنی دیگری از او پیشی گرفت.
[ نظرات / امتیازها ]