● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر اثنا عشری
29) إِنَّ الَّذِینَ أَجرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضحَکُونَ (29)إِنَّ الَّذِینَ أَجرَمُوا: به درستی که آنان که مشرک شدند و اجرام صحف اعمال را به جرایم شرک و عصیان سیاه کردند، کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا: هستند از آنان که ایمان آوردهاند، یَضحَکُونَ: میخندند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
30) وَ إِذا مَرُّوا بِهِم یَتَغامَزُونَ (30)
وَ إِذا مَرُّوا بِهِم: و چون بگذرند به آن مؤمنان، یَتَغامَزُونَ: غمز میکنند به چشمهای خود، یعنی چشمک میزنند و اشاره کنند به جهت استهزاء.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
31) وَ إِذَا انقَلَبُوا إِلی أَهلِهِمُ انقَلَبُوا فَکِهِینَ (31)
وَ إِذَا انقَلَبُوا إِلی أَهلِهِمُ: و چون باز میگردند به سوی کسان خود، انقَلَبُوا فَکِهِینَ: باز میگردند در حالتی که شادمان و متلذّذانند از آنچه کردهاند.
زمخشری در کشّاف و ابو القاسم حسکانی در شواهد التنزیل و ابو سعید بلخی به طریق مختلف روایت نموده از إبن عبّاس که مراد «إِنَّ الَّذِینَ أَجرَمُوا» منافقین قریش و مراد «الَّذِینَ آمَنُوا» حضرت علی بن أبی طالب علیه السّلام است«1».
مقاتل در تفسیر خود نقل نموده که روزی حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام با جماعتی از اصحاب خدمت حضرت پیغمبر میرفتند. اتفاقا در راه به جماعت منافقان و مستهزئان رسیدند و دریافتند که حضرت با اصحاب خود متوجه آستانه حضرت نبویّه است. آغاز خنده و استهزاء کردند، از روی سفاهت زبان به کلمات ناپسندیده گشودند. چون شاه ولایت به مجلس منوّر حضرت وارد شد، حضرت نبوی اینکه آیه را بر شاه اولیاء خواند و آن سرور را خوشحال و خرم گردانید، و رفعت قدر سلطان ولایت را نزد خدای تعالی منکشف ساخت«1».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
32) وَ إِذا رَأَوهُم قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ (32)
وَ إِذا رَأَوهُم: و چون بینند کافران و منافقان مؤمنان را، قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ:
گویند به یکدیگر: به درستی که اینکه گروه که تابع پیغمبرند، لَضالُّونَ: هر آینه گمراهانند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
33) وَ ما أُرسِلُوا عَلَیهِم حافِظِینَ (33)
وَ ما أُرسِلُوا: و حال آنکه فرستاده نشدهاند اهل کفر و نفاق، عَلَیهِم حافِظِینَ: بر مؤمنان نگهبانان، تا گواهی دهند بر ضلالت و هدایت ایشان. اینکه تهکم و توبیخ است بر ایشان. نزد بعضی اینکه نیز از قول کفّار است. یعنی کفّار از روی انکار میگفتند که اتباع پیغمبر گمراهند و فرستاده نشدهاند بر ایشان، در حالتی که نگهبانان ایشان باشند و ایشان را از شرک باز دارند و به دین دیگری دعوت کنند. چون کفّار با مؤمنان به اینکه طریق سلوک نموده و پیوسته استهزاء به ایشان نموده و بر آنها خندیدند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر خسروی
29) 29- همانا مجرمین (یعنی کفار قریش و هوسرانان آنها مانند أبی جهل و ولید بن مغیره و عاص بن وائل و یارانشان) بمؤمنان (یعنی اصحاب پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله مانند عمار و خباب و بلال و غیر آنها) از روی سخریه و استهزاء میخندند (چون منکر معاداند نماز و روزه و عبادات را مسخره میکنند).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
30) 30- و چون مؤمنان بر کافران گذر میکنند با چشم و ابرو از روی استهزاء بمؤمنان بیکدیگر اشاره میکنند (و میگویند اینهایند که میگویند بر حقّند و بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وحی نازل میشود و او رسول است و ما مبعوث میشویم و از اینگونه لاطایلات بهم میگفتند).(و گفتهاند که در باره علی بن أبی طالب علیه السّلام نازل گشته و موضوع چنین بوده که او در بین عدهای از مسلمین بخدمت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله آمد و منافقان آنها را مسخره کرده و خندیدند و با چشم و ابرو اشاراتی کردند و چون نزد رفقای خود برگشتند گفتند امروز اصلع را (یعنی کسیکه پیش روی سرش بیمو است) دیدیم و باو خندیدیم و آیه نازل شد پیش از اینکه علی علیه السّلام و اصحابش بخدمت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله آیند از مقاتل و کلبی-.
و الحاکم أبو القاسم الحسکانی در کتاب شواهد التنزیل لقواعد التفضیل باسناد خود از أبی صالح از إبن عباس ذکر کرده است که گفت مجرمین منافقان قریش بودهاند و مؤمنان علی بن أبی طالب علیه السّلام و اصحابش (انتهی) ترجمه- نقل از مجمع البیان).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
31) 31- و چون اینکه گروه کافران یا منافقان بسوی کسان خودشان برگشتند با لذّت و مسرّت از استهزاء خودشان برگردند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
32) و چون کسان خود را دیدند گفتند اینکه جماعت مسلمانان از طریق حق و صواب بیرون رفتهاند (بامید ثوابیکه حقیقتی برای آن نیست محمّد آنها رافریب داده است).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
33) 33- اینکه گروه کافران بنگهبانی مؤمنان فرستاده نشدهاند (که مراقب اعمال آنها بوده و بآنها طعن بزنند بهتر است که بکار خودشان مشغول باشند).
و بقولی- ما کافران را یا منافقان را شاهد حال مؤمنان قرار ندادهایم (بلکه در روز قیامت مؤمنان بر علیه کافران شهادت خواهند داد).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نيره تقي زاده فايند -
تفسیر راهنما
29) کافران مجرم، همواره مؤمنان را تحقیر و تمسخر کرده و به باورهاى آنان پوزخند مى زنند.
إنّ الذین أجرموا کانوا من الذین ءامنوا یضحکون
2 - پوزخند به مؤمنان، گناه و از نشانه هاى کفر است.
إنّ الذین أجرموا کانوا من الذین ءامنوا یضحکون
مراد از «الذین أجرموا» ـ به قرینه «من الکفّار» در آیات بعد ـ کافران اند.
3 - کفرورزى، جرم (گناه) است و کافران به گناه آلوده اند.*
إنّ الذین أجرموا
مجرم خواندن کافران، یا به لحاظ گناه بودن کفر است و یا این که گناهان دیگرى نیز در بین کافران رواج دارد.
4 - ابرار به دلیل ایمانشان در معرض تمسخر گناه پیشگان کافر، قرار گرفته و آزار مى بینند.
إنّ الذین أجرموا کانوا من الذین ءامنوا یضحکون
مراد از «الذین آمنوا» ـ به قرینه «إنّ الأبرار...» در آیات پیشین ـ نیکوکاران است. تغییر عبارت به جهت اشاره به این است که آنچه براى گناه کاران خنده دار به نظر مى رسد، ایمان نیکوکاران است. آیات بعد ـ که بیانگر مقابله به مثل نیکوکاران در قیامت است ـ اشاره دارد که انگیزه گناه کاران از این برخورد، آزاررسانى به آنان بوده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
30) گناه پیشگان کافر، با چشمک زدن و اشاره به یکدیگر، هنگام عبور بر مؤمنان نیکوکار، به عیب جویى از آنان مى پردازند.
و إذا مرّوا بهم یتغامزون
«غمز»; یعنى، عیب جویى از دیگران با پلک زدن و اشاره دست (مفردات راغب). ضمیر «مرّوا» به مجرمان برمى گردد. برخى احتمال داده اند که ضمیر به مؤمنان برگردد و مراد این باشد که هنگام عبور مؤمنان بر کافران، آنان با چشمک زدن و علامت دادن به یکدیگر به عیب جویى از مؤمنان مى پردازند.
2 - عیب جویى از مؤمنان و اشاره هاى تمسخرآمیز به آنان و نشان دادن عیوب ایشان به دیگران، خوى ناپسند و برخاسته از گنه پیشگى است.
إنّ الذین أجرموا ... و إذا مرّوا بهم یتغامزون
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
31) - کافران، از خاطره هاى دیدار خود با مؤمنان، طنز ساخته و در جمع خانواده خویش به لطیفه گویى و خنداندن یکدیگر مى پردازند.
و إذا انقلبوا إلى أهلهم انقلبوا فکهین
«فَکِه» (صفت مشبّه) به معناى خوش دل و خندان یا به معناى کسى است که با همراهان خود سخنى گوید که آنان را بخنداند (قاموس). در برداشت یاد شده، معناى دوم مورد نظر است.
2 - کافرانى که مؤمنان را مسخره کرده اند، هنگام مراجعت نزد خانواده خویش، از پوزخندها و اشاره هاى طعنه آمیز خود، غرق شادمانى مى شوند.
یضحکون ... یتغامزون . و إذا انقلبوا إلى أهلهم انقلبوا فکهین
در این برداشت، «فَکِه» به معناى «مرد خوش دل و خندان» دانسته شده است. تکرار «انقلبوا» در آیه شریفه، براى مجسم ساختن حالت بازگشت کافران به خانه خویش است.
3 - کافران و گنه پیشگان، حتى در غیاب مؤمنان نیز آنان را استهزا کرده و با طعنه و کنایه از ایشان یاد مى کنند.
و إذا انقلبوا إلى أهلهم انقلبوا فکهین
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
32) گنه پیشگان کافر، با مشاهده مؤمنان به نکوهش آشکار ایشان پرداخته، آنان را ره گم کرده قلمداد مى کنند.
و إذا رأوهم قالوا إنّ هـؤلاء لضالّون
جمله «إذا رأوهم...»، بیانگر برخورد علنى کافران با مؤمنان است.
2 - گناه، مانع بینش صحیح و زمینه ساز باطل دیدن راه مؤمنان
إنّ الذین أجرموا ... و إذا رأوهم قالوا إنّ هـؤلاء لضالّون
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
33) گنه پیشگان کافر، شایسته قضاوت کردن و اظهار نظر درباره راه مؤمنان، نیستند.
و ما أرسلوا علیهم حـفظین
2 - تنها فرستادگان الهى، براى مراقبت از ایمان مردم و تشخیص هدایت و ضلالت آنان، شایسته اند.
و ما أُرسلوا علیهم حـفظین
مجهول بودن فعل «اُرسلوا»، گویاى آن است که تنها کسانى مى توانند مراقب مردم باشند که رسالتى برعهده آنان نهاده شده باشد. سیاق کلام نشان مى دهد که ارسال، باید از جانب خداوند باشد.
3 - مؤمنان نباید درباره ایمان و اعتقادات خود، براى نقطه نظرهاى کافران، ارزشى قائل شوند.
و ما أُرسلوا علیهم حـفظین
4 - گنه پیشگان کافر، در برخورد با مؤمنان، چنان خود را در مقام قیّم و نگهبان مى نشانند که گویا هدایت آنان را مأموریت خود مى دانند.
و ما أُرسلوا علیهم حـفظین
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر هدایت
29) [29] مجالس انس و دوستى و یگانگى و نوشیدن رحیق و شراب سالم از جمله پاداشهایى است که پروردگار به بندگان تحمل کننده دردهاى روحى خویش عنایت مىفرماید، و چه بسیار که تبهکاران بر ایشان به استهزا خندیدند وفخر فروشى کردند، و چه بسیار که لقمه زندگى را از چنگ ایشان ربودند و آنان را به رنج گرسنگى گرفتار ساختند.
إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ- آنان که تبهکار و کافر شدند، به کسانى که ایمان آورده بودند مىخندیدند.»
در تنزیل این آیه از دو سبب یاد شده است، اوّل آن که: مجرمان عبارت از بزرگان قریش بودند که به طعنه بر روى فقراى مسلمانان، از عمّار و صهیب و بلال و دیگران، مىخندیدند و آنان را استهزا مىکردند دوم آن که: على- علیه السلام- همراه با گروهى از مسلمانان از راهى مىگذشتند و منافقان به تمسخر ایشان و خندیدن بر آنان و فخرفروشى پرداختند، و چون همین منافقان به نزد یاران خود بازگشتند گفتند که مرد سرطاس را دیدیم و بر این حرف خندیدند، و این آیه پیش از رسیدن على به رسول اللَّه نازل شد «37» و ظاهرا سبب نزول دوم درستتر و قویتر است، بدان جهت که سوره مدنى است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
30) [30] نخستین شهادتى که بر ضد گناهکار و مجرم ثبت مىشود شهادت و جدان اوست که بىوقفه وى را به خاطر ارتکاب گناه سرزنش و ملامت مىکند.
لهذا پیوسته سعى مىکند از و جدان خود خلاص شود اما چگونه؟ از درستکاران انتقام مىگیرد و از آنان عیبجویى مىکند و ایشان را به باد تمسخر مىگیرد تا بلکه با این کارها از عذاب سرزنش درونى خود اندکى بکاهد. اما، هیهات ... او با این کارها بر زخم و درد درون خود مىافزاید زیرا مسخره کردن مؤمنان گناه دیگرى است که وى مرتکب شده و به سبب آن باز سزاوار سرزنش و جدان خویش مىشود.
بدینسان، بر تمسخر و ریشخند خود نسبت به مؤمنان مىافزاید بى آن که هیچ فایدهاى نصیب وى گردد.
وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ
- و چون بر ایشان گذشتند، با چشم و دست و غمازى به استهزاى ایشان پرداختند.»یعنى با چشمها و دستها به استهزاى ایشان پرداختند، و گفتهاند که: غمز به معنى عیبجویى است.
و خدا مىداند که زخم زبان نسبت به مؤمن شریفى که پیوسته در تلاش است تا نفس خود را تزکیه کند و پاک سازد، چه اندازه مایه رنج است! اگر غمز در جاهلیت با چشم و دست صورت مىگرفت، اکنون وسیله آن قلمها و فیلمها و دیگر وسایل آبروریزى است که دشمنان انسان و دشمنان خدا و دین آنها را در اختیار دارند، و مقاومت مجاهدان در زمان حاضر در برابر این تبلیغات گمراه کننده، مایه افزون شدن پاداش و تقرب بیشتر ایشان مىشود، از آن روى که در برابر آزادى بزرگ و آلام نفسانى غیر قابل تحمل شکیبایى نشان مىدهند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
31) [31] و در آن حال که مؤمنان و مجاهدان در سختترین حالات درد و ترس به سر مىبرند، و کودکان و زنان ایشان در پناهگاهها و محلهاى هجرت با کمال پریشانى از ترس خیانت سپاهیان کفر که همچون گرگ شبانه حمله مىکنند به سر مىبرند، تبهکاران را مىبینیم که با امنیتى آشکار به خانههاى خود باز مىگردند، و خلاصه پیروزیهاى قلابى خویش را براى یکدیگر تعریف مىکنند و در مجالس لهو و عربدهکشى آمد و شد دارند.
وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهِینَ- و چون به نزد کسان خویش باز مىگردند، به ناز و رامش و خنده چنین مىکنند.»
گفتند: یعنى به کفرى که بر آنند شادماناند و به آن مىبالند، و از غیبت و بدگویى مؤمنان لذت مىبرند، و شاید مقصود از اهل در این جا یاران و همدمان ایشان بوده باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
32) [32] دشمنان رسالت در آن تلاش مىکنند که به مؤمنان تهمت گمراهى بزنند تا مگر ایشان را از اجتماع دور سازند.
وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ- و چون ایشان را ببینند مىگویند که آنان گمراهاناند.»چنان مىنماید که هدف از این تهمت برانگیختن حسّاسیّت مردم علیه ایشان است، بدان جهت که آنان مخالف آن خرافات رایجند که تبهکاران خود را مدافع از آنها به شمار مىآورند، در صورتى که مؤمنان در آن مىکوشند که جامعه را از شر آنها خلاص کنند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
33) کنند.
[33] و آن مجرمان و مفسدان که معمولا صاحبان ثروت و قدرت و پایگاهند، چنان مىپندارند که آنان موکل بر امور مردمند و به همین سبب از چپ و راست به پراکندن تهمتها مىپردازند، در صورتى که خود همچون دیگر مردماناند و هیچ امتیاز و تسلطى نسبت به احدى ندارند.
وَ ما أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ حافِظِینَ- و آنان را براى نگهبانى از مؤمنان و دیگران نفرستادهاند.»
بلکه هر کس مسئول نفس خویش است، و قرآن، با این کلمه قاطع، آن مشروع بودن قلابى را که صاحبان سلطه و مترفان براى تسلط پیدا کردن بر مردمان مدعى آن مىشدند، از آنان سلب کرد. هرگز چنین نیست، و سلطه تنها به خداوند متعال و کسى که او معین کند تعلق دارد، آن مجرمان و تبهکاران غاصباناند، و بر مسلمانان است که به احکام ستمگرانه ایشان توجه نکنند، بدان سبب که به هیچ وجه مشروع و بر حق نیست.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبد بائس -
تفسیر مجمع البیان
29) در آیات پیش پرتوى از نعمتهاى خدا و پاداش پرشکوه او به نیکان و شایسته کرداران ترسیم گردید، اینک در اشاره به تاریک اندیشى کفرگرایان و خودکامگان و عملکرد زشت و ظالمانه آنان مىفرماید:
إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ
بىگمان آن کسانى که در زندگى دنیا دست به زشتى و جنایت مىزدند، به آن کسانى که با درستاندیشى و حقپذیرى به خدا و روز حسابرسى ایمان آورده و از ستم و گناه دورى مىجستند، مىخندیدند.
نمونه آشکار و مصداق روشن این تبهکاران در آغاز بعثت سردمداران زورمدار قریش، نظیر «ولید بن مغیره»، و «عاص بن وائل» و ... بودند که به حقطلبان و کمالجویان و اصلاحپذیرانى چون عمار، بلال، خباب، مقداد و ... مىخندیدند و آنان را به ریشخند مى گرفتند!
به باور پارهاى ممکن است آنان به تلاش و کوشش این بندگان درست اندیش در نماز و روزه و دیگر کارهاى شایسته، و آنگاه حقناپذیرى و انکار معاد و پاداش سراى آخرت از سوى خود مىخندیدند.
امّا به باور پارهاى دیگر آنان بدان دلیل به بندگان شایسته خدا مىخندیدند که آنها از روز رستاخیز و بهشت و دوزخ سخن مىگفتند و آنها را باور مىداشتند، امّا کفرگرایان با تعجب و انکار مىخندیدند که چگونه استخوانهاى پوسیده بار دیگر زنده مىشوند؟
و از دیدگاه گروهى دیگر آنان از فرط گمراهى و حق ستیزى و نادانى، و به خاطر فریب ساده دلان، خود را درست اندیش و برحق جا مىزدند و توحیدگرایان را در بیراهه و باطل مى پنداشتند و آنگاه بر آنان مىخندیدند؟
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
30) آنان تنها به تمسخر و ریشخند حق طلبان بسنده نمىکردند، بلکه هنگامى که مردم با ایمان وعدالتخواه از کنار این ظالمان مى گذشتند، با اشاره چشم و ابرو از آنان عیبجویى مىنمودند، و با زبان تمسخر مىگفتند: آیا به راستى این بى سر و پاها، درست اندیش و در راه حق هستند و به محمد(ص) از سوى خدا وحى مىگردد؟ و آیا به راستى ما پس از مرگ بار دیگر زنده خواهیم شد و حساب و حسابرسى در کار است؟
در مورد شأن نزول این آیه شریفه، دو روایت آوردهاند:
1 - گروهى از مفسران پیشین از جمله «مقاتل» آوردهاند که: روزى على (ع) به همراه گروهى از مردم با ایمان نزد پیامبر مىآمدند که عبورشان بر گروهى از نفاقگرایان افتاد. آنان آن حضرت و همراهانش را مسخره کردند و خندیدند، و با اشاره چشم و ابرو از آنان عیبجویى نمودند. آنگاه به سوى همفکران خود رفتند و بر کار زشت خویش افتخار نمودند. آنجا بود که فرشته وحى بر پیامبر فرود آمد و هنوز امیرمؤمنان و همراهانش به حضور پیامبر نیامده بودند، که این آیه را بر قلب مصفاى پیامبر خواند.
2 - روایت دوم را «حاکم حسکانى» از «ابن عباس» آورده است که:
منظور از «مجرمان» در آیه، نفاقگرایان هستند و منظور از ایمان آوردگان، على(ع) و یاران آن حضرت مىباشند.
ان الذین اجرموا منافقو قریش والذین آمنوا علىابنابى طالب و اصحابه
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
31) و هنگامى که به سوى خاندان کفرگرا و گمراه خویش باز مىگشتند، از شرارت و مردمآزارى خود شادمان بودند و شوخى مىکردند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
32) و هنگامى که مردم با ایمان و کمالجو را مىدیدند، مىگفتند: اینان همان گمراهانند، چرا که به باور ما نعمتهاى این جهان را وانهاده، و به امید پاداش و ثوابى که واقعیت ندارد، به سخنان محمد(ص) گوش سپرده و به راه او مىروند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
33) روشنگرى مىکند که:
وَ ما أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ حافِظِینَ
این واکنش ظالمانه و خردستیز کفرگرایان در برابر دعوت آسمانى پیامبر و پیروان او، در حالى بود که هرگز اینان به عنوان نگهبان بر مردم توحیدگرا گمارده نشده و مسئول عملکرد آنان نبودند، تا با آنها آن گونه زشت و ظالمانه رفتار کنند، و با عیبجویى و تمسخر و تحقیر و اهانت با آنان رو به رو شوند.
با این بیان اگر کفرگرایان به جاى این همه مردمآزارى و تاریکاندیشى راه درست را مىشناختند و درست رفتار مىکردند، برایشان بهتر نبود؟!
از دیدگاه «ابومسلم» منظور این است که: و این عملکرد نابخردانه کفرگرایان در حالى انجام مىشد که ما آنان را گواه عملکرد مؤمنان نفرستاده بودیم؛ چرا که گواهى اینان به زیان آنان پذیرفته نخواهد شد، امّا گواهى مردم با ایمان در روز رستاخیز بر ضد کفرگرایان پذیرفته است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● محمود اميرحسيني -
تفسیر نمونه
29) مفسران براى این آیات دو شاءن نزول نقل کرده اند:
نخست اینکه روزى على (علیه السلام ) و جمعى از مؤ منان از کنار جمعى از کفار مکه گذشتند، آنها به على (علیه السلام ) و مؤ منان خندیدند و استهزا کردند، آیات فوق نازل شد و سرنوشت این گروه کافر استهزا کننده را در قیامت روشن ساخت .
حاکم ابوالقاسم حسکانى در ((شواهد التنزیل )) از ((ابن عباس )) چنین نقل مى کند: ((منظور از ((ان الذین اجرموا)) منافقان قریش و منظور از ((الذین آمنوا)) على بن ابیطالب و یاران او است )).
دیگر اینکه آیات فوق درباره افرادى همچون عمار، صهیب ، خباب ، بلال ، و سایر فقراى مؤ منین که مورد استهزاى مشرکان قریش همچون ابوجهل ، و ولید بن مغیره ، و عاص بن وائل ، واقع مى شدند نازل شده .
جمع میان این دو شاءن نزول نیز کاملا ممکن است .
آن روز آنها مؤ منان را مسخره مى کردند، اما امروز…
در تعقیب آیات گذشته که سخن از نعمتها و پاداشهاى عظیم ابرار و نیکان مى گفت ، در آیات مورد بحث به گوشه اى از مصائب و زحمات آنها که در این جهان به خاطر ایمان و تقوا با آن روبرو مى شوند اشاره مى کند، تا روشن شود که آن پاداشهاى بزرگ بى حساب نیست .
در این آیات از موضعگیرى و برخورد زشت و زننده کفار با آنها سخن مى گوید، و چهار نوع عکس العمل کفار را در برابر آنان بازگو مى کند:
نخست مى فرماید: ((بدکاران و کفار پیوسته از مؤ منان مى خندیدند)) (ان الذین اجرموا کانوا من الذین آمنوا یضحکون ).
خنده اى تمسخرآمیز و تحقیرکننده ، خنده اى که از روح طغیان و کبر و غرور و غفلت ناشى مى شود، و همیشه افراد سبکسر مغرور در برابر مؤ منان با تقوا چنین خنده هاى مستانه داشته اند.
ضمنا تعبیر به ((اجرموا)) به جاى ((کفروا)) نشان مى دهد که افراد کافر و بى ایمان را از اعمال گناه آلودشان مى توان شناخت چرا که همیشه کفر سرچشمه جرم و عصیان است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
30) مى فرماید: ((و هنگامى که مشرکان از کنار جمع مؤ منان مى گذرند آنها را با اشارات چشم و ابرو مسخره مى کنند)) (و اذا مروا بهم یتغامزون ).
و با این علامات و اشارات مى گویند: این بى سر و پاها را ببینید که مقربان درگاه خدا شده اند! این آستین پاره ها و پا برهنه ها را تماشا کنید که مدعى نزول وحى الهى بر آنها هستند!، و این گروه نادان را بنگرید که مى گویند استخوان پوسیده و خاک شده بار دیگر به حیات و زندگى برمى گردد؟!
و امثال این سخنان زشت و بى محتوا.
به نظر مى رسد که خنده آشکار مشرکان در زمانى بوده که مؤ منان از کنار جمع آنها مى گذشتند، و اشارات سخریه آمیز آنها زمانى بوده که به عکس آنها از کنار جمع مؤ منان مى گذشتند، و چون در میان آن جمع نمى توانستند به آسانى مسخره کنند با اشارات چشم و ابرو یکدیگر مطالب را حالى مى کردند، ولى آنجا که مرکز تجمع مشرکان بود و مسلمانان از کنار آنها مى گذشتند آزادى و جسارت بیشترى داشتند.
یتغامزون از ماده ((غمز)) (بر وزن طنز) به معنى اشاره با چشم و دست است به چیزى که مورد عیبجویى است ، و گاه این واژه به معنى هر گونه عیبجویى به کار مى رود هر چند با زبان باشد، و تعبیر به ((تغامز)) (از باب تفاعل ) دلیل بر این است که همه آنها در مقابل یکدیگر در این کار شرکت داشتند، هر یک با اشاره به دیگرى چیزى مى گفت که همه استهزاآمیز بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
31) مى گوید: ((هنگامى که به خانواده خود باز مى گشتند مسرور و خندان بودند و از آنچه انجام داده بودند خوشحالى مى کردند)) (و اذا انقلبوا الى اهلهم انقلبوا فکهین ).
گویى فتح و پیروزى نصیب آنها شده که به آن مباهات مى کنند، و باز هم در غیاب ، همان سخریه ها، و همان استهزاءها ادامه دارد.
فکهین جمع ((فکه )) صفت مشبهه (بر وزن خشن ) از فکاهه (بر وزن قباله ) به معنى مزاح کردن و خندیدن است ، و در اصل از ((فاکهه )) به معنى میوه گرفته شده است گویى این گفتگوها و شوخیها همچون میوه هایى است که از آن لذت مى برند، و به گفتگوى شیرین و دوستانه فکاهه (به ضم فا) گفته مى شود.
گرچه کلمه ((اهل )) معمولا به معنى خانواده و خویشاوندان نزدیک است ، ولى ممکن است در اینجا معنى وسیعترى داشته باشد و دوستان نزدیک را نیز دربرگیرد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
32) چهارمین عکس العمل شرارت آمیز آنها در برابر مؤ منان این بود که وقتى آنها را مى دیدند مى گفتند اینها گمراهانند (و اذا راءوهم قالوا ان هؤ لاء لضالون ).
چرا که راه و رسم بت پرستى و خرافاتى را که در میان آنها رائج بود و هدایتش مى پنداشتند رها کرده ، و به سوى ایمان به خدا و توحید خالص بازگشته و به گمان آنها لذت نقد دنیا را به نعمتهاى نسیه آخرت فروخته بودند.
ممکن است این تعبیر در مراحلى باشد که مطلب از مرحله استهزا گذشته بود و خود را ناچار مى دیدند که شدت عمل بیشترى نشان دهند، زیرا همیشه هنگام ظهور پیامبران بزرگ و آیینهاى تازه عکس العمل دشمنان و مخالفان در آغاز از طریق استهزا و به شوخى گرفتن ظاهر مى شد، گویى آیین تازه را کمتر از آن مى دیدند که به طور جدى با آن برخورد کنند، ولى هنگامى که آیین الهى در قلوب افراد آماده نفوذ مى کرد، و پیروان بیشترى براى آن پیدا مى شد، آنها احساس خطر کرده ، آن را جدى گرفته و مبارزه را شدت مى بخشیدند، سپس مرحله به مرحله آن را تشدید مى کردند، و آیه فوق نخستین مرحله برخورد جدى آنها است ، که در مراحل بعد حتى منجر به جنگهاى خونین و نبرد مسلحانه شد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
33) از آنجا که مؤ منان غالبا از افرادى بودند که موقعیت اجتماعى و ثروت قابل توجهى در اختیار نداشتند، و به همین دلیل کفار به آنها با چشم حقارت مى نگریستند، و ایمانشان را بى ارزش شمرده ، و آیینشان را به باد مسخره مى گرفتند، قرآن در آیه بعد مى گوید: ((این گروه کفار هرگز حافظ و نگهبان و متکفل زندگى آنها نبودند)) (و ما ارسلوا علیهم حافظین ).
پس به چه حقى ، و مطابق کدام منطقى بر آنها خرده مى گیرند؟!
در آیه 27 سوره هود مى خوانیم که ثروتمندان و مستکبران قوم نوح به او مى گفتند: و ما نراک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادى الراءى : ((ما کسانى را که از تو پیروى کرده اند جز گروهى اراذل ساده لوح نمى بینیم )).
و او در جواب مى گفت : و لا اقول للذین تزدرى اعینکم لن یؤ تیهم الله خیرا الله اعلم بما فى انفسهم : ((من هرگز نمى گویم آنها که در نظر شما خوار مى آیند خداوند خیرى بر آنها نخواهد داد، خدا از دل آنها آگاهتر است )) (هود 31).
این در حقیقت جوابى است به این افراد خودخواه و پرادعا که به شما چه مربوط که مؤ منان از کدام گروهند؟! شما در متن دعوت و محتواى آیین پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بنگرید.
ولى در قیامت مساءله بر عکس مى شود، چنانکه در آیه بعد مى فرماید:
((امروز مؤ منان از کفار مى خندند))! (فالیوم الذین آمنوا من الکفار یضحکون ).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.