از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید لغت ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  حسن حميدي سولا - تفسیر مبین استاد ابوالفضل بهرام پور
29) «أَجْرَمُوا»(جرم) : گناه کردند [ نظرات / امتیازها ]
29) «کَانُوا یَضْحَکُونَ»(ضحک) : می خندیدند [ نظرات / امتیازها ]
30) مَرُّوا بهم : گذر کردند بر ایشان [ نظرات / امتیازها ]
30) یَتَغامَزُونَ (غمز) : به اشارت چشم و ابرو تمسخر می کنند [ نظرات / امتیازها ]
31) «إِنقَلَبُوا» (قلب) : بازگشتند [ نظرات / امتیازها ]
31) «فَکِهِینَ» جمع فکه : خوشحالان ، سرمستان [ نظرات / امتیازها ]
32) راوا(رای) : دیدند [ نظرات / امتیازها ]
32) ضالون جمع ضال : گمراهان ، سرگشتگان [ نظرات / امتیازها ]
33) «مَآ أَرْسِلُوا» : فرستاده نشده اند [ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - استاد خرمدل
29) «أَجْرَمُوا»: : گناه کردند. بزهکاری نمودند. [ نظرات / امتیازها ]
29) «کَانُوا ... یَضْحَکُونَ»: : می‌خندیدند. ریشخند می‌کردند. [ نظرات / امتیازها ]
31) «إِنقَلَبُوا» : : برمی‌گشتند. مراجعت می‌نمودند [ نظرات / امتیازها ]
31) «أَهْل»: : خانواده و خویشان. کسان و دوستان. [ نظرات / امتیازها ]
31) «فَکِهِینَ» : جمع فَکِه، شادمان، خوشحال و خندان.
 توضيح : مراد آیه این است که بزهکاران در غیاب مؤمنان نیز همان سخریّه‌ها و همان استهزاءها را ادامه می‌دادند. [ نظرات / امتیازها ]
32) «ضَآلُّونَ»: : گمراهان. سرگشتگان. [ نظرات / امتیازها ]
33) «مَآ أَرْسِلُوا»: : کافران و بزهکاران روانه نشده‌اند و فرستاده نگشته‌اند [ نظرات / امتیازها ]
33) «حَافِظِینَ» : نگهبانان. مراقبان
 توضيح : حافظان حقوق دیگران و متکفّلان منافع ایشان [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تفسیر نمونه
30) یتغامزون : اشاره با چشم و دست به چیزى که مورد عیبجوئى است.
 توضيح : یتغامزون از ماده غمز ( بر وزن طنز ) است. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرنمونه
31) فکهین : مزاح کردن و خندیدن است، و در اصل از فاکهه به معنى میوه گرفته شده.
 توضيح : فکهین جمع فکه صفت مشبهه ( بر وزن خشن ) از فکاهه ( بر وزن قباله ) است.
[ نظرات / امتیازها ]
31) اهل : خانواده و خویشاوندان نزدیک ولى ممکن است در اینجا معنى وسیعترى داشته باشد و دوستان نزدیک را نیز دربرگیرد. [ نظرات / امتیازها ]
  عبد بائس - تفسیر مجمع البیان
30) تغامز : این واژه از «غمز» گرفته شده و به معنى اشاره با چشم و ابروست و براى ریشخند دیگرى انجام مى‏شود. [ نظرات / امتیازها ]
31) فاکهون : به معنى شوخى و خنده از روى غفلت و غرور آمده است
 توضيح : این واژه از «فِکاهه» گرفته شده، و مفرد آن «فَکِهْ» بسان «خشن» مى‏باشد. [ نظرات / امتیازها ]