● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیرهدایت
1) [1] آیا ستارهای را دیدهای که با نور درخشان خود شبها در عرض آسمان حرکت میکند! آیا دیدهای که خدا چگونه شرّ ابلیس و سپاهیان او را از آسمان و اهل آن، و از زمین و ساکنان آن دور میکند!؟ اینکه نمونهای از حفظ خدا است، پس سوگند به آن ستاره و به آسمانی که آن را نگاه میدارد که: خدا حافظ است، و اگر او نبود، انسان و موجودات زنده دیگر نمیتوانستند لحظهای
زنده بمانند.«وَ السَّماءِ وَ الطّارِقِ- سوگند به آسمان و به آن که در شب میآید.»
گفتند: طرق یعنی کوبیدن، و راه را از آن جهت «طریق» گویند که آدمی با پای خود بر آن میکوبد، و دیدار کننده در شب را نیز طارق گویند بدان که باید بر در خانه بکوبد تا در باز شود، و شاید هر پیش آینده را اعراب از آن روی طارق میگویند که به سبب بیگانه بودن درها را برای وارد شدن میکوبد.
سوگند به آسمان و ستارگان درخشنده آن که خرد آدمی را برمیانگیزد و اهتمام او را به کار میاندازد، و از قلب او گرد غفلت و بیتوجهی را میزداید ... و طبیعی است که سوگند به آسمان دور از دسترس ما و از حدود اندیشه ما خورده شود، و به طارقی که آدمی از او میترسد، چه هر کوبنده در و تازه واردی از روی نیکخواهی چنین نمیکند.
شاعر گفته است:
یا راقد اللیل مسرورا بأوله ان الحوادث قد یطرقن اسحارا
لا تفرحنّ بلیل طاب اوله فربّ آخر لیل اجّج النارا
ای خفته در شب و شادمان از آغاز آن حوادث گاه در سحرها پیش میآیند به شبی که آغاز آن خوش است شادمان مباش چه بسا پایان شبی که آتش برمیافروزد هنگامی که آدمی به افق اندیشیدن و تدبّر در آیات خدا در آسمان و زمین بالا میرود، به شناخت حقایق بزرگ نزدیک میشود، در حالی که زندگی او در میان زندان دشواریهای روزانه او میگذرد، و گرفتار انگیزههای نفسانی و وسوسههای قلبی است که او را از تفکر در آفاق دوردست باز میدارد و بر اثر آن از دست یافتن به حقایق محرومش میسازد.
شاید اینکه از هدفهای قسم در قرآن بوده باشد: که او را به افقهای حقایق دور از آنچه بر فکرش از قضایای خاصی که پیوسته توجه او را به خود جلب کرده است، بالا ببرد.
قرآن، پیش از آن که یک گنجینه معارف باشد، برنامه و روشی برای اندیشیدن است، و به همین سبب هدف آن تنها تعلیم دادن به آدمی نیست، بلکه میخواهد او را بر آن توانا سازد که خود به تعلّم بپردازد، لذا قفلهای اندیشه را به کلیدهای یادآوری و ذکر باز میکند، و با برداشتن پوششهای قلب آدمی او را بینای حقایق میسازد، و حجابهایی را که بینش و بصیرت او را از دیدار حقایق باز میدارد، با برانگیختن عقل و زدودن غبار غفلت از قلب، پاره میکند.
سوره الطارق، در میان سورههای کوچک قرآن، از چنین امتیازی برخوردار است. همچون ستاره درخشانی است که با نور زیبای خود درهای دل را میکوبد تا آن را در برابر آبشار نور برخاسته از وحی بگشاید.
[ نظرات / امتیازها ]
1)
: زاویه دید منحصر به فرد و فوق العاده لطیفی بود. باتشکر از شما
2)
: سلام بر محمد و ال محمد و سلام بر همه ی بزرگواران عزیزم . بزرگواران مطالبی که شما در اینجا بیان نمودید معنی ایه هست تفسیر ایه خیلی عظیم تر از این مسایل هست . فکرتان را محدود نکنید با چشم باز به این ایه بنگرید اونوقت میفهمید طارق کیست و چیست و چگون هست . قران کتابی است با میلیاردها رمز و راز و معنی های گوناگون و دلیل اون نویسنده کتاب هست کتاب مال کسی هست که مادر حروفات هست نه یک فرد معمولی . کمی نامحدودتر به این ایه بیندیشید و مارو هم از افکارتون بی نصیب نذارید
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) [2] طارق چیست! اندیشه خود را به حال خود واگذار تا در افقهای آفرینش به گردش درآید، و باشد که بر او مکشوف شود که طارق چیست.
«وَ ما أَدراکَ مَا الطّارِقُ- و چه دانی که طارق چیست!» اینکه کلمه خرد آدمی را به آن برمیانگیزد که اهمیت قضیه را احساس کند. و بعضی از مفسران گفتهاند که هر وقت اینکه جمله در قرآن بیاید، موضوع آن شناخته میشود، همچون اینکه گفته خداوند متعال: «وَ ما أَدراکَ ما لَیلَةُ القَدرِ لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن أَلفِ شَهرٍ- و چه دانی که شب قدر چیست! شب قدر شبی است که از هزار ماه بهتر است»، در صورتی که اگر جمله «و ما یدریک و چه میدانی» به کار برده شود، موضوع نادانسته باقی میماند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) [3] پس طارق چیست! ستارهای در بلندی آسمان است که نور درخشان آن دیوار تاریکی را سوراخ میکند.
«النَّجمُ الثّاقِبُ- ستاره تابنده.»
گفتهاند: ثاقب به معنی روشن کننده است، و از آن است شهاب ثاقب، و عرب میگوید: اثقب نارک، یعنی آتشت را روشن کن، و ثقوب به معنی خردههای چوبی است که با آنها آتش روشن میکنند.
در تفسیر اینکه کلمه اختلاف کردهاند ... و آنچه به نظر من میرسد اینکه است که طارق عبارت از قضا و قدرهایی است که خیر و شرّ آنها شب و روز پیاپی میرسد، و به همین سبب از طارق بد، بنا بر نصّ رسیده از پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- به خدا پناه میبریم: «أعوذ بک من شرّ طوارق اللیل و النهار إلّا طارقا یطرق بخیر یا رحمن پناه میبرم به تو از شرّ طارقهای شب و روز، مگر طارقی که خیر است ای خدای رحمان».«1»
در دعاء آمده است: «بک أستجیر یا ذا العفو و الرضوان من الظلم و العدوان، و من غیر الزمان، و تواتر الأحزان، و طوارق الحدثان، و من انقضاء المدّة قبل التأهب و العدّة- به تو پناه میبرم ای بخشنده و در گذرنده، از ستمگری و دشمنی، و از تغییرات روزگار، و در پی هم آمدن اندوهها، و فرود آمدن حوادث، و از پایان یافتن مدت (زندگی) پیش از آماده شدن و توشه راه (جهان دیگر) فراهم آوردن».«2»
بنا بر اینکه نظر، نجم ثاقب بیان کننده اینکه طارق است که به ستارهای تابنده شباهت دارد، چنان که خداوند سبحانه و تعالی گفته است: إِلّا مَن خَطِفَ الخَطفَةَ فَأَتبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ.«3»
پس مقصود سوگند خوردن به آن شهابهایی است که خدا به وسیله آنها آسمان را از شیاطین حفظ میکند که دزدانه گوش میکنند، و اینکه شکل از بیان هماهنگ با سخن درباره حفظ شدن اهل زمین به وسیله خداوند متعال است.
قولی نیز آن است که: هر ستاره، به اعتبار آن که در شب طالع میشود، طارق است، و بنا بر اینکه سوگند در اینکه جا به همه ستارگان درخشان آسمان باز میگردد و بعضی گفتهاند که مقصود از نجم در اینکه جا سیاره زحل است، و اینکه از امام صادق- علیه السلام- روایت شده است،«4» و بعضی دیگر آن را ثریّا، و دیگران زهره دانستهاند.
عبارتها همه اینکه تطبیقها را میپذیرد، بدان سبب که بنا بر آیهای، در سوره الملک معلوم میشود که چراغهای آسمان رجوم شیاطین یا مراکزی برای پرتاب کردن پیکانها به شیاطین است خداوند سبحان میگوید: وَ لَقَد زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیا بِمَصابِیحَ وَ جَعَلناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ.«5»
پس محتمل است که مقصود از نجوم شهابها یا محل صادر شدن شهابها بوده باشد. و اینکه نیز باقی میماند که بگوییم: مقصود از نجم ممکن است جنس نجم و ستاره باشد و دیگر ستارگان را نیز شامل شود و تنها یکی از آنها نباشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نيره تقي زاده فايند -
تفسیر راهنما
1) - سوگند خداوند به آسمان
و السماء
2 - سوگند خداوند به ستاره پدیدار شده در شب (زهره یا زحل یا ثریا و یا...)
و الطارق
«طارق»; یعنى، کسى که شب هنگام وارد شود. برخى ریشه اصلى آن را «طَرْق» (کوبیدن در) دانسته و گفته اند: کسى که شب وارد مى شود، چون به کوبیدن در نیاز پیدا مى کند، «طارق» نامیده مى شود (نهایه ابن اثیر). آیات بعد صراحت دارد که مراد از آن ستاره است. صاحب «قاموس» آن را بر «ستاره صبح» (زهره) تطبیق داده است; گرچه به نقل «لسان العرب»، برخى از اهل لغت این نام را نامعروف خوانده و برخى دیگر آن را بر زحل (کیوان) و ثریا (پروین) منطبق دانسته اند.
3 - آشکار شدن ستارگان در آسمان به هنگام شب، امرى مهم و اعجاب آور است.
و السماء و الطارق
سوگند خداوند; بیانگر اهمیت امورى است که بر آن سوگند یاد شده است. ارتباط دو سوگند با هم، به ارتباط ستاره و آسمان نظر دارد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) - عظمت ستاره «طارق»، فراتر از حد بیان است.
و ما أدریک ما الطارق
2 - ابزار شناخت حقیقتِ ستاره «طارق» و ویژگى هاى آن، در اختیار همگان نیست.
و ما أدریک ما الطارق
خطاب در «ما أدراک» در این موارد، مخصوص شخص پیامبر(ص) نیست; بلکه روى سخن با هر مخاطبى است که این سخن را دریافت کند.
3 - پیامبر(ص) در شناخت ستارگان، نیازمند تعلیم الهى است.
و ما أدریک ما الطارق
4 - «عن ضحاک بن مزاحم قال سئل على(ع) عن الطارق قال: هو أحسن نجم فى السماء و لیس تعرفه الناس و انما سمّى الطارق لأنّه یطرق نوره سماءً سماءً إلى سبع سماوات ثمّ یطرق راجعاً حتّى یرجع إلى مکانه;(1)
از ضحاک بن مزاحم روایت شده است: از امام على(ع) از معناى «طارق» سؤال شد، حضرت فرمود: نیکوترین ستاره اى است که در آسمان است و مردم آن را نمى شناسند و همانا «طارق» نامیده شده; چون نور آن در آسمان ها، یکى پس از دیگرى تا هفت آسمان نفوذ مى کند. سپس در بازگشت نیز هم چنان نفوذ مى کند تا به محل اول برسد».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) - «طارق»، ستاره اى است داراى پرتوى نافذ و شکافنده تاریکى ها در صحنه آسمان.
النجم الثاقب
«ثَقْب»; یعنى، دریدگى کم عمق (مصباح) و چون نور ستاره نفوذ مى کند، آن را «ثاقب» گویند. (مقاییس اللغة) استفهام از شناخت «طارق» ـ در آیه قبل ـ و توصیف آن به «نجم ثاقب» ـ در این آیه ـ بیانگر آن است ستاره اى خاص مورد نظر است.
2 - سوگند خداوند، به مرتفع ترین ستاره ها*
و الطارق ... النجم الثاقب
«نجم ثاقب»; یعنى، ستاره اى که جایگاه آن رفیع تر از دیگر ستارگان است (قاموس).
3 - کیوان یا پروین، اخترى تابان که نور آن تاریکى فضا را مى شکافد.*
و الطارق ... النجم الثاقب
از ستارگانى که «النجم الثاقب» توصیفگر آن است، ستاره زحل (کیوان) مى باشد (قاموس). برخى دیگر آن را بر «ثریا» (پروین) تطبیق داده و گفته اند: چون «النجم» هرگاه به صورت مطلق آورده شود، مراد از آن ستاره پروین است; پس در آیه نیز همان ستاره مورد نظر است.
4 - «عن أبان بن تغلب قال: کنت عند أبى عبداللّه(ع) إذ دخل علیه رجل من أهل الیمن ... فقال له أبوعبداللّه(ع): ...فما زحل عندکم فى النجوم؟ فقال الیمانى: نجم نحس، فقال له أبوعبداللّه(ع): مه لاتقولنّ هـذا فإنّه نجم أمیرالمؤمنین(ع) و هو نجم الأوصیاء(ع) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى کتابه فقال له الیمانى: فما یعنى بالثاقب قال: إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنیا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب;(1)
از ابان بن تغلب روایت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم که مردى از اهل یمن خدمت ایشان رسید ... امام صادق(ع) به او فرمود: مقام زحل در بین ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد یمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس کن و این را مگو; زیرا زحل ستاره امیرالمؤمنین و ستاره اوصیا است و آن همان «نجم ثاقب» است که خداى عزّوجلّ در کتابش ذکر کرده است. آن مرد یمنى گفت: مراد از ثاقب چیست؟ حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شکافد تا به نزدیک ترین آسمان برسد و از آن جهت است که خداى عزّوجلّ آن را «نجم ثاقب» (ستاره شکافنده) نامیده است».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
4) - هر انسانى، داراى نگاهبان و مراقبت کننده اى مخصوص خویش است.
إن کلّ نفس لمّا علیها حافظ
«إن» حرف نفى و «لمّا» به معناى إلاّ است; یعنى، «ما کلّ نفس إلاّ علیها حافظ». مراد از «حافظ»، مأموران الهى اند که مراقبت از انسان را بر عهده داشته، اعمال و کردار او را حفظ و ثبت مى کنند.
2 - افکار و کردار انسان ها، محفوظ مانده و محاسبه خواهد شد.
إن کلّ نفس لمّا علیها حافظ
خبر از حفاظت و مراقبت بر انسان ها، هشدارى است به آنان که نپندارند آنچه انجام مى دهند، فانى گشته و پیامدى نخواهد داشت.
3 - خداوند، با سوگند به آسمان و ستارگان، بر مراقبت از انسان و افکار و کردار او، تأکید ورزیده است.
و السماء و الطارق ... إن کلّ نفس لمّا علیها حافظ
4 - انسان، موجودى جاودانه است.
إن کلّ نفس لمّا علیها حافظ
«نفس» یا به معناى روح است و یا شخص (مصباح). حفاظت از روح انسان، بلکه حتى شخص او، بر پیشگیرى از نابودى او توقف دارد که مستلزم جاودانگى انسان است، گرچه در قالبى غیر از این جسم به حیات خود ادامه دهد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر هدایت
2) [2] طارق چیست! اندیشه خود را به حال خود واگذار تا در افقهای آفرینش به گردش درآید، و باشد که بر او مکشوف شود که طارق چیست.
«وَ ما أَدراکَ مَا الطّارِقُ- و چه دانی که طارق چیست!» اینکه کلمه خرد آدمی را به آن برمیانگیزد که اهمیت قضیه را احساس کند. و بعضی از مفسران گفتهاند که هر وقت اینکه جمله در قرآن بیاید، موضوع آنشناخته میشود، همچون اینکه گفته خداوند متعال: «وَ ما أَدراکَ ما لَیلَةُ القَدرِ لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن أَلفِ شَهرٍ- و چه دانی که شب قدر چیست! شب قدر شبی است که از هزار ماه بهتر است»، در صورتی که اگر جمله «و ما یدریک و چه میدانی» به کار برده شود، موضوع نادانسته باقی میماند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) [3] پس طارق چیست! ستارهای در بلندی آسمان است که نور درخشان آن دیوار تاریکی را سوراخ میکند.
«النَّجمُ الثّاقِبُ- ستاره تابنده.»
گفتهاند: ثاقب به معنی روشن کننده است، و از آن است شهاب ثاقب، و عرب میگوید: اثقب نارک، یعنی آتشت را روشن کن، و ثقوب به معنی خردههای چوبی است که با آنها آتش روشن میکنند.
در تفسیر اینکه کلمه اختلاف کردهاند ... و آنچه به نظر من میرسد اینکه است که طارق عبارت از قضا و قدرهایی است که خیر و شرّ آنها شب و روز پیاپی میرسد، و به همین سبب از طارق بد، بنا بر نصّ رسیده از پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- به خدا پناه میبریم: «أعوذ بک من شرّ طوارق اللیل و النهار إلّا طارقا یطرق بخیر یا رحمن پناه میبرم به تو از شرّ طارقهای شب و روز، مگر طارقی که خیر است ای خدای رحمان».«1»
در دعاء آمده است: «بک أستجیر یا ذا العفو و الرضوان من الظلم و العدوان، و من غیر الزمان، و تواتر الأحزان، و طوارق الحدثان، و من انقضاء المدّة قبل التأهب و العدّة- به تو پناه میبرم ای بخشنده و در گذرنده، از ستمگری و دشمنی، و از تغییرات روزگار، و در پی هم آمدن اندوهها، و فرود آمدن حوادث، و از پایان یافتن مدت (زندگی) پیش از آماده شدن و توشه راه (جهان دیگر) فراهم آوردن».«2»
بنا بر اینکه نظر، نجم ثاقب بیان کننده اینکه طارق است که به ستارهای تابندهشباهت دارد، چنان که خداوند سبحانه و تعالی گفته است: إِلّا مَن خَطِفَ الخَطفَةَ فَأَتبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ.«3»
پس مقصود سوگند خوردن به آن شهابهایی است که خدا به وسیله آنها آسمان را از شیاطین حفظ میکند که دزدانه گوش میکنند، و اینکه شکل از بیان هماهنگ با سخن درباره حفظ شدن اهل زمین به وسیله خداوند متعال است.
قولی نیز آن است که: هر ستاره، به اعتبار آن که در شب طالع میشود، طارق است، و بنا بر اینکه سوگند در اینکه جا به همه ستارگان درخشان آسمان باز میگردد و بعضی گفتهاند که مقصود از نجم در اینکه جا سیاره زحل است، و اینکه از امام صادق- علیه السلام- روایت شده است،«4» و بعضی دیگر آن را ثریّا، و دیگران زهره دانستهاند.
عبارتها همه اینکه تطبیقها را میپذیرد، بدان سبب که بنا بر آیهای، در سوره الملک معلوم میشود که چراغهای آسمان رجوم شیاطین یا مراکزی برای پرتاب کردن پیکانها به شیاطین است خداوند سبحان میگوید: وَ لَقَد زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیا بِمَصابِیحَ وَ جَعَلناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ.«5»
پس محتمل است که مقصود از نجوم شهابها یا محل صادر شدن شهابها بوده باشد. و اینکه نیز باقی میماند که بگوییم: مقصود از نجم ممکن است جنس نجم و ستاره باشد و دیگر ستارگان را نیز شامل شود و تنها یکی از آنها نباشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
4) [4] هنگامی که شخص به استواری ساختمان آسمان مینگرد، و اینکه که چگونه خدا آن را سقفی محفوظ آفریده، و در اطراف آن محلهای پرتاب کردن تیرهایی برای دور کردن نیروهای شیطانی که میکوشند تا نظام آن را تباه سازند، قرار داده است، از اینکه امر اطمینان پیدا میکند که دست بزرگی آسمانها و زمین را گرفته و از نابود شدن آنها جلوگیری به عمل میآورد، و میداند که در پناه حمایتپروردگاری بزرگ قرار دارد که او را از طوارق بد محفوظ میدارد.
«إِن کُلُّ نَفسٍ لَمّا عَلَیها حافِظٌ- هیچ نفسی نیست که بر او نگاهبانی گماشته نشده باشد.»
دهها هزار نگاهبان تو را از خطرهایی که گرداگرد تواند پاسداری میکنند، و به تو چیزی نمیرسد جز آنچه استحقاق آن را داری یا حکمت پروردگار مقتضی آن است.
به نظام حمایت و نگاهبانی از بدن نگاه کن که از دستگاههای متعدد فراهم شده است:
الف: جهاز شناختن محیط فراهم آمده از چشم و گوش و چشایی و دیگر حواس، که برجستهترین عامل در آن شبکه شگفت انگیز اعصاب است.
ب: جهاز دفاع در برابر خطرها که آشکارترین آن دست و پا است.
ج: و جهاز حمایت در مقابل میکروبها، که در طلیعه آن خودداری بدن از پذیرفتن خوراک و نوشاکی است که با آن، به جهت گندناک یا تلخ بودن، سازگار نیست.
د: و جهاز ایمنی ذاتی علیه جرثومهها، که اگر اینکه نمیبود، ویروسها و میکروبها به آسانی بر همه جای بدن ما استیلا پیدا میکردند. آن که چنین ایمنی را از دست میدهد و، مثلا، به بیماری «ایدز» مبتلا میشود، از آن روی که دیگر بدن او نمیتواند در برابر میکروب یا ویروس مقاومت کند، جان خود را از دست میدهد.
ه: و عواطف و شهواتی که انسان را سخت به نگاهداری از بدن خود وامیدارد.
و: و عقلی که بدن را در مبارزه تلخ خود علیه طبیعت و بر ضد خطرهای دیگر راهنمایی میکند.
دهها جهاز محیط بر جسم که نوشتن شرح آنها کتابهایی بزرگ میشود.
همانند نظام حمایت از بدن، دهها نظام دیگر پراکنده در طبیعت است که انسان را از متلاشی شدن حمایت میکند، که بعضی از آنها را میشناسیم و از بیشترآنها آگاهی نداریم، و اینکه همه گواه بر آن است که خداوند متعال حافظی است که انسان را در پناه خود حمایت میکند، چنان که گفته است: لَهُ مُعَقِّباتٌ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ مِن خَلفِهِ یَحفَظُونَهُ مِن أَمرِ اللّهِ،«6» و درباره اینکه آیه از امام باقر- علیه السلام- روایت شده است که گفت: «میگوید: دو فرشته در شب، و در پی آنها دو فرشته در روز آدمی را از افتادن در چاه یا فرو افتادن دیوار بر سر او یا رسیدن مصیبت دیگری به او حفظ میکنند، تا آن گاه که مرگ مقدر باشد که راه را برای رسیدن قضای تقدیر شده به او باز میگذارند و او را به طرف آن هدایت میکنند».«7» و از پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- روایت شده است که گفت: «بر مؤمن صد و شصت فرشته موکلند که آنچه را که بر دفع آن توانایی ندارد از او دور کنند، و از جمله هفت فرشته بر چشم نگاهبانی دارند و آفات را از آن همچون دور کردن مگس از کاسه عسل دور میکنند، و اگر آدمی یک لحظه به حال خود واگذاشته شود، شیاطین او را خواهند ربود».«8»
از اینکه حدیث چنان برمیآید که: فرشتگان شیاطین را از مؤمن به دور میرانند تا از لحاظ مادّی و معنوی تأثیری بر او نتوانند کرد، و فرشتگان محافظ به نگاهداری و حفظ اعمال بندگان و آنچه از ایشان صادر میشود، از نیت و کلمه و فعل، مأمورند و خدای متعال گفت: وَ إِنَّ عَلَیکُم لَحافِظِینَ کِراماً کاتِبِینَ یَعلَمُونَ ما تَفعَلُونَ.«9»
بدین گونه به آدمی مصیبت یا آزاری جز به فرمان خدا نمیرسد، که اگر چنین فرمانی نباشد، فرشتگان از رسیدن مصیبت جلوگیری میکنند. و خداوند سبحانه و تعالی گفته است: إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم.«10»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبد بائس -
تفسیر مجمع البیان
1) این سوره را خداى فرزانه با سوگند آغاز مى کند و مى فرماید:
وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ
به آسمان و آن اختر شبگرد سوگند،
به باور پارهاى منظور این است که: به پروردگار آسمان سوگند.
واژه «طارِق» به معنى پدیده و یا کسى است که شبانه مى آید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) و تو چه مىدانى که آن ستاره شبگرد چیست؟
این پرسش بدان دلیل است که «طارِق» به هر پدیده و هر کسى که شب وارد مىشد به کار مىرفت و اگر بیان نمىشد، پیامبر گرامى نمىدانست منظور آیه چیست.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) به باور «حسن» منظور این است که: همان ستاره روشن و درخشان. و بدین وسیله همه ستارگان را اراده فرمود.
امّا به باور «زید» منظور ستاره «زحل» مىباشد که در زبان فارسى به «کیوان» شهرت دارد.
واژه «ثاقب» به معنى بلندترین ستارگان است، که نور آن آسمانها را مى شکافد و به آسمان دنیا مىرسد.
از دیدگاه پارهاى منظور از «نجم» در آیه، ستاره «ثریا» مىباشد که عرب به آن «نجم» مى گوید.
امّا از دیدگاه «فرّاء» منظور ماه است که شبها با نور ملایم خود زمین را روشن مى سازد.
[ نظرات / امتیازها ]
1)
: ببخشید زحل که ستاره نیست اون یک سیاره است سیاره با ستاره فرق داره
پس بنظر بنده منظور ستاره ی دنباله داری هست که در مدار خودش در زمان خاصی به خانواده ی خورشیدی نزدیک میشود و باز میگردد. الله واعلم
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
4) به همه اینها سوگند که هیچ کس نیست، جز این که بر او نگهبانى از فرشتگان گمارده شده است.
این فرشته مراقب، مسئول شمارش گفتار و عملکرد نیک و بد انسان است و آنها را ثبت و ضبط مى کند.
پارهاى «لمّا» را بدون تشدید خواندهاند که در آن صورت منظور این است که: براى هر انسانى نگهبانى است که او را حفظ و حراست مى کند.
از دیدگاه «قتاده»، براى هر کسى فرشتهاى نگهبان است تا عملکرد او و رزق و روزى و سرآمد عمر او را حفظ کند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
1) طارق از ماده ((طرق )) (بر وزن برق ) به معنى کوبیدن است ، و راه را از این جهت طریق گویند که با پاى رهروان کوبیده مى شود، و ((مطرقه )) به معنى پتک و چکش است که براى کوبیدن فلزات و مانند آن به کار مى رود.
و از آنجا که درهاى خانه ها را به هنگام شب مى بندند، و کسى شب وارد مى شود ناچار است در را بکوبد، به اشخاصى که در شب وارد مى شوند ((طارق )) گویند.
امیر مؤ منان على (علیه السلام ) درباره ((اشعث بن قیس )) منافق که شب هنگام به در خانه آن حضرت آمد و حلواى شیرینى با خود آورده بود که به پندار خام خویش قلب على (علیه السلام ) را به خود متوجه سازد تا در ماجرایى به نفع او حکم کند مى فرماید: و اعجب من ذلک طارق طرقنا بملفوفة فى وعائها: ((و از این شگفت انگیزتر داستان کسى است که شب هنگام ، در خانه را کوبید و بر ما وارد شد، در حالى که ظرف سرپوشیده پر از حلواى لذیذ با خود آورده بود)).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) قرآن خودش در اینجا ((طارق )) را تفسیر کرده ، مى گوید: ((این مسافر شبانه ، همان ستاره درخشانى است که بر آسمان ظاهر مى شود و بقدرى بلند است که گویى مى خواهد سقف آسمان را سوراخ کند، و نورش بقدرى خیره کننده است که تاریکیها را مى شکافد و به درون چشم آدمى نفوذ مى کند (توجه داشته باشید که ((ثاقب )) از ماده ((ثقب )) به معنى سوراخ کردن است ).
در اینکه آیا منظور ستاره معینى است مانند ((ستاره ثریا)) (از نظر بلندى و دورى در آسمان ) یا ستاره زحل ، یا زهره یا شهب (از نظر روشنایى خیره کننده ) یا اشاره به همه ستارگان آسمان است ؟ تفسیرهاى متعددى در اینجا گفته شده ،
ولى با توجه به این که در آیات بعد آن را به ((نجم ثاقب )) (ستاره نفوذ کننده ) تفسیر کرده است معلوم مى شود منظور هر ستاره اى نیست بلکه ستارگان درخشانى است که نور آنها پرده هاى ظلمت را مى شکافد و در چشم آدمى نفوذ مى کند.
در بعضى از روایات ((النجم الثاقب )) به ستاره ((زحل )) تفسیر شده است که از سیارات منظومه شمسى و بسیار پرفروغ و نورانى است .
این معنى از حدیثى که از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده استفاده مى شود، در آنجا که منجمى از آن حضرت سؤ ال کرد که منظور از ((ثاقب )) در کلام خدا ((النجم الثاقب )) چیست ؟
فرمود: ستاره ((زحل )) است که طلوعش در آسمان هفتمین است ، و نورش آسمانها را مى شکافد، و به آسمان پایین مى رسد، لذا خداوند آن را ((نجم ثاقب )) نامیده است . قابل توجه اینکه زحل آخرین و دورترین ستاره منظومه شمسى است که با چشم غیر مسلح دیده مى شود، و از آنجا که از نظر ترتیب بندى کواکب منظومه شمسى نسبت به خورشید در هفتمین مدار قرار گرفته (با محاسبه مدار ماه ) امام (علیه السلام ) در این حدیث مدار آن را آسمان هفتم شمرده است .
این ستاره ویژگیهایى دارد که آن را شایسته سوگند مى کند، از یک سو دورترین ستارگان قابل مشاهده منظومه شمسى است ، و به همین جهت در ادبیات عرب هر چیز بلند را بدان مثال مى زنند، و گاه آن را ((شیخ النجوم )) گفته اند. ستاره زحل که نام فارسى اش ((کیوان )) است داراى حلقه هاى نورانى متعددى است که آن را احاطه کرده ، و هشت ((قمر)) دارد، حلقه هاى نورانى
زحل که گرداگرد آن را گرفته از عجیب ترین پدیده هاى آسمانى است که دانشمندان فلکى درباره آن نظرات گوناگونى دارند، و هنوز هم پدیده اى اسرارآمیز است .
بعضى معتقدند ((زحل )) ده قمر دارد که هشت عدد آن را مى توان با دوربینهاى معمولى نجومى مشاهده کرد، و دو عدد دیگر تنها با دوربینهاى بسیار عظیم قابل رؤ یت است .البته این اسرار در آن روز که قرآن نازل شد بر کسى روشن نبود، بعدها با گذشت قرنها آشکار گشت .
اما به هر حال تفسیر نجم ثاقب به خصوص ستاره ((زحل )) ممکن است از قبیل بیان یک مصداق روشن باشد، و منافاتى با تفسیر آن به دیگر ستارگان بلند و درخشان آسمان ندارد، ولى مى دانیم تفسیر مصداقى در روایات ما بسیار است .
در آیه 10 سوره صافات مى خوانیم ! الا من خطف الخطفة فاتبعه شهاب ثاقب : ((مگر کسى که در لحظه اى کوتاه براى استراق سمع به آسمان نزدیک شود که شهاب ثاقب او را تعقیب مى کند)) در این آیه ((شهاب )) توصیف به ((ثاقب )) شده است ، و از آنجا که این پدیده آسمانى از عجائب عالم آفرینش است ممکن است یکى از تفسیرهاى آیه مورد بحث باشد.
شاءن نزول ى که در بعضى از کتب تفسیر براى آیه فوق آمده نیز این معنى را تایید مى کند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
4) ((مسلما هر کس مراقب و حافظى دارد)) (ان کل نفس لما علیها حافظ)!
که اعمال او را ثبت و ضبط و حفظ مى کند، و براى حساب و جزا نگهدارى مى نماید.
همانگونه که در آیه 10 و 11 و 12 سوره انفطار مى خوانیم : و ان علیکم لحافظین کراما کاتبین یعلمون ما تفعلون و بر شما مراقبانى گمارده شده نویسنده و بزرگوار که پیوسته اعمال شما را مى نویسند، و آنچه را انجام مى دهید مى دانند)).
به این ترتیب شما هرگز تنها نیستید، و هر که باشید، و هر کجا باشید، تحت مراقبت فرشتگان الهى و ماءموران پروردگار خواهید بود، این مطلبى است که توجه به آن در اصلاح و تربیت انسان فوق العاده مؤ ثر است .
قابل توجه اینکه : در آیه تبیین نشده است که این ((حافظ)) چه کسى است ؟ و چه امورى را حفظ مى کند؟ ولى آیات دیگر قرآن به خوبى گواهى مى دهد که حافظان ملائکه اند، و آنچه را حفظ مى کنند اعمال آدمى اعم از طاعات و معاصى است .
این احتمال نیز داده شده که منظور حفظ انسان از حوادث و مهالک است که به راستى اگر مراقبت الهى از انسانها به عمل نیاید کمتر کسى به مرگ طبیعى از دنیا مى رود، چرا که حجم حوادث آنقدر زیاد است که احدى از آن سالم به در نمى رود، مخصوصا کودکان در سنین پایین .
و یا اینکه منظور حفظ انسان در برابر وسوسه هاى شیاطین است که اگر این محافظت الهى نیز نباشد وساوس شیاطین جن و انسان آنقدر زیاد است که هیچکس از آن سالم نمى ماند.
ولى با توجه به اینکه آیات بعد سخن از مساءله معاد و حساب اعمال مى گوید تفسیر اول از همه مناسبتر است ، هر چند جمع میان هر سه تفسیر در آیه شریفه نیز بعید به نظر نمى رسد.
جالب اینکه : میان سوگندهایى که قبلا یاد شده با مساءله مراقبت فرشتگان از اعمال آدمى که جواب قسم محسوب مى شود رابطه زنده اى است ، چرا که آسمان بلند و ستارگانى که مسیرهاى منظم خود را همواره مى پیمایند دلیلى بر وجود نظم و حساب در این عالم بزرگند، پس چگونه ممکن است اعمال انسانها بى حساب و کتاب باشد، و مراقبین الهى بر آن نظارت نکنند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.