● نيره تقي زاده فايند -
تفسیر راهنما
11) - آسمان، داراى باران هاى پیاپى و فائده هاى مداوم و جایگاه ظهور مکرر ستارگان
و السماء ذات الرجع
«رَجْع» به معناى بازگرداندن و «رجوع» به معناى بازگشتن است (مفردات راغب). «ذات الرجع» وصفى است که بر ثبوت و تداوم دلالت دارد و مراد از آن مى تواند بازگشت دادن بخارهاى متصاعد به صورت باران باشد. گفته «مقاییس اللغة» ـ که «رَجْع» را به معناى «باران» دانسته است ـ این احتمال را تأیید مى کند. برخى از مفسران، آن را بر تمام فایده هاى آسمانى، ظهور مکرر ستارگان در شب ها، تأثیر حوادث آسمانى در پیدایش مکرر فصول سال، تطبیق داده اند.
2 - توجّه به تأثیر آسمان در تداوم بازگشت بعضى از پدیده ها، زمینه ساز باور به معاد
و السماء ذات الرجع
ارتباط این سوگند با قبل و بعد آن ـ به ویژه آیه «إنّه على رجعه لقادر» که کلمه «رجع» در آن نیز آمده است ـ بیانگر برداشت یاد شده است.
3 - سوگند خداوند به آسمان و به ارجاع هاى مکررى که پدید مى آورد.
و السماء ذات الرجع
سوگند به چیزى که داراى وصف خاصى است، در حقیقت سوگند به وصف نیز مى باشد.
4 - آسمان، آفریده اى شگفت است و تجدید حوادث آن بر شگفتى اش افزوده است.
و السماء ذات الرجع
سوگند خداوند به هر چیز، حاکى از عظمت آن است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
12) - زمین، پدیده اى رخنه پذیر، قابل شیار خوردن و در حال شکافته شدن
و الأرض ذات الصدع
«صدع»; یعنى، ایجاد شکاف در چیز مقاوم و سخت (قاموس)، وصف «ذات الصدع» وصف ثابتى است که دلالت دارد، زمین به طور مداوم در حال شکافته شدن است.
2 - آمادگى زمین، براى رویش گیاهان و پیدایش چشمه ساران
و الأرض ذات الصدع
چنانچه «ذات الرجع» در آیه قبل به باران نظر داشته باشد; «ذات الصدع» در این آیه به نتایج باران در زمین اشاره خواهد داشت.
3 - سوگند خداوند به زمین و شکاف پذیر بودن آن
و الأرض ذات الصدع
سوگند به موصوف، سوگند به وصف آن نیز مى باشد.
4 - زمین آفریده اى شگفت است و پیدایش شیار و رخنه در آن، بر شگفتى اش افزوده است.
و الأرض ذات الصدع
5 - بازگشت هاى مکرر نزولات آسمانى و رویش گیاهان از دل زمین، از نشانه هاى امکان معاد است.
ذات الرجع ... ذات الصدع
توصیف آسمان و زمین به اوصاف یاد شده ـ در سیاق آیات معاد ـ به همسانى آن اوصاف، با اعاده انسان در آخرت اشاره دارد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) - قرآن، کلامى است که حق و باطل را به طور کامل متمایز مى سازد.
إنّه لقول فصل
از سیاق مطالب به دست مى آید که مرجع ضمیر «إنّه» قرآن است. «فصل»; یعنى، جدا ساختن دو چیز از یکدیگر، به گونه اى که بین آن دو فاصله افتد (مفردات راغب). تعبیر «فصل» ـ که مصدر است ـ در معناى فاصل، مبالغه آمیز است و بر کمال جدایى دلالت دارد. برخى گفته اند: مراد از ضمیر در «إنّه»، گفته هاى خداوند درباره معاد است که آیات پیش گویاى آن بود. در این احتمال نیز «قول فصل» بودن آن آیات، به اعتبار قرآن بودن آنها است.
2 - خداوند، با سوگند به آسمان و زمین، بر فارق بودن قرآن بین حق و باطل، تأکید ورزیده است.
و السماء ... و الأرض ... إنّه لقول فصل
3 - گفتار خداوند درباره معاد و توان او بر احیاى دوباره انسان، گفتار نهایى و فیصله دهنده تمام گفتوگوها است.
إنّه لقول فصل
ضمیر «إنّه» چه به قرآن برگردد و چه به محتواى آیات پیشین ـ که درباره قدرت خداوند بر معاد بود ـ برداشت یاد شده استفاده مى شود. «قول فصل»، به کلامى گفته مى شود که «فصل الخطاب» باشد و به گفتوگوها خاتمه دهد.
4 - «[فى مجمع البیان فى قوله تعالى] «إنّه لقول فصل» یعنى إنّ القرآن یفصل بین الحقّ و الباطل بالبیان عن کلّ واحد منهما و روى ذلک عن الصادق(ع);(1)
[در مجمع البیان در تفسیر قول خداى تعالى] «إنّه لقول فصل» [آمده است]: یعنى قرآن با بیان حقّ و باطل، آن دو را از یکدیگر جدا مى سازد و این معنا از امام صادق(ع) روایت شده است».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) - ساحت قرآن و آیات معاد، از بذله گویى و سخنان سست و بى پایه، مبرّا است.
و ما هو بالهزل
«هَزْل» و «هُزال» از یک ریشه اند و بر ضعف و سستى دلالت دارند. «هَزل» نقطه مقابل «جِدّ» و «هُزال» نقطه مقابل «فربهى» است. (مقاییس اللغة)
2 - منکران معاد، آیات مربوط به آن را، عارى از حقیقت پنداشته و شوخى قلمداد مى کردند.
و ما هو بالهزل
هدف از توصیف قرآن به دورى از مزخرفات و مهملات، بیان اوصاف قرآن نیست; زیرا در توصیف چیزى، به بیان حداقل کمال آن بسنده نمى شود. بنابراین مراد، نفى پندار مخالفان است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر هدایت
11) [11] عذاب آخرت تنها عذابی نیست که هر کس از حق منحرف شده باشد آن را خواهد چشید، چه در دنیا نیز عذابی سبکتر از آن نیست که با مقیاسهای ما بسیار سخت و شدید مینماید. آن شکست رسوا کنندهای است که بهره کافران و منافقان است ... بدان جهت که بر خلاف سنّتها و مقررات خدا در آسمان و زمین عمل کرده و به حقی که بر پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- فرو فرستاده شده بیاعتناو کافر شدهاند.
پس سوگند به آسمان و زمین که: وحی حق است، و بیم دادن حق است، و شوخی نیست.
«وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجعِ- و سوگند به آسمان صاحب رجع.»
گفتهاند: رجع یعنی باران، و به اینکه گفته شاعر استناد کردهاند:
ابیض کالرّجع رسوب إذا ما ثاخ فی محتفل یختلی
و بعضی دیگر آن را به معنی خورشید و ماه و ستارگان دانستهاند که بعد از غروب کردن بار دیگر طلوع میکنند و باز میگردند، و به قولی: فرشتگانند که اعمال بندگان را با خود باز میگردانند.
به نظر من مناسبترین معنی برای «رجع» بازگشت افلاک به جاهای خود با تناسب و نظم و بدون تغییری در مسیر آنها است، که اینکه خود دلالت بر بازگشت انسان به امر خدا و روز قیامت است، خواه بخواهد و خواه نخواهد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
12) [12] سوگند به زمینی که میشکافد.
«وَ الأَرضِ ذاتِ الصَّدعِ- و سوگند به زمین شکافدار.»
گفتهاند: تصدّع بالنبات، چنان که پروردگار ما در جای دیگر قرآن گفته است: ثُمَّ شَقَقنَا الأَرضَ شَقًّا.
به نظر من چنان میرسد که خدا زمین را فرمانبردار و رام آفریده است، بدان سان که باران را میپذیرد، و گیاه را میرویاند و ساقه آن را از خود بیرون میدهد، و به کشاورز خیش کردن و به بنا کندن و به کاوشگر کاویدن خود را اجازه میدهد، و اینکه همه دلیل بر حکمت بالغه خدا در آفرینش زمین است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
12) [1] آیا ستارهای را دیدهای که با نور درخشان خود شبها در عرض آسمان حرکت میکند! آیا دیدهای که خدا چگونه شرّ ابلیس و سپاهیان او را از آسمان و اهل آن، و از زمین و ساکنان آن دور میکند!؟ اینکه نمونهای از حفظ خدا است، پس سوگند به آن ستاره و به آسمانی که آن را نگاه میدارد که: خدا حافظ است، و اگر او نبود، انسان و موجودات زنده دیگر نمیتوانستند لحظهای زنده بمانند.
«وَ السَّماءِ وَ الطّارِقِ- سوگند به آسمان و به آن که در شب میآید.»
گفتند: طرق یعنی کوبیدن، و راه را از آن جهت «طریق» گویند که آدمی با پای خود بر آن میکوبد، و دیدار کننده در شب را نیز طارق گویند بدان که باید بر در خانه بکوبد تا در باز شود، و شاید هر پیش آینده را اعراب از آن روی طارق میگویند که به سبب بیگانه بودن درها را برای وارد شدن میکوبد.
سوگند به آسمان و ستارگان درخشنده آن که خرد آدمی را برمیانگیزد و اهتمام او را به کار میاندازد، و از قلب او گرد غفلت و بیتوجهی را میزداید ... و طبیعی است که سوگند به آسمان دور از دسترس ما و از حدود اندیشه ما خورده شود، و به طارقی که آدمی از او میترسد، چه هر کوبنده در و تازه واردی از روی نیکخواهی چنین نمیکند.
شاعر گفته است:
یا راقد اللیل مسرورا بأوله ان الحوادث قد یطرقن اسحارالا تفرحنّ بلیل طاب اوله فربّ آخر لیل اجّج النارا
ای خفته در شب و شادمان از آغاز آن حوادث گاه در سحرها پیش میآیند به شبی که آغاز آن خوش است شادمان مباش چه بسا پایان شبی که آتش برمیافروزد هنگامی که آدمی به افق اندیشیدن و تدبّر در آیات خدا در آسمان و زمین بالا میرود، به شناخت حقایق بزرگ نزدیک میشود، در حالی که زندگی او در میان زندان دشواریهای روزانه او میگذرد، و گرفتار انگیزههای نفسانی و وسوسههای قلبی است که او را از تفکر در آفاق دوردست باز میدارد و بر اثر آن از دست یافتن به حقایق محرومش میسازد.
شاید اینکه از هدفهای قسم در قرآن بوده باشد: که او را به افقهای حقایق دور از آنچه بر فکرش از قضایای خاصی که پیوسته توجه او را به خود جلب کرده است، بالا ببرد.
قرآن، پیش از آن که یک گنجینه معارف باشد، برنامه و روشی برای اندیشیدن است، و به همین سبب هدف آن تنها تعلیم دادن به آدمی نیست، بلکه میخواهد او را بر آن توانا سازد که خود به تعلّم بپردازد، لذا قفلهای اندیشه را به کلیدهای یادآوری و ذکر باز میکند، و با برداشتن پوششهای قلب آدمی او را بینای حقایق میسازد، و حجابهایی را که بینش و بصیرت او را از دیدار حقایق باز میدارد، با برانگیختن عقل و زدودن غبار غفلت از قلب، پاره میکند.
سوره الطارق، در میان سورههای کوچک قرآن، از چنین امتیازی برخوردار است. همچون ستاره درخشانی است که با نور زیبای خود درهای دل را میکوبد تا آن را در برابر آبشار نور برخاسته از وحی بگشاید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) [13- 14] به همان گونه که طبیعت تجلیاتی از سنتهای خدا و مظاهری از اسماء حسنای او است، وحی نیز تجلی آیات و بیان سنّتها و مظهر نامهای او است.
«إِنَّهُ لَقَولٌ فَصلٌ وَ ما هُوَ بِالهَزلِ- اینکه (قرآن) گفتهای است قاطع و جدا کننده و شوخی و بازی نیست.»درست و نادرست، و حق و باطل را از یکدیگر جدا میکند، به همان گونه که قیامت نیز روز فصل و جدا شدن حق و باطل و خوب و بد از یکدیگر است.
از امام امیر المؤمنین- علیه السلام- به نقل از پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- روایت شده است که گفت: «شنیدم که پیغمبر میگفت: کتابی است که در آن خبر پیش از شما و حکم پس از شما آمده، و آن فصل است و هزل نیست، هر جبّاری که آن را ترک کند، خدا او را هلاک خواهد کرد، و آن کس که هدایت را در جز آن جستجو کند، خدا گمراهش خواهد ساخت».«15»
اینکه کلمه بدان جهت به اینکه صورت آمده است که انسان از هول و هراس آنچه میشنود، به تکذیب کردن آن پناه میبرد: شاید اینکه بیم دادن گونهای از ترساندن همراه با مبالغه است.
هرگز چنین نیست. در قرآن هیچ کلمه دروغ و مبالغه نیست ... کتاب خدا است که نه باطل از پیش به آن راه مییابد و از پشت آن.
و بدین گونه بیان قرآنی همه گریزگاههای رو به رو شدن با حقیقت بزرگ را که منتظر همگان است (حقیقت اجزاء) میبندد، پس نه چیزی را میتوان پوشیده داشت و نه گفتههای یاری جستن از دیگران یا گریختن از حقیقت با تکذیب کردن آن میتواند درست باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) [13- 14] به همان گونه که طبیعت تجلیاتی از سنتهای خدا و مظاهری از اسماء حسنای او است، وحی نیز تجلی آیات و بیان سنّتها و مظهر نامهای او است.
«إِنَّهُ لَقَولٌ فَصلٌ وَ ما هُوَ بِالهَزلِ- اینکه (قرآن) گفتهای است قاطع و جدا کننده و شوخی و بازی نیست.»درست و نادرست، و حق و باطل را از یکدیگر جدا میکند، به همان گونه که قیامت نیز روز فصل و جدا شدن حق و باطل و خوب و بد از یکدیگر است.
از امام امیر المؤمنین- علیه السلام- به نقل از پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- روایت شده است که گفت: «شنیدم که پیغمبر میگفت: کتابی است که در آن خبر پیش از شما و حکم پس از شما آمده، و آن فصل است و هزل نیست، هر جبّاری که آن را ترک کند، خدا او را هلاک خواهد کرد، و آن کس که هدایت را در جز آن جستجو کند، خدا گمراهش خواهد ساخت».«15»
اینکه کلمه بدان جهت به اینکه صورت آمده است که انسان از هول و هراس آنچه میشنود، به تکذیب کردن آن پناه میبرد: شاید اینکه بیم دادن گونهای از ترساندن همراه با مبالغه است.
هرگز چنین نیست. در قرآن هیچ کلمه دروغ و مبالغه نیست ... کتاب خدا است که نه باطل از پیش به آن راه مییابد و از پشت آن.
و بدین گونه بیان قرآنی همه گریزگاههای رو به رو شدن با حقیقت بزرگ را که منتظر همگان است (حقیقت اجزاء) میبندد، پس نه چیزی را میتوان پوشیده داشت و نه گفتههای یاری جستن از دیگران یا گریختن از حقیقت با تکذیب کردن آن میتواند درست باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● محمد حسين دهقان -
https://what.sapp.ir/yahossaine/15829092954409333bIvmU-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%A7%DA%AF%D8%B1
12) چکیده تحقیق روی ایه 12 طارق
چکیده
با تحقیق درباره مفهوم کلمات "صدع "و "ارض" درایه" وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ "
در ایات قران وعمده تفاسیر وتعابیر موجودو احادیث و روایات اهل بیت علیهم السلام وشرح انها
ازطریق کتابخانه های نرم افزاری چنین استنباط شده است
که زمین در دنیای ماده و محسوس عبارت است از
مجموعه ثقیل عالم وجود که درساختارحود شامل هفت لایه قابل تشخیص وتفکیک است هریک ازاین لایه ها
شا مل یک مرکز است با عظیمترین ثقل که با ساختمان طیفی بتدریج به کمترین ثقل منتهی میشود
به هریک ازین ثقل های هفتگانه نیز زمین اطلاق میشود که شامل جبال و بحارهفتگانه است
هرزمینی متشکل است از بی شمارکرات و اجرام اسمانی ریز ودرشت متفاوت در ثقل و درحجم وشکل
وزمین ما دراین مجموعه ذره غباری ناچیز زمین اول محسوب میشود.
محیط مادون کمترین ثقل هرذره و هر زمین "جو " ان محسوب میشود.
مشاهده فضا ازهر نقطه از هرذره سماء ان ذره گویند ومشاهده ازهرنقطه از هر زمین زمین های دیگر را سماء ان زمین
وبراین اساس به تعداد ذرات ومشاهدات سماوات ذرات وبه تعداد زمین ها سماء زمین ها وجود دارد
فواصل بین ذرات هرزمین نسبت به هم و فواصل بین زمین ها و سماء ها مافوق نجومی است
درعوالم متعدده فوق مادی عالم دنیا وهمچنین عالم اخرت نیز فراخور ادبیات ان عوالم از زمین وصف شده است
و مفهوم صدع بستگی به معنی دارد که درباره زمین بکار رود
صدع در دنیای مادی ومحسوس عبارت است از شکافتن منتهی به زایش وانشقاق وانشعاب زمین اصلی ومرکزی به هفت زمین با مجموعه ذرات وکرات واجزاء واثار برکات ناشی از انصداع همه ا جزاء ان .
وصدع د رهریک ازاجزا وذرات منشعب از زمین مرکزی واصلی ازجمله زمین ما عبارتست از
شکافتن منتهی به زایش ورویش کلی اعم از رویش جمادات وزایش عناصر و منابع معدنی یا رویش گیاهی و حصول ثمرات متنوع یا رویش منتهی به تولد مجموعه حیات جانوری ومن جمله رویش انسانی باهمه اثارو برکات ان
و در نهایت سرامد وهدف خلقت همه رویش ها شجره سلسله جلیله انبیاء واوصیاء و اولیاء علیهم السلام و الصلوات اجمعین
شکافت همراه با انشعاب وانشقاق زمین و اجزاء ان وهمه انچه مربوط به ان میشود دارای ساختار شجره ای است و ازماوراء عالم ثقل تا مادون ان درهریک از دوسو نامحدود وبی انتهاست
و دارای نظامی بس دقیق و موزون و بهیج است.
شکافتن وتجزیه وتحلیل زمین وهمه متعلقات ان هرچه بیشتر توسعه یابد حقایق ومسائل ومطالب مخفی وباعظمت عمیق تری را اشکارمیکند که همه
مبتنی بر توحید و معاد و نبوت و عدل وامامت است
ودرعوالم فوق مادی وعالم اخرت نیز با همین سیاق مفهوم صدع قابل تعمیم است .
با جستجوی مجموعه مقالات و اثار دانشمندان علوم طبیعی در این زمینه درشبکه جهانی اطلاعات مشخص گردید که
انچه جهان علوم طبیعی درباره صدع زمین وعلل و حکمت وفواید ان بیان نموده است دربرابر حقیقت ان در قران کریم وبیان راسخون درعلم بسیارسطحی و قلیل وناچیز است
کلمات کلیدی: " ارض" " صدع " " شکافتن" " شکفتن " " نبات " " شجر" "رویش " "تولد" "حیات "
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.