● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر راهنما
1) 1 - خداوند، هشداردهنده به انسان ها و تشویق کننده آنان به شنیدن حوادث قیامت
هل أتیـک حدیث الغـشیة
استفهام در «هل أتاک»، براى ترغیب به شنیدن پاسخ است و خطاب در آن، گرچه ممکن است به طور مستقیم متوجه پیامبر(ص) باشد; ولى به دلیل سیاق آیات، مراد عموم انسان ها است.
2 - قیامت، انسان ها را در میان گرفته و راه گریز را بر آنها خواهد بست.
هل أتیـک حدیث الغـشیة
«غشاء» و «غطاء» (پوشاننده) به یک معنا است و قیامت، از آن جهت «غاشیة» نامیده مى شود که با حوادث سهمگین خود، خلق را احاطه مى کند. (مقاییس اللغة)
3 - قیامت، روزى بزرگ و هنگامه حوادث و رخدادهاى شگفت است.
حدیث الغـشیة
«غاشیة» به معناى داهیه (کار بزرگ) است (نهایه ابن اثیر) و همان گونه که در موارد بد و ناخوشایند به کار مى رود، در موارد خوب نیز استعمال مى شود و قیامت به همین مناسبت «غاشیة» نامیده شده است. استفهام از شنیدن خبر قیامت، نشانگر این است که در آن روز، حادثه هایى قابل توجّه و سزاوار بازگو کردن و شنیدن به وقوع خواهد پیوست.
4 - برانگیختن مخاطب به دقت در گفتار و تشویق او به شنیدن گزارش، روشى مطلوب در شیوه اطلاع رسانى است.
هل أتیـک
5 - «غاشیه» از نام هاى قیامت
الغـشیة
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) 1 - جمعى از حاضران صحنه قیامت، شکسته حال و سرافکنده اند و ذلّت و خوارى در چهره آنان نمایان است.
وجوه یومئذ خـشعة
«خشوع»; یعنى، در برابر کسى سر تعظیم فرود آوردن و سر به زیر بودن و «خاشع» به معناى شکسته حال است (مقاییس اللغة). مراد از «وجوه» ـ به قرینه «لیس لهم طعام» در آیات بعد ـ صاحبان وجوه است و اِسناد خشوع به چهره ها ـ که محل بروز آثار آن است ـ نوعى مبالغه و بیانگر شدت خشوع است.
2 - صحنه گریزناپذیر قیامت، براى برخى جز فروتنى و تسلیم ذلّت بار چاره اى باقى نمى گذارد.
حدیث الغـشیة . وجوه یومئذ خـشعة
3 - چهره حاضران صحنه قیامت، نمایانگر فرجام کار آنان است.
وجوه یومئذ خـشعة
4 - خلود دوزخیان در آتش جهنم
تصلى نارًا
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) 1 - گرفتاران پستى و خوارى در قیامت، براى رهایى خود تلاش کرده، خویش را به سختى و زحمت خواهند انداخت.
عاملة ناصبة
مراد از «عمل» در قیامت ـ به قرینه آیه قبل ـ تلاش دوزخیان براى رهایى از مخمصه اى است که آنان را به خشوع و ذلت افکنده است. «نَصَب» به معناى تعب است. (مفردات راغب)، بنابراین «ناصبة» به معناى کسانى است که خود را به رنج و سختى مى اندازند. به قرینه «یومئذ» در آیه قبل مى توان گفت که این دو وصف مربوط به آخرت است.
2 - تلاش بى حاصل و رنج و زحمت بیهوده، نمونه اى از گرفتارى هاى قیامت براى برخى از مردم
حدیث الغـشیة ... عاملة ناصبة
3 - اهل دوزخ، تلاش هاى پرمشقّت خود در دنیا را بى نتیجه دیده و براى رهایى از پستى و ذلّت در قیامت، از آن بهره اى نخواهند برد.
وجوه یومئذ خـشعة . عاملة ناصبة
چنانچه دو وصف «عاملة» و «ناصبة»، مربوط به تلاش و رنج در دنیا باشد; مراد این خواهد بود که صاحبان «وجوه خاشعة» تا زمانى که در دنیا بودند، کارهاى پرزحمت انجام مى دادند; ولى اکنون در قیامت از آن بى بهره اند. گفتنى است که جمله «لسعیها راضیة» (در آیات بعد) ـ که در وصف گروه مقابل این افراد است ـ با این احتمال سازگارتر است.
4 - عمل گروهى از مردم، در قیامت حبط خواهد شد.
عاملة ناصبة
5 - اهل دوزخ، از تلاش هاى خویش در دنیا، جز رنج و تعب در آخرت سودى نخواهند برد.
عاملة ناصبة
جمله «لسعیها راضیة» (در آیات بعد) ـ که ناظر به گروه مقابل اهل دوزخ است ـ از سعى آنها در دنیا و رضایتشان در آخرت سخن گفته است. در نتیجه این آیه، ناظر به عمل دوزخیان در دنیا و «نَصَبْ» (تعب) آنان در آخرت خواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
4) 1 - چشیدن آتش سوزان و گرفتارى به رنج و مشقت آن، فرجام کسانى است که حضورشان در صحنه قیامت، همراه با خفّت و خوارى است.
وجوه یومئذ خـشعة ... تصلى نارًا حامیة
«صلى النار»; یعنى، حرارت آتش را به سختى چشید (قاموس).
2 - خلود دوزخیان در آتش جهنم
تصلى نارًا
فعل «تصلى» از ریشه «صَلاة» به معناى ملازم و همراه بودن است. (لسان العرب به نقل از زجاج)
3 - آتش دوزخ، بسیار سوزان و داراى حرارتى شدید است.
نارًا حامیة
«حامیة»; یعنى، داراى حرارت و چون آتش همواره داراى حرارت است، تصریح به این وصف، بیانگر غیر متعارف بودن آن حرارت است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
5) 1 - کسانى که در قیامت حضورى ذلّت آمیز دارند، به نوشیدن از چشمه اى جوشان وادار خواهند شد.
تسقى من عین ءانیة
فعل «تسقى» مجهول و بیانگر این است که آشامیدن از سوى فرد یا افرادى، بر دوزخیان تحمیل خواهد شد «أنى» (ریشه «آنیة») در چندین معنا از جمله «رسیدن به چیزى» استعمال شده است (مقاییس اللغة) و به قرینه سیاق آیه ـ که نوشیدنى اهل دوزخ را بیان مى کند ـ مراد رسیدن چشمه، به نقطه نهایى حرارت است.
2 - دوزخیان، گرفتار تشنگى و نیازمند نوشیدنى خواهند شد.
تسقى من عین ءانیة
3 - نوشیدن اجبارى مایع جوشان، یکى از عذاب هاى دوزخیان است.
تسقى من عین ءانیة
4 - وجود چشمه جوشان در جهنم
تصلى نارًا حامیة . تسقى من عین ءانیة
5 - مأموران الهى در جهنّم، عهده دار عذاب دوزخیان*
تسقى
مجهول بودن «تسقى»، بیانگر وجود یک یا چند مأمور عذاب در دوزخ است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
6) 1 - دوزخیان، گرفتار گرسنگى و نیازمند غذا خواهند شد.
لیس لهم طعام
2 - تنها خوراک موجود براى برخى از دوزخیان، گیاه خاردار و بى ارزش و بدبوى جهنم است.
لیس لهم طعام إلاّ من ضریع
«ضریع» (از ریشه «مضارعة» به معناى «مشابهة») خارى است که شتر آن را، از خارهاى مشابه تشخیص نمى دهد و خوردن آن به او صدمه مى زند و سودى نمى رساند (مجمع البیان). برخى آن را خار ساقه و تنه درخت خرما و برخى دیگر، گیاه بدبویى دانسته اند که بر اثر موج دریا بیرون مى افتد. این کلمه به معناى پوشش نازک روى استخوان نیز استعمال شده است. (قاموس)
3 - بى غذایى و تن در دادن دوزخیان به خوردن خار بى ارزش و صدمه زننده، از شکنجه ها و عذاب هاى جهنّم است.
لیس لهم طعام إلاّ من ضریع
4 - «قال رسول اللّه(ص): الضریع شئ یکون فى النار یشبه الشَّوْکَ أمرّ من الصَّبِر و أنتن من الجیفة و أشدّ حرّاً من النار;(1)
رسول خدا(ص) فرمود: ضریع چیزى است در آتش [جهنم] که به بوته خاردار شباهت دارد و تلخ تر از صَبِر (عصاره گیاهى تلخ) و متعفّن تر از مردار و داغ تر از آتش است».
تشبیهات قرآن
تشبیه به گیاه خاردار 4; تشبیه خوردنیهاى جهنم 4
جهنم
تعفن خوردنیهاى جهنم 2، 4; تلخى خوردنیهاى جهنم 4; گیاه خاردار جهنم 2; ویژگیهاى جهنم 2، 3; ویژگیهاى خوردنیهاى جهنم 4
جهنمیان
خوردنیهاى جهنمیان 2، 3; عذابهاى جهنمیان 3; گرسنگى جهنمیان 1، 3
روایت 4
عذاب
عذاب با گیاه خاردار 3
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
7) 1 - دوزخیان، همواره ضعیف و لاغر مانده و در شدت گرسنگى به سر خواهند برد.
لایسمن و لایغنى من جوع
کلمه «جوع»، نکره است و چون کلام منفى است، بر عموم دلالت دارد. بنابراین هر گونه گرسنگى که به تصور مى آید، درباره دوزخیان مصداق خواهد داشت.
2 - گیاه خوراکى دوزخیان، فاقد انرژى است و از لاغرى آنان نمى کاهد.
لایسمن
«سِمَن»، نقطه مقابل لاغرى است. (مفردات راغب)
3 - خوردن گیاه «ضریع»، دوزخیان را از گرسنگى نجات نخواهد داد.
و لایغنى من جوع
4 - معاد، جسمانى است.
لایسمن
چاقى و لاغرى، تنها در مورد اجسام تصور دارد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرهدایت
1) [1] اگر وحی نمیبود، و اگر آیات آن به سختی درهای قلوب را نمیکوفت، دل آدمی که گرفتار غمها و شادیهای زندگی او است، چگونه به اندیشه قیامت و هولها و هراسهای آن میافتاد! صفات اینکه روز همه قلب را پر میکند و باز هم باقی است ... ولی ما از آن غافل و به آنچه در اینکه دنیا با آن دست در گریبانیم مشغولیم که بسیار بزرگ مینماید، در صورتی که در مقایسه با آنچه در آن روز خواهد بود بسیار ناچیز است.
«هَل أَتاکَ حَدِیثُ الغاشِیَةِ- آیا خبر قیامت به تو رسیده!» پرسش اثری بزرگ در جان آدمی دارد، و پرسش در اینکه جا از مطلب مهمی است که خود را تثبیت میکند و با عظمتی که دارد به دنبال تو میآید، در صورتی که از سخنان ناچیز پس از شنیده شدن اثری بر جای نمیماند. آری، سخن درباره غاشیه است، یعنی حقیقتی که همه چیز را میپوشاند و فرا میگیرد. خشکی و دریا و
کوهها و زندگان ... همه را قیامت فرا میگیرد، و آسمانها و آنچه در آنها است به آن سنگین بار میشود، پس چه رسد به آدمی؟ ... چه چیز از قیامت ما را میپوشاند!
آیا دود آن است که پروردگارمان درباره آن چنین گفته است: یَومَ تَأتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ یَغشَی النّاسَ، یا آتش آن: وَ تَغشی وُجُوهَهُمُ النّارُ ...، یا زلزلههای آن: إِذا زُلزِلَتِ الأَرضُ زِلزالَها وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقالَها ...، یا بانگها و کوبشها و فریادهای کر کننده گوش آن، یا همه هول و هراسهای آن، آری، همین غاشیه است که هیچ کس نمیتواند از آن بگریزد، و آن پوشش فراگیری است که هیچ جزئی از اجزاء آدمی را راحت نمیگذارد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) [2] آشکارترین چیزی که در اینکه روز پوشیده میشود، چهره آدمی است.
«وُجُوهٌ یَومَئِذٍ خاشِعَةٌ- چهرههایی در اینکه روز خواری دیده است.»
چهرههای ایشان را گرد خواری و خشوع ذلت و نومیدی پوشانده، بدان سبب که در دنیا از روی کرامت و عزت به خشوع در برابر خدا و احکام او نپرداختند، و به همین سبب در دعا میخوانیم: «اللهم إنّی أسألک خشوع الایمان قبل خشوع الذّل فی النّار خدایا، پیش از رسیدن به خشوع در آتش، از تو خواستار خشوع ایمانم».«1»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) اینگونه افراد دوزخی طعامی ندارند مگر ضریع. إبن عباس میگوید:
پیامبر اعظم اسلام صلّی اللّه علیه و آله میفرمود: ضریع چیزی است در دوزخ شبیه به خار، که از صبر (بفتح صاد و کسر باء که عصاره درخت، یا گیاه دنیوی است) تلختر، از مردار بدبوتر، از آتش سوزندهترگواهی میدهند و اینکه خود رنج است.
ولی از عمل در آخرت سودی به ایشان نمیرسد، و از رنجی که میبرند هیچ چیزی کسب نمیکنند، ولی اگر اندکی به خود در دنیا رنج میدادند، در آخرت به آسایشی دراز مدت دست مییافتند، و چنان که امام امیر المؤمنین- علیه السلام- گفته است: «چند روزی کوتاه شکیبایی پیشه کردند و در پی آن به آسایشی دراز دست یافتند».
در بعضی از نصوص مأثور تفسیر آیه را به آن کسان میکنند که در دنیا به کار برمیخیزند و رنج میبرند، ولی در راه نادرست و بر خطا، پس سر سوزنی از عمل خود سود نخواهند برد، بدان سبب که طاغوتان را دوست میداشتند، نه امامان راهنما و پیروان ایشان را.«2» و از امام امیر المؤمنین- علیه السلام- روایت شده است که آنان مردم حروراء یعنی خوارجی بودند که رسول اللّه- صلی اللّه علیه و آله- از ایشان یاد کرد و گفت: «نماز خواندن خودتان را با نماز خواندن ایشان، و روزه گرفتن خودتان را با روزه گرفتن ایشان، و اعمال خودتان را با اعمال ایشان کوچک میکنید، از دین چنان خارج میشوند که پیکان از تن شکار تیر خورده خارج میشود».«3»
اینکه تأویلی نیکو برای آیه است، جز اینکه که تفسیر آن- بنا بر آنچه از سیاق آشکار میشود- عامتر و شاملتر است.
از إبن عباس روایت شده است که آنان را بر آن وا میدارند که از کوهی آهنین در دوزخ بالا روند، و از اینکه کار سخت رنج میبرند، از آن روی که با غل و زنجیر بستهاند و در میان آتش حرکت میکنند، همچون شترانی که به گل گرفتار شدهاند و در آن پیش میروند، و بالا رفتن ایشان در صعود آتش است، و فرود آمدنشان در هبوط آن.
در بعضی از روایات آمده است که: آنان در گوشهای از جهنم دری را به طرف بهشت مییابند و برای نزدیک شدن به آن تلاش میکنند و چون به آن نزدیک میشوند آن در بر روی آنان بسته میشود.
کار کردن و رنج دیدن آنان به هر صورتی که بوده، اگر یک دهم از آن را در دنیا به کار درست و رنج دیدن از آن مصرف میکردند، برای ایشان کفایت میکرد و بهشت و نعیم آن بهره ایشان میشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
4) [4] پایان کار اینکه گروه زیانکار چگونه است! آتش سوزنده است که مستقیما گرمی آن را بدون مانعی میچشند، مگر در دنیا به فسق و فجور نپرداختند و به هیچ وجه در آن به اندیشه آتش دوزخ و پرهیز کردن از آن نیفتادند.
«تَصلی ناراً حامِیَةً- به آتش سوزنده میرسند و آن را میچشند.»
صلی بالنار یعنی ملازم آتش و به آن سوخته شد، و حامیة یعنی بسیار گرم.
شاید از آن سبب همه اینکه صفات ذکر شده است تا دیگر آتش تأویل را بر نتابد، و بعضی بگویند که آتش نمیسوزاند؟ یا میان آن و آدمی حجابی است؟ هرگز ... گریز از آن و سوزندگی آن هرگز به هیچ وجه میسر نخواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
5) [5] شدت گرما و پیوستگی سوخته شدن به آتش، اهل دوزخ را گرفتار تشنگی جانکاه میکند و خواستار آن میشوند و مدت هزار سال آن را به ایشان نمیدهند و پس از آن به چشمه آبی جوشان هدایت میشوند.
«تُسقی مِن عَینٍ آنِیَةٍ- از چشمههای بسیار داغ به ایشان مینوشانند.»
آبی که به منتهای درجه گرمی رسیده است، و گفتهاند: آبی است که دوزخ از آغاز آفریده شدن خود آن را گرم کرده است برای نوشیدن آب به اینکه چشمه راهنماییشان میکنند که نوشابه و جای نوشیدنی بسیار بد است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
6) و چون خواستار خوراک شوند، چیزی به آنان داده میشود که تلختر از صبر است و ضریع نام دارد.
«لَیسَ لَهُم طَعامٌ إِلّا مِن ضَرِیعٍ- خوراکی جز ضریع ندارد.»
خوراکی است که خورنده آن از شدت زبری و تلخی و گندناکی به تضرّع
میپردازد. بنا بر آنچه از رسول اللّه- صلی اللّه علیه و آله- روایت شده است:
«چیزی است در آتش شبیه خیار که تلخی آن از صبر بیشتر است، و گندناکی آن بیشتر از بوی بد مردار و از آتش سوزندهتر است که خدا آن را ضریع نام داده است».«5»
آیا ضریع گیاهی آتشین همچون زقّوم است، یا عرق دوزخیان و ترشحات خارج شده از سوراخهای بدن بدکاران همچون غسلین، یا چیزی دیگر، و اگر گیاه است چگونه در آتش نمیسوزد، و اگر عرق است چرا تبخیر نمیشود!
جهان دیگر با جهان ما تفاوت دارد، تنها الفاظ شبیه یکدیگر است تا اندکی از آنچه را که در آن عالم است بتوانیم ادراک کنیم، و گرنه هر چیز در آن جا با آنچه در نزد ما است متفاوت است: آتش غیر از آتش ما است، و پوست ساکنان دوزخ جز پوست ایشان در دنیا، و عقرب و مار و درخت زقوم جهنم همچون نظایر آنها در اینکه دنیا نیست که اگر به آتش دوزخ عرضه شود، در یک چشم به هم زدن میسوزد، همه آنها برای آن جهان و به مقیاس آن جهان آفریده شده، چنان که زمان در آن جا نیز با زمان دنیا متفاوت است ... پس اگر کلمهای از قرآن را در توضیح آخرت تفسیر میکنیم، چیزی جز تفسیر تقریبی نیست و نمیتوان گفت که تفسیر دقیق است.
ضریع نیز چنین است، و آن در دنیا- چنان که گفتهاند-: گیاهی خاردار و چسبیده به زمین است، که مردم قریش آن را، هنگامی که تر و تازه است، به نام شبرق مینامند، و چون خشک شود ضریع، هیچ جنبنده و بهیمهای به آن نزدیک نمیشود، و سمی کشنده است، و پلیدترین طعام است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
7) [7] و اینکه خوراک گونهای از عذاب دوزخ است، چه هیچ سود خوراکی ندارد و جایگزین یاختههای نابود شده نمیشود، و گرسنگی را رفع نمیکند.
«لا یُسمِنُ وَ لا یُغنِی مِن جُوعٍ- نه فربه میکند و نه گرسنگی را از میان میبرد.»
اگر از خوردن مال حرام در دنیا خودداری میکردند، در آخرت گرفتار ضریع نمیشدند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نيره تقي زاده فايند -
مجمع البیان
1) هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ
هان اى پیامبر! آیا داستان آن روز فراگیرنده و پوشاننده به تو رسیده است؟
از دیدگاه گروهى از جمله «ابن عباس»، «حسن» و «قتاده» روى سخن با پیامبر مى باشد و منظور این است که: بى تردید خبر روز رستاخیز و هراس و سختى هاى آن که یکباره همه را فرامى گیرد به تو رسیده است.
اما از دیدگاه کروهى دیگر واژه «غاشیه» به معنى عذاب و آتش است که چهره هاى کفرگرایان را فرا مى گیرد.
آیه مورد بحث بسان این آیه است که مى فرماید: ... و تغشى وجوههم النار(143) و چهره هایشان را آتش مى پوشاند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ
در آن روز سخت، چهره هایى ذلت زده و سر افکنده اند.
منظور از چهره ها، در حقیقت صاحبان چهره ها مى باشند، و آنان هستند که به خاطر شدت عذاب و کیفرى که آنان را فرامى گیرد و رویدادهاى سهمگینى که نظاره مى کنند ذلت زده و سر افکنده مى شوند. و بدان دلیل به چهره ها توجه مى دهد که ذلت و زبونى در آنها پدیدار مى گردد.
از دیدگاه پاره اى منظور از «وجوه»، چهره هاى سردمداران و رهبران هستند، چرا که در فر هنگ عرب هنگامى که گفته مى شود: چهره هاى آن شهر یا کشور آمدند، منظور سران آن است. با این بیان در آیه شریفه منظور زورمداران و سردمداران کفر و استبداد هستند که سرافکنده و ذلت زده حاضر مى گردند.
اما از دیدگاه «مقاتل» منظور از «وجوه»، همه کفر گرایان و ظالمان هستند، چرا که همه آنان در دنیا تکبر ورزیده و خود را فراتر از مقررات خدا به حساب آوردند و از اصلاح پذیرى و قانون گرایى به بهانه هاى گوناگون سر باز زدند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) آنان کسانى هستند که همواره در زندگى دنیا تلاش کرده و رنج بیهوده برده اند.
آنچه آمد ترجمه و دریافتى از آیه است و در تفسیر آن دیدگاه ها یکسان نیست:
1 - به باور پاره اى از جمله «حسن» منظور این است که: آنان در آتش دوزخ به انجام کارهاى دشوار نا گزیر مى گردند تا رنج و عذاب بیشترى بچشند؛ چرا که آنان در دنیا براى خدا کارى انجام ندادند؛ به همین دلیل در آتش دوزخ به تلاش و کوشش ناگزیر مى گردند تا با تلاش و رنج بسیار غل ها و زنجیرهاى آتشین را از دست و پا و سر وگردن خود دور سازند.
«ضحاک» بر ان است که: آنان ناگزیر مى گردند تا از کوه آهنین و آتشین در دوزخ بالا روند.
و از دیدگاه «کلبى» آنان ناگزیر مى گردند که با چهره هایشان در آتش کشیده شوند.
2 - اما به باور برخى از جمله «سدى» و «عکرمه» منظور این است که: گناهکاران و ظالمان آنان هستند که در دنیا رنج بسیار برده و در سراى آخرت در آتش مى سوزند و رنج مى برند.
3 - گروهى از جمله «سعیدبن جبیر» از «ابن عباس» آورده اند که: منظور راهبان و تارکان دنیا و بدعت سازان هستند که در دنیا بر اساس پندارها و بافته هاى بى اساس خویش در عبادت خدا رنج بیهوده اى را مى برند، اما جز عذاب و بدبختى نمى دروند.
امام صادق در مورد پاره اى از این تاریک اندیشان فرمود:
کل ناصب لنا و ان تعبد واجتهد یصیر الى هذه الآیه...
هر بداندیش و بدرفتارى نسبت به ما خاندان رسالت، گرچه خدا را به باور خود بپرستد و تلاش و کوشش بسیارى در دیندارى کند، مصداق آیه مورد بحث است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
4) و به آتش سوزان و شعله ور وارد مى شوند.
به باور «ابن عباس» منظور این است که: و به آتش سخت و سوزان سوزانده مى شوند.
اما به باور برخى به آتش بى نهایت سوزان وارد مى گردند و همواره در آن مى مانند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
5) افزون بر رنج و عذاب و آتش شعله ور دوزخ، از چشمه اى بى نهایت داغ و سوزان به آنان مى نوشانند.
«حسن» بر آن است که: این چشمه از روزى که پدید آمده، آتش دوزخ براى به جوش آوردن آن بر افروخته شده است و در روز رستاخیز این تیره بختان و ظالمان را در حالى که سخت عطش زده هستند در آن مى افکنند تا از این نوشابه مرگبار بنوشند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
6) خوراکى جز از خارى تلخ و سوزان ندارند.
دیدگاه مفسران در مورد «ضریع» متفاوت است:
به باور پاره اى منظور از آن، خارى است که به آن «شبرق» مى گویند. هنگامى که خشک گردد، اهل حجاز از آن به «ضریع» تعبیر مى کنند. این خار بدترین نوع خارهاست، به گونه اى که هیج حیوانى آن را نمى خورد.
از پیامبر آورده اند که فرمود:
الضریع شى ء یکون فى النار، یشبه الشوک، اشدّ مرارة من الصبر، و انتن من الجیفه، و احرّ من النار، سمّاه الله ضریعاً(144)
«ضریع» چیزى است در آتش دوزخ، شبیه خار، تلخ تر از زهر، بدتر از مردار و سوزاننده تر از آتش، که خدا آن را به این نام خوانده است.
برخى از جمله «ابودرداء» آورده اندکه: در روز رستاخیز و سراى آخرت دوزخیان تیره بخت به خواست خدا سخت گرسنه مى شوند؛ به گونه اى که این گرسنگى بسان بدترین آتش و عذاب آنان را زیر فشار مى گذارد. آن گاه غذا مى طلبند و غذایى سخت گلوگیر به آنان داده مى شود. به یاد مى آورند که در دنیا هنگامى که گلویشان با غم و اندوه مى گرفت، به وسیله آب، گلوگیر را بر طرف مى ساختند، به همین جهت آب مى طلبند. خداى دادگر آنان را به کیفر بیدادشان در زندگى دنیا هزار سال تشنه نگاه مى دارد، آن گاه از چشمه بسیار سوزان و پر حرارت، آبى بى نهایت جوشان به آنان مى نوشانند. شرایط مرگبار آن چشمه به گونه اى است که وقتى آنان را به آنجا نزدیک مى کنند، پوست چهره هایشان بریان و جدامى گردد، و زمانى که از آن چشمه به آنان مى نوشانند، شکم آنان را پاره پاره مى کند و روده هایشان را فرومى پاشد(145)
هنگامى که این آیه فرود آمد، کفرگرایان به ریشخند گفتند: ما شترهاى خود را به وسیله «ضریع» چاق و چله مى کنیم، اما آن تبهکاران و حق ناپذیران دروغ گفتند، چراکه «ضریع» به گونه اى تند و تیز و بدبو و دهشتناک است که شترها به آن لب نمى زنند!
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
7) خداى فرزانه در تکذیب بافته هاى آنان این آیه را فرو فرستاد که:
لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنِی مِنْ جُوعٍ
این خوراک مرگبار، دوزخیان تیره بخت را نه فربه مى کند و نه گرسنگى سخت و مرگبارشان را فرومى نشاند.
به هر حال حسن مى گوید: من در مورد واژه «ضریع» چیزى از یاران پیامبر نشنیدم و نمى دانم منظور چیست.
پاره اى آن را به معنى زهرکشنده گرفته اند، و پاره اى بر آنند که «ضریع» به معنى «مضرع» مى باشد و منظور این است که دوزخیان را ذلیل و سر افکنده مى کند.
به باور «ابن کیسان» این خار مرگبار را بدان دلیل «ضریع» نامیده اند که به خاطر شدت خشونت و تلخى اش هرکس را بخوردنش ناگزیر سازند، با تضرع و زارى از خوردن آن پوزش مى طلبد.
اما به باور «سعید بن جبیر» منظور از آن سنگ آتشین است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبد بائس -
تفسیر نمونه
1) در آغاز این سوره به نام تازه اى درباره قیامت برخورد مى کنیم که آن ((غاشیه )) است ، مى فرماید:
((آیا داستان غاشیه به تو رسیده است ))؟! (هل اتیک حدیث الغاشیه ) ((غاشیه )) از ماده ((غشاوة )) به معنى پوشاندن است ، انتخاب این نام براى قیامت به خاطر آن است که حوادث وحشتناک آن ناگهان همه را زیر پوشش خود قرار مى دهد.
بعضى گفته اند به خاطر آن است که خلق و اولین و آخرین در آن روز براى حساب جمع مى شوند.
و نیز گفته اند که منظور آتشى است که چهره هاى کفار و مجرمان را مى پوشاند.
ولى تفسیر اول از همه مناسب تر است .
ظاهر این است که مخاطب در این آیه شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) است و ذکر این جمله به صورت استفهام از شخص پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) براى بیان عظمت و اهمیت آن روز بزرگ است .
بعضى نیز احتمال داده اند که مخاطب در این آیه هر انسانى است ، ولى این معنى بعید به نظر مى رسد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) در این آیه به بیان چگونگى حال مجرمان پرداخته ، مى گوید: ((چهره هایى در آن روز خاشع و ذلت بار است )) (وجوه یومئذ خاشعة ).
ذلت و ترس از عذاب و کیفرهاى عظیم آن روز تمام وجود آنها را فرا گرفته ، و از آنجا که حالات روحى انسان بیش از همه جا در چهره او منعکس مى شود، اشاره به خوف و ذلت و وحشتى مى کند که سراسر چهره آنها را مى پوشاند
بعضى نیز گفته اند: منظور از ((وجوه )) در اینجا بزرگان و سردمداران کفر است که در ذلت عمیقى فرو مى روند، ولى معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) ((اینها کسانى هستند که پیوسته عمل کرده و خسته شده اند))، (عاملة ناصبة ).
تلاش و کوشش زیادى در زندگى دنیا به خرج مى دهند، ولى هیچ فایده اى جز خستگى در حقیقت نصیبشان نمى شود، نه عمل مقبولى در درگاه خدا دارند، و نه چیزى از آنهمه ثروتهایى که اندوخته اند مى توانند با خود ببرند، و نه نام نیکى از خود به یادگار مى گذارند، و نه فرزند صالحى ، آنها زحمتکشان خسته و بینوایند، و چه تعبیر رسایى است جمله ((عاملة ناصبة )) در حق آنان .
بعضى در تفسیر این جمله گفته اند: منظور این است که در این دنیا عمل مى کنند، اما خستگى و رنج در آخرت مى برند!
و بعضى گفته اند: مجرمان را در دوزخ وادار به انجام اعمال شاقه و طاقت فرسا مى کنند تا عذاب بیشترى ببینند.
اما تفسیر اول از میان این سه تفسیر صحیح تر به نظر مى رسد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
4) سرانجام این زحمتکشان خسته و بیهوده گر، وارد آتش داغ و سوزان مى شوند و با آن مى سوزند)) (تصلى نارا حامیة ).
((تصلى )) از ماده ((صلى )) (بر وزن نفى ) به معنى ورود در آتش و ماندن و سوختن با آن است .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
5) هنگامى که بر اثر حرارت آتش تشنه مى شوند ((از چشمه اى فوق العاده سوزان به آنها مى نوشانند)) (تسقى من عین آنیة ).
((آنیة )) مؤ نث ((آنى )) از ماده ((انى )) (بر وزن حلى ) به معنى تاءخیر افکندن است ، و براى بیان فرا رسیدن وقت چیزى گفته مى شود، و در اینجا به معنى آب سوزانى است که حرارتش به منتها درجه رسیده است .
در آیه 29 سوره کهف مى خوانیم : و ان یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل یشوى الوجوه بئس الشراب و ساءت مرتفقا: ((و اگر تقاضاى آب کنند آبى براى آنها مى آورند مانند فلز گداخته که صورتهایشان را بریان مى کند، چه بد نوشیدنى است و چه بد محل اجتماعى ؟!
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● آسيه افشار -
ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج27، ص: 38
2) (وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ) چهرههایى که در این روز ذلیل و سر شکسته است، یعنى بواسطه عذابى که فرا میگیرد آنها را و شدایدى که مشاهده میکنند ذلیل و خوارند، و مقصود از این صاحبان وجوه چهرههایند، و فقط ذکر وجوه براى اینست که ذلّت و سرشکستگى از آن ظاهر میشود.
و بعضى گفتهاند: مقصود از این وجوه و چهره بزرگانست، مىگویى آمد نزد من وجوه بنى تمیم یعنى بزرگان ایشان.
مقاتل گوید: مراد از آن چهرهها تمام کفّارند زیرا که آنها از عبادت پروردگار سرپیچى کرده و تکبّر نمودند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه، ج26، ص: 417
6) (لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِیعٍ).
در اینکه" ضریع" چیست؟ مفسران تفسیرهاى گوناگونى دارند:
بعضى گفتهاند: نوعى خار است که به زمین مىچسبد، هنگامى که تر باشد قریش آن را" شبرق" مىنامیدند، و هنگامى که خشک مىشد آن را " ضریع" مىگفتند، گیاهى است سمى که هیچ حیوان و چهارپایى به آن نزدیک نمىشود .
" خلیل" از علماى لغت مىگوید:" ضریع":" گیاه سبز بدبویى است که از دریا بیرون مىافتد".
" ابن عباس" گفته است:" درختى است از آتش که اگر در دنیا باشد زمین و هر چه را بر آن است مىسوزاند"! ولى در حدیثى از پیغمبر اکرم ص مىخوانیم:" ضریع چیزى است که در آتش دوزخ، شبیه خار، تلختر از صبر، و متعفنتر از مردار، و سوزندهتر از آتش، خداوند آن را ضریع نام نهاده است" (الضریع شىء یکون فى النار یشبه الشوک، اشد مرارة من الصبر، و انتن من الجیفة، و احر من النار، سماه اللَّه ضریعا). بعضى نیز گفتهاند:" ضریع" طعامى است ذلت آفرین که دوزخیان براى رهایى از آن به درگاه خدا تضرع مىکنند (فراموش نکنیم که ماده" ضرع" به معنى ضعف و ذلت و خضوع است) سپس مىافزاید:" نه آنها را فربه مىکند و نه گرسنگى را فرو مىنشاند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» انوار درخشان، ج18، ص: 112
7) لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنِی مِنْ جُوعٍ:
این چنین طعام و غذا علف تیغدار خشک هرگز رفع گرسنگى را نخواهد نمود روایت شده که پروردگار گرسنگى را بر آنان مسلط مینماید که از ضریع و علفهاى شوک خشک بخورند و پس از خوردن تشنگى بر آنان مسلط مىشود و آب گداخته خواهند آشامید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» انوار درخشان، ج18، ص:111
3) عامِلَةٌ ناصِبَةٌ:
بیگانگان در دنیا هر چه عمل صالح نموده بیهوده معرفى خواهد شد از نظر اینکه اعمال خیر آنان ارتباط با ساحت پروردگار نداشته و از شرک و کفر سر چشمه گرفته و شعار آن شرک بوده ناگزیر بىارزش و بیهوده خواهد بود مانند ذرات خاک و خاکستر که در معرض باد تند قرار بگیرد پراکنده شده عمل نیک و کارهاى خیر بیگانگان نیز این چنین خواهد بود.
چنانچه بیگانه بناى عام المنفعة خیرى گذارد چنین پندارد که براى او نفعى خواهد داشت در صورتى که از نظر اینکه عمل او داراى شعار عبودیت نبوده فقط صلاح و آثار خیر دنیوى براى او خواهد داشت ولى در آخرت اجر و ثوابى و بهرهاى از آن نخواهد داشت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» انوار درخشان، ج18، ص:112
4) تَصْلى ناراً حامِیَةً:
بیگانگان از نظر قطع رابطه ارادى خود از پروردگار و اینکه شعار آنان عبودیت نبوده بلکه به کفر و ناسپاسى اظهار فخر مینمایند سیرت این چنین کفران نعمت ساحت پروردگار شعلههاى آتشین دوزخ خواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» پرتوى از قرآن، ج4، ص: 28
1) هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ: استفهام، اشعار به تقریر و اعجاب و تعظیم دارد. حدیث به معناى پیش آمد بىسابقه یا به معناى مصدرى (حدوث)، یا حادثه و به تقدیر مضاف (خبر)، و اضافه حدیث به الغاشیه، اضافه موصوف به صفت است. گویا اکتفاء به وصف کوتاه الغاشیه، براى این است که چگونگى و خصوصیات آن را نمیتوان دریافت، تصویرى که از این حادثه بزرگ میتوان نمود، همین است که همه کس و همه چیز را فرامیگیرد و میپوشاند: فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ، یَغْشَى النَّاسَ هذا عَذابٌ أَلِیمٌ مراقب و نگران باش روزى را که آسمان با خود دودى آشکار آورد، مردم را فرا میگیرد، این عذاب بس دردناک است- آیات 10 و 11 سوره 44» أَ فَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِیَهُمْ غاشِیَةٌ مِنْ عَذابِ اللَّهِ آیا از اینکه فراگیرندهاى از عذاب خدا به آنان رخ نماید در امان هستند؟- از آیه 108 سوره 12». از بیان و اشاره این دو آیه، چنین برمىآید که مقصود از غاشیه، اوضاع و احوالى است که در نهایت کار جهان، و پیش از رستاخیز بزرگ حادث میشود، و تعبیر دیگرى است از «طامه» که در سوره النازعات آمده. شاید که الغاشیه تعبیر جامعى از عذاب و احوال و اهوال قیامت باشد، چنان که در این آیات به آن تصریح شده است:
یَوْمَ یَغْشاهُمُ الْعَذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ روزى که فراگیرد عذاب آنان را از بالایشان و از زیر پایشان- از آیه 55 سوره 7» «و تَغْشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ» و میپوشاند روى آنان را آتش- از آیه 50 سوره 14» «وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ» و از بالاى سرشان پوشنده و فراگیرندههاست- از آیه 41 سوره 7». در حقیقت این عذاب محیط و فراگیرنده در قیامت، شاید بروز کفر و شرک و احاطه آثار گناه بر فطرت و استعدادها میباشد: بَلى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ آرى کسى که بدى فراهم آرد و خطاى آن وى را فراگیرد، پس همینها یاران آتشند- آیه 81 سوره 2» إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها ما براى ستمکاران آتشى را فراهم کردهایم که پردههاى افراشته آن، فرا گرفته آن را- از آیه 29 سوره 18» وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ و همانا جهنم احاطه دارد بر کافران- از آیه 29 سوره 9 و آیه 55 سوره 29».
بهر صورت که باشد، کلمه «الغاشیة» میتوان اشارهاى به حوادث نهایى جهان و پیش درآمد قیامت باشد، از این جهت که سراسر زمین و آسمان ما را فرامیگیرد، و اندیشهها
را پر از هراس و وحشت مینماید، و همه چیز را از یاد میبرد. و نیز مىتواند عذابى باشد که در قیامت دوزخیان را فرا میگیرد، و منافذ رحمت و خیر و نجات را به روى آنان مىپوشاند، مایه این عذاب همان کفر و ظلم و گناه است. همه این حوادث و تحولاتى که از اندیشه بشر دور و برتر است، معلول اراده قاهرانه خداوند و قسمتى مربوط به مکتسبات و اعمال انسان میباشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» پرتوى از قرآن، ج4، ص: 30
5) تُسْقى مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ
تصلى (فعل معلوم) دلالت بر این دارد، که به اختیار و تشخیص خود، آتشى را بر مىافروزند، و در آن درمىآیند. و از تسقى (فعل مجهول) چنین برمىآید، که آنان بدون اختیار از آب جوشان آشامانده شوند. چنان که هر کفر پیشه گناهکار، نخست با اختیار و کوشش خود، به سوى کفر و گناه میرود و با اصرار و تکرار اندیشه و کار خود، هیمه دوزخ را فراهم میسازد، یا خود هیمه آن میشود، آن گاه محکوم محصول و کوشش خود میگردد، سپس از غاشیههاى کفر، و فعل و انفعال و ترکیب اندیشهها و اعمال ناهنجار، و از سرچشمه غرائز بىبند و انفجار شهوات و کینهها و عقدهها، سیلاب گدازندهاى مىجوشد که به جاى تسکین آلام و به خیال آن، تشنگى و سوز درونى را مىافزاید، و ریشههاى استعدادها و مواهب انسانى را مىسوزاند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.