از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
1) (هل اتیک حدیث الغاشیه ):(آیا داستان روز فراگیر قیامت به تو رسیده است )؟ [ نظرات / امتیازها ]
2) (وجوه یومئذخاشعه ):(درآن روزچهره هایی ازشدت شرم ،فروافکنده وذلیل است ؟) [ نظرات / امتیازها ]
3) (عامله ناصبه ):(ازسیمایشان خستگی وتعب ناشی ازتلاشهای بی نتیجه نموداراست ) [ نظرات / امتیازها ]
4) (تصلی نارا حامیه ):(داخل آتشی سوزان می شوند) [ نظرات / امتیازها ]
5) (تسقی من عین انیه ):(و از چشمه ای سوزان به آنها نوشانده می شود) [ نظرات / امتیازها ]
6) (لیس لهم طعام الا من ضریع ):(خوراکی جز خار تهوع آور بدبو ندارند) [ نظرات / امتیازها ]
7) (لا یسمن ولا یغنی من جوع ):(و آنهم نه کسی را فربه می کند ونه سیرمی سازد)قیامت را از آن جهت (غاشیه ) نامیده است که انسانها را از هر سو احاطه می کند وآنها را فرا می گیرد و استفهام ابتدای آیه به منظور تعظیم و مهم جلوه دادن امر قیامت است ، می فرماید: آیا ماجرای روز فراگیر را شنیده ای ؟ در آن روز چهره هایی از شدت اندوه و عذاب ذلیل و شرمسار است ، در حالیکه برای دنیا نهایت عمل و تلاش خود راکرده اند، اما چون تلاششان بی نتیجه مانده وهیچ سودی عایدشان نشده ، خستگی و تعب از تنشان بیرون نرفته و آثار آن تلاش بی نتیجه و خستگی ناشی از آن در چهره هایشان آشکار است و ملازم آتشی هستند که در نهایت درجه حرارت است و از چشمه ای سوزان و جوشان می نوشند و خوراکشان از نوعی خار بدمزه و تهوع آور است (که بدترین نوع خار است ، و هیچ حیوانی آن را نمی خورد) و این خوراک دائمی آنهاست ،ولی نه آنها را سیر می کند و نه ایشان را فربه می سازد. [ نظرات / امتیازها ]
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر راهنما
1)
1 - خداوند، هشداردهنده به انسان ها و تشویق کننده آنان به شنیدن حوادث قیامت

هل أتیـک حدیث الغـشیة

استفهام در «هل أتاک»، براى ترغیب به شنیدن پاسخ است و خطاب در آن، گرچه ممکن است به طور مستقیم متوجه پیامبر(ص) باشد; ولى به دلیل سیاق آیات، مراد عموم انسان ها است.

2 - قیامت، انسان ها را در میان گرفته و راه گریز را بر آنها خواهد بست.

هل أتیـک حدیث الغـشیة

«غشاء» و «غطاء» (پوشاننده) به یک معنا است و قیامت، از آن جهت «غاشیة» نامیده مى شود که با حوادث سهمگین خود، خلق را احاطه مى کند. (مقاییس اللغة)

3 - قیامت، روزى بزرگ و هنگامه حوادث و رخدادهاى شگفت است.

حدیث الغـشیة

«غاشیة» به معناى داهیه (کار بزرگ) است (نهایه ابن اثیر) و همان گونه که در موارد بد و ناخوشایند به کار مى رود، در موارد خوب نیز استعمال مى شود و قیامت به همین مناسبت «غاشیة» نامیده شده است. استفهام از شنیدن خبر قیامت، نشانگر این است که در آن روز، حادثه هایى قابل توجّه و سزاوار بازگو کردن و شنیدن به وقوع خواهد پیوست.

4 - برانگیختن مخاطب به دقت در گفتار و تشویق او به شنیدن گزارش، روشى مطلوب در شیوه اطلاع رسانى است.

هل أتیـک

5 - «غاشیه» از نام هاى قیامت

الغـشیة
[ نظرات / امتیازها ]
2)
1 - جمعى از حاضران صحنه قیامت، شکسته حال و سرافکنده اند و ذلّت و خوارى در چهره آنان نمایان است.

وجوه یومئذ خـشعة

«خشوع»; یعنى، در برابر کسى سر تعظیم فرود آوردن و سر به زیر بودن و «خاشع» به معناى شکسته حال است (مقاییس اللغة). مراد از «وجوه» ـ به قرینه «لیس لهم طعام» در آیات بعد ـ صاحبان وجوه است و اِسناد خشوع به چهره ها ـ که محل بروز آثار آن است ـ نوعى مبالغه و بیانگر شدت خشوع است.

2 - صحنه گریزناپذیر قیامت، براى برخى جز فروتنى و تسلیم ذلّت بار چاره اى باقى نمى گذارد.

حدیث الغـشیة . وجوه یومئذ خـشعة

3 - چهره حاضران صحنه قیامت، نمایانگر فرجام کار آنان است.

وجوه یومئذ خـشعة

4 - خلود دوزخیان در آتش جهنم

تصلى نارًا
[ نظرات / امتیازها ]
3)
1 - گرفتاران پستى و خوارى در قیامت، براى رهایى خود تلاش کرده، خویش را به سختى و زحمت خواهند انداخت.

عاملة ناصبة

مراد از «عمل» در قیامت ـ به قرینه آیه قبل ـ تلاش دوزخیان براى رهایى از مخمصه اى است که آنان را به خشوع و ذلت افکنده است. «نَصَب» به معناى تعب است. (مفردات راغب)، بنابراین «ناصبة» به معناى کسانى است که خود را به رنج و سختى مى اندازند. به قرینه «یومئذ» در آیه قبل مى توان گفت که این دو وصف مربوط به آخرت است.

2 - تلاش بى حاصل و رنج و زحمت بیهوده، نمونه اى از گرفتارى هاى قیامت براى برخى از مردم

حدیث الغـشیة ... عاملة ناصبة

3 - اهل دوزخ، تلاش هاى پرمشقّت خود در دنیا را بى نتیجه دیده و براى رهایى از پستى و ذلّت در قیامت، از آن بهره اى نخواهند برد.

وجوه یومئذ خـشعة . عاملة ناصبة

چنانچه دو وصف «عاملة» و «ناصبة»، مربوط به تلاش و رنج در دنیا باشد; مراد این خواهد بود که صاحبان «وجوه خاشعة» تا زمانى که در دنیا بودند، کارهاى پرزحمت انجام مى دادند; ولى اکنون در قیامت از آن بى بهره اند. گفتنى است که جمله «لسعیها راضیة» (در آیات بعد) ـ که در وصف گروه مقابل این افراد است ـ با این احتمال سازگارتر است.

4 - عمل گروهى از مردم، در قیامت حبط خواهد شد.

عاملة ناصبة

5 - اهل دوزخ، از تلاش هاى خویش در دنیا، جز رنج و تعب در آخرت سودى نخواهند برد.

عاملة ناصبة

جمله «لسعیها راضیة» (در آیات بعد) ـ که ناظر به گروه مقابل اهل دوزخ است ـ از سعى آنها در دنیا و رضایتشان در آخرت سخن گفته است. در نتیجه این آیه، ناظر به عمل دوزخیان در دنیا و «نَصَبْ» (تعب) آنان در آخرت خواهد بود. [ نظرات / امتیازها ]
4)
1 - چشیدن آتش سوزان و گرفتارى به رنج و مشقت آن، فرجام کسانى است که حضورشان در صحنه قیامت، همراه با خفّت و خوارى است.

وجوه یومئذ خـشعة ... تصلى نارًا حامیة

«صلى النار»; یعنى، حرارت آتش را به سختى چشید (قاموس).

2 - خلود دوزخیان در آتش جهنم

تصلى نارًا

فعل «تصلى» از ریشه «صَلاة» به معناى ملازم و همراه بودن است. (لسان العرب به نقل از زجاج)

3 - آتش دوزخ، بسیار سوزان و داراى حرارتى شدید است.

نارًا حامیة

«حامیة»; یعنى، داراى حرارت و چون آتش همواره داراى حرارت است، تصریح به این وصف، بیانگر غیر متعارف بودن آن حرارت است.
[ نظرات / امتیازها ]
5)
1 - کسانى که در قیامت حضورى ذلّت آمیز دارند، به نوشیدن از چشمه اى جوشان وادار خواهند شد.

تسقى من عین ءانیة

فعل «تسقى» مجهول و بیانگر این است که آشامیدن از سوى فرد یا افرادى، بر دوزخیان تحمیل خواهد شد «أنى» (ریشه «آنیة») در چندین معنا از جمله «رسیدن به چیزى» استعمال شده است (مقاییس اللغة) و به قرینه سیاق آیه ـ که نوشیدنى اهل دوزخ را بیان مى کند ـ مراد رسیدن چشمه، به نقطه نهایى حرارت است.

2 - دوزخیان، گرفتار تشنگى و نیازمند نوشیدنى خواهند شد.

تسقى من عین ءانیة

3 - نوشیدن اجبارى مایع جوشان، یکى از عذاب هاى دوزخیان است.

تسقى من عین ءانیة

4 - وجود چشمه جوشان در جهنم

تصلى نارًا حامیة . تسقى من عین ءانیة

5 - مأموران الهى در جهنّم، عهده دار عذاب دوزخیان*

تسقى

مجهول بودن «تسقى»، بیانگر وجود یک یا چند مأمور عذاب در دوزخ است.
[ نظرات / امتیازها ]
6)
1 - دوزخیان، گرفتار گرسنگى و نیازمند غذا خواهند شد.

لیس لهم طعام

2 - تنها خوراک موجود براى برخى از دوزخیان، گیاه خاردار و بى ارزش و بدبوى جهنم است.

لیس لهم طعام إلاّ من ضریع

«ضریع» (از ریشه «مضارعة» به معناى «مشابهة») خارى است که شتر آن را، از خارهاى مشابه تشخیص نمى دهد و خوردن آن به او صدمه مى زند و سودى نمى رساند (مجمع البیان). برخى آن را خار ساقه و تنه درخت خرما و برخى دیگر، گیاه بدبویى دانسته اند که بر اثر موج دریا بیرون مى افتد. این کلمه به معناى پوشش نازک روى استخوان نیز استعمال شده است. (قاموس)

3 - بى غذایى و تن در دادن دوزخیان به خوردن خار بى ارزش و صدمه زننده، از شکنجه ها و عذاب هاى جهنّم است.

لیس لهم طعام إلاّ من ضریع

4 - «قال رسول اللّه(ص): الضریع شئ یکون فى النار یشبه الشَّوْکَ أمرّ من الصَّبِر و أنتن من الجیفة و أشدّ حرّاً من النار;(1)

رسول خدا(ص) فرمود: ضریع چیزى است در آتش [جهنم] که به بوته خاردار شباهت دارد و تلخ تر از صَبِر (عصاره گیاهى تلخ) و متعفّن تر از مردار و داغ تر از آتش است».

تشبیهات قرآن

تشبیه به گیاه خاردار 4; تشبیه خوردنیهاى جهنم 4

جهنم

تعفن خوردنیهاى جهنم 2، 4; تلخى خوردنیهاى جهنم 4; گیاه خاردار جهنم 2; ویژگیهاى جهنم 2، 3; ویژگیهاى خوردنیهاى جهنم 4

جهنمیان

خوردنیهاى جهنمیان 2، 3; عذابهاى جهنمیان 3; گرسنگى جهنمیان 1، 3

روایت 4

عذاب

عذاب با گیاه خاردار 3
[ نظرات / امتیازها ]
7)
1 - دوزخیان، همواره ضعیف و لاغر مانده و در شدت گرسنگى به سر خواهند برد.

لایسمن و لایغنى من جوع

کلمه «جوع»، نکره است و چون کلام منفى است، بر عموم دلالت دارد. بنابراین هر گونه گرسنگى که به تصور مى آید، درباره دوزخیان مصداق خواهد داشت.

2 - گیاه خوراکى دوزخیان، فاقد انرژى است و از لاغرى آنان نمى کاهد.

لایسمن

«سِمَن»، نقطه مقابل لاغرى است. (مفردات راغب)

3 - خوردن گیاه «ضریع»، دوزخیان را از گرسنگى نجات نخواهد داد.

و لایغنى من جوع

4 - معاد، جسمانى است.

لایسمن

چاقى و لاغرى، تنها در مورد اجسام تصور دارد.
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرهدایت
1) [1] ‌اگر‌ وحی‌ نمی‌بود، و ‌اگر‌ آیات‌ ‌آن‌ ‌به‌ سختی‌ درهای‌ قلوب‌ ‌را‌ نمی‌کوفت‌، دل‌ آدمی‌ ‌که‌ گرفتار غمها و شادیهای‌ زندگی‌ ‌او‌ ‌است‌، چگونه‌ ‌به‌ اندیشه قیامت‌ و هولها و هراسهای‌ ‌آن‌ می‌افتاد! صفات‌ ‌اینکه‌ روز همه قلب‌ ‌را‌ پر می‌کند و باز ‌هم‌ باقی‌ ‌است‌ ... ولی‌ ‌ما ‌از‌ ‌آن‌ غافل‌ و ‌به‌ آنچه‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ دنیا ‌با‌ ‌آن‌ دست‌ ‌در‌ گریبانیم‌ مشغولیم‌ ‌که‌ بسیار بزرگ‌ می‌نماید، ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ ‌در‌ مقایسه ‌با‌ آنچه‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز خواهد ‌بود‌ بسیار ناچیز ‌است‌.
«هَل‌ أَتاک‌َ حَدِیث‌ُ الغاشِیَةِ‌-‌ آیا خبر قیامت‌ ‌به‌ تو رسیده‌!» پرسش‌ اثری‌ بزرگ‌ ‌در‌ جان‌ آدمی‌ دارد، و پرسش‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ جا ‌از‌ مطلب‌ مهمی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ تثبیت‌ می‌کند و ‌با‌ عظمتی‌ ‌که‌ دارد ‌به‌ دنبال‌ تو می‌آید، ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ ‌از‌ سخنان‌ ناچیز ‌پس‌ ‌از‌ شنیده‌ شدن‌ اثری‌ ‌بر‌ جای‌ نمی‌ماند. آری‌، سخن‌ درباره غاشیه‌ ‌است‌، ‌یعنی‌ حقیقتی‌ ‌که‌ همه‌ چیز ‌را‌ می‌پوشاند و فرا می‌گیرد. خشکی‌ و دریا و
کوه‌ها و زندگان‌ ... همه‌ ‌را‌ قیامت‌ فرا می‌گیرد، و آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌به‌ ‌آن‌ سنگین‌ بار می‌شود، ‌پس‌ چه‌ رسد ‌به‌ آدمی‌؟ ... چه‌ چیز ‌از‌ قیامت‌ ‌ما ‌را‌ می‌پوشاند!

آیا دود ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ پروردگارمان‌ درباره ‌آن‌ چنین‌ گفته‌ ‌است‌: یَوم‌َ تَأتِی‌ السَّماءُ بِدُخان‌ٍ مُبِین‌ٍ یَغشَی‌ النّاس‌َ، ‌ یا ‌ آتش‌ ‌آن‌: وَ تَغشی‌ وُجُوهَهُم‌ُ النّارُ ...، ‌ یا ‌ زلزله‌های‌ ‌آن‌: إِذا زُلزِلَت‌ِ الأَرض‌ُ زِلزالَها وَ أَخرَجَت‌ِ الأَرض‌ُ أَثقالَها ...، ‌ یا ‌ بانگها و کوبشها و فریادهای‌ کر کننده گوش‌ ‌آن‌، ‌ یا ‌ همه هول‌ و هراسهای‌ ‌آن‌، آری‌، همین‌ غاشیه‌ ‌است‌ ‌که‌ هیچ‌ کس‌ نمی‌تواند ‌از‌ ‌آن‌ بگریزد، و ‌آن‌ پوشش‌ فراگیری‌ ‌است‌ ‌که‌ هیچ‌ جزئی‌ ‌از‌ اجزاء آدمی‌ ‌را‌ راحت‌ نمی‌گذارد. [ نظرات / امتیازها ]
2) [2] آشکارترین‌ چیزی‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ روز پوشیده‌ می‌شود، چهره آدمی‌ ‌است‌.

«وُجُوه‌ٌ یَومَئِذٍ خاشِعَةٌ‌-‌ چهره‌هایی‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ روز خواری‌ دیده‌ ‌است‌.»

چهره‌های‌ ‌ایشان‌ ‌را‌ گرد خواری‌ و خشوع‌ ذلت‌ و نومیدی‌ پوشانده‌، بدان‌ سبب‌ ‌که‌ ‌در‌ دنیا ‌از‌ روی‌ کرامت‌ و عزت‌ ‌به‌ خشوع‌ ‌در‌ برابر ‌خدا‌ و احکام‌ ‌او‌ نپرداختند، و ‌به‌ همین‌ سبب‌ ‌در‌ دعا می‌خوانیم‌: «اللهم‌ إنّی‌ أسألک‌ خشوع‌ الایمان‌ قبل‌ خشوع‌ الذّل‌ ‌فی‌ النّار خدایا، پیش‌ ‌از‌ رسیدن‌ ‌به‌ خشوع‌ ‌در‌ آتش‌، ‌از‌ تو خواستار خشوع‌ ایمانم‌».«1» [ نظرات / امتیازها ]
3) اینگونه‌ افراد دوزخی‌ طعامی‌ ندارند مگر ضریع‌. ‌إبن‌ عباس‌ میگوید:

پیامبر اعظم‌ اسلام‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ میفرمود: ضریع‌ چیزی‌ ‌است‌ ‌در‌ دوزخ‌ شبیه‌ ‌به‌ خار، ‌که‌ ‌از‌ صبر (بفتح‌ صاد و کسر باء ‌که‌ عصاره درخت‌، ‌ یا ‌ گیاه‌ دنیوی‌ ‌است‌) تلخ‌تر، ‌از‌ مردار بدبوتر، ‌از‌ آتش‌ سوزنده‌تر‌گواهی‌ می‌دهند و ‌اینکه‌ ‌خود‌ رنج‌ ‌است‌.

ولی‌ ‌از‌ عمل‌ ‌در‌ آخرت‌ سودی‌ ‌به‌ ‌ایشان‌ نمی‌رسد، و ‌از‌ رنجی‌ ‌که‌ می‌برند هیچ‌ چیزی‌ کسب‌ نمی‌کنند، ولی‌ ‌اگر‌ اندکی‌ ‌به‌ ‌خود‌ ‌در‌ دنیا رنج‌ می‌دادند، ‌در‌ آخرت‌ ‌به‌ آسایشی‌ دراز مدت‌ دست‌ می‌یافتند، و چنان‌ ‌که‌ امام‌ امیر المؤمنین‌‌-‌ ‌علیه‌ ‌السلام‌‌-‌ گفته‌ ‌است‌: «چند روزی‌ کوتاه‌ شکیبایی‌ پیشه‌ کردند و ‌در‌ پی‌ ‌آن‌ ‌به‌ آسایشی‌ دراز دست‌ یافتند».

‌در‌ بعضی‌ ‌از‌ نصوص‌ مأثور تفسیر ‌آیه‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌آن‌ کسان‌ می‌کنند ‌که‌ ‌در‌ دنیا ‌به‌ کار برمی‌خیزند و رنج‌ می‌برند، ولی‌ ‌در‌ راه‌ نادرست‌ و ‌بر‌ خطا، ‌پس‌ سر سوزنی‌ ‌از‌ عمل‌ ‌خود‌ سود نخواهند برد، بدان‌ سبب‌ ‌که‌ طاغوتان‌ ‌را‌ دوست‌ می‌داشتند، نه‌ امامان‌ راهنما و پیروان‌ ‌ایشان‌ ‌را‌.«2» و ‌از‌ امام‌ امیر المؤمنین‌‌-‌ ‌علیه‌ ‌السلام‌‌-‌ روایت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ آنان‌ مردم‌ حروراء ‌یعنی‌ خوارجی‌ بودند ‌که‌ ‌رسول‌ اللّه‌‌-‌ ‌صلی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌‌-‌ ‌از‌ ‌ایشان‌ یاد کرد و ‌گفت‌: «نماز خواندن‌ خودتان‌ ‌را‌ ‌با‌ نماز خواندن‌ ‌ایشان‌، و روزه‌ گرفتن‌ خودتان‌ ‌را‌ ‌با‌ روزه‌ گرفتن‌ ‌ایشان‌، و اعمال‌ خودتان‌ ‌را‌ ‌با‌ اعمال‌ ‌ایشان‌ کوچک‌ می‌کنید، ‌از‌ دین‌ چنان‌ خارج‌ می‌شوند ‌که‌ پیکان‌ ‌از‌ تن‌ شکار تیر خورده‌ خارج‌ می‌شود».«3»

‌اینکه‌ تأویلی‌ نیکو ‌برای‌ ‌آیه‌ ‌است‌، جز ‌اینکه‌ ‌که‌ تفسیر ‌آن‌‌-‌ بنا ‌بر‌ آنچه‌ ‌از‌ سیاق‌ آشکار می‌شود‌-‌ عامتر و شاملتر ‌است‌.

‌از‌ ‌إبن‌ عباس‌ روایت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ آنان‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آن‌ وا می‌دارند ‌که‌ ‌از‌ کوهی‌ آهنین‌ ‌در‌ دوزخ‌ بالا روند، و ‌از‌ ‌اینکه‌ کار سخت‌ رنج‌ می‌برند، ‌از‌ ‌آن‌ روی‌ ‌که‌ ‌با‌ غل‌ و زنجیر بسته‌اند و ‌در‌ میان‌ آتش‌ حرکت‌ می‌کنند، همچون‌ شترانی‌ ‌که‌ ‌به‌ گل‌ گرفتار شده‌اند و ‌در‌ ‌آن‌ پیش‌ می‌روند، و بالا رفتن‌ ‌ایشان‌ ‌در‌ صعود آتش‌ ‌است‌، و فرود آمدنشان‌ ‌در‌ هبوط ‌آن‌.
‌در‌ بعضی‌ ‌از‌ روایات‌ آمده‌ ‌است‌ ‌که‌: آنان‌ ‌در‌ گوشه‌ای‌ ‌از‌ جهنم‌ دری‌ ‌را‌ ‌به‌ طرف‌ بهشت‌ می‌یابند و ‌برای‌ نزدیک‌ شدن‌ ‌به‌ ‌آن‌ تلاش‌ می‌کنند و چون‌ ‌به‌ ‌آن‌ نزدیک‌ می‌شوند ‌آن‌ ‌در‌ ‌بر‌ روی‌ آنان‌ بسته‌ می‌شود.

کار کردن‌ و رنج‌ دیدن‌ آنان‌ ‌به‌ ‌هر‌ صورتی‌ ‌که‌ بوده‌، ‌اگر‌ یک‌ دهم‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ دنیا ‌به‌ کار درست‌ و رنج‌ دیدن‌ ‌از‌ ‌آن‌ مصرف‌ می‌کردند، ‌برای‌ ‌ایشان‌ کفایت‌ می‌کرد و بهشت‌ و نعیم‌ ‌آن‌ بهره ‌ایشان‌ می‌شد. [ نظرات / امتیازها ]
4) [4] پایان‌ کار ‌اینکه‌ گروه‌ زیانکار چگونه‌ ‌است‌! آتش‌ سوزنده‌ ‌است‌ ‌که‌ مستقیما گرمی‌ ‌آن‌ ‌را‌ بدون‌ مانعی‌ می‌چشند، مگر ‌در‌ دنیا ‌به‌ فسق‌ و فجور نپرداختند و ‌به‌ هیچ‌ وجه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌به‌ اندیشه آتش‌ دوزخ‌ و پرهیز کردن‌ ‌از‌ ‌آن‌ نیفتادند.

«تَصلی‌ ناراً حامِیَةً‌-‌ ‌به‌ آتش‌ سوزنده‌ می‌رسند و ‌آن‌ ‌را‌ می‌چشند.»

‌صلی‌ بالنار ‌یعنی‌ ملازم‌ آتش‌ و ‌به‌ ‌آن‌ سوخته‌ شد، و حامیة ‌یعنی‌ بسیار گرم‌.

شاید ‌از‌ ‌آن‌ سبب‌ همه ‌اینکه‌ صفات‌ ذکر ‌شده‌ ‌است‌ ‌تا‌ دیگر آتش‌ تأویل‌ ‌را‌ ‌بر‌ نتابد، و بعضی‌ بگویند ‌که‌ آتش‌ نمی‌سوزاند؟ ‌ یا ‌ میان‌ ‌آن‌ و آدمی‌ حجابی‌ ‌است‌؟ هرگز ... گریز ‌از‌ ‌آن‌ و سوزندگی‌ ‌آن‌ هرگز ‌به‌ هیچ‌ وجه‌ میسر نخواهد ‌بود‌. [ نظرات / امتیازها ]
5) [5] شدت‌ گرما و پیوستگی‌ سوخته‌ شدن‌ ‌به‌ آتش‌، اهل‌ دوزخ‌ ‌را‌ گرفتار تشنگی‌ جانکاه‌ می‌کند و خواستار ‌آن‌ می‌شوند و مدت‌ هزار سال‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌ایشان‌ نمی‌دهند و ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌به‌ چشمه آبی‌ جوشان‌ هدایت‌ می‌شوند.

«تُسقی‌ مِن‌ عَین‌ٍ آنِیَةٍ‌-‌ ‌از‌ چشمه‌های‌ بسیار داغ‌ ‌به‌ ‌ایشان‌ می‌نوشانند.»

آبی‌ ‌که‌ ‌به‌ منتهای‌ درجه گرمی‌ رسیده‌ ‌است‌، و گفته‌اند: آبی‌ ‌است‌ ‌که‌ دوزخ‌ ‌از‌ آغاز آفریده‌ شدن‌ ‌خود‌ ‌آن‌ ‌را‌ گرم‌ کرده‌ ‌است‌ ‌برای‌ نوشیدن‌ آب‌ ‌به‌ ‌اینکه‌ چشمه‌ راهنماییشان‌ می‌کنند ‌که‌ نوشابه‌ و جای‌ نوشیدنی‌ بسیار بد ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
6) و چون‌ خواستار خوراک‌ شوند، چیزی‌ ‌به‌ آنان‌ داده‌ می‌شود ‌که‌ تلخ‌تر ‌از‌ صبر ‌است‌ و ضریع‌ نام‌ دارد.

«لَیس‌َ لَهُم‌ طَعام‌ٌ إِلّا مِن‌ ضَرِیع‌ٍ‌-‌ خوراکی‌ جز ضریع‌ ندارد.»

خوراکی‌ ‌است‌ ‌که‌ خورنده ‌آن‌ ‌از‌ شدت‌ زبری‌ و تلخی‌ و گندناکی‌ ‌به‌ تضرّع‌
می‌پردازد. بنا ‌بر‌ آنچه‌ ‌از‌ ‌رسول‌ اللّه‌‌-‌ ‌صلی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌‌-‌ روایت‌ ‌شده‌ ‌است‌:

«چیزی‌ ‌است‌ ‌در‌ آتش‌ شبیه‌ خیار ‌که‌ تلخی‌ ‌آن‌ ‌از‌ صبر بیشتر ‌است‌، و گندناکی‌ ‌آن‌ بیشتر ‌از‌ بوی‌ بد مردار و ‌از‌ آتش‌ سوزنده‌تر ‌است‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌آن‌ ‌را‌ ضریع‌ نام‌ داده‌ ‌است‌».«5»

آیا ضریع‌ گیاهی‌ آتشین‌ همچون‌ زقّوم‌ ‌است‌، ‌ یا ‌ عرق‌ دوزخیان‌ و ترشحات‌ خارج‌ شده ‌از‌ سوراخهای‌ بدن‌ بدکاران‌ همچون‌ غسلین‌، ‌ یا ‌ چیزی‌ دیگر، و ‌اگر‌ گیاه‌ ‌است‌ چگونه‌ ‌در‌ آتش‌ نمی‌سوزد، و ‌اگر‌ عرق‌ ‌است‌ چرا تبخیر نمی‌شود!

جهان‌ دیگر ‌با‌ جهان‌ ‌ما تفاوت‌ دارد، تنها الفاظ شبیه‌ یکدیگر ‌است‌ ‌تا‌ اندکی‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ عالم‌ ‌است‌ بتوانیم‌ ادراک‌ کنیم‌، و گرنه‌ ‌هر‌ چیز ‌در‌ ‌آن‌ جا ‌با‌ آنچه‌ ‌در‌ نزد ‌ما ‌است‌ متفاوت‌ ‌است‌: آتش‌ ‌غیر‌ ‌از‌ آتش‌ ‌ما ‌است‌، و پوست‌ ساکنان‌ دوزخ‌ جز پوست‌ ‌ایشان‌ ‌در‌ دنیا، و عقرب‌ و مار و درخت‌ زقوم‌ جهنم‌ همچون‌ نظایر ‌آنها‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ دنیا نیست‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ‌به‌ آتش‌ دوزخ‌ عرضه‌ شود، ‌در‌ یک‌ چشم‌ ‌به‌ ‌هم‌ زدن‌ می‌سوزد، همه ‌آنها‌ ‌برای‌ ‌آن‌ جهان‌ و ‌به‌ مقیاس‌ ‌آن‌ جهان‌ آفریده‌ ‌شده‌، چنان‌ ‌که‌ زمان‌ ‌در‌ ‌آن‌ جا نیز ‌با‌ زمان‌ دنیا متفاوت‌ ‌است‌ ... ‌پس‌ ‌اگر‌ کلمه‌ای‌ ‌از‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌در‌ توضیح‌ آخرت‌ تفسیر می‌کنیم‌، چیزی‌ جز تفسیر تقریبی‌ نیست‌ و نمی‌توان‌ ‌گفت‌ ‌که‌ تفسیر دقیق‌ ‌است‌.

ضریع‌ نیز چنین‌ ‌است‌، و ‌آن‌ ‌در‌ دنیا‌-‌ چنان‌ ‌که‌ گفته‌اند‌-‌: گیاهی‌ خاردار و چسبیده ‌به‌ زمین‌ ‌است‌، ‌که‌ مردم‌ قریش‌ ‌آن‌ ‌را‌، هنگامی‌ ‌که‌ تر و تازه‌ ‌است‌، ‌به‌ نام‌ شبرق‌ می‌نامند، و چون‌ خشک‌ شود ضریع‌، هیچ‌ جنبنده‌ و بهیمه‌ای‌ ‌به‌ ‌آن‌ نزدیک‌ نمی‌شود، و سمی‌ کشنده‌ ‌است‌، و پلیدترین‌ طعام‌ ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
7) [7] و ‌اینکه‌ خوراک‌ گونه‌ای‌ ‌از‌ عذاب‌ دوزخ‌ ‌است‌، چه‌ هیچ‌ سود خوراکی‌ ندارد و جایگزین‌ یاخته‌های‌ نابود ‌شده‌ نمی‌شود، و گرسنگی‌ ‌را‌ رفع‌ نمی‌کند.

«لا یُسمِن‌ُ وَ لا یُغنِی‌ مِن‌ جُوع‌ٍ‌-‌ نه‌ فربه‌ می‌کند و نه‌ گرسنگی‌ ‌را‌ ‌از‌ میان‌ می‌برد.»

‌اگر‌ ‌از‌ خوردن‌ مال‌ حرام‌ ‌در‌ دنیا خودداری‌ می‌کردند، ‌در‌ آخرت‌ گرفتار ضریع‌ نمی‌شدند. [ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - مجمع البیان
1) هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ

هان اى پیامبر! آیا داستان آن روز فراگیرنده و پوشاننده به تو رسیده است؟

از دیدگاه گروهى از جمله «ابن عباس»، «حسن» و «قتاده» روى سخن با پیامبر مى باشد و منظور این است که: بى تردید خبر روز رستاخیز و هراس و سختى هاى آن که یکباره همه را فرامى گیرد به تو رسیده است.

اما از دیدگاه کروهى دیگر واژه «غاشیه» به معنى عذاب و آتش است که چهره هاى کفرگرایان را فرا مى گیرد.

آیه مورد بحث بسان این آیه است که مى فرماید: ... و تغشى وجوههم النار(143) و چهره هایشان را آتش مى پوشاند. [ نظرات / امتیازها ]
2) وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ

در آن روز سخت، چهره هایى ذلت زده و سر افکنده اند.

منظور از چهره ها، در حقیقت صاحبان چهره ها مى باشند، و آنان هستند که به خاطر شدت عذاب و کیفرى که آنان را فرامى گیرد و رویدادهاى سهمگینى که نظاره مى کنند ذلت زده و سر افکنده مى شوند. و بدان دلیل به چهره ها توجه مى دهد که ذلت و زبونى در آنها پدیدار مى گردد.

از دیدگاه پاره اى منظور از «وجوه»، چهره هاى سردمداران و رهبران هستند، چرا که در فر هنگ عرب هنگامى که گفته مى شود: چهره هاى آن شهر یا کشور آمدند، منظور سران آن است. با این بیان در آیه شریفه منظور زورمداران و سردمداران کفر و استبداد هستند که سرافکنده و ذلت زده حاضر مى گردند.

اما از دیدگاه «مقاتل» منظور از «وجوه»، همه کفر گرایان و ظالمان هستند، چرا که همه آنان در دنیا تکبر ورزیده و خود را فراتر از مقررات خدا به حساب آوردند و از اصلاح پذیرى و قانون گرایى به بهانه هاى گوناگون سر باز زدند. [ نظرات / امتیازها ]
3) آنان کسانى هستند که همواره در زندگى دنیا تلاش کرده و رنج بیهوده برده اند.

آنچه آمد ترجمه و دریافتى از آیه است و در تفسیر آن دیدگاه ها یکسان نیست:

1 - به باور پاره اى از جمله «حسن» منظور این است که: آنان در آتش دوزخ به انجام کارهاى دشوار نا گزیر مى گردند تا رنج و عذاب بیشترى بچشند؛ چرا که آنان در دنیا براى خدا کارى انجام ندادند؛ به همین دلیل در آتش دوزخ به تلاش و کوشش ناگزیر مى گردند تا با تلاش و رنج بسیار غل ها و زنجیرهاى آتشین را از دست و پا و سر وگردن خود دور سازند.

«ضحاک» بر ان است که: آنان ناگزیر مى گردند تا از کوه آهنین و آتشین در دوزخ بالا روند.

و از دیدگاه «کلبى» آنان ناگزیر مى گردند که با چهره هایشان در آتش کشیده شوند.

2 - اما به باور برخى از جمله «سدى» و «عکرمه» منظور این است که: گناهکاران و ظالمان آنان هستند که در دنیا رنج بسیار برده و در سراى آخرت در آتش مى سوزند و رنج مى برند.

3 - گروهى از جمله «سعیدبن جبیر» از «ابن عباس» آورده اند که: منظور راهبان و تارکان دنیا و بدعت سازان هستند که در دنیا بر اساس پندارها و بافته هاى بى اساس خویش در عبادت خدا رنج بیهوده اى را مى برند، اما جز عذاب و بدبختى نمى دروند.

امام صادق در مورد پاره اى از این تاریک اندیشان فرمود:

کل ناصب لنا و ان تعبد واجتهد یصیر الى هذه الآیه...

هر بداندیش و بدرفتارى نسبت به ما خاندان رسالت، گرچه خدا را به باور خود بپرستد و تلاش و کوشش بسیارى در دیندارى کند، مصداق آیه مورد بحث است. [ نظرات / امتیازها ]
4) و به آتش سوزان و شعله ور وارد مى شوند.

به باور «ابن عباس» منظور این است که: و به آتش سخت و سوزان سوزانده مى شوند.

اما به باور برخى به آتش بى نهایت سوزان وارد مى گردند و همواره در آن مى مانند. [ نظرات / امتیازها ]
5) افزون بر رنج و عذاب و آتش شعله ور دوزخ، از چشمه اى بى نهایت داغ و سوزان به آنان مى نوشانند.

«حسن» بر آن است که: این چشمه از روزى که پدید آمده، آتش دوزخ براى به جوش آوردن آن بر افروخته شده است و در روز رستاخیز این تیره بختان و ظالمان را در حالى که سخت عطش زده هستند در آن مى افکنند تا از این نوشابه مرگبار بنوشند. [ نظرات / امتیازها ]
6) خوراکى جز از خارى تلخ و سوزان ندارند.

دیدگاه مفسران در مورد «ضریع» متفاوت است:

به باور پاره اى منظور از آن، خارى است که به آن «شبرق» مى گویند. هنگامى که خشک گردد، اهل حجاز از آن به «ضریع» تعبیر مى کنند. این خار بدترین نوع خارهاست، به گونه اى که هیج حیوانى آن را نمى خورد.

از پیامبر آورده اند که فرمود:

الضریع شى ء یکون فى النار، یشبه الشوک، اشدّ مرارة من الصبر، و انتن من الجیفه، و احرّ من النار، سمّاه الله ضریعاً(144)

«ضریع» چیزى است در آتش دوزخ، شبیه خار، تلخ تر از زهر، بدتر از مردار و سوزاننده تر از آتش، که خدا آن را به این نام خوانده است.

برخى از جمله «ابودرداء» آورده اندکه: در روز رستاخیز و سراى آخرت دوزخیان تیره بخت به خواست خدا سخت گرسنه مى شوند؛ به گونه اى که این گرسنگى بسان بدترین آتش و عذاب آنان را زیر فشار مى گذارد. آن گاه غذا مى طلبند و غذایى سخت گلوگیر به آنان داده مى شود. به یاد مى آورند که در دنیا هنگامى که گلویشان با غم و اندوه مى گرفت، به وسیله آب، گلوگیر را بر طرف مى ساختند، به همین جهت آب مى طلبند. خداى دادگر آنان را به کیفر بیدادشان در زندگى دنیا هزار سال تشنه نگاه مى دارد، آن گاه از چشمه بسیار سوزان و پر حرارت، آبى بى نهایت جوشان به آنان مى نوشانند. شرایط مرگبار آن چشمه به گونه اى است که وقتى آنان را به آنجا نزدیک مى کنند، پوست چهره هایشان بریان و جدامى گردد، و زمانى که از آن چشمه به آنان مى نوشانند، شکم آنان را پاره پاره مى کند و روده هایشان را فرومى پاشد(145)

هنگامى که این آیه فرود آمد، کفرگرایان به ریشخند گفتند: ما شترهاى خود را به وسیله «ضریع» چاق و چله مى کنیم، اما آن تبهکاران و حق ناپذیران دروغ گفتند، چراکه «ضریع» به گونه اى تند و تیز و بدبو و دهشتناک است که شترها به آن لب نمى زنند! [ نظرات / امتیازها ]
7) خداى فرزانه در تکذیب بافته هاى آنان این آیه را فرو فرستاد که:

لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنِی مِنْ جُوعٍ

این خوراک مرگبار، دوزخیان تیره بخت را نه فربه مى کند و نه گرسنگى سخت و مرگبارشان را فرومى نشاند.

به هر حال حسن مى گوید: من در مورد واژه «ضریع» چیزى از یاران پیامبر نشنیدم و نمى دانم منظور چیست.

پاره اى آن را به معنى زهرکشنده گرفته اند، و پاره اى بر آنند که «ضریع» به معنى «مضرع» مى باشد و منظور این است که دوزخیان را ذلیل و سر افکنده مى کند.

به باور «ابن کیسان» این خار مرگبار را بدان دلیل «ضریع» نامیده اند که به خاطر شدت خشونت و تلخى اش هرکس را بخوردنش ناگزیر سازند، با تضرع و زارى از خوردن آن پوزش مى طلبد.

اما به باور «سعید بن جبیر» منظور از آن سنگ آتشین است. [ نظرات / امتیازها ]
  عبد بائس - تفسیر نمونه
1) در آغاز این سوره به نام تازه اى درباره قیامت برخورد مى کنیم که آن ((غاشیه )) است ، مى فرماید:
((آیا داستان غاشیه به تو رسیده است ))؟! (هل اتیک حدیث الغاشیه ) ((غاشیه )) از ماده ((غشاوة )) به معنى پوشاندن است ، انتخاب این نام براى قیامت به خاطر آن است که حوادث وحشتناک آن ناگهان همه را زیر پوشش خود قرار مى دهد.
بعضى گفته اند به خاطر آن است که خلق و اولین و آخرین در آن روز براى حساب جمع مى شوند.
و نیز گفته اند که منظور آتشى است که چهره هاى کفار و مجرمان را مى پوشاند.
ولى تفسیر اول از همه مناسب تر است .
ظاهر این است که مخاطب در این آیه شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) است و ذکر این جمله به صورت استفهام از شخص پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) براى بیان عظمت و اهمیت آن روز بزرگ است .
بعضى نیز احتمال داده اند که مخاطب در این آیه هر انسانى است ، ولى این معنى بعید به نظر مى رسد. [ نظرات / امتیازها ]
2) در این آیه به بیان چگونگى حال مجرمان پرداخته ، مى گوید: ((چهره هایى در آن روز خاشع و ذلت بار است )) (وجوه یومئذ خاشعة ).
ذلت و ترس از عذاب و کیفرهاى عظیم آن روز تمام وجود آنها را فرا گرفته ، و از آنجا که حالات روحى انسان بیش از همه جا در چهره او منعکس مى شود، اشاره به خوف و ذلت و وحشتى مى کند که سراسر چهره آنها را مى پوشاند
بعضى نیز گفته اند: منظور از ((وجوه )) در اینجا بزرگان و سردمداران کفر است که در ذلت عمیقى فرو مى روند، ولى معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد. [ نظرات / امتیازها ]
3) ((اینها کسانى هستند که پیوسته عمل کرده و خسته شده اند))، (عاملة ناصبة ).
تلاش و کوشش زیادى در زندگى دنیا به خرج مى دهند، ولى هیچ فایده اى جز خستگى در حقیقت نصیبشان نمى شود، نه عمل مقبولى در درگاه خدا دارند، و نه چیزى از آنهمه ثروتهایى که اندوخته اند مى توانند با خود ببرند، و نه نام نیکى از خود به یادگار مى گذارند، و نه فرزند صالحى ، آنها زحمتکشان خسته و بینوایند، و چه تعبیر رسایى است جمله ((عاملة ناصبة )) در حق آنان .
بعضى در تفسیر این جمله گفته اند: منظور این است که در این دنیا عمل مى کنند، اما خستگى و رنج در آخرت مى برند!
و بعضى گفته اند: مجرمان را در دوزخ وادار به انجام اعمال شاقه و طاقت فرسا مى کنند تا عذاب بیشترى ببینند.
اما تفسیر اول از میان این سه تفسیر صحیح تر به نظر مى رسد. [ نظرات / امتیازها ]
4) سرانجام این زحمتکشان خسته و بیهوده گر، وارد آتش داغ و سوزان مى شوند و با آن مى سوزند)) (تصلى نارا حامیة ).
((تصلى )) از ماده ((صلى )) (بر وزن نفى ) به معنى ورود در آتش و ماندن و سوختن با آن است . [ نظرات / امتیازها ]
5) هنگامى که بر اثر حرارت آتش تشنه مى شوند ((از چشمه اى فوق العاده سوزان به آنها مى نوشانند)) (تسقى من عین آنیة ).
((آنیة )) مؤ نث ((آنى )) از ماده ((انى )) (بر وزن حلى ) به معنى تاءخیر افکندن است ، و براى بیان فرا رسیدن وقت چیزى گفته مى شود، و در اینجا به معنى آب سوزانى است که حرارتش به منتها درجه رسیده است .
در آیه 29 سوره کهف مى خوانیم : و ان یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل یشوى الوجوه بئس الشراب و ساءت مرتفقا: ((و اگر تقاضاى آب کنند آبى براى آنها مى آورند مانند فلز گداخته که صورتهایشان را بریان مى کند، چه بد نوشیدنى است و چه بد محل اجتماعى ؟! [ نظرات / امتیازها ]
  آسيه افشار - ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏27، ص: 38
2) (وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ) چهره‏هایى که در این روز ذلیل و سر شکسته است، یعنى بواسطه عذابى که فرا میگیرد آنها را و شدایدى که مشاهده میکنند ذلیل و خوارند، و مقصود از این صاحبان وجوه چهره‏هایند، و فقط ذکر وجوه براى اینست که ذلّت و سرشکستگى از آن ظاهر میشود.
و بعضى گفته‏اند: مقصود از این وجوه و چهره بزرگانست، مى‏گویى آمد نزد من وجوه بنى تمیم یعنى بزرگان ایشان.
مقاتل گوید: مراد از آن چهره‏ها تمام کفّارند زیرا که آنها از عبادت پروردگار سرپیچى کرده و تکبّر نمودند [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر نمونه، ج‏26، ص: 417
6) (لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِیعٍ).
در اینکه" ضریع" چیست؟ مفسران تفسیرهاى گوناگونى دارند:
بعضى گفته‏اند: نوعى خار است که به زمین مى‏چسبد، هنگامى که تر باشد قریش آن را" شبرق" مى‏نامیدند، و هنگامى که خشک مى‏شد آن را " ضریع" مى‏گفتند، گیاهى است سمى که هیچ حیوان و چهارپایى به آن نزدیک نمى‏شود .
" خلیل" از علماى لغت مى‏گوید:" ضریع":" گیاه سبز بدبویى است که از دریا بیرون مى‏افتد".
" ابن عباس" گفته است:" درختى است از آتش که اگر در دنیا باشد زمین و هر چه را بر آن است مى‏سوزاند"! ولى در حدیثى از پیغمبر اکرم ص مى‏خوانیم:" ضریع چیزى است که در آتش دوزخ، شبیه خار، تلخ‏تر از صبر، و متعفن‏تر از مردار، و سوزنده‏تر از آتش، خداوند آن را ضریع نام نهاده است" (الضریع شى‏ء یکون فى النار یشبه الشوک، اشد مرارة من الصبر، و انتن من الجیفة، و احر من النار، سماه اللَّه ضریعا). بعضى نیز گفته‏اند:" ضریع" طعامى است ذلت آفرین که دوزخیان براى رهایى از آن به درگاه خدا تضرع مى‏کنند (فراموش نکنیم که ماده" ضرع" به معنى ضعف و ذلت و خضوع است) سپس مى‏افزاید:" نه آنها را فربه مى‏کند و نه گرسنگى را فرو مى‏نشاند [ نظرات / امتیازها ]
 » انوار درخشان، ج‏18، ص: 112
7) لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنِی مِنْ جُوعٍ:
این چنین طعام و غذا علف تیغ‏دار خشک هرگز رفع گرسنگى را نخواهد نمود روایت شده که پروردگار گرسنگى را بر آنان مسلط مینماید که از ضریع و علفهاى شوک خشک بخورند و پس از خوردن تشنگى بر آنان مسلط مى‏شود و آب گداخته خواهند آشامید. [ نظرات / امتیازها ]
 » انوار درخشان، ج‏18، ص:111
3) عامِلَةٌ ناصِبَةٌ:
بیگانگان در دنیا هر چه عمل صالح نموده بیهوده معرفى خواهد شد از نظر اینکه اعمال خیر آنان ارتباط با ساحت پروردگار نداشته و از شرک و کفر سر چشمه گرفته و شعار آن شرک بوده ناگزیر بى‏ارزش و بیهوده خواهد بود مانند ذرات خاک و خاکستر که در معرض باد تند قرار بگیرد پراکنده شده عمل نیک و کارهاى خیر بیگانگان نیز این چنین خواهد بود.
چنانچه بیگانه بناى عام المنفعة خیرى گذارد چنین پندارد که براى او نفعى خواهد داشت در صورتى که از نظر اینکه عمل او داراى شعار عبودیت نبوده فقط صلاح و آثار خیر دنیوى براى او خواهد داشت ولى در آخرت اجر و ثوابى و بهره‏اى از آن نخواهد داشت. [ نظرات / امتیازها ]
 » انوار درخشان، ج‏18، ص:112
4) تَصْلى‏ ناراً حامِیَةً:
بیگانگان از نظر قطع رابطه ارادى خود از پروردگار و اینکه شعار آنان عبودیت نبوده بلکه به کفر و ناسپاسى اظهار فخر مینمایند سیرت این چنین کفران نعمت ساحت پروردگار شعله‏هاى آتشین دوزخ خواهد بود. [ نظرات / امتیازها ]
 » پرتوى از قرآن، ج‏4، ص: 28
1) هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ: استفهام، اشعار به تقریر و اعجاب و تعظیم دارد. حدیث به معناى پیش آمد بى‏سابقه یا به معناى مصدرى (حدوث)، یا حادثه و به تقدیر مضاف (خبر)، و اضافه حدیث به الغاشیه، اضافه موصوف به صفت است. گویا اکتفاء به وصف کوتاه الغاشیه، براى این است که چگونگى و خصوصیات آن را نمیتوان دریافت، تصویرى که از این حادثه بزرگ میتوان نمود، همین است که همه کس و همه چیز را فرامیگیرد و میپوشاند: فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ، یَغْشَى النَّاسَ هذا عَذابٌ أَلِیمٌ مراقب و نگران باش روزى را که آسمان با خود دودى آشکار آورد، مردم را فرا میگیرد، این عذاب بس دردناک است- آیات 10 و 11 سوره 44» أَ فَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِیَهُمْ غاشِیَةٌ مِنْ عَذابِ اللَّهِ آیا از اینکه فراگیرنده‏اى از عذاب خدا به آنان رخ نماید در امان هستند؟- از آیه 108 سوره 12». از بیان و اشاره این دو آیه، چنین برمى‏آید که مقصود از غاشیه، اوضاع و احوالى است که در نهایت کار جهان، و پیش از رستاخیز بزرگ حادث میشود، و تعبیر دیگرى است از «طامه» که در سوره النازعات آمده. شاید که الغاشیه تعبیر جامعى از عذاب و احوال و اهوال قیامت باشد، چنان که در این آیات به آن تصریح شده است:
یَوْمَ یَغْشاهُمُ الْعَذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ روزى که فراگیرد عذاب آنان را از بالایشان و از زیر پایشان- از آیه 55 سوره 7» «و تَغْشى‏ وُجُوهَهُمُ النَّارُ» و میپوشاند روى آنان را آتش- از آیه 50 سوره 14» «وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ» و از بالاى سرشان پوشنده و فراگیرنده‏هاست- از آیه 41 سوره 7». در حقیقت این عذاب محیط و فراگیرنده در قیامت، شاید بروز کفر و شرک و احاطه آثار گناه بر فطرت و استعدادها میباشد: بَلى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ آرى کسى که بدى فراهم آرد و خطاى آن وى را فراگیرد، پس همین‏ها یاران آتشند- آیه 81 سوره 2» إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها ما براى ستمکاران آتشى را فراهم کرده‏ایم که پرده‏هاى افراشته آن، فرا گرفته آن را- از آیه 29 سوره 18» وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ و همانا جهنم احاطه دارد بر کافران- از آیه 29 سوره 9 و آیه 55 سوره 29».
بهر صورت که باشد، کلمه «الغاشیة» میتوان اشاره‏اى به حوادث نهایى جهان و پیش درآمد قیامت باشد، از این جهت که سراسر زمین و آسمان ما را فرامیگیرد، و اندیشه‏ها
را پر از هراس و وحشت مینماید، و همه چیز را از یاد میبرد. و نیز مى‏تواند عذابى باشد که در قیامت دوزخیان را فرا میگیرد، و منافذ رحمت و خیر و نجات را به روى آنان مى‏پوشاند، مایه این عذاب همان کفر و ظلم و گناه است. همه این حوادث و تحولاتى که از اندیشه بشر دور و برتر است، معلول اراده قاهرانه خداوند و قسمتى مربوط به مکتسبات و اعمال انسان میباشد. [ نظرات / امتیازها ]
 » پرتوى از قرآن، ج‏4، ص: 30
5) تُسْقى‏ مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ
تصلى (فعل معلوم) دلالت بر این دارد، که به اختیار و تشخیص خود، آتشى را بر مى‏افروزند، و در آن درمى‏آیند. و از تسقى (فعل مجهول) چنین برمى‏آید، که آنان بدون اختیار از آب جوشان آشامانده شوند. چنان که هر کفر پیشه گناهکار، نخست با اختیار و کوشش خود، به سوى کفر و گناه میرود و با اصرار و تکرار اندیشه و کار خود، هیمه دوزخ را فراهم میسازد، یا خود هیمه آن میشود، آن گاه محکوم محصول و کوشش خود میگردد، سپس از غاشیه‏هاى کفر، و فعل و انفعال و ترکیب اندیشه‏ها و اعمال ناهنجار، و از سرچشمه غرائز بى‏بند و انفجار شهوات و کینه‏ها و عقده‏ها، سیلاب گدازنده‏اى مى‏جوشد که به جاى تسکین آلام و به خیال آن، تشنگى و سوز درونى را مى‏افزاید، و ریشه‏هاى استعدادها و مواهب انسانى را مى‏سوزاند. [ نظرات / امتیازها ]
  حسن اعظمي - مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تألیف بانوی اصفهانی سیده نصرت امین
1) بسم الله الرحمن الرحیم
(1) مقصود از غاشیه قیامت است و بدو جهت قیامت را غاشیه نامیده‏اند یکى روزى است که عذاب فرو میگیرد کفّار را و قیامت چنین است که یک دفعه عذاب بر خلق فرود مى‏آید چنانچه فرموده
أفَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِیَهُمْ غاشِیَةٌ مِنْ عَذابِ اللَّهِ ( یوسف , 107) و دیگر قیامت را غاشیه نامیده‏اند بمناسبت آنکه خلق اولین و آخرین در آنجا جمعند یا آنکه چون هول و اضطراب همه را فرا میگیرد قیامت را غاشیه نامیده‏اند.
(2) غاشیه آتش است که آتش فرا میگیرد روهاى کفّار را قال اللَّه تعالى وَ تَغْشى‏ وُجُوهَهُمُ النَّارُ(ابراهیم , 50 )وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ(اعراف , 41)
(3) غاشیه اهل آتشند که باطراف آنان آتش احاطه دارد (تفسیر کبیر) بهتر این است که گفته شود یکى از نامهاى قیامت الغاشیه است زیرا که تمام توجیهاتى که مفسرین کرده‏اند بر همان قیامت صادق آید که همه مردم جمعند و هول و اضطراب تمام افراد را فرو گرفته و عذاب و آتش بکفار احاطه نموده پس یکى از اسماء قیامت الغاشیه میشود و شاید هل استفهامى در (هل اتیک) اشاره ببزرگى و عظمت روز قیامت دارد مثل اینکه در عرف راجع بمطلب بزرگى بعضى از بعض دیگر بطور سؤال و پرسش میکنند که آیا میدانى چه واقعه بزرگى واقع گردیده و نه این است که حضرتش هیچ اطلاعى از واقعه قیامت نداشته و از وى سؤال شود , آیا میدانى یا نمیدانى اصلا سؤال از دانستن و ندانستن نسبت بخدایى که عالم بما فى الضمیر است مورد ندارد او بهتر میداند پس چه جاى سؤال است. [ نظرات / امتیازها ]
  سيدابراهيم غياث الحسيني - تفسیر نور
1) این سوره بیست و شش آیه دارد و در مکّه نازل شده است.
«غاشیه» یکى از نام‏هاى قیامت است که در آیه اول این سوره و نام سوره نیز قرار گرفته است.
همانند دیگر سوره‏هاى مکى، این سوره نیز به حالات بهشتیان و دوزخیان در قیامت پرداخته و در مقام انذار مشرکان و بشارت به مؤمنان است.
آنگاه نشانه‏هاى قدرت الهى در آفرینش زمین و آسمان و برخى موجودات، بیان شده است، که هم استدلالى بر یگانگى مبدء هستى است و هم دلیلى بر قدرت خداوند بر آفرینش دوباره انسان‏ها در قیامت. و در پایان، پیامبرش را فرمان مى‏دهد تا همواره مردم را تذکّر دهد و ارشاد کند و البتّه بداند که قرار نیست همه به او ایمان آورند و خداوند اراده کرده است که انسان‏ها با اختیارشان راه خود را انتخاب نمایند. [ نظرات / امتیازها ]
  داريوش بيضايي - تفسیر هفت جلدی جامع قرآن بقلم و جمع آوری مرحوم علامه حاج سید ابراهیم بروجردی
1) قوله تعــــالی: {هَلْ أَتاکَ حَدیثُ الْغاشِیَةِ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلی‏ ناراً حامِیَةً تُسْقی‏ مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَریعٍ لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنی‏ مِنْ جُوعٍ}
"ای رسول ما آیا خبر هولناک قیامت که همه چیز را با هول و هیبت میپوشد بر تو حکایت شده در آن روز رخسار طائفه ای ترسناک و ذلیل باشد و همه کارشان رنج و مشقت است و پیوسته در آتش سوزان دوزخ معذبند و از چشمه آب گرم جهنم نوشند و نیست برای آنها طعامی مگر کثافات اهل دوزخ و نه فربه کند آن طعام کسی را و نه سیر کند."
در کافی ذیل آیات فوق از حضرت صادق ع روایت کرده فرمود: فرا گیرد این مردم را شمشیر حضرت قائم عج و طاقت ندارند که امتناع کنند از آن شمشیر, آنها عمل میکنند بغیر آنچه خــــداوند نازل نموده و منصوب میکنند غیر اولی الامر را به ولایت و وصایت و افروختند آتش جنگ را در دنیا و در آخرت آتش جهنم برای ایشان افروخته شود و فرمود: مصداق حقیقی آیه ناصبیها و زیدیه و واقفیه و کساکنیه مخالف مخالفت دین خـــدا را نمودند میباشد, هر چند آنها کوشش در عبادت و نماز و روزه کنند اما خــــداوند در اثر مخالفت, اعمال ایشان را از بین ببرد و اگر شب و روز مشغول عبادت باشند بخاطر عداوت و دشمنی که با امیرالمؤمنین ع دارند خــــداوند عبادات و اعمال آنها را قبول نفرماید و این حدیث را از حضرت جواد ع روایت کرده اند. [ نظرات / امتیازها ]