● حاجيه تقي زاده فانيد -
احسن الحدیث
15) فَأَمَّا الإِنسانُ إِذا مَا ابتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکرَمَنِ
گروهی در نعمتخود را مورد کرامت و لیاقت ذاتی پنداشته و نعمت را به برتری و فضیلت ذاتی خود مستند میدانند و بحکم: إِنَّ الإِنسانَ لَیَطغی أَن رَآهُ استَغنی علق/ 6 و 7، طغیان میکنند و کوس أَنَا رَبُّکُمُ الأَعلی میزنند چنان که درباره عاد، ثمود و فرعون گفته شد.گرچه سخن مفصل شد ولی باز چند نکته باقی است، اول اینکه به قرینه رَبِّی أَکرَمَنِ- رَبِّی أَهانَنِ ظاهرا مراد از «الانسان» در آیه انسان خداشناس است آیات بعدی در زمینه ارث و مسکین نیز آن را تأیید میکند اگر منظور انسان مشرک باشد کلمه «ربی» ندای فطرت او است گرچه به زبان انکار میکند.
دوم: امتحان لازمه زندگی و طریق تکامل در مراحل انسانیت است در صورتی که از عهده آن بربیاید و در تکامل برای اهل عذاب شدن است، اگر از عهدهاش برنیاید آری إِنَّما نُملِی لَهُم لِیَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهِینٌ آل عمران/ 178.
سوم: فَأَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ نشان میدهد که نعمت دادن یک نوع اکرام ابتدایی است که اگر از عهده امتحان بربیاید مداوم خواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) وَ أَمّا إِذا مَا ابتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ
گروهی گرفتار و مبتلا. گروه دوم کفر میورزند، به زمین و زمان بد میگویند و بیدین میشوند، خود را مورد اهانت خدا میدانند و «خدا زده» میپندارند.ولی هر دو گروه، با نعمت و گرفتاری امتحان میشوند،نه گروه دوم نزد خدا خوار و ذلیل میباشند168 یعنی انسانها با و گرفتاریها آزمایش میشوندصریح است در اینکه گرفتاری برای آزمایش و برای بر گشتن به سوی خدا بوده است.
بنا بر آنچه گفته شد: منظور از فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ فقر و گرسنگی نیست بلکه عبارت اخرای گرفتاری و مبتلا شدن به بلاهاست و اینکه جمله در جای «سیئات- شر- بأساء و ضراء» است و اینکه کسانی در اثر عدم کار و فعالیت و عدم تفکر صحیح گرسنه بمانند و فقیر شوند بگوئیم گرسنه ماندن آنها امتحان خدایی است بسیار بعید است، تنگ شدن روزی گرسنه ماندن نیست بلکه آنست که گرفتاری و بلاها نمیگذارد از رزقی که دارد بهره ببرد و اللّه العالم.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
17) کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیمَ نه، خدا با نعمت دادن شما را محترم و عزیز نداشته است زیرا که شما یتیم را اکرام نمیکنید یعنی اگر یتیم را اکرام کردید و نگذاشتید ضایع شود
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ
و در کار مسکینان بی اعتنائید ... و نیز اینکه آیات روشن میکند که اکرام خدا در صورتی است که به اینکه فرمانها و تحریمها عمل کنند.و اگر یکدیگر را بر انفاق و طعام نیازمندان تشویق کردید و جامعه را متعادل نمودید،
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
19) وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا
و مال فرزندان صغار را تصاحب نکردید،
در مجمع البیان فرموده رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله انگشت سبابه و انگشت وسطی دستش را نشان داد و فرمود:
«انا و کافل الیتیم فی الجنة لهاتین».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
20) وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا
دنیا پرست و مال پرست نشدید، پیش خدا محترم هستید. اینکه مطالب اگر مورد عمل قرار گیرند جامعه انسانی روی سعادت خواهد دید.
در مجمع البیان فرموده رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله انگشت سبابه و انگشت وسطی دستش را نشان داد و فرمود:
«انا و کافل الیتیم فی الجنة لهاتین».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر اثنا عشری
15) فَأَمَّا الإِنسانُ إِذا مَا ابتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکرَمَنِ (15)
فَأَمَّا الإِنسانُ: (اینکه آیه متصل است به إِنَّ رَبَّکَ لَبِالمِرصادِ) بدین تقریر: به درستی که خدا نمیخواهد از انسان، مگر طاعت و سعی برای نفع آخرت، در حالتی که مترصّد است برای عاصی به عقوبت، پس امّا آدمی نمیخواهد اینکه را و اهتمام ندارد مگر نیکو حالی را در دنیا و مستلذات آنرا، فلهذا، اذا ما ابتلیه ربّه: چون بیازماید او را پروردگارش به شکر بر نعمت او، یعنی اراده نماید که به سپاس داری او بر توانگری و نیکو حالی ظاهر گردد، فَأَکرَمَهُ: پس گرامی کند او را به جاه و اقتدار، وَ نَعَّمَهُ: و نعمت دهد او را و معیشت را بر او فراخ گرداند و به آسانی کار او را بسازد. فَیَقُولُ: پس گوید از روی فرح و شادمانی، رَبِّی أَکرَمَنِ: پروردگار من گرامی کرد مرا و با من اینکه مکرمتها فرموده. یعنی گمان برد که سبب بزرگواری او توسّع نعمت است از پروردگار او.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) وَ أَمّا إِذا مَا ابتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ (16)
وَ أَمّا إِذا مَا ابتَلاهُ: و امّا آدمی چون بیازماید او را پروردگارش به فقر و فاقه و مسکنت، فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ: پس تنگ سازد بر او روزی او را، فَیَقُولُ:
پس گوید از روی جزع و ناشکیبائی، رَبِّی أَهانَنِ: پروردگار من خوار کرد مرا.
یعنی گمان برد که سبب خواری او فقر و فاقه است و بدین جهت گوید: خدا مرا به فقر، خوار گردانید.
بیان- خلاصه معنی آن است که آدمی به جهت اشتغال او به حطام دنیا و لذّات آن و اهتمام او به آن، کرامت خود را به توانگری داند و اهانت خود را به فقر و فاقه، و اینکه از کوتاهی فکر و قلّت فهم و تدبر است. زیرا به حسب حقیقت، کرامت به طاعت و مذلّت به معصیت است، چنانچه فرماید: «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ أَتقاکُم»،«1» و فقر گاهی مؤدّی به کرامت دارین است و توسیع گاه است که موجب استدراج باشد. چنانچه نسبت به معاندین موجب انهماک است در حبّ دنیا و سبب ازدیاد عذاب و نکال است در عقبی.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
17) کَلاّ بَل لا تُکرِمُونَ الیَتِیمَ (17)
کَلّا: نه چنان است که آدمی تصور از کرامت به غنا و اهانت به فقر [دارد]، بَل لا تُکرِمُونَ الیَتِیمَ: بلکه فعل شما بدتر است از قول شما و ادلّ است بر تهالک شما، و آن اینکه است که گرامی نمیدارید طفل بیپدر را و از مالی که خدا به شما کرامت فرموده، او را نمینوازید به لقمهای و خرقهای و تفقدی، و دلجوئی او نمیکنید به صله و عطیّه، تا از ذلّت سؤال خلاصی یابد. تخصیص یتیم به جهت آن است که او را کافلی نیست که به امر او قیام نماید و حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: من کفل یتیما و کفل نفقته کنت انا و هو فی الجنّة کهاتین، و قرن بین اصبعیه المسبّحة و الوسطی. هر که کفالت نماید یتیمی و کفالت کند نفقه او را، من و او در بهشت مثل اینکه دو هستیم، و اشاره نمود به انگشت سبابه و وسطی.«2» گرچه آیه در مذمّت کفّار نازل شد که یتیم را از مالی که به ارث به او میرسید، محروم میساختند، لکن عام است نسبت به عموم مکلّفین در احتراز از مال یتیم، به مرتبهای که حضرت به ابا ذر فرماید: یا ابا ذرّ انّی احبّ لک ما احبّ لنفسی، انّی اراک ضعیفا فلا تأمّرنّ علی اثنین و لا تولّینّ مال یتیم: ای ابا ذر به درستی که من دوست دارم برای تو آنچه دوست دارم برای خودم. من تو را ناتوان میبینم، پس امارت نکن بر دو نفر و ولایت منما بر مال یتیم.«1»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ المِسکِینِ (18)
وَ لا تَحَاضُّونَ: و تحریص نمیکنید یکدیگر [را]، عَلی طَعامِ المِسکِینِ:
بر دادن طعام به فقرا. مراد آن است که به جهت فرط محبت شما بر حطام دنیا و بخل بر آن نه یتیم را دلنوازی میکنید و نه مسکین نوازش مینمائید. یا معنی آنکه من مال را به شما دادم تا به آن اکرام کنید یتیم را و اعطا نمائید به مسکین و شما ترک اعطا و اکرام نمائید و اینکه موجب اهانت شما میشود، نه سختی و تنگی.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
19) وَ تَأکُلُونَ التُّراثَ أَکلاً لَمًّا (19)
وَ تَأکُلُونَ التُّراثَ: و میخورید میراث او را، أَکلًا لَمًّا: خوردنی که صاحب جمعیت است یعنی مالها را از حلال و حرام میخورید و هیچ تفرقه و جدا نمیکنید آنها را از یکدیگر.
تنبیه- در آیه شریفه اقوالی است:
1- اموال یتیمان را با مال خود مخلوط و همه را میخوردند و هیچ به یتیمان نمیدادند.
2- میراث را به زنان و اطفال نمیدادند و همه را تصرّف میکردند.
3- مالهای خود را به رغبت تمام میخوردند و حقوق واجبه آن را نمیدادند.
4- طعام نجس و پاک را با هم میخوردند و باک نداشتند.
5- آنچه میّت جمع کرده بود از ظلمه ایشان آن را تصرف میکردند، با آنکه عالم بودند به غصبیت آن.
6- مال موروث را که به سهولت تمام به وارث رسیده، بدون مشقت و عرق جبین تصرّف و در انفاق آن اسراف کنند در مشتهیات خود از خوردن و آشامیدن و هرزگی صرف کنند، چنانچه عادت بطّالین از ورّاث است.
آیه عام است تمام اقوال را و شامل است عموم مکلّفین را.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
20) وَ تُحِبُّونَ المالَ حُبًّا جَمًّا (20)
وَ تُحِبُّونَ المالَ: و دوست میدارید مال را، حُبًّا جَمًّا: دوستی بسیار و فراوان با حرص و شره و منع حقوق. یا دوست میدارید مال را بسیار و از فرط حرص، جمع آن میکنید از غیر وجه حلال و صرف آن مینمائید در غیر مصرف آن و تفکر نمیکنید که در حلال آن حساب و در حرام آن عقاب و در شبهات آن عتاب است روز قیامت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
15) 1 - خداوند، انسان ها را امتحان مى کند.
فأمّا الإنسـن إذا ما ابتلیه ربّه
حرف «ال» در «الإنسان» براى جنس و بیانگر این است که آیه شریفه درباره نوع انسان ها است. «إبتلاء» به معناى اختبار و امتحان است. (قاموس)
2 - امتحان بندگان، جلوه ربوبیت خداوند و در راستاى تدبیر امور آنان است.
ربّه
3 - خداوند، با بهره مند ساختن آبرومندانه مردم از مادیات و رساندن آنها به نعمت و رفاه، آنان را آزمایش مى کند.
ابتلیه ربّه فأکرمه و نعّمه
«اکرام» این است که بدون تحقیر به کسى نفعى رسانده شود و یا به کسى عطاى شرافتمندانه اى داده شود(مفردات راغب). فعل «أکرمه» به معناى «او را با عظمت و بى عیب شمرد» نیز آمده و فعل «نعّمه»; یعنى، او را رفاهمند ساخت (قاموس). حرف فاء در «فأکرمه»، براى تفصیل مجمل به کار رفته و نوع امتحان را بیان مى کند.
4 - آزمایش هاى متعدد خداوند از انسان ها، کمین هاى او براى مراقبت رفتار آنان است.
إنّ ربّک لبالمرصاد . فأمّا الإنسـن إذا ما ابتلیه ربّه
حرف «فاء» در «فأمّا الإنسان»، این آیه را به آیه قبل مرتبط ساخته و ابتلا را مصداق آن قرار داده است.
5 - نعمت هاى ارزانى شده به انسان ها، اکرام خداوند و احسان او است.
فأکرمه و نعّمه
جمله «نعّمه» ـ به قرینه سیاق آیه ـ بیان جمله قبل و عطف آن، براى تفسیر اکرام است.
6 - انسان ها، هنگام برخوردارى از نعمت و رفاه، خود را نزد خداوند، عزّت مند و با کرامت مى پندارند.
فأمّا الإنسـن إذا ... نعّمه فیقول ربّى أکرمن
اکرام در فعل هاى «أکرمه» و «أکرمن»، به یک معنا نیست; زیرا لحن آیه شریفه گوینده «ربّى أکرمن» را نکوهش کرده; با آن که اکرام را در «أکرمه» پذیرفته است. بنابراین در «أکرمه» مراد «رساندن نفع بدون خوارى و ذلت» است ـ که در «مفردات راغب» از معانى اکرام شمرده شده ـ و در «أکرمن» مقصود «با عظمت شمردن و بى عیب دانستن» است که در «قاموس» آمده است.
7 - عجب و خودپسندى، خطرى در کمین ثروت مندان; حتى کسانى که نعمت ها را وابسته به خداوند دیده و به ربوبیت او ایمان دارند.
ربّى أکرمن
واژه «ربّى»، نشانگر مؤمن بودن گوینده آن به ربوبیت خداوند است. بنابراین گرچه «الإنسان» مطلق است; ولى سخن درباره خداپرستان است.
8 - غفلت از آزمایش بودن نعمت ها، مایه خطا در تحلیل عوامل پیشرفت هاى اقتصادى
ابتلیه ربّه ... فیقول ربّى أکرمن
9 - برخوردارى از نعمت و رفاه، نشانه شرافت مندى در پیشگاه خداوند نیست.
و نعّمه فیقول ربّى أکرمن
10 - خودپسندى و احساس شرافت مندى بر اثر ثروت، حالتى نکوهیده و ناشایست است.
فیقول ربّى أکرمن
11 - لزوم دقّت در گفتار و پرهیز از ارائه تحلیل هاى نادرست
فیقول
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) 1 - آزمایش هاى الهى، گوناگون است.
إذا ما ابتلیه ... و أمّا إذا ما ابتلیه
2 - خداوند با فشارهاى اقتصادى و کاهش درآمدها، انسان را مى آزماید.
ابتلیه فقدر علیه رزقه
«قَدَر» با «ضَیَّق» (تنگ گرفت)، به یک معنا است.(مصباح)
3 - رزق انسان به دست خداوند است و کاهش و افزایش گاه گاه آن، داراى نظام و اهدافى خاص است.
ابتلیه ربّه فأکرمه ... ابتلیه فقدر علیه رزقه
4 - آزمایش انسان با فقر و تنگدستى، در راستاى تربیت او و جلوه ربوبیت خداوند است.
ابتلیه فقدر علیه رزقه
ضمیر فاعلى در «إبتلاه»، به «ربّه» در آیه قبل برمى گردد.
5 - انسان ها، تنگدستى و کاهش روزى را، اهانتى از جانب خداوند قلمداد کرده، اظهار شکوه مى کنند.
و أما إذا ... فقدر علیه رزقه فیقول ربّى أهـنن
«اهانة» از ریشه «هَوان» (ذلّت و حقارت) به معناى استهزا و استخفاف است. (مصباح)
6 - تهى دستى، حتى براى مؤمنان، زمینه ساز بدگمانى به خداوند و لب گشودن به اعتراض و گلایه از او است.
فیقول ربّى أهـنن
7 - غفلت از آزمایش بودن فقر، زمینه ساز پیدایش تحلیل هاى نادرست درباره عوامل آن
و أمّا إذا ما ابتلیه ... فیقول ربّى أهـنن
8 - تهى دستى، نشانه تحقیر شدن از سوى خداوند نیست.
و أمّا إذا ... قدر علیه رزقه فیقول ربّى أهـنن
در آیه قبل، پیش از جمله «نعّمه»، خداوند با جمله «أکرمه» بر گفته «ربّى أکرمن» صحّه گذاشته است; ولى در این آیه پیش از «قدر علیه رزقه» نفرمود: «أهانه» و در نتیجه گفته «ربّى أهانن» را مردود شمرده است. این نکته به ضمیمه لحن ملامت بار آیه شریفه ـ که گوینده «ربّى أهانن» را نکوهش کرده ـ بیانگر برداشت یاد شده است.
9 - لزوم خاموش ماندن از گفتار غلط، درباره رفتار خداوند با انسان ها و پرهیز از ارائه تحلیل هاى نادرست از فقر
فیقول ربّى أهـنن
10 - رفاه و فقر، دو کمین گاه خداوند براى مراقبت از رفتار انسان ها است.
إنّ ربّک لبالمرصاد . فأمّا الإنسـن إذا ... نعّمه ... قدر علیه رزقه
11 - طبیعت انسان، رفاه دوست و فقرگریز است.
فأمّا الإنسـن ... أکرمن ...أهـنن
12 - آزمایش با نعمت، سخت تر از امتحان با فقر است.*
نعّمه ... فقدر علیه رزقه
تقدیم امتحان با نعمت بر آزمایش با فقر، ممکن است بیانگر اهمیت آن باشد.
13 - «[قال الرضا(ع)] ... قول اللّه عزّوجلّ «و أمّا إذا ما ابتلاه ربّه فقدر علیه رزقه» أى ضیق علیه رزقه;(1)
[امام رضا(ع)] درباره سخن خداوند عزّوجلّ «...فقدر علیه رزقه» فرمود: یعنى روزیش را بر او تنگ سازد».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
17) 1 - رفاه و فقر، نشان ارجمندى یا سقوط نزد خداوند نیست.
أکرمن ... أهـنن ... کلاّ
حرف «کلاّ»، براى بازداشتن مخاطب از اندیشه یا گفتارى است که در جمله هاى قبل مطرح بوده است.
2 - لزوم پرهیز از ارائه تحلیل هاى نادرست، درباره منشأ رفاه مندى و تهى دستى انسان ها
یقول ... یقول ... کلاّ
3 - محروم ساختن یتیمان از اکرام و احترام و بها ندادن به شخصیت آنان، فرهنگى حاکم بر مردم عصر بعثت
لاتکرمون الیتیم
4 - خداوند، کسانى را که به شخصیت یتیمان بها ندهند، گرامى نخواهد شمرد.
یقول ربّى أکرمن ... کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
5 - لزوم ارج نهادن و احترام به یتیمان
کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
6 - ارزشمندترین رابطه مردم با یتیمان، بها دادن به شخصیت آنان و اکرام و احترام به ایشان است.
کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
آیه شریفه، عنایتى ویژه به احترام یتیمان دارد; به گونه اى که گویا اولین انتظار آنان از جامعه، درک شخصیت آنها و بها دادن به آن است.
7 - بى اعتنایى رفاه مندان به یتیمان، به دور از انتظار و نکوهیده تر از بى توجهى هاى دیگران است.
فأکرمه و نعّمه ... کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
8 - راه دستیابى به عزّت و گران قدرى در پیشگاه خداوند، گرامى داشتن یتیمان است; نه برخوردارى از رفاه و ثروت.
و نعّمه فیقول ربّى أکرمن ... کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
9 - ذلّت و خوارى در پیشگاه خداوند، نتیجه بى احترامى به یتیمان است; نه کاهش ثروت.
ربّى أهـنن . کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
10 - بى اعتنایى به یتیمان، نشانه رد شدن در امتحان الهى است.
إذا ما ابتلیه ربّه فأکرمه و نعّمه ... کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
11 - پندار ذلّت براى یتیمان، مایه توهّم معیار بودن ثروت براى عزّت مندى است.
نعّمه فیقول ربّى أکرمن ... کلاّ بل لاتکرمون الیتیم
کلمه کلاّ ـ به قرینه تقابل «اکرمن» و «لاتکرمون» این نکته را گوشزد مى کند که گوینده «ربّى اکرمن»، اگر یتیمان را محترم و گرامى مى دانست، ثروت را مایه احترام نزد خداوند، قرار نمى داد; زیرا در آن صورت معترف بود که یتیم با وجود محرومیت از ثروت نیز گرامى است; ولى حال که یتیمان را گرامى نمى شمارد، این گمان براى او پدیدار شده است که فقط ثروتمندان نزد خداوند محترم اند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) 1 - بى توجهى به مستمندان و ترغیب نکردن یکدیگر به تأمین غذاى آنان، فرهنگى حاکم بر عصر بعثت
و لاتحـضّون على طعام المسکین
«تحاضّ» (مصدر «تحاضّون»)، به معناى ترغیب کردن یکدیگر است (قاموس). گفتنى است که از عبارت «طعام المسکین»، «بذل طعام المسکین» اراده شده است. البته «طعام» مى تواند به معناى «اطعام» باشد ـ مانند «عطاء» به معناى «اعطاء» ولى تقدیر بهتر است. (البحرالمحیط)
2 - مسکین، داراى سهم غذا در اموال مردم*
طعام المسکین
اضافه «طعام» به «مسکین»، بیانگر استحقاق است.
3 - ریشه کن ساختن گرسنگى در جامعه، نیازمند همکارى مردمى و تلاش همگانى است.
و لاتحـضّون على طعام المسکین
4 - تأمین غذاى نیازمندان و ترویج فرهنگ یارى رسانى به تهى دستان، تکلیفى الهى است.
و لاتحـضّون على طعام المسکین
5 - پندار مرفّهان به گرامى بودن نزد خداوند، با وجود بى توجهى آنان به مساکین، پندارى بى پایه و نادرست است.
ربّى أکرمن . کلاّ ... و لاتحـضّون على طعام المسکین
6 - ذلّت و خوارى در پیشگاه خداوند، نتیجه بى توجّهى به نیازمندان است; نه کمبود ثروت.
ربّى أهـنن . کلاّ بل ... و لاتحـضّون على طعام المسکین
7 - بى توجّهى ثروتمندان به مستمندان و پرهیز آنان از کمک رسانى به بینوایان، به دور از انتظار و نشانه رد شدن در امتحان الهى است.
إذا ما ابتلیه ربّه فأکرمه و نعّمه ... کلاّ بل ... و لاتحـضّون على طعام المسکین
8 - راه رسیدن به عزّت و شرافت در پیشگاه خداوند، احسان به مسکینان و تشویق دیگران به آن است; نه افزایش ثروت و رفاه.
ربّى أکرمن ... کلاّ بل ... و لاتحـضّون على طعام المسکین
9 - رفع نیاز غذایى فقیران، مهم تر از حمایت هاى دیگر و برترین مساعدت به آنان است.
و لاتحـضّون على طعام المسکین
ذکر خصوص «طعام»، بیانگر برداشت یاد شده است.
10 - ثروتمندان، در انجام دادن وظیفه رسیدگى به یتیمان و مسکینان، همواره مورد آزمایش الهى اند.
ابتلیه ربّه فأکرمه و نعّمه ... الیتیم ... طعام المسکین
11 - کسانى که در تنگناى اقتصادى به سر مى برند، در صورت احترام به یتیمان و ترغیب دیگران به فقرزدایى از جامعه، نزد خداوند گرامى بوده و از حقارت و خوارى مبرّا خواهند بود.
فیقول ربّى أهـنن . کلاّ بل لاتکرمون الیتیم . و لاتحـضّون على طعام المسکین
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
19) 1 - مردم عصر جاهلیت، با تصرف حق دیگران در میراث، سهم آنان را ضمیمه سهم خویش مى ساختند.
و تأکلون التراث أکلاً لمّا
«تراث»، «ارث» و «میراث» به یک معنا است (لسان العرب). «لمّاً» مصدر و به معناى جمع کردن فراوان است (العین). «لَمَمْتُ»; یعنى، ضمیمه ساختم (مصباح). «أکل» کنایه از تصرف کامل است; به گونه اى که چیزى از میراث باقى نماند. توصیف آن به مصدر (لمّاً)، براى مبالغه است; یعنى، تصرفى که در کنار حق خود، به طور کامل فراگیر حق دیگران نیز باشد.
2 - تجاوز به حق ارث دیگران، ناروا و نکوهیده است.
و تأکلون التراث أکلاً لمّا
3 - لزوم بها دادن به شخصیت یتیمان و ترک تجاوز به حق ارث آنان
لاتکرمون الیتیم ... و تأکلون التراث أکلاً لمّا
آیه بعد، از حب مال سخن گفته و در این آیه خوردن میراث مطرح شده است. ارتباط این آیات با دو آیه قبل، بیانگر این است که هر کس براى یتیمان ارزشى قائل نباشد، میراث آنان را تصاحب مى کند و هر کس به فکر تغذیه مساکین نباشد، گرفتار مال دوستى است.
4 - متجاوزان به حقوق دیگران، گرچه از نعمت و کرم خداوند برخوردار شوند، از عزّت و شرافت مندى در نزد او محروم خواهند بود.
نعّمه فیقول ربّى أکرمن ... کلاّ ... و تأکلون التراث أکلاً لمّا
5 - خوارى در پیشگاه خداوند، پیامد تجاوز به ارث دیگران است; نه تهى دستى و فقر.
فقدر علیه رزقه فیقول ربّى أهـنن . کلاّ ... و تأکلون التراث أکلاً لمّا
6 - «ارث» عرصه امتحان الهى است و تصاحب کنندگان میراث دیگران، بازنده این امتحان اند.
إذا ما ابتلیه ... و تأکلون التراث أکلاً لمّا
7 - رعایت حق ارث دیگران، مایه عزّت نزد خداوند و پایمال کردن آن، ذلّت آور است.
ربّى أکرمن ... ربّى أهـنن . کلاّ بل ... تأکلون التراث أکلاً لمّا
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
20) 1 - علاقه فراوان به مال، از ویژگى هاى مردم در عصر جاهلیت
و تحبّون المال حبًّا جمًّا
«جمّاً»، به معناى زیاد بودن و انباشته شدن است. (مقاییس)
2 - پندار عزّت در پیشگاه خداوند، براى کسانى که گرفتار مال دوستى اند، پندارى موهوم است.
ربّى أکرمن ... کلاّ ... و تحبّون المال حبًّا جمًّا
3 - افراط در مال دوستى، حتى براى تهى دستان، ذلّت آفرین است.
ربّى أهـنن . کلاّ ... تحبّون المال حبًّا جمًّا
4 - علاقه به ثروت، از عوامل بى توجّهى به بینوایان و ترک تلاش در رفع گرسنگى آنان است.
و لاتحـضّون على طعام المسکین ... و تحبّون المال حبًّا جمًّا
ارتباط این آیه و آیه قبل با دو آیه پیش از آنها، بیانگر برداشت یاد شده است.
5 - عشق به ثروت، مذموم است.
و تحبّون المال حبًّا جمًّا
6 - دلبستگى به ثروت، شکست در آزمون الهى است.
ابتلیه ... و تحبّون المال حبًّا جمًّا
7 - غفلت از امتحان هاى الهى، مایه ترک یتیم نوازى و بى اعتنایى به مسکینان و تصاحب میراث دیگران و دلبستگى به ثروت است.
ابتلیه ... کلاّ بل لاتکرمون الیتیم . و لاتحـضّون ... و تأکلون التراث ... و تحبّون المال
8 - دنیاطلبى و ثروت خواهى، زمینه ساز بى ارزش انگاشتن یتیمان و دست اندازى به ارث آنان
بل لاتکرمون الیتیم ... و تأکلون التراث ... و تحبّون المال حبًّا جمًّا
9 - خداوند در کمین مردم بى توجّه به یتیمان و مسکینان، غاصب ارث دیگران و دل بسته به ثروت
إنّ ربّک لبالمرصاد ... بل لاتکرمون الیتیم . و لاتحـضّون ... و تأکلون ... و تحبّون
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر منهج الصادقین
15) (15)- فَأَمَّا الإِنسانُ اینکه متصل است بقوله إِنَّ رَبَّکَ لَبِالمِرصادِ کانه قیل ان اللّه لا یرید من الانسان الا الطاعة و السعی للاخرة و هو مرصد للعقوبة للعاصی فاما الانسان فلا یرید ذلک و لا یهمه الا العاجلة و ما یلذه و ینعمه، پس بدرستی که خدای نمیخواهد از آدمی مگر طاعت و سعی برای نفع آخرت در حالتی که مترصد است برای عاصی بعقوبت پس اما آدمی نمیخواهد اینکه را و اهتمام ندارد مگر توانگری و نیکو حالی در دنیا و مستلذات آن فلهذا إِذا مَا ابتَلاهُ رَبُّهُ چون بیازماید او را پروردگار او بشکر بر نعمت او یعنی اراده نماید که بسپاس داری او بر توانگری و نیکو حالی ظاهر گردد فَأَکرَمَهُ پس گرامی کندش بجاه و اقتدار وَ نَعَّمَهُ و نعمت دهد او را و معیشت را بر او فراخ گرداند و بآسانی کار وی را بسازد.
فَیَقُولُ پس گوید از روی فرح رَبِّی أَکرَمَنِ پروردگار من گرامی کرد مرا و با من اینکه کرامتها فرموده، یعنی گمان برد که سبب کرامت او توسع نعمت از پروردگار او بوده بدانکه فَیَقُولُ تا آخر خبر مبتداست که (انسان) است و ذکر (فا) بجهت آنکه (اما) متضمن معنی شرطست و ظرف متوسط در تقدیر تأخیر کانه قیل فأما الانسان فقائل ربی اکرمن وقت ابتلائه بالانعام و همچنین است قوله:
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) (16)- وَ أَمّا إِذا مَا ابتَلاهُ زیرا که در اینکه تقدیر است که: و اما الانسان اذا ما ابتلیه تا موافق قسیم او باشد که حق و او آنست که آنچه بعد از أَمّا اولی و ثانیه واقع شده باشد متقابلان باشند پس معنی آیه آن است که اما آدمی چون بیازماید پروردگار او را بفقر و فاقه و درویشی فَقَدَرَ عَلَیهِ پس تنگ سازد بر او رِزقَهُ روزی او را.
فَیَقُولُ رَبِّی پس گوید از روی جزع و ناشکیبایی آفریدگار من أَهانَنِ خوار کرد مرا یعنی گمان برد که سبب هوان او فقر است و بجهت اینکه گوید که خدا مرا بفقر خوار گردانید، خلاصه معنی آنست که آدمی بجهت اشتغال او بحطام دنیا و لذات آن و اهتمام او بآن کرامت خود را بتوانگری داند و اهانت خود را بدرویشی و اینکه از قصور نظر و قلت فهم است و تدبر چه بحسب حقیقت کرامت بطاعت است و مذلت بمعصیت کقوله إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ أَتقاکُم و تقتیر گاهی مؤدی بکرامت دارین است، و توسیع گاهست که مفضی باشد باستدراج هم چنان که نسبت باعداء که موجب انهماک است در حب دنیا و لهذا او را بدو قول مذمت کرده و ردع نموده و فرمود که:
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
17) (17)- کَلّا یعنی نه چنان است که آدمی تصور کرده از کرامت بغنا و اهانت بفقر، در کشاف آورده که اگر کسی سؤال کند که چرا حق سبحانه نگفت که (فأهانه و قدر علیه رزقه) هم چنان که فرموده که فَأَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ تا هر دو قول مقابل یکدیگر باشند گوئیم زیرا که بسط کرامتست از خدا ببنده که آن عبارتست از انعام او سبحانه ببنده بر سبیل تفضل بدون سابقه و اما تقتیر اهانت نیست زیرا که اخلال بتفضل اهانت نمیباشد بلکه ترک کرامت است و گاه هست که مولی مکرم عبد خود است و مهین او و گاهست که غیر مکرمست و غیر مهین پس عدم اکرام مستلزم اهانت نباشد و لهذا اگر زید هدیهای بتو انعام کرد میگویی أکرمنی بماله و اگر اهداء نکرد نمیگویی أهاننی و لا أکرمنی، و اگر سؤال کنی که حق سبحانه تصحیح اکرام خود کرده و اثبات آن نموده و فرموده فَأَکرَمَهُ و بعد از آن انکار اینقول کرده و ذم آن نموده بقوله رَبِّی أَکرَمَنِ هم چنان که انکار اینکه قول نموده که أَهانَنِ و بر آن مذمت کرده و هر دو ضد یکدیگرند گوئیم انکار حق سبحانه بقول بنده که رَبِّی أَکرَمَنِ و ذمّ آن بر آن بجهت آنست که بنده آن را گفته است بر قصد خلاف آنچه حقتعالی تصحیح آن کرده و اثبات آن نموده به اینکه قصد کرده بآنکه حقتعالی آنچه باو داده بجهت کرامت او است نزد حق سبحانه و استحقاق و استیجاب او هم چنان که عادت افتخار و جلالت اقتدار مردمانست نزد خودشان کقوله إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلمٍ عِندِی و حال آنکه اعطای او سبحانه بر وجه تفضل است بدون استیجاب و سابقه نه بسبب أنساب و احساب که ایشان بآن افتخار میکنند و استحقاق کرامت را از آن میدانند پس حقیقت معنی آیه آنست که اگر حق سبحانه از روی تفضل بآدمی اکرام نماید بر وفق حکمت و مصلحت نعمت خود را بر او منبسط سازد او گوید که بر سبیل افتخار و اظهار استحقاق آنکه رَبِّی أَکرَمَنِ نه بقصد تفضل، و یا گوئیم که انکار و ذم منساق است بقوله رَبِّی أَکرَمَنِ یعنی چون حق سبحانه بر بنده تفضل مینماید و اکرام میکند او را بآن وی اعتراف مینماید بفضل حق سبحانه و اکرام او و اگر ترک تفضل میکند بر او وی آن را بهوان تسمیه میکند و حال آنکه اینکه هوان نیست چنان که دانسته شد، و مؤید اینوجه است ذکر اکرام در قوله فَأَکرَمَهُ انتهی کلام صاحب کشاف، پس بر سبیل التفات از غیبت میفرماید که سوءت شما منحصر در قول مذکور نیست بَل بلکه فعل شما أسوء است از قول شما و ادلست بر تهالک شما بمال و آن اینست که لا تُکرِمُونَ الیَتِیمَ گرامی نمیدارید طفل بیپدر را و از مالی که خدای بشما کرامت فرموده او را نمینوازید بلقمه و خرقه و تفقد و دلجویی او نمیکنید بصله و و عطیه تا از ذل سؤال خلاصی یابد، تخصیص یتیم بجهت آنست که او را کافلی نیست که بامر او قیام نماید و حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که
أنا و کافل الیتیم کهاتین فی الجنة
و اشارة بسبابه و وسطی کرد، مقاتل گفته که قدامة بن مظعون در حجر امیة بن خلق یتیم بود و امیه او را از حق خودش منع میکرد و مال او که نزد امیه بود در انفاق او صرف نمیکرد حق سبحانه فرمود که مال یتیم را که در تحت تصرف شما است صرف نفقه او نمیکنید و اینکه بنا بر عادت کفار بود که یتیم را محروم میساختند از مالی که بطریق ارث بدو میرسید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) (18)- وَ لا تَحَاضُّونَ و تحریص نمیکنید یکدیگر را عَلی طَعامِ المِسکِینِ بر دادن طعام بدرویش، مراد آن است که بجهت فرط محبت شما بر حطام دنیا و بخل بر آن نه یتیم را دلنوازی میکنید و نه مسکین را نوازش مینمائید و نه یکدیگر را بر آن ترغیب مینمائید، و بعضی گفتهاند که معنی آیه آن است که من مال را بشما دادهام تا بآن اکرام ایتام نمائید و اعطای مساکین و چون شما ترک اعطا و اکرام مینمائید موجب اهانت شما میشود نه تقتیر سبب اهانت شما باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
19) (19)- وَ تَأکُلُونَ التُّراثَ و میخورید میراث او را أَکلًا لَمًّا خوردنی که خداوند جمعیتست یعنی مالها را از حلال و حرام میخورید و هیچ تفرقه نمیکنید میان آنها و از یکدیگر امتیاز نمینمائید، گویند مراد اموال ایتام است که با مالهای خود خلط میکردند و همه را میخوردند و هیچ به یتیمان نمیدادند، و در اخبار آمده که ایشان میراث بنساء و صبیان نمیدادند و مالهای ایشان را با مال خود جمع میکردند و همه را خود میخوردند و آنها را محروم میکردند، و یا آنکه مالهای خود را برغبت تمام میخوردند و حقوق واجبه آن را بمستحقان نمیرسانیدند، و یا آنکه طعام پاک و نجس را میخوردند، و یا آنکه آنچه میت جمع کرده بود از ظلمه ایشان آن را میخوردند با آنکه عالم بودند بغصبیت آن، و میتواند بود که اینکلام برای ذم وارث باشد که بسهولت تمام مال موروث باو رسیده باشد بدون مشقت و عرق جبین و او در انفاق آن اسراف کند و در اکل آن توسعه نماید و جمیع مشتهیات خود را از اطعمه و اشربه و البسه و فوا که بآن ضم کند و خورد هم چنان که دأب بطالین است از وراث.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
20) (20)-
وَ تُحِبُّونَ المالَ و دوست میدارید مال را حُبًّا جَمًّا دوستی بسیار و فراوان با حرص و شره و منع حقوق یا دوست میدارید کثرت مال را از فرط حرص و بجهت آن جمع میکنید از غیر وجه آن و صرف آن مینمائید در غیر مصرف آن و از عاقبت آن تفکر نمیکنید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرآسان
15) منظور از کلمه (الإِنسانُ) جنس انسان است، یعنی انسان نوعا اینطور است که هرگاه پروردگارش او را به منظور آزمایش به مال و منالی برساند از موقعیت استفاده میکند و میگوید: پروردگارم مرا محترم و گرامی داشته که اینکه نعمت و ثروت را بمن داده است. به عبارت دیگر: تنعم و ثروتمند بودن خود را دلیل بر اینکه میداند که نزد خدا گرامی و محترم میباشد. در صورتی که ثروتمند بودن دلیل بر سعادت و گرامی بودن نیست. بلکه غالبا دلیل بر شقاوت و بدبختی انسان است. چنانکه در آیات بعد باین معنا اشاره میکند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) 16- وَ أَمّا إِذا مَا ابتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ- بدیهی است که هرگاه انسان ثروتمند بودن را دلیل بر گرامی بودن و سعادتمند بودن خود بداند فقر و تنگدستی را دلیل بر خوار و بیاهمیت بودن خویشتن میداند. در صورتی که اکثرا تهیدست بودن دلیل بر سعادت و گرامی بودن انسان است. چنانکه پیامبران علیهم السّلام فقر را برای خویشتن فخر و سعادت میدانستند. و پیامبر عالیمقام اسلام صلّی اللّه علیه و آله در اینکه باره میفرماید: الفقر فخری- یعنی فقر موجب افتخار و سرفرازی من است-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
17) یعنی اینطور نیست که انسان گمان میکند. زیرا من کسی را به جهت اینکه نزد من گرامی باشد ثروتمند نمیکنم، و کسی را بعلت اینکه نزد من خوار باشد تهیدست نخواهم کرد، بلکه رزق و روزی گروهی را به حسب حکمت خود توسعه میدهم و بعضی را به مقتضای صلاحیتی که در کار است تنگدست مینمایم تا سپاسگزاری و صبر آنانرا آزمایش کنم. گرامی بودن افراد فقط به وسیله طاعت و خوار بودن آنان فقط به علت معصیت خواهد بود ... از جمله معصیتهای شما اینکه است که یتیم را گرامی نمیدارید و احتیاجهای او را بر طرف نمیکنید. در صورتی که اگر یتیم را نظیر فرزندان خویشتن مورد مرحمت قرار دهید به وظیفه خود عمل کردهاید. متکفل شدن یتیمان بقدری اهمیت دارد که پیامبر عالیقدر اسلام صلّی اللّه علیه و آله در اینکه باره میفرماید:
أنا و کافل الیتیم کهاتین فی الجنة.
یعنی من و آن کسی که کفیل یتیم شود در بهشت نظیر اینکه دو انگشت سبابه و انگشت وسطی من خواهیم بود
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) 18- وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ المِسکِینِ- یعنی از جمله معصیتهای شما اینکه است که یکدیگر را برای طعام و غذا رساندن به بینوایان وادار و ترغیب نمیکنید. و حال آنکه آنان هم بندگان خدایند.
و چه بسا که ایشان نزد خدا از شما گرامیتر باشند. خدا آنانرا برای آزمایش شما ثروتمندان تهیدست قرار داده، تا اگر حق ایشانرا ادا کنید بهشتی و الا دوزخی باشید- مؤلف-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
19) - اصل کلمه (تراث) وراث بضم (واو) بوده و (واو) آن به (تاء) مبدل شده است، کلمه (لمّ) بر وزن (مد) به معنای اینکه است که انسان سهمیه خویشتن و دیگران را بخورد، و نیز آنچه را بدست آورد بدون اینکه پاک و پلید بودن آنرا مشخص کند بخورد. پس معنی آیه چنین میشود: از جمله معصیتهای شما اینکه است که سهمیه ارث خود و سهمیه دیگران را غصب کرده میخورید. و هر نوع مالی را چه طیب و چه خبیث میخورید
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
20) 20- وَ تُحِبُّونَ المالَ حُبًّا جَمًّا- کلمه (جمّ) بر وزن (مد) یعنی زیاد و فراوان. یعنی یکی دیگر از معصیتهای شما اینکه است که مال وثروت را فوق العاده دوست دارید. بحدی که حتی دوست دارید مال حرام را هم تصاحب نمائید-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» محمد حسینی همدانی
15) فَأَمَّا الإِنسانُ إِذا مَا ابتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکرَمَنِ:
بیان آنستکه بشر پیوسته تحت مراقبت و احاطه شهودی ساحت کبریائی خواهد بود چه بسا افرادی که پروردگار بر حسب نظام جهان او را در اثر وفور نعمت و سلامت و عافیت و ثروت و تمکن مالی معرض آزمایش در آورده و او را اکرام فرموده ولی بشر از نظر کوتاه فکری چنین پندارد که در اثر کرامت وجودی خود او است و منزلتی و مقامی در نزد آفریدگار دارد بدین جهت غرور و خود ستائی او سبب شود که دست بهر جنایت و تبه کاری بزند و ستم بر زیر دستان بنماید بالاخره در اثر غرور خود را مسئول نداند بنای فتنه و فساد بگذارد.
غافل از اینکه پروردگار بشر را در اینکه جهان بمعرض آزمایش کامل در آورده و هرگونه نعمت سلامت و صحت بدن و ثروت و نفوذ و آثار وجودی که دارد همه وسیله آزمایش دقیق هر فردی است چنانچه آن نعمت را در مورد شایسته صرف نماید آنگاه نعمت را پذیرفته است و در صورتی که در غیر مورد صرف نماید نعمت را بصورت نقمت در آورده و مسئول کفران نعمت خود خواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) وَ أَمّا إِذا مَا ابتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ:
و در صورتی که بر حسب نظام پروردگار کسی را در اثر بیماری و یا فقر و تهیدستی و یا پریشانحالی معرض آزمایش در آورد و از نظر کوتاه فکری پندارد که پروردگار او را اهانت فرموده و در مقام کفران نعمت و اظهار نگرانی برآید بلکه زبان باعتراض بگشاید.
کلا: جمله مبنی بر پاسخ از غرور و کفران نعمت است که ساحت پروردگار هرگز از نظر کرامت وجودی نعمت سلامت و صحت بدن و مال و ثروت و آسایش به کسی نداده است و همه افراد بشر از اینکه لحاظ یکسان هستند آنچه را که بهر یک موهبت فرماید بر اساس آزمایش است و بدان وسیله او را معرض امتحان در میآورد و ناگزیر باید وظیفه خود را از لحاظ قدرت بدنی و مالی و ثروت و نفوذ کلمه رعایت نماید هر وظیفه که باو متوجه است از عهده برآید و در اثر هر نعمت که به بشر داده وظایفی باو متوجه نموده و او را معرض آزمایش در آورده در برابر صحت بدن و نیروی جسمانی وظایفی بعهده او نهاده همچنین در اثر ثروت وظایفی بر عهده او نهاده باید انجام دهند.
همچنین کسی را دچار بیماری و یا فقر و تهیدستی نخواهد فرمود جز از نظر آزمایش که حکمت در باره آن شخص اقتضاء مینماید.خلاصه موهبت هر یک از نعمتهای بیشمار که هر فردی را از هر سو فرا گرفته فقط در اثر آزمایش است و نباید سبب غرور و خود پسندی او گردد و در مقام طغیان و فتنه برآید و همچنین فقدان هر نعمت نیز از نظر حکمت و آزمایش است نه از نظر اهانت و تعجیز است که چنانچه وظیفه خود را انجام دهد و به فقر و بیماری صبر و بردباری نماید وظیفه خود را انجام داده است و از آزمایش و امتحان ناجح در آمده است.
خلاصه زندگی بشر در اینکه جهان و هرگونه نعمت که او را فرا گرفته بر اساس مسئولیت و آزمایش نهاده شده و پیوسته معرض حوادث گوناگون قرار میگیرد و وظایفی در قبال نعمتها که باو داده شده بعهده او نهاده شده همچنین از طریق حوادث ناگوار بیشتر انسانی معرض آزمایش قرار میگیرد بر اینکه اساس که کسب نیروی تقوی از گناهان از جمله فضایل و امتیازات بشری است همچنین صبر و بردباری در برابر حوادث ناگوار فضیلت انسانی است.
بدیهی است دوره زندگی که بر اساس حرکات ارادی و افعال اختیاری نهاده شده بمنظور آزمایش موقت و مقدمی است برای اینکه امتیاز وجودی و نهایت مقصد و همت خود را بیابد و برای زندگی ابدی و انتقال بعالم دیگر که منتهای سیر بشری است خود را آماده نماید.
و بر حسب آیه (وَ نَبلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الخَیرِ فِتنَةً وَ إِلَینا تُرجَعُونَ) نظام زندگی بشر را طرح ریزی نمود و آنرا با وظایف و تکالیف و نیز بحوادث و ناگواریها که انسان خواه ناخواه سریره و نهانی خود را بظهور برساند و نتواند هیچیک از نهانیهای خود را پنهان بدارد و بطور دقیق هر لحظه مورد آزمایش دقیق قرار گیرد و ارزش وجودی خود را بیابد و کسب نماید.
و الینا ترجعون سیر و سلوک بشر از زندگی و رهگذر اینکه جهان که بر اساس آزمایش و مسئولیت نهاده شده رجوع بسوی آفریدگار است از نظر اینکه زندگی در دنیا بطورموقت و مقدمی است و مقصد اصلی سیر و تکامل بشر رجوع بسوی آفریدگار است چنانچه باصول توحید معتقد و بفضایل خلقی آراسته و در برابر حوادث صبر را پیشه خود کند و از طریق افعال اختیاری که سیر وجودی است روح و روان او صفاء و نورانیت یافته شایسته سکونت جوار رحمت خواهد بود.
و چنانچه قطب مخالفت و ناسپاسی پیموده و نیروی غرور و خودستائی را در خرد تقویت نموده از فضیلت و شعار عبودیت و مقام انسانی بیبهره برده ناگزیر در پیشگاه کبریائی محکوم به محرومیت و شقاوت ذاتی خواهد شد.
در کتاب غوالی از امام صادق علیه السّلام در طی حدیث در باره آیه (وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَن لَن نَقدِرَ عَلَیهِ) فرمود ظن بمعنای یقین است پروردگار (لن یضیق علیه رزقه) آیا نشنیدهای آیه کریمه را (وَ أَمّا إِذا مَا ابتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ) یعنی تضییق فرمود بر او روزی و نیازهای او را.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
17) کَلّا بَل لا تُکرِمُونَ الیَتِیمَ:
مبنی بر ردع است بپنداشت اینکه نعمتها که پروردگار دسترس افراد نهاده از نظر کرامت وجودی است و همچنین فقر و تهیدستی و یا بیماری و یا فقدان هر نعمت بر اساس اهانت و مذلت است هر دو پنداشت بیپایه و بر خلاف حقیقت است.
بلکه هر یک از نعمتهای بیشمار که فردی را فرا گرفته در اثر آزمایش او است نه از نظر کرامت وجودی او است تا که در اثر آن هر یک از نعمتها وظایفی بعهده او نهاده شده است همچنین فقدان هر نعمت از فردی او را برای کسب فضیلت مورد آزمایش قرار داده که نیروی صبر و بردباری که شعار عبودیت است بدست آورد و بمقامی از انسانیت نائل گردد بالاخره هر فردی در دوره زندگی پیوسته و هر لحظه در معرض آزمایش قرار میگیرد تا آنچه در کمون نهفته دارد بفعلیت در آورد و بنصاب و حد وجودی خود برسد آنگاه به پیشگاه کبریائی حضور خواهد یافت.
و وظایف بخصوصی در اثر ثروت بعهده او نهاده است از نظر غرور در مقام کفران نعمت برآید.
و چگونه ثروت و قدرت مالی کرامت انسان باشد در حالی که کودک بیپدر و یا بینوائی را بیبهره نماید و از رفع حاجت آنان خودداری نماید و بر آنان ظلم و ستم روا دارد اینکه چه کرامتی است جز تیرهبختی و رذالت و فتنه و فساد در اجتماع نخواهد بود.
از جمله با قدرت مالی سهم ارثی کودک را حیف و میل نماید و فساد و اختلال نظام را در جامعه پیریزی نماید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ المِسکِینِ وَ تَأکُلُونَ التُّراثَ أَکلًا لَمًّا:
چه کرامتی برای انسان سرمایهدار خواهد بود با کمال رفاه زندگی خود را تأمین نماید در حالی که فقیر و تهیدست با کمال سختی و گرسنگی خود و عایلهاش بسر ببرد فطرت و خرد از اینکه رفتار ابا دارد و آنرا فساد و اخلال جامعه معرفی مینماید.
از رسول صلّی اللّه علیه و آله رسیده که میفرمود محبوبترین خانواده نزد پروردگار خانهای است که در آن کودک بیپدری را تربیت و نوازش نمایند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
19) وَ تَأکُلُونَ التُّراثَ أَکلًا لَمًّا:
چه کرامتی برای انسان خواهد بود در حالی اموال یتیم و کودک بیپدر را و یا اموال موروث خود را حیف و میل نماید بدون توجه و رعایت حق کودک و نیز با عدم توجه به اینکه که مورث خود حقوق فقراء و بینوایان را رعایت نموده و یا تضییع کرده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
20) وَ تُحِبُّونَ المالَ حُبًّا جَمًّا:
مبنی بر ردع است هرگز برای انسانی که علاقه بمال و منال و وسایل آسایش قلوب آنان را فرا گرفته کرامت و فضیلت نخواهد بود با رذیله حرص و طمع از مال هر چه بتواند گرد آورد و رعایت حاجت و حقوق بینوایان را ننماید و برای خود ذخیره نماید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.