از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(براءه من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین ):(این آیات بیزاریی از جانب خدا و رسولش بسوی آن کسانی از مشرکین است که شما باآنان پیمان بستید)،(برائت )یعنی بیزاری و کناره گیری از هرچیزی که مجاورت باآن مکروه باشد، خطاب آیه متوجه به مؤمنین ، یا مؤمنین و رسولخدا(ص ) است ،این آیه تشریع نیست ، بلکه عین انشاء حکم بر برائت از مشرکین زمان نزول آیه است و معنای آن برداشتن امان از مشرکان است و این مطلب هم گزاف و بیجهت واقع نشده ، بلکه بدلیل آنست که مشرکان هیچ پایبندی به عهد و پیمانشان ندارندو جز شیوه خیانت و نقض پیمان روش دیگری را نمی شناسند و اکثرا فاسق بوده و مراعات حدود و عهود را نمی نمایند. لذا مفاد آیه این است که عهد مشرکینی که با مسلمانان پیمان بسته و آنگاه اکثرشان آن پیمان را نقض کردند، لغو و باطل است ،چون نسبت به سایر آنان هم اعتماد و وثوقی وجود ندارد و مسلمانان از شر و نیرنگ آنها ایمن نیستند. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
سورهٴ مبارکهٴ انفال به حسب ظاهر به پایان رسید سوره مبارکه توبه شروع شد این سوره 129 آیه دارد و همه آنها ظاهراً در مدینه منوره نازل شده است و در اواخر هجرت هم نازل شده است در حدود سال نه هجری که با حجة الوداع و امثال اینها همراه نزدیک بوده است این سوره خصیصه‌ای که دارد آن است که در اولش بسم الله نیست این یا برای آن است که این سورهٴ مبارکهٴ توبه تتمه سوره انفال است جمعاً یک سوره‌اند لذا لازم نبود بسم الله ذکر بشود و جایش نبود یا اینکه نه چون به صورت یک قطع نامه است و برائت‌نامه است و برائت و قهر و قطع با رحمت و محبت هماهنگ نیست و بسم الله آیه محبت است آیه رحمت است مناسب نیست که در صدر سوره توبه قرار بگیرد بین مفسرین این دو نظر هست و قبل از اهل تفسیر تابعین و قبل از آنها صحابه این اختلاف نظر را داشتند چه اینکه روایات هم دو طایفه است یک طایفه می‌گوید چون سورهٴ مبارکهٴ توبه تتمه سوره انفال است بسم الله در آغازش ذکر نشده چون مثل آن است که وسط سوره بسم الله ذکر بشود طایفه دوم روایاتی است که دلالت دارند بر اینکه چون این سوره غضب و قهر و قطع است با رحمت هماهنگ نیست این وجه دوم خیلی روشن نیست برای اینکه رحمت الهی همیشه پیشاپیش غضب او حرکت می‌کند «یامَن سَبَقت رَحمتَهُ غَضَبه» «یا من تَسعی رَحمتهُ إمام غضبه» این گونه تعبیرها نشانه آن است که غضب در تحت رهبری رحمت پدید می‌آید غضب خدا یک وصفی در عرض رحمت او نیست رحمت ذات الهی مقابل ندارد تنها وصفی که برای ذات اقدس الهی ثابت است همان رحمت است و ارحم الراحمین است او رحمان است او رحیم است و مانند آن وصف دیگری به عنوان غضب در مقابل رحمت همتای رحمت برای ذات اقدس الهی ثابت نیست بلکه رحمت خدا امام سایر اوصاف است و غدوه و رهبر سایر اوصاف است هرجا این رحمت الهی ظهور مخصوص دارد رحمت نسبت به موارد خاص خودش که جذب و عاطفه و مهر و لطف را به همراه دارد مشخص است اما رحمت نسبت به مراکز فساد به این است که اگر آنها قابل اصلاح نیستند کنده بشوند تا فساد آنها بیشتر نشود و صالح را هم فاسد نکند رحمت نسبت به یک غده سرطانی این است که عمل بشود قطع بشود رحمت نسبت به آن مویرگهای بسته که نمی‌گذارد خون به قلب برسد و مانع است آن است که شکافته بشود و باز بشود و خون را برسانند به قلب و مانند آن پس رحمت به حسب هر شیئی فرق می‌کند اینکه گفته شد رحمت خدا بیش از غضب اوست نه یعنی مثلاً رحمت خدا هشت مرتبه دارد و غضب خدا هفت مرتبه نظیر اینکه بهشت هشت درجه دارد و جهنم هفت درکه و اینها در عرض هم‌اند این‌طور نیست بلکه رحمت امام غضب است پیشاپیش غضب است رهبر غضب است دستور می‌دهد کجا غضب باشد کجا غضب نباشد بنابراین مهندسی طراحی نقشه پیاده شدن غضب به عهده رحمت است همان طوری که طبیب گاهی مرحم می‌دهد و گاهی دست به چاقو می‌برد و عضوی را قطع می‌کند اینجا هم همین‌طور است طب او امام مرهم و قطع است مرهم دادن به بیمار یا بریدن انگشت فاسد شده بیمار اینها مأموم طب هستند طب رهبری این قسمتها را به عهده می‌گیرد یک طبیب قبل از این که مرحم بدهد یا قبل از اینکه دست به چاقوی جراحی ببرد طبیب است آن گاه آن طب که خودش رحمت است علم است کرامت است این فتوا می‌دهد که کجا جای رحمت است کجا جای مرهم است و کجا جای قطع کردن و جراحی اینکه گفته می‌شود رحمت خدا سابق بر غضب اوست بیش از غضب اوست یا پیشاپیش غضب او حرکت می‌کند به همین معنا خواهد بود «یا مَن وَسعتْ کُل شَیءٍ رحمته یا مَن سَبَقت رَحمتَهُ غَضَبه» لذا وقتی حکم قصاص را صادر می‌کند می‌فرماید: ﴿وَلَکُمْ فِی القِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الالبَابِ﴾ این طور نیست که قصاص یک حکم قهری باشد قصاص یک حکم مهری است و برای اینکه حیات جامعه تأمین بشود دستور می‌دهند که عضو فاسد را بردارید.
پرسش ... پاسخ: همان رحمت عامه است که رحمت خاصه و غضب خاص را رهبری می‌کند آن رحمت خاصه مقابل دارد وگرنه رحمت عامه الهی مقابل ندارد و بسم الله الرحمن الرحیم از رحمت رحمانیه ذات اقدس الهی هم سخن به میان می‌آورد
بنابراین آن بیان که در تعلیل روایت هم آمده است نیاز به تأمل دارد که چون بسم الله آیه رحمت است و برائه از مشرکین آیه قهر و غضب و عذاب است اینها باهم هماهنگ نیستند شاید موارد دیگر هم همین‌طور باشد که ﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ٭ تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ٭ مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ﴾ این گونه از موارد هم دارید که با ﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ دستور عذاب و قهرو قطع صادر می‌شود بنابراین آن نیاز به تأمل دارد که چگونه بسم الله الرحمان الرحیم با برائت هماهنگ نیست و اما اینکه این سورهٴ مبارکهٴ توبه تتمه سوره انفال باشد این از نظر سیر تاریخی هماهنگ نیست برای اینکه سوره انفاق در اوائل هجرت نازل شده است بعد از جریان جنگ بدر است و این سوره برائت در سال نه هجری چند سال بین اینها فاصله است بسیاری از سور قرآنی وسط صادر شده است آن گاه این تتمه آن باشد اثباتش آسان نیست مگر اینکه دلیل معتبری و روایت معتبری دلالت بکند که وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور دادند این را جزء همان سوره انفال به حساب بیاورید که روایات این‌طور می‌خواهد بگوید لکن از نظر تناسب معنوی کاملاً منسجم‌اند در بخشهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ انفال مطالبی است که با صدر این سوره کاملاً هماهنگ است که اشاره می‌شود در عظمت این سوره روایاتی است که این سورهٴ مبارکهٴ توبه هم نظیر سورهٴ مبارکهٴ انعام با بدرقه هزارها فرشته نازل شده است و بر قلب مطهر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرود آمدند درباره سوره انعام گذشت که هفتاد هزار فرشته این سوره را بدرقه کردند با آن جلال و شکوه سوره در مهبط وحی که قلب پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است نازل شده است درباره این سورهٴ مبارکهٴ توبه و سورهٴ مبارکهٴ توحید هم مشابه این تعبیرات هست بخشهای اساسی این سوره به خواست خدا هم در طلیعه بازگو می‌شود به نحو فهرست هم در پایان بحث تفسیری این سوره ان‌شاءالله جمع بندی‌اش خواهد آمد آنچه که جزء شاخصه‌های این سوره است آن است که این صبغه سیاسی آیات اولی‌اش مشخص است که به عنوان قطع این پیمان و ترک رابطه است این را هر کسی نمی‌تواند ابلاغ کند باید به مردم مکه به صورت رسمی ابلاغ بشود این بر خلاف آیات دیگر که ﴿یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتَابَ وَالحِکْمَةَ﴾ و مانند آن باشد این به منزله یک قطع‌نامه است به منزله یک برائت‌نامه است یک خطاب خاص است تنهات تلاوت کافی نیست ابلاغ است یک حکم است یک منشور است لذا با آیات دیگر کاملاً فرق دارد با سور دیگر فرق دارد روایات فراوانی از فریقین نقل شده است به تعبیر سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی در بخشی از اینها مطلبی است که این فوق حد الاحصا است یعنی واقعاً روایات زیاد است از طریق شیعه و از طریق سنی که این بخش از سورهٴ مبارکهٴ توبه را یا خود پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ابلاغ می‌کرد یا کسی که از او بود و خود پیغمبر هم از او محسوب می‌شد «الاّ رجل منّی و أنه منه» لذا بعد از اینکه از طریق عادی این سوره را به ابی‌بکر دادند که این چند آیه اول سوره که نازل شد به ابی‌بکر دادند که این را به مردم مکه مخصوصاً سنادید قریش اعلام بکنند ابلاغ بکنند بعد از اینکه ابی‌بکر حرکت کرد وحیی رسید و وجود مبارک پیغمبر دریافت کرد که این سوره را شخصاً باید خودش ببرد بلکه بخوند یا کسی که به منزله اوست لذا وجود مبارک امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را احضار کرد و شتر مخصوص خود را به علی‌بن‌ابی‌طالب (سلام الله علیه) اجازه سوار شدن داد که این شتر مخصوص مرا سوار بشو و برو و این نامه را از ابی‌بکر بگیر و برای مردم مکه شخصاً قرائت بکن از طرق معتبر و فراوان در مجامع روایی اهل سنت است چه‌ اینکه از طریق ما هم هست برخی از مفسرین مثل المنار آن قسمت اصلی را که وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) طبق وحی الهی دستور یافتند که این سوره را یا خودشان یا کسی که از طرف خود آن حضرت است یعنی حضرت امیر ابلاغ بکنند اینها را نقل نمی‌کنند و برخی اینها را نقل می‌کنند ولی یک توجیه عادی و تبیین عادی دارند گفتند که این طلیعه سوره چون به منزله اعلان برائت و قطع‌نامه است تقریباً و بین عرب اعراب هم رسم بود که اگر ترک تعهد می‌شد معاهده‌ای نقض می‌شد یا خود آن شخصی که معاهده را امضا کرد و بست باید بخواند یا کسی که از خانواده اوست باید بخواند چون تعهدی که بین پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و مشرکین بود اکنون دارد نقض می‌شود و این تعهد از بین می‌رود یا باید خود پیغمبر می‌خواند یا کسی که از خانواده پیغمبر است و چون علی‌بن‌ ابی‌طالب از نظر شناسنامه‌ای خانواده اوست و داماد اوست از این جهت و از همان بنی‌هاشم و از قبیله ایشان است و از خانواده ایشان است پسر عموی ایشان است باید بخواند خب اگر آن باشد که عباس عموی پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است او که سالمندتر است او که اولی بود به مردم مکه بخواند این سخن از خانوادگی و شناسنامه و اینها نیست سخن از وحی الهی است که این بخش از سورهٴ مبارکهٴ توبه را یا خود پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید قرائت می‌کرد یا کسی که به منزله اوست در بحثهای روایی ان‌شاءالله این نکات خواهد آمد بحثهای فراوانی مربوط به بخش روایی است که ان‌شاءالله خواهد آمد در بخشهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ انفال این آیات گذشت یعنی آیه 58 سورهٴ مبارکهٴ انفال این گذشت که ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاءٍ إِنَّ اللّهَ لاَیُحِبُّ الخَائِنِینَ﴾ اگر می‌ترسید که آنها به پیمان عمل نکنند شما چون تعهد بستید دست به سلاح نبرید و آنها نقض عهد کنند و تهاجم کنند وقتی هراسناکید پیشاپیش اعلام بکن که ما باهم تعهدی نداریم تا اگر یک وقتی آنها خواستند حمله بکنند شما آماده باشی این‌چنین نباشد که شما بخواهید حمله بکنید بدون اعلام برائت اول اعلام بکنید که ما رابطه‌ای نداریم باهم آن پیمان قطع شد بعد اگر خواستید با اعلام قبلی حمله کنید مجازید و اگر هیچ نشانه‌ای از نقض عهد ندیدید ﴿وَإِن یُرِیدُوا أَن یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ﴾ اساس بر صلح و مسالمت باشد ﴿وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا﴾ و اگر احتمال می‌دهید که آنها می‌خواهد نقض عهد کنند و نیرنگ اعمال کنند به این احتمال اعتنا نکن خدا کفایت می‌کند ولی اگر شواهد سیاسی و امارات نظامی یافتید که آنها خواستند خیانت بکنند ﴿فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاءٍ﴾ چون مشرکین در بسیاری از موارد نقض عهد کردند کسانی را که پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تبلیغ فرستاده بود با اینکه اینها مصونیت داشتند و مشرکین موظف بودند کاری به کار اینها نداشته باشند اینها گرفتند و سربریدند خب از این طرف ذات اقدس الهی به مسلمانها فرمود: ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ اگر یک کسی پناهندگی سیاسی یا اجتماعی خواست خواست بیاید اینجا از نزدیک بررسی کند تحقیق کند مشرک است بت پرست است ولی یک پناهندگی خواست بیایدتحقیق کند درباره مسائل اسلام حالا خواه قبول بکند خواه نکند یک شخص که متفحص است یک محقق است شما امان بدهید بیاید در کشور اسلامی اینها بررسی کند تحقیق کند حالا یا ایمان می‌آورد یا نه کاملاً او را به کشوری برگردانید در کمال امنیت شما وقتی تعهد سپردید این عهد محترم است ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ﴾ جوار خواست پناهندگی خواست﴿فَأَجِرْهُ﴾ پناهنده‌اش کن ﴿حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ حالا ولو ایمان نیاورد چون این عهد محترم است مشابه این عهد را هم آنها تعهد سپردند ولی نقض عهد کردند در بین راه عده‌ای از مسلمانها را گرفتند و کشتند ذات اقدس الهی می‌فرماید که شما در هر باری که با اینها تعهد کردید اینها نقض عهد می‌کنند آن وقت شما در امنیت نیستید شما بخواهید تدارک نکنید یک طرفه انظلام است زیر بار ظل رفتن است بخواهید جبران بکنید می‌گویید که ما با آنها تعهد عدم تعرض بستیم پس بیایید این تعهد را نقض بکنید برای اینکه آنها نقض کردند تا هیچ عهدی بین شما و آنها نباشد بعد بتوانید جبران بکنید لذا این سوره با این تعهد شروع می‌شود ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ آنجا که فرمود: ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاءٍ﴾ حالا دارد نقض می‌کند یعنی آن تعهدات را دارد الغا می‌کند مطلب دیگر آن است که یک حکم سیاسی و قضایی و ولایی و رهبری است نه حکم فقهی محض چون آن جاهایی که ذات اقدس الهی نام پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در کنار نام خود ذ کر می‌کند معلوم می‌شود یک صبغه حکومت یک صبغه حاکمیت یک صبغه سیاست یک صبغه رهبری دارد و می‌فرماید در تشریع که غیر ذات اقدس الهی کسی سهیم نیست بر اساس ﴿إِنِ الحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ یوسف است بر اساس ﴿وَلاَ یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ کهف کسی حق ندارد در قانون‌گذاری دخالت کند ولو وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در بخش قانون‌گذاری ذات اقدس الهی به پیغمبر می‌فرماید: ﴿لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ﴾ زبانت را بدون اجازه ما حرکت نده چون ﴿إِنِ الحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ﴾ خب پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مانند سایر انسانها معصوم بنده خداست و مطیع فرمان خداست و تنها ربوبیت تشریعی خداست که حاکم است اما همان ذات اقدس الهی پیغمبر را به عنوان والی، ولی، رهبر، حاکم، قاضی و مانند آن نصب کرد جامعه گذشته از اینکه یک معلم کتاب و حکمت لازم دارند یک مذّکی و مربی نفوس لازم دارند یک حاکم و قاضی و والی هم لازم دارند در آن بخشهای اجرایی تدبیری رهبری اینجاهاست که ذات اقدس الهی نام پیغمبر را کنار نام خود می‌برد می‌فرماید: ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ﴾ گاهی هم می‌فرماید: ﴿وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکُمْ﴾ خب اگر منظور از ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ﴾ این باشد که دستورات فقهی و احکام فقهی که آن حضرت نقل می‌کند شما گوش بدهید که این همان ﴿أَطِیعُوا اللّهَ﴾ است آنجا که وجود مبارک احکام نماز و روزه را ذکر می‌کند احکام زکات را ذکر می‌کند احکام حج را ذکر می‌کند خب آنجا که دیگر حمک الله است چیز دیگری نیست آنجایی که مأمور می‌فرستد ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا﴾ آنجا دیگر از آن جهت که او والی و رهبر است دارد انکار می‌کند این غیر از ﴿أَطِیعُوا اللّهَ﴾ است ﴿أَطِیعُوا اللّهَ﴾ یعنی زکات بدهید خب شخص می‌خواهد حالا زکات بدهد بر او واجب است زکات بدهد مثل اینکه بر او واجب است نماز بخواند اما وقتی مأمورین جمع زکوات به عنوان ﴿وَالعَامِلِینَ عَلَیْهَا﴾ اینها اعزام شدند آمدند اطاعتشان بر مردم واجب است این در حقیقت حکم رهبری و ولایی است اینجا هاست که می‌فرماید: ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ﴾ این در بخشهای اثبات در بخشهای سلب هم همین است ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ این اعلام انزجار خدا و پیغمبر است این اعلام انزجار برای حکم ولایی و سیاسی است وگرنه در حکم شخصی و عبادی هم هر کسی غیبت بکند خدا از او منزجر است هر کسی معصیت بکند در خلوت و جلوت خدا از او بیزار است خب پس این یک حکم ولایی و سیاسی است که شبیه آن احکامی که در بخشهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ انفال آمده ذکر شده ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ این اعلام انزجار است این دیگر حکم شرعی نیست که چه چیزی واجب است چه چیزی واجب نیست این یک عمل سیاسی است ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ خطاب مستقیماً متوجه مشرکین نیست این هم یک تحقیری است نسبت به مسلمین و یک تجلیلی است در برابر این قطع‌نامه و برائت‌نامه در بخشهای دیگر دارد که شما چطور می‌خواهید با اینها زندگی کنید؟ ما گفتیم که با کفار می‌شود یک زندگی مسالمت‌آمیز داشت در سورهٴ مبارکهٴ ممتحنه هم هست که اگر یک دولت کافری کشور کفری کاری با شما ندارد شما هم کاری با آنها نداشته باشید نه تنها کار نداشته باشید می‌توانید رابطه اقتصادی داشته باشید نه تنها می‌توانید بلکه می‌توانید نسبت به اینها عادلانه رفتار کنید ﴿لا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم﴾ ولم یظاهروا علی اخراجکم با یک تفاوت مختصر ﴿أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ﴾ لابد آن کفار اگر کاری به شما نداشتند و ندارند نه علیه شما جنگیدند نه علیه شما کسی را شوراندند نه کسی را تبعید کردند نه با دشمنان شما هماهنگ بودند کاری با شما نداشتند خدا نهی نمی‌کند که با آنها رابطه نداشته باشید نهی نمی‌کند که نسبت به اینها بّر و احسان و نیکی نکنید نهی نمی‌کند که نسبت به اینها قسط و عدل را اعمال نکنید بعد در ذیل دارد ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ﴾ یعنی اگر قسط و عدل کردید محبوب خدایید خب این یک دین جهانی که با همه مردم می‌تواند کنار بیاید می‌گویند با کفار یک زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشید اما با مستکبر نمی‌شود زندگی کرد مستکبری که هیچ قطع نامه‌ای را هیچ تعهدی را هیچ پیمانی را محترم نمی‌شمارد در بخشهای بعدی همین سورهٴ مبارکهٴ توبه خواهد آمد ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ عل همان تعهد است خب یک مستکبر با او قرار داد می‌گذارید می‌بینید عمل نمی‌کند پیمان می‌بندید نقض عهد می‌کند سوگند یاد می‌کند به چیزی که پیش او محترم است سوگندش حرمت نمی‌دهد امضا می‌کند به امضایش عمل نمی‌کند خب با او که نمی‌شود زندگی کرد اینها ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ نوبتهای قبل هم داشتیم که با مستکبر نمی‌شود کنار آمد ولی با کافر می‌شود کنار آمد در نوبتهای قبل هم بود بعد هم خواهد آمد که فرمود با سران کفر بجنگید نه برای اینکه کافرند ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الکُفْرِ﴾ چرا؟ چون ﴿إِنَّهُمْ لاَأَیْمَانَ لَهُمْ﴾ نه لا ایمان لهم نه چون ایمان ندارند و کافرند بلکه اینها یمین‌شناس نیستند سوگندشناس نیستند حالا این أیمان همان طوری که نوبتهای قبل هم اشاره شد ﴿عَقَدَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ این أیمان حالا یا به معنای یمین است یا مسح یمنی به یمنی است آنها که به یک جایی معتقدند سوگند یاد می‌کنند موحّدین بالأخره سوگند یاد می‌کنند آنها که به چیزی معتقد نیستند تا سوگند یاد بکنند وقتی چیزی را امضا کردند قراردادی را امضا کردند با هم دست می‌دهند این مسح الیمنی بالیمنی را می‌گویند «مما عقدت ایمانکم» این در مشرکین حجاز هم بود فرمود امروز دست می‌دهند فردا پشت سر اسلحه می‌کشند ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الکُفْرِ﴾ چرا؟ ﴿إِنَّهُمْ لاَأَیْمَانَ لَهُمْ﴾ آن وقت با این گروه که نمی‌شود زندگی کرد خب این کف دادن این دست دادن آخر انسان امضا که کردی سوگند که نداری بخوری دست هم که دادی نه به امضایت احترام می‌گذاری نه به دست لذا فرمود: ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ تا معلوم بشود گذشته از حکم فقهی و حکم سیاسی ﴿إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ برهانش هم بعد در همین بخشهای اولیه سورهٴ مبارکهٴ توبه ذکر می‌کند که اینها ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ یک ذمه‌ای دارند یک تعهدی بستند و عمل نمی‌کنند یک عهدی بستند عمل نمی‌کنند بنابراین رابطه شما با آنها قطع است اگر خواستند حمله بکنند شما آماده باشید اینها ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ﴾ بعد یک چنین کسی را هم باید یک سلحشوری برود ابلاغ بکند آن حضرت امیر است بر ناقه پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سوار شد مستقیماً آمد مکه با همان روح دلیری و سلحشوری اینها را خواند تنها بعد هم برای اینکه رحمت الهی پیشاپیش این غضب باشد اینجا هم خودش را نشان داد فرمود آنها که عهدشان هست تا یک عهدی هست تا آن عمد تمام نشده ما کاری به کسی نداریم یک و آنهایی هم که عهدشان مثلاً تمام شده ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ باز چهار ماه هم ما به شما مهلت می‌دهیم که بیندیشید شما که شواهد بدر را دیدید شواهد جنگهای دیگر را هم دیدید شکست خود و انقراض خود را دیدید پیروزی مشرکان را مشاهده کردید به خودتان رحم بکنید ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ این ﴿أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ غیر از آن اشهر حرم است آن اشهر حرم عبارت است از ماه رجب و ماه ذی‌قعدة و ذی‌حجة و محرم است این اشهر حرم است اما این ﴿أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ آن چهار ماه پیمانی است الآن به شما می‌گوییم تا چهار ماه هم فرصت دارید ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ بررسی کنید سفر کنید هرکجا می‌خواهید بروید در کمال آرامش هستید کسی جلویتان را نمی‌گیرد اما از این مرز گذشته دیگر در امان ما نیستید ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ به آنها بگویید مستقیماً ذات اقدس الهی آنها را خطاب قرار نمی‌دهد که تحقیر شده باشند به آنها بگویید ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ چهار ماه در زمین سیح کنید سائح همان مسافر و روان آب را که جاری است می‌گویند سائح است سائحون یعنی جاریها سیح یعنی جریان ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ و هر کاری هم بخواهید بکنید مستحضر باشید که ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ شما نمی‌توانید یک کاری بکنید که قدرت الهی و دین الهی را عاجز بکنید بدانید با خدا طرفید چون ذات اقدس الهی این چنین نیست که دست از دینش بردارد که ممکن است یک ظلم مقطعی تحمل بشود اما وقتی بخواهید در برابر دین ذات اقدس الهی تهاجم کندی که خدا دست از دینش بر نمی‌دارد که شما با خدا طرفید شما نمی‌توانید قدرت الهی را عاجز کنید گاهی تعبیراتی از این سنخ دارد که ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا﴾ کفار خیال نکنند جلو افتادند ما عقب می‌افتیم این چنین نیست فرمود: ﴿غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ در این بخش می‌فرماید انهم غیر معجزین فرمود کفار سابق نیستند که ما بشویم لاحق آنها جلو بیفتند ما بیاییم دنبال آنها بشوند معاجز یا معجز ما بشویم عاجز این چنین نیست بلکه به عکس ﴿وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الکَافِرِینَ﴾ نه تنها ما عاجز نیستیم آنها معجز نیستند ما مخزی هستیم آنها به خزی مبتلا می‌شوند یعنی آنها را به خزی مبتلا می‌شوند یعنی آنها را رسوا می‌کنیم لذا یکی از اسامی یا القاب این سورهٴ مبارکهٴ توبه که یکی توبه است یکی برائة است یکی هم فاضحه است هم خزی و فضیحت مشرکین را به همراه دارد هم پرده دری و خزی و رسوایی منافقین را که در اثنای همین سوره بحث مبسوطی از آنها به میان می‌آید.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر نمونه
نامهاى این سوره
مفسران براى این سوره نامهاى زیادى که بالغ بر ده نام مى‏شود ذکر کرده‏اند ، که از همه معروف‏تر برائت و توبه و فاضحه است ، و هر یک از این نامها دلیل روشنى دارد ، نام برائت به این جهت بر این سوره گذارده شده که آغاز آن برائت و بیزارى خداوند از مشرکان پیمان‏شکن است .
و توبه به این خاطر است که در این سوره سخن از توبه فراوان به میان آمده ، و نامگذارى به فاضحه به جهت آن است که آیات مختلفى از آن موجب رسوائى و فضاحت منافقان و پرده‏بردارى از روى اعمالشان بوده است.

2- تاریخچه نزول سوره‏
این سوره آخرین سوره یا از آخرین سوره‏هایى است که بر پیامبر ص در مدینه نازل گردید، و همانگونه که گفتیم داراى 129 آیه است.
آغاز نزول آن را در سال نهم هجرت مى‏دانند، و مطالعه آیات سوره نشان مى‏دهد که قسمتى از آن پیش از جنگ تبوک، و قسمتى به هنگام آمادگى براى جنگ، و بخش دیگرى از آن پس از مراجعت از جنگ نازل شده است.
از آغاز سوره تا آیه 28 قبل از فرا رسیدن مراسم حج نازل گردیده، و همانطور که شرح آن به خواست خدا خواهد آمد، آیات آغاز این سوره که پیرامون وضع باقیمانده مشرکان بود در مراسم حج به وسیله امیر مؤمنان على ع به مردم ابلاغ شد.

3- محتواى سوره‏
از آنجا که این سوره به هنگام اوج گرفتن در جزیره عرب و پس از در هم شکسته شدن آخرین مقاومت مشرکان نازل گردیده، محتواى آن داراى اهمیت ویژه و فرازهاى حساسى است.
قسمت مهمى از آن پیرامون باقیمانده مشرکان و بت پرستان و قطع رابطه با آنها، و الغاء پیمانهایى است که با مسلمانان داشتند (بخاطر نقض مکرر این پیمانها از طرف آنان) تا بقایاى بت پرستى براى همیشه از محیط اسلام بر چیده شود.
و از آنجا که با گسترش اسلام و در هم شکسته شدن صفوف دشمنان عده‏اى تغییر چهره داده، خود را در صفوف مسلمانان جاى دادند، تا در فرصت مناسب به اسلام ضربه کارى زنند، قسمت مهم دیگرى از این سوره از منافقان و سرنوشت آنان سخن مى‏گوید، و به مسلمانان شدیدا هشدار مى‏دهد و نشانه‏هاى منافقان را بر مى‏شمرد.
بخش دیگرى از این سوره پیرامون اهمیت جهاد در راه خدا است، زیرا در این موقع حساس غفلت از این موضوع حیاتى باعث ضعف و عقب‏نشینى و یا شکست مسلمانان مى‏شد.
بخش مهم دیگرى از این سوره به عنوان تکمیل بحثهاى گذشته از انحراف اهل کتاب (یهود و نصارى) از حقیقت توحید، و انحراف دانشمندانشان از وظیفه رهبرى و روشنگرى سخن مى‏گوید.
و نیز در آیات دیگرى به تناسب بحثهاى مربوط به جهاد، مسلمانان را به اتحاد و فشردگى صفوف دعوت مى‏کند و متخلفین یعنى افراد سست و تنبلى که به بهانه‏هاى مختلف شانه از زیر بار وظیفه جهاد تهى مى‏کردند شدیدا سرزنش و ملامت و به عکس از مهاجرین نخستین و سایر مؤمنان راستین مدح و ستایش مى‏کند.
و از آنجا که جامعه گسترده اسلامى در آن روز نیازهاى مختلفى پیدا کرده بود، که مى‏بایست بر طرف گردد، به همین مناسبت بحثى از زکات، و پرهیز از تراکم و کنز ثروت، و لزوم تحصیل علم، و وجوب تعلیم افراد نادان را یاد آور مى‏شود.
علاوه بر مباحث فوق، مباحث دیگرى مانند داستان هجرت پیامبر ص، مساله ماههاى حرام که جنگ در آن ممنوع است، موضوع گرفتن جزیه از اقلیت‏ها و امثال آن به تناسب مطرح گردیده است.
4- چرا این سوره" بسم اللَّه" ندارد؟
پاسخ این سؤال را چگونگى شروع این سوره به ما مى‏دهد، زیرا این سوره در واقع با اعلان جنگ به دشمنان پیمان‏شکن، و اظهار برائت و بیزارى و پیش گرفتن یک روش محکم و سخت در مقابل آنان آغاز شده است، و روشنگر خشم خداوند نسبت به این گروه است و با" بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ" که نشانه صلح و دوستى و محبت و بیان کننده صفت رحمانیت و رحیمیت خدا است، تناسب ندارد.
این موضوع در روایتى از على ع نقل شده است.
گروهى نیز معتقدند چون این سوره در حقیقت دنباله سوره انفال است، زیرا در سوره انفال پیرامون پیمانها سخن گفته شده، و در این سوره پیرامون الغاى پیمانهاى پیمان‏شکنان بحث شده، لذا" بسم اللَّه" در میان این دو ذکر نشده است.
روایتى نیز در این باره از امام صادق ع نقل شده است.
و هیچ مانعى ندارد که علت ترک" بسم اللَّه" هر دو موضوع باشد، که به یکى در روایت نخست و به دیگرى در روایت دوم اشاره شده است.

5- فضیلت و سازندگى این سوره‏
در روایات اسلامى اهمیت خاصى به تلاوت این سوره و سوره انفال، داده شده است، از جمله در روایتى از امام صادق ع مى‏خوانیم که فرمود:"
من قرأ برائة و الانفال فى کل شهر لم یدخله نفاق ابدا و کان من شیعة امیر المؤمنین حقا
":" کسى که سوره برائت و انفال را در هر ماه بخواند روح نفاق در او داخل نمى‏شود و از پیروان راستین على ع خواهد بود".
بارها گفته‏ایم اهمیت فوق العاده‏اى که در روایات به خواندن سوره‏هاى مختلف داده شده نه به این معنى است که خواندن بدون اندیشه و عمل سبب میشود که به طرز خارق‏العاده‏اى این آثار آشکار شود، و فى المثل کسى که الفاظ برائت و انفال را بدون کمترین فهم معنى آنها بخواند از نفاق بیگانه و در صف شیعیان راستین قرار خواهد گرفت، بلکه اینها در حقیقت اشاره به محتواى سوره و اثر سازنده آن در تربیت فرد و اجتماع است، که آنهم بدون فهم معنى و آمادگى براى عمل ممکن نیست، و از آنجا که صفوف مؤمنان راستین و منافقان و خطوط اصلى زندگى آنان در این دو سوره به طرز واضحى مشخص شده، و براى آنها که مرد عملند نه سخن، راه را کاملا روشن ساخته است، بنا بر این تلاوت آنها به ضمیمه فهم محتوا و پیاده کردن آن در زندگى، این اثر فوق العاده را دارد و آنها که به قرآن و آیات نورانیش همانند یک افسون مى‏نگرند در حقیقت از روح این کتاب تربیتى و انسان‏ساز بیگانه‏اند.
اهمیت نکات مختلفى که در این سوره به آن اشاره شده بقدرى زیاد است که از پیامبر ص نقل شده که فرمود سوره برائت و توحید با هفتاد هزار صف از صفوف ملائکه بر من نازل گردید و هر کدام اهمیت این دو سوره را توصیه مى‏کردند! [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  بتول کوهي - برگزیده تفسیر نمونه
پیمانهاى مشرکان الغاء مى‏شود! در محیط دعوت اسلام گروههاى مختلفى وجود داشتند. گروهى با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله هیچ گونه پیمانى نداشتند، و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در مقابل آنها نیز هیچ گونه تعهدى نداشت.

گروههاى دیگرى در «حدیبیه» و مانند آن پیمان ترک مخاصمه با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بسته بودند. در این میان بعضى از طوائفى که با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پیمان بسته بودند، یک جانبه و بدون هیچ مجوزى پیمانشان را به خاطر همکارى آشکار با دشمنان اسلام شکستند، و یا در صدد از میان بردن رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله برآمدند.

این آیه به تمام مشرکان- بت پرستان- اعلام مى‏کند که: هرگونه پیمانى با مسلمانان داشته‏اند، لغو خواهد شد، مى‏گوید: «این اعلام برائت و بیزارى خداوند و پیامبرش از مشرکانى که با آنها عهد بسته‏اید، مى‏باشد» (بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ).

از روایات اسلامى استفاده مى‏شود که على علیه السّلام مأمور شد در آن روز چهار موضوع را به مردم ابلاغ کند:

1- الغاى پیمان مشرکان.

2- عدم حق شرکت آنها در مراسم حجّ در سال آینده.

3- ممنوع بودن طواف افراد عریان و برهنه که تا آن زمان در میان مشرکان رائج بود.

4- ممنوع بودن ورود مشرکان در خانه خدا. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  زهرا بخشنده - تفسیر نمونه
پیمانهاى مشرکان الغاء مى شود
در محیط دعوت اسلام گروههاى مختلفى وجود داشتند، که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با هر یک از آنها طبق موضعگیریهایشان رفتار مى کرد:
گروهى با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هیچ گونه پیمانى نداشتند، و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در مقابل آنها نیز هیچ گونه تعهدى نداشت .
گروههاى دیگرى در حدیبیه و مانند آن پیمان ترک مخاصمه با رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بسته بودند این پیمانها بعضى داراى مدت معین بود، و بعضى مدتى نداشت . در این میان بعضى از طوائفى که با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) پیمان بسته بودند، یک جانبه و بدون هیچ مجوزى پیمانشان را به خاطر همکارى آشکار با دشمنان اسلام شکستند، و یا در صدد از میان بردن رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بر آمدند، همانند یهود بنى نضیر و بنى قریظه ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هم در مقابل آنها شدت عمل به خرج داد، و همه را از مدینه طرد کرد، ولى قسمتى از پیمانها هنوز به قوت خود باقى بود، اعم از پیمانهاى مدتدار و بدون مدت .
آیه اول مورد بحث به تمام مشرکان (بت پرستان ) اعلام مى کند که : هر گونه پیمانى با مسلمانان داشته اند، لغو خواهد شد، و مى گوید (این اعلام برائت و بیزارى خداوند و پیامبرش از مشرکانى که با آنها عهد بسته اید، مى باشد).
(برائة من الله و رسوله الى الذین عاهدتم من المشرکین ) [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عصمت زارع بيدکي - ترجمة المیزان ج : 9ص :196
آغاز دسته‏ایست از آیات که به نام سوره توبه و یا برائت نامیده شده است .
مفسرین در اینکه این آیات سوره‏ایست مستقل و یا جزء سوره انفال اختلاف کرده‏اند ، و اختلافشان در این باره منتهی می‏شود به اختلافی که صحابه و تابعین در این باره داشته‏اند .
روایت وارده از ائمه اهل بیت (علیهم‏السلام‏) در این باره نیز مختلف است ، چیزی که هست از نظر صناعت آن دسته از روایات که دلالت دارد بر اینکه این آیات ملحقند به سوره انفال رجحان دارد و به نظر قوی می‏رسد .
آیات این سوره بر خلاف سایر سوره‏ها که اواخرش همان منظوری را افاده می‏کند که اوائلش افاده می‏کرد ، دارای غرض واحدی نیست .
اول این سوره مربوط به بیزاری از کفار است ، و قسمتی از آن مربوط به قتال با مشرکین و قتال با اهل کتاب ، و یک قسمت مهمی از آن در باره منافقین صحبت می‏کند ، و آیاتی از آن مسلمانان را به قتال تحریک می‏کند ، و عده‏ای متعرض حال کسانیست که از جنگ تخلف ورزیدند ، و آیاتی مربوط به دوستی و ولایت کفار است ، آیاتی راجع به زکات است ، و همچنین مطالبی دیگر ، لیکن می‏توان گفت قسمت معظم آن مربوط به قتال با کفار ، و آیات راجع به منافقین است .
و به هر حال از نظر تفسیر فائده مهمی هم بر آن مترتب نیست ، هر چند از نظر فقهی بتوان فایده‏ای برای چنین بحثی پیدا کرد و لیکن از غرض ما و از فن تفسیر خارج است .
برائة من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین راغب در مفردات گفته است : اصل واژه برء و براء و تبری به معنای کناره‏گیری و بیزاری از هر چیزیست که مجاورت با آن مورد کراهت باشد ، لذا گفته می‏شود برات من المرض - از مرض بهبودی یافتم و برأت من فلان - از گیر فلانی نجات یافتم و تبرأت و یا أبرأته و برأته من کذا - و از فلان عمل بیزاری جستم و یا فلانی را از آن عمل بری نمودم ، و در مفردش گفته می‏شود : رجل بری‏ء و در جمع گفته می‏شود : قوم برآء و یا قوم بریؤون خدای تعالی در قرآن می‏فرماید : برائة من الله و رسوله .
این آیه شریفه نسبت به چند آیه بعد به منزله عنوان مقاله‏اى است که به خلاصه کلام بعدى اشاره مى‏کند، مانند سایر سوره‏هاى مفصلى که یک و یا دو آیه اول آن بطور اجمال به غرضى که آیات سوره در مقام افاده آن است اشاره مى‏کند.
خطاب آیه به شهادت جمله" عاهدتم" متوجه به مؤمنین و یا به رسول خدا (ص) و مؤمنین است. و در عنوان، نام خدا برده شده که صاحب خطاب و حکم است و نام رسول هم برده شده که واسطه ابلاغ خطاب است، و نام مشرکین برده شده که مورد حکمند، و پس از آن، حکم طورى الفاء شده که بطور غایبانه ولى در عین حال با صاحب حکم مواجهه کنند به آنان برسد، و این طرز خطاب در احکام و دستوراتى که مقصود رساندنش به همه مردم است خود یک نوع تعظیم است براى صاحب حکم و دستور.
و مفاد آیه تنها صرف تشریع نیست، بلکه متضمن انشاء حکم و قضاء بر برائت از مشرکین زمان نزول آیه است، به دلیل اینکه اگر صرف تشریع بود رسول خدا (ص) را در برائت شریک نمى‏کرد، چون دأب قرآن بر این است که حکم تشریعى صرف را تنها به خدا نسبت دهد، حتى صریحا فرموده:" وَ لا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً" و از مصادیق حکم جز حکم به معناى سیاست و ولایت و قطع خصومت را به آن حضرت نسبت نمى‏دهد.
بنا بر این، منظور از آیه این است که: خداوند قضا رانده به اینکه از مشرکین که شما با آنان معاهده بسته‏اید امان برداشته شود، و این برداشته شدن امان جزافى و عهدشکنى بدون دلیل نیست، چون خداوند بعد از چند آیه مجوز آن را بیان نموده و مى‏فرماید که: هیچ وثوقى به عهد مشرکین نیست، چون اکثرشان فاسق گشته و مراعات حرمت عهد را نکرده و آن را شکستند، به همین جهت خداوند مقابله به مثل یعنى لغو کردن عهد را براى مسلمین نیز تجویز کرده و فرموده:
" وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلى‏ سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنِینَ" و لیکن با اینکه دشمن عهدشکنى کرده خداوند راضى نشد که مسلمانان بدون اعلام لغویت عهد آنان را بشکنند، بلکه دستور داده نقض خود را به ایشان اعلام کنند تا ایشان بخاطر بى اطلاعى از آن بدام نیفتند. آرى، خداى تعالى با این دستور خود مسلمانان را حتى از این مقدار خیانت هم منع فرمود.
و اگر آیه مورد بحث مى‏خواست شکستن عهد را حتى در صورتى که مجوزى از ناحیه کفار نباشد تجویز کند مى‏بایستى میان کفار عهدشکن و کفار وفادار به عهد فرقى نباشد، و حال آنکه در دو آیه بعد کفار وفادار به عهد را استثناء کرده و فرموده:" مگر آن مشرکینى که شما با ایشان عهد بسته‏اید و ایشان عهد شما را به هیچ وجه نشکسته باشند، و احدى را علیه شما پشتیبانى نکرده باشند، چنین کسان را عهدشان را تا سر رسید مدت به پایان ببرید که خدا پرهیزکاران را دوست مى‏دارد".
و نیز راضى نشد به اینکه مسلمانان بدون مهلت عهد کفار عهدشکن را بشکنند، بلکه دستور داد که تا مدتى معین ایشان را مهلت دهند تا در کار خود فکر کنند و فردا نگویند شما ما را ناگهان غافلگیر کردید.
بنا بر این، خلاصه مفاد آیه این مى‏شود که: عهد مشرکینى که با مسلمانان عهد بسته و اکثر آنان آن عهد را شکستند و براى ما بقى هم وثوق و اطمینانى باقى نگذاشتند لغو و باطل است چون نسبت به بقیه افراد هم اعتمادى نیست، و مسلمانان از شر و نیرنگهایشان ایمن نیستند. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نيره تقي زاده فايند - مجمع البیان
این اعلام بیزارى است از سوى خدا و پیامبرش نسبت به شرک گرایانى که با آنان عهد و پیمان بسته اید.
روى سخن در آیه شریفه با پیشواى بزرگ توحید و مردم مسلمان است و در حقیقت به آنان فرمان مى دهد که از شرک گرایان و کافرانى که میان شما و آنان عهد و پیمان همزیستى است، همه را باطل و بى اساس اعلان کنید و از آنان بیزارى بجویید؛ چرا که خدا و پیامبرش از آنان به خاطر حق ستیزیشان بیزارند.

و زجاج گفته: مقصود این است که خدا و رسول از دادن پیمان بآنها و وفاى بدان بیزارند زیرا که آنها پیمان شکنى کردند.
اگر کسى بگوید: چگونه براى پیغمبر- صلى اللَّه علیه و آله- جایز است که پیمان خود را بشکند؟
پاسخ آن است که بیکى از سه راه، شکستن پیمان براى رسول خدا- صلى اللَّه علیه و آله- جایز گشت: 1- آنکه وفاى به پیمان مشروط بود به اینکه از طرف خداى تعالى دستورى نرسد، و چون دستور آمد که از این پس پیمانى نیست پیغمبر خدا پیمان را شکست. 2- آنکه چون از مشرکان خیانت و پیمان شکنى آشکار شد خداى تعالى نیز به پیغمبرش دستور داد تا پیمان آنها را بشکند. 3- آنکه آن پیمان، پیمانى همیشگى (و مطلق) نبود بلکه مقید بزمان و مدتى بود که چون مدت آن سر آمد آن پیمان شکسته شد.
و در روایت نیز آمده که رسول خدا- صلى اللَّه علیه و آله- آنچه را ذکر شد با آنان شرط کرده بود. و نیز روایت شده که مشرکان پیمان خود را شکستند یا تصمیم بنقض آن گرفتند، خداى سبحان نیز به پیغمبرش دستور داد که پیمان آنها را بشکند. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » یوسفعلی
1246. Baraa'ah: usually translated "immunity". I do not think that word correctly represents the Arabic word in this context. The general sense is explained in the introduction to this Surah. In verse 3 below I use the periphrasis "dissolve treaty obligations," which goes some way to explain the meaning. The Pagans and enemies of Islam frequently made treaties of mutual alliances with the Muslims. The Muslims scrupulously observed their part, but the Pagans violated their part again and again when it suited them. After some years' experience it became imperative to denounce such treaties altogether. This was done in due form, with four months' notice, and a chance was given to those who faithfully observed their pledges, to continue their alliance. (R.). [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مرضيه علمدار .ب - تفسیر کوثر
در طول سالهایى که پیامبر اسلام در مدینه بود باگروههایى از مشرکان پیمان عدم تعرض بسته بود. تا وقتى که مشرکان بر پیمان خود پاى بند بودند پیامبر اسلام نیز آن را محترم مى‏شمرد ولى بسیارى از مشرکان به تدریج پیمانهاى خود را نقض کردند و به دشمنان اسلام کمک نمودند، این بود که پیمان آنها دیگر احترامى نداشت و مى‏شد آن را لغو کرد و این همان مطلبى است که در اواخر سوره انفال خواندیم:

و اما تخافنّ من قوم خیانة فانبذ الیهم على سواء (انفال/ 58)

و اگر از خیانت گروهى ترسیدى، براى همسانى با آنها پیمانشان را به سوى آنها بیفکن.

در آغاز این سوره به طور آشکار پیمانهایى را که با مشرکان بسته شده بود، لغو مى‏کند و از مشرکان بیزارى مى‏جوید و مى‏فرماید: این برائتى است از سوى خدا و رسول از آن گروه از مشرکان که با آنها پیمان دارید؛ یعنى پیمان آنها لغو مى‏شود و دلیل آن هم همان پیمان شکنى مشرکان است. البته آن گروه از مشرکان که پیمان شکنى نکرده بودند مانند بنى کنانه و بنى ضمره، پیمان آنها محترم بود، این مطلب در چند آیه بعد گفته خواهد شد و همین استثنا دلیل روشنى است بر اینکه برائت از مشرکان و لغو پیمان آنها به سبب پیمان شکنى و خیانت آنها به مسلمانان مى‏باشد و چون در اسلام غدر و حیله وجود ندارد آشکارا لغو پیمان را اعلام مى‏کند.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيدابراهيم غياث الحسيني - تفسیر نور
این سوره که نهمین سوره‏ى قرآن کریم است، یکصد و بیست ونه آیه دارد و در سال نهم هجرى نازل شده است.(1) قسمت‏هایى از آن قبل از جنگ تبوک، بخشى در حال جنگ و قسمت دیگر، بعد از آن نازل شده است.
مشهورترین نام‏هاى این سوره در روایات، «توبه» و «برائت» است. «توبه»، از آن جهت که در این سوره، بارها از توبه‏ى انسان و بازگشت لطف الهى سخن به میان آمده است، و «برائت»، بدان جهت که این سوره با اعلام برائت از مشرکان آغاز شده‏است.
برخى مفسّران به خاطر ارتباط مطالب این سوره با سوره‏ى «انفال»، این سوره را دنباله‏ى آن دانسته وگفته‏اند: به همین دلیل نیازى به «بسم‏اللَّه الرحمن الرحیم» نداشته است، ولى به عقیده‏ى ما که از اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله گرفته‏ایم، این سوره، مستقّل است و نداشتن «بسم اللَّه» به خاطر لحن قهرآمیز آن نسبت به مشرکین است، زیرا کلمه‏ى «بسم اللَّه»، نشان رحمت و امان است و این سوره با اعلام تنفّر از مشرکانِ پیمان شکن آغاز شده است. چنانکه حضرت على‏علیه السلام مى‏فرماید: «بسم‏اللّه» براى امان دادن و برائت براى رفع امان است.(2)
در اهمیّت این سوره همین بس که رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: سوره‏هاى برائت و توحید، همراه با هفتاد هزار صف از فرشتگان نازل شد. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.