● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
بعد از آن بیان فرماید حال مؤمنین و منافقین را در استیذان: لاٰ یَسْتَأْذِنُکَ اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ :طلب اذن ننماید تو را کسانى که ایمان دارند به خدا و روز قیامت أَنْ یُجٰاهِدُوا بِأَمْوٰالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ :در آنکه جهاد کنند به مالها و نفسهاى خود براى آنکه چون بینند تو مهیاى جهاد و با دشمنان خدا محاربه نمائى، ایشان دانند که بر آنها واجب است جهاد، پس محتاج به اذن و اجازه نیستند و مخلصین آنها مبادرت نمایند در جهاد و متوقف به اذن نباشند فضلا از اینکه استیذان در تخلف نمایند وَ اَللّٰهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ :و خداوند متعال عالم است به پرهیزکاران که کى حقیقتا تقوى دارد، یا کى ندارد
حاصل آنکه: این اشراط و اعلام براى تو باید، تا اینان را بشناسى و الّا من به احوال جمله و تفصیل و نهان و آشکارا و نیک و بد، عالم هستم ابن عباس گوید: این تعییر است نسبت به منافقین وقتى که طلب اذن نمودند در قعود از جهاد و عذر است براى مؤمنین در قوله «لَمْ یَذْهَبُوا حَتّٰى یَسْتَأْذِنُوهُ » و معنى آنکه خارج نکرد منافقین را از صفت متقین مگر که ذات احدیت مى دانست به علم ازلى که منافقین از متقین نیستند لکن علم الهى موجب، و سبب خروج آنها نشد، بلکه سوء اختیار آنها به اعراض از ایمان، و اقبال به کفر
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
لاٰ یَسْتَأْذِنُکَ اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ أَنْ یُجٰاهِدُوا بِأَمْوٰالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اَللّٰهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ این آیه معیار و تمیز دادن بین مؤمن را از غیر مؤمن این طور بیان مى نماید که آن کسى که واقعا و حقیقة بخدا و روز قیامت ایمان دارد علامت چنین ایمانى این است که در امر جهاد بلکه در هر امر خیرى سبقت مى گیرد و بمجرد اینکه فرمان جهان صادر گردید با مال و جان خود در راه خدا جهاد مى کند و از تو طلب اذن نمى کند زیراکه مؤمن خود را موظف مى داند که مطیع امر مولى باشد و خدا عالم و دانا است به کسانى که متقى و پرهیزکارند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نور
نکته ها:
مؤمن واقعى که عاشق جهاد و شهادت است، از مرگ بیم ندارد و در پى اجازه ى مرخّصى نیست چنانکه در صدر اسلام کسانى بودند که با اصرار از پیامبر صلى الله علیه و آله مى خواستند که آنان را به جبهه اعزام کند، و هنگامى که پیامبر به دلیل نبود امکانات، جواب رد به آنان مى داد، از ناراحتى مى گریستند
رسول خدا صلى الله علیه و آله هنگام عزیمت به تبوک، على علیه السلام را به عنوان جانشین خود در مدینه گذاشت و آن حضرت متأثّر شد، پیامبر حضرت را دلدارى داد و فرمود: تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسى هستى
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن
جماعتى منافقان که ایشان را اعتقادى درست نبود با یکدیگر گفتند:چه مهمّ است ما را برخاستن و به ثغر روم رفتن در موافقت محمّد؟آنگاه اگر چنان باشد که دست ایشان را بود یکى از ما جان به کناره نیاورد،تدبیر آن است که،هریکى بهانه اى نهیم و علّتى جوییم که به آن تعلّل تخلّف کنیم و نرویم آنگه مى آمدند و دستورى مى خواستند و مى گفتند: ما ساز نداریم و برگى نکرده ایم و عدّتى نیست ما را اگر ما را دستور باشى تا روزى چند مقام کنیم و برگى بسازیم و از پس تو بیاییم حق تعالى از نهان نفاق ایشان رسول را علیه السّلام خبر داد و گفت: لاٰ یَسْتَأْذِنُکَ اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ أَنْ یُجٰاهِدُوا بِأَمْوٰالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ ؛دستورى نخواهند آنان که به خداى و قیامت ایمان دارند در آن که جهاد کنند به مالها و جانهاشان،براى آن که چون بینند که تو جهاد مى کنى و ساز رفتن به جنگ دشمنان خداى،و ایشان دانند که آن بر ایشان واجب است،به دستورى خواستن چه حاجت باشد!پس اگر دستورى خواستن در آمدن نه کار مؤمنان باشد دستورى خواستن در نیامدن چگونه کار مؤمنان بود!آنگه حق تعالى گفت:این اشراط و اعلام براى تو مى باید تا اینان را بشناسى و الّا من به احوال ایشان جمله و تفصیل و نهان و آشکارا و نیک و بد علمم وَ اَللّٰهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ [83 ر]؛و خداى عالم است به متّقیان و پرهیزگاران که کیست که تقوى دارد و کیست که ندارد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.