اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ اَوْلا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ
«استغفر»، واژه «امر» است و به ظاهر فرمان آمرزش خواهى براى آنان را به پیامبر مى دهد، امّا در حقیقت به منظور مبالغه در نومید ساختن آنان از آمرزش خداست و این پیام را مى دهد که: اى پیامبر! اگر بر اساس فرمان نیز براى آنان طلب آمرزش نمایى و یا آمرزش را براى آنان حرام بدانى و طلب آمرزش بر ایشان نکنى یکسان است؛ چرا که خدا آنان را نخواهد آمرزید. این آیه شریفه بسان آیه دیگر قرآن در این مورد است که مى فرماید: سواء علیهم استغفرت لهم ام لم تستغفر لهم لن یغفر الله لهم...(229)
براى آنان یکسان است: چه بر ایشان آمرزش بخواهى یا نخواهى، خدا هرگز بر آنان نخواهد بخشود؛ چرا که خدا گروه فاسقان را راه نمى نماید.
اِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ
منظور از هفتاد بار طلب آمرزش نیز نه این که منظور این شمار یا کمتر و یا فراتر از آن است، بلکه هدف این است که مبالغه را برساند و این پیام را بدهد که اگر هزاران بارنیز بر ایشان آمرزش بخواهى پذیرفته نخواهد بود. این درست به گفتار عادى مردم مى ماند که مى گویند: پافشارى و تکرار شما سودى ندارد و اگر هزاران بار نیز این موضوع را تکرار کنى پذیرفته نیست.
به باور برخى واژه هفت و هفتاد در فرهنگ عرب براى مبالغه است، و از این باب است که به شیر درنده، «سبع» مى گویند، چرا که به باور آنان توان و نیروى او به توان هفت افزون شده است.
پس چرا پیامبر بر ایشان آمرزش خواست؟ در روایتى آورده اند که پیامبر گرامى فرمود: به خداى سوگند من افزون بر هفتاد مرتبه براى آنان آمرزش خواهم خواست.
این روایت با آنچه در تفسیر آیه آمد ناسازگار است و این پرسش را در ذهن پدیدار مى سازد که چرا پیامبر براى آنان آمرزش خواست؟
در این مورد از سوى مفسّران و دانشوران پاسخ هایى بدین صورت آمده است:
1 - نخست این که روایت مورد اشاره خبر واحدى بیش نیست و روشن است که در موضوع مهمّى چون موضوع مورد بحث نمى توان به آن اعتماد کرد.
2 - افزون بر آن این روایت بیانگر این مطلب نیست که پیامبر براى آنان آمرزش خواست؛ چرا که این کار به اجماع امّت کارى نارواست و پیامبر پاک و برگزیده، از هر گونه خطا و اشتباهى مصون است؛ از این رو در صورت پذیرش روایت باید آن را تأویل نمود.
3 - علاوه بر این، در روایت دیگرى از آن حضرت آورده اند که فرمود: اگر مى دانستم با افزایش شمار طلب آمرزش، خدا آنان را خواهد بخشید چنین مى کردم؛ و این نشانگر پیام آیه است که پیامبر نیز در جهت یأس و نومیدى حق ستیزان، آیه را تفسیر فرمود.
4 - شاید پیامبر گرامى امیدوار بود که در آنان تحوّل مطلوبى پدید آید که در خور استغفار گردند، امّا خدا او را از حق ناپذیرى آنان آگاه ساخت و آن حضرت نیز از طلب آمرزش براى آنان خوددارى ورزید.
5 - به باور برخى آن حضرت پیش از آن که از کفرگرایى و نفاق آنان آگاه گردد، و یا پیش از آن که خدا به او پیام دهد که کفرگرایان در خور آمرزش نخواهند بود، بر ایشان آمرزش خواست.
6 - و به باور برخى دیگر طلب آمرزش از سوى آن حضرت براى آنان در صورتى بود که آنان توبه کنند و از کفر و شرک درونى دست شویند و راه توحید و پاکى برگزینند، امّا خدا به آن حضرت پیام داد که اینان ایمان نخواهند آورد و از این رو آمرزش براى آنان سودى نخواهد داشت.
ذلِکَ بِاَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِه وَ اللَّهُ لا یَهْدِى الْقَوْمَ الْفاسِقینَ
این حرمان نفاقگرایان از آمرزش خدا بدان دلیل است که آنان به خدا و پیام او و پیامبرش کفرورزیدند و خدا گروه فاسقان را راه نمى نماید.
[ نظرات / امتیازها ]
چه براى آنها استغفار کنى و چـه نـکـنـى , حـتـى اگـر هفتاد بار براى آنها ازخداوند طلب آمرزش نمایى هرگز خدا آنها را نمى بخشد چـرا که آنها خدا و پیامبرش را انکار کردند و راه کفر پیش گرفتند خداوند افراد فاسق و گنهکار و منافق راهدایت نمى کند استغفر لهم او لا تستغفرلهم ان تستغفر لهم سبعین مرة فلن یغفراللّه لهم ذلک بانهم کفروا باللّه ورسوله واللّه لا یهدى القوم الفاسقین در ایـن آیه تاکید بیشترى روى مجازات این گروه از منافقان نموده وآخرین تهدید را ذکر مى کند به این ترتیب که روى سخن رابه پیامبر(ص ) نموده مى گوید: «چه براى آنها استغفار کنى و چـه نـکـنـى , حـتـى اگـر هفتاد بار براى آنها ازخداوند طلب آمرزش نمایى هرگز خدا آنها را نمى بخشد» (استغفر لهم او لا تستغفرلهم ان تستغفر لهم سبعین مرة فلن یغفراللّه لهم ). «چـرا که آنها خدا و پیامبرش را انکار کردند و راه کفر پیش گرفتند» و همین کفرآنها را به دره نفاق و آثار شوم آن افکند (ذلک بانهم کفروا باللّه ورسوله ). و روشـن اسـت هدایت خدا شامل حال کسانى مى شود که در طریق حق طلبى گام بر مى دارند و جویاى حقیقتند, ولى «خداوند افراد فاسق و گنهکار و منافق راهدایت نمى کند» (واللّه لا یهدى القوم الفاسقین ).
اهمیت به کیفیت کار است نه کمیت
ایـن حـقیقت به خوبى از آیات قرآن به دست مى آید که اسلام در هیچ موردى روى «کثرت مقدار عمل » تکیه نکرده , بلکه همه جا اهمیت به «کیفیت عمل » داده است . مـهم این است که هیچ کس از مقدار توانایى خود دریغ ندارد, سخن از بسیار وکم نیست , سخن از احساس مسؤولیت واخلاص است . از ایـن مـوضـوع ایـن حـقـیـقت نیز روشن مى شود که در یک جامعه سالم اسلامى به هنگام بروز مـشـکلات , همه باید احساس مسؤولیت کنند, نباید چشمها تنها به متمکنان دوخته شود, چرا که اسلام متعلق به همه است , و همه باید در حفظ آن ازجان و دل بکوشند.
[ نظرات / امتیازها ]