● معنای کلمه «حل»
کلمه «حل» مانند کلمه «حلول» به معناى اقامت و استقرار در مکان است، و مصدر در اینجا به معناى اسم فاعل (حلول کننده) است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج20، ص: 484 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان عظمت «بلد»
این آیه حال است از کلمه «بلد» در آیه قبل، و با اینکه مىتوانست به آوردن ضمیر آن اکتفاء نموده، بفرماید: «لا اقسم بهذا البلد و انت حل بها» چنین نکرد، و دوباره خود کلمه بلد را ذکر کرد، براى این بود که به عظمت شان آن، و اعتنایى که به امر آن دارد اشاره کرده باشد، چون بلد مذکور با سایر بلاد فرق دارد، این بلد حرام است.
و معناى دو آیه این است که (هر چند قسم لازم ندارد ولى) سوگند مىخورم به این شهر، شهرى که تو در آن اقامت دارى، و این تعبیر توجه مىدهد به اینکه مکه به خاطر اقامت آن جناب در آن و تولدش در آن شرافت یافته.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : بعضى (روح المعانى، ج 30، ص 133) گفتهاند: جمله «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ» جملهاى است معترضه که بین سوگند و متعلق سوگند فاصله شده، و مراد از کلمه «حل» حلول و اقامت نیست، بلکه مراد کسى است که مردم پاس حرمتش را نگه ندارند.
در تفسیر کشاف گفته (تفسیر کشاف، ج 4، ص 753): جمله معترضهاى که بین قسم و متعلق آن قرار گرفته «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ» مىباشد، یعنى بعد از آنکه به شهر مکه سوگند خورد، به عنوان جمله معترضه مىفرماید در دشمنى مشرکین با تو همین بس که مثل تو پیامبرى با عظمت و حرمتى که دارى، و مکه به حرمت تو حرمت یافته، و سکنه آن به خاطر آن حرمت، صید را شکار نمىکنند، و برگ درخت را براى چریدن حیوانات خود نمىریزند در آن شهر حرمت ندارى، شکار را حرام مىدانند، ولى بیرون کردن تو و کشتنت را حلال مىدانند، (نقل از شرحبیل راوى حدیث) و در این جمله معترضه علاوه بر معرفى که به کفار مکه شده، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را هم به ثبات قدم وامىدارد، و آن جناب را تشویق مىکند به اینکه دشمنىهاى اهل مکه را تحمل کند، و هر شنونده را وادار مىکند به اینکه از شدت دشمنى آنان شگفتى کند.
آن گاه مىگوید: ممکن هم هست بگوییم: نخست با سوگند خوردن به مکه، شهر ولادت پیامبر او را تسلیت داده، خاطرنشان ساخته که هیچ انسانى خالى از تحمل شداید نیست، و آن گاه به عنوان جمله معترضه و به منظور تکمیل تسلیت و تخفیف اندوه آن جناب فرموده: «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ» یعنى تو به زودى در این شهر رحل اقامت مىافکنى، در حالى که هر بلایى که بخواهى بر سر دشمنان مىآورى، هر که را بخواهى مىکشى، و یا اسیر مىکنى، (تا آخر بیانى که این مفسر آورده)، و حاصلش این است که کلمه «حل» را در مقابل «حرم» بگیریم، و چون حل به معناى اسم فاعل است، قهرا معنایش «محل» (با ضمه میم و کسره حاء) در مقابل «محرم» خواهد بود، و معنایش این مىشود که ما به زودى در فتح مکه این بلد حرام را براى مدتى محل قرار مىدهیم، تا بتوانى با کفار مقاتله نموده، هر که را بخواهى به قتل برسانى.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج20، ص: 484 و 485 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : مکه |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مراد از کفر به آیات
آیات موجود در خارج وجود انسان در پهناى جهان و آیات موجود در داخل ذات انسان آیات و ادلهاى است که بر یگانگى خداوند در ربوبیت و الوهیت و لوازم این یگانگى دلالت مىکند، و رد این ادله کفر به آیات خدا و به خود خدا است، و نیز کفر به قرآن کریم و آیات شریفه آن است، و نیز کفر به هر حکمى است که از طریق رسالت نازل شده و ظاهرا مراد از آیات، مطلق آیات است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج20، ص: 492 |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : کفر |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان تفاسیر متعدد درباره جمله «و انت حلّ»
جمله «و انت حلّ» چند گونه تفسیر شده است که یک معنى را در ترجمه آوردیم و معناى دوم آن است که مردم مکّه اهانت تو را در آن حلال مىدانند، پس به شهرى که اهانت تو را حلال مىشمرند سوگند نمىخورم (این معنا در حدیثی در کتاب بحار، ج24، ص284 آمده است). و معناى سوم آن است که دست تو در مورد این شهر باز است و در فتح مکّه هر تصمیمى که درباره مخالفان بخواهى مىتوانى بگیرى.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 483 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : مکه |
گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نکته -
زينب افراونده
تو ساکن آن هستی:
جمله "و انت حل بهذا البلد"، مطلب تازه ای را در بر دارد؛ اینکه این شهر به خاطر وجود پر فیض و برکت تو(پیامبر"صلی الله علیه واله") چنان عظمتی یافته که شایسته این سوگند شده است. ارزش سرزمین ها گاهی به ارزش انسانهای مقیم آن است. از این رو، قرآن علت قسم خوردنش به مکه را بیان کرده تا مبادا کافران مکه تصور کنند که قرآن برای خاک مکه یا بت های آنها اهمیت قائل شده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نمونه،ج27،ص7 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره بلد |
گوینده : زینب افراونده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شرافت مکه بخاطر وجود پیامبر (ص) -
بنده خدا بنده خدا
یعنى و تو اى محمّد مقیم و ساکن بمکّه هستى و آن محلّ تو است و این تنبیه و اعلام است بر اینکه شرافت بلد بشرافت آنست که بآن مقیم است (پیامبرى که دعوت کننده بسوى توحید پروردگار و اخلاص بندگى اوست) و بیان اینست که احترام و بزرگداشت مکّه براى اوست و خدا سوگند بمکّه خورده براى خاطر (پس شرافت مکه بواسطه) آن حضرت است و براى اینست که آن حضرت در آن سکونت و اقامت دارد، چنانچه مدینه را طیّبه نامید براى اینکه آن شهر بحیات و ممات آن حضرت پاک شد.
ابن عبّاس و مجاهد و قتاده و عطاء گویند: یعنى و تو محل هستى در این بلد و آن ضد محرم است، و مقصود اینست که براى تو حلال است کشتن هر کس از کفّار را که در آن ببینى و این هنگامى بود که مأمور شد در فتح مکّه بکشتن کفّار قریش، پس خداوند براى آن حضرت حلال کرد تا اینکه مقاتله کرد و کشت و البته آن بزرگوار صلّى اللَّه علیه و آله فرمود حلال نیست براى احدى قبل از من و حلال نیست براى احدى بعد از من و حلال هم نشد قتال با کفّار براى من در این بلد مگر یک ساعت از روز، و این وعدهاى از خدا به پیامبرش (ص) بود که حلال کند براى آن حضرت مکّه را تا در آن جنگ کند و آن را بدست او بگشاید و او در آن محلّ و آزاد باشد که آنچه را میخواهد از کشتن و اسیر کردن بنماید و خداوند سبحان این کار را کرد پس آن حضرت از روى غلبه و کراهت مردم مکّه داخل مکّه شد و کشت ابن خطل را که در مسجد الحرام به پرده کعبه آویخته بود و مقیس بن صبا و غیر آنان را.
ابى مسلم گوید: یعنى سوگند نمیخورم باین شهر و حال آنکه تو در آن هتک حرمت میشوى و عرض و شخصیت و حیثیت و آبروى تو را میبرند و تو را احترام نمیکنند، پس براى این بلد احترامى نمانده وقتى حرمت تو را هتک نمودند، و این معنى از حضرت صادق علیه السلام روایت شده فرمود که قریش شهر مکّه را احترام مىنمود ولى حضرت محمد صلّى اللَّه علیه و آله را اهانت و هتک حرمت میکرد، پس خدا فرمود: لا أُقْسِمُ بِهذَا- الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ، اراده کرده که ایشان هتک حرمت تو را در مکه حلال دانسته پس تو را تکذیب نموده و ناسزا گفتند در حالى که عادتشان در مکّه بر این بود که هیچ مردى در آنجا قاتل و کشنده پدر خود را نمیگرفت و بودند که شاخهاى از درخت حرم را بگردن آویخته پس بسبب این عمل در امان میشدند پس حلال دانستند از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله چیزى که از غیر آن حضرت حلال نمیدانستند، پس آنها را سرزنش کرد بر این عمل.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج27، ص: 94-95 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) |
گوینده : طبرسی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.