● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر اثنا عشری
18) الَّذِی یُؤتِی مالَهُ یَتَزَکّی (18)
الَّذِی یُؤتِی مالَهُ: آن کس که میدهد مال را، یعنی در مصارف خیرصرف میکند، یَتَزَکّی: طلب نماید پاکی را نزد خدا و به اخلاص آن را میدهد بدون شایبه ریا و سمعه یا آنکه زکوة مال خود را عطا کند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
19) وَ ما لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِعمَةٍ تُجزی (19)
وَ ما لِأَحَدٍ عِندَهُ: و نیست هیچ کس را نزد آن معطی، مِن نِعمَةٍ تُجزی:
از نعمتی و منّتی که مکافات کرده شود، یعنی تا قصد کند به اعطای آن مجازات آن نعمت را، بلکه اعطای آن نمیکند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
20) إِلاَّ ابتِغاءَ وَجهِ رَبِّهِ الأَعلی (20)
إِلَّا ابتِغاءَ وَجهِ: مگر برای رضای رَبِّهِ الأَعلی: پروردگار خود که برتر و بزرگتر است در ذات و صفات.
بیان- اینکه غایت مرتبه اخلاص عمل است که هیچ چیز منظور نباشد، مگر خاصّ و خالص برای رضای خدا باشد، لا غیر.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
21) وَ لَسَوفَ یَرضی (21)
وَ لَسَوفَ یَرضی: و زود باشد که خشنود شود به آنچه خدای تعالی به او مرحمت فرماید از مثوبات عظمی برای جزای اعطای مال به قصد اخلاص و تقرّب نزد حضرت ذو الجلال. در خبر آمده هر گاه پیغمبر به نخلستان ابو دحداح بگذشتی، فرمودی: ابو دحداح را در بهشت بهتر از اینکه خواهد بود[اینکهما «1».
تبصره- گوهر گرانبهای تمام اعمال خیر از انفاق و غیر آن اخلاص و رضای الهی است، که اگر شخص عامل قصد خود را خالص گرداند برای رضای خدا، در آخرت ثواب جزیل و در دنیا آثار برکت آن در اعقاب او تا روز قیامت ظاهر گردد. چنانچه نقل شده چون حضرت آدم علیه السّلام هبوط به زمین نمود، وحوش بیابان به زیارت و تهنیت او آمدند. حضرت به فراخور هر کدام دعا نمود.
جماعتی از آهوان آمدند، حضرت دعا و مسح نمود پشت آنان را، پس ظاهر شد از آنان نافه مشک. آهوان دیگر پرسیدند: از کجا یافتید، گفتند: زیارت صفی اللّه آدم علیه السّلام نمودیم دعا و مسح نمود پشت ما را. بقیّه آمدند حضرت دست کشید، چیزی ظاهر نشد. جهت را سؤال کردند گفت: عمل شما برای رسیدن به مقصد امثال شما بود و لکن آنان عملشان برای رضای خدا بود. پس ظاهر شد آثار عمل در اعقاب آنها تا روز قیامت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
17) 1 - کسانى که از همه باتقواتر و داراى مراقبت بیشتراند، از آتش دوزخ دور گردانده خواهند شد.
و سیجنّبها الأتقى
«جَنَبْتُ»; یعنى، دور ساختم (مفردات) و باب تفعیل آن، براى مبالغه است. بنابراین «یُجنّب»; یعنى، به طور کامل دور نگه داشته مى شود.
2 - امدادهاى ویژه الهى، مایه دور ماندن اهل تقوا از آتش دوزخ است.
و سیجنّبها
فعل «یُجنّب» گرچه مجهول است، ولى به قرینه «إلاّ ابتغاء وجه ربّه» در آیات بعد، این موهبت را خداوند در اختیار آنان مى گذارد.
3 - وعده رهایى تقواپیشگان از آتش دوزخ، حتمى و تخلّف ناپذیر است.
سیجنّبها الأتقى
حرف «سین» براى تأکید بر وعده است.
4 - مراقبت خویش از تکذیب هدایت هاى الهى و انذارهاى او و مصون داشتن خود از پیامدهاى آن، از ویژگى هاى با تقواترین انسان ها است.
الذى کذّب و تولّى . و سیجنّبها الأتقى
وصف «الأتقى» ـ به قرینه آیه قبل ـ ناظر به پرهیز از تکذیب و تولّى است; بنابراین تمام مؤمنان را شامل است. گفتنى است که محافظت خود از تکذیب و تولّى، (مراقبت هاى دینى) در مقایسه با پرهیز از خسارت هاى مالى و بدنى، (مراقبت هاى غیر دینى) مفیدتر و برتر است. از این رو همه افرادى که تقواى دینى دارند، از کسانى که مراقب خطرهاى غیر دینى اند; متقى تر (أتقى) معرفى شده اند.
5 - تفاوت درجات تقواپیشگان با یکدیگر
الأتقى
مراد از تقوا در وصف «الأتقى»، چنانچه تقواى مصطلح باشد، آیه شریفه تنها به بیان فرجام باتقواترین افراد پرداخته و درباره دیگر تقواپیشگان بیانى ندارد و به تعبیرى دیگر مى توان گفت: در این آیات غرض تنها مقایسه اوج تقوا با اوج شقاوت است; گرچه هیچ فرد متقى به آتش نسوزد و هیچ شقاوتمندى از آن دور نماند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) 1 - اهل سخاوت و انفاق که با گذشت از ثروت خویش، به تزکیه نفس مى پردازند، با تقواترین مردم اند.
الأتقى . الذى یؤتى ماله یتزکّى
جمله «یتزکّى» حال است و فعل «زکا»; یعنى، نمو کرد و صالح شد و نیز به خالص هر چیز و آنچه به منظور پاک کردن ثروت پرداخته مى شود، زکات گفته مى شود (قاموس). بنابراین باب تفعّل آن ـ که بر تکلّف دلالت دارد، یا به معناى با زحمت خود را رشد دادن و شایسته ساختن است و یا مراد از آن پرداختن زکات مال با جدیّت تمام است. برداشت یاد شده، ناظر به معناى اول است.
2 - پرداخت زکات، برترین مصداق تقوا است.
الأتقى . الذى یؤتى ماله یتزکّى
3 - سخاوت مندى و انفاق گرى مداوم، از ویژگى هاى با تقواترین افراد است.
الأتقى . الذى یؤتى ماله یتزکّى
تداوم، از مضارع بودن فعل «یؤتى» استفاده شده است.
4 - جود و انفاق و صرف اموال شخصى خود براى رضاى خداوند، زمینه ساز پاک سازى نفس و مایه پاکى ثروت است.
الذى یؤتى ماله یتزکّى
آیات بعد، انگیزه انفاق گرانِ با تقوا را، جلب رضایت خداوند معرفى کرده است.
5 - دورى از آتش دوزخ، وعده خداوند به اهل زکات و انفاق
و سیجنّبها الأتقى . الذى یؤتى ماله یتزکّى
6 - انفاق، در صورتى نشان تقواپیشگى است که به قصد تزکیه نفس و پاک سازى ثروت انجام گیرد.
الأتقى . الذى یؤتى ماله یتزکّى
7 - اعتبار مالکیت شخصى در اسلام
ماله
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
19) 1 - انفاق در صورتى مایه تزکیه نفس بوده و نشانه درجه والاى تقوا است که انفاق گر مدیون کسى نبوده و حق نعمتى از دیگران بر ذمه نداشته باشد.
الأتقى . الذى یؤتى ماله یتزکّى . و ما لأحد عنده من نعمة تجزى
«واو» در «و ما لأحد»، حالیه است و مفاد این آیه را به منزله قید براى «یتزکّى» و اوصاف پیشین قرار داده است.
2 - بذل مال بدون چشمداشت، از عوامل دور ماندن از آتش جهنم است.
سیجنّبها ... یؤتى ماله ... و ما لأحد عنده من نعمة تجزى
3 - اداى دین و پرداخت حقوق مالى دیگران و پاسخ احسان آنان ـ هر چند اندک باشد ـ بر جود و انفاق مقدم است.
یؤتى ماله ... و ما لأحد عنده من نعمة تجزى
نکره آوردن «نعمة» همراه با «من» زاید ـ که براى عموم است ـ آن را بر هر احسانى، هر چند اندک، تعمیم داده است. جمله حالیه «و ما لأحد...» بیانگر آن است که باید این حالت، حاصل شده باشد تا انفاق نشانه تقوا باشد.
4 - برائت ذمّه از حقوق دیگران، از نشانه هاى تقواپیشگان است.
الأتقى . الذى ... و ما لأحد عنده من نعمة تجزى
برداشت یاد شده، ناظر به احتمال مستأنفه بودن این آیه است که در این صورت بر اوصاف پیشین، وصف جدیدى را افزوده است.
5 - پاسخ احسان و نیکى دیگران ـ هر چند اندک باشد ـ شایسته و مطلوب خداوند است.
نعمة تجزى
نکره بودن «نعمة» آن را بر تمام مصادیقش تعمیم داده است. توصیف «نعمة» با جمله «تجزى» (جزا داده مى شود)، نشانگر این است که اصل پاسخ گویى، لازم و قطعى تلقى شده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
20) 1 - برخورداران درجه والاى تقوا، تنها براى جلب توجّه و عنایت خداوند، اموال خود را انفاق مى کنند.
الأتقى ... إلاّ ابتغاء وجه ربّه
استثنا در این آیه، منقطع است; یعنى، حق نعمتى بر گردن او نیست; لکن «ابتغاء» وجود دارد; یعنى، شخص «أتقى» در انفاق خود، نمى خواهد پاسخ نعمت دیگران را داده باشد. او تنها به این انگیزه انفاق مى کند که خداوند، به او رو کرده و وى را مورد لطف خود قرار دهد. «وجه» به معناى «صورت و چهره» و کنایه از توجّه و عنایت است.
2 - بذل مال در صورتى نشانه برترین تقوا و مایه تزکیه نفس و نجات از آتش است که تنها به نیت دستیابى به لطف خداوند باشد.
الأتقى . الذى یؤتى ماله ... إلاّ ابتغاء وجه ربّه
3 - قصد قربت، شرط مقبول افتادن انفاق است.
إلاّ ابتغاء وجه ربّه
4 - ارجمندى انفاق گران، در گرو خداپسند بودن مصارف انفاق هاى آنان است.
إلاّ ابتغاء وجه ربّه
عبارت «ابتغاء وجه ربه»، بیانگر دو ویژگى است; 1. انفاق گر باید تنها به قصد تقرب به خداوند انفاق کند; 2. موارد انفاق باید، راه هاى خداپسندانه باشد. برداشت یاد شده، ناظر به دومین ویژگى است.
5 - نقش نیت (حسن فاعلى)، در ارزش مندى اعمال نیک (حسن فعلى)
إلاّ ابتغاء وجه ربّه
6 - تزکیه نفس، در گرو نیت خالص و قصد قربت است.
یتزکّى ... ابتغاء وجه ربّه
7 - دستیابى به «وجه اللّه»، در گرو تلاش و جدّیت جوینده آن است.
إلاّ ابتغاء وجه ربّه
از واژه «ابتغاء» تنها در موردى استفاده مى شود که طلب همراه با کوشش و تلاش باشد. (مفردات)
8 - توجّه به ربوبیت خداوند، وادارسازنده انسان به تلاش براى کسب رضایت و لطف او است.
ابتغاء وجه ربّه
9 - خداوند، والاترینِ موجودات و در اوج کمال است و همه چیز مقهور او مى باشد.
ربّه الأعلى
10 - توجّه به ناچیز بودن همه موجودات در برابر علوّ خداوند، زمینه ساز خلوص نیت و قصد تقرّب به او در انفاق ها است.
یؤتى ماله ... ابتغاء وجه ربّه الأعلى
11 - برخوردارى از لطف و توجّه خداوند، شایسته ترین پاداش براى انفاق گرانِ باتقوا است.
الأتقى . الذى یؤتى ماله ... إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى
12 - پاداش انفاق گرانِ باتقوا، مایه رشد و کمال آنان و برخاسته از ربوبیت و مقام والاى خداوند است.
ربّه الأعلى
13 - دل بستن به لطف خداوند، خود از نعمت هاى الهى و سزاوار پاسخ گویى و سپاس گزارى است.
و ما لأحد عنده من نعمة تجزى . إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى
چنانچه استثنا در این آیه، متصل باشد، «ابتغاء» از مصادیق «نعمة تجزى» خواهد بود. در نتیجه مفاد دو آیه، این مى شود که: کسى نزد انفاق گر نعمتى ندارد، جز یک نعمت [که خداوند عطا کرده است] و آن حالت «ابتغاء» است. بنابراین وجود علاقه و دل بستگى به «وجه اللّه» ـ که مایه «ابتغاء» است ـ نعمتى است که باید بهوسیله سپاس گزارى جزا داده شود (نعمة تجزى).
14 - تقواپیشگان، با انفاق کردن اموال خود، نعمت علاقه مندى به لطف خدا را پاس داشته، از آن قدردانى مى کنند.
و ما لأحد عنده من نعمة تجزى . إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى
15 - «عن عبداللّه بن مسعود قال: ... قال رسول اللّه(ص): ... یابن مسعود! إذا عملت عملاً فاعمله للّه خالصاً، لأنّه لایقبل من عباده الأعمال إلاّ ما کان خالصاً فإنّه یقول: «و ما لأحد عنده من نعمة تجزى . إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى...»;(1)
از عبداللّه بن مسعود روایت شده که گفت: ... رسول خدا(ص) فرمود: ... اى پسر مسعود! اگر کارى انجام دادى، آن را خالصانه براى خدا انجام ده. چرا که او اعمال بندگان را قبول نمى کند; مگر آنچه را که خالص باشد; زیرا او مى فرماید: «و ما لأحد عنده من نعمة تجزى . إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى»...».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
21) 1 - انفاق گران باتقوا و مخلص، آینده اى سرشار از رضایت خاطر خواهند داشت.
و لسوف یرضى
2 - انفاق همراه باتقوا و اخلاص، مایه رسیدن به تمام خواسته ها و آرزوها در قیامت است.
و لسوف یرضى
رسیدن به مرحله رضایت، به معناى دست یافتن به تمام امورى است که شخص به آن رغبت دارد.
3 - خداوند، تضمین کننده پاداش انفاق گرانِ باتقوا و برآورنده آرزوى آنان در رسیدن به مقام قرب الهى است.
إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى . و لسوف یرضى
4 - خداوند، بر وعده خود درباره رساندن انفاق گرانِ باتقوا به فرجامى رضایت بخش، سوگند یاد کرده است. *
و لسوف یرضى
«لام» در «لسوف»، لام قسم و یا لام ابتدا است; برداشت یاد شده، براساس احتمال اول است.
5 - برخوردارى از توجّهات و عنایت هاى خداوند، مایه خشنودى انسان و دست یافتن او به فرجامى پسندیده و رضایت بخش
ابتغاء وجه ربّه ... و لسوف یرضى
6 - رضایت خداوند از انسان، در گرو تقوا و اخلاص در انفاق است.
الأتقى . الذى یؤتى ماله ... ابتغاء وجه ربّه الأعلى . و لسوف یرضى
چنانچه فاعل «یرضى» خداوند باشد، آیات پیشین در مقام بیان زمینه هاى رضایت او خواهد بود.
7 - «وجه اللّه»، رضایت او است.
ابتغاء وجه ربّه ... و لسوف یرضى
در صورتى که فاعل «یرضى» خداوند باشد، وعده «رضایت او» به کسانى که طالب «وجه اللّه» هستند، بیانگر اتحاد آن دو خواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مجمع البیان
17) در ادامه آیات در مورد گروهى دیگر از انسان ها مى فرماید:
وَ سَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى
و به زودى پاک ترین و پرواپیشه ترین مردم از آن آتش شعله ور دور داشته مى شود.
همان کسى که دارایى خود را در راه خدا انفاق مى کند، تا پاکى جوید و جان خویشتن و دارایى اش پاک و پاکیزه گردد؛ او در این کار، نه در اندیشه ریاکارى است و نه شهرت و خودنمایى.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) الَّذِی یُؤْتِی مالَهُ یَتَزَکَّى
«قاضى» در تفسیر این آیات مى گوید: از آیه هاى 16 -14 این سوره، هرگز چنین دریافت نمى شود که تنها کفرگرایان وارد آتش مى شوند، تا پندار پوچ گروه خوارج و برخى از «مرجئه» درست باشد که مردم بر دو دسته اند: یا ایماندار هستند که در بهشت خواهند بود، و یا کفرگرا که در آتش ماندگار خواهند شد، و دیگر ایماندار گناهکار نداریم؛ نه، هرگز از این آیات چنین چیزى دریافت نمى گردد، چرا که واژه «ناراً» به صورت «نکره» آمده ونه «معرفه» تا روشن سازد که این آتش، آتشى است که در آن، کسى جز با این خصلت هاى نکوهیده وارد نمى گردد، امّا هرگز بیانگر این نیست که آتش دوزخ تنها همین است و بس، و دوزخیان نیز تنها این کافران مى باشند؛ نه، هرگز، بلکه از آیات دیگر، از جمله آیاتى از سوره «نساء» به روشنى دریافت مى گردد که آتش، طبقه ها و درکات دیگرى دارد که منافقان و گناهکاران در آنها وارد خواهند شد.
به هر حال از آیات این نکته دریافت مى گردد که: بر این آتش جز کسانى که خدا را تکذیب کنند و از ایمان روى برتابند، هیچ کس دیگرى وارد نمى گردد، و مى دانیم که «خوارج» و «مرجئه» بر خلاف این آیات آن کس را هم که خدا را تکذیب نکند و از حق روى بر نتابد، امّا واجب هایى را ترک و یا به گناهانى دست یازد، در ردیف این گروه قرار مى دهند، و این به روشنى خلاف ظاهر آیات مورد بحث است.
پاره اى واژه «اتقى» و «اشقى» را در این آیات، به معنى پرهیزگار و تیره بخت، گرفته اند و نه پرهیزگارتر و تیره بخت تر، درست همان گونه که در این شعر واژه «اوحد» به معنى «واحد» آمده است که مى گوید:
تمنى رجال اَن اموت و ان امت
فتلک سبیل لست فیها باوحد
مردانى آرزو مى کنند که من بمیرم، و اگر من جهان را بدرود گویم مهم نیست، چرا که این راهى است که همه خواهند رفت و من تنها نخواهم بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
19) در آیه بعد در وصف «پرهیزگارترین ها» مى افزاید:
وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى
و هیچ کس را به هدف پاداش یافتن، نعمت نمى بخشد،
به بیان روشن تر، این پرواپیشه ترین انسان کسى که این انفاق و بخشش او به محرومان، تنها براى خشنودى خداست، نه براى این که کسى پاداش انفاق او را به وى بدهد و یا دست او را بگیرد.
جز این که در جستجوى خشنودى پروردگار خود مى باشد،که از همه برتر و والاتر است، و تنها با این هدف انفاق مى کند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
21) و در آخرین آیه مورد بحث که پایان بخش این سوره است مى فرماید:
وَ لَسَوْفَ یَرْضى
و بى تردید چنین کسى است که با دریافت پاداش خویش خشنود خواهد گشت.
آرى، ذات به همتاى خدا در سراى آخرت به پرواپیشه ترین انسان ها هر آنچه را آرزو کنند و آنچه بر اندیشه آنان نگذرد به گونه اى پاداش خواهد داد که خشنود و شادمان گردند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر منهج الصادقین
18) (18)- الَّذِی یُؤتِی مالَهُ آن کس که میدهد مال یعنی آن را در مصارف خیر صرف میکند یَتَزَکّی میجوید پاکی نزد خدای تعالی و باخلاص آن را میدهد بدون شایبه ریاء و سمعه یا زکاة میدهد و اینکه بدل یُؤتِی است یا حالست از فاعل آن چون ابو دحداح که بصدق تمام نخلستان خود را داد و یک درخت گرفت و بپیغمبر داد تا بعوض آن درختی از بهشت بستاند، و صاحب طبرسی آورده که قاضی عضد«1» گفته که آیه لا یَصلاها إِلَّا الأَشقَی الَّذِی کَذَّبَ وَ تَوَلّی دلالت نمیکند بر آنکه حق سبحانه و تعالی داخل نسازد در دوزخ مگر کافر را هم چنان که زعم خوارج و بعضی از مرجئه است زیرا که تنکیر مذکوره و تعریف آن دالست بر آنکه مراد بآن ناریست مخصوص از نیران که در آن داخل نشود مگر شخصی که اشقای همه باشد چه نیران را درکات متعدده است هم چنان که در سورة النبأ سمت تحریر یافت پس اینکه نار مخصوص درکهای باشد از آن درکات فحینئذ آیه مذکوره دلالت نکند بر آنکه غیر اشقی از عصات که شقاوت ایشان کمتر باشد بجهت انتفای احد وصفین مذکورین در ایشان که آن تکذیب و تولیست بآتش معذب نشوند، و بعضی گفتهاند که مراد باشقی و اتقی شقیست و تقی کما قال طرفه:
تمنّی رجال أن أموت و إن امت فتلک سبیل لست فیها بأوحد
مراد باوحد واحد است، و صاحب کشاف آورده که اگر کسی گوید چرا حق سبحانه فرموده که لا یَصلاها إِلَّا الأَشقَی وَ سَیُجَنَّبُهَا الأَتقَی و حال آنکه هر شقی که هست مستحق دخول نار است و هر تقی سزاوار جنت نه آنکه دخول نار مختص است باشقی الاشقیاء و نجات باتقی الأتقیاء و اگر در جواب گویند که او سبحانه نار را بعنوان تنکیر ایراد فرموده پس مراد او ناریست که مخصوص باشد باشقی گوئیم چه میگویند در سَیُجَنَّبُهَا الأَتقَی و معلوم است که افسق اهل اسلام از اینکه نار مخصوص مجتنباند نه آنکه تجنب مخصوص باتقای ایشان است پس حقیقت جواب آنست که گوئیم آیه وارد است در موازنه میان حال عظیم از مشرکان و حال عظیم از مؤمنان پس بجهت مبالغه در ایندو صفت متناقض اشقی را مخصوص ساخته بصلی بحصر ادعایی فکان النار لم تخلق الا له و اتقی را مخصوص گردانیده بنجات بحصر مذکور فکأن الجنة لم یخلق الا له، بعد از آن در صفت اتقی که معطی مالست از روی اخلاص میفرماید:
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
20) (20)- إِلَّا ابتِغاءَ وَجهِ رَبِّهِ الأَعلی مگر برای رضای پروردگار خود که برتر و بزرگتر است نه برای مکافات نعمت اینکه مفعول له است و مستثنی متصل بر حذف مستثنی منه ای لا یؤتی ماله إلا ابتغاء، و گویند که اینکه استثناء منقطع است نه متصل ای ما لاحد عنده نعمة الا ابتغاء وجه ربه کقولک ما فی الدار أحد الا فرسا و کقول الشاعر:
و بلدة لیس بها أنیس إلّا الیعافیر و إلّا العیس
اینوجه اوجه است بجهت عدم احتیاج آن بحذف.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
21) (21)- وَ لَسَوفَ یَرضی و زود باشد که خشنود شود بآنچه خدای باو دهد از مثوبات عظمی برای مجازات اعطای مال بقصد اخلاص و تقرّب نزد حضرت ذو الجلال، و در خبر آمده که هر گاه که رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بخرماستان ابو دحداح بگذشتی گفتی ابو دحداح را در بهشت عوض بهتر از اینکه خواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
17) سپس سخن از گروهى مى گوید که از این آتش شعله ور سوزان برکنارند، مى فرماید: به زودى با تقواترین مردم از این آتش سوزان دور داشته مى شود (و سیجنبها الاتقى ).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) همان کسى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کند، و منظورش جلب رضاى خدا، و تزکیه نفس و پاکى اموال مى باشد (الذى یؤ تى ماله یتزکى ).
تعبیر به ((یتزکى )) در حقیقت اشاره به قصد قربت و نیت خالص است خواه این جمله به معنى کسب نمو معنوى و روحانى باشد، یا به دست آوردن پاکى اموال ، چون ((تزکیة )) هم به معنى نمو دادن آمده و هم پاک کردن در آیه 103 توبه نیز مى خوانیم : خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها وصل علیهم ان صلاتک سکن لهم : از اموال آنها زکاتى بگیر تا به وسیله آن آنها را پاک سازى و پرورش دهى و (هنگام گرفتن زکات ) به آنها دعا کن که دعاى تو مایه آرامش آنها است .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
19) سپس براى تاءکید بر مساءله خلوص نیت آنها در انفاقهائى که دارند، مى افزاید: هیچ کس را نزد او حق نعمتى نیست تا به وسیله این انفاق جزا داده شود (و ما لاحد عنده من نعمة تجزى ).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
20) بلکه تنها هدفش جلب رضاى پروردگار بزرگ او است (الا ابتغاء وجه ربه الاعلى ).
و به تعبیر دیگر: بسیارى از انفاقها در میان مردم پاسخى است به انفاق مشابهى که از ناحیه طرف مقابل قبلا شده است ، البته حق شناسى و پاسخ احسان به احسان کار خوبى است ، ولى حسابش از انفاقهاى خالصانه پرهیزگاران جدا است ، آیات فوق مى گوید: انفاق مؤ منان پرهیزگار به دیگران نه از روى ریا است و نه به خاطر جواب گوئى خدمات سابق آنها است ، بلکه انگیزه آن تنها و تنها جلب رضاى خداوند است ، و همین است که به آن انفاقها ارزش فوق العادهاى مى دهد.
تعبیر به ((وجه )) در اینجا به معنى ذات است ، و منظور رضایت و خشنودى ذات پاک او است .
تعبیر به ((ربه الاعلى )) نشان مى دهد که این انفاق با معرفت کامل صورت مى گیرد، و در حالى است که هم به ربوبیت پروردگار آشنا است و هم از مقام اعلاى او با خبر است .
در ضمن این استثناء هر گونه نیتهاى انحرافى را نیز نفى مى کند، مانند انفاق کردن براى خوشنامى و جلب توجه مردم و کسب موقعیت اجتماعى و مانند آن ، زیرا مفهوم آن منحصر ساختن انگیزه انفاقهاى آنها در جلب خشنودى
پروردگار است . <8>
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
21) و سرانجام در آخرین آیه این سوره به ذکر پاداش عظیم و بى نظیر این گروه پرداخته و در یک جمله کوتاه ، مى گوید: و چنین شخصى به زودى راضى و خشنود مى شود (و لسوف یرضى ).
آرى همانگونه که او براى رضاى خدا کار مى کرد خدا نیز او را راضى مى سازد، رضایتى مطلق و بى قید و شرط، رضایتى گسترده و نامحدود، رضایتى پر معنى که تمام نعمتها در آن جمع است رضایتى که حتى تصورش امروز براى ما غیرممکن است و چه نعمتى از این برتر و بالاتر تصور مى شود.
آرى پروردگار اعلى ، پاداش و جزاى او نیز اعلى است ، و چیزى برتر از رضایت و خشنودى مطلق بندگان تصور نمى شود.
بعضى از مفسران نیز احتمال داده اند که ضمیر در ((یرضى )) به خداوند باز مى گردد، یعنى به زودى خداوند از این گروه راضى مى شود که آن نیز موهبتى است عظیم و بى نظیر که خداوند بزرگ و پروردگار اعلى از چنین بندهاى راضى و خشنود شود، آن هم رضایتى مطلق و بى قید و شرط، و مسلما به دنبال این رضاى الهى ، رضا و خشنودى آن بنده با ایمان با تقوا است که این دو لازم و ملزوم یکدیگرند، همانگونه که در آیه 8 بینه مى خوانیم رضى الله
عنهم و رضوا عنه و یا در آیه 28 فجر آمده است راضیة مرضیة ولى تفسیر اول مناسب تر است .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرآسان
18) - الَّذِی یُؤتِی مالَهُ یَتَزَکّی- اینکه آیه با تقواترین افراد را اینطور وصف میکند که مال خود را در راه خدا میدهند تا آن مال، پاکیزه شود و نموّ کند-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
19) وَ ما لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِعمَةٍ تُجزی
یعنی در صورتی که احدی نعمتی و حقی بگردن او ندارد تا بخواهد جزا و پاداش آن داده شود. بلکه چنانکه در آیه بعد میفرماید منظور او از بذل و بخشش مال فقط رضای خدا میباشد-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
20) 20- إِلَّا ابتِغاءَ وَجهِ رَبِّهِ الأَعلی- یعنی منظور یک شخص پرهیزکاری از انفاق مال در راه خدا اینکه نیست که انتظار پاداش و تلافی از احدی داشته باشد، بلکه منظور او فقط خشنودی پروردگارش خواهد بود. نظیر آیه- 9- سوره: دهر که میفرماید:
إِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنکُم جَزاءً وَ لا شُکُوراً.
یعنی مؤمنین به بینوایان میگویند: ما فقط شما را برای رضای خدا طعام میدهیم. انتظار هیچگونه پاداش و سپاسگزاری از شما نداریم-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
21) - وَ لَسَوفَ یَرضی- یعنی چندان طولی نمیکشد که یک چنین شخص با تقوائی در دنیا و آخرت خشنود خواهد شد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرهدایت
17) [17] کسی که از خدا میترسد در حقیقت از آتش خشم او میترسد.
نمازش او را حفظ میکند، روزهاش او را از اینکه آتش دور میسازد، انفاقش مانع رسیدن آتش خشم الهی به او میشود و نیت پاک او وی را از اینکه آتش فروزان نگه میدارد:
«وَ سَیُجَنَّبُهَا الأَتقَی- و از آن دور گردانده میشود آن که پرهیزگارتر است.»
چرا پروردگار ما نگفت: «التّقی پرهیزگار»! شاید بدان سبب که تقی که به تراز اتقی نرسیده، ممکن است مرتکب بعضی خطاها شده و استحقاق لهیبی از آتش به اندازه آن پیدا کرده باشد- اگر خدا او را نبخشیده باشد، و خداوند متعال گفته است: وَ آخَرُونَ مُرجَونَ لِأَمرِ اللّهِ إِمّا یُعَذِّبُهُم وَ إِمّا یَتُوبُ عَلَیهِم وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.«6»
آن شقی را که مرتکب بعضی از گناهان شده، خداوند متعال میآمرزد، چنان که خود گفته است: إِنَّ اللّهَ لا یَغفِرُ أَن یُشرَکَ بِهِ وَ یَغفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ وَ مَن یُشرِک بِاللّهِ فَقَدِ افتَری إِثماً عَظِیماً.«7»
روایت امام باقر- علیه السلام-: «النیران بعضها دون بعض»،«8» به همین امر اشاره دارد.
بدین گونه سیاق قرآن دو حالت کاملا متقابل را- بدان صورت که شب مقابل روز است- به عنوان مثلی برای اختلاف دو گونه سعی و تلاش آورده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) [18] از بارزترین صفات «اتقی» صدقه دادن مال است تا بدترین وسیله دلش را از بخل و حرص و دوستی دنیا پاک کند.
«الَّذِی یُؤتِی مالَهُ یَتَزَکّی- که مالش را میدهد تا پاک شود.»
هر که مال دارد آن را خرج میکند، ولی بیشترین مردم از خرج کردن مال جز حسرت نصیبی ندارند، بدان سبب که از زکات و پاکیزه شدن قلب به آن اندازه بحث نمیکنند که از شخص خودشان و خودپسندی سخن میگویند، مگر کسانی که پرهیزگار باشند و بدانند که دوستی دنیا ریشه هر انحراف است و از همین روی با زکات دوستی دنیا را از دلهای خود پاک میکنند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
19) «وَ ما لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِعمَةٍ تُجزی- و هیچ کس را در نزد او نعمتی نیست تا به آن پاداش داده شود.»
پس مالش را به پاداش نعمتی که از طرف شخص طرف انفاق قرار گرفته به او رسیده باشد، انفاق نکرده است، و در مقابل انفاق آن پاداشی حتی به صورت شکرگزاری یا قرار دادن شخص فقیر در تحت تسلط خود و تقویت حالت زندگی طبقاتی با اینکه انفاق که گونه انفاق مترفان و مسرفان است خواستار نشده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
20) [20] هرگز ... انفاق تنها برای خدا و خواستار شدن خرسندی او و تلاش برای دست یافتن به فردوسی است که خدا پرهیزگاران را به آن وعده داده است.
«إِلَّا ابتِغاءَ وَجهِ رَبِّهِ الأَعلی- مگر خواستار شدن رضای پروردگار بلند مرتبهاش.»
وجه خدا رضای او است و آنچه به آن فرمان داده، و فرمانبرداری از اولیای خدا یکی از فرمانهای خدا است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
21) [21] چون خواستار خرسندی خدا بوده، خدا او را به فضل خویش خرسند خواهد ساخت.
«وَ لَسَوفَ یَرضی- و به زودی خرسند و راضی خواهد شد.»
آیا هدفی برتر از رضا وجود دارد! مگر آدمی پیوسته خواهنده و پرطمع نیست! پس چگونه ممکن است راضی شود! هر اندازه امیال و خواستهای آدمی بزرگ باشد، بهشت از آن بزرگتر و فضل خدا از آن بیشتر است.
اینکه سوره به اجمال، و بالخاصه قسمت پایانی آن، حس مسئولیت را در آدمی پیریزی میکند، چیزی که هست بعضی از قدریان خواستهاند آن را به گونهای تفسیر کنند که با نظریه جبر ایشان که احساس مسئولیت را از قلب بیرون میکنند، سازگار باشد، پس اگر همه چیز با قلم نوشته شده باشد، و حتی عمل آدمی نیز چنین باشد، دیگر مسئولیت چه معنی دارد! و چرا خدا ما را، که هیچ چیز از خود نداریم، به بخشیدن مال فرمان داده است، و چرا ما را از آتش بیم داده است در حالی که قرار در آمدن به آتش یا دوری جستن از آن به دست ما نیست! در صحیح مسلم از ابو الأسود دؤلی چنین آمده است که گفت: عمران بن حصین به من گفت: آیا میدانی که آنچه مردم امروز میکنند و در آن به خود رنج میدهند، در کجا برای ایشان از پیش معین و مقدر شده است، یا در آنچه به استقبال آن میروند و پیامبرشان برایشان آورده است و آن را حجت بر ایشان قرار داده است! پس گفتم: اینکه همه چیزی است که قضا بر ایشان نوشته و از پیش معین شده است،گفت: پس گفت: آیا اینکه ظلم نیست! و من از اینکه سخن سخت بیمناک شدم و گفتم: هر چیز را خدا آفریده و ملک دست او است، کسی از او نمیپرسد که چه میکند و همگان مورد پرسش قرار خواهند گرفت. پس به من گفت: خدا تو را بیامرزد. من در آنچه از تو پرسیدم قصدی جز آزمایش عقل تو نداشتم.
دو مرد از مزینة به نزد رسول اللّه- صلی اللّه علیه و آله- آمدند و گفتند: یا رسول اللّه؟ در آنچه مردم امروز میکنند و برای آن رنج میبرند چه میگویی! آیا از قدری است که از پیش معین شده، یا درباره آنچه اکنون با آن رو به رو میشوند و پیامبرشان برایشان آورده و حجت بر ایشان تمام شده است! پس گفت: «نه، بلکه چیزی است که قضا بر آن جاری شده و در ایشان به جریان افتاده، و تصدیق اینکه مطلب در کتاب خدا با اینکه آیه است: وَ نَفسٍ وَ ما سَوّاها فَأَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها.«9»
به نظر من در اینکه جا خلطی هولناک برای بعضی در میان ایمان داشتن به قضا و قدر و میان نظریه یهودیانی که در آن گمان کردهاند، صورت گرفته است به اینکه که: دست خدا بسته است، و خدا نمیتواند آنچه را که خود مقدر کرده است تغییر دهد، و اینکه که بندگان آنچه میکنند مجبور به انجام دادن آنند، و اینکه که خدا آنان را بدون آن که دخالتی در افعال خود یا مشیت او داشته باشند مجازات میکند.
منشأ اینکه خلط، افراط بعضی از مؤمنان در ضدیت با نظریه تفویض است که گمان میکنند بنا بر اینکه نظریه خدا بندگانش را به حال خودشان رها کرده است بی آن که امر و نهیی کند یا چیزی را مقدر سازد.
نظریه میانه و معتدل آن است که از نظر اکثر مفسران دور مانده، و آیات خدا به آن صراحت دارد، و لبّ شریعت و خلاصه شریعتهای الاهی است و بدین صورت بیان میشود: خدا فرمان رانده و مقدر کرده است، و از جمله فرمان رفتهها و قضاها آزادی انسان در حدود مشیت او و مسئولیت انسانها در مقابل افعالشان است، و اینکه که خدا توانایی خواست و مشیت را به آدمی عطا کرده، به همان گونه که[152]
دیگر قدرتها را برای آزمودن مردمان به ایشان داده است، و برای ایشان خیر و شر را آشکار ساخته و فجور و تقوی را به ایشان الهام کرده است.
و رسول- صلی اللّه علیه و آله- اینکه را بیان کرده است، ولی مردمان سخن رسول را به خطا تفسیر کردهاند، به همان گونه که با قرآن نیز چنین کردهاند. پس روایت گذشته- مثلا- مدلول قرآن را تخطئه نمیکند، چه پیامبر بیان میکند که خدا آنچه را از فجور و تقوی به ایشان الهام کرده بر آن فرمان رانده است، پس اگر فاجر شوند به اذن او است (نه به امر او و نه به فعل او) و اگر پرهیزگار شوند به اذن و فرمان او است (و نه به فعل او).
به همین گونه نصی که پس از اینکه میآید، دلیل بر آن است که خداوند سبحانه و تعالی بندگان خود را بیهوده رها نکرده است، و در نص به ضرورت داشتن سعی و تلاش تصریح شده، پس اگر همه چیز از پیش تمام شده است، دیگر تلاش و کوشش چه معنی میتواند داشته باشد!
در دو صحیح و در ترمذی از علی- علیه السلام- آمده است که گفت:
«در بقیع با جنازهای بودیم، و پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- آمد و نشست و ما با او نشستیم، و به دست او چوبی بود که نوک آن را روی زمین به اینکه سو و آن سو میکشید. پس سر به آسمان برداشت و گفت: هیچ نفسی به دنیا نمیآید مگر اینکه که جای در آمدن آن نوشته شده است» پس گفتند: یا رسول اللّه؟ آیا به کتابمان اعتماد نکنیم، پس هر که اهل خوشبختی باشد برای سعادت کار میکند، و هر که اهل بدبختی باشد برای بدبختی کار میکند! گفت: «عمل کنید پس همه چیز میسر است. اما آن که از اهل خوشبختی باشد، عمل کردن برای خوشبختی و سعادت برای او میسّر میشود، و آن که اهل بدبختی و شقاء باشد، عمل شقاء برای او آسان و میسر میشود». سپس اینکه آیات را خواند: فَأَمّا مَن أَعطی وَ اتَّقی وَ صَدَّقَ بِالحُسنی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسری وَ أَمّا مَن بَخِلَ وَ استَغنی وَ کَذَّبَ بِالحُسنی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلعُسری».«10»از اینکه حدیث چه میفهمیم! آیا جبر است یا مسئولیت! تلاوت آیات به توسط رسول اللّه- صلی اللّه علیه و آله- ما را به بخشندگی و انفاق تشویق میکند، ولی پایان کار را به فرمان خدا وابسته کرده است. آری، اینکه ما نیستیم که سعادت و شقاوت را مقرر میداریم، بلکه خداوند سبحانه و تعالی است، ولی با اعمال ما و با آنچه خود برمیگزینیم، آیا خود او نگفته است: کُلُّ نَفسٍ بِما کَسَبَت رَهِینَةٌ،«11» و إِنَّ سَعیَکُم لَشَتّی که در آن سعی را به انسان نسبت داده است، و رسول اندیشه جبر را رد کرد، و اتکال بر کتاب را که، به گمان ایشان، در اینکه باره سودی از آن به دست نمیآید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» محمد حسینی همدانی
17) وَ سَیُجَنَّبُهَا الأَتقَی الَّذِی یُؤتِی مالَهُ یَتَزَکّی:
بیان آنستکه اهل ایمان که مال خود را برای تأمین مصالح عمومی و بزیر دستان بذل مینماید و بمنظور جلب رضایت پروردگار باشد از آتش دوزخ بطورحتم ایمن خواهد بود و جمله (الأَتقَی) افعل التفضیل مراد کسی است که بمنظور تأمین مصالح عمومی و نیز بمنظور اداء وظیفه از مال خود بقدر وسع و مقرر بذل نماید مقابل فرد تقی که برای تأمین مصالح بذل نماید بدون اینکه منظور اداء وظیفه و جلب رضایت پروردگار باشد و همچنین کسیکه برای علاقه بمال و آسایش خود از بذل مال و اداء وظیفه مالی خودداری نماید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) الَّذِی یُؤتِی مالَهُ یَتَزَکّی:
بیان آنستکه بذل مال بمنظور تزکیه و اداء وظیفه واجب باشد که سبب ایمن بودن از عقوبت دوزخ خواهد بود و استفاده میشود که اداء زکات و پرداخت وظایف مالی از نظر اینکه پایه اصلاحات عمومی و مواسات طبقات سرمایهدار با سایر طبقات متوسط و بینوا بر اینکه امر استوار خواهد بود از اینکه نظر رکنی از ارکان و فروع اسلامی معرفی شده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
19) وَ ما لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِعمَةٍ تُجزی:
بذل مال برای تأمین مصالح عمومی و کمک بزیردستان در صورتی مرتبه عالی از تقوی معرفی میشود و بطور حتم سبب رهائی از عقوبت خواهد بود که بمنظور اداء عوض از احسان کسی نباشد که صدمه بخلوص آن خواهد زد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
20) إِلَّا ابتِغاءَ وَجهِ رَبِّهِ الأَعلی:
مبنی بر تأکید خلوص بذل مال است که هیچگونه غرضی بآن ضمیمه نباشد و چنانچه در آن شائبه باشد بمنظور جلب رضایت ساحت کبریائی نخواهد بود زیرا آفریدگار که بصفت ربوبیت مقام خود را معرفی فرموده باید هر عمل خیر و صالح فقط از لحاظ وجه و رابطه او باشد که اعلی است هم چنانکه صفات ساحت کبریائی اعلی و احسن است و همه صفات امکانی فاضله مسطوره و قائم باویند همچنین هر عملی که استناد باو داشته باشد باید خالص از هر شائبه باشد.بر حسب وجه ربه الاعلی ساحت قدس ربوبی از هر نقص و امکان و فقدان منزه است از نظر اینکه اعلی و در شئون ذاتی و وجودی بغیر قیاس عالیتر از مقام هر موجود امکانی است.
و تنزیه ساحت او بآنستکه با نام او ذکر نشود آنچه منزه از آنست و همچنین فعل و اثر او نسبت بغیر او داده نشود مانند احیاء و اماته و رزق و عجز و ظلم و غفلت و از هر نقص تنزیه گردد.
بر اینکه اساس منزه از هر نقص و امکان است و ساحت کبریائی او از هر نقص و شرک جلی و خفی باید تنزیه گردد.
همچنین عملی که برای جلب رضایت او و بمنظور اداء وظیفه باشد از هر تعلق و شائبهای باید منزه باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
21) وَ لَسَوفَ یَرضی:
مبنی بر وعده باهل ایمان پرهیزکار است که در باره اداء وظیفه مالی و تأمین مصالح عمومی و همچنین کمک بزیردستان و تأمین وسایل زندگی بینوایان بوظیفه خود بقدر وسع قیام مینماید سیرت ایمان و فضیلت نوعدوستی و تأمین مصالح عمومی آنستکه در عالم قیامت متنعم بنعمتهای ابدی زیاده بر تصور و نیز مورد موهبت اراده بطور اطلاق خواهند بود که هر چه را اراده نمایند و بخواهند بیدرنگ برای آنان حاضر و آماده گردد از نظر اینکه اراده و خواسته آنان ظهوری از اراده قاهره کبریائی خواهد بود و رضایت اهل ایمان از پاداش و نعمت از شئون رضایت آنان از ساحت کبریائی بوده و لازم آن نیز رضایت مقام کبریائی از اعمال صالح اهل ایمان پرهیزکار خواهد بود.
در تفسیر قمی بسندی از امام ابی الحسن الرضا علیه السّلام روایت نموده که راوی ابی نصر گفت شنیدهام که امام در مورد آیه (وَ اللَّیلِ إِذا یَغشی) میفرمود در زمان و عصر رسول صلّی اللّه علیه و آله شخصی در صحن دیوار منزل او درخت خرمائی بود که بوی ضررمیرسانید و بحضور رسول صلّی اللّه علیه و آله شکایت نمود آن شخص را احضار نمود گفت درخت خرمای خود را بمن واگذار در برابر یک درخت خرما در بهشت خواهی داشت صاحب درخت خرما امتناع نمود شخصی از انصار جریان مرافعه را شنید که نام او ابو دحداح انصاری بود بنزد صاحب درخت خرما آمد گفت درخت خرمای خود را بمن بفروش در عوض دیوار منزل من قبول نمود ابو دحداح بحضور رسول صلّی اللّه علیه و آله آمده عرض نمود درخت خرمای فلانی را بدیوار منزل خود خریداری نمودم رسول صلّی اللّه علیه و آله فرمود بعوض آن یک درخت در بهشت خواهی داشت سپس آیه (وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الأُنثی إِنَّ سَعیَکُم لَشَتّی فَأَمّا مَن أَعطی وَ اتَّقی) یعنی درخت خرما خریده شده را تقدیم نمود و نیز تصدیق نمود آنچه را که رسول صلّی اللّه علیه و آله بوی وعده فرمود (فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسری) و نیز در تفسیر قمی در باره آیه (وَ سَیُجَنَّبُهَا الأَتقَی) فرمود ابو دحداح انصاری است.
(و الحمد للّه زنة عرشه).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.