● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر حسینی همدانی
کَلّا إِنَّ الإِنسانَ لَیَطغی:
مبنی بر ردع و توبیخ است که بشر از نظر غرور و خودخواهی در مقام طغیان و تجاوز برمیآید و نعمتهای مادی و جسمانی و همچنین معنوی یعنی تعلیمات الهی را که بهترین نعمت است انکار مینماید و خود را بینیاز از آموزش و تعلم تعلیمات ربوبی میپندارد و به نزول آیات کریمه و به دعوت رسول صادع اسلام گوش فرا نمیدهند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر خسروی
حقّا که انسان از حد خود تجاوز میکند و نسبت بپروردگار خود استکبار مینماید و از طور خود تعدّی و سرکشی مینماید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1- واکنش بیشتر انسان ها در برابر نعمت دانش و هنر نویسندگى، واکنشى نامناسب و به دور از انتظار است.
کلاّ
حرف «کلاّ»، براى باز داشتن از رویه اى است که یا در جملات پیش از آن، تشریح یا اشاره شده باشد و یا از سیاق آیات به دست آید و در آیه ـ به قرینه «لیطغى» ـ ناظر به حالتى است که نوع انسان ها در برابر نعمت علم و قلم به خود مى گیرند. تعبیر «الإنسان ـ که براى جنس به کار رفته ـ ناظر به غالب افراد آن است که از آن به عموم عرفى تعبیر مى شود.
2 - بیشتر انسان ها، گرفتار طغیان و تجاوز از حدود خویش اند.
انّ الإنسـن لیطغى
طغیان; یعنى، از حد گذشتن و هر چیزى را که در نافرمانى از حد و اندازه بیرون رود، «طاغى» گویند. (مصباح)
3 - خلقت ویژه انسان و برخوردارى او از دانش و هنر نویسندگى، دور ماندن او را از هر گونه انحراف تضمین نمى کند.
خلق الإنسـن ... علّم بالقلم ... کلاّ
حرف «کلاّ» مانع پیدایش پندارى است که ممکن است با شنیدن آیات پیشین که درباره آفرینش انسان و علم او بود، براى مخاطب به وجود آید و انسان را از خطر هر انحرافى دور بداند.
4 - افراط در گناه و طغیان گرى، در کنار بهره بردن از نعمت ها و کرم الهى، دور از انتظار و امرى ناشایسته است.
کلاّ إنّ الإنسـن لیطغى
مى توان گفت: حرف «کلاّ» ناظر به جمله هاى بعد است; نه آیه هاى قبل، زیرا زمان نزول آنها با زمان نزول این آیه و آیات پس از آن، فاصله زیادى داشته است. در این صورت مفاد «کلاّ»، باز داشتن انسان از طغیان و سایر کارهایى است که تا «کلاّ لئن لم تنته ...» آمده است. در نتیجه حرف «کلاّ» در آن آیه نیز، تأکید این کلمه خواهد بود.
5 - دانستن و توانایى بر خواندن و نوشتن، براى باز داشتن انسان از طغیان گرى کافى نیست.
علّم بالقلم . علّم الإنسـن ما لم یعلم . کلاّ إنّ الإنسـن لیطغى
6 - توجه به آفرینش انسان از خون لخته و وابستگى تمام دانش هاى او به خداوند، مایه ترک طغیان است.
خلق الإنسـن من علق ... علّم الإنسـن ما لم یعلم . کلاّ إنّ الإنسـن لیطغى
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مجمع البیان
راز ناسپاسى ها و طغیانگرى ها
پس از اشاره به آفرینش تفکرانگیز انسان از نطفه اى بى مقدار، و پس از توجه دادن به نعمت هاى گران خدا به انسان، اینک در اشاره به ناسپاسى و طغیانگرى انسان و راز این تاریک اندیشى و بیداد او مى فرماید:
کَلاَّ
نه، انسان حق شناس و سپاسگزار نعمت هاى خدا نیست...
إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى
بلکه بى گمان سرکشى مى کند و با تجاوزکارى و گذشتن از مرز مقررات در برابر پروردگارش تکبر مى ورزد.
و این طغیانگرى آن گاه از او دیده مى شود که خود را در برابر خدا بى نیاز مى پندارد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کشاف
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرآسان
کَلّا إِنَّ الإِنسانَ لَیَطغی
کلمه (کَلّا) چنانکه در مجمع البیان میگوید در اینجا به معنای (حقا) میباشد. یعنی قطعا جنس و طبع انسان اینکه است که طغیان میکند. از سیاق و اطلاق کلمه (لَیَطغی) استفاده میشود: اینکه انسان مرتکب هر نوع طغیان و سرکشی میشود. خواه نسبت به حقوق زیر دستان خود و خواه به حقوق ما فوق خود، حتی حقوق پروردگار. و علت اینکه طغیانگریها همان است که در آیه بعد خواهد آمد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرهدایت
[6] مشکل آدمی در آن است که گنجایش نعمتهای خدا را ندارد، پس به سبب آنها طغیان میکند و خود را و دیگران را با خود به هلاکت میرساند. آیا نمیدانی که اگر یک بمب اتمی به کسی داده شود که از کار کردن با آن آگاهی لازم ندارد، به سبب آن به گردنکشی میپردازد، آیا اینکه بر خیر او است یا شری در آن برای وی نهفته است!«کَلّا- هرگز.»
انسان بنا بر طبع خود گنجایش دریافت اینکه حقیقت را ندارد که علم از جانب خدا است و بر او لازم است که با داشتن علم سر به طغیان بلند نکند، یا اینکه که مال از آن پروردگارت و میبایستی در آن چنان تصرف کند که صاحب مال دستور داده است.
«إِنَّ الإِنسانَ لَیَطغی- هر آینه آدمی طغیان میکند.»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سيد مصطفي فاطمي کيا -
تفسیر طبری(عربی)
وَقَوْله : { کَلَّا } یَقُول تَعَالَى ذِکْره : مَا هَکَذَا یَنْبَغِی أَنْ یَکُون الْإِنْسَان أَنْ یُنْعِم عَلَیْهِ رَبّه بِتَسْوِیَتِهِ خَلْقه , وَتَعْلِیمه مَا لَمْ یَکُنْ یَعْلَم , وَإِنْعَامه بِمَا لَا کُفُؤ لَهُ , ثُمَّ یَکْفُر بِرَبِّهِ الَّذِی فَعَلَ بِهِ ذَلِکَ , وَیَطْغَى عَلَیْهِ , أَنْ رَآهُ اِسْتَغْنَى .
وَقَوْله : { إِنَّ الْإِنْسَان لَیَطْغَى } یَقُول : إِنَّ الْإِنْسَان لَیَتَجَاوَز حَدّه , وَیَسْتَکْبِر عَلَى رَبّه , فَیَکْفُر بِهِ , لِأَنْ رَأَى نَفْسه اِسْتَغْنَتْ . وَقِیلَ : أَنْ رَآهُ اِسْتَغْنَى لِحَاجَةِ " رَأَى " إلَى اِسْم وَخَبَر , وَکَذَلِکَ تَفْعَل الْعَرَب فِی کُلّ فِعْل اِقْتَضَى الِاسْم وَالْفِعْل , إِذَا أَوْقَعَهُ الْمُخْبِر عَنْ نَفْسه عَلَى نَفْسه , مَکْنِیًّا عَنْهَا فَیَقُول : مَتَى تَرَاک خَارِجًا ؟ وَمَتَى تَحْسَبک سَائِرًا ؟ فَإِذَا کَانَ الْفِعْل لَا یَقْتَضِی إِلَّا مَنْصُوبًا وَاحِدًا , جَعَلُوا مَوْضِع الْمَکْنِیّ نَفْسه , فَقَالُوا : قَتَلْت نَفْسک , وَلَمْ یَقُولُوا : قَتَلَتْک وَلَا قَتَلَتْهُ.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مسعود ورزيده -
تدبرقران
کَلا إِنَّ الإنْسَانَ لَیَطْغَى (۶)أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى (٧)
هرگز! همانا انسان طغیان میکند، چرا که خود را بینیاز میبیند.
«هرگز»، ناظر به آن چیزی است که باید باشد ولی نیست.
گویا الان به دنبال این دو «اقراء» با تمام وجود انسان پذیرای آن چیزی باشد که خدا دستور قرائتش را به پیامبر داده است.
یعنی خدایی که او را آفریده و پرورانده و به وسیله قلم چیزهایی را نوشته و به پیامبر فرموده که برای انسان بخوان. این انسان باید استقبال کند، این انسانی که «عَلَّمَ الإنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ » نه تنها استقبال نمیکند، بلکه طغیان میکند، چون خود را غنی و بینیاز از آموزگاری خدا و قرائت پیامبر میبیند و فراری میشود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرنمونه
در تعقیب آیات گذشته که در آن اشاره به نعمتهاى مادى و معنوى پروردگار نسبت به انسان شده بود ، و لازمه یک چنین نعمت گستردهاى سپاسگزارى انسان و تسلیم او در برابر خداوند است ، در آیات مورد بحث مىفرماید : چنین نیست که نعمتهاى الهى روح شکرگزارى را همیشه در انسان زنده کند ، بلکه او مسلما طغیان مىکند ... ( کلا ان الانسان لیطغى).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فريده رجبي فرد -
تفسیرنسیم حیات
"چنین نیست بی شک آدمی طغیان می کند."
آنچه طغیان میآوردثروت نیست زیراامکانات زندگی مشروع،
نعمتهای الهی محسوب می شوند.آنچه طغیان می آفریندخودرابی نیازدیدن ودرمقابل خداودین به مال متکی شدن است وانسان
موحدهرگزخودراغنی نمی بینداگربالاترین پروت ومقام را هم داشته باشدهمه راازخدامی بیند.امااگردیدتوحیدی راازانسان بگیرندطغیان خواهدکردواین قاعده کلی است وپیامبران آمده اندتاباتعالیم خودانسان راباخودش وخداآشناکنندوبه اوبفهمانندکه همه چیزش ازخداست"وإن لَناللاخرة والاولی"وقتی
چنین شدانسان دیگرنمی تواند خودراغنی ببیند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.