حمید رضا تقی زاده فانید
[ همه ترجمه ها ] ترجمه های حميد رضا تقي زاده فانيد (54 مورد)
  سوره توبة آیه 80 - ایتالیایی
9: 80. Che tu chieda perdono per loro o che tu non lo chieda, [è la stessa cosa] , anche se chiedessi settanta volte perdono per loro, Allah non li perdonerà , perché hanno negato Allah e il Suo Messaggero e Allah non guida il popolo degli empi.
  سوره توبة آیه 79 - ایتالیایی
9: 79. Diffamano i credenti che donano spontaneamente e scherniscono quelli che non trovano da donare altro che il loro lavoro. Li schernisca Allah. Avranno doloroso tormento!
  سوره توبة آیه 78 - ایتالیایی
9: 78. Non sanno che Allah conosce i loro segreti e i loro conciliaboli e che Allah è il supremo conoscitore delle [cose] invisibili?
[ همه لغت ها ] لغت های حميد رضا تقي زاده فانيد (1 مورد)
  سوره توبة آیه 27 - قاموس
یتوب : می بخشد
 توضيح : توب. توبه. کتاب همه به معنى رجوع و برگشتن است. در قاموس و صحاح و اقرب الموارد، قید معصیّت را اضافه کرده و گفته‏اند: رجوع از معصیّت ولى رجوع مطلق صحیح است زیرا این کلمه درباره خداى تعالى نیز بکار رفته و در او رجوع از معصیّت معنى ندارد مثل [توبه:117]. در مجمع ذیل آیه 37 بقره فرموده: اصل توبه رجوع از عمل گذشته است. گویا مجمع نیز توبه عبد را در نظر داشته است. در المیزان در جاهاى متعدد آن را مطلق رجوع فرموده و این کاملاً صحیح و به استعمال قرآن اوفق است. معناى توبه همانطور که گفته شد رجوع است النهایه توبه خدا با توبه عبد فرقش آنست که توبه عبد برگشتن به سوى خداست با ترک معصیت و تصمیم عدم ارتکاب به آن، و توبه خدا بازگشت به بنده است با رحمت و مغفرت و با موفّق کردن به توبه (جبمله اخیر را بعداً توضیح خواهیم داد.) باید دانست: بازگشت خداى مهربان به سوى بنده از بازگشت بنده بیشتر است لذا صیغه مبالغه توّاب همه جاى قرآن صفت خداوند آمده است «هُوَ التَّوَّاب الرّحیمُ» بقره آیات 32 - 54 - 128 - 160 و آیات دیگر، ولى درباره بندگان اسم فاعل آمده است نظیر [توبه:112]. فقط در یک محل آمده [بقره:222] در اینجا لازم است درباره چند آیه سخن گوئیم. 1- [فرقان:70] مگر آنکه توبه کند و ایمان آرد و عمل صالح انجام دهد، پس خدا سیئات آنها رابه حسنات مبدّل مى‏کند. ظاهر آیه آنست که ایمان و عمل و توبه سبب تبدیل سیئات به حسنات‏اند. مثلاً آنکه شرک ورزیده و قتل نفس کرده و زنا نموده در صورت توبه و ایمان و عمل صالح روز قیامت خواهد دید که شرک مبدّل به توحید و قتل نفس مبدّل به احیاء نفس و زنا مبدّل به یک عمل خوب و مفید شده است، او خار کشته بود ولى گل مى‏چیند. مثل روشن آن همان کثافات و زباله هاست که پس از تحوّلات بسیار در مزرعه‏ها به صورت کود ریخته مى‏شود و به میوه‏هاى شیرین و حبوبات لذیذ مبدّل مى‏گردند، عجبا وقت تنقیه مستراح همه ناراحت و مشمئز هستیم ولى تصوّر نمى‏کنیم که این همه قازورات تنفّر آور، روزى مبدّل به میوه‏هاى شیرین گشته و تحویل ما خواهد شد!!!. مثال دیگر آنست: در بعضى جاها ریشه خار را شکافته و تخم هندوانه را داخل آن مى‏کنند و روى آن را با خاک مى‏پوشانند، تخم در آنجا روئیده و از ریشه خار آب گرفته میوه بس عالى و شیرین مى‏دهد، تصوّر کنید سیّئه چطور به حسنه مبدّل شده است، ریشه خار ولى میوه هندوانه است، این است معناى «یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات». از ظاهر آیه نمى‏توان دست برداشت. خوشا به حال آنان که دست برداشت. خوشا به حال آنانکه از بدیها توبه کرده و در ایمان و عمل استقامت مى‏ورزند که زهرها از براى آنها مبدّل به شهدها خواهد شد. ساعتى چند که با لهو و لعب گذرانده‏اند خواهند دید که خدا آن را به نماز و تلاوت قرآن مبدّل کرده است. راجع به تمام مطلب رجوع کنید به «سیّئه». در تفسیر برهان ذیل آیه شریفه 12 حدیث در این زمینه نقل شده است. 2- [توبه:117-118] آیه شریفه کاملاً صریح و روشن است: که توبه بنده میان دو توبه خداوند است. یعنى اوّل خدا به بنده مى‏گردد و به او توفیق توبه مى‏دهد، سپس بنده توبه مى‏کند آنگاه خدا توبه کرده و آن را مى‏پذیرد و بنده را مورد بخشودگى و مرحمت قرار مى‏دهد «ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا» پس توبه بنده محفوف به دو توبه خداست. معنى آیه چنین است: پس به آنها بازگشت که خدا به آنها مهربان و رحیم است و نیز بر آن سه تن بازگشت که مانده بودند تا وقتیکه زمین با همه وسعت بر آنها تنگ شد و از خویش به تنگ آمدند و بدانستند که از خدا جز به سوى او پناهى نیست پس به آنها بازگشت تا آنها بازگردند (و توبه کنند) که اوست توّاب و مهربان. 3- [نساء:17-18] این دو آیه از چند جهت جاى دقّت‏اند اوّل اینکه مراد از جهالت آن است که کسى ندانسته گناهى بکند سپس بداند که آن کار گناه و حرام است و یا کسى که گناه بودن کارى را مى‏دانسته، ولى روى هوى و هوس و غلبه مشتهیات نفسانى که خود یک نوع جهالت است آن کار را بکند چنین کسى بعد از به خود آمدن و دانستن معصیت باید فوراً توبه کند «ثُمَّ یَتوبونَ مِنْ قَریبٍ» عیّاشى در تفسیر خود از امام صادق «علیه السلام» نقل مى‏کند: هر گناهى که بنده مى‏کند هر چند عالم باشد آنگاه که قصد معصیت کند جاهل است، خدا در حکایت قول یوسف به برادرانش فرموده «هَل عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ اَخیهِ اِذْ اَنْتُمْ جاهِلونَ» به آنها نسبت جهل داده چون قصد عصیان کرده بودند. دوّم آنکه: بعد از یقین به مرگ توبه قبول نیست و نیز براى آنان که کافرند و در آن حال که مى‏میرند اگر توبه کنند، توبه نیست. ظاهر این است که اگر مسلمان پیوسته مرتکب گناه بشود و هنگام یقین به مرگ توبه کند و یا کافرى مادام العمر کافر باشد و چون وقت مرگش رسید و به آن یقین کرد، ایمان آورد و به سوى خدا برگردد از هیچ یک توبه و ایمان قبول نیست (مراد از توبه در هر دو محلّ توبه خداست یعنی قبولِ توبه بنده که با ملازمه توبه بنده را نیز میرساند.) این مطلب از دو آیه ذیل نیز روشن مى‏شود [یونس:90-91] مى‏بینیم که فرعون مادام العمر در کفر و عناد بود و وقت غرق شدن گفت: به معبودى که بنى اسرائیل ایمان آورده‏اند ایمان آوردم، ولى از وى قبول نشد و خدا در جواب فرمود: آیا اکنون ایمان مى‏آورى؟ حال آنکه تو از پیش عصیان ورزیده و از تبهکاران بوده‏اى. [انعام:158]. مراد از اتیان بعض آیات، تمام شدن مهلت و رسیدن عذاب و اخذ خدائى و نظیر آن است، ظهور آیه در آن است که ایمان آوردن در آن وقت مفید نیست و همچنین آن که از پیش ایمان آورده و قدرت داشته که عمل بکند ولى نکرده است، ایمان او فایده ندارد امّا آنکه پیش از رسیدن مرگ ایمان آورده ولى حجال عمل نداشته است، آیه به حال او شامل نیست. در هر حال از این آیات به خوبى روشن است که توبه و ایمان در حیت مشاهده مرگ بى اثر و بى بهره است ولى پیش از یقین به مرگ اگر کسى توبه کند توبه او قبول است ولو مجال عمل هم نباشد. چنان که در روایت کافى از امام صادق «علیه السلام» از حضرت رسول «صلى اللّه علیه و آله و سلم» نقل است که فرمود: هر که یکسال پیش از مرگش توبه کند خدا مى‏پذیرد. بعد فرمود یک یکسال زیاد است هر که یک ماه قبل از مرگ خود توبه کند، خدا قبول مى‏کند، بعد فرمود یک ماه زیاد است هر که یک هفته قبل از مرگش توبه کند حق تعالى مى‏پذیرد. سپس فرمود یک هفته زیاد است هر که یک روز قبل از مرگ توبه کند خدا توبه او را مى‏پذیرد، بعد فرمود یک روز زیاد است هر که پیش از معاینه مرگ توبه کند خدا مى‏پذیرد (کافى ج 2 ص 440 طبع آخوندى) این روایت به چند وجه در کافى نقل شده و در المیزان نظیر آن را از فقیه نقل کرده و در کتب اهل سنّت نیز منقول است و در تفسیر ابن کثیر چند حدیث در این زمینه آمده است. چرا توبه در آن حال قبول نیست؟ در المیزان فرموده: علّت عدم قبول این گونه توبه آن است که یأس از زندگى و ترس قیامت او را به توبه و ندامت مجبور کرده و آنگاه که نه حیات دنیوى هست و نه عمل خیرى، توبه و رجوع واقعیّت نخواهد داشت یعنى آن در واقع توبه و برگشت حقیقى نیست. درالمنار گوید:... استاد گفت مراد آنست که توبه صحیح از آنها واقع نمى‏شود... آن وقت در توجیه این سخن مى‏گوید سنّت خدائى بر آن جارى است که اعمال بد در نفوس مرتکبین اثر بگذارد و اعمال بد بر آنها احاطه کرده مجالى براى انخلاع و توبه نمى‏ماند و آنگاه که مرگ را معاینه کرد و از لذّت زندگى مأیوس شد مى‏گوید: توبه کردم او تائب نیست بلکه مدّعى و کاذب است. و در استظهار این مطلب گوید در آیه اوّل آمده «یَعْمَلُونَ السّوءَ» و در دوّم «یَعْمَلُونَ السَّیِئاتِ» جمع در اینجا همه افراد گناه را که توأم با اصرار و تکرار است شامل مى‏شود... و اصرار در بعضى موجب ارتکاب بعض دیگر مى‏شود... در آیه اوّل آمده «یتوبون» و توبه را به آنها اسناد داده و در دوّمى آمده «قالَ اِنّى تَبْتُ الْآنَ» روشن مى‏شود که مدّعى توبه است در وقت عجز از گناه، یعنى دلش گناه را ترک نکرده و نفسش از آن اعراض ننموده مثل کسى که در ملک دیگرى فساد مى‏کند و صاحب ملک او را گرفته و تیغ بر گردن نهاده مى‏خواهد او را سر ببرد چون حال را چنین دیده مى‏گوید دیگر این کار را نمى‏کنم! ولى دلش از آن کار برنگشته و آن را قبیح ندانسته است. حاصل مطلب المیزان و المنار آنست که علّت عدم قبول، نبودن توبه حقیقى است و این رجوع، رجوع واقعى که توأم بانَدَم و تقبیح گذشته‏ها باشد، نیست. مجمع البیان فرموده: علّت عدم قبول آن است که بنده در آن حال به فعل حسنات و ترک قبائح مجبور شده و از حد تکلیف خارج مى‏گردد زیرا که مستحق مدح و ذمّ نیست و آنگاه تکلیف وجود ندارد. حاصل مطلب طبرسى آنست که توبه آنها توبه واقعى است و علّت عدم قبول، گذشتن ظرف عمل و زمان تکلیف و همچنین مجبور بودن است. نا گفته نماند چنانکه در «ایمان» گذشت آن تسلیم واقعى است ولى هنگام مرگ و عذاب، شخص بالاجبار تسلیم مى‏شود و چون ایمان واقعى نیست و ظرف تکلیف و عمل گذشته است توبه قبول نمى‏شود زیرا خدا خواسته مردم با تدبّر در آیات کون و طبیعت به اختیار خود ایمان بیاورند و مجالى براى عمل و اصلاح ما قبل داشته باشند، مثلا آیه [غافر:85]. روشن مى‏کند که تسلیم مى‏شود ولى در ظاهر، فائده‏اى به حالشان ندارد همچنین دو آیه ذیل [یونس:88-96-97 ]مى‏فهمانند که کافران ایمان اختیارى که با تفکّر در نظام عالم به دست مى‏آید، نمى‏آورند و چون عذاب الیم را دیدند تسلیم مى‏شوند، و این غیر از آیه ذیل است که فرموده [نساء:159] آیه شریفه درباره حضرت عیسى است و مفهومش آنست که تمام اهل کتاب پیش از مرگ خود به حضرت عیسى ایمان مى‏آورند و مى‏دانند که خدا و پسر خدا نبوده است و ظاهر آیه آنست که ضمیر «به» به عیسى و ضمیر «موته» به اهل الکتاب راجع است. المیزان و المنار در تفسیر آیه گفته‏اند: هر یک از اهل کتاب در وقت مرگ و دیدن عالم شهود وضعشان عوض شده و یقین پیدا مى‏کنند که عیسى پیغمبر و بنده خدا بوده است نه خدا و یا پسر خدا و یا دروغگو، در نتیجه حجّت خدا درباره عیسى بر یهود و نصارى تمام مى‏شود ولى باز پیداست که این ایمان فایده‏اى به حالشان نخواهد داشت. خلاصه اینکه: از مجموع آیات روشن مى‏شود ایمان و تسلیم، واقعى و از ته قلب نیست و نظیر: [حجرات:14 ]است. سوّم: شخص گناهکار که هنگام مرگ مى‏گوید: «اِنّى تُبْتُ الان» توبه‏اش قبول نیست و بى توبه از دنیا مى‏رود ولى معذّب بودنش مانند کافر حتمى نیست احتمال دارد به وسیله شفاعت یا رحمت خدا، بخشوده شود، ذیل آیه که مى‏گوید: «اَعْتَدْنالَهُمْ عَذاباً اَلیماً» حکم اوّلى است و احتمال شفاعت و غیره را از بین نمى‏برد بلى اگر شفاعت و رحمت خدا شامل حالش نشود، معذّب خواهد بود، در المیزان نیز به آن اشاره شده است. چهارم: تفسیر المیزان به استناد «على» و «لام» در «اِنَّما التّوبهُ عَلَى اللّهِ لِلَّذینَ» توبه را در صدر آیه و همچنین در «وَلَیْسَتِ التّوبَةُ للَّذینَ...»به شهادت قید «وَ هُمْ کَفّارٌ» توبه خدا گرفته است نه توبه عبد یعنى رجوع خدا براى کسانى است که چنان باشند و براى کسانى نیست که وقت مرگ توبه کنند و یا از کفر برگردند. مخفى نماند توبه خدا بر بنده در تمام قرآن با «على» متعدى شده است مثل [بقره:54]، [مائده:39]، [توبه:117] و امثال آنها و توبه بنده به سوى خدا در تمام قرآن با «الى» متعدى آمده نظیر [فرقان:71]، [بقره:54]، [تحریم:8] و امثال ذلک، و این به مناسبت استعلاء حق تعالى و کوچکى بندگان است. «على» در آیه «عَلَى اللّهِ لِلَّذینَ)گرچه از قبیل اوّل نیست ولى چون معنى تعهّد را مى‏رساند بنظر قوى بلکه حتمى مى‏رسد که مراد از توبه، توبه خداست یعنى برگشتن خدا بر بنده کسانى است که زود توبه کنند و خلاصه این مى‏شود که توبه خدا فقط براى کسانى است که زود توبه کنند نه بر آنان که هنگام مرگ توبه کنند و یا بر حال کفر بمیرند. در این صورت آیاتى که درباره عدم قبول توبه فرعون و کفّار دیگر آورده شد از آیه دوّم اجنبى هستند زیرا در آیه دوّم اجنبى هستند زیرا در آیه دوّم توبه کفّار مطرح نیست بلکه مضمونش این است که: خدا به کسانى که در وقت مرگ توبه کنند و به کسانى که به حال کفر از دنیا بروند توبه نمى‏کند، الّهم این که بگوئیم چون توبه خدا به معنى قبول توبه بنده است بالملازمه به دست مى‏آید که از کافر در آن موقع توبه هست ولى خدا قبول ندارد. در این صورت آیاتى که در خصوص فرعون و غیره نقل شد همه با این آیه در یک سیاق‏اند و این سخن قوى و بلکه حتمى است. درباره آیه [آل عمران:90] گفته‏اند چون توبه حقیقى از آنها سر نمى‏زند در مجمع فرموده: اگر توبه حقیقى داشته باشند هدایت مى‏یابند آخر آیه مؤید قول اهل تفسیر است.