● دعوت به توحید عملی
جمله «و اعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئا » دعوت به توحید میکند، اما توحید عملی و آن این است که شخص موحد اعمال نیک خود را که از آن جمله احسان مورد بحث است صرفا به خاطر رضای خدای تعالی انجام دهد، نه اینکه هوای نفس را پیروی نموده، آن را شریک خدای تعالی در پیروی خود بداند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : دلیل بر این معنا که منظور توحید عملی میباشد این است که دنبال جمله: «و اعبدوا الله» فرموده: «و لا تشرکوا به شیئا ...»، و بعدا همین معنا را تعلیل کرده: به این که «ان الله لا یحب من کان مختالا فخورا» که در روایات فرمودهاند مختال فخور، بخیل و کسی است که مال خود را به عنوان ریاکاری در انظار مردم انفاق میکند، اینها کسانی هستند که به خدای تعالی شرک میورزند، چون تنها او را نمیپرستند، هوای نفسشان را نیز پرستش میکنند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 560 و 561 |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : توحید |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● منظور از توحید و شرک عملی
توحید عملی عبارت است از این که انسان عملی را که انجام میدهد، فقط و فقط به خاطر رضای خداوند متعال باشد و در حین عمل به یاد روز حساب باشد، و شرک در عمل هم این است که انسان روز جزا را فراموش کند، و در نتیجه عملی را که میکند به منظور تحصیل پاداش الهی نباشد، بلکه برای اهدفی از قبیل مال دنیا، و یا ستایش مردم، و یا امثال آن ، باشد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : چنین انسانی هوای نفس خود را رو بروی خود قرار داده، و مانند پرستش خدا آنرا میپرستد، و شریک خدایش قرار میدهد. پس مراد از عبادت خدا و اخلاص برای او و عبادت این شد که، عبادت را فقط و فقط به خاطر رضای خدا و به منظور تحصیل مثوبات او بیاورد، نه به خاطر پیروی هوای نفس.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 561 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : توحید |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نقش کلمه «احسانا» و کلمه «بذى القربى»
کلمه «احسانا» مفعول مطلق براى فعلى تقدیرى باشد، و تقدیر آیه، "احسنوا بالوالدین احسانا" باشد، و کلمه «احسانا» هم با حرف (با) متعدى مىشود، و هم با حرف (الى)، هم گفته مىشود: "احسنت به"، و هم گفته مىشود "احسنت الیه" به او احسان کردم.
کلمه «بذى القربى» عطف است به کلمه «بالوالدین»، و همچنین کلمات بعد، که همه عطف به آنند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 561 و 562 |
قالب : قواعد عربی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● احسان به همسایه دور و نزدیک
معنای دو جمله «جار ذی القربی» و «الجار الجنب» از آنجا که در مقابل هم قرار گرفتهاند، اولی همسایه نزدیک و دومی همسایه دور است، چون کلمه (جنب) به معنای اجنبی است، و در اینجا قرینه نامبرده معنای دور را به آن میدهد، و منظور از این دوری و نزدیکی دوری و نزدیکی از نظر خانه است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : در روایت هم از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که همسایه را تحدید فرمود به کسی که بین خانه تو و خانه او چهل ذراع، یعنی بیست ذرع فاصله باشد، و در روایتی دیگر تحدید شده به چهل خانه، که احتمال دارد روایت اولی خواسته باشد همسایه نزدیک را تحدید کند و دومی همسایه دور را.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 562 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : همسایه |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای «الصاحب بالجنب»
«الصاحب بالجنب» به معنای کسی است که پهلوی آدمی باشد، حال یا در سفر از سایر رفقا به انسان نزدیکتر باشد، و یا در حضر خانهاش دیوار به دیوار آدمی باشد، و یا در جای دیگر مصاحب آدمی باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 562 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «ابن السبیل»
کلمه «ابن السبیل» به معنای کسی است که در سفر فقیر شده باشد، و یا اگر او را (پسر راه) خواندهاند، از این بابت است که به غیر از راه کسی نیست که وی منسوب به او باشد، تنها این مقدار به او معرفت داریم که در راه سفر است، به این جهت او را پسر راه خواندهاند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و اما این که فقیر و بی زاد و راحله هم هست از خارج مفهوم کلمه به دست میآید -و خود کلمه «ابن السبیل» بر آن دلالت ندارد-.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 562 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کراهت اسلام از مالک شدن بر انسان
از بردگان (از کنیز و غلام) تعبیر میکنند به: «ما ملکت ایمانکم»، چیزی که شما مالک آن شدهاید، با این که باید تعبیر کرد به (من ملکت ایمانکم - کسی که شما مالک او شدهاید) (و شاید این تبدیل عبارت از ناحیه اسلام و برای این بوده که اسلام از مالک شدن انسانها کراهت دارد).
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 562 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : انسان |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمههای «مختال» و «فخور»
کلمه «مختال» به معنای کسی است که دستخوش خیالات خود شده، و خیالش او را در نظر خودش شخصی بسیار بزرگ جلوه داده، در نتیجه دچار به کبر گشته، از راه صواب گمراه شده است، اسب را هم اگر خیل میخوانند برای همین است که در راه رفتنش تبختر میکند و کلمه «فخور» به معنای کسی است که زیاد افتخار میکند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 562 و 563 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اختیال و تفاخر از لوازم علاقه مندی به جاه و مال
دو صفت اختیال (خیالزدگی) و فخور (کثرت فخر) از لوازم علاقمندی به مال و جاه، و افراط در حب مال و جاه سبب به وجود آمدن اختیال و فخر می شود ، و اگر فرموده: خدا مختال و فخور را دوست نمیدارد، برای همین است که این دو، خدا را دوست نمیدارند، زیرا قلبشان وابسته به غیر او است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : اگر خدای تعالی در تفسیر جمله قبل فرموده: (آنهایی که بخل میورزند ...)، (و آنهایی که اموال خود را به داعی خود نمایی انفاق میکنند ...) و با این تفسیر روشن میسازد که دو طایفه مذکور در معرض آن دو صفت نامبردهاند (یعنی صفت خیلاء و فخر)، طایفه اول که بخل میورزد دلش متعلق به مال است، و طایفه دوم دلش متعلق به جاه است، هر چند که بین جاه و مال تا اندازهای ملازمه هست.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 563 |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : تفاخر |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● خداوند دو صفت اختیال و فخر را دوست نمیدارد نه این گونه افراد را
طبع کلام اقتضا داشت که در بیان علت این، که چرا خدا دوستشان ندارد بفرماید: (خدای تعالی کسانی را که بخل میورزند و مردم را به بخل ورزیدن تشویق میکنند، و چه و چه میکنند، دوست نمیدارد) خلاصه این که جا داشت اعمال این گونه افراد را علت عدم حب خدا ذکر کند ولی این کار را نکرد، بلکه اول دو صفت از صفات آنان یعنی اختیال و فخر را ذکر کرد، تا بفهماند علت کارهایی که در جملات بعد، از آن نقل میکنیم، این دو صفت است، که حاکم بر دلهای آنان است، و علت دوست نداشتن خدا هم همین دو صفت است، و این معنا روشن است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 563 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بخل |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) پدران این امت
در ذیل آیه «و بالوالدین احسانا ...» امام صادق(ع) فرمودند: این آیه شریفه در باره رسول خدا (ص) و علی (ع) نازل شده (میفرماید امت اسلام باید به دو پدر خود رسول خدا (ص) و علی (ع) احسان کنند).
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را تفسیر عیاشی از سلام جعفى از امام ابى جعفر (ع)، و از ابان بن تغلب از امام صادق (ع) و نیز مناقب (ج 3 ص 105 سطر 5- 9) روایت کردهاند.
2-آن گاه گفته: نظیر این مطلب در حدیث ابن جبلة آمده، و آن گاه مىگوید: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده: که والدین مسلمانان، من و علی هستیم.
علامه طباطبایی: بحرانى در تفسیر برهان(ج 1 ص 369 ذیل حدیث4) بعد از نقل این حدیث مىگوید: این معنا را صاحب کتاب الفائق نیز روایت کرده است.
3-عیاشی(تفسیر عیاشى ج 1 ص 241 حدیث 129)، این معنا را از ابی بصیر و ابی جعفر و ابی عبد الله (امام صادق) (علیهم السلام)، و ابن شهر آشوب از أبان، از ابی جعفر (علیهالسلام) روایت کردهاند، و آنچه در این روایات آمده جزء باطن قرآن است، به آن معنایی که ما در بحث پیرامون محکم و متشابه در جلد سوم عربی این کتاب برای باطن قرآن کردیم.
آری پدر و یا والد به معنای آن کسی است که مبدأ بشری وجود انسان باشد، و مسؤولیت تربیت او را به عهده داشته باشد، بنابر این معنا، پس معلم آدمی و مربی کمالات او نیز پدر او است، و بنابر این مثل رسول خدا و حضرت امیر المؤمنین(علیهما افضل الصلوة و السلام) از هر کس دیگری و حتی از پدر جسمانی او سزاوارتر به اینند که برای مؤمن پدر باشند، مؤمنی که به وسیله آن دو بزرگوار هدایت یافته از انوار علوم و معارفشان اقتباس نمودند، زیرا پدر جسمانی به جز مبدأ بودن برای هستی او و تربیت جسم او دخالتی در هستی او ندارد، ولی پیامبر و ولی خدا جان او، و آدمیت او و آخرت و معنویت او و کمالات درونی او را تربیت میکنند، پس به پدر بودن سزاوارترند، و آیاتی که در قرآن سفارش والدین را به اولاد میکند بر حسب باطن شامل این دو بزرگوار نیز میشود، هر چند که به حسب ظاهر دو پدر جسمانی شمرده نمیشوند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 566 و 567 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : ولی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مراد از «و الجار ذی القربی و الجار الجنب»
در تفسیر عیاشی از ابی صالح از ابی العباس روایت آورده که در تفسیر جمله: «و الجار ذی القربی و الجار الجنب» گفته: این دو همسایههای نزدیک و دوری است که با تو خویشاوندی ندارند و منظور از «صاحب بالجنب» همسفر است.
علامه طباطبایی: این که در حدیث ابی العباس آمده، همسایههایی که بین تو و آنان خویشاوندی نباشد تفسیر هر دو قسم همسایه است، هم «ذی القربی» و هم «جار جنب»، هر چند که احتمال هم دارد تنها مربوط به جار جنب باشد، و این که «صاحب بالجنب» را به همسفر تفسیر کرد، بعید نیست خواسته یکی از مصادیق صاحب را نام ببرد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تفسیر عیاشى (ج 1 ص 241 حدیث 130) از ابی صالح از ابی العباس روایت کرده است.
علامه طباطبایی: این را هم بدان که اخبار وارده از رسول خدا (ص) و اهل بیت او (علیهم السلام) در باره احسان به والدین و خویشاوندان و یتیمان و سایر طبقاتى که نامشان در آیه شریفه آمده آن قدر زیاد است که از حوصله شمارش بیرون است، علاوه بر اینکه نزد خوانندگان معروف و مشهور است، و همین باعث شد از ایراد آن در این جا صرف نظر نماییم، چون هر یک از آن روایات در قرآن کریم موقع خاصى دارد، و بهتر آن دیدیم که هر یک از آن روایات را در موقع مناسبش نقل کنیم.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 567 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : همسایه |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حسان به پدر و مادر -
مسعود ورزيده
این آیه، از حقّ خدا «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ» تا حقّ بردگان «مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ» را بیان کرده و این نشانهى جامعیّت اسلام است.
«الْجارِ ذِی الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ»، شامل همسایهى فامیل و غیر فامیل، هم عقیده و غیر هم عقیده نیز مىشود. به گفتهى روایات تا چهل خانه از هر طرف، همسایهاند. «1» یعنى در مناطق کوچک، همه همسایهاند.
«الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ»، شامل رفقاى دائمى یا موقّت، رفقاى سفر، یا آنان که به امید نفعى سراغ انسان مىآیند، مىشود.
«ابْنِ السَّبِیلِ»، ممکن است در وطن خود متمکن باشد و ما شناختى از او و بستگانش نداشته باشیم، فقط بدانیم که درماندهى در سفر و فرزند راه است که باید مورد حمایت مالى قرار گیرد.
«مختال»، کسى است که در دنیاى خیال، خود را بزرگ مىپندارد و تکبر مىکند. اگر به اسب هم «خیل» مىگویند چون متکبّرانه راه مىرود.
احسان به پدر و مادر، شامل محبّت، خدمت، کمک مالى، علمى، عاطفى و مشورت با آنان مىشود.
شرط احسان به والدین خوب بودن آنان نیست، ولى اطاعت از والدین در صورتى است که آنان به امرى بر خلاف رضاى خدا فرمان ندهند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: پیامبر صلى الله علیه و آله و على علیه السلام پدران این امّت هستند، زیرا در قرآن آمده:
______________________________
(1) وسائل ج 12 ص 131
تفسیر نور(10جلدى)، ج2، ص: 67
اعْبُدُوا اللَّهَ ... وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً «1»
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : نیکی- احسان |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تاثیر نیکی به والدین از دیدگاه ائمه اطهار -
مرضيه علمدار .ب
اَلصَّدَقَةُ عَلى وَجهِها وَاصطِناعُ المَعروفِ وَ بِرُّ الوالِدَینِ وَصِلَةُ الرَّحِمِ تُحَوِّلُ الشِّقاءَ سَعادَةً وَتَزیدُ فِى العُمرِ وَ تَقى مَصارِ عَ السُّوءِ؛
صدقه بجا، نیکوکارى، نیکى به پدر و مادر و صله رحم، بدبختى را به خوشبختى تبدیل و عمر را زیاد و از پیشامدهاى بد جلوگیرى مىکند.
نهج الفصاحه، ح 1869
حدیث (2) امام صادق علیه السلام :
اِن اَحبَبتَ اَن یَزیدَ اللّهُ فى عُمُرِکَ فَسُرَّ اَبَـوَیکَ ؛
اگر دوست دارى که خداوند عمرت را زیاد کند، پدر و مادرت را شاد کن.
بحارالأنوار، ج 74 ، ص 81 ، ح 84
حدیث (3) پیامبر صلى الله علیه وآله :
کانَ فى ما اَعطَى اللّهُ تَعالى مُوسى فِى اللواحِ... اُشکُر لى وَ لِوالِدَیکَ اَقِکَ المَتالِفَ وَ اُنسِىء لَکَ فى عُمُرِکَ وَ اُحیِیکَ حَیاةً طَیِّـبَةً وَ اَقلَبَکَ اِلى خَیرِ مِنها؛
در آنچه خداى متعال در «الواح» به موسى علیهالسلام داد، از جمله چنین بود:... مرا و پدر و مادرت را سپاسگزارى کن، تا از نابود شدنها حفظت کنم و اجلت را به تأخیر بیندازم و به تو زندگىاى پاک ببخشم و تو را از این زندگى به سوى بهتر از آن، ببرم.
تاریخ دمشق، ج 61، ص 128
حدیث (4) امام صادق علیه السلام :
اَلذُّنوبُ الَّتى تُغَیِّیرُ النِّعَمَ البَغىُ وَ الذُّنوبُ التَّى تورِثُ النَّدَمَ القَتلُ وَ الَّتى تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ وَالَّتى تَهتِکُ السُّتورَ شُربُ الخَمرِ وَ الَّتى تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا وَ الَّتى تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ وَالَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَینِ؛
گناهی که نعمتها را تغییر مىدهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهى که پشیمانى مىآورد، قتل است. گناهى که گرفتارى ایجاد مىکند، ظلم است. گناهى که آبرو مىبَرد، شرابخوارى است. گناهى که جلوى روزى را مىگیرد، زناست. گناهى که مرگ را شتاب مىبخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهى که مانع استجابت دعا مىشود و زندگى را تیره و تار مىکند، نافرمانى از پدر مادر است.
علل الشرایع، ج 2، ص 584
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : avhny.com |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : نیکی- احسان |
گوینده : مرضیه علمدار .ب |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.