راه انتقاد بر این گروهها باز است ﴿إِنَّمَا السَّبِیلُ﴾ شما میخواهید انتقاد کنید دیگر. حکومت اسلامی اگر بخواهد دخالت کند راه باز است شما بخواهید انتقاد کنید گله بکنید راه باز است ﴿إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاءُ رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَیَعْلَمُونَ﴾ راه انتقاد به اینها باز است حکومت اسلامی بخواهد نفوذ پیدا کند اینها را از خیلی از پستهای کلیدی محروم بکند میتواند. مثل اینکه پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) میتواند بگوید: ﴿لَن تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَلَن تُقَاتِلُوا مَعِیَ عَدُوّاً﴾ شما نمیتوانید عضو سپاه و بسیج و ارتش باشید شما نمیتوانید سمتهای کلیدی را داشته باشید اینها را میتواند. دیگران هم میتوانند گله کنند، اعتراض کنند، انتقاد کنند به عنوان نهی از منکر به اینها بگویند که چرا نرفتید، شرکت نکردید این راه باز است.
اینها هر روز هم چون متلوّن هستند، هر روز به یک بهانهای متمسک میشوند گاهی میگویند خانه کسی نیست بچهها مسافرت هستند خانه ما در محله نوساز است آنجا، جای امن نیست این همان است که در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» است ﴿یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِیَ بِعَوْرَةٍ إِن یُرِیدُونَ إِلاّ فِرَاراً﴾ اینکه میگویند محلهٴ ما امن نیست آنجا کسی نیست خانهٴ ما در و پیکر ندارد بچهها نیستند همهاش بهانه است ﴿یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِیَ بِعَوْرَةٍ إِن یُرِیدُونَ إِلاّ فِرَاراً﴾ گاهی هم میگویند ما اصلاً نمیدانیم این جنگ مصلحت هست یا نه؟ یا به فنون نظامی آشنا نیستیم. یا اصل این جنگ را به مصلحت نمیدانیم. یا اهل جنگ نیستیم. ﴿لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَتَّبَعْنَاکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاِْیمَانِ﴾ فرمود چرا، خب جنگی است که پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) اعلام کرده که ما در معرض تهاجم هستیم و این هم که فنون پیچیده نظامی نیست مگر همه آنها که دارند حمله میکنند از فنون نظامی باخبرند تو از خودت فقط دفاع بکن. گاهی این بهانه را میآورند ﴿لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَتَّبَعْنَاکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاِْیمَانِ﴾، گاهی هم عذرهای گوناگون که در این بخش آن اعذارشان یاد نشده است فقط ﴿رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ﴾ آمده و عذرشان که ما معذوریم آمده. عمده آن است که نخواستند دین را یاری کنند پس آن بخشهایی که نظیر سورهٴ «احزاب» و مانند آن عذرهای متنوع آنها را ذکر میکند یک مرحله است. اینجا که بدون نام بردن عذر خاص از معذّرون نام میبرد
[ نظرات / امتیازها ]
از وجود مبارک پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) رسیده است خودش هم عملاً این دعا را انجام می¬داد می¬فرمود: «کان الرسول(ص) یدعو فی اثر الصلاة فیقول اللهمّ انی اعوذ بک من علم لا ینفع» این دو چیز را دستور داده بود حضرت. فرمود از خدا علم نافع بخواهید یک و به خدا پناه ببرید از علمی که سود آور نیست این دو. علمی که نافع نیست خب مشخص است که خود آن علم گوهرش و جوهرش زیانبار است نافع نیست مثل سحر، شعبده، جادو و امثال ذلک. علمی که نافع است ولی عالم از آن بهره نمی¬برد مثل همین علوم حوزوی و دانشگاهی مخصوصاً علوم حوزوی. ممکن است خدای ناکرده انسان عالم بیعمل باشد این علم لاینفع که عرض کرد «أعوذ بک من علم لاینفع» این به عنوان یک تعقیب رسمی بعضی از نمازهای ماست که «أعوذ بک من علم لاینفع» چون دعا بعد از نماز مستجاب است البته هر علمی و هر عالمی و هر کسی به اندازهٴ خودش. علمی که مشکل خود عالم را حل نکند این یک آفتی است که انسان بعد از نماز که دعای او مستجاب است به او بگویند از خدا بخواه علمی که نافع نیست از من بگیر و علم نافع به من بده.
در این بخش از سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آن علم نافع و غیر نافع را مشخص کرده است خب اینها در مسائل اقتصادی، فراهم کردن قدرتهای مالی یک آدم بیهوش که نمی¬تواند مقتصد باشد اقتصاددان باشد مال تهیه کند بالأخره در مسائل تحصیل مال، در مسائل اقتصادی هوشی دارند و یک آدم سیاستباز هم بالأخره یک هوش نسبی دارد لکن قرآن کریم نه آن قدرت اقتصاد را که بتواند مال در بیاورد آن را علم می¬داند و نه این سیاست بازی را هوش می¬داند چون چیزی که اثر سودآور نداشته باشد نافع نباشد به منزلهٴ عدم است حالا یا نفی حقیقت است یا نفی کمال بالأخره یا از سنخ «لا صلاة إلاّ بطهور»، «لا صلاة إلاّ بفاتحهٴ الکتاب» و مانند آن است که نفی حقیقت است یا از سنخ «لا صلاة لجار المسجد إلاّ فی المسجد» که نفی کمال است. بالأخره در این بخش از اینها فرمود اینها عالم نیستند خب اینها فکر می¬کنند که خودشان را سیاستمدار میدانند، باهوش می¬دانند، هوش سیاسی برای خوشان قائلاند ولی ذات اقدس الهی می¬فرماید که نه آن فهم دقیق را دارند یک، نه فهم متعارف را دارند دو. فقه آن فهم ظریف و دقیق است یکجا میفرماید اینها ﴿لاَ یَفْقَهُونَ﴾ بعد هم فرمود اینها نه تنها فقیه نیستند عالم هم نیستند در حالی که اینها خودشان را سیاستمدار می¬دانستند، هوشمند می¬پنداشتند در همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیه پنجاه که قبلاً گذشت این بود که فرمود: ﴿إِن تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ﴾ فرمود اگر شما در جبهه¬ها و مانند آن پیروز بشوید اینها بدشان می¬آید حالا روی حسد است یا علل و عوارض دیگر است بدشان میآید و اگر شکست بخورید اینها به حساب سیاستمداری و هوش سیاسی و پیشبینی سیاسی خودشان می¬گذارند ﴿وَإِن تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ﴾ ما از قبل تصمیم گرفتیم، پیشبینی می¬کردیم که این سودآور نیست این جبهه شکست دارد خب می¬خواستید نروید در برابر عقل کلّ، در برابر ذات مقدس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که احمد بالأخره تنها نشسته که از دیگران جداست(علیه آلاف التحیّة والثناء) اینها خودشان را هوشمند می¬دانند، خِرَدورز می¬دانند میگویند: ﴿قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَیَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ﴾ دربارهٴ چنین گروهی این بخش از آیات نازل شده یک مرتبه میفرماید که اینها ﴿لاَ یَفْقَهُونَ﴾ بعد هم تنزّل می¬کند که اینها ﴿لاَ یَعْلَمُونَ﴾. خب آن علمی که به سعادت نینجامد، به آخرت ختم نشود به تعبیر اینها انسان را به آخور برساند نه به آخِر، دیگر علم نیست میشود علم لاینفع. دربارهٴ همین گروه این آیاتی که این روزها بحث شد نازل شده است میفرماید آیهٴ 87 این بود که ﴿رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَفْقَهُونَ﴾ یعنی آن فهم ظریف را ندارند، بعد در آیهٴ 93 دربارهٴ همین گروه فرمود: ﴿إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاءُ رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ﴾. خب آن علمی که نافع نباشد علم نیست.
اینکه در بیانات حضرت امیر(سلام الله علیه) است که «ربّ عالمٍ قد قتله جهله» همین است. فرمود بعضی از علما هستند که کشتهٴ جهلاند نه جهل علمی، جهالت عملی که از او به عنوان جهالت در مقابل عقل یاد می¬شود. عالم است، حکیم است، مفسر است، فقیه است اما در آزمون الهی دستش می¬لرزد این عالم هست ولی عاقل نیست. می-دانید هرگز قرآن روی علم حساب نکرد علم را فقط در حد یک نردبان دانست و نه بیش از آن. تمام محورهای ارزش قرآن روی عقل است همان که «ما عبد به الرّحمٰن واکتسب به الجنان» فرمود این حرفهایی که ما می¬زنیم نردبان است مَثَل است ﴿تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ﴾ امّا ﴿وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴾ ما علم نمی¬خواهیم ما علم را فقط در حدّ نردبان ترویج می¬کنیم, گفتیم: «لکل شیءٍ طریق و طریق الجنة العلم». علم یا راه است یا نردبان است بالأخره وسیله است اگر این وسیله به آن هدف نرسد دیگر میشود علم لاینفع.
فتحصّل که یا علم در جوهر ذاتش زیانبار است مثل سحر و شعبده و جادو و طلسم و اینها یا نه در گوهر ذاتش زیانبار نیست عالم از آن طرفی نمی¬بندد مثل علمی که به عمل نمی¬نشیند حضرت فرمود یعنی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) «اللهمّ انّی أسئلک نافعاً» یک. «أعوذ بک من علمٍ لاینفع» این دو. لذا خود حضرت در ادعیه به هر دو بخش پرداخت به ما هم در ادعیه مخصوصاً بعد از نماز می¬گویند از خدا علم نافع بخواهید و از علم غیر نافع به خدا پناه ببرید چون دشمن داخلی است دیگر. چطور ما از شیطان به خدا پناه می¬بریم «أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم» «أعوذ بالله من فقهٍ لاینفع و من فلسفهٴ لاتنفع و من تفسیر لاینفع» همین «أعوذ بک من علم لاینفع» چون این علم لاینفع این نیست که کاری با آدم نداشته باشد این مزاحم آدم است دائماً می¬گوید خودت را نشان بده تو چه چیزی کم داری این هر لحظه آدم را تحریک میکند اینچنین نیست که به حال آدم نافع نباشد بعضی از علوم است که «لایضرّ من جهله و لاینفع من علمه» به درد جامعه هم نمی¬خورد لذا انسان را تحریک نمیکند. اما ـ معاذ الله ـ یک کسی خدای ناکرده حالا فلسفه بَلَد است یا تفسیر بَلَد است یا فقه و اصول بَلَد است و به این عمل نمی¬کند این همواره یک دشمن درونی دارد که خودت را نشان بده این اولین مشکلش هست
[ نظرات / امتیازها ]