بار دیگر به گفتار کفار برمىگردد، که گفتند: «لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ» یعنى چرا از ناحیه پروردگارش آیتى بر او نازل نشد که ما ببینیم و با دیدنش هدایت شویم و از شرک بسوى ایمان بگرائیم؟ خداوند پاسخ مىدهد به اینکه هدایت و ضلالت اثر آیت و مستند به آن نیستند، بلکه مستند به خود خدایند، خداست که هر که را بخواهد هدایت و هر که را بخواهد گمراه مىکند.
و سنت او بر این جریان یافته که کسانى را هدایت نماید که بسوى او بازگشت کنند، و داراى قلبى باشند که بیاد او آرامش و اطمینان داشته باشد، این دستهاند که داراى سرانجام نیک و عاقبت خیرند، و کسانى را گمراه کند که به آیات واضحه و روشن او کفر بورزند، که ایشان راست عذاب در دنیا در حالى که عذاب آخرتشان دشوارتر است، و بغیر از خدا هم کسى نگهدار ندارند.
اگر بدون مشیت او هدایت امکان داشت دیگر چه وسیلهاى بهتر از معجزهاى مانند قرآن؟ و اینکه مىبینید با بودن این معجزه روشن هم عدهاى هدایت نیافتهاند، خود بهترین شاهد است بر اینکه امر هدایت بدست خداست، و او نخواسته است کسانى هدایت شوند که ضلالت بر ایشان نوشته شده، و خود فرموده: «وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ» (رعد/33) کسانى را که از اهل کفر و مکر، خداوند گمراهشان کرده باشد دیگر هدایت شدنى نیستند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : در اینجا به کلام کفار بازگشته و به جواب مىپردازد. و مقصود کفار از اینکه گفتند: «چرا آیتى بر او نازل نشد ...» این بوده که ما قرآن را آیت نمىدانیم، چرا آیتى نیامد که ما بوسیله آن هدایت شویم؟ دلیل بر اینکه مقصود ایشان این بوده جملات بعدى آیه است، یعنى جمله «قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ» و جمله «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ ... بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِیعاً» (رعد/31) و جمله «وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِیلِ ...» (رعد/33).
زیرا مىبینیم خداوند در پاسخشان به پیغمبر خود دستور مىدهد که به ایشان بگوید: «إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ»، و مىفهماند که مساله هدایت مربوط و مستند به آیه نیست تا اگر نازل شود هدایت شوند، و اگر نازل نشود گمراه گردند، بلکه مساله هدایت و ضلالت مستند به خداى سبحان است، اوست که هر که را بخواهد هدایت و هر که را بخواهد گمراه مىکند.
و چون زمینه طورى بود که ممکن بود از این جواب توهم کنند که مساله هدایت و ضلالت دائر مدار مشیتى گزاف و نامنظم است، لذا براى اینکه چنین توهمى پیش نیاید نفرمود: «یهدى الیه من یشاء- هدایت مىکند بسوى خود کسى را که بخواهد»، بلکه فرمود: «یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ- هدایت مىکند بسوى خود هر که را که بسوى او بازگشت نماید»، و روشن ساخت که استناد قضیه به مشیت پروردگار خود بر اساس سنتى است که دائما جریان داشته، و بر طبق نظام متقنى است که هرگز خلل نمىپذیرد. آرى، خداى تعالى هدایت کسى را مىخواهد که خود او بسوى خدا بازگشت بکند، و مشیتش بر ضلالت کسى تعلق مىگیرد که از خداى روىگردان باشد و بسوى او بازگشت نکند.
پس کسى که متصف به صفت انابه و رجوع بحق باشد و افکار و عقایدش مغلول به غلهاى اهواء نباشد، خداوند او را با این دعوت حقه (قرآن) هدایت مىفرماید، و کسى که افکار و عقایدش آزاد از قید اهواء نباشد گمراه مىشود هر چند آیات مستقیم و روشن باشد، و از آیات منتفع نمىگردد هر چند که معجزه هم باشد، آرى: «وَ ما تُغْنِی الْآیاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ» (یونس/101).
از همین جا بدست مىآید که جمله «إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ ...» در تقدیر: «ان اللَّه یضل بمشیته من لم ینب الیه و یهدى الیه بمشیته من اناب الیه» است، یعنى خداوند به مشیتش گمراه مىکند کسى را که به سوى او رجوع نکند، و به مشیتش هدایت مىکند کسى را که بسوى او بازگشت نماید.
و نیز این معنا روشن مىگردد که ضمیر در «الیه» در جمله «یَهْدِی إِلَیْهِ» به خداى تعالى برمىگردد.
و اینکه بعضى (تفسیر روح المعانى، ج: 13، ص: 148) گفتهاند «به قرآن برمىگردد» صحیح نیست. و همچنین اینکه عدهاى دیگر (تفسیر روح المعانى، ج: 13، ص: 148) گفتهاند «برسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) برمىگردد» بىوجه است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
مساله هدایت مربوط و مستند به آیه نیست تا اگر نازل شود هدایت شوند، و اگر نازل نشود گمراه گردند، بلکه مساله هدایت و ضلالت مستند به خداى سبحان است، اوست که هر که را بخواهد هدایت و هر که را بخواهد گمراه مىکند.
و چون زمینه طورى بود که ممکن بود از این جواب توهم کنند که مساله هدایت و ضلالت دائر مدار مشیتى گزاف و نامنظم است، لذا براى اینکه چنین توهمى پیش نیاید نفرمود: «یهدى الیه من یشاء- هدایت مىکند بسوى خود کسى را که بخواهد»، بلکه فرمود: «یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ- هدایت مىکند بسوى خود هر که را که بسوى او بازگشت نماید»، و روشن ساخت که استناد قضیه به مشیت پروردگار خود بر اساس سنتى است که دائما جریان داشته، و بر طبق نظام متقنى است که هرگز خلل نمىپذیرد. آرى، خداى تعالى هدایت کسى را مىخواهد که خود او بسوى خدا بازگشت بکند، و مشیتش بر ضلالت کسى تعلق مىگیرد که از خداى روىگردان باشد و بسوى او بازگشت نکند.
پس کسى که متصف به صفت انابه و رجوع بحق باشد و افکار و عقایدش مغلول به غلهاى اهواء نباشد، خداوند او را با این دعوت حقه (قرآن) هدایت مىفرماید، و کسى که افکار و عقایدش آزاد از قید اهواء نباشد گمراه مىشود هر چند آیات مستقیم و روشن باشد، و از آیات منتفع نمىگردد هر چند که معجزه هم باشد، آرى: «وَ ما تُغْنِی الْآیاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ» (یونس/101).
[ نظرات / امتیازها ]
هر پیامبرى براى اثبات ادعاى نبوّت خود، باید نشانهاى از جانب خداوند داشته باشد که آن را معجزه مىنامند، این معجزه طبعاً در امور خاص و مشخصّى است، امّا افراد لجوج که قصد پذیرش حقّ را نداشتند، از پیامبر تقاضاى معجزه بر اساس هوسهاى خود مىکردند، در صورتى که اگر لجاجت را کنار مىگذاشتند، قرآن، خود، بزرگترین معجزه است.
گاهى آب و غذا براى افراد مریض مضرّ است، امّا این ضرر نه از آن جهت که در آب و غذا ضررى وجود دارد، بلکه بخاطر بیمارى این افراد است. آرى! افرادى که از نظر روحى مریضاند، مانند مریض جسمانى در پذیرش آیات ناب الهى دچار ناراحتى مىگردند، زیرا به محض مواجهه با حقّ، روح لجاجت در آنها تحریک شده و هدایت را پس مىزند و این همان معناى «یضّل» است.
بحثى پیرامون هدایت و ضلالت
هدایت الهى دوگونه است: ابتدایى و تکمیلى.
هدایت ابتدایى در رابطه با همه مردم است، «انّا هدیناه السّبیل»(140) امّا هدایت تکمیلى نسبت به کسانى است که هدایت عمومى اول را پذیرفته باشند. مثل معلمى که در روزهاى اوّل درس، مطالب خود را یکسان و یکنواخت به همه شاگردان عرضه مىکند، امّا بعد از مدّتى براى محصلان کوشا، جدى و پرکار خود، لطف بیشترى مبذول مىدارد. «والّذین اهتدوا زادهم هدى»(141)
امّا براستى براى افرادى که قرآن دربارهى آنها مىفرماید:
«و ما تأتیهم من آیة من آیات ربّهم الا کانوا عنها معرضین»(142) هیچ آیهاى از آیات الهى برایشان نازل نشد، مگر آنکه از آن اعراض کردند.
«و لو نزلنا علیک کتابا فى قرطاس فلمسوه بایدیهم لقال الّذین کفروا ان هذا الا سحر مبین»(143) اگر ما کتاب را از آسمان در کاغذى فرو فرستیم و آنها با دست خودشان آن را لمس کنند، باز هم مىگویند سحر است.
«و انْ یروا کلّ آیة لایؤمنوا بها»(144) اگر هر معجزهاى ببینند، ایمان نخواهند آورد.
آیا جز برداشتن دست عنایت و زدن مهر ضلالت بر دلهایشان، چارهاى دیگر مىباشد؟!
در هر حال، خداوند، حکیم و عادل است و تمام کارها و خواست او از: «یهدى من یشاء»، «یضّل من یشاء»، «یرزق من یشاء»، «یغفر لمن یشاء»، «یعذّب من یشاء»، «یخلق ما یشاء» همه بر اساس عدل و حکمت و لطف و عنایت تفسیر مىگردد.
یعنى اگر فرمود: «یهدى من یشاء»، چنین نیست که بدون هیچ ضابطه و معیارى، هدایت را براى کسى خواسته باشد، بلکه چنانچه از آیات دیگر برمىآید، یکجا ایمان را شرط هدایت مىشمارد و مىفرماید: «و من یؤمن باللَّه یهد قلبه»(145) و در جاى دیگر، کسب رضایت و خشنودى حقّ را با پیمودن راه سلامت زمینه هدایت معرّفى مىفرماید: «یهدى به اللَّه من اتبع رضوانه سبل السّلام»(146)
و یا اگر فرمود: «یضل من یشاء»، در آیه دیگر، اسراف و تردید و شک را عامل این اضلال مىداند. «یضل اللَّه من هو مسرفٌ مرتاب»(147)
به هر صورت اگر دهانه ظرفى به طرف آسمان باشد، باران در او وارد مىشود، امّا اگر به طرف زمین قرار بگیرد، از نزولات آسمانى بهرهاى نخواهد برد و اینچنین است انسانىکه دهانه روحش به جانب مادیّات باشد، بدیهى است که از باران معنویّت الهى بىنصیب خواهد بود. «استحبوا الحیاة الدنیا علىالاخرة و ان اللَّه لایهدى القوم الکافرین»(148)
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 140) انسان، 3.
141) محمّد، 17.
142) انعام، 4.
143) انعام، 7.
144) انعام، 25.
145) تغابن، 11.
146) مائده، 16.
147) غافر، 34.
148) نحل، 107.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]