از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل ):(و محمد نیست جزپیامبری که پیش از او نیز پیامبرانی بودندو از این جهان در گذشتند)،پس پیامبرتنها، بشری است که از جانب خداوند مأمور ابلاغ شریعت و پیغام آور می باشد ونه بیش از این ، (افائن مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم ):(آیا اگر او بمیرد یاشهید گردد باز شما به دین جاهلیت خود رجوع خواهید کرد؟)(موت )خارج شدن روح از بدن و بطلان حیات است و (قتل )کشته شدن به سبب عمدی می باشد، می فرماید: در هر صورت اگر پیامبر از دنیا برود، آیا شما مرتد می شویدو به حالت اول خود باز می گردید و از دین خدا روی گردان شده و کافرمی شوید؟، (ومن ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئا و سیجزی الله الشاکرین ):(و هر کس مرتد شود به خدا هیچ ضرری نمی رساند و البته خداجزای نیک به اعمال شکرگزاران عطا خواهد کرد) یعنی هر کس بعد از هدایت ضلالت را برگزیند خداوند از ایمان یا کفر او تأثیری نمی پذیرد، بلکه خود اوضرر می کند،اما کسانی که پایدار بمانند و نعمت خدا را اظهار نموده و شاکرباشند و مانند کافران نعمت خدا را نپوشانند، خداوند جزای ایشان را خواهد داد،اما جزای آنان را به جهت اشعار به عظمت و ارزش آن ذکر نکرده و توضیح نداده است ، یعنی فقط خدا ارزش آن جزا را می داند و قابل بیان ووصف نیست .از سدی نقل شده است که در روز احد در بین مردم شایع شد که رسول خدا(ص )کشته شد و بعضی از اصحاب صخره گفتند:ای کاش کسی را بسوی عبدالله بن ابوسفیان بفرستیم تا برای ما امان بگیرد و گفتند:ای قوم ، محمد کشته شد، پس بسوی قوم خود باز گردید،قبل از آنکه بسوی شما بیایند و شما رابکشند و انس بن نضر گفت : ای مردم اگر محمد کشته شده ، خدای محمد نمرده است ، پس با آنانکه محمد را به قتل رساندند جهاد کنید و گفت : خدایامن از آنچه این مردم می گویند از تو عذر می خواهم و از آنان و سخنانشان بیزاری می جویم و شمشیر کشید و جنگید تا سرانجام کشته شد، و آیه مزبور در این هنگام نازل شد. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  رضا رضائي - سایت تبیان
تفسیر نور
در تفاسیر آمده است: وقتى در جنگ احد از سوى کفّار سنگى بر پیشانى پیامبر اصابت کرد و خون جارى شد، صدایى بلند شد که محمّد کشته شد. برخى نیز به اشتباه شهادت مَصعب را شهادت پیامبر پنداشتند. این شایعه موجب شادى و روحیه گرفتن کفّار شد و جمعى از مسلمانانِ متزلزل پا به فرار گذاشتند. برخى نیز به فکر گرفتن امان از ابوسفیان فرمانده کفّار افتادند. در برابر این گروه، مسلمانانى با صداى بلند فریاد مى‏زدند: اگر محمّد هم نباشد راه محمّد و خداى محمّد باقى است، فرار نکنید. <156> امام صادق‏علیه السلام فرمود: حساب قتل از مرگ جداست، وهر شهیدى در آینده تاریخ برگشته ودوباره خواهد مرد. زیرا قرآن مى‏فرماید: <157> «کلّ نفس ذائقة الموت» <158> 1- وظیفه پیامبر، ابلاغ پیام خداست. ما هستیم که باید راهش را ادامه دهیم. «و ما محمّد الاّ رسول» 2- مگر با مرگِ انبیاى قبل، پیروانشان از دین برگشتند؟! «قد خلت من‏قبله الرسل...» 3- جامعه‏ى اسلامى باید چنان تشکّل و انسجامى داشته باشد که حتّى رفتن رهبر به آن ضربه‏اى نزند. «أفاِن مات او قتل انقلبتم على اعقابکم» 4- پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله نیز تابع سنّت‏هاى الهى و قوانین طبیعى همچون مرگ و حیات است. «أفاِن مات او قتل» 5 - انتشار شایعه، از حربه‏هاى دشمن است. «مات‏او قتل» (با توجّه به شأن نزول) 6- عمر پیامبر محدود است، نه راه او. «افاِن مات او قتل انقلبتم» 7- فردپرستى ممنوع. راه خدا که روشن شد، آمد و رفت افراد نباید در پیمودن خط الهى ضربه وارد کند. «أفاِن مات او قتل» 8 - ایمان خود را چنان ثابت و استوار سازید که حوادث تاریخ آن را نلرزاند. «أفاِن مات او قتل» 9- دست برداشتن از خط انبیا، سقوط و عقب‏گرد است. «انقلبتم على اعقابکم» 10- کفر مردم، ضررى براى خداوند ندارد. «فلن یضرّاللّه» 11- مقاومت در راه حق، بهترین نوع شکر عملى است که پاداشش با خداست. «سیجزى اللّه الشاکرین»
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
تفسیر نمونه
این آیه نیز ناظر به یکى دیگر از حوادث جنگ احد است و آن اینکه در همان حال که آتش جنگ میان مسلمانان و بت پرستان به شدت شعله ور بود ناگهان صدائى بلند شد و کسى گفت : محمد را کشتم … محمد را کشتم … این درست همان دم بود که مردى بنام ((عمرو بن قمیئه حارثى )) سنگ پیامبر پرتاب کرد، پیشانى و دندان آن حضرت شکست و لب پائین وى شکافت و خون صورت وى را پوشانید. <162> در این موقع دشمن مى خواست پیامبر را به قتل برساند که مصعب بن عمیر یکى از پرچمداران ارتش اسلام جلو حملات آنها را گرفت ولى خودش در این میان کشته شد، و چون او شباهت زیادى به پیامبر داشت دشمن چنین پنداشت که پیغمبر در خاک و خون غلطیده است و لذا این خبر را با صداى بلند به همه لشگرگاه رسانید. انتشار این خبر به همان اندازه که در روحیه بت پرستان اثر مثبت داشت در میان مسلمانان تزلزل عجیبى ایجاد کرد، جمعى که اکثریت را تشکیل مى دادند به دست و پا افتاده و از میدان جنگ به سرعت خارج مى شدند، حتى بعضى در این فکر بودند که با کشته شدن پیامبر از آئین اسلام برگردند و از سران بت پرستان امان بخواهند، اما در مقابل آنها اقلیتى فداکار و پایدار همچون على (علیه السلام ) و ابو دجانه و طلحة و بعضى دیگر بودند که بقیه را به استقامت دعوت مى کردند از جمله انس بن نضر به میان آنها آمد و گفت : اى مردم اگر محمد صلى اللّه علیه و آله کشته شد، خداى محمد کشته نشده ، بروید و پیکار کنید و در راه همان هدفى که پیامبر کشته شد، شربت شهادت بنوشید، پس از ایراد این سخنان به دشمن حمله نمود تا کشته شد، ولى به زودى روشن گردید که پیامبر زنده است و این خبر اشتباه بوده است یا دروغ ، آیه فوق در این مورد نازل گردید و دسته اول را سخت نکوهش ‍ کرد. فرد پرستى ممنوع با استفاده از حوادث جنگ احد آیه حقیقت دیگرى را به مسلمانان مى آموزد و آن اینکه اسلام آئین فرد پرستى نیست و به فرض که پیامبر در این میدان شربت شهادت مى نوشید وظیفه مسلمانان بدون تردید ادامه مبارزه بود، زیرا با مرگ یا شهادت پیامبر، اسلام پایان نمى یابد بلکه آئین حقى است که تا ابد جاویدان خواهد ماند. مساءله فرد پرستى یکى از بزرگترین خطراتى است که مبارزات هدفى را تهدید مى کند، وابستگى به شخص معین اگر چه پیامبر خاتم باشد مفهومش پایان یافتن کوشش و تلاش براى پیشرفت ، به هنگام از دست رفتن آن شخص است و این وابستگى یکى از نشانه هاى بارز عدم رشد اجتماعى است . مبارزه پیامبر صلى اللّه علیه و آله با فرد پرستى یکى دیگر از نشانه هاى حقانیت و عظمت او است زیرا اگر او به خاطر شخص خویش قیام کرده بود لازم بود این فکر را در مردم تقویت کند که همه چیز به وجود او بستگى دارد و اگر او از میان برود همه چیز پایان خواهد یافت ، ولى رهبران راستین همانند پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله هیچگاه مردم را به چنین افکارى تشویق نمى کنند، بلکه به شدت با آن مبارزه مى کنند، و به آنها مى گویند: هدف ما، از خود ما بالاتر است و هرگز با نابودى ما نابود نخواهد شد و لذا قرآن با صراحت در آیه فوق مى گوید: ((محمد تنها فرستاده خدا است ، پیش از او هم فرستادگانى بودند که از دنیا رفتند آیا اگر او بمیرد یا کشته شود باید شما سیر قهقرائى کنید؟ و به آئین بت پرستى بازگردید؟)) (و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم )). جالب توجه اینکه در آیه براى بیان سیر قهقرائى جمله ((انقلبتم على اعقابکم )) به کار رفته است ، زیرا ((اعقاب )) جمع ((عقب )) (بر وزن خشن ) به - معنى پاشنه پا است بنابراین ((انقلبتم على اعقابکم )) به معنى عقب گرد مى کنید مى باشد و آن تصویر روشنى است از سیر قهقرائى و ارتجاع به معنى واقعى است منتها از کلمه ارتجاع صریح تر و روشن تر است . سپس مى فرماید: ((آنها که عقب گرد کنند و به دوران کفر و بت پرستى باز گردند تنها به خود زیان مى رسانند نه به خدا)) (و من ینقلب على عقبیه فلن یضر الله شیئا). زیرا با این عمل نه تنها چرخهاى سعادت خود را متوقف مى سازند بلکه آنچه را بدست آورده اند نیز به سرعت از دست خواهند داد. در پایان آیه به اقلیتى که در جنگ احد على رغم همه مشکلات و انتشار خبر شهادت پیغمبر، دست از جهاد برنداشتند اشاره کرده و کوششهاى آنها را مى ستاید و آنها را به عنوان شاکران و کسانى که از نعمتها در راه خدا استفاده کردند معرفى مى کند و مى گوید: خداوند این شاکران را پاداش نیک مى دهد)) (و سیجزى الله الشاکرین ). درسى را که این آیه درباره مبارزه با فردپرستى مى دهد درسى است براى همه مسلمانان در همه قرون و اعصار، آنها باید از قرآن بیاموزند که مسائل هدفى هرگز نباید قائم به شخص ‍ یا اشخاص باشد بلکه باید بر محور یک سلسله اصول و تشکیلات ابدى دور بزند که با تغییر افراد یا فوت آنان حتى اگر پیامبر بزرگ خدا باشد آن کار تعطیل نگردد، اصولا رمز بقاى یک مذهب و یا یک تشکیلات همین است ، بنابراین برنامه ها و تشکیلاتى که قائم به شخص هستند تشکیلاتى نا سالم و غیر طبیعى محسوب مى شوند که به زودى متلاشى خواهند شد. اما متاءسفانه و روى هم رفته غالب تشکیلات جوامع اسلامى هنوز قائم به اشخاص است و به همین دلیل بسیار زود از هم مى پاشد، مسلمانان باید با الهام از آیه فوق مؤ سسات گوناگون خود را آنچنان پى ریزى کنند که از اشخاص لایق کاملا بهره گیرى شود اما در عین حال وابسته به شخص آنها نباشد. همان طور که گفتیم شایعه بى اساس شهادت پیامبر در احد عده زیادى از مسلمانان را به وحشت افکند تا آنجا که از میدان جنگ فرار کردند و حتى بعضى مى خواستند از اسلام هم برگردند، در آیه فوق مجددا براى تنبیه و بیدارى این دسته مى فرماید: ((مرگ بدست خدا و فرمان او است و براى هر کس اجلى مقرر شده است که نمى تواند از آن فرار کند)) (و ما کان لنفس ان تموت الا باذن الله کتابا مؤ جلا). بنابراین اگر پیامبر در این میدان شربت شهادت مى نوشید چیزى جز انجام یافتن یک سنت الهى نبود با این حال نباید مسلمانان از آن وحشت کنند و دست از ادامه مبارزه بردارند. از سوى دیگر فرار از میدان جنگ نیز نمى تواند از فرا رسیدن اجل جلوگیرى کند همان طور که شرکت در میدان جهاد نیز اجل انسان را جلو نمى اندازد بنابراین فرار از میدان جهاد براى حفظ جان بیهوده است . درباره معنى ((اجل )) و همچنین اجل ((حتمى )) و ((معلق )) و فرق میان آنها در ذیل آیه دوم از سوره انعام به خواست خدا مشروحا بحث خواهیم کرد. در پایان آیه مى فرماید: سعى و کوشش انسان هیچگاه ضایع نمى شود، اگر هدف کسى تنها نتیجه هاى مادى و دنیوى باشد و همانند بعضى از رزمندگان احد تنها بخاطر غنیمت تلاش کند، بالاخره بهره اى از آن بدست مى آورد اما اگر هدف عالیتر بود، و کوششها در مسیر حیات جاویدان و فضائل انسانى به کار افتاد، باز به هدف خود خواهد رسید))(و من یرد ثواب الدنیا نؤ ته منها و من یرد ثواب الاخرة نؤ ته منها). بنابراین حالا که رسیدن به دنیا یا آخرت هر دو نیازمند به کوشش است ، پس چرا انسان سرمایه هاى وجودى خود را در مسیر دوم که یک مسیر عالى و پایدار است به کار نیندازد؟ سپس بار دیگر تاکید مى کند که پاداش شاکران را بزودى خواهیم داد. (و سنجزى الشاکرین ). قابل توجه اینکه در آیه سابق این جمله به صورت فعل غائب ذکر شده بود و در اینجا به صورت فعل متکلم ، و این نهایت تاکید وعده الهى را به دادن پاداش به آنها بیان مى کند، و به تعبیر ساده خداوند مى گوید: ضامن پاداش آنها منم . در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه ، از امام باقر (علیه السلام ) چنین نقل شده که : على (علیه السلام ) در روز احد شصت و یک زخم برداشت و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله ((ام سلیم )) و ((ام عطیه )) را دستور داد که به معالجه جراحات آن حضرت بپردازند. چیزى نگذشت که آنها با نگرانى به خدمت پیغمبر عرضه داشتند وضع بدن على (علیه السلام ) طورى است که ما هر زخمى را مى بندیم دیگرى گشوده مى شود، و زخمهاى تن او آنچنان زیاد و خطرناک است که ما از حیات او نگرانیم ، پیغمبر و جمعى از مسلمانان به عنوان عیادت به منزل على وارد شدند در حالیکه بدن او یک پارچه زخم و جراحت بود پیامبر با دست مبارک خود بدن او را مسح مى کرد و مى فرمود: کسى که در راه خدا این چنین ببیند آخرین درجه مسئولیت خود را انجام داده است ! و زخم هائیکه پیامبر دست بر آن مى کشید بزودى التیام مى یافت ، على (علیه السلام ) در این هنگام گفت الحمد لله که با این همه ، فرار نکردم و پشت به دشمن ننمودم . خداوند از کوششهاى او قدردانى کرد و در دو آیه از قرآن به آن (و به فداکاریهاى افراد نمونه دیگر از مجاهدان احد) اشاره کرده است ، در یک مورد مى فرماید: ((و سیجزى الله الشاکرین )) و در مورد دیگر مى فرماید: ((و سنجزى الشاکرین )).
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
تفسیر مجمع البیان
ترجمه‏ 144. و محمّد جز [پیام‏آور و] فرستاده‏اى نیست که پیش از او [ نیز دیگر پیام‏آوران و] فرستادگان [خدا آمدند و در] گذشتند؛ پس آیا اگر او جهان را بدرود گوید، یا به شهادت رسد، شما [از توحید و تقوا ]عقب‏گرد مى‏کنید [ و به شرک و جاهلیت مى‏گرایید]؟! و هر که [ از توحیدگرایى‏] عقب‏گرد نماید هرگز، هیچ زیانى به خدا نمى‏رساند؛ و خدا بزودى سپاسگزاران را پاداش خواهد داد. 145. و هیچکسى جز به خواست خدا [و فرمان او] نمى‏میرد، [ چرا که آفریدگار هستى، مرگ را] بعنوان سرنوشتى معیّن [ بر همگان ]مقرّر فرموده است؛ و هر که پاداش [عملکرد خود را ]در این جهان بخواهد، از آن، به او مى‏دهیم؛ و هر که پاداش [ عملکردش را در ]آخرت بخواهد، از آن، به او مى‏دهیم؛ و بزودى سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد. نگرشى بر واژه‏ها «محمّد»: این واژه مبارک از ریشه «حمد» برگرفته شده و به‏معناى «ستوده و ستایش شده» آمده است. آفریدگار هستى، پیام‏آور گرانقدرش را به دو نام - که هر دو را از اسامى مقدّس خود برگرفت - نامید؛ و آن دو نام عبارتند از «احمد» و «محمّد». شاعر گرانقدر عصر رسالت، «حسان» نیز در یکى از سروده‏هاى خود در اشاره به این لطف خدا بر پیام‏آورش از جمله این‏گونه مى‏سراید: «فذوالعرش محمود و هذا محمد» «اعقاب»: جمع «عقب» به‏معناى «پاشنه پا»؛ ومنظور از آن، عقب‏گرد به جاهلیت است. «خلت»: درگذشت. شأن نزول در شأن نزول و داستان فرود نخستین آیه مورد بحث آورده‏اند که: آنگاه که در پیکار «اُحُد» این دروغ از سوى دشمن پخش شد که پیامبر گرامى به‏شهادت رسیده، مردم مسلمان ازنظر فکر و عملکرد به سه دسته تقسیم شدند: 1. عدّه‏اى بر این اندیشه افتادند که اگر آن حضرت براستى پیامبر خدا بود، کشته نمى‏شد. 2. گروهى گفتند: اگر آن گرانمایه عصرها و نسلها به‏شهادت رسیده باشد، راه و رسم و خداى او زنده است و ما باید پایدارى ورزیم تا یا پیروز شویم و یا به او بپیوندیم. 3. و گروهى نیز راه شرک و ارتجاع را درپیش گرفتند و گریختند. و درست در این هنگام بود که این آیه بر قلب مصفّاى پیامبر مهر فرود آمد که: وما محمد الّا رسول... و چنانکه پیشتر نیز خاطرنشان کردیم، دلیل پیروزى درخشان مسلمانان در ابتداى نبرد، ایمان و پایدارى آنان در عمل به دستورهاى پیامبر، و علّت شکستشان در مرحله دوم پیکار، طمع و عشق به گردآورى غنایم از طرف گروهى بود که بر خلاف فرمان رسول اکرم آن گذرگاه حسّاس را رها کردند و فرصت را براى یورش غافلگیرانه دشمن فراهم کردند. داستان کارزار خونبار «اُحُد» و فراز و نشیبها و قهرمانیهاى بى‏نظیر امیر مؤمنان، در تفسیر آیه 121 از این سوره مبارکه گذشت؛ با این وصف، فشرده‏اى از آن بار دیگر در اینجا ترسیم مى‏شود. رویداد درس‏آموز «اُحُد» پیامبر گرامى پس از آرایش نظامى در میدان «اُحُد» و گماردن پنجاه تیرانداز در گذرگاه حسّاس کوه «اُحُد»، به آنان دستور داد که به هیچ بهانه و عنوانى سنگرهاى خویش را ترک نکنند تا خدا پیروزى را بطور کامل فرو فرستد. لشکر قریش نیز پس از رسیدن به منطقه، به خود سازمان داد. فرماندهى جناح راست سپاه کفر با خالد و فرماندهى جناح چپ آن با «عکرمه» - پسر ابوجهل - بود؛ و زنان نیز به سرکردگى «هند» از پشت‏سر با خواندن آواز و سرود و پایکوبى، سپاه شرک و تجاوز را تشویق مى‏کردند. در گرماگرم پیکار، پیامبر گرامى فرمود: « هان اى دلاوران!» کدامین شما حاضر است حقّ این شمشیر را برگیرد و چنان که بایسته است، بجنگد و آنقدر بر فرق تجاوزکاران فرود آورد که کج شود؟» «ابودجانه» گفت: « من!». آنگاه شمشیر را برگرفت و «دلاورانه گام به میدان نهاد؛ و با اشعارى شورانگیز و حماسى، خروشید که: « منم آن که با سالارم عهد بسته‏ام که صفهاى دشمن را تا آخر درهم نوردم و اینک با شمشیر خدا و پیامبر آمده‏ام ...». از سوى دیگر شهسوار بى‏نظیر اسلام - امیرمؤمنان - بیش از ده تن از سران و پرچمداران شرک را به خاک هلاکت افکند و فرشته وحى آن بیان بیادماندنى را آورد که: «لافتى الّا على لاسیف اِلّا ذوالفقار». پیامبر و یارانش نیز از هر سو بر سپاه شرک هجوم بردند و شکستى سخت بر آنان وارد آوردند. «زبیر» مى‏گوید: «هند» و همراهانش را دیدم که پا به فرار نهادند. آنان از دامنه کوه بالا مى‏رفتند و یاران خود را براى نجات خویش فرا مى‏خواندند. امّا در این هنگام، گروه تیراندازى که در دهانه کوه گماشته شده بودند، با تماشاى شکست و فرار دشمن و گردآورى غنایم، با کمال تأسّف سنگرهاى خویش را رها کردند و با سرپیچى از فرمان پیامبر و زیرپا گذاردن دستور فرمانده گذرگاه - «عبداللّه‏بن جبیر» - براى گردآورى غنایم آنجا را ترک کردند، به خیال آنکه کار تمام است و آنان پیروز شده‏اند. و درست در این شرایط بود که خالد با استفاده از فرصت بدست‏آمده، از پشت هجوم آورد و پس از عبور از آن شکاف کوه، بر مسلمانان تاخت. فراریان دشمن نیز جان گرفتند و بازگشتند و مسلمانان از دو سو محاصره شدند. پیکار سختى درگرفت؛ که در بحبوحه آن، عنصر پلیدى به‏نام «عبداللّه حارثى»، سنگى بر چهره پیامبر زد و دندان و بینى آن حضرت را شکست و آن گرامى به رو درافتاد. سپس همان جنایتکار فریاد برآورد که «محمّد را کشتم. محمّد را...» و این دروغ را «شیطان و شرک گرایان از هر سو طنین افکندند. با پخش این دروغ، یاران پیامبر متزلزل و گروهى پراکنده شدند. «مصعب بن عمیر» - پرچمدار پیامبر - به «عبداللّه حارثى» - که به رسول اکرم حمله کرده بود - تاخت و به شهادت رسید. به هر صورت، یاران از کرد پیامبر گریختند و جز امیر مؤمنان و شمارى چند نماندند؛ و در این میان، پیامبر مرتّب ندا مى‏داد که «هان اى مسلمانان! بیایید! کجا مى‏روید؟...». وقتى سپاه دشمن متوجّه شد که پیامبر به‏شهادت نرسیده است، یکى از سران شرک به‏نام «ابى‏بن خلف» بر آن حضرت یورش آورد و گفت: « نجات نیابم اگر تو را سالم رها کنم ». یاران خواستند از پیامبر دفاع کنند؛ اما آن حضرت فرمود: « بگذارید بیاید». و آن مغرور، سوار بر مرکبى تیزرو، پیوسته فریاد مى‏زد که تو را خواهم کشت! و پیامبر گرامى پاسخ مى‏داد: « به خواست خدا، به دوزخ خواهى رفت!». سرانجام او به پیامبر نزدیک شد و آن حضرت چنان ضربه‏اى بر او نواخت که از اسب درغلطید و نعره برآورد که « کمک! کمک! «محمّد» مرا کشت...». سپاه شرک او را فرارى دادند؛ امّا او بر اثر همان ضربه پیامبر مرد و به دوزخ رفت. بهرحال با شایعه شهادت پیامبر مسلمانان دچار تزلزل شدند تا جایى که گروهى به این فکر افتادند که ازطریق «عبداللّه‏بن ابى»، از «ابوسفیان» امان بگیرند و دسته‏اى نیر اندیشه بازگشت به شرک در دلشان پدیدار شد. امّا «انس‏بن نضر» خروشید که: « هان اى مردم! اگر محمّد(ص) به‏شهادت رسید، نداى توحید و عدالت و راه و رسم او زنده است و زندگى پس از آن حضرت، چه ارزشى دارد؟ بپاخیزید تا در راه اهداف و آرمانهاى او جهاد کنیم و ما نیز به افتخار شهادت نائل آییم».آنگاه دست به نیایش برداشت و گفت: « اللّهم انّى اعتذر الیک ممّا یقول هؤلاء». ( بارخدایا! من از گفتار اینان، از بارگاهت پوزش مى‏خواهم). سپس شمشیر برکشید و تا آخرین نفس پیکار کرد. پیامبر گرامى با همان حال، خود را به کنار صخره‏اى رساند و امیرمؤمنان قهرمانانه از او دفاع کرد. تا سرانجام به دعوت آن حضرت، یاران پراکنده گرد آمدند و پوزش خواستند و آنگاه این آیه شریفه فرود آمد که: «و ما محمّدٌ الّا رسولٌ...». تفسیر کیش شخصیت هرگز در نخستین آیه مورد بحث خداى جهان‏آفرین روشنگرى مى‏کند که هرگز نباید مقرّرات و راه و رسم او را رها کرد و به شرک گرایید؛ خواه پیامبر درمیان مردم باشد و یا نباشد. «و ما محمّدٌ الّا رسولٌ قد خلت قبله‏الرّسل» محمّد(ص)، تنها پیام‏آور خداست؛ که پیش از او نیز پیامبران دیگرى آمدند و درگذشتند و برخى نیز به‏شهادت رسیدند. پیامبر شما نیز بسان آنان است که سرانجام جهان را بدرود خواهد گفت و با مرگ یا شهادت، به جهان ابدى خواهد شتافت. آیه شریفه نشانگر آن است که همانطور که امتّهاى گذشته با مرگ و شهادت پیامبرشان از توحید و تقوا به شرک و بیداد بازنگشتند، شما نیز از آنان درس بگیرید! «أفأن مات او قتل‏انقلبتم على اعقابکم» آیا اگر او جهان را ترک گوید و یا کشته شود، شما پس از توحیدگرایى و ایمان، به شرک برمى‏گردید؟ در آیه شریفه، «ارتداد» را، «انقلاب» و «عقب گرد» عنوان داده است؛ چرا که ارتداد بازگشت از اسلام و دین خدا به زشت‏ترین راه و رسم است و انقلاب نیز در اینجا به‏مفهوم زشت‏ترین عقب‏گرد مى‏باشد. و «همزه» در «أفأن...» براى انکار است؛ درست همانند این جمله: «أَتختارالفساد على‏الصّلاح؟» (آیا تبهکارى را بر سازندگى و اصلاحگرى ترجیح مى‏دهى و آن را برمى‏گزینى؟). «ومن ینقلب على عقبیه فلن یضرّاللّه شیئاً و سیجزى‏اللّه‏الشّاکرین» و هر که از ایمان و عقیده توحیدى خود بازگردد، هزگر هیچ زیانى به خدا نمى‏رساند؛ و خدا بزودى سپاسگزاران را پاداش خواهد داد. بدینسان، آیه شریفه هشدار مى‏دهد که ارتداد هر کسى زیانش به خودش خواهد رسید، نه دیگرى و یا به خدا؛ و پایدارى و سپاسگزارى و توحیدگرایى هر کسى نیز به‏سود خود او خواهد بود. نام گرانمایه پیامبر همانگونه که در قرآن شریف آمده است، نام گرانقدر پیامبر، «محمّد» به‏معناى «ستوده» بود؛ امّا سران شرک و بیداد در جنگ بیرحمانه و نابرابرخویش با آن حضرت، او را «مذمّم» به‏معناى «نکوهیده» مى‏خواندند و به جنگ روانى دست زده بودند تا شاید او را از دعوت به توحید و عدالت باز دارند؛ و درست به همین دلیل به وى ناسزا مى‏گفتند. از آن حضرت نقل کرده‏اند که فرمود: آیا دیدید چگونه خداوند ناسزاگویى قریش را به خودشان باز گردانید و نام مرا در کتاب آسمانى‏اش «محمّد» خواند؟ هشتمین امام نور(ع) به‏نقل از آن گرانمایه فرمود: «اذا سمیتم‏الولد محمّدا فأکرموه...» هر گاه نام فرزند خویش را محمد نهادید، او را گرامى دارید و هنگامى که به محفل شما وارد شد، براى او جا باز کنید و براى او چهره درهم نکشید. هیچ مردمى در مجلس مشورتى خویش «محمّد» یا «احمد» نخواهند داشت و با آنان مشورت نخواهند کرد، جز اینکه با پیروزى و سعادت روبرو خواهند شد. و همچنین روایت کرده‏اند که روزى پیامبر در بازار راه مى‏رفت که مردى ندا داد : « یا اباالقاسم!...» پیامبر فرمود: « مرا همیشه با نام «محمّد» صدا بزنید، نه با کنیه ». * * * در دومین آیه مورد بحث مى‏فرماید: «و ما کان لنفس ان‏تموت الّا باذن اللّه» و هیچکسى جز به خواست خدا و فرمان او نمى‏میرد آرى؛ همه جانداران و انسانها تنها به خواست و فرمان او مى‏میرند. آیه شریفه بسان این آیه است که مى‏فرماید: «ما کانَ لَکُمْ اَنْ‏تُنْبِتُوا شَجَرَها...»(213) (... کار شما نبود که درختان آن بوستانها را برویانید، بلکه این، کار خدا بود و بس؛ همانگونه که مرگ و حیات نیز تنها دردست اوست). و بدینوسیله به مردم باایمان آرامش و اطمینان خاطر مى‏دهد که مرگ و یاشهادت پیامبر نیز به‏دست خداست و هیچ کس نباید پس از آن حضرت از دین و آیین خویش باز گردد و به شرک و گمراهى درغلطد که عذر و بهانه‏اى از او پذیرفته نیست. برخى از دانشوران نیز برآنند که آیه شریفه در اندیشه تشویق و انگیزش مؤمنان به‏سوى جهاد است و بر این نکته تصریح دارد که «آنان جز به خواست خدا به‏شهادت نخواهند رسید؛ پس نباید از کارزار بترسند و فرار از جهاد را، گریز از مرگ بحساب آورند». در تفسیر «باذن‏اللّه»، دو نظر است: 1. بعضى معتقدند: منظور این است که « هیچکس جز به علم خدا نخواهد مرد ». 2. و برخى دیگر گفته‏اند: مقصود این است که « احدى جز به فرمان خدا نخواهد مرد ». یکى از دانشمندان گفته است: آیه مبارکه بیانگر این واقعیت است که حیات و مرگ، تنها دردست خداست، نه هیچکس دیگر؛ وگرنه «اِلّا باذن اللّه» مفهومى نخواهد داشت. «کتاباً مؤجّلاً» و این زندگى براى انسان یا هر موجود زنده‏اى، با سرآمدى مقرّر نوشته شده است و پس و پیش نخواهد شد. «و من یرد ثواب‏الدّنیا نؤته منها» و هر که پاداش عملکرد خود را در این جهان بخواهد، از آن به او مى‏دهیم‏ در تفسیر این جمله، دیدگاهها متفاوت است: 1. «ابن اسحاق» مى‏گوید: منظور این است که هر که براى دنیا تلاش کند، او را از ره‏آورد تلاشش محروم نمى‏کنیم؛ امّا در جهان دیگر بهره‏اى نخواهد داشت». 2. امّا بباور «جبایى»، منظور این است که: «هر که در جهاد خویش، در اندیشه گردآورى غنایم باشد، به او بهره مى‏دهیم؛ چرا که ما خوبان و بداندیشان - همه را - از ارزشهاى مادّى و دنیوى بهره‏ور مى‏سازیم». 3. و پاره‏اى نیز برآنند که آیه شریفه مى‏فرماید: « هر که قصدش از انجام دادن مستحبّات، کسب پاداش دنیوى باشد و در همان حال به گناهان و زشتیها دست یازد، در این جهان بهره‏کار او را مى‏دهیم، امّا در جهان دیگر محروم خواهد بود، چرا که اعمال نیک او با ارتکاب گناه نابود و بى‏اثر مى‏شود». یادآور مى‏شود که دیدگاه سوّم فقط ازنظر کسانى که به «حبط» عمل عقیده دارند، درست است، نه دیگران. «و من یرد ثواب‏الآخرة نؤته منها» و هر کس بوسیله جهاد و انجام کارهاى شایسته، پاداش جهان دیگر را بجوید و بخواهد، به او از آن بهره خواهیم داد؛ و زیبنده نیست که هیچ خردمند و توحیدگرایى، دربرابر انجام کارهاى شایسته، جز پاداش سراى آخرت از آفریدگار خویش بخواهد. از پیامبر گرامى آورده‏اند که فرمود: «من طلب‏الدّنیا بعمل‏الآخرة فماله فى‏الآخرة من نصیب.» هر که با انجام عملى اخروى، ارزشهاى مادّى و دنیوى را بخواهد، در سراى آخرت بهره‏اى نخواهد داشت. «سنجزى‏الشّاکرین» و بزودى پاداش سپاسگزاران را خواهیم داد. درمورد علّت تکرار این جمله، دو نظر آمده است: 1. این تکرار، نشانگر شکوه و عظمت سپاسگزاران و تنها براى تأکید است. 2. و نشانگر این نکته که به سپاسگزاران، هم نعمتهاى دنیوى و هم پاداش پرشکوه سراى آخرت را خواهیم داد. سالار سپاسگزاران‏ خداوند، امیرمؤمنان را در قرآن شریف دو بار، به این صورت ستود و سپاس گفت: 1. یک بار در گرامیداشت او فرمود: « و سیجزى‏اللّه‏الشّاکرین ». و خدا بزودى به سپاسگزاران پاداش خواهد داد. 2. و دگرباره فرمود: « و سنجزى‏الشّاکرین ». و بزودى سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد. از پنجمین امام نور روایت کرده‏اند که: امیر مؤمنان در پیکار «اُحُد» بیش از شصت زخم برداشته بود. پیامبر دستور داد زخمهاى او را پانسمان و معالجه کنند. امّا گزارش رسید که « برخى از زخمها آنقدر کارى و عمیق‏اند که ما بر جان گرامى او نگرانیم و هر یک از زخمها را که مى‏بندیم، جاى دیگرى دهان باز مى‏کند ». پیامبر با گروهى به دیدار شهسوار اسلام آمدند و آن گرانمایه عصرها و نسلها دست مبارک را برروى عمیق‏ترین و کارى‏ترین زخم پیکر قهرمان اسلام نهاد و دعا کرد؛ که به‏برکت آن، دست مبارک امیرمؤمنان بهبود یافت و سپاس خداى را بجا آورد. و این دو جمله، به جهاد قهرمانانه و پایمردى سالار سپاسگزاران و فداکارى او درراه حقّ و عدالت و پیامبر خدا اشاره دارد. «ابوعلى» مى‏گوید: از این آیه شریفه چنین بر مى‏آید که انسان بیش از یک «اجل» و سرآمد معیّن ندارد؛ که در آن موعد، زندگیش پایان مى‏یابد و مرگش فرا مى‏رسد. امّا عدّه‏اى دیگر را اعتقاد بر آن است که انسان دو سرآمد یا «اجل» دارد: یکى «اجل» و سرآمد قطعى که پس و پیش نخواهد شد و با آن، جهان را بدرود خواهد گفت؛ و دیگرى سرآمد و «اجل» غیر قطعى که موهبت الهى و به‏همراه اوست. به نظر ما، دیدگاه نخست بهتر است. نظم و پیوند آیات‏ 1. به اعتقاد بعضى از مفسّران، آیه شریفه «و ماکان لنفس ٍ» به آیه قبل مرتبط است؛ چرا که هدف آن تحریص مردم به جهاد درراه خداست که پیشتر آمده است. 2. برخى دیگر بر این اعتقادند که چگونگى پیوند این آیه به آیه پیش بدینصورت است که مردم را در مورد مرگ یا شهادت پیامبر که در آیه قبل ذکر شد، آرامش و تسکین مى‏دهد. 3. و پاره‏اى نیز گفته‏اند: چِگونگى پیوند آیات چنین است که به همگان نشان مى‏دهد که رسالت و مسئولیت آنان در عمل به مقرّرات خدا با بود یا نبودِ پیامبر تغییر نخواهد کرد؛ پس باید هماره دستورات خدا را رعایت کنند و از آنچه هشدار داده است، بپرهیزند. پرتوى از آیات نخستین آیه مورد بحث، این درس آزادى‏بخش و راهگشا را به مردم توحیدگرا مى‏دهد که کیش شخصیت و بت‏سازى از چهره‏هاى مذهبى، سیاسى ، اجتماعى و علمى - هر قدر هم که ارزشمند و عظیم باشند - عملى است ارتجاعى و بسیار ناپسند و با توحید گرایى و یکتاپرستى و آزادى و آزادگى اسلامى - که هدف بلند قرآن شریف است - سخت بیگانه و در تضاد است. این آفت بزرگ رشد و استقلال اندیشه، از آثار ننگبار دوران بردگى و از ویژگیهاى جامعه‏هاى منحط و عقب‏مانده است. در این جامعه‏ها بجاى آگاهى‏دادن واقعى به مردم و پرورش فکر و استقلال اندیشه و عمل و متّکى‏ساختن آنان به خویشتن، آنان را چنان شستشوى مغزى مى‏دهند و به تعصّب و دنباله‏روى منحط و اطاعت‏هاى چاکرمنشانه وامى‏دارند که زندگى و هستى خویش را به چهره‏هاى بانفوذ وابسته مى‏نگرند و آنان را در مقامى بالاتر از انسان و قانون و مقرّرات مى‏پندارند و بتدریج بجاى پرستش خداوند، به پرستشهاى ذلّت‏بار تن مى‏سپارند. این آیه مبارکه هشدار مى‏دهد که با همه قداست و شکوه و معنویت و شخصیت و امتیازهاى بى‏نظیرى که پیامبر در همه ابعاد دارد، باید راه توحید و تقوا و ایمان و عدالت را بپویید و فقط خداى را بپرستید؛ خواه آن حضرت حضور داشته باشد یا جهان را بدرود گفته باشد. و رمز بقا و رشد یک جامعه همین است.(214)
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  . پوربافراني
تفسیر نور
در تفاسیر آمده است: وقتى در جنگ احد از سوى کفّار سنگى بر پیشانى پیامبر اصابت کرد و خون جارى شد، صدایى بلند شد که محمّد کشته شد. برخى نیز به اشتباه شهادت مَصعب را شهادت پیامبر پنداشتند. این شایعه موجب شادى و روحیه گرفتن کفّار شد و جمعى از مسلمانانِ متزلزل پا به فرار گذاشتند. برخى نیز به فکر گرفتن امان از ابوسفیان فرمانده کفّار افتادند. در برابر این گروه، مسلمانانى با صداى بلند فریاد مى‏زدند: اگر محمّد هم نباشد راه محمّد و خداى محمّد باقى است، فرار نکنید. <156> امام صادق‏علیه السلام فرمود: حساب قتل از مرگ جداست، وهر شهیدى در آینده تاریخ برگشته ودوباره خواهد مرد. زیرا قرآن مى‏فرماید: <157> «کلّ نفس ذائقة الموت» <158> 1- وظیفه پیامبر، ابلاغ پیام خداست. ما هستیم که باید راهش را ادامه دهیم. «و ما محمّد الاّ رسول» 2- مگر با مرگِ انبیاى قبل، پیروانشان از دین برگشتند؟! «قد خلت من‏قبله الرسل...» 3- جامعه‏ى اسلامى باید چنان تشکّل و انسجامى داشته باشد که حتّى رفتن رهبر به آن ضربه‏اى نزند. «أفاِن مات او قتل انقلبتم على اعقابکم» 4- پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله نیز تابع سنّت‏هاى الهى و قوانین طبیعى همچون مرگ و حیات است. «أفاِن مات او قتل» 5 - انتشار شایعه، از حربه‏هاى دشمن است. «مات‏او قتل» (با توجّه به شأن نزول) 6- عمر پیامبر محدود است، نه راه او. «افاِن مات او قتل انقلبتم» 7- فردپرستى ممنوع. راه خدا که روشن شد، آمد و رفت افراد نباید در پیمودن خط الهى ضربه وارد کند. «أفاِن مات او قتل» 8 - ایمان خود را چنان ثابت و استوار سازید که حوادث تاریخ آن را نلرزاند. «أفاِن مات او قتل» 9- دست برداشتن از خط انبیا، سقوط و عقب‏گرد است. «انقلبتم على اعقابکم» 10- کفر مردم، ضررى براى خداوند ندارد. «فلن یضرّاللّه» 11- مقاومت در راه حق، بهترین نوع شکر عملى است که پاداشش با خداست. «سیجزى اللّه الشاکرین»
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عظيم تراب پور - تفسیر نمونه
با استفاده از حوادث جنگ احد آیه حقیقت دیگرى را به مسلمانان مى آموزد و آن اینکه اسلام آئین فرد پرستى نیست و به فرض که پیامبر در این میدان شربت شهادت مى نوشید وظیفه مسلمانان بدون تردید ادامه مبارزه بود، زیرا با مرگ یا شهادت پیامبر، اسلام پایان نمى یابد بلکه آئین حقى است که تا ابد جاویدان خواهد ماند.
مساءله فرد پرستى یکى از بزرگترین خطراتى است که مبارزات هدفى را تهدید مى کند، وابستگى به شخص معین اگر چه پیامبر خاتم باشد مفهومش پایان یافتن کوشش و تلاش براى پیشرفت ، به هنگام از دست رفتن آن شخص است و این وابستگى یکى از نشانه هاى بارز عدم رشد اجتماعى است .
مبارزه پیامبر صلى اللّه علیه و آله با فرد پرستى یکى دیگر از نشانه هاى حقانیت و عظمت او است زیرا اگر او به خاطر شخص خویش قیام کرده بود لازم بود این فکر را در مردم تقویت کند که همه چیز به وجود او بستگى دارد و اگر او از میان برود همه چیز پایان خواهد یافت ، ولى رهبران راستین همانند پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله هیچگاه مردم را به چنین افکارى تشویق نمى کنند، بلکه به شدت با آن مبارزه مى کنند، و به آنها مى گویند: هدف ما، از خود ما بالاتر است و هرگز با نابودى ما نابود نخواهد شد و لذا قرآن با صراحت در آیه فوق مى گوید: ((محمد تنها فرستاده خدا است ، پیش از او هم فرستادگانى بودند که از دنیا رفتند آیا اگر او بمیرد یا کشته شود باید شما سیر قهقرائى کنید؟ و به آئین بت پرستى بازگردید؟)) (و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم )).
جالب توجه اینکه در آیه براى بیان سیر قهقرائى جمله ((انقلبتم على اعقابکم )) به کار رفته است ، زیرا ((اعقاب )) جمع ((عقب )) (بر وزن خشن ) به - معنى پاشنه پا است بنابراین ((انقلبتم على اعقابکم )) به معنى عقب گرد مى کنید مى باشد و آن تصویر روشنى است از سیر قهقرائى و ارتجاع به معنى واقعى است منتها از کلمه ارتجاع صریح تر و روشن تر است .

--------------------------------------------------------------------------------

سپس مى فرماید: ((آنها که عقب گرد کنند و به دوران کفر و بت پرستى باز گردند تنها به خود زیان مى رسانند نه به خدا)) (و من ینقلب على عقبیه فلن یضر الله شیئا).
زیرا با این عمل نه تنها چرخهاى سعادت خود را متوقف مى سازند بلکه آنچه را بدست آورده اند نیز به سرعت از دست خواهند داد.
در پایان آیه به اقلیتى که در جنگ احد على رغم همه مشکلات و انتشار خبر شهادت پیغمبر، دست از جهاد برنداشتند اشاره کرده و کوششهاى آنها را مى ستاید و آنها را به عنوان شاکران و کسانى که از نعمتها در راه خدا استفاده کردند معرفى مى کند و مى گوید: خداوند این شاکران را پاداش نیک مى دهد)) (و سیجزى الله الشاکرین ).
درسى را که این آیه درباره مبارزه با فردپرستى مى دهد درسى است براى همه مسلمانان در همه قرون و اعصار، آنها باید از قرآن بیاموزند که مسائل هدفى هرگز نباید قائم به شخص ‍ یا اشخاص باشد بلکه باید بر محور یک سلسله اصول و تشکیلات ابدى دور بزند که با تغییر افراد یا فوت آنان حتى اگر پیامبر بزرگ خدا باشد آن کار تعطیل نگردد، اصولا رمز بقاى یک مذهب و یا یک تشکیلات همین است ، بنابراین برنامه ها و تشکیلاتى که قائم به شخص هستند تشکیلاتى نا سالم و غیر طبیعى محسوب مى شوند که به زودى متلاشى خواهند شد.
اما متاءسفانه و روى هم رفته غالب تشکیلات جوامع اسلامى هنوز قائم به اشخاص است و به همین دلیل بسیار زود از هم مى پاشد، مسلمانان باید با الهام از آیه فوق مؤ سسات گوناگون خود را آنچنان پى ریزى کنند که از اشخاص لایق کاملا بهره گیرى شود اما در عین حال وابسته به شخص آنها نباشد.

--------------------------------------------------------------------------------

همان طور که گفتیم شایعه بى اساس شهادت پیامبر در احد عده زیادى از مسلمانان را به وحشت افکند تا آنجا که از میدان جنگ فرار کردند و حتى بعضى مى خواستند از اسلام هم برگردند، در آیه فوق مجددا براى تنبیه و بیدارى این دسته مى فرماید: ((مرگ بدست خدا و فرمان او است و براى هر کس اجلى مقرر شده است که نمى تواند از آن فرار کند)) (و ما کان لنفس ان تموت الا باذن الله کتابا مؤ جلا).
بنابراین اگر پیامبر در این میدان شربت شهادت مى نوشید چیزى جز انجام یافتن یک سنت الهى نبود با این حال نباید مسلمانان از آن وحشت کنند و دست از ادامه مبارزه بردارند.
از سوى دیگر فرار از میدان جنگ نیز نمى تواند از فرا رسیدن اجل جلوگیرى کند همان طور که شرکت در میدان جهاد نیز اجل انسان را جلو نمى اندازد بنابراین فرار از میدان جهاد براى حفظ جان بیهوده است .
درباره معنى ((اجل )) و همچنین اجل ((حتمى )) و ((معلق )) و فرق میان آنها در ذیل آیه دوم از سوره انعام به خواست خدا مشروحا بحث خواهیم کرد.
در پایان آیه مى فرماید: سعى و کوشش انسان هیچگاه ضایع نمى شود، اگر هدف کسى تنها نتیجه هاى مادى و دنیوى باشد و همانند بعضى از رزمندگان احد تنها بخاطر غنیمت تلاش کند، بالاخره بهره اى از آن بدست مى آورد اما اگر هدف عالیتر بود، و کوششها در مسیر حیات جاویدان و فضائل انسانى به کار افتاد، باز به هدف خود خواهد رسید))(و من یرد ثواب الدنیا نؤ ته منها و من یرد ثواب الاخرة نؤ ته منها).
بنابراین حالا که رسیدن به دنیا یا آخرت هر دو نیازمند به کوشش است ، پس چرا انسان سرمایه هاى وجودى خود را در مسیر دوم که یک مسیر عالى و پایدار است به کار نیندازد؟
سپس بار دیگر تاکید مى کند که پاداش شاکران را بزودى خواهیم داد. (و سنجزى الشاکرین ).
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مسعود ورزيده - تفسیرنمونه
فرد پرستى ممنوع

با استفاده از حوادث جنگ احد آیه حقیقت دیگرى را به مسلمانان مى آموزد و آن اینکه اسلام آئین فرد پرستى نیست و به فرض که پیامبر در این میدان شربت شهادت مى نوشید وظیفه مسلمانان بدون تردید ادامه مبارزه بود، زیرا با مرگ یا شهادت پیامبر، اسلام پایان نمى یابد بلکه آئین حقى است که تا ابد جاویدان خواهد ماند.
مساءله فرد پرستى یکى از بزرگترین خطراتى است که مبارزات هدفى را تهدید مى کند، وابستگى به شخص معین اگر چه پیامبر خاتم باشد مفهومش پایان یافتن کوشش و تلاش براى پیشرفت ، به هنگام از دست رفتن آن شخص است و این وابستگى یکى از نشانه هاى بارز عدم رشد اجتماعى است .
مبارزه پیامبر صلى اللّه علیه و آله با فرد پرستى یکى دیگر از نشانه هاى حقانیت و عظمت او است زیرا اگر او به خاطر شخص خویش قیام کرده بود لازم بود این فکر را در مردم تقویت کند که همه چیز به وجود او بستگى دارد و اگر او از میان برود همه چیز پایان خواهد یافت ، ولى رهبران راستین همانند پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله هیچگاه مردم را به چنین افکارى تشویق نمى کنند، بلکه به شدت با آن مبارزه مى کنند، و به آنها مى گویند: هدف ما، از خود ما بالاتر است و هرگز با نابودى ما نابود نخواهد شد و لذا قرآن با صراحت در آیه فوق مى گوید: ((محمد تنها فرستاده خدا است ، پیش از او هم فرستادگانى بودند که از دنیا رفتند آیا اگر او بمیرد یا کشته شود باید شما سیر قهقرائى کنید؟ و به آئین بت پرستى بازگردید؟)) (و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم )).
جالب توجه اینکه در آیه براى بیان سیر قهقرائى جمله ((انقلبتم على اعقابکم )) به کار رفته است ، زیرا ((اعقاب )) جمع ((عقب )) (بر وزن خشن ) به - معنى پاشنه پا است بنابراین ((انقلبتم على اعقابکم )) به معنى عقب گرد مى کنید مى باشد و آن تصویر روشنى است از سیر قهقرائى و ارتجاع به معنى واقعى است منتها از کلمه ارتجاع صریح تر و روشن تر است .
سپس مى فرماید: ((آنها که عقب گرد کنند و به دوران کفر و بت پرستى باز گردند تنها به خود زیان مى رسانند نه به خدا)) (و من ینقلب على عقبیه فلن یضر الله شیئا).
زیرا با این عمل نه تنها چرخهاى سعادت خود را متوقف مى سازند بلکه آنچه را بدست آورده اند نیز به سرعت از دست خواهند داد.
در پایان آیه به اقلیتى که در جنگ احد على رغم همه مشکلات و انتشار خبر شهادت پیغمبر، دست از جهاد برنداشتند اشاره کرده و کوششهاى آنها را مى ستاید و آنها را به عنوان شاکران و کسانى که از نعمتها در راه خدا استفاده کردند معرفى مى کند و مى گوید: خداوند این شاکران را پاداش نیک مى دهد)) (و سیجزى الله الشاکرین ). [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.