این بشارت که بواسطۀ ملائکه از جانب خدا داده شده مقام والاى مریم را مى رساند و آن گاه به او الهام شده که به کمال رشد روحى و جسمى رسید و آن گیاه رویان و نیکو شکوفان گردید و بشارتها روح و جسم او را به هیجان آورد و او ان شکوفه و بذر و میوه اش فرا رسید آن میوه، کلمۀ خاص و ممتازى بود که در فصول تکامل و سلسله هاى ممتد کلمات با ارادۀ بارى و امر «کن» و پذیرش قابل، و مستعد براى جهش پدید مى آید: إِنَّمٰا أَمْرُهُ إِذٰا أَرٰادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ و همى پیش مى رود و بى پایان است: قُلْ لَوْ کٰانَ اَلْبَحْرُ مِدٰاداً لِکَلِمٰاتِ رَبِّی لَنَفِدَ اَلْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمٰاتُ رَبِّی کهف 109 پیوستگى و هماهنگى کلمات کتاب آفرینش و علم و قدرت و ارادۀ آفریننده و مفاتیح غیب او است که درها و کلیدها و اصول و فروع قوانین را تبیین مى کند: وَ عِنْدَهُ مَفٰاتِحُ اَلْغَیْبِ لاٰ یَعْلَمُهٰا إِلاّٰ هُوَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ انعام 59
او کلمۀ گزیده اى از کلمات خدا بود که با کلمۀ «کن» تکوین یافت روشن بینان در انتظار چنین کلمه اى بودند تا کلام خدا را از آمیختن به کجى ها و انحرافها باز دارند و چنان که هست بنمایانند او پس از مرتبۀ تکوین نام و نشان و نسب یافت: اِسْمُهُ اَلْمَسِیحُ عِیسَى اِبْنُ مَرْیَمَ
مسیح «معرّب مشیا» به معنى ممسوح است یهود این نام صفتى را به پادشاهان و زمامداران خود از این رو مى گفت که به سنت تقلیدیشان هر که را به شاهى مى گزیدند کاهن بزرگ او را روغن مالى و تقدیس مى کرد یهود پس از زبونى و پراکندگى در انتظار چنین مسیحى بودند تا آنان را زیر پرچم داوود جمع کند و از ذلّت و ظلم برهاند و عدالت و حق و احکام تورات را به پا دارد یا از اینجهت که ممسوح فرشتگان و ملکوت بود و از گناهان آدمیان پاک به دنیا آمد و نیازى به مسح کاهنان نداشت یا مسیح به معناى مسح است، چون پیوسته در سیاحت بود
و زمین را مسح مى کرد و با مردم آمیزش داشت و قلوب آنها را مسح و پاک و آگاه مى ساخت و «به گفتۀ اناجیل» در غم و شادى آنان به سر مى برد
عیسى «معرّب یشوع» گویا متضمن همین اوصاف است چون براى مردم قیام کرد وجیه شد: وَجِیهاً فِی اَلدُّنْیٰا وَ اَلْآخِرَةِ تغییر اعراب و نصب وجیها هماهنگ با قیام است وجیه از وجه «روى» از این رو بود که او به مردم و مردم بدو روى مى آورند فِی اَلدُّنْیٰا وَ اَلْآخِرَةِ ، ظرف وجیها است: در دنیا و آخرت وجاهت دارد
هم در متن زندگى و دنیاى مردم و با گرفتاریها و غمها و شادیها و بندها و پیوندهاى آنان دمساز است، چون به حیات خلق وابسته است و به مردم، در دنیاى کینه ها و نفرتها، محبت مى ورزد و پیام محبت مى رساند، و هم با حیات روحى و معنویشان او چون کاهنان نیست که در زاویه و حصار معبد باشد و تنها براى تشریفات گناه بخشى و تعلیمات روحى روى نماید او با همین راه و روش تقرّب و تکامل یافت: وَ مِنَ اَلْمُقَرَّبِینَ نه خدا و نه فرزند خدا یکى از مقرّبان به خدا او با مردم سخن مى گوید، نه تنها با قبیلۀ در بستۀ بنى اسرائیل و گروه و طبقۀ خاصى مانند کاهنان
از آغاز زندگى تا آن گاه که مردى کارامد بشود: وَ یُکَلِّمُ اَلنّٰاسَ فِی اَلْمَهْدِ وَ کَهْلاً
پیش از آنکه دیگر کودکان به زبان آیند ، او زبان مى گشاید و با مردم سخن مى گوید و یا کنایۀ تأکیدى است، مانند: «ز گهواره تا گور دانش بجوى»، تا (1) کودک عادى مى تواند پس از یک سالگى کلمات و لغات پراکنده را به زبان آرد
کلام از کلمات ترکیب مى شود و نمودار قدرت تصور و تصدیق است و کلام پس از دوران کودکى و به تدریج تکامل مى یابد اگر مقصود آیه، تکلم کامل و مفهم معانى رسا بوده دلالت بر رشد غیر عادى مسیح دارد ظاهر فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهٰا تَحْمِلُهُ فَأَشٰارَتْ إِلَیْهِ قٰالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کٰانَ فِی اَلْمَهْدِ صَبِیًّا قٰالَ إِنِّی عَبْدُ اَللّٰهِ آتٰانِیَ اَلْکِتٰابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا مریم 30 و 29 و 30 دلالت بر کودکى مسیح دارد مگر آنکه «تحمله» به معناى با خود آوردن باشد و ظاهر «مَنْ کٰانَ » دلالت بر گذشته دارد: ما چگونه سخن گوئیم با کسى که طفل گهواره اى بوده است ؟! و سخن او که در آیات بعد آمده اعلام نبوت و رسالت است: قٰالَ إِنِّی عَبْدُ اَللّٰهِ آتٰانِیَ اَلْکِتٰابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا مریم 30 مگر آنکه نبوت و رسالتش هم از همان زمان گهوارگى بوده باشد از یکى از مفسرین «ابو القاسم بلخى» نقل شده که این تکلم او در سالهاى رشد و اوان بلوغ او بوده است از نوشته هاى انجیل لوقا، باب دوم، چنین برمى آید که در سنین رشد که از فیض و حکمت خدا پر شد والدینش او را از وطنش ناصره در سن دوازده سالگى به اورشلیم آوردند و او در آنجا توقف کرد پس شاید کاهنان، سخنان و رفتار مسیح را شنیده بودند و نخست مادرش را مورد عتاب و خطاب قرار دادند که این چه فرزندیست که آورده اى با آنکه پدر و مادر و خانواده ات از نیکان و پاکان بودند: یٰا أُخْتَ هٰارُونَ مٰا کٰانَ أَبُوکِ اِمْرَأَ سَوْءٍ وَ مٰا کٰانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا مریم 28 او اشاره کرد که با خودش سخن گوئید پیش از سالخوردگى و پیرى، چون مسیح به پیرى نرسید: آن کلمه، مسیح و عیسى و فرزند مریم شد و در زندگى قدم نهاد و وجاهت یافت و به سخن آمد و پرتو افکند و روشن نمود و راه گشود و به حرکت آورد، از مقرّبین خدا و شایستۀ رهبرى خلق و تحول تاریخ گردید: وَ مِنَ اَلصّٰالِحِینَ
فرشتگان بشارت بخش به زکریا، همان آگاهى دهنده و رهبرى کنندۀ مریم بودند که به وى بشارت به شخصى فوق العاده داده اند از آن که براى مریم به صورت بشرى آراسته متمثل شد، قرآن تعبیر به روح نموده فَأَرْسَلْنٰا إِلَیْهٰا رُوحَنٰا فَتَمَثَّلَ لَهٰا بَشَراً سَوِیًّا مریم 17 که مبدأ حیات و وحى و علم و حرکت است به اذن خدا (به قاعدۀ ترتب فیض) و در مورد نزول وحى به جبرئیل و روح القدس و روح الامین، تعبیر کرده و نام گذارده است: مَنْ کٰانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلىٰ قَلْبِکَ بقره 97 قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ اَلْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ نحل 102 نَزَلَ بِهِ اَلرُّوحُ اَلْأَمِینُ عَلىٰ قَلْبِکَ شعراء 193 دیگر فرشتگان مدبّر و ملهم و مبشّر، شعاعهاى گوناگون و پر و بالهاى گستردۀ او در جهان فشردۀ طبیعتند که مبادى و علل حرکت و تحولات و استعدادها مى باشند آن روح به حسب استعدادهاى برتر و به اراده و اذن مبدأ المبادى، تنزل و تصویر و تمثّل مى یابد و از مبدأ و موضع اصلى خود و سنن عالم رها و ارسال مى گردد: فَأَرْسَلْنٰا إِلَیْهٰا و شاید ملائکه (که جمع آمده) غیر از روح مرسل باشد، آنها به مریم بشارت دادند روح مرسل، در حواس درونى و تعالى یافتۀ مریم تمثّل یافت و او را تهییج کرد تا ساختمان خاص جسمى او را که در جملۀ « اَللّٰهُ أَعْلَمُ بِمٰا وَضَعَتْ » اشاره شده، آمادۀ تکوین عیسى گرداند همان که کلمه اى بود از جانب خدا و امر خاص او: إِذٰا قَضىٰ أَمْراً فَإِنَّمٰا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
کلمة لفظ دال بر معنى است عرب به مجموعۀ سخنى که بیان یک معنى و یک مقصد باشد، کلمه گوید جهان تکوین که یک یک پدیده هایش، صورت بندى شده قوانین و حکمتها را متمثل مى نماید، کلمه و کلمات اللّٰه است منه، خصوصیت و نسبت عیسى را به خدا مى رساند مسیح (به معناى ممسوح)، متبرک و مسح شدۀ خدا پیش از ولادت چون تازه مولودها را، کاهنان مسح و متبرک مى کردند عیسى (یعیش) که زنده و پاینده بود چون پدر نداشت، مادرش، پدرش هم بود: ابن مریم
[ نظرات / امتیازها ]